بحرانهای روانی بسیاری از رهبران عرفانهای نوظهور
در میان رهبران عرفانهای نوظهور و مهمترین نویسندههای معنویتگرای دهه اخیر، افراد زیادی وجود دارند که پیش از قرار گرفتن در مقام رهبری یک عرفان یا نظریهپردازی در جهت ایجاد جریانهای به ظاهر معنوی، در زندگی خود دچار بحرانهای روانی شده و حتّی به واسطه این بحرانها، برای مدّتی در بیمارستانهای روانی بستری شدهاند. از میان این افراد میتوان به «پال توئیچل»، «هارولد کلمپ»، «پائولو کوئلیو»، «اکهارت تولی»، «راما کریشنا»، «سوامی ساتیاناندا ساراسوتی»، «اشو»، «وین دایر»، «شاکتی گواین»، «نیل دونالد والش» و «لوئیس هی» اشاره کرد که هر یک از ایشان در میان آثار خود و یا ذیل بیان خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و جوانیشان، صراحتاً به رنج بردن از بحرانها و اختلالات روانی اذعان کردهاند. این مسئله اثبات میکند ادّعاهایی که در مورد کشف و شهود از سوی ایشان مطرح میشده است، نشأت گرفته از مشکلات و اختلالات روانیای است که ریشه در گذشته آنان دارد. بعلاوه با توجّه به وجود بحرانهای روانی در زندگی بسیاری از رهبران عرفانهای نوظهور باید پرسید چگونه افرادی که خود در دورهای از زندگی با بحرانها و اختلالات روانی دست و پنجه نرم کردهاند و نتوانستهاند از این بحرانها با موفقیّت خارج شوند، مدّعی هستند که میتوانند دیگران را در برطرف کردن نیازهای عرفانیشان یاری کرده و شیوه درست زندگی را به آنان بیاموزند؟
ایجاد آرامش برای انسان از طریق مسکّنهای موقّت
یکی دیگر از نقاط مشترکی که میان عرفانهای نوظهور وجود دارد، آن است که رهبران این عرفانها با سوء استفاده از نیاز انسان به معنویت و آرامش، تلاش میکنند تا پیروانی را به دور خود جمع کنند. به عبارت دیگر، رهبران عرفانهای نوظهور بر خلاف عرفانهای راستین «نیامدهاند که به داد فطرت حقیقتخواهی و خداطلبی انسان برسند و کام تشنه آدمیان بریده از معنویت را سیراب کنند؛ بلکه آمدهاند تا بشر خسته از زندگی ماشینی را آرام سازند و روان ناآرام او را موقّتاً تسکین دهند. از همین رو میتوان دریافت که در عرفانهای نوظهور، یافتن حقیقت هیچ اهمیّتی ندارد؛ بلکه هدف نهایی این عرفانها رساندن پیروان خود به آرامش موقّتی است. بنابراین، هیچ یک از برنامههای ارائه شده از سوی رهبران این عرفانها موجب رشد و کمال پیروان آنها نخواهد شد؛ بلکه عطش آنان را برای رسیدن به آرامش بیشتر خواهد کرد».
به عنوان مثال، هوآرت کانت در یکی از آثار خود پیرامون یوگا آورده است: «برای انسانی که در چنگال اضطرابها، تنشها و فشارهای روانی به سر میبرد، زندگی همچون جهنّمی تلخ و نامطلوب خواهد شد. این انسان درمانده و ناتوان با انجام تمرینات مرتّبی مانند تمرینات یوگا، میتواند به نگرشی جدید و زیبا نسبت به زندگی دست پیدا کند۱۳ ». همانطور که از این عبارات روشن است، نویسنده این عبارات هرگز به دنبال برطرف کردن نیاز انسان به معنویت و یا تلاش در جهت رشد و کمال معنوی انسان نبوده و تنها چیزی که برای او مهم است، این است که از طریق مسکّنی به نام یوگا، شرایطی را ایجاد کند که فرد بتواند زندگی جهنّمی خود را تحمّل کرده و به نوعی با محیط اطراف خود سازگار شود.
نکته قابل توجّهی دیگری که در مورد شیوه فراهم کردن آرامش برای انسان از سوی عرفانهای نوظهور وجود دارد، آن است که رهبران این عرفانها در راه پاسخ دادن این این نیاز، هیچ حد و مرزی را رعایت نمیکنند. به عنوان مثال، دالایی لاما معتقد است: «امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا؛ هر کسی باید به دنبال داروی مناسب خود باشد».
سکوت در برابر ظلم
یکی از مهمترین اشتراکات عرفانهای نوظهور، تلاشی است که رهبران این عرفانها برای سکوت پیروانشان در مقابل ظلم انجام میدهند. ترویج چنین عقیدهای در میان مردم جهان، دقیقاً همان چیزی است که جوامع سرمایهداری غربی و لابیهای صهیونیستی برای «جلوگیری از مبارزات مردمی» و «استثمار تمامی مردم جهان» بدان احتیاج دارند. از میان عباراتی که رهبران عرفانهای نوظهور در جهت «سکوت در مقابل ظلم» بیان کردهاند به ذکر یک مورد بسنده میکنیم.
وین دایر، در عباراتی عجیب پیرامون مبارزه با تروریسم آورده است: «به جای اینکه بر ضد تروریسم و جنگ اعلام انزجار کنید، طرفدار صلح باشید … اگر شما بر ضدّ چیزی باشید و با آن دشمنی نمایید، نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست … بر ضدّ هر چیزی که بایستید، همان چیز بر ضدّ شما خواهد ایستاد».
همانطور که در این عبارات کاملاً مشهود است، وین دایر تلاش کرده است تا با سفسطه، مبارزه با تروریسم را چیزی غیر از صلح طلبی معرّفی کند؛ این در حالی است که یکی از مقدّمات فراهم کردن صلح، مبارزه با ناقضان صلح یا همان تروریسم است. با کمی تأمّل و دقّت بر روی این جملات وین دایر میتوان دریافت که هدف وی از بیان چنین عباراتی، تلاش در جهت سوق دادن مردم به دوری از ظلمستیزی و دعوت ایشان به سکوت در برابر ظلم است.
حال از رهبران عرفانهای نوظهور باید پرسید چه کسانی از سکوت در برابر ظلم سود میبرند؟ بیچارگان و مظلومان یا سرمایهداران صهیونیست؟ آیا این قبیل از به اصطلاح عرفانها هدفی جز «کمک به دستیابی صهیونیسم جهانی به اهداف خود» را دنبال میکنند؟
دور ساختن انسان از دین (دینزدایی)
یکی دیگر از مهمترین اشتراکات عرفانهای نوظهور، تلاش رهبران و بزرگان این عرفانها در جهت دور ساختن انسانها از دینداری است. در توضیح پیرامون این ویژگی مشترک عرفانهای نوظهور باید گفت رهبران این عرفانها از همان روزهای نخستین دریافتهاند که از سویی نیاز انسان به معنویت، یکی از نیازهای اساسی وی محسوب میگردد و از سوی دیگر، دینداری افراد و پایبند بودنشان به اعتقادات مذهب مانعی در جهت ترویج عرفانهای نوظهور محسوب میگردد. از همین رو، رهبران این عرفانها در اوّلین روزهای اعلام موجودیّت خود، در صدد به وجود آوردن اماکن مقدّس و آداب و عبادتهای جدیدی برای پیروان خود بر میآمدند تا بدین ترتیب، علاوه بر بیپاسخ نگذاردن نیاز فطری انسان به معنویّت، به نوعی اقدام به دور کردن او از عقاید دینی کنند.
«عرفانهای جدید هر چند مسجد، حسینیّه، معبد و کلیسا را مردود اعلام کردهاند، لکن هر کدام به طریقی، مکانی مقدّس برای عبادت پیروان خود ساختهاند. اشو، مکانی به نام کمون بینالمللی اشو را در هند پایهگذاری کرد. سای بابا، کاخی به نام آشیانه صلح برین داد که در اعیاد همه ادیان، در آن مراسمی برگزار میشود و همچنین محلّ ملاقات و تشرّف سای باباست. إکیستها یا پیروان اکنکار هر چند این فرقه را جهانی و فرا مکانی میدانند، لکن معبدی مقدّس با نام معبد زرّین إک در یکی از ایالتهای امریکا دارند و هر سال، در سالروز تولّد بینانگزار این جریان (پال توئیچل)، در آنجا جمع میشوند. عرفانهای جدید از پیامبران نام میبرند و گاهی از ایشان تمجید هم میکنند، ولی جایی برای پیامبران الهی در زندگی معنوی بشر باز نمیکنند. در جنبشهای معنوی نوین، رهبران معنویت مدرن جایگزین پیامبران و امامان شدهاند. در بسیاری از این عرفانها، بهشت و اخروی انکار میشود و مفهومی به نام تناسخ در میان مردم ترویج میشود».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com