کد خبر: ۴۷۵۸۵۲
تاریخ انتشار:
به مناسبت سیزده اردیبهشت سالروز اشغال سفارت ایران در لندن

حمله به خانه روباه

اشغال سفارت ایران در لندن، از طرفی شبیه سیاست و کاری بود که ایران در پیش گرفته بود. یک سال پیش از آن ایرانی‌ها با هجوم به سفارت امریکا آن را اشغال و دیپلمات‌های امریکایی را گروگان گرفته بودند.

گروه سیاسی: در روز چهارشنبه 10 اردیبهشت ماه 1359 شش فرد مسلح که خود را از اهالی عرب استان خوزستان معرفی می‌کردند با حمله به سفارت ایران در لندن، 26 تن از کارکنان و مراجعان را گروگان گرفته و ساختمان را به اشغال خود درآوردند.

حمله به خانه روباه

به گزارش بولتن نیوز، شش گروگان گیر که خود را وابسته به سازمان سیاسی خلق عرب معرفی کردند خواستار آزادی چندین زندانی سیاسی در خوزستان و اعطای خودمختاری به این منطقه شدند.

این گروگان‌گیری به مدت 6 روز ادامه داشت و در این مدت سفارت ایران در اشغال بود و محوطه مقابل سفارت ایران و ابتدای "هایدپارک" مملو از جمعیت هوادار جمهوری اسلامی و مخالفان آن بود.

در فاصله اشغال سفارت و حمله نیروهای پلیس به داخل ساختمان، گروگان‌گیرها چند نفر از جمله یک کارمند شبکه خبری بی.بی.سی، یک توریست پاکستانی، یک خانم منشی سفارت، یک خبرنگار سوری و یک خانم مسئول روابط عمومی سفارت را آزاد کردند.

در میان گروگان‌های باقی مانده نیز دو دیپلمات ایرانی به نام‌های عباس لواسانی (وابسته مطبوعاتی) و علی اکبر صمدزاده شهید و غلامعلی افروز کاردار و علی دادگر مترجم محلی سفارت نیز توسط گروگان‌گیرهای مسلح زخمی شدند. لواسانی به دلیل درگیری لفظی با گروگان‌ها و صمدزاده در جریان حمله ماموران به سفارت شهید شدند.

با شهید شدن لواسانی، مذاکرات ماموران دولت بریتانیا برای حل مسالمت آمیز ماجرا به بن بست رسید و تصمیم برای انجام عملیات نجات گروگان‌ها قطعی شد. نیروهای پلیس انگلستان که قبلاً با روش‌های مختلف در پنجره‌ها، شومینه‌ها و دیوارهای سفارت ایران وسایل شنود و مواد منفجره کار گذاشته بودند اندکی پس از ساعت 19 روز دوشنبه 15 اردیبهشت به محل هجوم برده و در عملیاتی که تنها 11 دقیقه به طول انجامید چهار نفر از تروریست‌ها را کشته و گروگان‌ها را آزاد کردند.

سفارت ایران در لندن چطور اشغال و آزاد شد؟

اشغال سفارت ایران در لندن، از طرفی شبیه سیاست و کاری بود که ایران در پیش گرفته بود. یک سال پیش از آن ایرانی‌ها با هجوم به سفارت امریکا آن را اشغال و دیپلمات‌های امریکایی را گروگان گرفته بودند. با این حال اشغال سفارت ایران در لندن با محکومیت سریع از جانب ایران روبرو شد و ایرانی‌ها آن را توطئه‌ای با همکاری عراق، سیا و ام‌آی۶ خواندند. اشغال سفارت موفقیت‌آمیز نبود، و نه به آزادی گروگان‌های امریکایی در ایران (که البته هدفش هم این نبود) و نه اعطای استقلال به خوزستان یا رسیدن به هیچ‌یک از خواسته‌های تسخیرکنندگان نیانجامید؛ اما موضوع مورد مناقشه در جنوب غرب ایران را در تمام جهان منعکس ساخت.

البته نمی‌توان ماجرای اشغال را تنها به این موضوع نسبت داد، و به حقیقت مهم و آشکار اختلافات مرزی و خصومت‌های میان حکومت تازه‌ تأسیس ایران و کشورهای عربی منطقه و به ویژه عراق که در همسایگی این کشور قرار دارد، توجهی نکرد. جهان عرب به دولت جدید ایران بدبین بود، مخصوصاً در مورد کشوری چون عراق که حکومتی سکولار و دیکتاتورمنش داشت و حکومت دینی در کشور همسایه را خطری برای قدرت خود می‌دانست.

تهدید و اتهام‌زدن به یکدیگر، تنها شروع تنش میان تهران و بغداد در سال ۱۹۷۹ بود. هر دو کشور خیلی زود خواهان برکناری دولت مقابل شدند، ایرانیان از «ارتش آزادی‌بخش اسلامی» در جنوب عراق که اعضایش شیعیان عراقی ساکن آن منطقه بودند حمایت می‌کردند و صدام هم با فرستادن نیروهای نظامی و مسلح و حمایت‌های مالی و پرورش مبارزان، منفجر کردن ایستگاه‌های پلیس، پل‌ها و تأسیسات نفتی، از استقلال و خودمختاری «عربستان» حمایت می‌کرد. صدام به همین‌جا اکتفا نکرد و جاه‌طلبی سرزمینی خود را با هدف کنترل کامل شط‌العرب، که از اتصال دجله، فرات و رود ایرانیِ کارون تشکیل می‌شد و در بندر عراقی بصره به خلیج فارس می‌ریخت، از این هم فرا‌تر برد.

روز اول

شش نفری که سفارت ایران در لندن را اشغال کردند یک ماه پیش از روز حمله از عراق وارد بریتانیا شده بودند. آن‌ها در طول اقامتشان مبالغ بسیاری روی کالاهای الکترونیک و سایر کالا‌ها هزینه کردند که قرار بود به عراق ارسال شوند که بی‌شک نحوه بازپرداخت هزینه‌های اقدام برعهده حامیان کار بود.

حمله به خانه روباه

وی خواسته‌های خود را مطرح می‌کند: «آزادی ۹۱ عربی که در زندان‌های ایران محبوس هستند و تأمین گذرگاهی امن برای آن‌ها تا بتوانند به هر مقصدی که بخواهند از ایران خارج شوند. اگر این خواسته‌ها تا ظهر روز پنج‌شنبه، ۱ می برآورده نشوند، سفارت و تمام کسانی که داخل آن هستند به هوا فرستاده خواهند شد.»

تاچر اگرچه خود در آنجا حضور نداشت، اما سه اصل را از‌‌ همان ابتدا تعیین کرد: نخست آنکه، بدون ‌توجه به اینکه این رویداد در سفارت کشوری خارجی در حال وقوع است، قوانین بریتانیا در این مورد اعمال خواهد شد. دوم، تروریست‌ها تحت هیچ شرایطی اجازهٔ خروج از کشور را نخواهند یافت. سوم، راه‌حلی مسالمت‌آمیز ارجح است و پلیس هر آنقدر که لازم است باید برای رسیدن به چنین راه‌حلی به مذاکره ادامه دهد.

روز دوم

در حالی که گفت‌وگوهای اتاق بحران کابینه در جریان بود و پلیس اقدامات مقدماتی معمول را به سرعت در نزدیکی سفارت انجام می‌داد، تیم‌های آبی و قرمز از نیروهای SAS وارد یکی از ساختمان‌های آن نزدیکی شدند و با تکیه بر اطلاعاتی که مایک رُز به دست آورده بود از طریق مسیری مخفی که از حیاط‌‌های پشتی می‌گذشت به زیرزمین ساختمانی در جوار ساختمان سفارت نقل مکان کردند تا به وقت لزوم بتوانند در کمتر از ده دقیقه عملیات حمله به سفارت را آغاز کنند. در آن صورت مأموریت آن‌ها نجات حداکثر تعداد ممکن از گروگان‌ها بود که البته آخرین گزینهٔ روی میز محسوب می‌شد و در صورت کشته شدن یکی از گروگان‌ها مجوز اجرا می‌گرفت؛ اما این حمله نیازمند داشتن اطلاعات کامل و جامع از ساختمان سفارت بود. این شد که مأموران اطلاعاتی شروع کردند به بررسی نقشه‌ها و اطلاعات و گفت‌وگو با کسانی که به تازگی به سفارت رفته بودند تا نه تنها وضعیت اتاق‌ها که چیدمان مبلمان و موانع احتمالی سر راه نیروهای SAS مشخص شود.

روز سوم

پلیس سرانجام در ساعت ۳ به وقت محلی، تونی کراب، مدیر بخش اخبار بی‌بی‌سی و دوست صمیمی هریس را به محل آورد. کراب به دقت خواسته‌های تروریست‌ها را که از زبان هریس فریاد می‌شد یادداشت کرد: وسیله‌ای نقلیه که مردان مسلح، گروگان‌ها و یک سفیر عرب را به فرودگاه هیترو برساند؛ گروگان‌های غیرایرانی در این فرودگاه آزاد می‌شوند و هواپیمایی باقیِ گروگان‌ها، مردان مسلح و سفیر را به کشوری نامعلوم در خاورمیانه (به احتمال زیاد عراق) می‌رساند که به محض رسیدن تمام گروگان‌ها آزاد می‌شوند. عون همچنین تأکید داشت که خواسته‌های او و گروهش بعدازظهر‌‌ همان روز از تلویزیون بی‌بی‌سی پخش شود و «صدای مظلومیت آن‌ها به گوش جهانیان برسد».

بی‌بی‌‌سی گفته بود که آن‌ها خواهان انجام مذاکرات میان سفرای کشورهای عرب با مقامات ایران شده‌اند. بدین‌ ترتیب بعدازظهر روز سوم با تنش و حساسیت‌های بسیار به شب رسید.

روز چهارم

دومین گروگان، صانعی گنجی، زنی حامله بود.

عون از خشم گوشی تلفن را به زمین پرت کرد و گفت که در ساعت ۹ شب، اگر بی‌بی‌‌سی بیانیهٔ او را کامل و سالم پخش نکند یک گروگان را خواهد کشت. کرکوتی طاقتش طاق شده بود، به پای عون افتاد و التماس کرد که گروگانی را نکشد. نمی‌دانیم حرف‌های کرکوتی چه بود، ولی نتیجه‌اش این شد که عون پذیرفت گروگانِ حامله را زود‌تر از مهلت ساعت ۹ آزاد کند. بیانیهٔ عون در اخبار ساعت ۹ پخش شد. در پی این اتفاق، علی‌قلی غضنفر هم از درب مقابل سفارت بیرون آمد و عرض خیابان را تا آمبولانس پیمود.

در ساعت ۱۱ شب، تیم ویژه از پشت‌بام ساختمان‌های خیابان پرینسس گِیت، زیر نور مهتاب و در سکوت سنگین شب پیش رفت تا به پشت‌بام سفارت ایران رسید. بر پشت‌بام ساختمان نورگیر‌ بزرگی بود که قفلش کرده بودند. یک ساعت‌ کار حساس و دقیق بر روی زوار عایق دور نورگیر، به باز شدن آن انجامید. بدین ترتیب گروه ویژه یک راه امن و آسان برای ورود به ساختمان داشت. همچنین طناب‌هایی هم پشتِ ساختمانِ سفارت از پشت‌بام تا پایین نصب شدند تا در صورت لزومِ انجام عملیات ضربت بتوان به سرعت از آن‌ها پایین رفت و از پنجره‌ها وارد شد.

روز پنجم

تا بعدازظهر، تروریست‌ها حال و روز بهتری از گذشته داشتند، زیرا که بخش‌های مختلف خبری اعلام کرده بودند که سفرای عرب پذیرفته‌اند با دولت بریتانیا بر سر حل این بحران گفت‌وگو کنند؛ و عون دیگر به تنها یک سفیر عرب قانع شده بود. وی همچنین پذیرفت که مصطفی کرکوتی را هم آزاد کند که از تب می‌سوخت. در ساعت ۸ این خبرنگار آزاد شد. همان‌طور که پیش از این گفتیم آزادی هر گروگان اطلاعات جدیدی از وضعیت گروگان‌ها و تعداد و نوع اسلحه تروریست‌ها به پلیس می‌داد، ولی آنچه همچنان در پرده‌ای از ابهام قرار داشت این بود که آیا تروریست‌ها آنطور که ادعا کرده‌اند مواد منفجره‌ای در ساختمان کار گذاشته‌اند یا نه.

روز ششم

وزارت کشور به بیلیِر اطمینان لازم را داد که اگر عملیات ضربت انجام شود آن‌ها مداخله‌ای در آن نخواهند کرد و در صورت شکست عملیات تمام مسوولیت‌ها را برعهده می‌گیرند. بیلیِر هم بلافاصله با رُز تماس گرفت و دستور آماده‌باش نیرو‌ها را داد. در ساعت ۵ بعدازظهر رُز به دِلو اطلاع داد که نیروهای او آمادهٔ حمله هستند و از زمان دستور حمله تا شروع آن کمتر از ۱۰ دقیقه طول خواهد کشید که این نیرو‌ها وارد ساختمان سفارت شوند. کمی بعد لاک به پلیس اطلاع داد که تروریست‌ها تهدید کرده‌اند گروگان‌های دیگری را هم خواهند کشت و در حال حاضر سرگرم جابه‌جا کردن مبلمان و اثاثیه هستند تا درب‌ها و پنجره‌ها را بپوشانند. پلیس که می‌دانست دیگر زمانی برای از دست دادن نمانده، امام جمعه مسجدی در خیابان رِجنت را آورد تا با عون حرف بزند. در طول گفت‌وگو ی این دو، صدای سه شلیک دیگر هم شنیده شد که عون گفت یک گروگان دیگر را کشته‌اند و دیگر گروگان‌ها را یک ‌به‌ یک از ۳۰ دقیقهٔ دیگر خواهند کشت. کمی بعد جنازهٔ لواسانی از درب جلویی سفارت بیرون انداخته شد. کالبدشکافی فوری روی جسد او نشان داد که وی یک ساعتِ پیش مرده است، بدین ترتیب همه به این شک افتادند که لواسانی دومین گروگان کشته شده باشد. در واقع لواسانی تنها کسی بود که تروریست‌ها کشتند، ولی در آن زمان ترتیب وقایع به گونه‌ای بود که همه پنداشتند دو نفر کشته‌ شده‌اند. طبق قوانین به محض کشته‌ شدن یک گروگان، پلیس دیگر مذاکره را متوقف می‌کند و تنها به عنوان ابزاری برای وقت‌ خریدن جهت حملهٔ نیروهای ویژه به آن ادامه می‌دهد. این بود که با دیدن جسد لواسانی، رئیس پلیس لندن با وزیر کشور تماس گرفت و اجازه خواست که کنترل اوضاع را به SAS بسپارد. وزیر کشور با نخست‌وزیر تماس گرفت و تاچر اجازه را صادر کرد. بیلیِر بعد از صدور مجوز دستور حمله را به رُز داد. بدین ترتیب اکنون سفارت و منطقهٔ پیرامون آن از اینجا به بعد تحت کنترل وزارت دفاع قرار گرفت.

حملهٔ نیروهای ویژه

ساعت ۷: ۲۳ بعدازظهر، عملیات نجات نیمرود با رمز «هاید پارک» آغاز شد، ولی مشکلات از‌‌ همان آغاز گریبان حمله را گرفت. عون که هنوز پای تلفن با پلیس حرف می‌زد با شنیدن صدا، رفت که ببیند چه شده؛ و از سوی دیگر عملیات حمله دو تیم آبی و قرمز آن طور که پیش‌بینی شده بود همزمان آغاز نشد.

به گفتهٔ موریس، رانندهٔ سفارت و تنها انگلیسی حاضر در آن اتاق، گروگانگیران خود را تسلیم نکردند و نیروهای SAS مجبور شدند از گروگان‌ها بخواهند آن‌ها را شناسایی کنند. یک تروریست بلافاصله شناسایی شد و با گلوله‌ای میان پیشانی در جا کشته شد. بعد یکی دیگر هم پیدا شد و روی زمین اتاق خوابانده شد، اما به خاطر حرکات مشکوک به او هم شلیک شد. بعد که او را برگرداند دیدند نارنجکی در دست داشته. همه گروگان‌ها به علاوهٔ گروگان‌های زن به طبقهٔ اول برده شدند، در حالی که هنوز یکی از گروگانگیران میان آن‌ها پنهان بود.

با ورود گروه‌های دیگر تیم آبی و پیوستن آن‌ها به تیم‌های قرمز که از طبقات بالا آمدند، تمام ساختمان تحت کنترل درآمد. گروگان‌ها از درب پشتی ساختمان بیرون برده شدند و در حین این عملیات، آن تروریست دیگر که میان آن‌ها پنهان شده بود هم شناسایی شد.

منابع:

http://tarikhirani.ir

Www.fararu.com

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین