«فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» اطاعت کردن از کسی یعنی نظر وی را مبنای تصمیم گیری خود قرار دادن؛ و این آیه میفرماید مبنای تصمیمگیری خود را از کفار نگیرید، بلکه از قرآن بگیرید. و آنگاه با این کار خود به جهاد کبیری با کفار دست بزنید.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 21 مهر به آیه 52 سوره فرقان پرداخته شده و در آن آمده است:
فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً
سوره فرقان (25) آیه52
ترجمه
پس، از کافران اطاعت مکن و به وسیله آن با آنها جهاد کن جهادی بزرگ.
نکات ترجمهای و نحوی
«جاهِدْهُمْ ... جِهاداً»: ماده «جهد» را به معنای «مشقت و طاقت» دانستهاند و گفته شده «جَهد» به معنای «مشقت»، و «جُهد» به معنای «طاقت» و «وسع» (تاب و توان) است (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص487؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص208) و لذا برخی توضیح دادهاند که این ماده به معنای به کار بستن نهایت توان و وسع خود برای انجام کار است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص128) «جَهاد» به معنای «زمین سخت و صلب» است (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص487) و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن میباشد.
«جاهِدْهُمْ بِهِ»: مرجع ضمیر «ه» را اغلب مفسران - به تَبَعِ سیاق آیه (المیزان، ج15،ص228) و یا با استناد به تفسیر ابنعباس از این آیه (مجمعالبیان، ج7، ص273) - به «قرآن» برگرداندهاند؛ یعنی با قرآن با آنها مجاهده کن؛ و برخی به عنوان احتمال دوم گفتهاند میتواند منظور «با ترک اطاعت کفار» باشد که از عبارت «فلا تطع» استفاده میشود (أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج4، ص128؛ تفسیر الصافی، ج4، ص19)
حدیث
1) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:
با کفار با دست و زبانتان به جهاد برخیزید.
بحار الأنوار، ج65، ص371
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه و سَلَّمَ:
جَاهِدُوا الْكُفَّارَ بِأَيْدِيكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ
2) از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند تبارک و تعالی در قرآن بیان و توضیح هر چیزی را قرار داده است تا جایی که خداوند هیچ چیزی که بندگان بدان نیاز دارند را فروگذار نکرده تا بنده نتواند بگوید «اگر چنین بود در قرآن نازل شده بود»؛ و حتما خدا در آن مورد چیزی نازل کرده است.
الكافي، ج1، ص59
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ.
3) از امام صادق ع روایت شده است:
در هیچ امری دو نفر اختلاف پیدا نمیکنند مگر اینکه در کتاب خداوند عز و جل اصل و اساسی [برای حل آن اختلاف] وجود دارد، ولی [مشکل این است که غالبا] عقل مردم بدان نمیرسد.
الكافي، ج1، ص60
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ.
4) امیرالمومنین ع در یکی از خطبههای خود فرمودند:
ای مردم! در مسیر هدایت به خاطر کمیِ اهل آن دچار وحشت نشوید...
نهج البلاغة، خطبه201؛ الغيبة للنعماني، ص27
أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه...
5) یهودیای از نوادگان هارون (برادر حضرت موسی ع) خدمت امیرالمومنین ع میرسد و سوالاتی میپرسد از جمله می گوید:
به من خبر بده که حضرت محمد ص چند امام عدل دارد و در کدام بهشت ساکن میشوند و چه کسی همراه او در بهشتش ساکن میشود؟
فرمود: بدرستی که حضرت محمد ص دوازده امام عدل دارد که خوار کردن کسانی که آنها را خوار می کنند صرری به آنها نمیزند و از مخالفت کسانی که با آنها مخالفت میکنند نمیترسند و آنها در دین ریشهدارتر از کوههای استوار زمیناند و ...
الكافي، ج1، ص530
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَنَانِ بْنِ السَّرَّاجِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْكِسَائِيِّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ قَالَ: شَهِدْتُ جِنَازَةَ أَبِي بَكْرٍ يَوْمَ مَاتَ وَ شَهِدْتُ عُمَرَ حِينَ بُويِعَ وَ عَلِيٌّ ع جَالِسٌ نَاحِيَةً فَأَقْبَلَ غُلَامٌ يَهُودِيٌّ جَمِيلُ الْوَجْهِ بَهِيٌّ عَلَيْهِ ثِيَابُ حِسَانٌ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ هَارُونَ ... ص فَأَقْبَلَ الْيَهُودِيُّ عَلَى عَلِيٍّ ع
... أَخْبِرْنِي عَنْ مُحَمَّدٍ كَمْ لَهُ مِنْ إِمَامِ عَدْلٍ وَ فِي أَيِّ جَنَّةٍ يَكُونُ وَ مَنْ سَاكَنَهُ مَعَهُ فِي جَنَّتِهِ
فَقَالَ ع يَا هَارُونِيُّ إِنَّ لِمُحَمَّدٍ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَامَ عَدْلٍ لَا يَضُرُّهُمْ خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ وَ لَا يَسْتَوْحِشُونَ بِخِلَافِ مَنْ خَالَفَهُمْ وَ إِنَّهُمْ فِي الدِّينِ أَرْسَبُ مِنَ الْجِبَالِ الرَّوَاسِي فِي الْأَرْضِ وَ ...
تدبر
1 «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»
در آیات قبل اشاره شد که اغلب مردم فقط کفران میورزند و ما اگر میخواستیم در هر قریهای انذاردهندهای میفرستادیم؛ اما نفرستادیم و پیامبر را برای همه قریهها فرستادیم؛ و در این آیه نتیجه میگیرد که حال که چنین است، پس تو هم از این کافران و کفرورزان تبعیت نکن و با این قرآن (یا با همین تبعیت نکردن) به جهاد و مقابله با آنها برخیز.
در واقع، آیات دارد هشدار میدهد که روالی را اغلب مردم در پیش کرفتهاند که باطل است؛ تو هم چون آنها اکثریتاند مرعوبشان نشو و با همین قرآن میتوانی همه آنها را کنار بزنی (حدیث2).
2 «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»
در قرآن کریم اگرچه جهاد به معنای مبارزه نظامی زیاد به کار رفته، اما این تنها موردی است که از «جهاد کبیر» سخن به میان آمده و جالب اینجاست که این جهاد از سنخ مبارزههای نظامی نیست، بلکه مبارزه فرهنگی است؛ زیرا اولا آیه مکی است و در مکه هنوز مسلمانان اجازه جهاد نظامی نداشتند؛ و ثانیا تعبیر «به» دارد که مرجع ضمیر آن یا «قرآن» است و یا «خود اطاعت نکردن از کفار» (توضیح در نکات ترجمه گذشت) و در هر دو حالت، از جنس مبارزه فرهنگی است، نه نظامی.
و اگر جهاد همواره برای دفع تجاوز دشمن است، پس براحتی از این آیه میتوان به واقعیتی به نام «تهاجم فرهنگی» که از جانب دشمنان اسلام همواره جامعه اسلامی را تهدید میکند پی برد.
3 «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»
اگر جامعه اسلامی از سوی جامعه کفر همواره با پدیدهای به نام تهاجم فرهنگی مواجه است (تدبر2) راه علاجش استغنا در برابر کفار و اطاعت نکردن از آنها (فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ) و اعتماد به سرمایههای دینی خود (قرآن) است (وَ جاهِدْهُمْ بِهِ)
4 «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»
اطاعت کردن از کسی یعنی نظر وی را مبنای تصمیم گیری خود قرار دادن؛ و این آیه میفرماید مبنای تصمیمگیری خود را از کفار نگیرید، بلکه از قرآن بگیرید. و آنگاه با این کار خود به جهاد کبیری با کفار دست بزنید.
اما چرا قرآن کریم از مبارزه نظامی را به صورت یک جهاد معمولی یاد کرده، اما این را جهاد کبیر معرفی کرده است؟
هر تصمیمی که میگیریم دو مولفه دارد: صغرای تصمیم (که از جنس تشخیص مصداق است) و کبرای تصمیم (که مبنای تصمیمگیری است). مثلا وقتی تصمیم میگیرم به شخصی که وی را نیازمند میدانم کمک کنم در واقع استدلالی در ذهنم می گذرد.
این استدلال ممکن است بدین صورت باشد:این شخص نیازمند است.هر نیازمندی شایسته کمک کردن است.
اما گاهی استدلال دیگری در ذهنم میگذرد:وضعیت این شحص احساسات مرا برانگیخت.هرکس احساسات مرا برانگیزاند، شایسته کمک کردن است.
اگر دقت کنید با اینکه این دو استدلال به یک نتیجه منجر شود، اما مبنای تصمیمگیری در اینها متفاوت است. استدلال اول استدلال مناسبی برای یک تصمیم عاقلانه است، اما استدلال دوم از مبنای عقلی مناسبی برخوردار نیست.
هر فرهنگی در درجه اول بر اساس مبناهای تصمیمگیریاش بنا میشود تا بر اساس مصداقهای تصمیمی که میگیرد. برای همین اگر مبنای تصمیمگیری فرهنگی عوض شود، هرچند نتیجه تصمیمها فعلا تغییر نکند، اما آن فرهنگ در واقع تسلیم فرهنگ مهاجم شده و دیر یا زود، مصداقهای تصمیمش هم تغییر خواهد کرد.
در مبارزه نظامی، میخواهیم بر اساس مبنای تصمیمگیری خودمان، یک مصداق باطل را براندازیم؛ اما در مبارزه فرهنگی، مساله این است که دشمن میخواهد مبنای تصمیمگیری ما را از ما بگیرد؛ که اگر این را از ما بگیرد، دیگر بدون اینکه با زور اسلحه ما را محبور کنند، ما عملا از آنها اطاعت خواهیم کرد؛ و لذا قرآن اصرار دارد که مبنای تصمیمتان را از کافران نگیرید و برای این کار به قرآن تکیه کنید که این مبارزه، جهاد کبیر است.