انتخاب مجریان برنامههای تلویزیونی، نماد و نشانه سلیقه مدیر شبکه است حتی در بیرون مرزها برای تماشاگرانی که زبان فارسی یا زبانهای اقوام ایرانی را نمیدانند، با نگاه کردن به گویندگان تلویزیون، به نوع لباس و حرکات بدن مجریان در شبکههای ما، درباره ملت و حتی درباره فرهنگ ایرانیان قضاوت آشکار و ناپیدا خواهند داشت.
به گزارش بولتن نیوز، دکتر اکبر عالمی*: تلویزیون یک پدیده غربی است و اصول برنامهسازی در چهارگوشه جهان از مبانی و اصول برنامهسازی پیروی میکند. یک ضربالمثل انگلیسی میگوید: «پای آدم باید آنقدر بلند باشد که به زمین برسد!» در لحظه اول برای تحلیل معنای این عبارت، گیج میشویم اما منظور آن است که همه چیز باید به اندازه باشد.« اندازه نگهدار که اندازه نکوست.» مبنای زیباشناختی کلاسیک هم همین است (به همین سادگی). در یک کتاب تخصصی برای تفهیم مبانی زیباشناختی در فصل اول مدام میپرسید: چرا؟... چرا از این رنگ در کنار آن رنگ؟ چرا این موسیقی؟ چرا این کلمه؟ چرا آن زاویه برای دوربین؟ چرا ضرباهنگ تند یا کند؟ چرا این نوع طراحی حروف؟ چرا از زاویه خیلی نزدیک یا از زاویه خیلی دور؟ چرا دوربین حرکت کرد؟ چرا این میز و صندلی؟ چرا اینجور لباس؟ چرا از زاویه بالا یا از زاویه پایین؟ خلاصه با استفاده از کلیدواژه «چرا» یادآور میشد که همه چیز، چرایی، منطق و سلیقه خود را دارد. مرتضی ممیز برای تعریف هنر، از قول فلاسفه تعاریف گوناگونی را به شاگردانش هدیه کرد و در آخر گفت: همه و همه در یک واژه خلاصه میشود: «سلیقه» و شما خیلی خوب میدانید که سلیقه، ذاتی و اکتسابی است. عطار، جامی، مولانا، شمس و دیگران، دانشکده ادبیات نداشتند. آنها با کشف و شهود و تمرکز در کنار خیره شدن به همه جا رسیدند. به اهمیت پژوهش بارها اشاره کردم. درباره مخاطبشناسی و روانشناسی تاثیر، مطالبی را نوشتم، اما اصول برنامهسازی در انواع گوناگون از قواعد یکسان پیروی میکند.
اندازه نماهای تلویزیونی، مدت نمایش آنها، زاویه دوربین، موسیقی، نور و بسیاری از عناصر دیداری و شنیداری باید به اندازه باشد؛ نه طولانی و نه کوتاه. برای شعور تماشاگر همیشه باید سهم بسزایی قائل باشیم. به طور متوسط در هر لحظه از ساعات پخش برنامههای تلویزیونی، فراموش نکنیم که همواره بیش از یک میلیون نفر بیننده، از عوامل تولید برنامههای تلویزیونی، بیشتر میدانند. ایرانشناسان فرانسوی همچون برون برژه، کریستف بالایی یا پیر مونتزه ایتالیایی معتقدند که تلویزیون، عادت کتاب خواندن را از مردم سلب کرده است.
مجریان برنامههای تلویزیونی که باید از تهیهکنندگان خردمند خود الهام بگیرند، گاهی در یک دور باطل، خویش را تکرار میکنند. میدانم که این روزها اگر از کسی یا چیزی انتقاد کنی، آن را با دشمنی اشتباه میگیرد. نقد به معنای نفی نیست! نقد به معنای دشمنی هم نیست! «عیب تو چون آینه بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست.»
در گذشته خانوادههای مذهبی، تلویزیون نگاه نمیکردند و اکنون متفکران آن را تهی از پژوهش میدانند.
نوآوری فقط بخش بسیار کوچکی از برنامهسازی است. هرکس با هرسلیقه نباید به تلویزیون راه یابد.
تلویزیون آینه تمامنمای سلیقه یک ملت و اقوام آن سرزمین است. شناخت مخاطب یا همان مخاطبشناسی و بررسی بیطرفانه برنامههای تلویزیون تا چه اندازه مد نظر قرار میگیرد؟ (سنجش افکار تماشاگران را میگویم که باید توسط استادان پیام رسانههای جمعی یکسویه همواره مورد بررسی قرار گیرد.) آیا مد نظر قرار میگیرد؟ اگر دچار روزمرگی شویم، نابودیم و خود نمیدانیم.
اگر یک برنامه موفق تلویزیونی را دیدید، سایه تهیهکننده را در پس آن جستوجو کنید. برخی از تهیهکنندگان و مجریان در اوج موفقیت فراموش میکنند که تلویزیون آدمها را بالا میبرد و میتواند به زمین بزند! سرمستی ناشی از موفقیت یک برنامه همواره باید با تحلیل و تعقل همراه باشد.
استقبال تماشاگران از یک برنامه میتواند سرمستی کاذب بههمراه داشته باشد تا جایی که تماشاگر را دست کم میگیریم.
هفتههای گذشته درباره ترس مقدس و قدرت اعجابآور و فریبنده تلویزیون، نوشتم و حالا از خود میپرسم: مگر تهیهکنندگان یا مجریان فرصت مطالعه دارند؟ کدام شبکه تلویزیونی ما نقدپذیری را بهصورت علمی رواج داده است؟ کجا گفته که نقد به معنای نفی و به معنای دشمنی نیست؟ کجا گفته که نقدپذیر باشیم؟ کجا گفته که در خلوت تنهایی باید داور آثار خود باشیم؟ کجا به ضرورت نقد در یک جامعه استوار اشاره کرده است؟
*استاد دانشگاه تربیت مدرس