گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 17 اسفند به آیه 16 سوره بلد پرداخته شده و در آن آمده است:
أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ
سوره بلد (90) آیه 16
ترجمه[طعام دادن در روز قحطی، به یتیمی خویشاوند] یا مستمندی زمینگیر؛
معانی لغات«ذا مَتْرَبَةٍ»
ماده «ترب» در دو معنا به کار میرود:
یکی در معنای «تراب: خاک» (17 مورد در قرآن کریم)؛ و تعبیر «تَرِبَ الرجل» به معنای آن است که چنان فقیر شد که از شدن فقر به خاک افتاده و زمینگیر و خاکنشین شده است (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص346) و از همین ماده نقطه مقابلش «أَتْرَبَ الرجل» به معنای ثروتمند شد؛ گویی مال و داراییاش به اندازه خاک است (مفردات ألفاظ القرآن، ص165)؛
و «مَتْرَبَة» (که فقط همین یکبار در قرآن آمده) به همین ترتیب به معنای کسی است که از شدت نیاز و بیچارگی، به زمین چسبیده است؛ البته برخی هم گفتهاند «ذامتربة» به معنای «دارای عیال؛ عیالوار» است؛ و در هر صورت، حرف «ة» در پایان این کلمه برای «مبالغه» [= شدت زمینگیر شدن] است. (أمالي المرتضی، ج2، ص291)
کاربرد دیگر مادهی «ترب» در معنای «تساوی دو چیز» است که در این معنا دو کلمه در قرآن کریم آمده است:
یکی «ترائب» (يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ؛ طارق/7) است که جمع «تَريبة» به معنای «سینه» ویا «استخوان سینه» است [ظاهرا از این جهت که در دو ردیف مساوی هم قرار دارد] ؛
و دیگری کلمه «أتراب» (در وصف زنان بهشتی: ص/52؛ واقعه/56؛ نبأ/33)، جمع «تِرب» است که آن را به معنای «دوست و رفیق» ویا «افراد همسن و سال و همبازی» دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص347؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص165).
بدین ترتیب، از این ماده جمعا 22 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث1) از امام صادق ع روایت شده است: کسی که مومنی را به خاطر مسکین بودنش ویا غیر آن، خوار بشمارد، خداوند عز و جل او را تحقیر کند و درهم بکوبد تا زمانی که وی از تحقیری که در حق او کرده برگردد.
الكافي، ج2، ص351
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِيناً أَوْ غَيْرَ مِسْكِينٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِيَّاه.
2) امیرالمومنین ع در فرازی از عهدنامهای که برای انتصاب مالک اشتر به مصر نوشتند، فرمودهاند: سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چارهاى ندارند، [و عبارتند] از مسکینان، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتندارى كرده، و گروهى به گدايى دست نياز بر مىدارند؛ پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه خداوند براى اين طبقه معيّن فرموده است: بخشى از بيت المال، و بخشى از غلّههاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديكترين آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعايت آن مىباشى.
مبادا سر مستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسئوليّتهاى كوچكتر نخواهد بود.
همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمىآيند و ديگران آنان را كوچك مىشمارند و كمتر به تو دسترسى دارند. براى اين گروه، از افراد مورد اطمينان خود كه خداترس و فروتناند فردى را انتخاب كن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان به گونهاى عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى، زيرا اين گروه در ميان رعيّت بيشتر از ديگران به انصاف نيازمندند، و حق آنان را به گونهاى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى و به يتيمان و سالخوردگان كه راه چارهاى ندارند و دست نياز بر نمىدارند، پيوسته توجه داشته باش؛ که این بر زمامداران سنگین است، اگر چه حق، تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مىكند كه آخرت مىطلبند، نفس را به شكيبايى وا مىدارند، و به وعدههاى پروردگار اطمينان دارند.
نهج البلاغه، نامه53
... ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ [اللَّهَ] لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ [بِتَضْيِيعِ التَّافِهِ] بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَ كُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلَاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللَّهُ عَلَى أَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللَّهِ لَهُمْ...
3) از امام حسین ع روایت شده است که کدام از این دو را بیشتر دوست داری؟ کسی که قصد جان مسکین ضعیفی کرده، و آن مسکین را از دست او برهانی؛ یا ناصبیای (دشمن و منکر امامت اهل بیت ع) قصد گمراهی مومن مسکینی از شیعیان ضعیف [= ضعیفالایمان] نموده، بابی [از معرفت] بر آن [مومن ضعیفالایمان] باز کنی که آن مسکین بر او توانا گردد و او را با حجتهای الهی مغلوب سازد؟
گفت: بلکه نجات دادن این مومن مسکین از دست آن ناصبی؛ که خداوند متعال میفرماید: و کسی که یک نفر را زنده کند گویی مردم را زنده کرده است» (مائده/32) یعنی کسی که او را زنده کند و از کفر به ایمان راهنمایی نماید، گویی که همه مردم را زنده کرده است قبل از اینکه آنها را با شمشیرهای آهنین به قتل برساند.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص348
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع لِرَجُلٍ: أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ رَجُلٌ يَرُومُ قَتْلَ مِسْكِينٍ قَدْ ضَعُفَ، تُنْقِذُهُ مِنْ يَدِهِ أَوْ نَاصِبٌ يُرِيدُ إِضْلَالَ مِسْكِينٍ [مُؤْمِنٍ] مِنْ ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا تَفْتَحُ عَلَيْهِ مَا يَمْتَنِعُ [الْمِسْكِينُ] بِهِ مِنْهُ- وَ يُفْحِمُهُ وَ يَكْسِرُهُ بِحُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: بَلْ إِنْقَاذُ هَذَا الْمِسْكِينِ الْمُؤْمِنِ مِنْ يَدِ هَذَا النَّاصِبِ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» [أَيْ] وَ مَنْ أَحْيَاهَا وَ أَرْشَدَهَا مِنْ كُفْرٍ إِلَى إِيمَانٍ، فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْتُلَهُمْ بِسُيُوفِ الْحَدِيدِ.
تدبر1️⃣ برای عبور از آن گردنه، یک کار مهم آن است که یک راهکار این است که انسان در زمانه قحطی و گرسنگی اطعام دهد، یا به یتیمی از خویشاوندان ویا به مسکینی که از فرط بیچارگی، زمینگیر و خاکنشین شده است.
تاکید بر چنین مسکینی شاید بدین جهت که:
الف. تاکید کند که مخصوصا در زمانه قحطی، نیازمندان واقعی را شناسایی کنید؛ نه هر که گدایی میکند.
ب. کسانی را که نیازمندترند، در اولویت قرار دهیم.
2️⃣ همانند آنچه در مورد یتیم گفته شد مسکین هم منحصر نیست به کسی که دارایی مادیاش را از دست داده؛ بلکه کسی که دارایی معنویش کم باشد یا در معرض از دست دادن قرار گرفته باشد، نیز مسکین است؛
و اگر توجه کنیم که عالم معنا بمراتب برتر از عالم ماده، و سعادت اخروی بسیار عمیقتر و گستردهتر ازسعادت دنیوی است، درخواهیم یافت که چرا ارزش حمایت از چنین مسکینی (و دستگیری از مومنان در مقابل شبهات معاندان) بمراتب ارزشمندتر از حمایت از نیازمندان مالی است.
3️⃣ یکی از اقدامات برای عبور از آن عقبه (گردنه) در قیامت، دستگیری از مسکینان واقعی است.
با توجه به اینکه قرآن کریم، برای «امت»ها و جوامع هم اصالت و هویتی اذعان دارد، همان طور که هر فردی در زندگیاش باید از گردنهای عبور کند، به نظر میرسد بتوان در مورد هر جامعه (و مسؤولان آن که باید حرکت این جامعه در آن گردنه را مدیریت کنند) نیز این سخن را مطرح کرد. لذا سران جامعه، علاوه بر مسئولیت فردی خود در قبال مسکینان – که از این جهت همچون سایر افراد جامعه مسئولیت دارند- از حیث جایگاهی که دارند، نیز در این زمینه مسئولند؛ به تعبیر دیگر، در قبال حمایت از ایتام و مسکینان، هم تکتک افراد جامعه مسئولند، و هم حکومت و البته کمکاری یکی، دلیل موجهی برای کمکاری دیگری نمیشود.