به گزارش بولتن نیوز، درد میتواند با ذهن شما بازی کند و شما هم میتوانید با آن مبارزه کنید، زمانیکه بدانید شما را به بازی گرفته است...
درد، معمولاً نشانهٔ شکستگی در یکی از قسمتهای بدن است، اما اغلب مدت زمان خودش را دارد. هنگامی که انتظار آن را ندارید، حاد شده و به قسمتهای دیگر بدن سرایت میکند و حتی زمانیکه منبع درد کاملا بهبود یافته است، درد ادامه مییابد. در نهایت، این درد همیشه در سر شما هست، یعنی درد میتواند با ذهن شما بازی کند و شما هم میتوانید با آن مبارزه کنید، زمانیکه بدانید شما را به بازی گرفته است.
نقطه نظر جدید
رفتار درمانی، یکی از چندین روشهایی است که میتواند در شناخت درد مزمن به شما کمک کند. محققان، نشان دادهاند که رفتاردرمانی میتواند در درمان کمردرد مزمن در ستون فقرات موثر واقع شود.
«تغییر نوع تفکرشما درباره درد، میتواند تجربهٔ درد را عوض کند»
دکتر بنسون هافمن، عضو انجمن پزشکی دانشگاه دوک در تحقیقات خود نشان داد که رفتاردرمانی و درمانهای خود تنظیم (مانند هیپنوتیزم و ریلکسیشن) تأثیر بسزایی در درمان کمر دردهای مزمن دارند. او میگوید: «من انتظار داشتم که این درمانها به بیماران کمک کند تا با درد خود کنار بیایند و افسردگی آنها هنگام کار، کمتر شود، اما آنچه تعجب مرا برانگیخت تأثیر چشمگیر آن بر شدت درد بود» این نوع درمان، تنها به درمان ناراحتیهای فیزیکی شما کمک نمیکند، بلکه در واقع آنها را کمتر میکند. استفاده از روان درمانی، درمان درد را از صورت پزشکی آن به صورت یک واقعهٔ حسی که از یک بیمار برمی خیزد در میآورد.
دکتر رابرت کرنز، که یک روانپزشک است میگوید: «هنگامیکه درد به سراغ ما میآید، در یک ناحیهٔ خاص آن را حس میکنیم و نشانهٔ این است که قسمتی از بدن درست کار نمیکند.» در اواسط دههی۱۹۶۰، تفکری شکل گرفت و منتهی به مدل روان-اجتماعی زیستی (biopsychosocial) درد شد که درد را نه تنها به عنوان یک واقعهٔ حسی بلکه به عنوان یک تجربهٔ احساسی میبیند؛ تفکری که با افکار و عقاید ما در مورد دلایل و نتایج درد، همچنین با عکس العملهای ما به استرس و جامعه شکل گرفت.
تحریکهای احساسی میتوانند با افزایش کشیدگی ماهیچه و تغییر میزان هورمونها و واسطههای عصبی مربوط به درد، بطور مستقیم روی آن تأثیر گذار باشند. همچنین ممکن است بطور غیر مستقیم روی آن اثر بگذارد. برای مثال ترس از آسیب مجدد یا درد بیشتر ممکن است ما را به محدود کردن یا ترک فعالیتها وادار کند که سپس منجر به کاهش قدرت ماهیچه، اختالال در عملکرد و ناتوانی و درد بیشتر میشود.
رنج توأم
اغلب کسانی که درد میکشند، از اینکه سربار کسی باشند، احساس عصبانیت، ترس، ناامیدی، رنجیدگی، افسردگی یا گناه میکنند و سعی میکنند، درد خود را بروز ندهند تا باعث ناراحتی دیگران نشوند. اما، رنج، تجربهای، اجتماعی است. کسانی که شریک زندگی هم هستند و آنهایی که عاشقاند، احساسشان شدیدتر هم هست. آنها ناچارند کسی که ازش مراقبت میکنند را در محنت ببینند و آنها هم سعی میکنند، احساس ناراحتی، اضطراب و ضعف خودشان را کنترل کنند. زمانیکه بیمار، شریک او و بخصوص هر دو از بیان عبارات احساسی خجالت میکشند، سکوت میتواند حتی درد را وخیمتر کند. در یکی از مطالعاتی که در دوک انجام شده، بیماران سرطانی که احساسات خود را بروز نمیدادند، بیشتر فکرو خیال میکردند و درد خود را بیشتر میکردند، این کار باعث وخیمتر شدن شدت درد آنان میشد. فرنک کیف، محقق برنامه تحقیقات درمانی و پیشگیری از درد و دیگر محققان در حال مطالعهٔ رابطهٔ بین افراد بیمار و کسانی هستند که دوستشان دارند. هدف آنها توسعهٔ عوامل دخالت کنندهای است که نه تنها تردید بیماران را برای بیان احساس خود به همسرشان و برقراری ارتباط به هنگام بیماری کم میکند بلکه به آنها بیاموزند که چگونه دربارهٔ آن فکر کنند.
خواستهٔ کسانی که شک دارند
محققان هنوز به دنبال مشخص کردن این هستند که آیا مداخله یا تلفیق روشها برای بیماران مفید است یا خیر؟ دنیس ترک، پروفسور و محقق دردشناسی در دانشگاه واشنگتون، میگوید: «هیچ مورد مهمی دربارهٔ روشی خاص وجود ندارد. روش رفتارشناسی و روشهای دیگر، همه مانند یکدیگرند تا به فرد کمک کنند که شرایط خود را کنترل کند.» او از بیماران میخواهد که نقش فعالی داشته باشند تا اینکه قربانی یک درد اجباری شوند.
کیفی میگوید: مهمترین مرحله بهبودی، تصمیم گیری برای ایجاد شرایطی جدید است. زمانیکه کسی شک دارد که آیا ریلکسیشن به کاهش درد او کمک میکند یا نه، به آنها میگویم: به حرف من کاری نداشته باشید، فقط این روش را تجربه کنید. اگر مرحلهٔ اول آن به خوبی پیش رفت، پس جواب میدهد. «در واقع، هنگامیکه پنی کوان وارد برنامهٔ مدیریتی درد شبانه روزی در کلینیک کلواند شد، انتظار داشت که بمیرد، او از فیبرم رنج میبرد و درد بسیاری کشیده بود. از همسرش خواسته بود که او را ترک کند و دو فرزندش را با خود ببرد.» هیچ امیدی نداشتم. درواقع، میخواستم به دکتر نشان بدهم که هیچ چیزی روی من کارساز نیست، اما من به عنوان یک بیمار از خانه خارج شدم و مثل یک فرد عادی و سالم به خانه بازگشتم. «او انجمن دردهای مزمن آمریکا یافته بود تا روشی که خودش برای بازگشت سلامتی تجربه کرده بود را به دیگران یاد بدهد و به بیماران دیگر نیزکمک کند. تلفیق درمان پزشکی و روشهای روان درمانی، بهترین شیوه برای بهبودی است. با یک تلاش مضاعف، میتوانید درد را از خود دور کنید. تریسی لیبی، روانکاوی که با درد مزمن خود دست و پنجه نرم کرده است، میگوید:» ما هنوز زندهایم، نیاز داریم تا از زندگی لذت ببریم، ما، درد نیستیم. «
پنج راه کنترل درد
این روشها را به روشهای درمانی خود اضافه کنید:
۱- تغییر روشها، مانند تجسم و تمرین تخیل میتواند توجه شما را از درد دور کند. حتی نشان داده شده که موسیقی و رایحه درمانی، میتوانند درد را کاهش دهند.
۲- واکنش، ریلکسیشن، کنترل تنفس، مدیتیشن و هیپنوتیزم میتوانند به شما بیاموزند که چطور درد خود را از بین ببرید. کمک میکنند تا یاد بگیرید، به جای انقباض عضلات و در نتیجه افزایش درد، چطور عضلات خود را راحت کنید.
۳- ترمیمشناسی، مانع منفی گرایی و فاجعه میشود. تفکراتی همچون:» دیگر خوب نمیشوم، هیچ چیز کار ساز نیست «به تفکرات واقع بیننانهتری مانند:» بله، بیماری من حاد بود، قبلاً هم درد داشتم، ولی تا ابد که نمیماند. «تبدیل میشوند.
۴- فعالیت کردن باعث میشود، به تدریج با درک محدودیتهایی که دارید، و اینکه چه موقع فعالیت کنید وچه موقع استراحت و پیش از آنکه حالتان بدتر شود از آن دست بکشید، تحمل شما بیشتر شود.
۵- تعدیل شرایط، بستگی به برخورد با درد دارد، دهن کجی کردن، غر زدن، فعالیت نکردن بیمار میتوانند عاداتی باشند که بر اثر عکس العملهای همسر یا دکتر او بوجود آمده است. در کنار آموزش کنترل مهارتها، ایجاد شرایط مساعد، به همراهان یا اعضای خانوادهٔ بیمار میآموزد که تلاش خود را برای کنترل شرایط و مدیریت آن بیشتر کنند تا اینکه رفتارهای منفی گرایانه از خود نشان دهند.
منبع: افکار