امیرالمومنین ع در ضمن خطبهای فرمودند: ... ایام سلامتی را قبل از مریضی و جوانی را قبل از پیری غنیمت بشمارید؛ و قبل از پشیمانی [ای که سودی ندارد] به توبه اقدام کنید؛ و مهلتی که دادهاند شما را به غفلتی طولانی نیندازد، چرا که اجل، آرزو را ویران نماید و گذر روزگار موکل شده که از مدت [عمر] بکاهد و دوستان را بپراکند.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 11 فروردین به آیه 11 سوره قیامت پرداخته شده و در آن آمده است:
كَلاَّ لا وَزَرَ
سوره قیامت (75) آیه 11
ترجمه
حاشا! [که] پناهگاهی نیست.
«وَزَرَ»: درباره ماده «وزر» گفتهاند که بر دو معنا دلالت میکند: یکی «کوهی که بدان پناه میبرند» (یا «پناهگاه») و دیگری «سنگینی در چیزی» (كتاب العين، ج7، ص382؛ معجم المقاييس اللغة، ج6، ص108)
هرچند در اینکه کدام یک از این دو معنا اصلی بوده و دیگری از آن گرفته شده اختلاف است: برخی (مفردات ألفاظ القرآن، ص867) میگویند اصل آن، کلمه «وَزَر» است در معنای «پناهگاهی در کوه که بدان پناه میبردهاند»؛ و کلمه «وِزر» به معنای «سنگینی» از باب شباهت آن با کوه ساخته شده؛ در مقابل، اغلب (الفروق فی اللغة، ص228؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص94؛ تفسير الصافي، ج5، ص255) بر این باورند که اصل این ماده همان «وِزر» (جمع آن: «أوزار») و به معنای مطلقِ «سنگینی» (ثقل) ویا «سنگینیای که بر چیزی حمل شود» بوده؛ و از این جهت به «کوه» «وَزَر» گفتهاند که بر روی زمین حمل میشده، و یا به گناه، «وِزر» میگویند چون بار سنگینی است که انسان آن را بر دوش میکشد (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى، انعام/164؛ وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ، انعام/31). همچنین به سلاح سنگینی که در جنگ با خود حمل می کنند «وِزر» (حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها؛ محمد/4) و به کسی که بار مشورت دادن و کمک کردن در اداره امور را بر دوش میکشد «وزیر» گویند (وَزِيراً مِنْ أَهْلِي؛ طه/20)
این ماده جمعا 27 بار در قرآن کریم به کار رفته، که غیر از همین یک مورد که به نحوی با معنای «کوه» و «پناهگاه» ارتباط دارد، در بقیه موارد در همان معنای بار سنگین (اعم از بار مادی، مانند سلاح؛ یا معنوی، مانند گناه و بار مسئولیت) به کار رفته است.
1) زراقه، پردهدار متوکل عباسی، مخفیانه شیعه بوده است. وی میگوید یکبار متوکل جسارتی در حق امام هادی ع انجام داد که خیلی ناراحت شدم. امام مخفیانه به من فرمود به خدا سوگند آبروی من نزد خدا از شتر صالح کمتر نیست. وقتی منزل رفتم، این واقعه را برای فرزندم «مودب» که از اهل علم بود تعریف کردم. گفت: متوکل بیش از سه روز زنده نمیماند. گفتم چرا؟ گفت مگر داستان صالح را در قرآن کریم نخواندهای که خداوند نهایتا به آنها فرمود: «تنها سه روز در دیارتان به زندگی ادامه دهید و این وعدهای است که دروغبردار نیست.» (هود/65). بیش از سه روز نگذشته بود که ترکان دربار علیه وی شوریدند و وی را به قتل رساندند. مطلب را بعدا خدمت امام عرض کردم. فرمود: بله، حق با اوست. وقتی متوکل چنان کرد، من با دعایی که از گنجهایی است که به ما رسیده، و دعای مظلوم علیه ظالم است، به درگاه خداوند دعا کردم و چنین شد. گفتم آیا آن را به من یاد میدهی؟ فرمود: بله.
خداوندا ! من و فلانی دو بنده از بندگان توییم؛ ناصیه [= پیشانی، زمام] هر دو ما به دست توست؛ قرارگاه و محل کوچ کردن ما و سر و آشکار ما را میدانی و بر نیات ما آگاهی و بر ضمایر ما احاطه داری. علم تو بدانچه آشکار میکنیم همانن علم تست بدانچه مخفی می داریم؛ و شناختت از آنچه در باطن انجام میدهیم همانند شناخت توست از آنچه اظهار میداریم؛ و چیزی از امور ما بر تو پیچیده و مبهم نشود و حالی از احوال ما بر تو پوشیده نمانَد؛ و نه ما در برابر تو دژی داریم که ما مصون بدارد؛ و نه پناهگاهی داریم که ما را حفظ کند و نه گریزگاهی داریم که ما را از دست تو برهاند؛ و نه هیچ ظالمی با سلطنتش میتواند جلوی تو را بگیرد و یا با سربازانش به جنگ تو برخیزد و ...
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص267؛ المصباح للكفعمي، ص210؛ البلد الأمين و الدرع الحصين، ص340
2) امیرالمومنین ع در ضمن خطبهای فرمودند: ... ایام سلامتی را قبل از مریضی و جوانی را قبل از پیری غنیمت بشمارید؛ و قبل از پشیمانی [ای که سودی ندارد] به توبه اقدام کنید؛ و مهلتی که دادهاند شما را به غفلتی طولانی نیندازد، چرا که اجل، آرزو را ویران نماید و گذر روزگار موکل شده که از مدت [عمر] بکاهد و دوستان را بپراکند.
خداوند رحمتتان کند، به توبه اقدام کنید قبل از اینکه مرگ در رسد، شما را در معرض امری مخفیای قرار دهد که دیگر با وجود آن برگشتی در کار نخواهد بود؛ و با ترس [و زاری به درگاه خدا] بر دور و دراز بودن سفر غلبه کنید، که چه بسیار غافلی که به غفلت خود دلخوش داشت، و در مهلتی که به او داده بودند تعلل ورزید، آرزوهای دراز در سر پروراند و ساختمانهای چشمنواز برافراشت و با بلندی آرزویش، نزدیکیِ اجلش را کوتاهتر کرد؛ پس مرگ با ناکام گذاشتن آرزوهایش جوابش را داد، و بعد از عزت و شرافت و جایگاهی رفیع [که در دنیا برای خود درست کرده بود] در گروی اعمال هلاک کنندهاش ماند؛ غایب شد و دیگر برنمیگردد؛ و پشیمان شد و سودی نمیدهد؛ با آنچه گرد آورد امروز به شقاوت افتاد و با همانها، دیگریای را فردا به سعادت رساند، و خودش در گروی آنچه به دست خویش کسب کرده بود ماند، در حالی که از زن و فرزندانش جدا میشد؛ آنچه در دنیا رها کرد، به اندازه نخی او را بینیاز نکرد و راهی به رهایی نیافت؛ پس، ای بندگان خدا، دنبال چه کاری هستید و به کدام پناهگاه و گریزگاه میروید، در حالی که این مرگ است که در پی شماست، یکی را پس از دیگری از پا درمیآورد؛ نه رحمی بر ضعیف میآرَد و نه حرمت شریف را میدارد؛ و روز و شب، اجل را دائما تشویق میکنند و او را با تشویق خود به پیش میرانند.
و هر چه که خواهد آمد، نزدیک است؛ و ورای آن عجب اندر عجب است؛ پس جوابی آماده کنید برای روز حساب، و توشه افزون سازید برای روز معاد.
خداوند ما و شما را با طاعت خویش حفظ کند و ما و شما را بر آنچه بدو نزدیک میسازد و مقرب درگاهش میگرداند یاری دهد که ما تنها به او و برای اوییم...
1️⃣ قبلا بیان شد که «کلا» حرفی است که در مقام رد کردن دیدگاه شخص مقابل به کار میرود. انسان میگوید که در این روز به کجا فرار کنم؛ و خداوند پاسخ میدهد که: زهی خیال باطل! چون پناهگاهی وجود ندارد.
یعنی حتی اگر فرار هم بتواند بکند سودی ندارد. زیرا هر کس که فرار میکند، باید ابتدا پناهگاهی باشد که وقتی فرار کرد بدان پناهگاه پناه ببرد.
اما وقتی جایی برای پناهنده شدن نیست، فرار کردن، جز به این سو و آن سو دویدنی بیحاصل چه حاصلی دارد؟
شاید به همین جهت است که وضعیت مردم در آنجا به ملخهای پراکنده تشبیه شده «يَوْمَ يَكُونُ النَّاس كَالْفَراشِ الْمَبْثُوث» (قارعه/4) که شخص در حال فرار از همه اطرافیان و نزدیکانش است: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ: روزی که شخص از برادرش، و مادر و پدرش، و همسر و فرزندانش فرار میکند» (عبس/34-36).
2️⃣ قرآن کریم، در حالی که ناظر به کسی که آخرت را جدی نگرفته، میفرماید «در قیامت هیچ پناهگاهی نیست»، در مورد متقین فرموده است که در جایگاه صدق نزد سلطانی مقتدر جای دارند: «في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر» (قمر/55) از مقایسه این دو آیه به نتیجه جالبی میتوان رسید: آخرت جایگاه بروز حقیقت است. کسی در آنجا جایی دارد که در نزد خداوند در جایگاه راستی و درستی نشسته باشد. کسی که در موضع تردید و انکار است، هیچ جایگاه و پناهگاهی نخواهد داشت.
نکته تخصصی انسانشناسی و سیاسی اجتماعی
اگر سیاست را علم دستیابی و مهار قدرت بدانیم، بسیاری از انسانها گمان میکنند راه رسیدن به قدرت، دروغ و حقهبازی و زیر بار حقیقت نرفتن است؛ و لذا در منظر آنها پیوند سیاست و دروغ جداشدنی نیست و «قدرت همواره فساد میآورد».
این سخن در مورد کسانی که قدرت را تنها در افق دنیا تعقیب میکند، صادق است. اما برای یک دیندار واقعی چطور؟
این دو آیه در کنار هم نشان میدهد که کسی که زیر بار حقیقت نرفته، در جایی که باطن این زندگی ما آشکار میشود، نهتنها هیچ قدرت، و بلکه هیچ راه فرار و پناهگاهی نداشته است؛ و در مقابل، کسی که راه صدق و راستی را در پیش گرفته، در کنار صاحب قدرت حقیقیِ عالم جای داشته است.
بر این اساس است که در تفکر دینی، ممکن است کسی در اوج قدرت باشد و در عین حال، مظلومتر از او در عالم وجود نداشته باشد؛ و مگر امیرالمومنین ع جز این بود.
آری، برای یک انسان واقعا متقی، قدرت لزوما فساد نمیآورد و اگر دین حضورش در عرصه زندگی جدی شود، میتوان از «مقتدر مظلوم» سخن گفت.