آشنایی محسن چاوشی با مولانا، آشنایی امروزی نیست. او از سالهای دور با این شاعر بزرگ و سراسر عجیب، انس و الفت داشته و شاید اگر در گذشته کمتر به سراغ او میرفت دلیلش وسواسی بود که برای بیان مولانا در خودش حس میکرد. تجربه آشنایی و دوستی من با محسن چاوشی حداقل گواه این موضوع است که شاید روز و دفعهای نبوده در دیدارهایمان که او پای حرف و شعری از مولانا را وسط نکشد و دریافتهایش از آن شعر و حرف را بگوید.
به گزارش بولتن نیوز، اما محسن، در کار خودش وسواسی دارد که شاید جز آن دوستانی که از نزدیک کنارش هستند، کسی آنچنان به سطح این وسواس واقف نباشد. او تا شعری در عمق جان و دلش ننشیند و نداند از آن شعر و شاعر و البته از خودش چه میخواهد هرگز پشت میکروفن نمینشیند. برای او قصد، فقط ضبط یک اثر و پخش آن نیست که اگر این چنین قصدی بود او میتوانست و میتواند روزی یک آلبوم آن هم با کیفیتی استاندارد روانه بازار کند اما این چیزی نیست که در وهله اول خودش را راضی نگه دارد. اگر چه محسن چاوشی پیشترها نیز جسته و گریخته حاصل عشق و حالش با مولانا را به اثری موسیقایی تبدیل کرده بود و آن را به گوش مخاطبان موسیقی رسانده بود اما مخاطبان این سالها دمخور بودن او با مولانا را بیشتر حس میکنند. این حاصل تمام لحظههای مشترک او و شعر مولانا در سالهای اخیر است که حالا بیشتر رخ نمایان میکند. او امانتدار خوبی است.
امانتداری که میداند این ودیعه را باید به بهترین شکل و نهاییترین وجهش به مخاطبش تحویل بدهد و اینجاست که پای وسواسهای کران تا کران محسن چاوشی بیشتر خودش را نشان میدهد. او شعر خوب را خیلی خوب میفهمد.
وقتی از شعری حرف میزند آنقدر ذوق دارد که مثل کودکی که به سرچشمه زیباییها رسیده باشد، دلش میخواهد بگوید و بشنود. او جان شعر را به خوبی درک میکند و این درک و دریافتهای هنرمندانه و خاص محسن چاوشی است که او را بدل به چیزی کرده که امروز دل بسیاری از علاقهمندان موسیقی و شعر را به خود مشغول کرده است. شعر، در کنار مضمون و جنس و ساختارش، برای محسن چاوشی جهانی از تصویر است. خوب اگر به نگاه او در تنظیمهایی که روی شعرهای مولانا انجام داده دقت کنید، وجه دراماتیکی از تنظیم را میبینید که او را نه فقط در قالب خواننده و آهنگساز، بلکه در جایگاه کارگردان یک یا چند صحنه باشکوه قرار میدهد. سوالی که برای همه مطرح است و خودش نیز بارها و بارها به آن جواب داده در همین نکته نهفته که هر کس به چنین حال و احوالی برسد، هرگز به هیچ قیمتی این خلوت را تلف نمیکند. این خبری است که به او رسیده و حالی است که به جانش نشسته و اگر از خانه و اتاق بیرون نمیآید و میخواند و میخواند و میبیند، برای مراقبت از این حال است. این همان زندانی است که خوش است و حال محسن چاوشی در آن خوشتر.