علیرضا را در آغوش گرفتم و در گوشش اذان و اقامه خواندم. خواب بود. برای لحظهای چشم گشود و دوباره خوابید.
پدرش دو ماه قبل در آزادسازی حلب به دست تکفیریها به شهادت رسید و نبود تا تولد او را با لبخند استقبال کند. ولی علیرضا در روز آزادسازی حلب بدنیا آمد.
شهید سید مهدی سادات و همسرش و خانوادهشان اهل کندوز افغانستان و در یزد زندگی میکنند. قبل از اعزام، همسرش به او میگوید بزودی فرزندمان بدنیا میآید؛ اما او که میدانست زن و فرزندش در ایران در اماناند اما داعشیان بر زنان و کودکان سوریه رحمی ندارند و فردایی ممکن است فرزندان ایرانی و افغانی و عراقی را سرببرند، لباس رزم پوشید و به جبهه مقاومت رفت و شهد شیرین شهادت نوشید. اما آیا آنها که در امنیت هستند قدر این فداکاریها را می دانند؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com