بررسی دقیق و مبتنی بر فکر را شاید بتوان مطالعه نامید (که با این تعریف موافقم) و البته موافقم هر نوع مطالعه ای فقط خواندن نیست. نگاه کردن دقیق، گوش کردن غیرجانبدارانه، لمس کردن و حتی در فکر فرو رفتن در فضای خالی ذهن، همه انواعی از مطالعه اند. و البته هر نوع خواندنی را نباید مطالعه انگاشت.
گروه اقتصادی-علی اکبر آل محمد: مشکل متن مورد نظر از آنجا آغاز میشود که در عبارتی زیبا و البته فریبنده، بیان می کند که: " چه بسیار افراد در ضمن حضور در طبیعت و محل کار ،تماشای تلوزیون، شنیدن رادیو و... بدون کتاب در حال مطالعه اند و ما آنها را اهل مطالعه نمی دانیم." و ادامه می دهد که: " به آمارهای منتشره ... با تردید باید نگریست".
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از اقتصاد به زبان ساده،بررسی دقیق و مبتنی بر فکر را شاید بتوان مطالعه نامید (که با این تعریف موافقم) و البته موافقم هر نوع مطالعه ای فقط خواندن نیست. نگاه کردن دقیق، گوش کردن غیرجانبدارانه، لمس کردن و حتی در فکر فرو رفتن در فضای خالی ذهن، همه انواعی از مطالعه اند. و البته هر نوع خواندنی را نباید مطالعه انگاشت.
در جامعه ای که اطلاعات پردازش نشده مرتبا توسط شبکه های اجتماعی و رسانه های جمعی پرقدرت داخلی و خارجی تولید و مغزهای عامه ی مردم را هدف میگیرند از نخبگان انتظار میرود دست از بازی با واژگان و زیر سوال بردن واقعیت بردارند. نخبگانی که خود واقفند دانش در میان کتابها (کتاب سنتی نوشتاری و چاپی و کتاب های مدرن الکترونیکی امروزی) و سایتهای علمی و مراکز تولید دانش محصور شده اند و عامه ی مردم به واسطه ی بی بهرگی مداوم از آگاهی و مولد ندانستن دانش، میان انبوه شایعه و خرافه و خبر و بیخبری دست و پا میزنند (یا میزنیم).
واقعیت تلخ این است: "بی دانشی گسترده ناشی از عدم استفاده از منابع جدی دانش مانند کتاب". آمارهای رسمی و غیر رسمی شکاف کتابخوانی را میان جوامع توسعه یافته و درحال توسعه به خوبی نشان میدهند. واقعیت هولناک کتاب نخوانی ما ایرانیان را تنها با مقایسه تیراژ انتشار یک کتاب پرفروش در ایران و کشورهای پیشرفته قابل انکار است؟ تیراژ کتاب از ابتدای انقلاب تا کنون این رقم یک سوم شده است. الان کتابهایی داریم که تخصصی و گران هم نیستند ولی با تعداد 700 نسخه به چاپ میرسند.
شاید بتوان میزان تیراژ کتاب در هر کشور را ملاک مناسبی برای سنجش سرانه مطالعه و به عبارتی، اقبال مردم به مطالعه کتاب دانست. بهطور معمول انتشار کتاب در کشورهای توسعه یافته با تیراژهایی روبهرو میشود که وقوع آن در ایران چیزی شبیه به رویا و انتشار کتاب با تیراژهای مذکور برای ناشران و صد البته نویسندگان آرزویی به ظاهر دستنیافتنی است. این در حالی است که تیراژ کتابهای منتشر شده در ایران به سختی به مرز 10 هزار نسخه میرسند.
با نوشتن چندخط شیوا و فصیح پیام نویسنده توسط خواننده اشتباه دریافت میشود: "کتاب نخوان. روش های دیگر مطالعه هم داریم برو پارک یا تلویزیون ببین یا رادیو گوش کن. لازم نیست خود را قانع کنی و پول خرج خرید کتاب کنی یا زحمت عضویت در در کتابخانه را بکشی. لازم نیست روزی نیم ساعت صرف خوانده کتاب کنی. روش های دیگری برای مطالعه هست. آمارها گولت نزند" !!!
آمارها هرچه که بگویند مهم نیست، واقعیت زیر پوست شهر و درون گفتمان و فرهنگ ما جاری است: بی مایگی جانفرسا. آنجا که افراد مرجع هم گاهی سخنانشان بوی بی پایه بودن و ناسنجیده بودن و غیرعلمی بودن گرفته اند.