البته کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند و صابئیها و نصرانیها [مسیحیان] و زرتشتیها و کسانی که شرک ورزیدند، حتما خداوند بین آنان در روز قیامت جدایی میافکند؛ بدرستی که خداوند بر هر چیزی شاهد است.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 24 بهمن به آیه 17 سوره حج پرداخته شده و در آن آمده است:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ
سوره حج (22) آیه 17
ترجمهالبته کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند و صابئیها و نصرانیها [مسیحیان] و زرتشتیها و کسانی که شرک ورزیدند، حتما خداوند بین آنان در روز قیامت جدایی میافکند؛ بدرستی که خداوند بر هر چیزی شاهد است.
حدیث1) از امام صادق ع روایت شده است که: بدرستی که شدیدترین عذاب در روز قیامت از آن هفت نفر است: پسر حضرت آدم ع که برادرش را کشت؛ نمرودی که [قرآن حکایتش را نقل فرمود] که «با حضرت ابراهیم ع در مورد خدا بحث میکرد» (بقره/258)؛ آن دو نفر در بنیاسرائیل که قومشان را یهودی و نصرانی کردند؛ آن فرعونی که میگفت «من پروردگار برتر شمایم» (نازعات/24)؛ و دو نفر از این امت که یکی از آنها از آن دیگری بدتر است در تابوتی شیشهای زیر شکافی در دریاهایی از آتش.
[توضیح: دین خدا همواره اسلام بوده است (آلعمران/19) و پیروان هر پیامبری، پیامبران بعدی را هم قبول میکردند. یهودیان، با اینکه پیامبران بعد از حضرت موسی را قبول داشتند، اما نبوت حضرت عیسی را نپذیرفتند و «یهودی» شدند، و مسیحیان هم عیسی را به مقام خدایی بردند و از اسلام فاصله گرفته، «نصرانی» شدند؛ که در روایتی نام دو نفری که این بدعتها را گذاشتند به ترتیب، «یهودا» و «بولس» دانسته شده است؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص215-216]
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص214-215
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَسَبْعَةُ نَفَرٍ أَوَّلُهُمُ ابْنُ آدَمَ الَّذِي قَتَلَ أَخَاهُ وَ نُمْرُودُ الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ وَ اثْنَانِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ هَوَّدَا قَوْمَهُمَا وَ نَصَّرَاهُمَا وَ فِرْعَوْنُ الَّذِي قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدُهُمَا شَرُّهُمَا فِي تَابُوتٍ مِنْ قَوَارِيرَ تَحْتَ الْفَلَقِ فِي بِحَارٍ مِنْ نَارٍ.
2) از امام صادق ع در مورد «مجوس» [= زرتشتی] سوال شد که آیا پیامبری داشتهاند؟ فرمودند: بله، مگر حکایت نامه پیامبر خدا ص به اهل مکه را نشنیدهای که از آنها خواست اسلام بیاورند؛ آنها به پیامبر ص نوشتند [به جای اسلام آوردن،] از ما جزیه بگیر [جزیه: مالیاتی که اهل کتاب در حکومت دینی میپردازند و در عوض از حمایت حکومت برخوردار میشوند و از وظایفی مانند جهاد و خمس و ... معاف می گردند] و بگذار بتهایمان را بپرستیم.
پیامبر ص نوشت: من جز از اهل کتاب جزیه نمیگیرم. ایشان نوشتند: چگونه میگویی فقط از اهل کتاب جریه میگیری در حالی که از مجوسیان جزیه گرفتهای؟
پیامبر ص نوشت: مجوس پیامبری داشتند که او را کشتند و کتابی که آن را سوزاندند، پیامبرشان کتابی برایشان آورده بود در دوازده هزار پوست گاو.
الكافي، ج3، ص567-568
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَجُوسِ أَ كَانَ لَهُمْ نَبِيٌّ؟
فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا بَلَغَكَ كِتَابُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ أَنْ أَسْلِمُوا وَ إِلَّا نَابَذْتُكُمْ بِحَرْبٍ فَكَتَبُوا إِلَى النَّبِيِّ ص أَنْ خُذْ مِنَّا الْجِزْيَةَ وَ دَعْنَا عَلَى عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ فَكَتَبَ إِلَيْهِمُ النَّبِيُّ ص أَنِّي لَسْتُ آخُذُ الْجِزْيَةَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَكَتَبُوا إِلَيْهِ يُرِيدُونَ بِذَلِكَ تَكْذِيبَهُ زَعَمْتَ أَنَّكَ لَا تَأْخُذُ الْجِزْيَةَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ ثُمَّ أَخَذْتَ الْجِزْيَةَ مِنْ مَجُوسِ هَجَرَ فَكَتَبَ إِلَيْهِمُ النَّبِيُّ ص أَنَّ الْمَجُوسَ كَانَ لَهُمْ نَبِيٌّ فَقَتَلُوهُ وَ كِتَابٌ أَحْرَقُوهُ أَتَاهُمْ نَبِيُّهُمْ بِكِتَابِهِمْ فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ جِلْدِ ثَوْر.
3) از امام صادق حدیثی در توضیح سوره توحید آمده است؛ در فرازی از آن میفرمایند: جدایی انداختن او [=خدا] همان جزا دادنش است؛ و امر او حتما محقق میشود.
الكافي، ج1، ص91
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النَّصِيبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... فَصْلُهُ جَزَاءٌ وَ أَمْرُهُ وَاقِع ...
تدبر1⃣ در آیات قبل، دسته بندی ای از انسانها بر اساس حقیقت ایمانشان ارائه داد: سه دسته بر باطل (گمراهکنندگان، پیروان آنها، و دینداران سستبنیاد) و یک دسته برحق (مومنان دارای عمل صالح).
در این آیه میفرماید خداوند بر همه این گروهها با هر عنوانی که در دنیا بر خود گذاشتهاند شاهد است و اینها را در روز قیامت از هم متمایز میکند تا حساب هرکس معلوم شود.
2⃣ با توجه به تقابل «الذین آمنوا» با یهودیان و مسیحیان و ...، معلوم میشود، مقصود از «الذین آمنوا» کسانیاند که به حضرت محمد ص ایمان آوردهاند (المیزان، ج14، ص358)
اما چرا فقط آنان را با این عنوان یاد کرد؟
ایمان واقعی، ایمانی است که هر پیامبری آمد، قبول کند. مسلمانان تمام پیامبران قبلی را قبول کردهاند و اگر مدعیان جدید نبوت را دروغگو میدانند، چون در متن کتاب آسمانیشان، پیامبرشان آخرین پیامبر معرفی شده است. اما یهودیانی و مسیحیان و ... که ظاهرا ایمان آوردهاند ولی علیرغم اینکه در کتاب آسمانیشان سخن از پیامبر بعدی مطرح است، باز زیر بار پیامبران بعدی نمیروند، واقعا ایمان نیاوردهاند.
3⃣ اگرچه اصل بر باطن انسان و جهتگیری باطنی اوست، اما این گونه نیست که این عناوینی که ما در دنیا بدان تن دادهایم تاثیری در حقیقت اخروی ما نداشته باشد؛ خداوند که بر همه چیز شاهد است، انسانها را فقط بر اساس هدایت یافته و گمراه متمایز نمیکند. با اینکه ظاهرا تمام این گروها را میتوان در دو گروه حق و باطل قرار داد اما تاکید کرد که خدا بین [همه] اینها جدایی میافکند.
ثمره انسانشناسی
باطن و حقیقت انسان با ظاهر او و فرهنگی که در آن به سر میبرد، بشدت ارتباط دارد. این گونه نیست که اگر کسی مومن (یا گمراه) باشد، دیگر تفاوتی نداشته باشد که در این آیین باشد یا در آیین دیگر. روز قیامت که محل آشکار شدن حقایق است، ظاهرا فقط بین حق و باطل تمایز برقرار نمیشود، بلکه بین همه مسلکها هم جدایی انداخته میشود؛ شاید چون اثری که آنها در هدایت یا سعادت انسان دارند متفاوت است.
4⃣ نهتنها يهوديّت و مسيحيّت، بلکه مجوسيّت و صابئيّت نیز از اديان توحيدى و آسمانى بودهاند، چون نام آنان در برابر مشركان برده شده است. (تفسير نور، ج8، ص27)
5⃣ خدا بر هر چیزی شاهد است.
اگر همین یک جمله را، که هیچ خداباوری در آن کمترین تردیدی ندارد، جدی بگیریم، زندگیمان چگونه خواهد شد؟ خدا رحمت کند امام عزیزمان را که میفرمود: آن وقتی که میخواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست.
عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید.
6⃣ در قيامت، خداوند هم قاضى است و هم شاهد.
شاید با اشاره به همین آیه است که امیرالمومنین ع میفرمایند: «از معصیت خدا در خلوت هم بپرهیزید، که همانا شاهد همان است که قاضی خواهد بود.
وَ قَالَ ع اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِم (نهجالبلاغه، حکمت324)
7⃣ خدایی بین اینها جدایی میافکند و درباره آنها حکم میکند که بر هر چیزی شاهد است و بر اساس حقیقتی که از آن مشاهده کرده، حکم میکند.
پس معیار جدایی آنها و تعیین جایگاه هریک، تنها و تنها حقیقت خودشان است.