لو کان الحیاء صوره لکان الحسین: «اگر حیاء به شکل تصویری در بیاید می شود حسین.» این کلام کنایه از نهایت حیای امام حسین عیه السلام دارد. امام حسین علیه السلام در رفتار فردی و اجتماعی، در قبال خدا و بندگان و در برابر خدمت به بندگان حیا داشتند...
گروه دین و اندیشه - هدی سادات پاک نهاد: گاهی برخی افراد و شخصیت ها الگوهای بزرگی در زندگی مردم قرار میگیرند و گاهی ائمه معصمومین با توجه به فضائل اخلاقی به عنوان انسانهای کاملی سر لوحه زندگی متدینین می شوند در این بین یکی از فضایل اخلاقی که تاثیر به سزایی را در جامعه خواهند داشت مسئله حیا است .
به گزارش بولتن نیوز، حیا یکی از ارزش های اخلاقی است که امام حسین به عنوان یکی از مصادیق واقعی و حقیقی حیا و عفت در بین مردم به شمار می روند . برای نشان دادن اهمیت حیا همین بس که به حدیثی از مولای متقیان امیر المومنین علیه السلام اشاره کنیم که فرمودند: «کسی که دین ندارد، حیا ندارد.» لذا یکی از نشانه های بی دینی، بی حیایی است. بی حیایی یعنی مبادرت به کار قبیح در حضور دیگران ، بدون هیچ گونه نگرانی.
متاسفانه در جامعه امروز شاهد بی حیایی هایی هستیم که حتی برخی از افراد بدون هیچ باکی به ارتکاب عمل زشت و ناپسند می پردازند. اینان افراد بی حیایی هستند که اگر در حال گناه دیده شوند هرگز متاثر نمی شوند و همچنان به کار خود ادامه خواهند داد. پوشش های نامناسب، چشم چرانی ها، ریا در خدمت به مردم و... همه از مصادیق بی حیایی در جامعه ی امروز است. این بی حیایی ها در حالی در جامعه ی امروز اتفاق می افتد که خود را شیعه و ارادتمند به ابا عبدالله الحسین می دانیم اما خوب است همانگونه که در دو ماه تاسوعا و عاشورا به عزادارای برای سید الشهدا و در اعیادی همچون نیمه شعبان به برگزاری مراسم ها و جشن ها مذهبی برای عرض ارادت به آن حضرات معصوم می پردازیم در عمل هم به الگوهای رفتاری اولیای خدا و در راس ایشان امامان معصوم توجه کنیم. حیا نزد آن بزرگواران در اوج خود قرار دارد. صفت حیا در وجود نازنین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام موج می زند و تاریخ زندگانی امام از کودکی تا صحنه کربلا شاهد این مدعاست.
حیا خود عامل عاقبت بخیر است. کسی که حیا نداشته باشد هیچ چیز جلودارش نیست و و هر کاری را که بخواهد انجام می دهد و این نمونه کامل بی ایمانی است .
لو کان الحیاء صوره لکان الحسین: «اگر حیاء به شکل تصویری در بیاید می شود حسین.»(مئه منقبه من مناقب امیر المومنین و الائمه، ص۱۳۵ ) این کلام کنایه از نهایت حیای امام حسین عیه السلام دارد. امام حسین علیه السلام در رفتار فردی و اجتماعی، در قبال خدا و بندگان و در برابر خدمت به بندگان حیا داشتند.
حیاء در برابر مردم
امام حسین (علیه السلام) هنگام بخشش به سائل دچار شرم و حیا میشدند و بر او رقت میکردند. حکایت یک عرب بادیهنشین که از امام حسین (علیه السلام) ضمن خواندن ابیاتی درخواستی کرد، از آن جمله است. حضرت وارد خانه شدند و چهار هزار درهم در عبایشان پیچیدند و آن را به خاطر شرم و حیا از سائل از شکاف در خانه به او دادند و گفتند: بگیر، من از تو معذرت میخواهم که اگر در آینده مال و ثروتی به دست آوردیم، ابر رحمت ما بر تو خواهد بارید؛ اما چه کنم که زمانه متحول است و ما از مال و دنیا اندکی داریم.
نمونه دیگر اینکه امام به سائلی هزار درهم دادند. سائل آن را گرفت و شروع به شمارش آن کرد. خازن آن حضرت به او گفت: «مگرچیزی فروختهای که بهای آن را با دقت میشماری؟» گفت: «بله، آبروی خود را دادهام.» امام فرمود: «سه هزار به او بدهید. هزار برای اینکه سائل است. هزار درهم برای آبرویش و هزار هم برای اینکه نزد ما آمده.»
نمونه سوم؛ شخصی نامهای به امام داد. امام حسین (علیه السلام) قبل از خواندن آن فرمودند: «خواستهات برآمده است.» کسی از امام پرسید: «آیا ملاحظه فرمودید در نامه چه نوشته است؟» امام فرمود: «خداوند از انتظار او در نزد من به مقداری که نامه را بخوانم، سؤال خواهد کرد.»
این صفت خاص در امام به حدی بود که حتی وقتی میخواست به جاهلی هم مطلبی را بیاموزد، از او شرم میکرد.
حیا در رد دعوت فقرا
از نشانه های حیا رد نکردن درخواست دیگران است. امام حسین (ع) حیا میکردند که دعوت کسی مخصوصاً فقرا را، برای غذا خوردن با ایشان رد کنند.
در تفسیر عیاشی از مسعده روایت میکند که گفت: امام حسین (ع) به گروهی از فقرا عبور کرد که عبای خود را گسترده بودند و چند پارهای نان روی آن ریخته و مشغول خوردن بودند. آنان به امام حسین (ع) گفتند: «یابن رسول الله! بیا (با ما غذا بخور)» امام (ع) نشست و با ایشان مشغول غذا خوردن شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکبِرِینَ»؛ یعنی خدا افراد متکبر را دوست ندارد. سپس به فقرا فرمود: «من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت نمایید!» گفتند: «اطاعت میکنیم یابن رسول الله.» آنگاه برخاستند و با آن حضرت وارد منزل امام حسین (ع) شدند. آن بزرگوار به کنیزک خود فرمود: «آنچه را که ذخیره نمودهای بیاور!»
حیا در برخورد با سالخوردگان
در داستانی که حسنین (ع) با پیرمردی که وضوی اشتباهی میگرفت، ایشان حیا کردند که این مطلب را مستقیماً به او بگویند. بلکه خود مشغول به وضو گرفتن شدند و از آن پیرمرد خواستند تا قضاوت کند که کدامیک درستتر وضو میگیرند.
روی ان الحسن و الحسین مرّا علی شیخ یتوضأ و لا یحسن الوضوء فاظهرا تنازعا یقول کل منهما للآخر أنت لا تحسن الوضوء و قالا أیها الشیخ کن حکما بیننا فتوضأ و قالا أینا یحسن الوضوء فقال الشیخ کلاکما تحسنان الوضوء و لکن هذا الشیخ الجاهل هو الذی لم یحسن و قد تعلم الآن منکما و تاب علی یدیکما ببرکتکما و شفقتکما علی امه جدکما.
در کتاب عیون المجالس از رؤیانی روایت کرده است:
حسن و حسین (ع) (در دوران کودکی) بر پیرمردی گذر کردند که وضو میگرفت، ولی آن را نیک انجام نمیداد. با یکدیگر کشمکش (ظاهری) به راه انداختند، هر یک به دیگری میگفت: «تو وضو را نیک انجام نمیدهی»، (بدین گونه نظر پیرمرد را به خود جلب نموده) و گفتند: «ای پیرمرد ما هر یک وضوی کاملی میسازیم، تو میان ما داور باش». هر دو وضو گرفتند، سپس گفتند:
کدامیک از ما وضو را نیک انجام دادیم؟»
پیرمرد (متوجه شده) عرض کرد: هر دوی شما نیک وضو ساختید، اما این پیرمرد نادان (تاکنون) درست وضو نمیگرفت و اکنون از شما (آن را) آموخت و به برکت شما و دلسوزی شما بر امت جد بزرگوار خودتان، از اشتباه خود توبه کرد. (بحارالانوار، ج1، ص89)
کربلا، اوج حیا حسینی
با نگاهی کوتاه به تاریخ کربلا این نکته روشن میشود که برخلاف لشگریان دشمن که بیحیایی در آنان به وضوح دیده میشد، حیا در لشگریان امام حسین (ع) موج میزد و در اوج آن ،شخصیت بینظیر امام حسین (ع) بود که مثالزدنی است. در اینجا به یک نمونه تاریخی بسنده میشود:
امام (ع) از اهلبیت خود خواست جامهای کهنه برای او بیاورند تا کسی به آن رغبت نکند و آن را در زیر جامههایش قرار دهد تا کسی آن را به غارت نبرد، پس پیراهن تنگی برایش آوردند، ولی آن را نپسندید و فرمود: «آن جامه کسی است که به خواری رسیده باشد». آنگاه جامهای را گرفت و آن را شکافت و در زیر جامههایش قرارداد ولی هنگامی که به شهادت رسید، آن را نیز از او به تاراج بردند.
---
حیا به انفعال درونی گفته می شود که در عکس العمل به دیدن یا شنیدن یا تصور کردن شی ناپسند بر ذهن انسان برخوردار از سلامت عقلی تاثیر می گذارد و بعضا بصورت آشکار و قابل شناختی بر چهره ی او نمایان می گردد و احیانا با نوعی بازده عملی گفتاری یا رفتاری نیز همراه می باشد.
با توجه به برداشتهای ذهنی متفاوت از این انفعال نزد ناظران و مفسرانی که این حالت را از بیرون بر رسی و کاوش می کنند دشوار به نظر می رسد بتوان توصیف منفی یا مثبت قاطع به آن داد.
چنانکه درک پسندیده یا ناپسند بودن شیء نیز نزد انسانهای مختلف متناسب با پشتوانه های فکری هر یک از آنان دارای درجات مختلفی از برداشت است.
آشکار شدن این حالت و پیامدهای آن به فراخور درجه ی سلامت عقلی و پرورش و دین داری یا اخلاق گرایی و طرز تفکر انسان می تواند درجات متفاوتی داشته باشد.