در آیه اول، دستور «بخوان» آمده بود. چرا دوباره دستور به «خواندن» داد؟ این تکرار است برای تاکید بر دستور قبل و یا برای مبالغه و نشان دادن اهمیت مطلب. امر اول، دستور به قرائت خود ایشان بوده و امر دوم، دستور به اینکه ایشان قرآن را بر مردم بخواند.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 24 اسفند به آیه 3 سوره علق پرداخته شده و در آن آمده است:
اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ
سوره علق (96) آیه 3
ترجمه
بخوان در حالی که پروردگارت بسیار کریم [کریمترین] است؛
نکات ترجمه ای
«الْأَكْرَم»
ماده «کرم» در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگمنشی» (شرافت در اعمال و رفتار) میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172).
برخی تاکید کردهاند که این کلمه در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده میشود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/77) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/10)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/26)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/23) به کار رفته؛ و «اکرام» و «تکریم» هم متعدی از همین باب و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن میباشد (مثلا: «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع» (ذاريات/24) ویا «عِبادٌ مُكْرَمُونَ: بندگان مورد اکرام»). همچنین در تعبیر «کرام» (كِراماً كاتِبِينَ؛ انفطار/11؛ كِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) ظاهرا هر دو معنا (هم بزرگواری خود شخص و هم مورد اکرام و احترام واقع شدن) نهفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص707)
برای فهم بهتر این معنا خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود:
تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسهای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛
تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده میشود و لذا به خداوند «کریم» گفته میشود اما «شریف» گفته نمیشود.
[«کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگیای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است.]
در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/18)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/8) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص46)
«أکرم»
صیغه تفضیل از ماده «کرم» است، اما آن را به معنای مبالغه در «کرم» دانستهاند (الجدول فى اعراب القرآن، ج30، ص367) و توضیح دادهاند که وزن «أفعل» (أکرم) گاه در معنای «فعیل» (کریم) به کار میرود؛ چنانکه در آیاتی مانند «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» () «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» و «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى»، نیز سه کلمه «أهون، أشقی، و أتقی» به ترتیب در معنای «هّین: آسان» «شقی: بدبخت» و «تقیّ: پرهیزکار» به کار رفته است. (التوحيد (للصدوق)، ص200)
حدیث
1) از امام حسن عسکری از پدرانشان مناجاتی از امیرالمومنین ع روایت شده است که در فرازی از آن آمده:
خدایا؛ کریم و بزرگوار هستی، پس در حقم بزرگواری کن هنگامی که از گدایان درگاهت شدم؛ و با من نیکی کن و مرا در زمره کسانی که بدانها عطا کردهای قرار ده ...
خدایا، تو مرا به اینکه از تو بهشت را بخواهم راهنمایی کردی، و بعد از این شناخت بود که دل من به درخواست آن از تو روی آورد؛ آیا به درخواست خوبیهایت راهنمایی میکنی، و آنگاه از بخشش دریغ میورزی؟ در حالی که تو کریم و بزرگواری هستی که همه کارهایت دلپسند است، ای صاحب جلالت و کرامت!
خدایا ! اگر من سزاوار آنچه از رحمتت که بدان امیدوارم، نیستم، تو سزاواری که با کَرَم خود بر من تفضل کنی؛ چرا که کریم، این گونه نیست که فقط در حق کسانی که شایستگیاش را دارند، نیکی کند...
البلد الأمين و الدرع الحصين، ص316
تدبر
1️⃣ بخوان؛ و پروردگارت بسیار کریم و کریمترینِ کریمان است؛ چه نسبتی هست بین «دستور به خواندن» و «کریم بودن پروردگار تو»؟
الف. شاید اشاره دارد که توانایی «خواندن» در آدمی، همان کرامتی است که خدا برای انسان قرار داده و بدین جهت او را بر اغلب مخلوقات برتری داده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ ... وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا» (اسراء/70)
ب. در آیه قبل، اشاره شد که پروردگار انسان را از «علق» آفرید، چیزی شبیه لخته خون که در نظر ما بسیار پست و حقیر مینماید. شاید با این تاکید دوباره بر «خواندن» میخواهد توجه دهد که: ببین خدا چه اندازه کریم است که از چنان امر حقیری، چنین موجودی میسازد که این اندازه فرهیخته است که با خواندن سر و کار دارد.
ج. با توجه به اینکه تعبیر «ربک» آمد، نه «الرب» یا «الله» یا «ربکم»، چهبسا اشاره دارد به اکرامی که خداوند با نزول قرآن بر پیامبر اکرم ص در حق او روا داشته است ؛ یعنی: تو این قرآن را که بر تو فروفرستادیم، بخوان؛ و توجه کن که پروردگارت در حق تو چهاندازه کرامت به خرج داده است.
د. «إقرأ» در این آیه، چهبسا به معنای این است که «بر مردم بخوان» و تعبیر «ربک الاکرم» هم در مقام تشویق پیامبر بر این کار است، بدین معنا که تو این قرآن را بر مردم بخوان و بدان پروردگارت بسیار کریم است و هم پاداش مناسبی به تو خواهد داد و هم نگران نباش چرا که او با بزرگواریش تو را در این امر تبلیغ یاری خواهد کرد. (جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص781)
یادآوری
با توجه به قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا»، ممکن است تمام موارد فوق – و نیز موارد دیگری که فعلا به ذهن ما خطور نکرده – در این آیه، مورد نظر بوده باشد. یعنی صحتِ قطعیِ یکی از اینها بتنهایی دلیل بر نادرست بودن بقیه نمیشود.
2️⃣ بخوان؛ و پروردگارت بسیار کریم و کریمترینِ کریمان است؛ اینکه دستور به «خواندن» را در کنار «بسیار کریم بودن» پروردگار ذکر کرد، آیا میخواهد اشاره کند به اینکه توانایی «خواندن» در آدمی، همان کرامتی است که خدا برای انسان قرار داده و بدین جهت او را بر اغلب مخلوقات برتری داده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا» (اسراء/70)؟!
نکته تخصصی انسانشناسی
اغلب ما بهرهمندی انسان از «زبان» را به «سخن گفتن» مربوط میدانیم؛ اما برخی از فیلسوفان (مثلا: دریدا) نشان دادهاند که اساساً «زبان» پیوند وثیقی با «کتابت» دارد و لذا اگر انسان بودنِ انسان تا حدود زیادی به برخورداری وی از «زبان» مرتبط می شود (1) این ارتباط، بیش و پیش از هر چیز، ناشی از توانایی انسان در عرصه خواندن و نوشتن است.
شاید بتوان گفت آنچه پشتوانه تمام توانمندیهای انسان (در فهم عالم و پدید آوردن تکنولوژیها و انتقال فرهنگها و سیطره بر همه چیز و ...) است، و به او چنین جایگاه رفیعی در میان سایر موجودات داده (كَرَّمْنا بَني آدَمَ) و بر موجودات دیگر سوار کرده (حَمَلْناهُمْ ...) و وضعیت غذایی او را چنین متفاوت با سایر آفریدگان قرار داده (رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ) (2) و در یک کلام، او را برتر از اغلب مخلوقات خدا قرار داده (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا) همین توان خواندن [و نوشتن] است که میتواند تمامی اندوختههای معرفتی دیگران را – هرچند هزاران فرسنگ آنطرفتر یا هزاران سال پیش، زیسته باشند – در اختیار بگیرد.
تنها تصور کنید انسان «خواندن» را رها کند، آیا بعد از گذشت یکی دو نسل، زندگیش تفاوت آشکاری با حیوانات خواهد داشت؟
پس «بخوان» و بدان خدایی بسیار کریم تو را بر این کار توانا کرد.
توجه: چیزی که این برداشت از آیه را بیشتر تقویت میکند، آیه بعد است که میفرماید: «الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَم» (3)
3️⃣ در آیه اول، دستور «بخوان» آمده بود. چرا دوباره دستور به «خواندن» داد؟
الف. این تکرار است برای تاکید بر دستور قبل (مجمع البيان، ج10، ص781؛ المیزان، ج20، ص324) ویا برای مبالغه و نشان دادن اهمیت مطلب (تفسير كنز الدقائق، ج14، ص346)
ب. امر اول، دستور به قرائت خود ایشان بوده و امر دوم، دستور به اینکه ایشان قرآن را بر مردم بخواند. (جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص781)
4️⃣ پروردگارت بسیار کریم است: پس، اگر چیزی میبخشد، لزوما به خاطر استحقاق مخاطب نیست (المیزان، ج20، ص324)؛ به طوری که حتی اگر کسی استحقاق هم نداشته باشد، او همچنان از دادن بسیاری از نعمتهایش دریغ نمیورزد.
پس، اگر در حق کسی کرامت ورزید، لزوما دلیل بر اینکه او مورد توجه ویژه خداست، نمیشود، چنانکه اگر روزی را بر کسی تنگ گرفت هم دلیل بر اینکه از چشم خدا افتاده نمیشود:
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ؛ كَلاَّ بَل ...: اما انسان، هر گاه كه پروردگارش او را آزمايش كند و اكرام نمايد و نعمت بخشد، گويد: پروردگارم مرا گرامى داشت! و اما هر گاه كه او را آزمايش كند و روزى را بر او تنگ گيرد، گويد: پروردگارم مرا خوار كرد! چنين نيست؛ بلکه ...» (فجر/15-17)