روايت شده است كه اميرالمومنين ع کسی را دید که صحبتهای اضافی می کرد [درباره مطالبی صحبت می کرد که ربطی به او نداشت] فرمود: فلانی! تو داری نوشتهای را بر دو فرشتهات املاء میکنی که نزد پروردگارت ببرند؛ پس درباره چیزی سخن بگو که به تو مربوط باشد و چیزی که به تو مربوط نیست را رها کن.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 5 مهر به آیه 11 سوره انفطار پرداخته شده و در آن آمده است:
كِراماً كاتِبينَ
سوره انفطار (82) آیه 11
ترجمه[که] بزرگوار [و] نویسندهاند
یا:
نویسندگانی بزرگوار
نکات ترجمهای و نحوی«كِراماً»: «کرام» جمع «کریم» است که صفت مشبهه از «کَرُمَ» میباشد و نقطه مقابل «لئیم» (فرومایه) است (مجمع البحرين، ج6، ص153). و برخی با توجه به آیه «وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِم» «کرم» را نقطه مقابل «هوان» (= پستی) دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص46). اصل این ماده بر شرف و ارزشمندی ذاتی دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172) و از لوازم این معنا عزت و بخشندگی میباشد که شاید ترجمه آن به «بزرگواری» و «بزرگمنشی» ترجمه مناسبی باشد. تفاوتش با «عزت» در این است که در مفهوم عزت، نوعی برتریطلبی نسبت به دیگران نهفته است، اما کرامت، بزرگواری و شرافت خود شیء به خودی خود است؛ و تفاوتش با «شرف» در این است که «شرافت» بیشتر در مورد علو و برتری مادی به کار میرود در حالی که «کرامت» عمدتا ناظر به بزرگی و برتری معنوی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص46-47) و تفاوتش با «جود» (بخشندگی) در این است که کلمه «جود» بیشتر ناظر به کمیت و «کثرت عطاء» است، اما «کرامت» وقتی در مورد بخشندگی به کار میرود بیشتر ناظر به کیفیت بخشندگی است، یعنی بخششی که از روی بزرگمنشی است و هیچ گونه تحقیر و پست کردنی در آن نیست (الفروق في اللغة، ص168)
«كِراماً كاتِبينَ»: این دو کلمه را عموما دو صفت برای «حافظین» در جمله قبل دانستهاند ، یعنی حافظانی هستند که هم بزرگوارند و هم آنچه حفظ میکنند با کتابت ثبت و ضبط میکنند؛ اما وجود احتمالات دیگر برای این آیه منتفی نیست، مثلا میتوان «کراماً» را وصف «نویسنده» که مقدم بر آن آمده است دانست که آیه در مقام بزرگواری آنها در نوشتن اعمال انسانها باشد چنانکه هم تفکیک این دو وصف در یک آیه و هم مضمون برخی احادیث این برداشت را تایید میکند. (دو ترجمه فوق، بر اساس این دو احتمال نوشته شد، که با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنی، هر میتواند درست باشد)
حدیث
روايت شده است كه اميرالمومنين ع کسی را دید که صحبتهای اضافی می کرد [درباره مطالبی صحبت می کرد که ربطی به او نداشت] فرمود: فلانی! تو داری نوشتهای را بر دو فرشتهات املاء میکنی که نزد پروردگارت ببرند؛ پس درباره چیزی سخن بگو که به تو مربوط باشد و چیزی که به تو مربوط نیست را رها کن.
إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص69
وَ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- بِرَجُلٍ وَ هُوَ يَتَكَلَّمُ بِفُضُولِ الْكَلَامِ، فَقَالَ:
يَا هَذَا، إِنَّكَ تُمْلِي عَلَى مَلَكَيْكَ كِتَاباً إِلَى رَبِّكَ، فَتَكَلَّمْ بِمَا يَعْنِيكَ، وَ دَعْ مَا لَا يَعْنِيك.
از امام صادق ع روایت شده است که: بنده مومن وقتی که گناه میکند خداوند 7 ساعت به او مهلت میدهد؛ اگر استغفار کرد چیزی علیه او نوشته نمیشود و اگر این ساعات گذشت و استغفار نکرد، سئیهای در نامه عملش ثبت میشود؛ و همانا مومن گاه بعد از بیست سال گناهش به یادش میآید تا استغفار کند و مورد مغفرت قرار میگیرد و کافر بلافاصله گناهش را از یاد میبرد.
الكافي ، ج2، ص437
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِه.
از امام صادق ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند: چهار مطلب است که خدا قرار داده است که با وجود آنها دیگر کسی هلاک نمیشود مگر واقعا هلاکشدنی باشد:
بنده هنگامی که تصمیم به کار خوب میگیرد تا بدان عمل می کند، پس اگر بدان عمل نکرد [موفق نشد عمل کند] به خاطر حسن نیتش یک حسنه برایش نوشته میشود؛ و اگر بدان عمل کرد، خداوند ده حسنه مینویسد؛ و وقتی تصمیم میگیرد به انجام سیئهای تا بدان عمل کند، پس اگر عمل نکرد، که چیزی علیه او نوشته نمیشود و اگر انجامش داد 7 ساعت مهلت داده میشود و فرشته مامور حسنات به فرشته مامور سیئات، که در سمت چپ است، می گوید: عجله نکن! شاید که بعد از آن حسنهای انجام دهد که اثر آن را محو کند که خداوند عز و جل میفرماید: «همانا حسنات سیئات را از بین میبرند» (هود/114) یا استغفاری کند که اگر بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزَ الْحَكِيمَ الْغَفُورَ الرَّحِيمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» (طلب مغفرت میکنم به پیشگاه خدایی که جز او خدایی نیست، دانای آشکار و پنهان است، عزیز و حکیم و غفور و رحیم و صاحب جلالت و اکرام است و به سوی او توبه میکنم.) باز هم چیزی علیه او نوشته نمیشود؛ و اگر 7 ساعت گذشت و بعد از آن گناه، نه حسنهای انجام داد و نه استغفاری، فرشته مامور حسنات به مامور سیئات می گوید: [آن گناه را] بر این بدبخت محروم ثبت کن.
الكافي، ج2، ص430
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْمُرَادِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَهْلِكْ عَلَى اللَّهِ بَعْدَهُنَّ إِلَّا هَالِكٌ يَهُمُّ الْعَبْدُ بِالْحَسَنَةِ فَيَعْمَلُهَا فَإِنْ هُوَ لَمْ يَعْمَلْهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً بِحُسْنِ نِيَّتِهِ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْراً وَ يَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا أُجِّلَ سَبْعَ سَاعَاتٍ وَ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ وَ هُوَ صَاحِبُ الشِّمَالِ لَا تَعْجَلْ عَسَى أَنْ يُتْبِعَهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» أَوِ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنْ هُوَ قَالَ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِيزَ الْحَكِيمَ الْغَفُورَ الرَّحِيمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتْ سَبْعُ سَاعَاتٍ وَ لَمْ يُتْبِعْهَا بِحَسَنَةٍ وَ اسْتِغْفَارٍ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّيِّئَاتِ اكْتُبْ عَلَى الشَّقِيِّ الْمَحْرُومِ.
عبدالله پسر امام کاظم ع می گوید: از پدرم درباره دو فرشته مامور بر انسان سوال کردم که وقتی بندهای میخواهد گناهی یا کار خوبی انجام دهد، آیا آن دو فرشته میدانند؟ [یعنی قبل از شروع عمل، آنها متوجه میشوند؟]
فرمود: آیا بوی گند با بوی طیب و خوش یکسان است؟
گفتم: خیر.
فرمود: وقتی بندهای تصمیم به کار خوبی میگیرد از جانش بوی خوشی بلند میشود پس [فرشته] مامور سمت چپ به مامور سمت راست میگوید: بلند شو که او تصمیم به کار خوب گرفته است؛ و وقتی انجامش داد زبان او قلمش و آب دهان او جوهرش میشود و آن را برایش ثبت میکنند؛ و وقتی که تصمیم به کار بدی گرفت از جانش بوی گندی بلند میشود که مامور سمت چپ به مامور سمت راست میگوید بایست که او تصمیم به کار بدی گرفته است، و وقتی انجامش داد زبانش قلم و آب دهانش جوهر میشود و آن را علیه او ثبت میکند.
مرحوم فیض کاشانی در ادامه این روایت (تفسير الصافي، ج5، ص296) توضیح داده: «گفته شده که آنها را «کرام» (بزرگوار) نامیدهاند زیرا وقتی حسنهای را مینویسند و با آن به آسمان میروند و بر خداوند متعال عرضه میکنند و بر آن شهادت می دهند، میگویند: بندهات فلانی چنین و چنان عمل خوبی انجام داد؛ اما وقتی کار بدی از بنده ثبت میکنند و با آن با غم و اندوه به آسمان میروند، خداوند متعال میفرماید: بندهام چه کرد؟ ساکت میمانند؛ تا خداوند بار دوم و سوم بپرسد. آنگاه میگویند خدایا، تو ستار (پوشاننده بدیها) هستی و به بندگانت دستور دادی که عیبهایشان را بپوشانند، تو هم عیب آنها را بپوشان که تو دانای همه پنهانهایی؛ و بدین جهت است که «کراماً کاتبین» نامیده میشوند.
الكافي، ج2، ص429
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَفْصٍ الْعُوسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السَّائِحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ
قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَكَيْنِ هَلْ يَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ يَفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ
فَقَالَ رِيحُ الْكَنِيفِ وَ رِيحُ الطِّيبِ سَوَاءٌ
قُلْتُ لَا
قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْيَمِينِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّيحِ فَيَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْيَمِينِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِيقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَيْه
تفسير الصافي، ج5، ص296: قيل انّما سمّوا كِراماً لأنّهم إذا كتبوا حسنة يصعدون به الى السماء و يعرضون على اللَّه تعالى و يشهدون على ذلك فيقولون انّ عبدك فلان عمل حسنة كذا و كذا و إذا كتبوا من العبد سيّئة يصعدون به الى السماء مع الغمّ و الحزن فيقول اللَّه تعالى ما فعل عبدي فيسكتون حتّى يسأل اللَّه ثانياً و ثالثاً فيقولون الهي انت ستّار و أمرت عبادك ان يستروا عيوبهم استر عيوبهم و انت علّام الغيوب و لهذا يسمّون كِراماً كاتِبِينَ.
تدبر«كِراماً كاتِبينَ»: فرشتگانی که بر ما گماشتهاند، هم بزرگوارند و هم کاتب. بزرگوارند پس دو همنشین بزرگوار همهجا ما را همراهی میکنند؛ و ادب حکم میکند که وقتی افراد بزرگواری در معیت انسان هستند، حرمت آنها را رعایت کند؛ و کاتب بودنشان این را تشدید میکند، یعنی حتی اگر انسان بقدری بیحیا باشد که بزرگواری همنشینانش در رفتار او اثری نگذارد، حداقل باید حواسش را جمع کند که این دو همنشین بزگوار، اعمال وی را ثبت و ضبط میکنند
«كِراماً كاتِبينَ»: فرشتگانی که بر ما گماشتهاند، نویسندگانی بزرگوارند؛ با بزرگمنشی اعمال ما را ثبت میکنند؛ در ثبت خوبیها تعجیل میکنند و به محض تصمیم، خوبی را ثبت میکنند اما در ثبت بدیها نهتنها حتی تا ساعتها بعد از عمل درنگ میکنند که بلکه ما توبه و جبران کنیم بلکه در هنگام ارسال گزارش هم بر ستاریت خدا اصرار میورزند
واقعا با چنین خدای کریمی که چنین فرشتگان کریمی را بر ما مامور کرده چه میتوان گفت جز اینکه: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريم» (ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرد؛ انفطار/6)
«كِراماً كاتِبينَ»: اینکه با وصف «کرام» (= کریمان)، کاتبان اعمال انسان را ثنا گفت و بزرگ شمرد، در واقع، امر پاداش و جزا را بزرگ شمرده؛ که اگر جزا امری بزرگ و عظیمالشان نبود، توجیهی نداشت که یک عده از ملائکه، آن هم از ملائکه کرام، مامور ثبت و ضبط اعمالی شوند که قرار است محاسبه شود. چنین تعبیری هم انذار و ترساندن گناهکاران را در دل خود دارد و هم لطف و عنایت به مومنان را. (الکشاف، ج4، ص716)
«كِراماً كاتِبينَ»: «کریم» بودن این فرشتگان میتواند اشارهای باشد به عصمت و مصونیت آنها از هر گناه و اشتباه؛ چنانکه در جای دیگر، این نکته را که «آنها فقط به امر خدا عمل میکنند» مبتنی بر «کرامتیافتگیِ» آنها معرفی کرد: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (الأنبياء/26) (بلکه بندگانی کرامتیافتهاند؛ بر خدا در مقام سخن هیچ سبقتی نمیگیرند و تنها به امر خدا عمل میکنند) (المیزان، ج20، ص226)