«مافیا»، نمایش تحسینشده این روزهای تئاتر تهران است؛ اثری جذاب، با ایدهای بکر و پرداختی پرکشش. از همان ابتدا که وارد تئاتر باران میشوید، همه چیز بازی به نظر میرسد؛ بالاخره شما قرار است از بیرون ماجرا، شاهد نمایشی باشید که تکیه اصلیاش بر بازی مافیاست.
به گزارش بولتن نیوز، تا آنجا که شما اگر پیش از تماشای این نمایش، مافیا بازی کرده باشید، تلقیتان از درونمایههای آن یک چیز خواهد بود و در غیر این صورت، طور دیگری با آن کنار خواهید آمد. همین بستر دوگانهای که افروز فروزند برای تماشاچیاش پهن کرده است، هوشمندیهای یک متن درست و درمان را به ما نشان میدهد؛ از یاد نمیبریم که این روزهای تئاتر، بیشتر روزهای بازاجرا و اجراهای متون خارجی است و از این دست نمایشنامهها کم پیدا میشوند. پس اگر دلتان برای چنین نمایشی تنگ شده است، شال و کلاه کنید به سمت خیابان فلسطین جنوبی، تئاتر باران.
بازی مافیا بر تقویت تردید استوار است و نقطه عزیمتش را در کیفیت سوءتفاهمهایی که ایجاد میشود، پیدا میکند؛ یک نفر، حاکم بازی است و چند مافیا، شبها به جان شهروندانی اعم از دکتر و پلیس و شهروندان عادی میافتند. روزها اما، بزنگاه قوتگرفتن همان سوءتفاهمهاست. ماهیت بازی به نوعی است که به همدیگر مظنون میشوید و اتهام میزنید تا سرانجام کسی را از گردونه بازی خارج کنید. اما همه اینها بازی است. همین بازیای که در نمایش «مافیا» نوشته و کار افروز فروزند نیز طراحی شده و نگار عابدی و دیگر بازیگران این نمایش، به آن مشغولاند. نکتهای که نمایش «مافیا» به این بازی درظاهر ساده اما پر از لایههای پنهان افزوده، کشاندن همه تردیدها و سوءتفاهمهای بازی به روابط انسانی است. شخصیتها گاه از جلد بازی خارج میشوند و گذشته و اکنون یکدیگر را قضاوت میکنند و همین قضاوتهاست که درام قدرتمندی از «مافیا» ساخته است.
پژمان عبدی هم به لایههای زیرین چنین درامی اشاره دارد. او و افروز فروزند این روزها، دو نمایش در تئاتر باران روی صحنه دارند. ابتدا نمایش «برای کلاهآهنیها» به کارگردانی پژمان عبدی و مشاوره فروزند در این سالن اجرا میشود و سپس در همان سالن «مافیا»ی فروزند که عبدی دستیار و مدیر تولیدش است، روی صحنه میرود. عبدی درباره لایههای متعدد این نمایش و ارتباط آنها با یکدیگر به جامجم میگوید: «هر کس حتی یکبار مافیا را بازی کرده باشد میداند که این بازی، کاملا روانشناختی است. از سویی، دروغگفتن در این بازی مشروع است و اساسا اصل محسوب میشود. در نمایش مافیا، از این امکانی که بازی ایجاد کرده، برای مساله اصلی داستان بهره برده شده است. از طرفی جذابیتهای خود بازی مافیا مطرح است، چون به طور مثال بارها با بخشی مواجهیم که آن را خودمان یا دوستمان در بازی تجربه کردهایم و از طرف دیگر، موقعیتی است که نمایش در کنار این بازی خلق میکند؛ ارتباط بازی مافیا با مساله دیگری که خارج از بازی جمع با آن درگیر است. این دو درواقع هم به هم مرتبطاند و هم نیستند. شخصیتها برای فرار از مسألهای که دارند به بازی مافیا روی میآورند غافل از اینکه این بازی، خود، ماهیتا آنها را به مسألهای که با آن درگیرند بازمیگرداند.»
همین جذابیتها و لایههای تودرتوست که نمایش «مافیا» را پرسروصدا کرده و حتی پای اصغر فرهادی و شهاب حسینی را هم به تئاتر باران باز کرده است. کارگردان جهانی سینمای ایران پس از تماشای این نمایش همه را دعوت کرده بود که آن را ببینند.
اما لایههای متعدد این نمایش، باعث نشده که مخاطب نهچندانحرفهای نمایش از آن فرار کند. پژمان عبدی در این باره معتقد است: «این رئالیسم، ویژه افروز فروزند است؛ نمایشی اجتماعی که هم سطحی برای مخاطب عام دارد و هم لایههایی برای مخاطب حرفهایتر. در سطحش، نکاتی برجسته هست و در لایههای زیرین، نوعی غنی از پیچیدگی بروز میکند. هر چند نکات لایههای زیرین نیز مشهود است و درگیرش میشویم.»