گروه بین الملل:حیدر الخوئی نوه مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خوئی، پسر سید
عبدالمجید خوئی و متولد نجف است. محور اصلی این مقاله به نقد رویکرد حکومت
ایران در موضوع مرجعیت در حوزه نجف باز میگردد. نگارنده معتقد است ایران
بهدنبال بهدستگرفتن مرجعیت نجف پس از آقای سیستانی است و فعالیت خود را
برای این موضوع سالهاست که شروع کرده.
به گزارش بولتن نیوز،یکی از نشانههای این برنامهریزی کتابی است با عنوان الخامنئی قائدی که توسط مؤسسه «اسلام اصیل» در نجف منتشر شده است. در ابتدای این کتاب این جمله به نقل از آقای سیستانی نقل شده است: «سر دائمًا خلف السيد خامنئيى وادعم دائمًا ولاية الفقية، اليوم، تعتمد مكانة الإسلام على مكانة وكرامة الجمهورية الإسلامية (في إيران)، وكرامة الجمهورية الإسلامية تعتمد على حماية كرامة السيد خامئني»؛ «دائماً پیرو آقای خامنهای و حامی ولایت فقیه باش. امروز جایگاه اسلام به جایگاه و کرامت جمهوری اسلامی ایران وابسته است و کرامت جمهوری اسلامی بر حمایت از کرامت آقای خامنهای مبتنی است».
حیدر الخوئی معتقد است این سخن نمیتواند سخن آقای سیستانی باشد؛ زیرا موضع ایشان در قبال مسأله ولایت فقیه، موضع اکثریت روحانیون نجف است و آقای سیستانی به هیچ وجه با ولایت فقیه با تفسیری که امام خمینی از آن سخن گفته و بدان عمل نموده است موافق نیست. آقای سیستانی طرفدار «دولت مدنی» با مشارکت اکثریت مردم است و نه دولتی دینی؛ آنچنان که در ایران شاهدیم.
حیدر الخوئی اگر چه معتقد است ایران طرحی مشخص برای تمرکز مرجعیت پس از آقای سیستانی داشته و برای آن تلاش میکند، اما بر این باور است که این تلاشها نتیجهای در پی نخواهد داشت و در بررسی این تلاشها از سوی عربها و غربیها کمی اغراق شده است و فاکتورهای مؤثر، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
حیدر الخوئی معتقد است آقای سیستانی به هیچ وجه با ولایت فقیه با تفسیری که امام خمینی از آن سخن گفته و بدان عمل نموده است موافق نیست. آقای سیستانی طرفدار «دولت مدنی» با مشارکت اکثریت مردم است و نه دولتی دینی؛ آنچنان که در ایران شاهدیم.
حیدر الخوئی در بخش دیگری از مقاله خود به جایگاه آقای سیستانی در سالهای پس از صدام در عراق پرداخته است؛ اگرچه آیتالله سیستانی ورود روحانیون را در کارهای اجرایی و سیاسی لازم نمیداند، اما خود در برخی از مراحل حساس سالهای پس از ۲۰۰۳ در سیاست ورود پیدا کرد؛ مثلاً با دخالت ایشان، آمریکا که عراق را اشغال کرده بود، مجبور شد در سال ۲۰۰۵ انتخابات مجلس را برگزار کند. در سال ۲۰۱۴ نیز با فتوای جهاد علیه داعش از عراقیها دعوت کرد تا سلاح به دست گرفته و در مقابل داعش بایستند. آقای سیستانی در این سال همچنین زمینه کنارهگیری مالکی و تحویل قدرت به حیدر العبادی را آماده ساخت. یک سال بعد نیز از رهبران سیاسی عراق دعوت کرد تا برای حل معضل فساد در حکومت چارهای بیاندیشند؛ دعوتی که البته از سوی نخبگانی که خود در فساد حکومتی غرق شدهاند، پس زده شد.
پس از آقای سیستانیحیدر الخوئی در مقاله خود به این پرسش میپردازد که پس از آقای سیستانی مسأله مرجعیت شیعه چه خواهد شد؟ وی با اشاره به نیروهای مهم در تعیین مرجعیت شیعه آن را متفاوت از تعیین پاپ دانسته و معتقد است در تعیین مرجعیت در نجف، پس از آقای سیستانی چندین عامل مؤثر خواهند بود:
در هر حال انتقال مرجعیت، مسألهای آنی نخواهد بود و این امر ممکن است چند سال به درازا بکشد.
وی معتقد است اگرچه ایران تلاش خود را برای سیطره بر حوزه نجف و مرجعیت پس از آقای سیستانی قطع نخواهد کرد، اما این فعالیت به نتیجه نخواهد رسید؛زیرا آقای سیستانی صرفاً یک فرد نبوده و نیست؛ بلکه نماینده جریان غالب بر حوزه نجف است؛ نظامی که بهدنبال روحانیون مستقل از قدرتهای مالی، اقتصادی و نظامی است و حتی در سختترین شرایط دوره صدام نیز از این تز کوتاه نیامده.حیدر الخوئی معتقد است مرجعیت در دوره پس از آقای سیستانی از نجف خارج نخواهد شد. خصوصاً آنکه سه مرجع دیگر غیر از آقای سیستانی در دوره پس از صدام در این حوزه حضور داشتهاند: حضرات آیات عظام سید محمدسعید حکیم، محمد اسحاق فیاض و بشیر حسین النجفی.
الخوئی سخن خود را با توصیههایی به آمریکا و عربستان به پایان میبرد: «يجب على الولايات المتحدة والعالم العربي إدراك أن المرجعية في العراق، على عكس المؤسسات الدينية الأخرى في جميع أنحاء منطقة الشرق الأوسط والتي تكون بمثابة أبواق الحكومة أو يكون لها رؤساء من خلال تعيينات سياسية، ليست المؤسسة الدينية ذات الطابع السياسي الذي يخضع للإملاءات الداخلية أوالخارجية. نفوذ السيستاني اليوم سيشكل حملاً سيحمله الذي يخلفه، وسوف نشهد الاستمرارية – لا التغيير – في النجف كقوة اعتدال في السياسة العراقية»؛ «ولایات متحده و دنیای عرب باید بدانند که مرجعیت در عراق، برعکس مؤسسات دینی دیگر در تمام منطقه خاور میانه است؛ سیستمهایی که به مثابه بلندگوهای حکومتی و یا نظامهای تحت امر سیاسی عمل میکنند. حوزه نجف مؤسسهای دینی با رویکردی سیاسی نیست. بنابراین این حوزه برای پذیرش دستورات خارجی یا داخلی سر خم نخواهد کرد. نفوذ امروز آقای سیستانی، در دورههای بعدی نیز ادامه خواهد داشت و شاهد استمرار این رویکرد در حوزه نجف، به مثابه قوای تعدیل سیاست عراق خواهیم بود».
پس از گزارشدرباره گزارش حیدر الخوئی از حوزه نجف نکات زیر را باید در نظر داشت:
۱) حیدر الخوئی چهار سال پیش پیشتر یعنی در جولای ۲۰۱۲ هم گزارشی را درباره توجه ایران به مرجعیت در نجف منتشر کرده بود. وی در آن گزارش با این پرسش که «چرا آیتالله شاهرودی نمیتواند جای آقای سیستانی را بگیرد؟» سخنانی را که در گزارش امسال خود مطرح نموده است، با محوریت احتمال مرجعیت آقای شاهرودی پس از آیتاللهالعظمی سیستانی مطرح نموده بود و از این جهت این اولین بار نیست که این مباحث از آن قلم مطرح میشود.
۲) درباره نوع باور آقای سیستانی به مسأله ولایت فقیه باید این نکته را در نظر داشت که ورای دیدگاه فقهی آیتالله سیستانی درباره مسأله ولایت فقیه، همانطور که در استفتائات ایشان مورد اشاره قرار گرفته است، ولایت فقیه مسألهای بریده از واقعیت اجتماعی نیست. سیستم اجتماعی نامنسجم عراق و نفوذ شدید عوامل خارجی در این کشور، تفاوتهای عمدهای با ایران دارد. ایران در برههای از زمان، شاهد حضور یکپارچه طیفهای گسترده مردم، روشنفکران و روحانیون علیه حکومت شاه بود. بهعلاوه تمام این گروههای مختلف عمیقاً به رهبری امام خمینی باور داشتند و از همین رو انقلاب اسلامی ۵۷ به پیروزی رسید و با رأی مردم، نظام جمهوری اسلامی ایران با محوریت ولایت فقیه تأسیس شد.
۳) تحلیل حیدر الخوئی از حوزه نجف، حاوی نکات صحیح و غلطی درباره حوزه نجف است. از یک سو ساختار فعلی این حوزه هنوز علاقهی چندانی به ورود مستقیم در سیاست عراق نشان نمیدهد. اما اینکه فاصلهگرفتن حوزه نجف از سیاست را جزئی ذاتی از هویت این حوزه بدانیم، مسألهای کاملاً اشتباه بوده و بهلحاظ تاریخی قابل اثبات نیست. آنطور که از منابع تاریخی برمیآید، حوزه نجف دست کم در یک قرن پیش و در آغازین سالهای ورود استعمار انگلیس به این کشور، نقش فعّالی علیه آن ایفا نمود. کنارهگیری این حوزه از دخالت مستقیم در سیاست بیش از همه نتیجه فشار حکومت عراق بر حوزه نجف از یک سو و تغییرات سریع نظامهای سیاسی در ایران و عراق از سوی دیگر بوده است.
بهنظر میرسد باید دربارهی تبلیغات سیاسی – مذهبی به نفع ایران در عراق دقت بیشتری بهکار گرفته شود؛ خصوصاً آنکه در دوره پس از صدّام جریانی از روشنفکران حتی شیعه، علیه حضور و نفوذ سیاسی ایران در عراق موضع گرفتهاند؛ در این شرایط استفاده از نام حضرت آیتاللهالعظمی سیستانی برای تبلیغ ولایت فقیه، امری غیرحرفهای بوده و نتیجهای کاملاً عکس خواهد داد.
اما این میزان از انسجام اجتماعی هنوز در عراق اتفاق نیفتاده است. از نگاه این قلم، تشنّجهای امسال در منطقة الخضراء بغداد بهخوبی نشان داد که علیرغم گذشت بیش از دهسال از خروج صدام از خاک این کشور، مردم یکپارچه نیستند و هر روز مشکلاتی در این کشور بهوجود میآید. در سفری که بهار امسال به عراق داشتم، بسیاری از کسانی با آنها همکلام شدم، از فسادهای حکومت و وضعیت اقتصادی شکایت میکردند؛ بعضی دیگر نیز آرزو میکردند که صدّام دوباره برگردد تا شاهد چنین روزهایی نباشند!
در این شرایط حوزه نجف با رهبری آیتاللهالعظمی سیستانی تا به امروز توانسته است نقشی اساسی در جامعه پراکندهی عراق در دوره پس از صدام ایفا نماید. آقای سیستانی بدون ورود در جزئیات، حداقلها را حفظ و در مواقع نیاز باعث حضور حداکثری مردم شده است. این حضور حتی به شیعیان نیز محدود نشده و در مواضعی همچون فتوای جهاد علیه داعش، اهل سنت عراق نیز به میدان آمدهاند. آقای سیستانی در برهههای پرتلاطم عراق، اقتدار مرجعیت شیعه را به نمایش گذاشته است. مسألهای که نشان از تحلیل دقیق ایشان از وضعیت سیاسی اجتماعی عراق دارد.از خداوند متعال سلامتی و طول عمر را برای ابن مرجع عزیز شیعیان خواستاریم.
۴) سخن حیدر الخوئی درباره تفاوت نظام تعیین مرجعیت شیعه با تعیین پاپ صحیح است؛ اما نباید از این نکته غافل شد که مرجعیت شیعه اساساً مسألهای منطقهای و محدود به یک حوزه نبوده و نیست. بدون شک مراجعی از طیف سنتی در حوزه قم وجود دارند که مورد قبول بخش عمدهای از مقلّدان آقای سیستانی نیز هستند؛ آیتاللهالعظمی وحید خراسانی (حفظه الله) از شاگردان برجسته مرحوم آیتاللهالعظمی خوئی نمونهای بارز از این طیف مراجع است که علاوه بر تعداد بالای مقلّدان و شاگردان در حوزه قم، در جهان عرب نیز شناختهشده است.
۵) بررسی واکنشها به مقاله حیدر الخوئی نشان میدهد شاید حامیان سیاستهای ایران در حوزه نجف، جریان غالب این حوزه نباشد؛ اما برخی حامیان جدی سیاسی ایران نیز در این حوزه وجود دارند. برای نمونه شیخ جمعه العطوانی در «نامهای به حیدر الخوئی» با لحنی تند این مقاله وی را نقد کرده است. وی از حیدر الخوئی خواسته است وقتی از نجف سخن میگوید با زبان انگلیسی سخن بگوید؛ زیرا او فردی انگلیسی است! آنطور که العطوانی میگوید، حیدر الخوئی در همایشی در ایران در سال ۲۰۱۴ – که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک وزارت خارجه برگزار شده بود – از سخنرانی به زبان عربی یا فارسی امتناع کرده و با این استدلال که «من انگلیسی هستم و به زبان خودم سخن میگویم»، با زبان انگلیسی سخن گفته است.
در عین حال بهنظر میرسد باید دربارهی تبلیغات سیاسی – مذهبی به نفع ایران در عراق دقت بیشتری بهکار گرفته شود؛ خصوصاً آنکه در دوره پس از صدّام جریانی از روشنفکران حتی شیعه، علیه حضور و نفوذ سیاسی ایران در عراق موضع گرفتهاند و بیش از آنکه به حضور سیاسی ایران علاقه نشان دهند، خواهان حمایت جهان عرب (عمدتاً عربستان) و ایالات متحده از این کشور هستند!
در این شرایط استفاده از نام حضرت آیتاللهالعظمی سیستانی برای تبلیغ ولایت فقیه، امری غیرحرفهای بوده و نتیجهای کاملاً عکس خواهد داد؛ بهویژه که آقای سیستانی تنها نقل قولهایی را امضا کردهاند که به تأیید دفتر معظمله برسند.
توجه به جملات پایانی مقاله حیدر الخوئی بهخوبی نشان میدهد کارهای غیراصولی در حوزه نجف، نهتنها به ترویج «اسلام اصیل» منتهی نخواهد شد، بلکه زمینه را برای نفوذ «اسلام آمریکایی» آماده خواهد نمود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com