گروه مذهبی: چرا فرمود نمی‏ خواهم کسی از کسانی که به من ظلم کرده‏ اند در تشییع جنازه‏ ام شرکت کنند؟ برای این که می‏ خواست این ظلم در جهان لوث نشود، زیرا لوث شدن ظلم گناه است. می‏ خواست تا بعد از چهارده قرن هم بیایند و بگویند:

فَلِأَی الْامورِ تُدْفَنُ لَیلا

بَضْعَهُ الْمُصْطَفی‏ وَ تُعْفی‏ ثَریها

به گزارش بولتن نیوز، علی (ع) وقتی که جنازه زهرا (س) را در اتاق برد، خودش به تنهایی زهرا را کفن کرد. بعد از کفن، فریاد علی بلند شد، اطفال کوچک زهرا از هشت ساله تا سه چهار ساله و فضّه را صدا زد: یا حسن! یا حسین! یا زینب! یا امّ کلثوم! یافضّه! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِنْ امِّکمْ.‏ بیایید با مادر خودتان وداع کنید. آنها از ناحیه علی اجازه یافتند.


چرا حضرت فاطمه زهرا (س) خواستند که امیرالمؤمنین (ع) ایشان را شبانه دفن کنند؟


حسنین آمدند خود را به روی سینه زهرا انداختند. فریاد یا اُمّا یا اُمّا به آسمان بلند شد. زینب و ام کلثوم که کوچکتر از آنها بودند خودشان را روی پاهای زهرا انداختند. علی در کناری ایستاده است، مثل ابر بهار اشک می‏ ریزد و این منظره جانسوز را تماشا می ‏کند.

علی ولی خدا آنجا ایستاده است. بچه‏ های زهرا، حسنین، دو سبط پیغمبر، سَیدَی شَبابِ اهْلِ الْجَنَّه هستند. روح زهرا در این اتاق است. بنابراین اگر حادثه معجزه ‏آمیز رخ می‏ دهد هیچ جای تعجب نیست.

علی در اینجا شهادت می ‏دهد و قسم می‏ خورد که در آن حال وضع عجیبی را به چشم خود مشاهده کردم و به گوش خود شنیدم: اشْهِدُ اللَّهَ انَّها حَنَّتْ وَ انَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیها. می‏ گوید من خدا را گواه می‏ گیرم که در همان حال صدای ناله زهرا را شنیدم، زهرا دستها را از کفن بیرون آورد و فرزندان خود را در بغل گرفت. صدایی آسمانی شنیدم که به من گفت: علی! اولاد زهرا را از روی بدن زهرا بردار که ملکوتیان به فغان آمده‏ اند.

حالتی بسیار خطرناک از وجود «کفر» در باطن ما که با آزمایشی ساده قابل‌تشخیص است!

روح کفر، ستیزه‌جویی و مخالفت ورزی با حقیقت در عین شناخت حقیقت است. امیرالمؤمنین علی (ع) در تعریف اسلام می‌فرماید: «الاسلام هو التّسلیم». اسلام یعنی تسلیم حقیقت بودن؛ یعنی درجایی که منافع شخص، تعصّب شخص، عادت شخص در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد، آدمی خود را تسلیم حقیقت کند و از هر چه جز حقیقت است صرف‌نظر کند.

فرض کنید طبیب یا مجتهدی عالی‌مقام که شهرت جهانی دارد در یک مسئله مربوط به فنّ خودش تشخیصی بدهد و نظر خود را ابراز دارد؛ بعد یک فرد گمنام، طبیب یا طلبه‌ای جوان در همان مسئله نظر مخالف بدهد و دلائل قطعی هم ارائه کند و خود آن مقام عالی در دل خود صحت گفتار آن جوان را تصدیق کند، ولی مردم دیگر طبق معمول بی‌خبر بمانند و نظر به شخصیت آن مقام عالی، او را تصدیق کنند. در این حال اگر آن متخصص مشهور تسلیم گفته آن طبیب یا آن طلبه جوان بشود یعنی اگر تسلیم حقیقت گردد و اعتراف به‌اشتباه خویش کند، او واقعاً «مسلم» است، زیرا الاسلام هو التّسلیم، چنین شخصی از صفت پلید «جحود» مبرّاست؛ و اما اگر انکار ورزد و به خاطر حفظ حیثیت و شهرت خود با حقیقت مبارزه کند، کافرماجرا و جاحد است.

امام باقر (علیه السّلام) فرمود: «هر چیزی که نتیجه اقرار و تسلیم و روح پذیرش حقیقت باشد، ایمان است و هر چیزی که نتیجه روح عناد و سرپیچی از حقیقت باشد، کفر است».

این حالت، حالت بسیار خطرناکی است هرچند در موضوعات کوچک باشد؛ و چه‌بسا بسیاری از ماها - معاذ الله - گرفتار آن باشیم.


استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۲۰۰-۱۹۹

استاد مطهری، عدل الهی، ص 291-290 (با تلخیص)