گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 20 دی به آیه 49 سوره حجر پرداخته شده و در آن آمده است:
نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ
سوره حجر (15) آیه 49
ترجمهبه بندگانم خبر بده که بدرستی این منم که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگیام.
نکات ترجمه ای و نحوی«نَبِّئْ» فعل امر از باب تفعیل از ماده «نبأ» است؛ و نبأ به معنای خبر بسیار مهمی است که غالبا مخاطب بدان آگاهی ندارد و درباره این ماده قبلاً توضیح داده شد.
«الْغَفُورُ» صیغه مبالغه از ماده «غفر» است که این ماده به معنای پوشاندن و محو کردن اثر گناه است و قبلا درباره آن توضیح داده شد.
«أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ» این عبارت شاید از موکدترین عبارات درباره غفران و رحمت الهی باشد؛ واضحترین عوامل تاکیدی که در این عبارت کوتاه به کار رفته است، عبارتند از: «أنّ» + جمله اسمیه + ضمیر فصل (أنا) + آمدن «الـ» بر روی خبر (الْغَفُورُ الرَّحيمُ) که علاوه بر تاکید دلالت بر حصر نیز دارد + استفاده از صیغه مبالغه (الْغَفُورُ الرَّحيمُ، نه الغافر الراحم)
حدیث1) از امام حسن عسکری از پدرشان (امام هادی ع) حدیثی طولانی درباره احتجاجات پیامبر ص با برخی از مشرکین نقل شده است. در فرازی از این حکایت، ابوجهل به پیامبر ص میگوید: تو چگونه پیامبری در حالی که ما این همه تو را اذیت میکنیم و خدا عذابی بر ما نمیفرستد.
پیامبر اکرم ص فرمود: ابوجهل! آیا داستان حضرت ابراهیم خلیل ع را هنگامی که در ملکوت رفعت یافت، نمیدانی؟ همان که خداوند فرمود: «و اینچنین به ابراهیم ع ملکوت آسمانها و زمین را نشان میدهیم تا از یقینکنندگان باشد» (انعام/75).
هنگامی که خداوند او را به آسمانها برد، دیدگانش را چنان قوت داد که آنچه در زمین مخفی و آشکار بود میدید؛ پس مرد و زنی را دید که مشغول فحشاء بودند، برای هلاکت آنها دعا کرد و آنها هلاک شدند؛ سپس دو نفر دیگر را دید و برای هلاکت آنها دعا کرد و آنها هم هلاک شدند؛ سپس دو نفر دیگر را دید و خواست برای هلاکت آنها هم دعا کند، خداوند به او وحی کرد: ابراهیم! از دعا کردن علیه بندگان و کنیزان من دست بردار، که «بدرستی که من کسیام که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی است» [هم] جبّار و [هم] بردبارم، گناهان بندگانم ضرری به من نمیزند، همان گونه که اطاعتشان سودی به من نمیرساند، و من آنها را برای تشفی خاطر و فرونشاندن خشمم عذاب نمیکنم آن گونه که تو کردی؛ پس از دعا کردن علیه بندگان و کنیزان من دست بردار، که همانا تو بندهای انذاردهنده هستی، نه شریک در سلطنتم و نه دارای هیمنه بر من و نه بر بندگانم و بندگانم در پیشگاه من سه دستهاند:
یا به جانب من توبه میکنند، پس توبهشان را میپذیرم و گناهانشان را میآمرزم و عیوبشان را پنهان میدارم؛ یا عذابم را از آنها بازمیدارم به خاطر اینکه میدانم از صلب آنها ذریه مومنی زاده خواهد شد و لذا به پدران و مادران کافر آنها رحم میآورم و عذابم را از آنها برمیدارم تا آن مومن از آنها زاده شود و هنگامی که اینها از آنها جدا شدند، عذابم بر آنها وارد، و بلایم بر آنها مستقر میگردد؛ و اگر نه این باشد و نه آن، کسی است که خودم برایش عذابی عظیمتر از آنچه تو نسبت بدانها روا میداری آماده کردهام که عذاب من نسبت به بندگانم متناسب با جلالت و کبریای من است.
ابراهیم، مرا با بندگانم واگذار که من بدانها از تو مهربانترم و مرا بابندگانم واگذار که من جبار و بردبار و عالم و حکیمم؛ امور آنها را بر اساس علم خود میگردانم و قضاء و قدرم را در آنها پیاده میسازم.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص513؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص36
عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع عن ابیه عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قال:...
... فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا جَهْلٍ أَ مَا عَلِمْتَ قِصَّةَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ لَمَّا رُفِعَ فِي الْمَلَكُوتِ؟ وَ ذَلِكَ قَوْلُ رَبِّي «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (انعام/75) قَوَّى اللَّهُ بَصَرَهُ لَمَّا رَفَعَهُ دُونَ السَّمَاءِ حَتَّى أَبْصَرَ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْهَا ظَاهِرِينَ وَ مُسْتَتِرِينَ فَرَأَى رَجُلًا وَ امْرَأَةً عَلَى فَاحِشَةٍ فَدَعَا عَلَيْهِمَا بِالْهَلَاكِ فَهَلَكَا ثُمَّ رَأَى آخَرَيْنِ فَدَعَا عَلَيْهِمَا بِالْهَلَاكِ فَهَلَكَا ثُمَّ رَأَى آخَرَيْنِ فَدَعَا عَلَيْهِمَا بِالْهَلَاكِ فَهَلَكَا ثُمَّ رَأَى آخَرَيْنِ فَهَمَّ بِالدُّعَاءِ عَلَيْهِمَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ اكْفُفْ دَعْوَتَكَ عَنْ عِبَادِي وَ إِمَائِي فَ«أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» الْجَبَّارُ الْحَلِيمُ لَا يَضُرُّنِي ذُنُوبُ عِبَادِي كَمَا لَا تَنْفَعُنِي طَاعَتُهُمْ وَ لَسْتُ أَسُوسُهُمْ بِشِفَاءِ الْغَيْظِ كَسِيَاسَتِكَ فَاكْفُفْ دَعْوَتَكَ عَنْ عِبَادِي وَ إِمَائِي فَإِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ نَذِيرٌ لَا شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَا مُهَيْمِنٌ عَلَيَّ وَ لَا عِبَادِي وَ عِبَادِي مَعِي بَيْنَ خِلَالٍ ثَلَاثٍ إِمَّا تَابُوا إِلَيَّ فَتُبْتُ عَلَيْهِمْ وَ غَفَرْتُ ذُنُوبَهُمْ وَ سَتَرْتُ عُيُوبَهُمْ وَ إِمَّا كَفَفْتُ عَنْهُمْ عَذَابِي لِعِلْمِي بِأَنَّهُ سَيَخْرُجُ مِنْ أَصْلَابِهِمْ ذُرِّيَّاتٌ مُؤْمِنُونَ فَأَرِقُّ بِالْآبَاءِ الْكَافِرِينَ وَ أَتَأَنَّى بِالْأُمَّهَاتِ الْكَافِرَاتِ وَ أَرْفَعُ عَنْهُمْ عَذَابِي لِيَخْرُجَ ذَلِكَ الْمُؤْمِنُ مِنْ أَصْلَابِهِمْ فَإِذَا تَزَايَلُوا حَلَّ بِهِمْ عَذَابِي وَ حَاقَ بِهِمْ بَلَائِي وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذَا وَ لَا هَذَا فَإِنَّ الَّذِي أَعْدَدْتُهُ لَهُمْ مِنْ عَذَابِي أَعْظَمُ مِمَّا تُرِيدُهُ بِهِمْ فَإِنَّ عَذَابِي لِعِبَادِي عَلَى حَسَبِ جَلَالِي وَ كِبْرِيَائِي يَا إِبْرَاهِيمُ خَلِّ بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَأَنَا أَرْحَمُ بِهِمْ مِنْكَ وَ خَلِّ بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَإِنِّي أَنَا الْجَبَّارُ الْحَلِيمُ الْعَلَّامُ الْحَكِيمُ أُدِيرُهُمْ بِعِلْمِي وَ أُنَفِّذُ فِيهِمْ قَضَائِي وَ قَدَرِي.
2) مرحوم علامه مجلسی (بحارالانوار، ج91، ص121-138) دعایی را از امام سجاد ع از «کتاب العتیق» غروی روایت کرده است که در فرازی از این دعا آمده است:
... خدایا ! وای بر من! وای بر من! از اینکه بر تو وارد شوم و بر من خشمگین باشی؛ آنگاه، چه چیزی میتواند تو را از من راضی کند؟ عمل نیکی در طاعت تو، از پیش نفرستادهام که به خاطر آن سرم را بالا بگیرم یا زبانم به نطق آید؛ جز امید به تو چیزی ندارم، چرا که بتحقیق رحمت تو بر غضبت پیشی گرفته است: عفو کن، عفو کن، عفو کن، که خودت در کتابی که بر پیامبرت – صلوات و سلام تو بر او و بر خاندان او باد - نازل کردی، فرمودی «به بندگانم خبر بده که بدرستی این منم که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگیام؛ و بدرستی که عذاب من است که عذابی دردناک است» (حجر/48-49)
پروردگارا ! راست گفتی، راست گفتی! جز حلم تو چیزی غضبت را رد نکند؛ و جز عفو تو پناهگاهی از عقوبتت وجود ندارد، و جز با تضرع به درگاهت، راه نجاتی از تو نیست ...
كتاب العتيق الغروي (به نقل از بحار الأنوار، ج91، ص123)
... إِلَهِي الْوَيْلُ لِي ثُمَّ الْوَيْلُ لِي إِنْ أَنَا قَدِمْتُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ سَاخِطٌ عَلَيَّ فَمَنْ ذَا الَّذِي يُرْضِيكَ عَنِّي لَيْسَ لِي حَسَنَةٌ سَبَقَتْ لِي فِي طَاعَتِكَ أَرْفَعُ بِهَا إِلَيْكَ رَأْسِي أَوْ يَنْطِقُ بِهَا لِسَانِي لَيْسَ لِي إِلَّا الرَّجَاءُ مِنْكَ فَقَدْ سَبَقَتْ رَحْمَتُكَ غَضَبَكَ عَفْوَكَ عَفْوَكَ عَفْوَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ سَلَامُكَ نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ صَدَقْتَ صَدَقْتَ يَا سَيِّدِي لَيْسَ يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يُجِيرُ مِنْ عِقَابِكَ إِلَّا عَفْوُكَ وَ لَا يُنْجِي مِنْكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْك...
تدبر1⃣ «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
در آیات قبل، شیطان ادعا کرد همه را گمراه میکند (جز مخلصین)؛ یعنی کاری میکند که در انسانها اصل بر جهنمی شدن باشد. خداوند در دو گام نشان داد که این گونه نیست و اصل بر بهشتی بودن است.
در گام اول، اینکه او جز بر کسانی که خودشان پیرویش کنند سلطهای ندارد؛ و لذا نه فقط مخلصین، بلکه همه تقویپیشگان بهشتیاند.
در گام دوم (آیه حاضر) با تاکیدات فراوان از پیامبر ص میخواهد که به عنوان یک خبر مهم (نبأ) به مردم بگوید که خداوند دارای دو صفت مغفرت (خطاپوشی) و رحمت (لطف و عنایتی، نه در ازای تلاش) هم هست، یعنی حتی گناهکاران هم ناامید نباشند.
سیاق آیات هم نشان میدهد که منظور از «بندگانم» نه فقط متقین، بلکه همه بندگان است (المیزان، ج12، ص180)؛ همانها که در آیه 42 به شیطان گفت تو بر بندگانم سلطهای نداری.
2⃣ «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
در تحلیل لغت «نبأ» گفته شده دلالت دارد بر خبری که اولا مهم باشد و ثانیا مخاطب از آن بیاطلاع باشد. غفور و رحیم بودن خدا چه اهمیت ویژهای دارد که مردم از آن بیاطلاعاند؟
الف. در آیه قبل، بهشتی بودن تقویپیشگان مطرح شد؛ و این آیه سخن از مغفرت و رحمت خداست. بله، اغلب مردم از این بیاطلاعاند که نه فقط تقویپیشگان، بلکه بسیاری از گناهکاران را هم خدا مورد مغفرت و رحمت قرار میدهد. (البته نه هر گناهکاری، چنانکه در آیه بعد بر اینکه عذاب هم هست، تاکید کرد)
ب. عبارت «أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ» حاوی تاکیدات فراوان است
مردم شاید از مغفرت و رحمت خدا خبر داشته باشند، اما این اندازه گسترده و جدی بودنش را غالبا نمیدانند ویا باور نمیکنند. در برخی روایات وارد شده که روز قیامت بقدری خدا با مغفرت و رحمتش برخورد میکند که حتی شیطان هم طمع به بخشیده شدن پیدا میکند، اما زهی خیال باطل!
ج. شاید میخواهد هشدار دهد که با توجه به مغفرت (خطاپوشی) و رحمت (لطف و عنایتی، نه در ازای تلاش) شما کاملا خبر ندارید که چهکسی واقعا جهنمی میشود؛ پس، براحتی در مورد جهنمی شدن دیگران قضاوت نکنید.
(توجه: «براحتی» در مورد جهنمی شدن دیگران قضاوت نکردن، غیر از این است که «هیچگاه» امکان قضاوت نباشد. در آیات متعددی، قرآن کریم از نبخشیده شدن برخی گناهان (مثلا: توبه/80 ؛ نساء/48) و اینکه عدهای هستند که علاوه بر خدا انسانها هم آنها را لعن میکنند (مثلا: بقره/159؛ آلعمران/87) سخن گفته؛ یعنی اینها را هرکسی میتواند جهنمی بداند.)
د. ...
3⃣ «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
خداوند میفرماید به مردم این خبر مهم را بده که من غفور و رحیمم؛ اما چرا این همه تاکید؟ («أنّ» + جمله اسمیه + ضمیر فصل (أنا) + «الـ» بر روی خبر + صیغه مبالغه)
الف. میخواهد بگوید هیچکس نمیتواند بر این مغفرت من حد و حدودی بزند و جز به مشیت خودم به هیچ چیزی محدود نمیشود (المیزان، ج12، ص180)
(توجه شود این سخن بدین معنا نیست که مشیت خدا بیضابطه و بیحکمت است، بلکه تاکید بر غلبه مشیت بدین معناست که ممکن است حکمتهایی در کار باشد که عقل ما بدان نرسیده باشد.)
ب. ...
4⃣ «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
«نَبِّئْ» فعل امر است و اگرچه دستورش در درجه اول به پیامبر اکرم ص است، اما وقتی هرکدام ما قرآن میخواند در واقع مخاطب کلام خدا قرار میگیرد: پس وظیفه همه ماست که بندگان خدا را مطلع کنیم از اینکه «خداوند قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی است»
پس، در رساندن این پیام، شما هم رسانه باشید!
5⃣ «نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
«غفران» پوشاندنی است که اثر گناه را محو میکند. هر گناهی زخمی و آسیبی به روح میزند، و برخی توضیح دادهاند که مغفرت در حقیقت پر کردن خلأهایی است که زخم روح است (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص50-52).
همچنین بر حسب آیات دیگر (احزاب/43)، «رحیم» بودن خدا هم صفتی است مربوط به مومنان.
انسان در طول زندگیش اشتباهاتی دارد. اگر هر خطایی انجام داد، به صورت یک جراحت غیر قابل التیامی بماند، مایوس و ناامید خواهد شد. اما خداوند میخواهد بگوید که من غفور و رحیمم ولذا همه این خطاها قابل جبران است (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص143). یعنی هنگامی که گناهی از شما سر زد، اگر واقعا مومن باشید و از گناهی که کردهاید پشیمان، آنگاه میتوانید دوباره خود را مشمول مغفرت و رحمت خاصه من کنید و بیایید در زمره بهشتیان.
---
شایسته است آنان که حکمیت فرهنگ سرشت نشین دین داری قرآنی را بر منقولات غیر قرآنی در زمینه اعتقادات و در زمینه های خدا شناسی و دین شناسی و پیامیر شناسی و سایر شناختهای دینی و مذهبی نادیده می گیرند و بی توجهی می کنند یا این حکمیت را منکر می شوند با تفکر و بصیرت به عظمت بی مانند خداوند جهان آفرینش در مقایسه با بندگان که به همه ی ناتواناییها و نیازها محدود اند ، آیه ی: « وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ » وآیات قبل و بعد از این آیه را در سوره ی « فصلت » برای تضمین رهایی از حساب سخت آخرت و پیامدهای ناگوار بی توجهی و انکار در این زمینه ها همواره نصب العین و آویزه ی گوش خود قرار دهند و به رفتار خود تجدید نظر کنند و این رفتار را بگونه ای خداپسندانه تغییر دهند و اگر مدعی دین شناسی هستند محض رضای خدا دیگران را نیز از حقایق این شناختها آگاه سازند.