کد خبر: ۴۶۴۲۵۰
تاریخ انتشار:
به مناسبت سالروز شهادت ابوالحسن کریمی

چشم بینای نظام در برابر منافقین

شهید کریمی فردی بی‌باک، اعتقادی، جسور، ولایتمدار و دلسوز بود، گرفتار دنیا و پست نشد، ارزش‌های انقلاب و امام برای مهم بود، سرزنش‌ها و زخم‌زبان‌ها او را از پای درنیاورد.
گروه سیاسی: شهید ابوالحسن کریمی را از سال ۱۳۵۹ می‌شناسیم. چهار نفر توانستند گیلان را از چنگال گروهک‌ها و ضدانقلاب نجات دهند. شهید انصاری که استاندار گیلان بود و یک بسیجی به‌تمام‌معنا و یک کارشناس خبره بود و فقط برای خدمت آمده بود، او نقش هماهنگ‌کننده داشت، سردار ربیعی که فرمانده سپاه بود و مجموعه جان‌برکفان سپاه، در حفظ نظام نقش داشتند، شهید ابوالحسن کریمی که دادستان بود و در قوه قضاییه تلاش فراوان نمود و با محاکمه به‌موقع و احکام صادره و تائید احکام از مرکزیت قوه قضاییه توانست پایه‌ها و ریشه‌های نفاق و گروهک‌ها را از جا برکند. نفر آخر هم حاج سید غلامرضا قانع فر بود که در هیات واگذاری زمین و سپس جهاد سازندگی، نقش مؤثر در خنثی‌سازی توطئه‌های دشمنان انقلاب داشت.

چشم بینای نظام در برابر منافقین

به گزارش بولتن نیوز، این چهار شخصیت همزمان مدیر بودند و جلساتی در استانداری داشتند و البته سال شصت شهید انصاری اوج گرفت و رفت ولی دیگران ماندند. معمولاً نیروهای ارزشی با این چهار نفر مرتبط بودند، در روستاها و سازندگی یاور قانع فر، در خدمت به محرومین و کمک به مستمندان و تلاش‌های استانی در کمک به شهید انصاری، در عرصه حفاظت و حراست از نظام و انقلاب همراه با ربیعی و در مقابله با گروهک‌ها، سرکوب گروهکی‌ها، دستگیری و مقابله با آنان، همواره با شهید کریمی همراه بودند، دیگران هم بودند و نقش کلیدی نداشتند.

شهید کریمی فردی بی‌باک، اعتقادی، جسور، ولایتمدار و دلسوز بود، گرفتار دنیا و پست نشد، ارزش‌های انقلاب و امام برای مهم بود، سرزنش‌ها و زخم‌زبان‌ها او را از پای درنیاورد. ضدانقلاب را خسته کرد، حاکمیت را ثبات بخشید، اهل مسامحه و تساهل نبود، با جریانات معاند سازش نکرد، در خدمت به مردم، ساعت کار نداشت، مدافع دلسوزان استان بود، یاور مستضعفان و محرومان بود، سخنور و خطیب بود، اهل تصمیم‌گیری بود، با دوستان انقلابی حشرونشر داشت تا سالی که در گیلان بود، همواره او را برای جلسات حزب جمهوری اسلامی دعوت می‌کردم و اغلب جلسات را حاضر بود.

او عادت داشت دست‌خالی به جلسات نمی‌آمد، فصل به که می‌شد، چندین خریداری می‌کرد و با دستان خود آن‌ها را قاچ کرده و به اعضای جلسه تعارف می‌کرد، شهید کریمی به‌شدت با جریان لیبرال و دولت موقت مخالف بود، آنان را آمریکایی می‌دانست، پس‌ازآن با بنی‌صدر به شکل بنیادین مخالف بود، متأسفانه مخالفت با شهید کریمی از شهر خودش لاهیجان آغاز شد، وقتی او دادستان بود، آية الله قربانی قاضی بود، شهید کریمی اغلب احکام انقلابی خود را از دیگر استان‌ها و مرکز کشور می‌گرفت، مدعی بود با قاضی استانی، نمی‌توان این استان را از چنگال ضدانقلاب و منافقین نجات داد.

مخالفت‌های آقای قربانی با شهید کریمی به امامان جمعه و برخی روحانیون کشیده شده، به‌تدریج ناسپاسی‌ها شروع شد و دادستانی که ناجی گیلان بود، مورد سرزنش قرار گرفت و موجب نگرانی‌هایی در مرکز شد، کریمی بسیار محبوب بود و هر جا برای سخنرانی می‌رفت، جمعیت انبوهی پای سخنرانی او جمع می‌شدند.

زندگی او از طریق یک مغازه کتاب‌فروشی اداره می‌شد، لباس‌ها و کفش‌های ساده او زبانزد خاص و عام شده بود، کم‌کم مورد بی‌مهری دستگاه قضا قرار گرفت و پس از بیکار شدن، درس‌ومشق طلبگی در مدرسه خان قم را پیشه خود ساخت، عالم بود، دقیق بود، به زبان عربی و انگلیسی مسلط بود و همانان که از او زخم‌خورده بودند، در یک روز تعطیل و در خلوتی شهر، بدون هیچ نگرانی او را در مقابل پایگاه فرهنگی‌اش، یعنی کتاب‌فروشی به شهادت رساندند، عاشورا سعیدا و مات سعیدا، او را به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت بود رساند و خجلت را نصیب دوستان و مذلت از آن دشمنان و شوق دیدار معبود را به خویش ارمغان داد.

آری او رفت تا ما زنده بمانیم، او جان به جان‌آفرین تقدیم نمود تا ما تسلیم بیگانه نشویم. او به‌واقع فدایی انقلاب بود، او مجاهد بود و پرتلاش و هیچ مزدی جز شهادت زیبنده او نبود. راهش پر رهرو باد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین