تقریبا بدون استثنا، هر بازیگر خیلی بزرگی حداقل زمانی از عمر حرفهای خود را صرف چنین آثاری کرده است که اصلا در شان او و تواناییهایش نبوده است...
گروه سینما و تلویزیون: هلن میرن بازیگر مطرح سینمای بریتانیا و جهان با بازی در فیلم هشتم ازمجموع «سریع و خشمگین» با سروصدا روبه روشده است. منتقدان می گویند به این ترتیب ثابت شد که حتی بانوهای(لفب رسمی اهدایی از سوی ملکه) امپراتوری بریتانیا نیز در برابر فیلمهای پرسروصدایی که با بودجه بزرگ ساخته میشوند، نفوذناپذیر نیستند. دوم این که او در میان فهرستی از بازیگران بسیار مطرحی قرار میگیرد که پیشتر تسلیم تمایل حضور در چنین آثاری شدهاند.
به گزارش بولتن نیوز، تقریبا بدون استثنا، هر بازیگر خیلی بزرگی حداقل زمانی از عمر حرفهای خود را صرف چنین آثاری کرده است که اصلا در شان او و تواناییهایش نبوده است. در واقع، شاید احتمالا یک مجموعهای از فیلمهای لذتبخش وبامزه بدون چنین حضوری شکل نمیگرفت.
شماری از این فیلمها را شاید بتوان در این فهرست مشاهده کرد:
اورسون ولز در نقش یونیکورن در فیلم «تبدیل شوندگان» محصول ۱۹۸۶
ولز ایفای نقشهای عصبانی و مست وسکانسهایی که در نهایت از فیلم بیرون میآمد را در کارنامه دارد. یکی از پرسروصداترین نقشهای او با بازی در نقش یک ربات به نام «تکشاخ» رقم خورد که در واقع برای تبلیغات اسباببازی ساخته شد. هر چند این بازیگران برای کسب درآمد در چنین فیلمهایی بازی میکنند اما تماشای این فیلمها خالی از لطف نیست. اگر بخواهید این فیلم را با فیلمهای «تبدیل شوندگان» مایکل بی که این روزها پشت سر هم ساخته میشود مقایسه کنید که حتما به این نتیجه میرسید فیلم ولز در حکم یک شاهکار است.
جودی دنچ در نقش ایریون در فیلم «سرگذشت ریدیک» محصول ۲۰۰۴
جودی دنچ برای بازی در یک فیلم که تنها هشت دقیقه در آن حضورداشت موفق به کسب جایزه اسکار شد. اما آن فیلم فطعا «سرگذشت ریدیک» ساخته دیوید تویی نبود. در این فیلم بانو (دیم) جودی دنچ در نقش بانویی بازی کرده که میتواند تقریبا پرواز کند، اما نه محققا ودر عین حال یک پرده روی سرش دارد. این فیلم طولانی و خسته کنندهتر از آن است که بتواند فیلم خوبی نامیده شود. اما یک فایده داشته و آن این که کریستین گری شخصیت فیلم «۵۰ طیف گری» علاقهمند این فیلم بود و پوستر آن را روی دیوار اتاقش آویزان کرده بود. در این فیلم وین دیزل نیز بازی می کرد و فیلم که با هزینه ۱۰۵ میلیون دلار ساخته شده بود، کمی بیش از ۱۱۵ میلیون دلار فروخت. این فیلم اکشن و علمی تخیلی دومین قسمت از مجموعه فیلمهای «سرگذشت ریدیک» بود. البته ادامهای برای این فیلم با عنوان «ریدیک» در سال ۲۰۱۳ روی پرده رفت.
داستین هافمن در نقش آقای مگوریوم در فیلم «فروشگاه عجیب آقای مگوریوم» در سال ۲۰۰۷
این فیلم آنقدر بد بود که به عنوان بهترین شوخی در «برکینگ بد» از آن استفاده میشد. «فروشگاه عجیب آقای مگوریوم» یک نمونه اصلی برای همه چیزهایی بد است که میتواند اتفاق بیفتد اگر شما به عنوان یک بازیگر مشهور در یک فیلم احمقانه بازی کنید. هافمن در این فیلم آنچنان تیکهای رفتاری دارد که هم آزاردهنده هستند و هم میتوانستند موجب حذف یک بازیگر از دنیای سینمای شوند، اگر داستین هافمن نبود که این نقش را بازی میکرد. ناتالی پورتمن که بعدها برنده اسکار شد نیز هر چند نقش درخوری ندارد، اما خیلی غیرقابل تحمل نیست. «فروشگاه عجیب آقای مگوریوم» به کارگردانی زک هلم ساخته شد و جیسون بیتمن ، زک میلز ، کیلی سانچز دیگر بازیگران آن بودند.
مارلون براندو در نقش دکتر مورودر فیلم «جزیره دکتر مورو» محصول ۱۹۹۶
ماجراهایی که درباره شوخیهای مارلون براندو که در این نسخه اقتباسی احمقانه از داستانهای اچجی ولز دیده میشود وجود دارد خیلی بهتر از فیلم واقعی است. گفته میشود براندو به جای این که متنهایی را که باید بگوید حفظ کند همه آن چه را به او از طریق یک گوشی دیکته میشد تکرار میکرد. و البته این حقه وقتی پلیس رد سیگنالها را گرفت، نزدیک بود دچار مشکل شود. او همچنین اصرار داشت تا شخصیت او باید حتما یک سطل را گاه و بیگاه روی سرش بگذارد و گرچه این طرح او وتو شد، وی در نهایت خودش را در نقش یک دلفین نشان میداد. این فیلم که عیرقابل تماشا خوانده شده ساخته جان فرانکنهایمر است. فیلم با بودجه ۴۰ میلیون دلاری ساخته شد و ۴۹ میلیون دلار فروش کرد. این فیلم که قرار بود در ژانر علمی–تخیلی و ترسناک باشد سومین اقتباس از کتابهای اچ. جی. ولز به همین نام و درباره یک دانشمند نیمه دیوانه است که سعی میکند تا حیوانات را به انسان تبدیل کند.
دنزل واشنگتن و راسل کرو در فیلم «چیرهدستی» محصول۱۹۹۵
دو بازیگر مشهور در فیلم «چیره دستی» در نقش التی پارگر بانرز و اسآیدی ۶٫۷ بازی کردهاند.
کارگردان این فیلم برت لنرد است و فیلم که با هزینه ۳۰ میلیون دلار ساخته شد در نهایت ۲۴ میلیون دلار فروش کرد. سایت آیامدیبی درباره پلات این فیلم نوشته است: وقتی یک شبیهسازی مجازی همزمان از چند شخصیت قاتل زنجیرهای ساخته شود که موفق به فرار به دنیای واقعی میشوند ، آنوقت یک پلیس سابق وظیفه خود میبیند که اینها را جتی با ترور از بین ببرد. جالب این که دو بازیگر اصلی فیلم سه جایزه اسکار در کارنامه دارند.
مایکل کین در نقش هوگی در «آروارهها: انتقام» محصول ۱۹۸۷
نوع برخورد «یکی برای من، یکی برای آنها» که مایکل کین نسبت به فیلمسازی دارد باعث شده فیلمشناسی او عجیب از آب دربیاید. اما پایینترین نقطه کاری او چهارمین فیلم «آروارهها» بود. شخصیت روی شایدر مرده و بیوه که احتمالا تلپاتیک هم هست توسط یک کوسه عصبانی که میخواهد انتقام بگیرد، این ور و آن ور دنبال میشود. علاوه بر این، احتمالش هم هست که یک دکتر ساحر کنترل این حیوان را در دست داشته باشد. رفتار کین نسبت به واکنشهای افتضاح فیلم تا حدودی فیلم را نجات میدهد. او یک بار در سخنانی به یاد ماندنی گفت: «هرگز فیلم را ندیدم، آنطور که همه میگویند افتضاح بود. با این حال، خانهای که این فیلم با پول آن ساخته شد را دیدم و فوقالعاده است.»
پیتر اوتول در نقش زالتار در فیلم «سوپرگرل» محصول ۱۹۸۴
«سوپرگرل» پر از نقش آفرینیهای عجیب از بازیگرانی است که به نظر میرسد همه نزدیک مرگ باشند؛ نقش پیتر کوک به طور مخصوصی غمانگیز است. با این حال این اوتول است که بزرگترین ضربه را میخورد. او که نقش فردی از سیاره کریپتون را بازی میکند که در فانتوم گیر افتاده، حال و هوای یک میمون سیرک به تله افتاده را دارد که اگر تمام حرکتهایش را انجام ندهد، شامی گیرش نمیآید. دل شکننده است.
جان هرت در نقش دکتر ترنر در «مراقبت ظریف عاشقانه» محصول ۱۹۹۸
از نظر تکنیکی ممکن است این پروژه به عنوان یک فیلم به حساب نیاید، چون هیچ وقت اکران سینمایی نشد، اما به عنوان یک نقطه عجیب در فیلمشناسی جان هرت جای دارد. آدم چند صحنه از فیلم را تماشا میکند و بعد به یک پرسشنامه روی صفحه درباره اینکه چه حسی دارد، پاسخ می دهد. پاسخهای شما تعیین می کنند که فیلم بعد از آن به کجا می رود. نقش هرت این بود که بینندگان را در این پرسشنامه ها هدایت کند و بعد در حالیکه آنها پاسخ شان را وارد میکردند چهرهای از آدمی که علاقه مند است به نمایش بگذارد. به راحتی یک میمون کلاه به سر می توانست این نقش را اجرا کند.
فی دانوی در نقش النا دوبرو در «دانستون وارد میشود» محصول ۱۹۹۶
حالا که بحث میمون هاست، این فیلم درباره یک سارق جواهرات اورانگوتان دیوانه و ماجراجوییهای مریضش در هتلی است که خیلی بد اداره میشود. ممکن است صحنهای از فیلم به یاد بماند که در آن یک میمون به یک خانم میانسال ماساژ میدهد. یا ممکن است آن را به عنوان فیلمی به یاد داشته باشید که همان میمون بالای یک چلچراغ میرود و خودش را به سمت فی دانوی – ستاره «بانی و کلاید»، «چایناتاون» و «شبکه» – پرت میکند و او هم روی یک کیک بزرگ می افتد. احتمالا این نسبت به «سوپرگرل» که دانوی در آن هم بازی کرده بود کمتر بد بود، اما چون به نظر میرسد دارد از این پروژه کیف میکند، هنوز هم ارزشش را دارد که آن را در آتش بیندازیم.
کیت بلانشت در نقش ایرینا اسپالکودر «ایندیانا جونز و پادشاهی جمجمه کریستال» محصول ۲۰۰۸
مهم نیست مسیر حرفه ای کاری صحنه و پرده بازیگران تا چه حد پرستیژ داشته باشد، همه شان می خواهد برای استیون اسپیلبرگ کار کنند. حتی اگر در فیلمی با او کار کنند که در آن مورچههای غول آسا به مردم حمله میکنند. حتی اگر آن فیلم صحنه ای داشته باشد که در آن قهرمان داستان با قایم شدن در یک فریزر طی یک انفجار هستهای به فاصله ای امن پرت شود. حتی اگر در فیلمی باشد که در آن شایا لابوف عملا با تاب خوردن از میان درختها مثل یک میمون از مرگ نجات پیدا کند. به همین دلیل بود که کیت بلانشت در این فیلم بازی کرد.
فیلیپ سیمور هافمن در نقش اوون داویان در «ماموریت غیرممکن ۳» محصول ۲۰۰۶
در این مرحله از مسیر حرفه ای کاریاش، هافمن یک بازیگر سنگین وزن و بااهمیت حقیقی در سینما بود. او برای تاد سولونز، اسپایک لی و برادران کوئن بازی کرده بود. او محبوب پل توماس اندرسون و آنتونی مینگلا بود. به تازگی برای «کاپوتی» برنده جایزه اسکار شده بود. می توانست هر نقشی که میخواست را انتخاب کند و تصمیم گرفت که در دومین فیلم بد «ماموریت غیرممکن» نقش یک آدم بد بینام را بازی کند. خیلی با عقل جور درنمی آمد که در فیلمی که بیشترین میزان مخاطبان او تا آن روز را داشت خیلی کاری نکند. اما انتخاب عجیبی بود که شخصیت دوم تکنیک دوندگی دیوانه وار تام کروز باشید.