در قزاقستان، تعداد نسخ خطی فارسی به اندازه ازبکستان و تاجیکستان نیست؛ در مجموع، 300 نسخه خطی و در کتابخانه ملی 112 نسخه خطی فارسی وجود دارد...
گروه فرهنگ و ادبیات: با اینکه همشهریِ «رودکی سمرقندی» است اما نمیتواند شیفتگیاش را نسبت به «فردوسی توسی» کتمان و پنهان کند. حتی خودش نقل میکند که وقتی اول بار، 20 و چند سال پیش، چشمانش به مزار حکیم ابوالقاسم خورد، گریه از سر شوق امانش نمیداده است. حسی که هنوز هم با اوست و خود را یک ایرانی میداند. اگرچه دیگر جمهوریهای آسیای میانه - در مرزبندیهای امروز - را جزو ایران فرهنگی حساب می کند. «صفر عبدالله» اینگونه دل در گرو زبان فارسی دارد و در 61 سالگی، جز انتشار یک فصلنامه با عنوان «ایران نامه» آن هم با هزینه شخصی، در دانشگاه روابط بینالملل و زبانهای خارجی ابولَیخان قزاقستان (The Kazakh Ablai Khan University of International Relations and World Languages)، تدریس میکند و مدیر بخش ایران شناسی است.
به گزارش بولتن نیوز، آنچه در ادامه میخوانید، متن گفتوگو با اوست که ماه گذشته در تهران صورت پذیرفت.
جناب آقای صفر عبدالله شما در چه شهری و چه روزی به دنیا آمدید؟ و اینکه خانوادهای که در آن رشد کردید، در جهت گیری آینده شما چقدر اثر داشت؟
من همشهری رودکی سمرقندی هستم؛ در روستایی در حوالی سمرقند در 30 دسامبر 1955 به دنیا آمدم. از کودکی در محیطی که مردم به زبان فارسی صحبت میکردند زندگی میکردم. حتی در سمرقند نه تنها تاجیکها که زبان مادریشان فارسی است؛ بلکه خیلی از اقوام دیگر آمده بودند که مجبور بودند زبان مردم را یاد بگیرند، فارسی صحبت میکردند. بعدها من مدرسه را در شهر پنجکت در 46 کیلومتری سمرقند خواندم و در دانشگاه دولتی تاجیکستان ادامه تحصیل دادم.
پدر و مادر شما چه شغلی داشتند؟
مادر من خانهدار بود و پدرم هم کشاورزی میکرد و هنوز هم خدا را شکر سلامت هستند.
درباره فصلنامه «ایران نامه»، شما مدیرمسئول و سردبیر مجله ایراننامه هم هستید. درباره این مجله توضیح دهید.
بله، این فصلنامه به زبان روسی از سال 2007 منتشر میشود که حجمی در حدود 500 صفحه دارد. البته مشکلات اقتصادی برای نشر این مجله هم وجود دارد. خوشبختانه تاکنون 40 شماره از آن چاپ شده است. به هر حال زبان روسی با 400 میلیون تکلمکننده، یکی از زبانهای سازمان ملل و یکی از زبانهای بسیار پرنفوذ جهان است که بسیاری از خاورشناسان اروپایی بهخاطر خواندن مطالعات و پژوهشهای خاورشناسان روسی، زبان روسی یاد گرفتهاند. اما این مجله چنان پرآوازه شده است که من از فرانسه و آلمان نامهها میگیرم که نشان میدهد مجله ما را میخوانند و برای من بسیار مایه افتخار است.
در کجا توزیع میشود؟
در تمام شهرهای شوروی سابق. البته به کتابخانهها میفرستیم که هیچ سودی هم برای ما ندارد. قبلاً تیراژش هزار نسخه بود ولی حالا متأسفانه پول نداریم و نمیتوانیم در این شمارگان نشر کنیم. تنها با روش الکترونیکی حدود 500 نسخه نشر میشود که به کتابخانهها میفرستیم یا توسط رایزنیهای فرهنگی پخش میشود و متخصصان آن را دریافت میکنند.
شما چه زمانی برای نخستین بار با کتاب آشنا شدید؟
وقتی کودک بودم و چشم گشودم، میدیدم که پدرم کلیات سعدی میخواند و از کودکی با کتاب آشنا شدم. تقریباً 8 ساله بودم که پیش شخصی به نام ملاعبدالرشید رفتم و بعضی کتابهای دینی را خواندم و آهسته آهسته مدرسه رفتم که در زمان نظام شوروی بود.
چه سالی دانشگاه رفتید؟
سال 1973 در شهر دوشنبه، رشته ادبیات فارسی کلاسیک خواندم.
زمانی که شما دانشگاه رفتید همچنان حاکمیت شوروی بود. چگونه بود که در آن فضا اجازه میدادند که زبان و ادبیات فارسی تدریس شود؟
اجازه میدادند چون همه درجمهوریهایی در چارچوب نظام شوروی زیست میکردند، دانشگاههایی هم بودند که به زبان خود مردم تدریس میکردند. دانشگاه دولتی تاجیکستان، دانشکده زبان و ادبیات فارسی و تاجیکی داشت و تدریس به زبان فارسی بود. من در آنجا تحصیل کردم البته وقتی برای دوره فوق لیسانس و دکتری به شهر مسکو رفتیم، همه چیز به زبان روسی بود.
چه دانشگاهی؟
انستیتوی ادبیات جهان وابسته به آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی.
آنجا هم ادبیات فارسی خواندید؟
هم ادبیات فارسی و هم تئوری ادبیات خواندم.
آنجا دپارتمان ایرانشناسی داشت؟
بله، دپارتمان همیشه بوده و در شوروی سابق حدود سیصد سال ایرانشناسی بوده و منصفانه بگویم کارهای بسیار بزرگی را انجام دادند. خیلی از ایرانشناسان بزرگی بودند که 300 - 200 سال کتابهایی نوشتند که امروز هم اهمیتش را از دست نداده است. یکی از بزرگترین ایرانشناسان جهان واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد (Vasily Vladimirovich Bartold) بود که کتابهایش به فارسی ترجمه شده یا مثلاً «آگافانگل افیمویچ کریمسکی» (Agafangel Efimovich Krymskiy) بود.
و یا ولادیمیر مینورسکی.
بله. اینها دانشمندان کمنظیری بودند که ما خیلی چیزها از آنها را شناختیم.
پس ایرانشناسی به ایرانشناسان شوروی بسیار مدیون است.
البته ایران شناسی در روسیه از زمان تزاری شکل گرفته بود و کتابهایی تألیف شده بود و حتی در دانشگاههای سنپترزبورگ و مسکو و کازان زبان فارسی تدریس میشد. البته این روند در روزگار شوروی تکامل یافت. در آن زمان ادبیات فارسی را در آغاز از زبان اروپایی ترجمه کردن و بعد استفاده مستقیم از متون فارسی رواج یافت. البته در سال 1901- 1900 با انتشار فرهنگ دو جلدی فارسی ـ روسی غفاراُف تحولی ایجاد شد.
آن زمان در شوروی کتابهای فارسی در دسترس شما وجود داشت؟
در کتابخانه بزرگی که لنین نام داشت و الآن کتابخانه ملی روسیه است، بخش بسیار بزرگی شامل کتابهای فارسی بود. در تاشکند یکی از بزرگترین ذخیرههای دست نوشتههای فارسی است که 43 هزار نسخه خطی وجود دارد که از آن 39 هزار نسخه فارسی است و در دوشنبه حدود 12 هزار نسخه خطی بود. البته برخی از کتابهای چاپی از خودِ ایران خریداری میشد.
شما دکترا را در همان دانشگاه گرفتید؟
بله در انستیتوی ادبیات جهان در مسکو گرفتم با موضوع «سنن حماسههای ملی در شعر معاصر».
ماحصل تجربه شما در پایاننامه دکترا چه بود؟
سنن حماسههای ملی در شعر معاصر، یعنی تأثیر شاهنامه و شعر معاصر به زبان فارسی در ورارود (ماوراءالنهر). بیشتر البته تأثیر شاهنامه بر ایران و شعر معاصر ایران و افغانستان را نظر کردم و تأثیرش برای من بر شعر فارسی در ورارود مهم بود، چون سنن شاهنامه خوانی در آنجا وجود داشته است.
پس در آنجا شاهنامه خوانی رواج داشته است؟
بله، آنجا هم ایران بوده است؛ اکنون را نبینید که وطنمان را پاره پاره کردهاند.
استاد راهنمای شما چه کسی بود؟
استاد راهنمای من در تئوری ادبیات، یک آکادمیسین در مسکو به نام لامیتی بود و استاد دیگرم یاسر پرگینسگی ایرانشناس بسیار معروف بود. از کسان دیگری هم خیلی چیزها آموختم، من همه بزرگان ایران را استادان خودم میدانم چون وقتی چشم گشودم و خط یاد گرفتم کتابهای روی میز من مثلاً کتاب تاریخ ادبیات ذبیحالله صفا یا کارهای استاد فروزانفر و زرینکوب بود و من از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. ادبیات فارسی در ایران نقش گشود و هر چه که در دسترس ما بود در تاجیکستان نشر میشد.
چه سالی دفاع کردید؟
سال 1984. بعد از دفاع از من خواستند که در مسکو تدریس کنم که هشت سال در آنجا ماندم. آنها در انستیتوی ادبیات مترجم میخواستند تا ادبیات فارسی را به روسی ترجمه کنند. من چند سال هم معلم زبان و ادبیات فارسی بودم و هم شاگردان من چندین جلد کتاب ترجمه کردند.
و بعد به قزاقستان رفتید؟
بله، از آن زمان تاکنون در قزاقستان هستم. من نهادی ایجاد کردم به عنوان مرکز مطالعات ایران و آسیای مرکزی که در قزاقستان، در بیست سال گذشته، 20 - 25 همایش بینالمللی در زمینه ایرانشناسی برگزار کرده است.
شما در قزاقستان به کدام دانشگاه رفتید؟
در آغاز من در پژوهشگاه خاورشناسی در بخش ایرانشناسی کار میکردم و طی حدود 20 سال بعد همزمان در دانشگاههای مختلف قزاقستان از جمله دانشگاه فارابی تدریس میکردم. درحال حاضر هم در دانشگاه روابط بینالملل و زبانهای جهان معروف به «ابولَیخان» که یک خان قزاق بود در شهر آلماتی، فارسی تدریس میکنم و مدیر بخش ایرانشناسی هستم.
خواندهام که شما در جایی گفته بودید در قزاقستان دانشگاهها خصوصی هستند و هزینه تحصیل بالاست.
بله، متأسفانه. البته از بنیاد سعدی سپاسگزارم که با یاری آنها، وضعمان در دو سال آخر خوب شد به آن معنی که توانستیم با آن اندک کمکی که میکنند تعداد دانشجوها را افزایش دهیم. توجه کنید که مثلاً تمام کشورهایی که در آنجا دانشجو حضور دارد کمک میکنند؛ مثلاً یک شرکت ترکی میتواند 100 هزار دلار به دانشگاه بدهد و دانشجو بگیرد. تُرکها در آسیای میانه خیلی فعال هستند و چندین دانشگاه و مدرسه دارند. حتی سرمایهداران کره ای یا عرب به دانشجویان متبوع خود خیلی کمک میکنند. ولی ایران متأسفانه کمکی نمیکند و من این را بارها گفتهام که حال ما چندان خوب نیست. فارغالتحصیلهایی که مثلاً زبان فارسی یاد میگیرند برای آنها کار نیست چون شرکتهای ایرانی زیاد نیستند. یکی از مسائل و مشکلات ما تأمین کار است اما انگیزهای که زبان فارسی را در آن منطقه باید بیاموزند، علاقه فرهنگی است. تمام منابع، منابع تاریخی و دست اول به زبان فارسی است و اگر بخواهیم تاریخ و فرهنگ را بیاموزیم باید زبان فارسی را یاد بگیریم و این انگیزهای بسیار مهم است. اگر ایران برای گسترش زبان فارسی کمک کند مطمئنم به سود ایران هم هست، چون هر چه ما داریم از زبان فارسی و پشتوانههای آن است که ثبت شده است. اگر امروز در دنیا ما را بشناسند و کسانی هم عاشق فرهنگ ایرانی باشند از برکت زبان فارسی است و این نکتهای است که هیچ منصفی نمیتواند آن را رد کند. از این لحاظ انگیزههایی هست و مردم عاشق زبان فارسی هستند، فقط کاش بیشتر توجه میشد که ما بتوانیم در آنجا دانشجوی بیشتری بگیریم و زبان فارسی را یاد بدهیم و آنان را عاشق ایران کنیم. چون امروز بعد از فروپاشی شوروی در تمام کشورهای تازه استقلال یافته، بحث هویتجویی مطرح است و خیلی از کشورها در این هویتجویی دستسازی کرده و میکنند. وقتی دانشجو زبان فارسی را میخواند و ایران را میشناسد، خوب میداند که مثلاً نباید دروغ گفت و باید حقایق را به مردم پیشنهاد کرد. از این جهت من میدانم که هر قدر ما کمک کنیم که بیشتر مردم فارسی یاد بگیرند و از فرهنگ و تمدن ایرانی آگاهی بیابند این هم به سود خود مردم هست و هم به سود خود ایران.
در کدام یک از دانشگاههای قزاقستان، زبان فارسی تدریس میشود؟
در دو دانشگاه؛ یکی دانشگاه ابولَیخان و دیگری فارابی در آلماتی (پایتخت قزاقستان). قبلاً در 6 یا 7 دانشگاه میآموختند، ولی متأسفانه به دلیلی که گفتم برچیده شد.
دانشگاه ابولَیخان امسال چند نفر دانشجو گرفته است؟
12 نفر جذب شده است که 12فارسیآموز کم نیست. تأکید کنم که در آنجا وقتی زبان فارسی میآموزید، ایران شناسی هم میآموزید که شامل جغرافیا، اقتصاد، تاریخ، فلسفه و دین تدریس میشود.
چه میشود که یک جوان 18ساله قزاق علاقهمند به یادگیری زبان فارسی میشود؟ بهخاطر ریشه های فارسی است که وجود دارد؟
زبان فارسی تنها متعلق به ایران نیست و زبان افغانستان و تاجیکستان هم هست و هنوز هم نفوذ عظیمی در هند و پاکستان دارد. هر کسی که بخواهد خاورشناس شود، بدون زبان فارسی ممکن نیست. ایران یک کشور مهم منطقه است و از نظر اقتصادی جاذبه دارد و از نظر سیاسی مهم است و برای هر کشوری مهم است که زبان فارسی بیاموزند و ایران را بهتر بشناسند.
چرا در قرون پیشین، زبان فارسی از شمال آفریقا تا غرب چین رواج پیدا کرد؟
ایران، یک امپراطوری بزرگ بود که حدود هزار سال قدرت برتر در جهان بود و از مصر تا چین همه به زبان فارسی صحبت میکردند و زبان رسمی خیلی کشورها بود. ولی بعدها با حمله اعراب امپراطوریها چنان که میدانید از بین رفت و ایران یگانه کشوری بود که زبانش را حفظ کرد. ما باید همیشه این نکته را درباره ایرانیان به یاد داشته باشیم که حساب اسلام و عرب جداست؛ ما مسلمان هستیم و 1400 سال پیش هم مسلمان شدیم. این نکتهای است که محل هیچ مناقشهای نیست ولی عرب نیستیم. اسلام ایرانی اسلام آمیزش یافته با فرهنگ و تمدن دیرین ایرانی است و اسلام ایرانی، اسلام شفقت، رحم و عشق است. ما اسلام را پذیرفتیم چون اسلام با شعارهای ایران زمین که گفتار نیک، رفتار نیک، پندار نیک بود هیچ مغایرتی نداشت. شما ببینید بزرگترین چهرههای جهان اسلام، ایرانی بودند و کارهایی در جهان اسلام کردند که همتا ندارد.
حوزه نفوذ زبان فارسی در تاریخ چگونه بوده است؟
نفوذ آن خیلی عظیم بود اما متأسفانه با اسباب مختلف خیلی ضعیف شده بود اما بعد از فروپاشی شوروی، بعضی از کشورهای استقال یافته شروع به آموختن زبان فارسی کردند. وظیفه ما فارسی زبانان است که هر قدر که میتوانیم یاری برسانیم.
در حال حاضر هنوز در سینکیانگ فارسی رواج دارد؟
سین کیانگ هم یک منطقه تاجیکنشین است که هنوز در آنجا زبان فارسی رواج دارد و بعضی زبانهای ایرانی مثلاً زبان کردی برقرار است. در سینکیانگ تاجیکهای بدخشان با لهجه خاصی صحبت میکنند که زبان ایرانی هست ولی فارسی نیست.
خواندهام که در جایی گفته بودید در قزاقستان، میدان جمهوری در شهر آلماتی، مجسمه یک سرباز سکایی است که نشانه گسترش فرهنگ ایرانی است.
بله این مجسمه سربازی است که نماد استقلال و آزادی کشور است و چون در سرزمین قزاقستان سکاییها میزیستند، آنها خب خود را به سکاییها میرسانند. همانطور که میدانید سکاییها از اقوام ایرانیزبان بودند.
در کتابخانه ملی قزاقستان چقدر آثار فارسی داریم؟
البته در قزاقستان، نسخ خطی فارسی به اندازه ازبکستان و تاجیکستان نیست و در مجموع، 300 نسخه خطی و در کتابخانه ملی 112 نسخه خطی فارسی وجود دارد. البته من این نسخهها را به همراه سید محمدباقر کمالالدینی به زبان روسی چاپ کردم که امیدوارم که در مرکز پژوهشی میراث مکتوب منتشر شود.
چگونه شده که نسخه خطی فارسی به آن منطقه رسیده است؟
داد و ستد میان اقوام همیشه بوده و فارسی زبانان هم در قلمرو قزاقستان زندگی میکردند و امروزه هم زندگی میکنند. در جنوب قزاقستان، تاجیکها بودند و طبیعی هم بود که کتابهای خودشان را میخواندند و مینوشتند و زمانی که شوروی هم نبود، تقسیمبندی جغرافیایی هم نبود و همه در کنار هم میزیستند. اکنون هم خوشبختانه قزاقستان از کمترین کشورهایی است که در آن بیش از 120 قوم و ملیت جهان با آرامش و دوستانه زندگی میکنند.
درباره فردوسی بگویید که گفته میشود کسی بود که مهمترین نقش را در تحکیم زبان فارسی داشت.
بله، فردوسی با آن کتاب بزرگی که گذرنامه مردم فارسیزبان است و تاریخ نامه ماست، بیتردید در تحکیم زبان فارسی نقش مؤثری داشته است. هم از جهت واژهگزینی که فردوسی بیتردید زبان پهلوی میدانست و از اشرافزاده های دهقان خراسان بود و از گویشهای ایرانی نیز هم واژههایی را پذیرفت، در استحکام و گسترش ادبیات و ادبیات نوین فارسی سهم بینظیری دارد. ولی یک نکته اشتباه که بعضیها گفتهاند این است که فردوسی با این کار خود علیه زبان عربی حمله برده است و در شاهنامه واژه عربی استفاده نکرده یا کم استفاده کرده که این اشتباه است. اندیشههای فردوسی جهانی است و علیه هیچ قومی نمیتواند باشد. این استفاده به این سبب بوده که در زمان سامانیان، نوعی تمایل استقلالطلبی حاکم بوده و مردم می خواستند که زبان خودشان را هر چه بیشتر حفظ کنند اگرچه بعدها متأسفانه عربگرایی در سرزمینهای ایرانی نفوذ بیشتری پیدا کرد.
نکته دیگر؛ اینکه ابنبطوطه در سفرنامه هایش نوشته که شعر سعدی در چین خوانده میشده واقعیت دارد یا نه؟
بله در خود گلستان هم هست که من رفتم آنجا کسی را دیدم که زبان عربی میخواند، گفت از کجا آمدی وقتی گفتم اهل شیرازم گفت از سعدی چه میدانی؛ بیتی عربی خواندم، گفت فارسی بخوان. و به این معنا است که در آن زمان تعداد فارسیزبانها در چین بیشتر بوده تا امروز. بعداً دایره استفاده زبان فارسی محدود شد و نه تنها در چین بلکه در بسیاری کشورهای دیگر مثلاً در هند تقریباً حدود 900 سال زبان رسمی که با آن معاشرت میکردند، بسیار منحصر شد. انگلیسیها اما زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کردند. در چین هم مثلاً زبان چینی نفوذ بیشتری پیدا کرد. البته احتمال میدهم که گفته ابنبطوطه درست بوده باشد
و البته سعدی، زبان فارسی را به «قند» تشبیه کرده است.
در مورد شیرین بودن زبان فارسی در تمام دنیا پذیرفته شده است. زیباترین و شیرینترین زبانها، زبان شعر و ادب، زبان فارسی است. این را اروپاییها هم اعتراف کردهاند. یک فرانسوی زمانی گفته بود که فارسی به حدی شیرین است که انگار فرانسوی شرق است، بعد یکی از ایرانیها گفته بود که نه، فرانسوی هم شیرین است، انگار فارسیِ غرب است. من در انستیتوی ادبیات جهان در مسکو کار کردم و با بسیاری از ادبیات جهان آشنایی دارم. بدون تردید خصوصاً در شعر، هیچ ملتی و هیچ زبانی به اندازه فارسی پشتوانه قوی ندارد شما اگر بگویید که مثلاً زبان شکسپیر که 500 سال پیش بود الان برای مردم انگلیس مورد فهم نیست، چون زبان او، زبان قدیم انگلیسی است. در حالی که من و شما الان اشعار رودکی سمرقندی را که در قرون سوم و چهارم میزیسته میخوانیم لذت میبریم.
گفته میشود رودکی یا هر شاعر دیگری آنطور که میخوانده، نمینوشته است و بنابراین نمیتوان با قطعیت سخن گفت.
من اصلاً قبول ندارم. رودکی به زبانی گفتوگو میکرده که شعر میسروده و تمام مردم آن دیار هنوز به زبان رودکی صحبت میکنند و هیچ مشکلی هم ندارند. بعضی تشبیهات که رودکی استفاده کرده هم اکنون نظیر ندارد: دل من ارزنی، عشق تو کوهی/ چه سایی زیر کوهی ارزنی را. و یا بیت: با صد هزار مردم تنهایی/ بیصد هزار مردم تنهایی. که آنقدر زیباست وقتی میگوید اگر صد هزار کس هم نباشد، تنهایی و تنهایی به معنای بدنها، یعنی تو جای آنها را میگیری. فارسی آنقدر شیرین و زیبا است و این را هر کسی که انصاف دارد، گفته و تأکید کرده است. بهخاطر این بوده که گوته آلمانی میگوید؛ ای حافظ! اگر بعد از مردن، زنده گردیدن حق است میخواهم در یک گور با تو احیا شوم تا غزلهای آلمانی تو را به فارسی بشنوم. افراد زیادی در تمام دنیا عاشق زبان فارسی بودند که این از برکت ادبیات بسیار پربار فارسی است. بدون تعصب میگویم که این زبان، شیرینترین زبان دنیا است، نه اینکه این زبان مادری من است، واقعیت همین است. من با چند زبان آشنایی دارم و به اغلب زبانهای دنیا مثلاً ترکی کتاب میخوانم، عربی بلدم، انگلیسی کتاب میخوانم، روسی بلدم ولی براستی شیرینتر از فارسی نیست و این اعتراف همه متخصصین است؛ قند پارسی که گفتهاند درست گفتهاند.
همشهری رودکی بودن چه حسی را در شما برانگیخته میکند؟
از کودکی به زیارت مقبره رودکی میرفتم و برای من طبیعی بود ولی هیچ چیز برای من آنقدر اثر نگذاشت که وقتی در سال 1990 اول بار مقبره فردوسی را زیارت کردم؛ وقتی از پلهها پایین میآمدم اشک میریختم، نمیدانستم که این چه اشکی است. ساعتها در آنجا نشستم و گریه کردم. این حالتی است که 20 سال از آن گذشته ولی هنوز هم در ذهن من این حالت بسیار اثرگذار بوده و هست. البته همشهری رودکی سمرقندی بودن، همچنان که همشهری فردوسی بودن مایه افتخار است و من افتخار میکنم که جهان متمدن همچون شخصیتهایی را در ایران زمین آفرید و مایه افتخار ماست. همچنان که به زرتشت افتخار میکنم بهخاطر رفتار نیک، گفتار نیک، پندار نیک. نخستین کسی که در دنیا گفت خدا یکتا است، زرتشت بود. همان حرفی که مولانا گفته است، شیر خدا و رستم دستانم آرزوست را ما هم این را قبول داریم؛ هم آن را و هر دو را دوست داریم.
آینده ایرانشناسی در آسیای مرکزی و بخصوص قزاقستان را چگونه میبینید؟
آینده بستگی به خیلی مسائل دارد؛ به هر حال زمینههایی برای رشد ایرانشناسی در کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد. بعد از فروپاشی شوروی در بسیاری کشورها از جمله قزاقستان و قرقیزستان شروع به آموختن زبانهای شرقی از جمله زبان فارسی و فرهنگ و تمدن ایرانی کردند. بعضی از شاگردان آنجا و بعضی همشهریهای ما اینجا آمدند و فارسی خود را تکمیل کردند که امیدوارم نتایج مثبت بدهد.