محمدرضا عشوري مقدم: سازمان القاعده تا پيش از شكلگيري داعش رقيبي جدي در ميان جريانهاي سلفي
نداشت. با ظهور غيرقابل پيشبيني داعش، القاعده در وضعيت بسيار بحراني و
سختي قرار گرفت. داعش از يك سو توانست بخش قابل توجهي از عناصر القاعده را
جذب خود كند و از سوي ديگر سالها انحصار القاعده در نمايندگي جريان سلفي
را به چالش كشيد در نهايت با اعلان «دولت خلافت» يك گام از رقيب سنتياش
پيشي گرفت.
همزمان با رويكرد بسيار تند و متوحشانه رهبران داعش
براي پيشبرد اهداف توسعهطلبانه خود، بسياري بر اين عقيده بودند كه القاعده
نيز براي عقب نماندن از اين قافله رويكرد داعش را در پيش خواهد گرفت. با
اين حال ايمن الظواهري نه تنها چنين مسيري را انتخاب نكرد بلكه تلاش كرد
چهرهاي متفاوت و آلترناتيو نسبت به داعش از گروهش نشان دهد. در سوريه
وقتي ائتلاف موسوم به «جيش الفتح» با محوريت جبهه النصره در آوريل 2015
تشكيل شد ابومحمد الجولاني، فرمانده النصره تلاش كرد كه نشان دهد برخلاف
رقيب داعشياش ميتواند با ديگر گروههاي معارض همپيمان شود و با آنها
تعامل داشته باشد. هرچند امروز زيرمجموعههاي القاعده در كشورهاي مختلف از
استقلال عمل برخوردارند، با اين حال واقعيت آن است كه شواهدي مبني بر
طغيان اين گروهها از رهبري مركزي ايمن الظواهري وجود ندارد؛ مسئلهاي كه
به وضوح در رقابت شاخههاي القاعده در شمال آفريقا با هم پيمانان داعش در
اين منطقه قابل مشاهده است.
با اين حال اعلام جدايي گروه النصره در
سوريه از سازمان القاعده و تغيير نام اين گروه به «جبهه فتح الشام» يك
نقطه تحول در تاريخ القاعده به شمار ميرود. آنگونه كه جولاني در سخنانش
اعلام كرد اين رويكرد به معناي «پايان وابستگي النصره به جريانهاي خارج از
سوريه» است. اين مسئله احتمالاً راهبرد جديد القاعده براي سالهاي آينده
را نشان ميدهد. البته جولاني مشخص نكرد كه واقعاً قرار است با فرماندهان
بلندپايه القاعده به ويژه فرماندهان غيرسوري كه در جبهه تازه تأسيس «فتح
الشام» فعالاند چگونه تعامل كند. علاوه بر اين، هنوز براي محافل سلفي
اين سؤال مطرح است كه چرا جولاني نسبت به «فك بيعت» خود از ظواهري اقدامي
نكرده و آيا واقعاً هنوز وي به سازمان مركزي وفادار است يا نه. عبدالله
المحيسني از رهبران شرعي فتح الشام گفته است كه بسياري از گروههاي معارض
سوري از همكاري با النصره به دليل بدنامي وابستگياش به القاعده خودداري
ميكردند و از اين رو رهبري مركزي القاعده در اقدامي «مصلحتي» تصميم گرفت
زيرمجموعه سورياش از القاعده، اعلام جدايي كند.
بنا بر اين بر
خلاف بسياري از تحليلگران اگر از نگاه راهبرد جديد به قضيه بنگريم، القاعده
امروز در مرحلهاي سرنوشتساز از رويكرد گام به گام توسعه منطقهاي قرار
گرفته است. القاعده پس از يك دوره سكوت و انفعال اكنون در بسياري از كشورها
شاخههايي مستقل و فعال دارد. در افغانستان نيز طالبان 15 سال پس از
سرنگوني بار ديگر سربرآورده و با سيطره بر مناطقي از افغانستان دولت اين
كشور را به چالشي جدي كشيده است. اما داعش به گفته بسياري از تحليلگران
حوزه گروههاي سلفي نخواهد توانست همانند گذشته به مسير خود ادامه دهد.
گروهي كه توانست بر اساس رويكردي طائفهاي و ضدشيعي در مدتي بسيار كوتاه بر
بخش قابل توجهي از عراق و سوريه تسلط يابد امروز در موضعي تدافعي قرار
گرفته و به نظر نميرسد كه بتواند بيش از اين از گفتمان طائفهاي براي
پيشبرد اهدافش استفاده كند. اگر رهبران داعش قرار باشد همچنان راهبرد خود
را با محوريت گفتمان طايفهاي دنبال كنند قطعاً چنين گفتماني در خارج از
محدوده عراق و شام نخواهد توانست حرفي براي گفتن داشته باشد.
امروز
رهبران داعش از يك بحران مشروعيت جدي رنج ميبرند. بسياري از مفتيان جريان
سلفي جهادي حاضر به بيعت و تأييد اين گروه و رفتارهاي تندروانه داعش
نيستند. واقعيت آن است كه گروههاي همپيمان داعش در كشورهاي مختلف، از
قبيل ولايت سينا در مصر و بوكوحرام در نيجريه، اصالتي القاعدهاي دارند.
واضح است كه داعش در صورت فروپاشي در عراق و سوريه به سوي غرب و مناطق
شمالي آفريقا مهاجرت خواهد كرد و به ناچار استراتژي «ولايات پراكنده» را پي
خواهد گرفت اما به نظر ميرسد با اين فروپاشي اين ولايات ترجيح خواهند داد
بار ديگر خود را در سبد القاعده تعريف كنند. رهبران القاعده در اين مدت
توانستند جامعه جهاني را به اين سو جلب كنند كه امروز داعش تهديد اول
دنياست و به اين ترتيب با فراغ بال بيشتري به يارگيريهاي خود در سوريه،
يمن، مصر و پهنه وسيعي از شمال آفريقا و حتي شبه قاره هند پرداختند.
القاعده با رويكرد عملگرايانهتري كه نسبت به رقيب خود دارد تعامل خود با
طرفهاي منطقهاي را حفظ كرد و توانست حمايت قدرتهاي منطقهاي را به مثابه
جايگزيني كم خطرتر از داعش جلب كند. جريانهاي سلفي نزديك به القاعده، به
ويژه در كشورهاي بازمانده از بهار عربي گفتمان فراگيرتري از داعش ارائه
دادهاند و توانستهاند با بهرهبرداري از ميراث سركوب جريانهاي اسلام
سياسي و اخواني، راهبرد بلندمدتي را براي براي آينده ترسيم كنند و زنگ خطري
جدي را براي دولتهاي منطقه به صدا درآورند.