یک روز قبل از افطار به اسرا گفتند که غذا بامیه است، اسرا در دل خود، خدا را شکر کردند که بالاخره غذای مورد علاقه آنها پخته شده است، اما هنگام افطار تا غذا را جلوی اسرای میگذارند، برق از چشمان آنها میپرد!
به گزارش
بولتن نیوز، جمشید ایمانی یکی از رزمندگان و اسرای دوران هشت سال دفاع مقدس بیان میکند: 23 سال سن داشتم و در مرحله دوم «عملیات بیتالمقدس» در شلمچه به اسارت دشمن در آمدم و مدت 9 سال را در زندانهای بعثی عراق سپری کردم.
در دوران اسارت اسرای ایرانی روزهای آخر هفته تمام سال را سعی میکردند به طور مخفیانه روزه بگیرند تا برای ماه مبارک رمضان آمادهتر شوند، حتی قبل از ماههای رجب و شعبان، اسرا از همدیگر حلالیت میطلبیدند و با کمک یکدیگر برای استقبال از ماه رمضان برنامهریزی میکردند. علاوه بر روزه گرفتن، نماز جماعت هم ممنوع بود، اما اسرا به طور مخفیانه در دستههای کوچکتر نماز جماعت اقامه میکردند و با نگهداری غذای شب برای سحر، روزه میگرفتند.
برای اینکه کمبود قرآن در زندانها جبران شود، اسرایی که سواد کافی داشتند، آیات قرآن را بر روی کاغذهای سیگار مینوشتند تا سایر اسرا بتوانند قرآن تلاوت کنند و اینگونه، اسرا قبل از اذان مغرب به همراه خواندن قرآن و دعای آن روز به استقبال نماز و افطار میرفتند و با وجود مخالفت عراقیها مراسم شبهای قدر هم به طور مخفیانه برگزار میشد.
یک روز قبل از افطار به ما گفتند غذا «بامیه» است و ما بسیار خوشحال شدیم، چرا که قند بدن ما کم شده بود و تا زمان افطار خدا را شاکر بودیم که غذای مورد علاقه ما پخته شده است. هنگام افطار غذای آبکی همانند آبگوشت برای ما آوردند و زمانی که پرسیدیم بامیه چه شد، گفتند: «این غذا اسمش بامیه است و عراقیها به این نوع غذاها بامیه میگویند.»
غذای اسرا برای افطار در داخل ظرفی به نام «قسوه» ریخته میشد و هر 8 تا 10 نفر دارای یک قسوه بودند که 5 قاشق برنج سهم هر یک از اسرا بود؛ هر چند آب رب و مقداری لپه به عنوان خورشت با غذا داده میشد و برخی از اسرا همین وعده غذایی را در داخل قوطی کنسرو میریختند تا اینکه برای روز بعد سحری داشته باشند تا بتوانند روزه بگیرند.