نیویورک تایمز نوشت: جنگ سوریه اوضاع کل جهان را دگرگون کرد، عجز و ناتوانی سازمانهای جهانی را آشکار ساخت و به جنبش های عوام فریبانه فرصت داد تا در دو سوی اقیانوس اطلس بذر خروش ضد دولتی و حس نفرت از دیگر ادیان را بپراکنند و هیچ اجماعی هم بر سر اینکه سرانجام با این جنگ چه باید کرد، وجود ندارد.
به گزارش بولتن نیوز، روزنامه آمریکایی در تفسیری در این باره را به قلم 'آن بارنارد' خبرنگار این روزنامه در بیروت چنین آغاز کرد: از پایان جنگ سرد تاکنون، جهان در هیچ برهه ای از زمان تا به امروز این قدر گیج و سر در گم نبوده است. روز به روز این رهبران مستبد و قدرت طلب اقتدارگرا هستند که هرچه بیشتر عرصه برای ابراز وجود پیدا می کنند و در عوض این لیبرال دمکراسی است که روز به روز منزوی تر و سرخورده تر می شود .
**رو به زوال بودن نظم بعد از جنگ سرد
نیویورک تایمز در ادامه تفسیر خود افزود: نظمی که بعد از دوران جنگ سرد بر جهان حکمفرما شد، رو به زوال است و در عوض جنگ و کشتار مرزها را یکی پی از دیگری پشت سر می گذارد.
نهادهای بین المللی که فلسفه وجودیشان حداقل در تئوری جلوگیری از کشتارهای یاغی گونه است، علنا عجز و ناتوانی خود را به اثبات رسانده اند و نشان داده اند که از دستشان عملا هیچ کاری برای جلوگیری از این قصابی ها ساخته نیست.
در این وانفسای آشوب و خونریزی، این جنبش های پوپولیستی (عوام فریبانه) هستند که عرصه ای برای ابراز وجود در دو سر اقیانوس اطلس پیدا کرده اند و بذر خشم و خروش ضد دولتی را در همه جا می پراکنند و بلکه هم از بدتر، یک نوع حس 'نفرت از سایر ادیان' را، این بار علیه 'مسلمانان ' نشر می دهند.
اکنون سوریه به یک میدان آتش بی حد و حصری بدل شده است، از همان مدل آتشی که زمانی غرب آن را مشکل خارجی ها می پنداشت. حال این آتش نه تنها فرونشانده نشده، بلکه به پیش می رود و شعله هایش زبانه می کشد و غرب آن را 'کشتار مسلمانان به دست مسلمانان' ثبت و بایگانی می کند.
حال جنگ سوریه در هفتمین سال خود لگام گسیخته است و جنون آمیز به پیش می رود و تا حال جان 400 هزار سوری را گرفته و میلیونها انسان را به ورطه نگون بختی سوق داده است و جهان را هم از موجهای تکان دهنده اش بی نصیب نساخته است. میلیونها آواره جنگی به کشورهای همسایه پناه برده اند و بسیاری هم راه اروپا را در پیش گرفته اند.
'یاسین الحاج صالح' اندیشمند چپ گرا و معارض سوری که در دوران 'حافظ اسد' دو دهه زندانی سیاسی بود، در این باره می گوید 'همه گناهها به گردن خود سوریه نیست. بله، سوریه جهان را دگرگون کرده است. جهان دارد سوریه سازی می شود و چه بسا که از این هم بدتر شود'.
سازمان ملل افلیج شده است. آژانس های امدادرسان هم دیگر وقت سر خاراندن ندارند. هیچ اجماعی بر سر اینکه سرانجام برای سوریه چه باید کرد وجود ندارد. آیا لازم است یک رویکرد قوی بین المللی به اجرا گذارده شود؟ آیا این کار مثمر ثمر خواهد بود یا نه؟ .
بحران سوریه مرزها را در نوردیده و وارد مرزهای اروپایی شده است و صحنه سیاست کشورهای اروپایی را هم به آشوب و بلوا می کشد.
'ژوست هیلترمن' از شهروندان هلندی و مدیر خاورمیانه در 'گروه بحران بین الملل' در این محور می گوید 'ما در سوریه نه احترامی برای ارزشها قائل بوده ایم و نه حداقل حتی بخاطر منافعمان هم که شده دست به هیچ کاری زده ایم، بلکه فقط اجازه داده ایم جنگ سوریه به امان خود بی محابا به پیش برود و این قدر به درازا بکشد'.
جهادی های افراط گرا از دل جنگ سوریه سر برآوردند و آنقدر قوت گرفتند که جمعی با نام 'داعش' ادعای راه انداختن یک خلافت اسلامی سر دادند و دامنه
خشونتهایشان را تا اروپا هم بسط و گسترش دادند.
بیش از پنج میلیون سوری از کشور گریختند و صدها هزار تن هم به موج پناهجویان پیشگام در سرتاسر دریای مدیترانه تا اروپا ملحق شدند.
و اما اینجا بود که جنگ سوریه بهانه ای شد برای نضج و رویش گرفتن تفکرات ملی گرایانه و راست افراطی در اروپا.
انتشار تصاویر پناهجویان نگون بخت و همچنین تصاویر جنایات و خشونتهای جنگ که مردم را از کشور گریزان کرده بود، حربه ای شد در دستان سیاستمداران غربی تا خوب از آن بهره برداری سیاسی کنند و اسلام هراسی و مسلمان هراسی را در اروپایی که پیش از این هم دستخوش احساسات بیزاری از مهاجران بود، تبلیغ کنند.
در کل اروپا، از فنلاند گرفته تا مجارستان، احزاب فوق راست گرا خوب بر موج این احساسات مسلمان ستیزی سوار شدند و داعیه خود را به پیش بردند.
بحران پناهجویان یکی از بزرگترین چالش های حافظه تاریخی اتحادیه اروپاست و این قاره را در این دودلی بزرگ فرو برد که آیا باید همچنان بر اصول و ارزشهای عمیق اخلاقیش شامل آزادی نقل و انتقال، مرزهای مشترک و کثرت گرایی پایبند بماند یا نه.
این چالش کمرشکن در اروپا دلواپسی ها را بخصوص در مورد هویت و فرهنگ، تغذیه کردن ناامنی اقتصادی و بی اعتمادی به نخبگان حاکم را که در دهه های اخیر جهانی سازی و بحرانهای مالی بوجود آورنده آن بود، تقویت کرد.
در رویارویی با این چالش، کشورهای اروپایی ناگهان تمام مرزهایشان را حصار کشیدند و مهاجران را در کمپ هایی محصور کردند تا مگر بنوعی جلوی مهاجرت را بگیرند.
آلمان از مهاجران استقبال کرد اما سایر کشورها حاضر نشدند در تحمل این بار سهیم شوند. راست گرایان افراطی بهانه مراقبت از سفیدپوستان و مسیحیان اروپا را سر دادند. حتی 'برگزیت' هم یکی از بهانه های تبلیغاتیش، وحشت از پناهجویان بود.
در فرانسه، 'مارین لو پن' نامزد ضد مهاجرت و ضد مسلمان که موافق ماندن اسد در قدرت است، یکی از امیدهای پیروزی انتخابات ریاست جمهوری است که فردا (یکشنبه) برگزار می شود. در آلمان هم یک حزب راست گرا ' آنگلا مرکل' صدر اعظم را در افق جذب شدن به سیاستهای خود می یابد. در هلند هم در انتخابات ماه گذشته حزب فوق راست گرای 'خیرت ویلدرس' نتیجه ای بسیار بدتر از آنچه که تصور می شد را به دست آورد اما طیف سیاسی را مایل به جناح راست کرد و حزب حاکم هم تاکتیکهای پوپولیستیش را پیاده کرد و باعث شد تا با ترکیه بر سر موضوع مهاجران به دعوا بیفتد.
جنگ سوریه معلول شکست همان نظام هایی است که راست گراها آن را تقبیح می کنند و مدعای مبارزه با آن را دارند.
هدف اتحادیه اروپا و سازمان ملل که در قرن گذشته بعد از یک دوره جنگ های ویرانگر تاسیس شدند، در اصل و بنیاد این بود که سدی باشند بر سر راه ستم و بیداد و سرکوب، ضمن آنکه حکام کشورها را هم در مقابل اعمالشان پاسخگو نگاه دارند و فریادرس ستمدیدگان باشند. اما حال هر کجا که نیازی مبرم به وجود این دو نهاد است، خبری از ایشان نیست.
'کنوانسیون ژنو' که برای حفاظت از جان غیر نظامیان در دوران جنگ تدوین شده است، هیچگاه بطور مستمر اجرا نشد و الآن هم که اصلا این کنوانسیون علنا به استهزاء گرفته می شود.
صالح اندیشمند سوری پوپولیسم و اسلام هراسی امروز را رونوشت برابر اصل 'فاشیسم' و 'سامی ستیزی' دوران جنگ جهانی دوم می شناسد و می گوید 'اوضاع جهان امروز، مطلقا امیدوار کننده نیست و به سمت دمکراسی و فردگرایی پیش نمی رود، بلکه گرایش او به سمت ملی گرایی، نفرت از غیر و حاکمیت امنیتی است'.
این افراط گرایی جناح راست از اروپا به آمریکا هم سرایت کرده است .
در آمریکا این اردوگاه طرفدار حکام مستبد دیکتاتور و کشتار گناهکار و بیگناه در پاسخ به تهدیدهایی است که تصور می شود از جانب اسلامگراهاست.
افکار عمومی در غرب اصولا به شیوه ای است که کشتارهای دسته جمعی در خاورمیانه نظرش را چندان به خود جلب نمی کند بلکه این صحنه های قتل نمایشی داعش و یا 'القاعده' است که حتی اگر هم مواردش به عدد انگشتان دست باشد، اما همه توجهات را در غرب بطرزی اساسی معطوف به خود می سازد.
در واقع وحشت غرب از (آنچه) 'تروریسم اسلام خواهانه' (نامیده می شود)، آنقدر قوی است که بسیاری در این نیمکره ترجیح می دهند با هر ظلم و جنایتی، که به بهانه مبارزه با تروریسم انجام می شود، مدارا کنند. حال اگر در این مبارزه صوری هر چقدر شهروندان عادی عرب و یا مسلمان کشته شوند و قدرتهای حاکم هم هر چقدر دلشان می خواهد به نام مبارزه با تروریسم و افراط گرایی ستم و بیداد کنند، اشکالی ندارد؛ خیلی مهم نیست.
** 'مبارزه آمریکا با تروریسم' نقض آشکار حقوق بشر
اصلا چرا راه دور برویم. مبارزه خود آمریکا با تروریسم، فی نفسه یک نقض آشکار حقوق بشر است.
زندان 'گوانتانامو'، زندان 'ابوغریب'، حملاتی که با هواپیماهای بدون سرنشین انجام می شود و جنگ های هوایی در سوریه، عراق، یمن و هر جای دیگر که فقط بر تعداد تلفات غیر نظامیان و بیگناهان می افزاید، از مصادیق بارز این نقض حقوق بشر و نقض همه قوانین بین المللی است.
بله. جنگ سوریه بالا گرفته است چون جهان مهیای دوقطبی شدن و ناکارآمدی و بی حاصلی است.
از یک سو، روسیه خود را بسیج کرده است نقشی بزرگتر در سوریه ایفا کند. از دیگر سو، آمریکا خود را کنار می کشد. اروپا درگیر مشکلات خود است. روسیه و آمریکا منافعشان در سوریه کاملا در تضاد با هم است، اما همین دو قدرت جهانی، دست شورای امنیت را برای صدور قطعنامه هایی در مورد سوریه در حنا گذاشته اند.
** بحران سوریه آشکارگر معایب پنهان سازمان ملل
بحران سوریه معایب و کاستی های پنهان سازمان ملل را عیان کرد.
خود همین سازمان است که به فاتحان جنگ جهانی دوم امتیاز 'حق وتو' را داده است.
و اما فاجعه دیگر سربرآورده از جنگ سوریه زیر پا گذاشته شدن اصل بیطرفی بخش بهداشت و درمان است.
جنگ سوریه شالوده اصل بیطرف ماندن بخش بهداشت و درمان در دوران جنگ را هم نقض کرده است. 'کنوانسیون ژنو' تصریح می کند که در دوران جنگ باید مراکز بهداشت و درمان بیطرفی خود را حفظ کنند .
این خطر را روزنامه پزشکی ' لانست' (Lancet) انگلیس و دانشگاه آمریکایی بیروت در آخرین شماره خود هشدار داده اند.
این نشریات ذکر می کنند 'مراکز درمانی در سوریه دارند مسلح به سلاح می شوند. تا حال در صدها فقره حمله ای که در این جنگ اتفاق افتاده است، بیش از 800 تن از کارکنان بخش بهداشت و درمان جان خود را از دست داده اند. پزشکان بسیاری به جرم درمان معارضان مجروح بازداشت شده اند و امکانات پزشکی در اختیار مناطق تحت محاصره قرار داده نمی شود'.