به گزارش بولتن نیوز، شاید بشود با قاطعیت گفت که دیگر حوزهای در کشور ما نمانده که دامنش آغشته به سیاست نشده باشد و از گزندش در امان مانده باشد. این روزها با نزدیکشدن به انتخابات ریاستجمهوری، سیطره فضای سیاسی در حوزههای مختلف انکارناپذیر است و هر روز خود را عریانتر نشان میدهد. طبعا حوزه سینما هم از این قاعده مستثنا نیست. نمیدانم اینکه چه طیفی قرار است یا امکان دارد زمام امور مملکت را در بهار سال بعد به عهده بگیرد، چقدر باید درحالحاضر بر مدیریت سینمای کشور مؤثر باشد. نمیدانم یک مدیر میانی چقدر باید به جای پرداختن به اصل وظایفش و به نحو احسن انجامدادن آن، به معادلات سیاسی چهار، پنج ماه بعد توجه کند. نمیدانم چقدر باید عاقبتاندیشیها و پیشبینیها و حساب و کتابهای سیاسی، برچیدن فیلمها و مهرهچینیهای امروز اثر بگذارد. نمیدانم ماهیت مدیریت فرهنگی کشور چقدر میتواند در چهار سال دچار تغییر شده باشد. چطور امکان دارد دولتی که افتخارش بازگشایی خانه سینما در نخستین روزهای استقرار دولت است، در سال آخر به کسانی که همان خانه را بستند و از دیوارش بالا رفتند، امتیازات اساسی بدهد؟ نمیدانم چقدر میشود روی حافظه تاریخی ضعیف آدمها حساب کرد. چقدر واقعا؟
در این اتفاقات، رد پای مدیریت جدید خانه سینما و سیاستهای تازه آن نیز به چشم میآید. خانه سینمایی که به بهانه تنشزدایی، منفعل و بیاثر شده، به دلیل افراط در همراهی با دولت، استقلالش خدشه برداشته و در پوشش مماشات، در آستانه غلتیدن به دام و دامن مخالفانش است.
خانهای که درهایش به روی همانها که در دولت پیش موجبات تعطیلیاش را فراهم کردند، کاملا باز شده است، بیآنکه آن افراد، حتی به خودشان زحمت یک عذرخواهی خشک و خالی بابت آن همه اقدام خصمانه و ضدصنفی را بدهند.
کمتر از دو ماه دیگر انتخابات هیئتمدیره خانه سینما برگزار خواهد شد و با توجه به رفتوآمدها و ارتباطات فعلی، پیشبینی آنکه چه طیفی عنان اختیار این نهاد را مجددا به دست میگیرد، اصلا کار سختی نیست.
روحش شاد علی حاتمی که با دقت و ظرافت هرچه تمامتر ماجرای دورشدن انجمن از مسیر اصلیاش و افتادن به دست مخالفان انجمن را به تصویر کشید.
ابوالفتح سراغ رضا خوشنویس میآید تا بگوید: «انجمن به مسیر دیگری افتاده، طریق نادرست...» و توصیه کند که جانش را بردارد و بگریزد. ابوالفتح میگوید: «اعضا متفقا متوسل شدند به هزاردستان. نقدا سرنخها همه به دست هزاردستانه. این خواست ما نبود. افتادیم به خاک ذلت». و رضا خوشنویس پاسخ میدهد: «خشت که به آسیاب بدی، خاک نصیبت میشه آخر».
منبع: شرق