حجت الاسلام محمد ادریسی :
عبرت های عاشورا بی شمار است
عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها که دستشان را با خون حسين شستند، همان هايى هستند كه در زندگینامه و کارنامه خود قبل از این جریان از يك لقمه چرب و نرم نگذشتند. از صندلی نگذشتند.از لیوان آب سرد و گرم نتوانستند بگذرند. از زیبا رویان نتوانستند یوسف وار بگذرند ...
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام محمد ادریسی در یادداشت پیش رو معتقد است عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها که دستشان را با خون
حسين شستند، همان هايى هستند كه در زندگینامه و کارنامه خود قبل از این
جریان از يك لقمه چرب و نرم نگذشتند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
عبرتها در پشت پديدهها و حادثهها كمين كردهاند تا آدمي آنها را ببيند و بشناسد و گرفتار بيكاري، كمكاري، دوباره كاري، كندكاري و خرابكاري نشود. پس عبرت بين باشيم؛ حتي اگر هم كور مادرزاد آفريده شده باشيم و اگر عبرت نگيريم خودمان مقصريم نه خدا که در هر عبرت گرفتنی چشم باز شدنی هست.
عاشورا یک اتفاق نيست، بلكه یک جريان روان زنده است كه ادامه دارد و مثل روز حسين هيچ روزى نيست و سلام بر آنها که با او بودند و هستند و نفرین بر آنان که در مقابلش ایستادند و به هیچ رسیدند، به هیچ.
دیدگاه متفکران و نویسندگان و سخنرانان درباره امام حسین (ع) و فلسفه قیام و آنچه درعاشورا گذشت همچنان شیرین و البته مختلف است و یکی درس مبارزه و حماسه و بعضی دیگرهم احسان ، فتوت و جوانمردي، غيرت ،وفا ،رضا ، آزادمردي، وخلاصه این که هر کسی درس ها و پیام ها و عبرت هایی را از این نهضت گرفت و انتقال داد اما هنوز ناگفته ها از حقایق عاشورا بسیار هست که اگر روزگار و زمان آن فرا برسد به ما خواهد رسید.
یک طرف عربده ها بود و فتنه ها و مفتون ها و یک طرف هم باصر و بصیرت و آرامش ها و این امام حسین علیه السلام بود که از خود و فرزندان خود و از تمامی هستی خود بخاطر انتخاب خویش گذشت و ماندگار شد و آنها که انتخاب و هدفشان، قدرت و ثروت بود و نتوانستند عشق به پست ها و مقام های پست دنیا را پنهان کنند به هیچ رسیدند و هم از گندم ری افتادند و هم از خرمای بغداد.
شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.
هدف قیام امام حسین (ع) ریاست نبود که عبودیت بود و او فرزند همان پدری است که می گفت دنیای شما برای من از آب دماغ بز و یا یک لنگه کفش کهنه وصله دار هم کم تر است مگر اینکه بخواهم حق را به حق دار برسانم و براى خدا و دین و جامعهى مسلمین کاری کنم و باطلی را کنار بزنم و در آخر بخاطر این شهید شد.
عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها که دستشان را با خون حسين شستند، همان هايى هستند كه در زندگینامه و کارنامه خود قبل از این جریان از يك لقمه چرب و نرم نگذشتند. از صندلی نگذشتند.از لیوان آب سرد و گرم نتوانستند بگذرند. از زیبا رویان نتوانستند یوسف وار بگذرند. از اول شدن نگذشتند. از خشم برطفلکی نگذشتند. تا آنجا كه نتوانستند از گندم ری و خون دل حسین هم بگذرند.
مقام معظم رهبری در سخنرانی دهم دی ماه 1374با اشاره به بحث عبرتهای عاشورا بیان می کنند:
«چه حادثهاى اتّفاق افتاده و چه میکروبى وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیهما السّلام، در همین جامعه و بین همین مردم، کسى مثل حسین بن على را با آن وضع به شهادت مىرسانند؟!»
معظم له در سخنرانی دیگری بعد از فتنه های 88 از آن به عنوان «میکروب سیاسی» نام بردند.
«عبرتهای عاشورا» کلید واژه ای است که مقام معظم رهبری در سالهای اولیه دهه هفتاد که چهره راحت زندگی،کم کم خود را به بسیاری نشان داده بیان می کنند.معظم له با پرداختن به این سوال که «چرا حسین (ع) کشته شد؟» آن را در قالب عبرتهای عاشورا در کنار درس های عاشورا بیان می کنند.
اگر در جامعه اسلامی آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف بشود. هر کسی به فکر این باشد که کلاه خودمان را از معرکه در ببریم. اگر روحیه بسیجی را از دست بدهیم . اگر بجای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی به فکر تجملات شخصی خودمان بیفتیم. همه چیز دگرگون خواهد شد.
اگر فاصله بین رحلت نبی اکرم و شهادت جگر گوشه اش پنجاه سال در صدر اسلام فاصله پیدا کرد،در روزگار ما خیلی این فاصله سریعتر ممکن است بشود. زودتر از این حرفها به مذبح برودفضیلتهای ما و صاحبان فضائل ما. باید نگذاریم، باید بایستیم در مقابل انحرافی که دشمن بر ما ممکن است تحمیل کند. آنچه که جامعه ما را فاسد می کند غرق شدن در شهوات است. از دست دادن روح تقواست و روح فداکاری، یعنی همانی که در بسیجی هاست. بسیجی بایستی در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند.
مــــــگر اجل که ببــــندد زبان گفتــــــــــارم
#سعدی
درسها و عبرتهای این نهضت است.
درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درسهای آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست....
عدالتخواهی و ستمستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درسهای مهم در عرصه رفتار سیاسی رویداد عاشورا است.
رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است.
عبرتهای عاشورا مخصوصا در عرصه رفتار سیاسی خیلی خیلی بسیار است
امام حسین را همان های کشتند که پول و قدرت داشتند
همان های کشتند که حقوق های نجومی را حق خود می دانستند و آدم ها رو خرید و فروش می کردند
راست گفت شهید مطهری: که شمر زمانت رو بشناس
در جلسهای که بزرگان کوفه و شام حضور داشتند، یزید پرسید «حسین (ع) را چه کسی کشت؟» آخرش گفته شد «شمر؛ شمر سر مبارک امام حسین (ع) جدا کرده است».
رو به شمر کرد و پرسید: چرا امام حسین (ع) را کُشتید؟ شمر گفت: حسین را کسی به قتل رساند که درِ بیتالمال را باز و پولها را تقسیم کرد؛ آن حسین (ع) را کشت
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه...
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم آخرت.
هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد، هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...