کد خبر: ۴۹۳۶۲۰
تاریخ انتشار:
زبان اصلی، قوی در طنزِ آیرونیک

ضعیف در نقدِ آیرونیک

به گزارش بولتن نیوز، «زبان اصلی» (کاری از رسول کاهانی) نمایشی است که به هجو یک رابطه زن و شوهری در آستانه جدایی می‌پردازد. در واقع «زبان اصلی» به نوعی، هجو سكانسي از «جدایی نادر از سیمین» (ساخته اصغر فرهادی) است؛ اما توانسته از آن سکانس فراتر رود و جدیتِ تلخِ سکانس فیلمِ فرهادی را نه به کمدی که به «طنزی آیرونیک» تبدیل کند و این استراتژی را تا پایان نمایش حفظ کند؛ بی‌آنکه نه به فانتزی تبدیل شود، نه به کمدی موقعیت، نه به لودگی و لمپنیسم و نه به یک انتقادِ خشکِ اجتماعی.

ضعیف در نقدِ آیرونیک

به این معنا، «زبان اصلی» موفق شد بر یکی از خلأهای نمایشی ایران، یعنی فقدانِ «طنز آیرونیک»، فائق ‌آید و اثری آیرونیک (هجوگونه) در یک بستر رئال ایجاد و ارائه کند.

ساخت اثر آیرونی (طنز هجو)، هم در سینما و هم در تئاتر بسیار دشوار و به‌ همین ‌دلیل بسیار کم‌سابقه است (در سینمای ایران فقط سه اثر آیرونیک ساخته شده؛ «جوجه فُکُلی» ساخته صفایی، «چنین کنند بزرگان» اثر اصلانی و «بارکد» ساخته کیایی)؛ زیرا ساخت اثر آیرونیک به نوعی نازک‌طبعی و ظرافت در طرح مطلب نیاز دارد که اگر به‌درستی انجام نشود، اثر نمایشی را به سبک‌های مجاور و همسایه (کمدی، بزن‌و‌بکوب، لودگی یا نوعی خنده‌بازارِ عامه‌پسند) تبدیل می‌کند.

نمایش «زبان اصلی»، با آنکه یک آیرونی دیدنی‌‌ است؛ اما نتوانسته به «آیرونی انتقادی» نزدیک شود و از این منظر، دچار نقصانِ اساسی و ماهوی ا‌ست؛ زیرا ساخت آیرونی‌های انتقادی مثل تجربه خود آیرونی طنز، بسیار دشوار و بسیار ظریف است و به سال‌ها تجربه نیاز دارد و ایجادش کار هرکسی نیست؛ هرچند مسیر خلق آیرونی‌های انتقادی از مسیر خلق آیرونی‌های ساده می‌گذرد؛ یعنی همان مسیری که «زبان اصلی» آن را به‌خوبی آغاز کرده است.

فرمِ روایتی «زبانِ اصلی»، فرمی مینی‌مال است. روایت بر مبنای فرم مینی‌مال برخلاف آنچه در صحنه می‌بینیم، دشوار و سخت است. «زبان اصلی» موفق شده روایت آیرونیک خود را به‌خوبی در فرمی مینی‌مال تنظیم کند. دشواری این نوع روایت، به‌ویژه وقتی قرار است تمام ‌مدتِ نمایش، بازیگران به تماشاگران نگاه کنند، بیشتر هم می‌شود؛ زیرا این نوع میزانسن، این توهم را در مخاطب ایجاد می‌کند که نمایش قصد فاصله‌گذاری با مخاطب را دارد و این کار می‌تواند ریتم نمایش را از کار بیندازد؛ اما روایت در «زبان اصلی» بر این نقطه‌ضعف هم غلبه کرده و قاضی را در جایگاه تماشاگران گذاشته تا مخاطبان خودشان بر دشواری فاصله‌گذاری غلبه کرده و کاراکتر چهارم نمایش را هم تصور کنند.

«زبان اصلی» حاصل چند خرده‌‌روایت بی‌ربط است که الزاما ربطِ علّی و خطی با هم ندارند، ولی ربطِ ماهوی و زمینه‌ای دارند. به این معنا که تنها وجه مشترکِ همه خرده‌روایت‌ها، حضور قاضی است که نه وجود دارد و نه دیده می‌شود، ولی رابطِ تمامِ خرده‌روایت‌هاست. این وجهی دیگر از ویژگی آیرونیکِ نمایش «زبان اصلی» است که به نحوی هجوِ رئالیته «علت و معلول» است.

نمایش با آنکه مینی‌مال است و فاقد روایت خطی و از جنس نمایش‌های «متن‌محور» است، نه «اَکت‌محور»، به‌خوبی از عهده کششِ دراماتیکِ روایت برآمده است؛ زیرا توانِ خود را نه در ریتمِ بیرونی که در ریتمِ درونی قرار داده است. «زبان اصلی» از این منظر، نمایشی‌ است فاقد ریتم بیرونی و سرشار از ریتم درونی با ضرب‌آهنگی تند و پینگ‌پُنگی بین دو کاراکترِ اصلی (زوجِ در حالِ طلاق).

«زبان اصلی» با توسل به زبان و نه اَکتِ صحنه‌ای، به دو نیاز نمایشی پاسخ می‌دهد؛ اول بیان نکات ظنز در مسیر خلق روایتی آیرونيک از رابطه زن و شوهرِ در حال طلاق و دوم، فرم‌دهی به درامی که جز زبان، هیچ ابزار دیگری در صحنه ندارد. در اینجاست که در کنار زبان، تنها یک عنصرِ دیگر می‌تواند نمایش را دیدنی کند و درام را زنده نگه دارد؛ همان عنصری که فقدانش می‌تواند آن را به قتل برساند و مخاطب را کِسِل کند؛ آن عنصر چیزی نیست جز «بازی بازیگران». شانس مهم نمایش «زبان اصلی»، این بود که هر سه بازیگر نمایش (آزاده صمدی، بهرنگ علوی و سعید زارعی) از عهده این وظیفه دشوار برآمدند. البته ماهیت کار به نحوی بود که جا برای سخنان فی‌البداهه و بازی‌های درلحظه بازیگران باز بود. در این میان، «آزاده صمدی» یکی از بهترین بازی‌های دوران بازیگری‌اش را در این نمایش ارائه داد.

نیازِ تئاتر امروز ایران، به‌ویژه در زمانه‌ای که سینما و تلویزیون ایران اسیر کمدی‌های سخیف و لمپنی شده‌اند (و تئاتر هم به‌تازگی‌ها)، خلق آثاری‌ است در حوزه «طنز آیرونیک». اساسی‌تر از طنز آیرونیک، «نقد آیرونیک» است که فعلا نه در سینمای ایران و نه در تئاتر ایران، وجود خارجی ندارد؛ زیرا چهار عامل «فرمالیسم»، «نهیلیسم»، «سولیپسیزم» (خودشیفتگی، یا خودمرجع‌پنداری) و «لمپنیسم» که سینما و تئاتر ایران را به مرز نابودی کشانده‌اند، چهار مانعِ اساسی درونی برای شکل‌گیری «طنز آیرونیک» و «نقد آیرونیک»اند.

(نمایش خوب دیگر در زمینه «طنز آیرونیک»، نمایش «آرتورو اُویی» کار امیر دژاکام است که آن نمایش هم با تکیه بر بازی‌های خوب چند بازیگر حرفه‌ای، توانسته از عهده ارائه یک طنز دیدنی آیرونیک برآید؛ هرچند آن نمایش هم نتوانسته به حوزه «نقد آیرونیک» وارد شود).
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین