چهره پدر در سينماي ايران به تبع نگاه و سلطه تفکرات روشنفکري اغلب غيرمنصفانه و معوج به تصوير درآمده است. روشنفکران همواره مدعياند جامعه ايراني از معضلي به نام پدرسالاري رنج ميبرد و همين نگاه را به مضامين بخش عمدهاي از آثار سينمايي تسري دادهاند.
به گزارش بولتن نیوز، چهره پدر در سينماي ايران به تبع نگاه و سلطه تفکرات روشنفکري اغلب غيرمنصفانه و معوج به تصوير درآمده است. روشنفکران همواره مدعياند جامعه ايراني از معضلي به نام پدرسالاري رنج ميبرد و همين نگاه را به مضامين بخش عمدهاي از آثار سينمايي تسري دادهاند. البته مخاطب همواره تعيين کرده است که کدام جنس از پدر در سينماي ايران را بيشتر ميپسندد.
در اين رابطه و در آستانه روز پدر، نظر طهماسب صلحجو، منتقد و کارشناس سينما و تلويزيون را جويا شده ایم. اين نويسنده و تحليلگر سينماي ايران در پاسخ به اين سؤال که سيماي پدر در سينماي ايران طي چند دهه اخير چگونه ارائه شده است و تماشاگران چه واکنشي به تصوير ارائه شده از پدر در سينما و تلويزيون داشتهاند، ميگويد: «ذات و فطرت انسان به گونهاي است که پدر را در جايگاه اقتدار ميپسندد و هرگاه تصوير پدر به شکلي اقتدارگرايانه در سينما و تلويزيون به تصوير درآمده، بيشتر مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و اتفاقاً هرگاه تصويري خنثي، بياراده و مستأصل از پدر ترسيم شده، مخاطب کمتر استقبال کرده است.»
وي معتقد است: فيلمسازاني که با انگيزه زدن ريشه اقتدارگرايي پدران اقدام به توليد اثر در سينماي ايران کردهاند از اين موضوع غافل بودهاند که اتفاقاً تماشاگران اين اقتدار پدرانه را پس نميزنند و به شکلي فطري از آن استقبال هم ميکنند. نکته ديگر در اينباره اين است که حتي اگر اقتدار پدرانه به شکلي افراطي و منفي به تصوير درآيد، ولي درست دراماتيزه شود باز هم منجر به ساخت کاراکترهايي جذاب در سينما ميشود.
صلحجو به مجموعههاي تلويزيوني مانند پدرسالار و ستايش در تلويزيون ايران اشاره ميکند که با وجود محور بودن کاراکتر پدري اقتدارگرا در آن منجر به استقبال مخاطب شده است: «البته در اين آثار کاراکتر اقتدارگراي پدر به خوبي و مهارت در قالب درام قرار گرفته و نقشي مکملگونه ايفا کرده يا به عبارتي ميتوان گفت به درستي در جاي خود نشسته و واقعيت اين است که طبع مردم درامپسند است.
وي به پدران بسياري که نقشي منفعل، سرگردان و ضعيف در سينما و تلويزيون ايران ايفا کردهاند و هيچگاه در ذهن مخاطب ماندگار نشدهاند، اشاره کرد و توضيح داد: پدر در فرهنگ باستاني اغلب ملتهاي جهان به ويژه ايران باستان در جايگاه خدا مينشيند، البته بخشي از سينما و ادبيات روشنفکري ايران همواره سعي کرده چنين جايگاهي را به چالش بکشد و با طرح نگاه انتقادي به مسئله پدرسالاري در جامعه ايراني در آثار هنري مخاطبان را متوجه معضلي اجتماعي کند، اما واقعيت اين است که مردم به طور فطري نه تنها از شخصيتهاي اقتدارگرا بدشان نميآيد بلکه چنين کاراکترهايي را به طور ناخودآگاه در پس ذهن خود ستايش ميکنند.
اين کارشناس سينما در ادامه ميافزايد: حتي زماني که کاراکتر پدر مانند سريال ستايش بيش از حد لازم اقتدارگرا به تصوير درميآيد و جنبه خشن و منفي آن پررنگ ميشود نيز با اينکه مردم ممکن است از آن کاراکتر خوششان نيايد، ولي شکوه و صلابت آن بهگونهاي است که هيچگاه از ياد و خاطرشان پاک نميشود.
صلحجو کاراکتر پدر در مجموعه «دندون طلا»ي ميرباقري را نيز به سبب تأثير محوري پدر در درام جذاب دانسته و يکي از دلايل توفيق آن در ميان مخاطبان را همين مسئله ميداند.
وي به فيلم «دختر» آخرين ساخته رضاميرکريمي هم اشاره ميکند که در آن به بهانه ارائه دادن تصويري مطابق با واقعيت جامعه ايراني پدري مستأصل، معلق و خنثي که توان تصميمگيري مناسب براي خانوادهاش را ندارد، ترسيم شده که در نهايت در نيمه راه رها ميشود و از فرماندهي عاجز ميماند و همين نکته باعث شکست فيلم در گيشه و ماندگار نشدن کاراکتر پدر در خاطره مخاطبان ميشود. اين منتقد سينما در بخش ديگري از سخنانش درباره چهره پدر در سينما به سينماي هند اشاره ميکند و اينکه اين سينما همواره چهرهاي سينماييتر از پدر ارائه داده است و همين تصوير سينمايي باعث شده تا مخاطب را جذب خود کند.
مردم در سينما به دنبال کمال ميگردند
صلحجو براي درک بهتر سخنانش به موضوع خشونت در سينما اشاره ميکند و اين نکته که بهرغم تنفر همه از جنگ، ژانر جنگ در سينما همواره از پرمخاطبترين ژانرهاي سينما بوده است: «علت اين است که اتفاقاً جاي خشونت نه در دنياي واقعي بلکه در سينماست.
مردم به سينما ميروند که آنچه در جهان واقعي توان ديده شدن آن را ندارند ببينند و درک کنند. سينما براي مردم اين فرصت را فراهم ميکند. بنابراين فيلمسازاني که در پي ترسيم موبهموي جامعه در سينما هسستند به خطا ميروند و مخاطب را از دست ميدهند. براي همين است که مخاطب همواره از ديدن تصويري اقتدارگرايانه از پدر که مهر و محبت خود را در زير آن اقتدار ارائه ميدهد بيشتر علاقه نشان ميدهند. مردم در سينما به دنبال کمال ميگردند، البته اين کمالگرايي در کنار جنبهها و ابعاد ديگر شخصيت است که زمينه بروز پيدا ميکند»
به گزارش «جوان»، سينماي روشنفکري ايران بهرغم تعدد توليدات و کميت بالا در پرداختن به کاراکترهاي پدر ايراني، اما کمتر توانسته تصويري ماندگار از پدر ارائه دهد و دليل آن هم اين است که با اين پيشفرض به سمت توليد اثر رفته تا چهرهاي مورد انتقاد از پدر ايراني ارائه دهد و همين مسئله باعث شده مخاطب اساساً نتواند ارتباط درست و مؤثري با اثر برقرار کند.
در واقع آثاري که با اين پيشفرض ساخته شدهاند نه توان سرگرم کردن مخاطب را داشته و نه توانستهاند آن مفهومي را که سازنده اثر انتظار آن را ميکشيده، انتقال دهند.
سينما و بدهكاري در خلق تصويري شکوهمند
علاوه بر اين سينماي ايران برخلاف سينماي امريکا کمتر توانسته چهره مهربان و محبتآميز پدر را در کانون خانواده به تصوير بکشد. از آنجا که ژانر خانوادگي در سينماي ايران جزو ژانرهاي مغفول است و همواره خانواده در سينما و تلويزيون ايران به پاي انگيزههاي ديگر قرباني شده، چهره رئوف و ملايم پدر نيز به تبع اين ضعف بسيار ضعيف به تصوير درآمده است. در اينباره شايد بتوان در سينماي ايران نمونههايي چون فيلم کيميا را به ياد آورد که پدر در آن با بازي به يادماندني خسرو شکيبايي در کانون محبت به فرزند و البته ايثار و از خودگذشتگي قرار ميگيرد.
بيشک بدترين و نامسئولانهترين تصوير از پدر در جامعه ايراني از سوي سينماي روشنفکري ايران ارائه شده است،به عنوان مثال «خانه دختر» ساخته شهرام شاهحسيني فاجعهبارترين نمونه از ارائه چهره پدر در جامعه ايران را ترسيم کرده است؛ فيلمي که هرگز به اکران عمومي درنيامد.
به نظر ميرسد که مهر پدري تنها وقتي در سينما به چشم ميآيد که مکمل اقتدار پدرانه باشد و هر زمان که اين دو از هم جدا ميشوند کاراکتري عميق و اثرگذار خلق نميشود. ميتوان گفت سينماي ايران در خلق تصويري شکوهمند و جذاب از پدر ايراني به شدت به جامعه بدهکار است.
منبع: روزنامه جوان