کد خبر: ۴۸۸۷۰۸
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار:
واکنش داریوش سجادی به آخرین بقایای سنت منقرض شده روزنامه نگاری عصر پهلوی

بی زاریه!

داریوش سجادی در مطلب جدیدی نوشت: مسعود بهنود در مقام یکی از آخرین بقایای سنت منقرض شده روزنامه نگاری عصر پهلوی از معدود لجاجت هایی است که رغم نداشتن حرفی بدیع در ژورنالیسم دوران دیجیتال کماکان برای ماندن در عرصه قلم سخت جانی می کند.

بی زاریه!گروه سیاسي: داریوش سجادی، فعال سیاسی مقیم آمریکا در یادداشت پیش رو که پیرامون مقالات مسعود بهنود نگاشته شده، معتقد است: بهنود در میانه اصحاب مطبوعات ایران یک تنه پدیده ای است محیرالعقول که هر چند هرگز نتوانست تحصیلاتی آکادمیک را پشتوانه تحریرات قلمی اش کند اما به استعداد انشاء نویسی های داستان گویه و املا های روائی اش به سهم خود دورانی طلائی ولو کوتاهی را در حافظه رسانه ای ایران برای خود و مخاطبانش خاطره کرد.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که در صفحه اجتماعی نگارنده نیز منتشر شده، به شرح زیر است: 

بهنود در میانه اصحاب مطبوعات ایران یک تنه پدیده ای است محیرالعقول که هر چند هرگز نتوانست تحصیلاتی آکادمیک را پشتوانه تحریرات قلمی اش کند اما به استعداد انشاء نویسی های داستان گویه و املا های روائی اش به سهم خود دورانی طلائی ولو کوتاهی را در حافظه رسانه ای ایران برای خود و مخاطبانش خاطره کرد.

علی ایحال این گربه ملوس و خانه زاد پهلوی اخیرا در مقام «من آنم که رستم بُود پهلوان» عزم تهمتنی کرده و به اعتبار چندی از مقالات منتشره اینجانب در روزنامه کیهان با دورخیزی شیروشانه و از منتهی الیه قدرقدرتی و ادخال خوف خطاب به اینجانب فرموده اند: میو!

حسب فرمایش این گربه ململین اصحاب قلم:

«کیهان توپخانه نماینده ای دارد در آمریکا، با سوابق روشن. (فدوی را می فرمایند) او می نویسد و کیهان به عنوان یک اصلاح طلب نقل می کنند یعنی ۷۰۰۰ خواننده هیچ نمی دانند»

زبان بسته قیاس بنفس فرموده و به اعتبار کسب اعتبار خود از جوار چسبیدن به جناح های سیاسی بر این تصور نسبت به اینجانب مبتلا به شبهه شده که برخلاف «ما» که «ما» باشیم و خیلی هم «ما» باشیم و منسوب به اصلاحات باشیم سجادی مزبور از «ما» نیست و کیهان به دروغ وی را چون «ما» اصلاح طلب می خواند!

البته و متاسفانه مزید اطلاع آن گربه اشرافی می بایست معروض داشت سجادی مزبور در پرونده روزنامه نگاریش منسوب به اصلاحات بود اما خوشبختانه و بموقع بعد از رویت آن همه تباهی قلمداران مدعی اصلاح طلبی مدت ها است از گذشته اصلاحاتی خود برائت جسته و رسما و علنا ابراز داشته دیگر نه تنها اصلاح طلب به معنای آنچه شمایان هستید، نیست بلکه اساسا دیگر هیچ چیز نیست و همه آنچه که هست از آن شمایان.

معظم له نمی داند «سجادی مزبور» برخلاف ایشان ریزه خواری بر سر سفره دولت فخیمه انگلستان در «بی بی سی» را روزنامه نگاری اصلاح طلب نمی داند.

عزیزی اگر به این گربه اشرافی دسترسی دارد به ایشان از جانب ما که هیچ نباشیم بفرمایند:

اگر نشستن و ریزه خواری بر سر سفره پلیدترین دولت اجنبی که اشتهارش نزد ایرانیان بابت جنایات و خیانات اش علیه ایرانیان زبانزد است برای شمایان افتخار و اصلاح طلبی است برای این «سجادی مزبور» نیست!

بی زاریه!

عزیزی اگر به این مقرنس السلطنه دسترسی دارد به ایشان بفرمایند اگر روزنامه نگار اصلاح طلب بمعنای بی غیرتی و شرف فروشی نزد دولت اجنبی است «سجادی مزبور» شوربختانه فاقد چنین استعدادی است و مستدعی است همه آن «اعتبار» اصلاح طلبی روزنامه نگارانه را نزد خود محفوظ بدارید و سجادی مزبور را از چنان شرافتی محروم نگاه دارید!

در این میان مشاهده شد «محمد آقازاده» نیز از یکی دیگر از منسوبان و مسمایان به روزنامه نگاران اصلاح طلب فرموده اند:

راستی داریوش سجادی چه زمانی اصلاح طلب بود و چه زمانی روزنامه نگار، تنها با حاتم بخشی رسانه های اصولگرا این عناوین نصیب او شد.

جل الخالق

حال اگر آن مقرنس السلطنه نسبت به اینجانب ابراز لحیه می فرمایند به اعتبار سابقه خصومت ناسور پهلوی چی ها با نسل انقلاب قابل فهم است اما آقازاده مفروض در حالی سجادی مزبور را می نوازد و متهم به عنوان ربائی و جعل وجهه روزنامه نگاری می کند که فراموش کرده «سجادی مزبور» همان کسی است که پیش تر از جانب ایشان مفتخر به روزنامه نگاری شده بود که در غربت، خود و کشورش را فراموش نکرده و بشدت خودش مانده و اراده معطوف به اصلاح دارد و در تلویزیون هما سعی دارد گفتگوی دوران اصلاحات را زنده نگاه دارد که در وطن خاموشی گرفته است.

ملالی نیست تنها بابت خاطر جمعی جمیع این جماعت خدمت ایشان حرفی را که پیش تر گفته بودم بار دیگر اینجا تکرار می کنم باشد تا غیظ این جماعت کمی تشفی یابد:

برادران نسبتا محترم!

مشکل محوری شمایان آلرژی نالازم تان نسبت به بنده و بیش از اندازه جدی فرض کردن بنده است.

مثل اینجانب با شمایان قرینه سعایت امام مظفر حمدان با بوسعید است که يك‌ روز می‌گفت:

قیاس ما با شيخ‌ بوسعيد بمثابه پيمانه‌ای‌ ارزن است که يك‌ دانه‌ شيخ‌ بوسعيد است‌ و باقی‌ من!

مريدی‌ از حامیان شيخ‌ بوسعيد، آنجا حاضر بود و نزد بوسعید آمد و آنچه‌ شنوده‌ بود، با شيخ‌ حكايت‌ كرد. شيخ‌ گفت:

خواجه‌ امام‌ مظفر را بگوی‌ كه: آن‌ يك‌ هم‌ توئی؛ ما هيچ‌ نيستيم.

...

حالم از این همه انانیت تان به هم می خورد!

مطالب مرتبط

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
حمیدمهاجر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
0
1
حکایت بوسعید رو خوب اومدی !!! خوشمان اومد . بنازم به این فرهنگی که سرتاسرش ضرب المثل اه مثل قند!
ناشناس
|
Netherlands
|
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
0
2
درفلاکت این روزی نامه نویسان پهلوی زاده کز کرده درخانه بیگانه همین بس که مخاطبانشان هم ازقماش خودشان نق نقو های نازک نارنجی وناراضی ازعالم آدم هستند
ناشناس
|
Canada
|
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۷
3
1
داریوش با شال زرد نمی توانی طلایی شوی مانند بهنود که به اعتراف خودت مدت کوتاهی دوره طلایی داشته افراد مانند بهنود هرنیم قرن یکبار تولید می شوند وطلایی هستند
ناشناس
|
Netherlands
|
۰۶:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۸
0
1
تو اول بگو باکیان دوستی پس آنگه بگویم که توکیستی.حال آدم ازاین کاسه لیسان سفره روباه پیری که بی حساب وکتاب ازتکه نانی نمی گذرد وقتی سنگ اصلاحات هم رابه سینه میزنندبهم می خورد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین