به گزارش بولتن نیوز، محسن خیمه دور: خوب، بد، جلف - پیمان قاسمخانی - اولین فیلم بلند داستانی - بخش مسابقه: یک کارگردان (مانی حقیقی) تحت فشار تهیهکننده مجبور میشود از دو بازیگر معمولی تلویزیونی (پژمان جمشیدی، سام درخشانی) در فیلمش استفاده کند. فیلم، پلیسی است اما این دو بازیگر تجربهای در فیلم پلیسی ندارند. کارگردان آنها را به یک افسر آگاهی معرفی میکند تا آموزش ببینند اما ناخواسته درگیر یک ماجرای پلیسی میشوند و خرابکاری میکنند. فیلم با آنکه در حوزه سینمای «عامهپسند قصهگوی کمیک» ساخته شده، ولی سطح آن در حد فیلمهای کودک و نوجوان تنزل یافته و انتظاری که از آن میرفت را برآورده نمیکند بهویژه آنکه کارگردان خودش فیلمنامهنویس «مارمولک» و «ورود آقایان ممنوع» هم بوده. این تجربه نشان میدهد فیلمنامهنویس خوب کمدینویس الزاما کارگردان خوب کمدیساز نیست.
آذر - محمد حمزهای - اولین تجربه بلند سینمایی - بخش مسابقه: زوجی (نیکی کریمی، حمیدرضا آذرنگ) تصمیم میگیرند یک پیتزافروشی تأسیس کنند. پولی را قرض میگیرند، اما پول به وسیله شریک مرد به دلایلی از دست میرود و در یک دعوا، شریک به دست مرد به قتل میرسد و در زندان منتظر قصاص میماند. اما کسی رضایت نمیدهد. تا اینکه مرد تصمیم میگیرد با گفتن مطلبی درباره زنش، از خانواده مقتول رضایت بگیرد. اما با گفتن این مطلب، زنش برای همیشه او را ترک میکند. فیلم یک ملودرام حادثهای معمولی است که در هیچ بخشی (بازیگری، قصه، فیلمنامه، زیباشناسی روایت، فرم، تصویر و کارگردانی) حرفی برای گفتن ندارد.
ماجرای نیمروز - محمدحسین مهدویان - بخش مسابقه: فیلم ماجرای ترورهای مجاهدین خلق در دهه ۶۰ و سپس حمله به خانه تیمی سران آنها و کشتهشدن موسا خیابانی، از رهبران سازمان را روایت میکند. «ماجرای نیمروز» یک «قصهگوی عامهپسند متوسط و ایدئولوژیک» است که بین مستند و داستانی سرگردان است. مستند نیست زیرا برای اتفاقاتی که مطرح میکند، هیچ سندی ارائه نمیکند. داستانی هم نیست زیرا از طریق نوع زاویه دوربین و نوع میزانسن و دکوپاژ، قصد مستندنمایی دارد. بنابراین روایت فیلم «داستانی شبهمستند» است. در چنین فرمی از روایت میتوان القای مستندگونگی را به جای ارائه سند تاریخی، جایگزین کرد و این همان کاری است که «ماجرای نیمروز» میکند. اما موضوع روایت (اتفاقات سیاسی دهه ۶۰) موضوعی مهم و جدی است که البته روایت آن نه با این فرم و نه با این نگرش، ممکن نیست. طرح آن موضوعات مهم تاریخی نیازمند این موارد است:
- نگرش غیرایدئولوژیک
- اسناد مهم و معتبر تاریخی
- ترکیب درست مستند، داستانی
- یک قصه محکم با ساختاری قوی و دقیقِ سینمایی برای بیان حقایق تاریخی (و البته نه مثل فیلم ضعیف «امکان مینا»). فیلم «ماجرای نیمروز» فاقد همه آنهاست. ایراد دیگر فیلم این است که انواع ماجراها و اتفاقات را در یک فیلم آورده است، در صورتی که هر اتفاق خودش موضوع یک فیلم بلند است. به همین دلیل همه اتفاقات، خیلی سریع شروع میشود و سطحی هم خاتمه مییابد. و از همه بدتر اینکه، در این فیلم هم مثل اغلب فیلمهای سینمای سطحی عامهپسند، اتفاقات به جای آنکه نشان داده و بازی شوند، فقط روخوانی و بیان شفاهی میشوند و همین مورد است که فیلم «ماجرای نیمروز» را در بسیاری موارد، از «اکتمحور»بودن به «متنمحور»بودن تبدیل میکند، یعنی همان «نمایشنامهخوانی» یا «فیلمنامهخوانی تصویربرداریشده».
منبع: شرق