«سینما» مثالی بود که رهبری در دیدار اخیر خود با دانشجویان، آن را یکی از حوزههای فرمان آتش به اختیار دانستند. فرمانی که بحثهای زیادی را بین اهالی فرهنگ و رسانه برانگیخت...
گروه سینما و تلویزیون: «سینما» مثالی بود که رهبری در دیدار اخیر خود با دانشجویان، آن را یکی از حوزههای فرمان آتش به اختیار دانستند. فرمانی که بحثهای زیادی را بین اهالی فرهنگ و رسانه برانگیخت. در گفتوگو با سید محمد حسینی ترجمه این فرمان در حوزه سینما را به بحث گذاشتیم.
به گزارش بولتن نیوز، حسینی تجربههای گوناگونِ نویسندگی، داوری، مدیریت و نقد در سینما داشته است و اکنون ریاست دفتر تولید متن سازمان سینمایی سوره حوزه هنری و معاونت فرهنگی سازمان آموزش حوزه هنری را به عهده دارد.
به نظر شما معنای کلی فرمان «آتش به اختیار» که رهبری فرمودند چیست؟ تفاسیر گوناگونی از این شد. مثلاً عدهای گفتند که در تقابل سیاسی با دولت مطرح شده، یا گفتند معنایش هرج و مرج است. خلاصه مخالفخوانیهای زیادی شد. نظر شما چیست؟
این بحث از آن دست مباحثی است که ما باید منتظر باشیم که در سخنرانیهای بعدی حضرت آقا جزییات بیشتری را دربارهاش تبیین کنند و از این موضوع بیشتر خواهیم شنید. مثل مباحثی چون شبیخون فرهنگی یا جنگ نرم و غیره؛ اما اجمالاً چیزی که از این لفظ مستفاد میشود این است که اولاً وضعیت ما یک وضعیت جنگی است و در شرایط متعادل و معمولی به سر نمیبریم و در حال جنگ فرهنگی و رسانهای هستیم. ثانیاً نهادهایی که زیر نظر فرمانده ارشد باید فعالیت داشته باشند، متاسفانه درست عمل نکردند و حتی گاهی در مسیر خلاف حرکت کردند. ماجرا شبیه حکمیت شده و دائم عمروعاصها انگشتر را از دست نهادهای فرهنگی درمیآورند. محصولاتی که دائماً تولید و بازتولید میشود ما را به این نتیجه میرساند. لذا آقا این فرمان را به جوانانی صادر کردند که نوپا و بانشاط و توانمند هستند، اما وقتی وارد نهادها و ساختارهای فرهنگی میشوند، آرام آرام شبیه همان قبلیها میشوند. بنابراین فرمان آتش به اختیار یک جور صیانت از انگیزههای خودجوش و پاک جوانان است و هم یک جور نهیب جدی برای نهادهای فرهنگی که بنشینند و بیندیشند که چه کردند، که فرمانده اینقدر از آنها سلب امید کرده است و به جوانان میگوید در چارچوب اینها نمانید.
بهطور خاص در حوزه سینما، این فرمان چه ترجمانی میتواند داشته باشد؟ درباره شرایط فعلی سینما هم توضیحاتی بفرمایید.
سینمای ما امروز به اسم دغدغه اجتماعی، رفتاری اشتباه از خودش نشان میدهد. تعبیری که یکی از اهالی رسانه درباره آن به کار برد «سینمای نکبت» است. سینمایی که از مردمش فاصله گرفته است. شهید آوینی میگوید: «مردم جهان فورد را میستایند چون به شدت آمریکایی است و کوروساوا را میستایند چون به شدت ژاپنی است.» فورد مثل بعضی روشنفکران ما ادای کسی را درنیاورده است. او به هویت خودش پایبند بوده و این بسیار محترم است. اتاق فکر سیاستگذاری سینمای ما گویی در جشنوارههایی مثل کن و ونیز و برلین و حتی اسکار تشکیل شده است. سینمای ما «کنیزه» شده است. یعنی هم چشم به کن دارد و هم مثل یک کنیز اختیارش دست خودش نیست و به حرف دیگران گوش میدهد. ما یک جغرافیایی داریم که وسط بحران است. کانون جنگهای خونین و بیرحم بوده و هست که اخبار مهیبی از آن مخابره میشود. در چنین موقعیتی، مردم کشورهای اطراف ما به شدت از لحاظ معنایی و معرفتی دچار فقرند و مهمترین ابزاری که میتواند هدایتگری فکری بکند سینماست. مثلاً همین همسایه جنوب شرقی ما، پاکستان با یک سوم مساحت ایران قریب به سه برابر جمعیت ما در این کشور زندگی میکند. خوراکی که سینمای ما میتواند برای آنها تأمین کند فراموش شده است، در حالی که سینمای ما تلاش میکند خود را به پرده کن با مخاطبانی محدود برساند. حتی اگر تجلیل کنند از ما و سوت و کف هم بزنند، آنها بازار ما نیستند. سینمای ما در جشنواره فجرش تصویری که ارائه میدهد معوج است. مثلاً اگر شما عناصر خانواده را بررسی کنید، میتواند مبنایی برای قضاوت باشد. به صورت جزییتر میتوان به چهره «پدر» در سینمای ایران اشاره کرد. ریخت این پدران چه نسبتی با پدران سرزمین ما و چه نسبتی با پدران شهدا (پدران تراز جامعه ایرانی) دارد. اصلاً منظورم این نیست که برویم فقط درباره پدران شهدا فیلم بسازیم؛ اما منظورم این هست که پدر معمولی و عرفی جامعه ما را که به شدت شریف و قابل احترام است، نشان بدهیم؛ اما پدر سینمای ما یک موجود عقبافتاده و واپسگراست که فقط مانع عشق جوانان است. یک سد بی منطق که فقط باید از او گذر کرد. ما عمود خیمه خانواده را دائماً روی پرده سینما ترور میکنیم. تصویر زن هم به گونهای است که رقتانگیز باشد. جوان هم در سینمای ما دائماً در حال خوشباشی و لاابالیگری است و باید رها بشود و همه چیز را بشکند و برود در یک سرزمین مالیخولیایی. اسمش را سینمای اجتماعی میگذارند. ما نیاز به قلبهای سلیم داریم که آثاری نزدیک به فطرت و زندگی مردم تولید کنند.
تأثیر این نگاه بر اقتصاد سینمای ایران چیست؟
حتی اگر نگاه به افزایش ثروت و سرمایه در سینمای ایران باشد، باید بازار بینالمللی را جدی بگیریم. به طور مثال رقبای ما در پاکستان، بالیوود هند است که مخاطب خود و ذائقه متناسب با خود را دارد و نمیتوانیم در این حوزه با او رقابت کنیم. سینمای ترکیه است که خود را بر یک رفتار اغراقشده جنسی استوار کرده است و در سالهای اخیر سرمایه عربستان و کشورهای عربی هم وارد شدهاند و برندها و تکنیسینها را استخدام میکنند؛ اما ما میتوانیم بر اساس مشترکات و غنای فرهنگی خودمان تصویری ارائه دهیم که بسیار جذاب باشد. مثلاً ما با فیلمی مثل مختارنامه میتوانیم زمینهای را برای شکلگیری آدمهای قدرتمند در برابر داعش فراهم کنیم.
نسبت جوانان پرشور عرصه فرهنگ با ساختارهای رسمی سینما چه باید باشد؟ ما تجربههای سلبی و تکفیری داشتهایم. ممکن است آتش به اختیار اینطور تعبیر شود. نظر شما چیست؟
اگر به خود بیانات رهبری توجه کنیم مشکل ما حل میشود. ایشان میفرماید خودتان فکر کنید، پیدا کنید، تصمیم بگیرید و حرکت کنید. عنصر فکر را بسیار باید جدی بگیریم. عرصه سینما عرصه برساخت ظریف اطلاعات است. به قول سعدی که گفت: بوریا باف اگر چه بافنده است / نبرندش به کارگاه حریر در سینما نمیشود زمخت حرف زد. فرمان آقا بیشتر ناظر به فکر کردن و تلاش کردن و تسلط به این مدیوم است. جنس این دعوت، بیشتر از اندیشه است، تا برخورد سلبی و تحریم. مثلاً یکی از میدانهایی که به روی جوانان در حوزه سینما باز است، میدان تولید متن است. سینمای ایران در حوزه فیلمنامه ضعف دارد و اتفاقاً گارد سینما در مواجهه با فیلمنامهنویسان جوان بسته نیست چون فقر فیلمنامه جدی است و وقتی با فیلمنامه خوبی مواجه میشوند استقبال میکنند. نکته دیگر این است که رسالتی را باید مردم عادی هم روی دوش خود ببینند و آن، حمایت از فرهنگ و هنر متعهد کشور است. امروز آدمهایی که سالن سینما را پر میکنند کمتر خانوادههای مذهبی هستند. درحالیکه حضور متدینین در سینما آرام آرام سینما را متقاعد میکند که فیلمهایی درباره آدمهای این جنسی هم ساخته شود. مثلاً همین فیلم ویلاییها با این ساختار خوب و قابل قبول، مورد بیمهری خود مردم هم قرار میگیرد. چرا که در طول سالهای گذشته عادت کردهاند که به سینما نروند. این پیام به سینماگران داده میشود که سراغ موضوعات اینچنینی نروند، چون نمیفروشد. ما یک عالم حرف و خاطره و داستان و تاریخ نگفته داریم که میتواند مبنای تولید فیلمنامه و متن باشد. این همت جوانانی را میطلبد که مخاطب فرمان آتش به اختیارند.
منبع: صبح نو