این حالت مخصوصا با آنچه درباره نسبت تعلیم اسماء با تنوع ظرفیت فرهنگی انسان بیان شد بسیار سازگار است؛ یعنی این آیه چهبسا صورتهای مختلف به انسانها دادن را مطرح می کند که محصول توانایی انسان برای استفاده از زبان است.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 15 آبان به آیه 11 سوره اعراف پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ
سوره اعراف (7) آیه 11
ترجمهو به یقین [ما] شما را آفریدیم، سپس شما را صورت بخشیدیم، سپس به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود.
نکات ترجمهای و نحوی«صَوَّرَ»: در نگاه اول به نظر میرسد که ریشه این کلمه، «صور» است اما گفتهاند این ماده بر معانی بسیار متفاوتی دلالت میکند که نمیتوان مشتقات آن را به یک معنای واحد برگردانند (مثلا: معجم المقاييس اللغة، ج3، ص319-320) و مخصوصا درباره نسبت آن مشتقات با معنای «صورة» ابهامات فراوانی وجود دارد و لذا احتمالا حق با مرحوم مصطفوی باشد که معتقد است که ماده «صور» یک اصل و ریشه عربی دارد که به معنای «متمایل شدن» و «میل پیدا کردن» است (مانند کلمه «صُرهنّ» در قرآن کریم (بقره/260)، که به معنای «آنها را به جانب خود متمایل ساز» است) ولی کلمه «صورة» (به معنای شکل و هیئت) در اصل عربی نبوده، بلکه اصل و ریشه عبری دارد و مشتقاتی که از آن گرفته شده (مانند «صَوّر: صورت بخشید» ؛ «مُصَوّر: صورتبخش» ؛ «تصویر» و ...) ارتباطی با ریشه عربی آن ندارد. البته ایشان این احتمال را هم مطرح کرده اند که بین «صورة» و «صیرورة» اشتقاقی رخ داده باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص299) که در این صورت، بعید نیست «صورة» هم همانند «صیرورت» به ماده «صیر» برگردد. ماده «صیر» که فعل «صار یصیر» از آن درست میشود دلالت بر مآل و مرجع دارد و صیرورت به معنای «شدن» است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص325) در این فرض، با توجه به اینکه «صورة» بر وزن «فُعله» است و وزن «فُعله» دلالت بر جمعبندی و عصاره یک شیء میکند، آنگاه «صورة» به معنای عصاره و جمعبندی «صیرورت» و حرکت یک چیز است؛ و وقتی آیه تعبیر «صوّرناکم» را به کار میبرد اشاره است به تمام فرایندهایی که انسان بعد از آفرینش اولیه طی میکند و به صورت نهاییاش در میآید. وشاهد بر این مطلب، این است که در تفاوت «صورت» و «هیئت: شکل» گفتهاند: «صورت» اعم از «شکل» و «هیئت» است چنانکه در مورد اموری هم که شکل و هیئت ندارند، به کار میرود مثلا گفته میشود «صورت این امر چنین است که» (الفروق فی اللغة، ص154)
جمله «لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ» جمله حالیه است، البته برخی آن را استینافیه دانستهاند (جمله استینافی یعنی جملهای که ربط نحوی به جمله قبل ندارد) آنگاه برخی آن را استیناف بیانی برای تاکید بر استثنا شدن ابلیس دانسته (الجدول فی اعراب القرآن، ج8، ص364) و برخی آن را همچون پاسخی به سوال مقدّر [چرا ابلیس سجده نکرد؟ چون اصلا از کسانی که اهل سجده کردن باشند، نبود] معرفی کردهاند (إعراب القرآن و بيانه، ج3، ص310)
دو نکته:
1. درباره کلمه «صور» برایم هنوز ابهام بود. با یکی از اساتیدم مطرح کردم و با توجه به توضیحات ایشان، در ساعت 13:48 مطلب را به صورت فوق اصلاح کردم. لذا عزیزانی که پیگیرند وقبل از این ساعت مطالعه کردهاند سطرهای آخر بحث از «صَوَّر» را مجددا مطالعه فرمایند.
2. متاسفانه به علت مشکلی که پیش آمد، درس امروز ضبط نشد.
انشاءالله فردا در ابتدای بحث به نکات اصلی بحث امروز اشاره مختصری خواهد شد.
حدیث1) از امام باقر ع درباره آیه «و به یقین [ما] شما را آفریدیم، سپس شما را صورت بخشیدیم» سوال شد، فرمودند:
اما [منظور از] «شما را آفریدیم» پس ابتدا نطفه، سپس علقه، سپس مُضغه، سپس استخوان و سپس گوشت بود؛ و اما [منظور از] «شما را صورت بخشیدیم» چشم و بینی و گوشها و دهان و دستها و پاهاست که اینها و مانند آنها را صورت بخشید، سپس [افراد را] زشت و زیبا و بلند و کوتاه و مانند اینها قرار داد.
تفسير القمي، ج1، ص224
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا كَثِيرُ بْنُ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ» أَمَّا خَلَقْنَاكُمْ فَنُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ لَحْماً، وَ أَمَّا صَوَّرْنَاكُمْ فَالْعَيْنَ وَ الْأَنْفَ وَ الْأُذُنَيْنِ وَ الْفَمَ وَ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ صَوَّرَ هَذَا وَ نَحْوَهُ ثُمَّ جَعَلَ الدَّمِيمَ وَ الْوَسِيمَ وَ الطَّوِيلَ وَ الْقَصِيرَ وَ أَشْبَاهَ هَذَا.
2) از امام حسن عسکری حدیثی طولانی در بیان کیفیت برنامهای که منافقان برای ترور پیامبر اکرم ص (در عقبه) کشیده بودند، روایت شده است که در فرازی از این روایت آمده است:
سپس گفتند: ای پیامبر خدا ! به ما خبر بده که آیا حضرت علی ع برتر است یا فرشتگان مقرب الهی.
رسول خدا ص فرمود: و آیا فرشتگان جز به خاطر محبت محمد ص و علی ع و پذیرش ولایت این دو شرافت یافتند؟ و [علی ع که جای خود دارد،] قطعا هیچ دوستدار علی ع وجود ندارد که دلش را از آلودگیهای فریب و دغلبازی و نجاستهای گناهان پاک کرده باشد مگر اینکه از فرشتگان پاکتر و برتر است؛ و آیا خداوند به فرشتگان جز بدین جهت دستور سجده داد که آنها در درونشان گذشت که در دنیا بعد از آنها هیچ مخلوقی نخواهد آمد مگر اینکه آنها نسبت به او رفعت دارند و در دین از او برتر و نسبت به خدا و دینش از او عالمترند؛ و خداوند خواست بدانها نشان دهد که در گمان و باورشان برخطایند، پس آدم را آفرید و اسماء همگی را به او آموخت و سپس بر آنها عرضه کرد، پس از معرفت آن اسماء درماندند، پس به آدم دستور داد که به آنها از آن خبر دهد و برتری خود در علم را بدانها بشناساند، سپس از صلب آدم ذریهاش را بیرون آورد که در میان آنها پیامبران و رسولان و خوبان از بندگان خدا بودند که برترینشان محمد ص است، سپس خاندان و آل محمد ع و خوبان و اهل فضیلت از آنهاست، و نیز در میان آنها اصحاب محمد ص و خوبان از امت اویند، و با این امر به ملائکه شناساند که آنها از فرشتگان برترند چرا که بر دوش کشیدند آنچه بر دوش کشیدند از بارهای سنگین و ...
الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص52؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص384
ثُمَّ قَالُوا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا عَنْ عَلِيٍّ ع أَ هُوَ أَفْضَلُ أَمْ مَلَائِكَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا بِحُبِّهَا لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ قَبُولِهَا لِوَلَايَتِهِمَا وَ إِنَّهُ لَا أَحَدَ مِنْ مُحِبِّي عَلِيٍّ قَدْ نُظِّفَ قَلْبُهُ مِنْ قَذَرِ الْغِشِّ وَ الدَّغَلِ وَ نَجَاسَاتِ الذُّنُوبِ إِلَّا كَانَ أَطْهَرَ وَ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ هَلْ أَمَرَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ إِلَّا لِمَا كَانُوا قَدْ وَضَعُوهُ فِي نُفُوسِهِمْ أَنَّهُ لَا يَصِيرُ فِي الدُّنْيَا خَلْقٌ بَعْدَهُمْ إِذَا رُفِعُوا عَنْهَا إِلَّا وَ هُمْ يَعْنُونَ أَنْفُسَهُمْ أَفْضَلَ مِنْهُ فِي الدِّينِ فَضْلًا وَ أَعْلَمَ بِاللَّهِ وَ بِدِينِهِ عِلْماً فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ أَنَّهُمْ قَدْ أَخْطَئُوا فِي ظُنُونِهِمْ وَ اعْتِقَادَاتِهِمْ فَخَلَقَ آدَمَ وَ عَلَّمَهُ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهَا عَلَيْهِمْ فَعَجَزُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا فَأَمَرَ آدَمَ ع أَنْ يُنَبِّئَهُمْ بِهَا وَ عَرَّفَهُمْ فَضْلَهُ فِي الْعِلْمِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ أَخْرَجَ مِنْ صُلْبِ آدَمَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُمُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْخِيَارُ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ أَفْضَلُهُمْ مُحَمَّدٌ ثُمَّ آلُ مُحَمَّدٍ وَ الْخِيَارُ الْفَاضِلُونَ مِنْهُمْ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ وَ خِيَارُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ عَرَفَ الْمَلَائِكَةُ بِذَلِكَ أَنَّهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِذَا احْتَمَلُوا مَا حُمِّلُوهُ مِنَ الْأَثْقَالِ...
3) از امام حسن عسگری ع روایت شده است:
هنگامی که امام حسین ع و همراهیانش به لشکریانی رسیدند که بعدا او را به شهادت رساندند، خطاب به لشکر خود فرمود: من بیعتم را از شما برداشتم، پس به خویشان و دوستانتان بپیوندید! و خطاب به اهل بیت خود فرمودند: شما را هم در جدایی از من آزاد گذاشتم، شما با توجه به کثرت تعداد آنها و قوای کمکیشان توان روایارویی با آنها را ندارید، و آنها جز مرا نمی خواهند، پس مرا با آنها رها کنید، که خداوند عز و جل مرا یاری میکند و از نظر خود دور ندارد، چنانکه با گذشتگان پاکنهاد من چنین کرد.
... [بعد از اینکه یاران واقعی و اهل بیت ایشان بر ماندن اصرار کردند] فرمود:
پس اگر خود را برای آن چیزی مهیا کردهاید که من مهیایش شدهام بدانید که خداوند جایگاههای بلندمرتبه را بر اساس میزان تحمل بندگانش در دشواریها به آنها میبخشد؛ و اگر خداوند مرا، همراه با کسانی از خاندانم که من آخرین باقیمانده آنها در دنیا هستم، به کرامتهایی اختصاص داد که با برخورداری از آنها تحمل دشواریها آسان میشود، پس شما هم بهرهای از آن عنایتهای خداوند متعال خواهید داشت.
و بدانید که دنیا، تلخ و شیرینش همچون خوابی است، که بیداریش در آخرت است؛ و رستگار کسی است که در آنجا رستگار باشد؛ و بدبخت کسی است که آنجا بدبخت شود.
آیا برایتان بگویم از اول کار ما و کار جماعت دوستدار و ولیّ ما و پناهجویان به ما، تا بر شما تحمل آنچه قرار است به شما برسد آسان گردد؟
گفتند: بله یا ابن رسول الله!
فرمود: بدرستی که خداوند هنگامی که آدم را آفرید و او را اعتدال بخشید و اسماء هر چیزی را به او آموخت و آنها را بر فرشتگان عرضه کرد، محمد ص و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع را اشباح پنجگانهای در پشت آدم قرار داد و نور آنها در آفاق آسمانها و حجابها[ی الهی] و بهشت و کرسی و عرش میدرخشید، پس خداوند متعال به فرشتگان دستور سجده به آدم داد از باب بزرگذاشت او، چرا که او بود که این برتری را یافته بود که ظرف و حامل آن اشباحی که نورشان آفاق را فراگرفته بود، شود.
پس فرشتگان به آدم سجده کردند جز ابلیس که سرپیچی کرد از اینکه در برابر جلال عظمت خداوند تواضع کند و در برابر نور ما اهل بیت تواضع ورزد، در حالی که فرشتگان همگیشان برای آن تواضع ورزیده بودند، او استکبار ورزید و خود را برتر از آن دانست و با این سرپیچی و تکبرش از کافران بود.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص219
متن اصلی حدیث فوق:
قَالَ الْإِمَامُ ع: وَ لَمَّا امْتُحِنَ الْحُسَيْنُ ع وَ مَنْ مَعَهُ بِالْعَسْكَرِ الَّذِينَ قَتَلُوهُ، وَ حَمَلُوا رَأْسَهُ قَالَ لِعَسْكَرِهِ: أَنْتُمْ مِنْ بَيْعَتِي فِي حِلٍّ فَالْحَقُوا بِعَشَائِرِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ. وَ قَالَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ: قَدْ جَعَلْتُكُمْ فِي حِلٍّ مِنْ مُفَارَقَتِي، فَإِنَّكُمْ لَا تُطِيقُونَهُمْ لِتَضَاعُفِ أَعْدَادِهِمْ وَ قُوَاهُمْ، وَ مَا الْمَقْصُودُ غَيْرِي، فَدَعُونِي وَ الْقَوْمَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُعِينُنِي وَ لَا يُخْلِينِي مِنْ [حُسْنِ] نَظَرِهِ، كَعَادَتِهِ فِي أَسْلَافِنَا الطَّيِّبِينَ...
فَقَالَ لَهُمْ: فَإِنْ كُنْتُمْ قَدْ وَطَّنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ عَلَى مَا وَطَّنْتُ نَفْسِي عَلَيْهِ، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يَهَبُ الْمَنَازِلَ الشَّرِيفَةَ لِعِبَادِهِ [لِصَبْرِهِمْ] بِاحْتِمَالِ الْمَكَارِهِ. وَ إِنَّ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ خَصَّنِي مَعَ مَنْ مَضَى مِنْ أَهْلِيَ الَّذِينَ أَنَا آخِرُهُمْ بَقَاءً فِي الدُّنْيَا مِنَ الْكَرَامَاتِ بِمَا يَسْهُلُ مَعَهَا عَلَى احْتِمَالِ الْكَرِيهَاتِ فَإِنَّ لَكُمْ شَطْرَ ذَلِكَ مِنْ كَرَامَاتِ اللَّهِ تَعَالَى. وَ اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيَا حُلْوَهَا وَ مُرَّهَا حُلُمٌ، وَ الِانْتِبَاهَ فِي الْآخِرَةِ، وَ الْفَائِزَ مَنْ فَازَ فِيهَا، وَ الشَّقِيَّ مَنْ شَقِيَ فِيهَا. أَ وَ لَا أُحَدِّثُكُمْ بِأَوَّلِ أَمْرِنَا وَ أَمْرِكُمْ مَعَاشِرَ أَوْلِيَائِنَا وَ مُحِبِّينَا، وَ الْمُعْتَصِمِينَ بِنَا لِيُسَهِّلَ عَلَيْكُمْ احْتِمَالَ مَا أَنْتُمْ لَهُ مُعْرَضُونَ
قَالُوا: بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ، وَ سَوَّاهُ، وَ عَلَّمَهُ أَسْمَاءَ كُلِّ شَيْءٍ وَ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ، جَعَلَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع أَشْبَاحاً خَمْسَةً فِي ظَهْرِ آدَمَ، وَ كَانَتْ أَنْوَارُهُمْ تُضِيءُ فِي الْآفَاقِ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ وَ الْجِنَانِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْعَرْشِ، فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ، تَعْظِيماً لَهُ أَنَّهُ قَدْ فَضَّلَهُ بِأَنْ جَعَلَهُ وِعَاءً لِتِلْكَ الْأَشْبَاحِ الَّتِي قَدْ عَمَّ أَنْوَارُهَا الْآفَاقَ. فَسَجَدُوا [لِآدَمَ] إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَتَوَاضَعَ لِجَلَالِ عَظَمَةِ اللَّهِ، وَ أَنْ يَتَوَاضَعَ لِأَنْوَارِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ قَدْ تَوَاضَعَتْ لَهَا الْمَلَائِكَةُ كُلُّهَا وَ اسْتَكْبَرَ، وَ تَرَفَّعَ وَ كانَ بِإِبَائِهِ ذَلِكَ وَ تَكَبُّرِهِ مِنَ الْكافِرِين.
تدبر1⃣ «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ...»
این آیه از آیاتی است که بخوبی نشان میدهد که سجده بر حضرت آدم، به عنوان نماینده نوع انسان بوده است، نه فقط بر شخص او زیرا ابتدا مطلب را با خطاب شما آغاز کرد (شما را آفریدیم سپس شما را صورت بخشیدیم) آنگاه به عنوان گام بعدی (ثم) خطاب به جای «شما» از «آدم» نام برد (سپس به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید...)
بحث تخصصی انسانشناسی
علامه طباطبایی توضیح میدهند که این انتقال از «شما» به «آدم» دو حقیقت را نشان می دهد:
1. سجده بر آدم سجده بر مقام انسان بوده و آدم به نمایندگی از همه انسانها مسجود ملائک شده و معتقدند در قرآن کریم [حداقل] سه دلیل بر این مطلب وجود دارد:
الف. قصه خلافت در سوره بقره (جلسات 220-224) که ظاهرش این بود که خلافت خاص شخص آدم نبوده و سجده فرشتگان هم به خاطر این مقام خلافت بوده است.
ب. ابلیس در مواضع گوناگون انتقامگیری خود از مجازات این سجده نکردن را درباره جمیع انسانها دانست (مثلا اعراف/17-18؛ حجر/39 و ...)؛ و اگر سجده بر نوع انسان نبود، انتقام گرفتن از غیر آدم معنایی نداشت.
ج. همه خطاباتی در این داستان در سورههای بقره و طه در مورد شخص آدم آمدهف در سوره حاضر (اعراف)بعینه در مورد جمیع انسانها آمده است (مثلا اعراف/35)
2. آفرینش آدم، بیانی برای آفرینش جمیع انسانهاست. (المیزان، ج8، ص21)
2⃣ «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا»
آیه دلالت دارد که مقدمه سجده کردن دو کار بوده است: آفرینش و صورتبخشی. فرق این دو چیست؟
الف. به لحاظ لغوی، معنای ریشهای ماده «خلق»، تعیین اندازه و مقدار (تقدیر) است و معنای ریشهای ماده «صورة»، عصاره و جمعبندی تمام فرایندهایی است که انسان بعد از آفرینش اولیه طی میکند و به صورت نهاییاش در میآید. (نکات ترجمه) پس وقتی آفرینش آدم به تمام و کمال خود برسد مسجود فرشتگان میگردد.
ب. اگر داستان آدم در سوره بقره - که ابتدا خلیفه قرار دادن و تعلیم اسماء مطرح شد و در آیات بعد سجده فرشتگان عنوان گردید- دلالت بر این داشته باشد که سجده بر آدم، در نتیجه تعلیم اسماء به او بود، آنگاه چهبسا بتوان این مرتبه «صورناکم» که بین آفرینش اولیه و سجده قرار گرفته را همان مرتبه تعلیم اسماء دانست.
این حالت مخصوصا با آنچه درباره نسبت تعلیم اسماء با تنوع ظرفیت فرهنگی انسان بیان شد بسیار سازگار است؛ یعنی این آیه چهبسا صورتهای مختلف به انسانها دادن را مطرح می کند که محصول توانایی انسان برای استفاده از زبان است.
ج. تعبیر «خلقناکم» به اصل آفرینش انسان اشاره دارد و در گام دوم، تعبیر «صورناکم» به ظرفیتهایی که خدا در انسانها نهاده است، اشاره میکند و در گام سوم دستور سجده ملائکه – با توجه به اینکه فرشتگان مدبرات امورند (نازعات/5) - بیانگر در اختیار بودن تمامی امکانات بیرونی عالم برای انسان است.
3⃣ «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ»
چرا بعد از اینکه فرمود سجده نکرد، فرمود از سجده کنندگان نبود. این جمله دو چه نکتهای بیش از جمله اول دارد؟
الف. اشاره به خوی استکباری ابلیس دارد؛ یعنی او اساساً از قبل هم واقعا اهل سجده کردن نبود.
ب. میخواهد تاکید کند و نشان دهد سجده نکردن ابلیس یک خطای سهوی و قابل چشمپوشی نبود، بلکه کاملا عمدی بود. (تفسیر نور، ج4، ص26)
ج. سجده همان مقام قرب است (علق/19). شیطان حقیقتا از اهالی مقام قرب نبود، لذا سجده نکرد.
4⃣ «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ»:
در سوره بقره تعبیر کرد: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ». به نظر میرسد تعبیر «لمیکن من الساجدین» دقیقا معادل تعبیر «کان من الکافرین» است؛ شاید بتوان نتیجه گرفت مشکل اصلی کافر این است به سجده نمیافتد؛ یعنی در مقابل دستور خداوند خاضع نیست.
مراقب باشیم، هر مقدار که در مقابل دستورات خداوند، مقاومت نشان میدهیم، زمینه ابلیس شدن را در خود تقویت کردهایم.