حداقل یک آیه در روز/8 شهریور 95/
از خدا آن گونه که سزاوار است شرم و حیا کنید
پیامبر اکرم ص فرمود: از خدا آن گونه که سزاوار است شرم و حیا کنید. گفتند: رسول خدا ! یعنی چه کار کنیم؟ فرمود: اگر میخواهید چنین کنید، هریک از شما شب نخوابد مگر اینکه أجلش را در مقابل دیدگان خود داشته باشد؛ و سرش و آنچه در آن جای گرفته (افکار و محتویات ذهنی)، و شکم و محتویاتش را [از گناه] حفظ کند، و از قبر و ابتلائاتش را یاد کند، و کسی که آخرت را می خواهد باید که زینت زندگی دنیا را رها کند.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 8 شهریور به آیه 19 سوره اسراء پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
سوره إسراء (17) آیه 19
ترجمه
و کسی که آخرت را بخواهد و برای آن کوششی در خور آن انجام دهد، در حالی که مومن است، پس آنان تلاششان مورد قدردانی خواهد بود.
نکات ترجمهای و نحوی
«الْآخِرَة» از ماده «أخر» است. این ماده نقطه مقابل «تقدم» (= پیشی گرفتن) و به معنای عقب انداختن است (كتاب العين، ج4، ص303) که کلمه تأخیر در فارسی کلمهای آشناست. از این ماده دو کلمه «آخَر» و «آخِر» معروف است که در فارسی به ترتیب، به معنای «آخری، پایانی» و «دیگر» به کار میرود و توضیح دادهاند که : «آخَر» («أُخری»، دیگر) در جایی به کار میرود که علاوه بر «مورد اول» و این گزینه، سوم و چهارم و .. هم برایش فرض دارد؛ اما «آخِر» (آخرة) در جایی به کار میرود همان «مورد اول» باشد و این؛ و سومیای در کار نباشد. مثلا در مقابل ربیعالاول، ربیعالآخِر گفته میشود (الفروق في اللغة/290) اما در مقام شمارش یک عده معین میگویند: اول، دوم، سوم، ... آخَر. بدین لحاظ، «آخِرت» در مقابل «دنیا» به کار میرود و حالت سومی ندارد. شاید بدین جهت است که اگرچه در اصطلاحات فنی، عالم برزخ (از مردن تا نفخ صور) را از عالم آخرت (از نفخ صور به بعد) متمایز میکنند؛ اما در ادبیات دینی، دوره حیات برزخی را هم جزیی از عالم آخرت قرار دادهاند؛ زیرا این کلمه به لحاظ معنایی در جایی است که سومیای در کار نباشد، پس به لحاظ لغوی، برزخ را نمیتوان سومیِ دنیا و آخِرت قرار داد. در مورد چرایی مونث بودنش هم ممکن است به خاطر تقابل با دنیا باشد (دنیا، مونث مجازی است) (مثلا: بقره/220) و یا به خاطر مونث بودنِ موصوف محذوف آن، که آن محذوف میتواند «النشأة» (النشأة الآخرة، عنکبوت/20) یا «الدار» (الدار الآخرة، بقره/94) و مانند آن باشد.
«سَعى لَها سَعْيَها» سعی دوم، «مفعول مطلق» است که در فارسی چنین ترجمه میشود: «تلاش کند، تلاش کردنی»؛ که سادهترش این است: «تلاش در خوری انجام دهد» و ضمیر «ها» در هر دو مورد، به آخرت برمیگردد؛ که در عبارت «سعیها» به معنای «تلاشی در خور آخرت» میشود. (برخی مترجمان به این نکته توجه نکردهاند و به جایش نوشتهاند «[تمام] تلاش خود را بکند»، یعنی مرجع ضمیر را «مَن أراد» قرار دادهاند.)
«مَشْكُور»: از ماده «شکر» است. «شُکر» را به معنای «شناخت احسان» (کتاب العین، ج5، ص292) معرفی کردهاند که منظور، نه شناخت ذهنی محض، بلکه شناختی است که انسان متناسب با آن عمل کند که شاید تعبیر «قدرشناسی» برای این نوع شناخت مناسبتر باشد؛ لذا بسیاری از اهل لغت، «شکر» را به مدح و ثنای شخصی که نیکیای در حق ما انجام داده، دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص208؛ المصباح المنير، ج2، ص320 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص99) و در تفاوت شکر و حمد گفتهاند: شکر در جایی است که حتما نعمتی داده شده و از آن تشکر شود، اما حمد در غیر آن هم به کار میرود؛ در واقع، شکر بر اساس نعمت است و حمد بر اساس حکمت؛ همچنین، نقطه مقابل حمد، «ذم» (سرزنش و مذمت کردن) است؛ ولی نقطه مقابل شکر، «کفران» و ناسپاسی است. (الفروق في اللغة/40) واضح است که وقتی شکر به خداوند نسبت داده میشود، به معنای پاداشی است که خداوند در مقابل کارهای بندگان به آنها میدهد (مفردات ألفاظ القرآن/462)
حدیث
1) امام صادق ع از پدرشان روایت کردهاند: پیامبر اکرم ص فرمود: از خدا آن گونه که سزاوار است شرم و حیا کنید.
گفتند: رسول خدا ! یعنی چه کار کنیم؟
فرمود: اگر میخواهید چنین کنید، هریک از شما شب نخوابد مگر اینکه أجلش را در مقابل دیدگان خود داشته باشد؛ و سرش و آنچه در آن جای گرفته (افکار و محتویات ذهنی)، و شکم و محتویاتش را [از گناه] حفظ کند، و از قبر و ابتلائاتش را یاد کند، و کسی که آخرت را می خواهد باید که زینت زندگی دنیا را رها کند. [= زیباییهای دنیا دلش را نبرد]
قرب الإسناد، ص23؛ الأمالي( للصدوق)، ص616
مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ. قَالُوا: وَ مَا نَفْعَلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: فَإِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ فَلَا يَبِيتَنَّ أَحَدُكُمْ إِلَّا وَ أَجَلُهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ، وَ لِيَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى، وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَى، وَ لْيَذْكُرِ الْقَبْرَ وَ الْبِلَى، وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ فَلْيَدَعْ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»
2) امام باقر ع از رسول خدا ص روایت کردهاند: روز قیامت شخصی را میآورند و میگویند حجت و دلیل خود را بیان کن. میگوید: پروردگارا ! مرا آفریدی و هدایتم کردی، بر من وسعت دادی [مرا در تنگنا نگذاشتی] و من هم همواره بر خلق وسعت دادم [کسی را در تنگنا قرار ندادم] و برآنها آسان گرفتم تا در امروز رحمتت را بر من گسترش دهی و آن را برای من میسر گردانی.
پس، پروردگار جلیل و متعال میفرماید: بندهام راست گفت؛ او را به بهشت وارد کنید.
الكافي، ج4، ص40؛ تفسير نور الثقلين، ج3، ص146
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِرَجُلٍ فَيُقَالُ احْتَجَّ فَيَقُولُ يَا رَبِّ خَلَقْتَنِي وَ هَدَيْتَنِي فَأَوْسَعْتَ عَلَيَّ فَلَمْ أَزَلْ أُوسِعُ عَلَى خَلْقِكَ وَ أُيَسِّرُ عَلَيْهِمْ لِكَيْ تَنْشُرَ عَلَيَّ هَذَا الْيَوْمَ رَحْمَتَكَ وَ تُيَسِّرَهُ فَيَقُولُ الرَّبُّ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَعَالَى ذِكْرُهُ صَدَقَ عَبْدِي أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ.
3) حکایت
منصور دوانیقی (خلیفه عباسی) نامهای به امام صادق ع نوشت که چرا همان گونه که سایر مردم با ما حشر و نشر دارند، با ما رفت و آمد نداری؟
جوابش را داد که: ما چیزی که به خاطرش از تو بترسیم نداریم [نیامدنمان به خاطر ترس از تو نیست]، و تو هم چیزی از امور اخروی که به خاطرش امیدی به تو داشته باشیم [و بدین جهت سراغت بیاییم] نداری. نه نعمتی به تو داده شده که به خاطر تهنیتگویی نزدت بیاییم و نه مصیبتی بر تو وارد شده که به خاطر تسلیتگویی سراغت بیاییم؛ پس چکار داریم که نزدت بیاییم؟
نوشت: با ما مصاحبت داشته باشید که نصیحتمان کنید!
امام ع جواب فرستاد: کسی که دنیا را بخواهد تو را نصیحت نمیکند؛ و کسی که آخرت را بخواهد با تو مصاحبت نمیکند!
منصور گفت: به خدا قسم جایگاه مردمان را برایم متمایز کرد که: در میان کسانی که دنبال آخرتند، چه کسانی دنیا میخواهند [کسانی که ظاهرا دنبال آخرتند، اما در واقع با این بهانهها دنبال دنیای خود هستند] و اینکه چه کسی واقعا آخرت را میخواهد و نه دنیا را.
كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص209
وَ قَالَ ابْنُ حُمْدُونٍ كَتَبَ الْمَنْصُورُ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: لِمَ لَا تَغْشَانَا كَمَا يَغْشَانَا سَائِرُ النَّاسِ؟
فَأَجَابَهُ ع: لَيْسَ لَنَا مَا نَخَافُكَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لَا عِنْدَكَ مِنْ أَمْرِ الْآخِرَةِ مَا نَرْجُوكَ لَهُ وَ لَا أَنْتَ فِي نِعْمَةٍ فَنُهَنِّيَكَ وَ لَا تَرَاهَا نَقِمَةً فَنُعَزِّيَكَ بِهَا فَمَا نَصْنَعُ عِنْدَكَ؟
قَالَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ: تَصْحَبُنَا لِتَنْصَحَنَا.
فَأَجَابَهُ ع: مَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا لَا يَنْصَحُكَ وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ لَا يَصْحَبُكَ.
فَقَالَ الْمَنْصُورُ وَ اللَّهِ لَقَدْ مَيَّزَ عِنْدِي مَنَازِلَ النَّاسِ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا مِمَّنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ أَنَّهُ مِمَّنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ لَا الدُّنْيَا.
تدبر
«وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»:
این آیه و آیه قبل، مقایسه دنیاخواهی و آخرتطلبی است:
کسی که دنیاطلب باشد معلوم نیست در دنیا به هدفش برسد و عاقبتش هم جهنمی است، اما کسی که آخرتطلب باشد حتماً به نتیجه تلاشش خواهد رسید.
به علاوه، آخرتطلبی، برخلاف دنیاطلبی، حتی اگر مقداری هم وجود داشته باشد، مثمرالثمر است.
و آخر اینکه آخرتطلبی، برای اینکه واقعی باشد، حتما نیاز به ایمان و تلاش جدی دارد؛ برخلاف دنیاطلبی، که برای دنیاطلب بودن، ضرورتاً نه ایمانی نیاز هست و نه تلاشی.
توضیح تخصصی
الف. در آیه قبل، در مورد رسیدن دنیاطلب به هدفش (دنیا)، هم از جهت محدوده آن (فقط محدود به دنیا)، و هم در مورد مقدارش (چه اندازه از دنیا)، و هم در مورد کسی که به هدف میرسد (اشخاص دنیاطلب)، از محدودیتهایی سخن گفت (فيها + ما نَشاءُ + لِمَنْ نُريد)؛ و البته سرنوشت هر دنیاطلبی را (به دنیا رسیده باشد یا نرسیده باشد) جهنم دانست (ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ). اما در این آیه، برای رسیدن آخرتطلب به هدفش، هیچ قید و شرطی نگذاشت (كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً). درواقع، میخواهد بفرماید «اسباب دنیوی ممکن است به نتیجه نرساند، اما در جایی که اسباب اخروی باشد، حتما نتیجه حاصل میشود. (المیزان، ج13، ص66)
ب. دنیاخواهی را با تعبیر «كانَ يُريدُ» آورد که نشان میدهد روال آنها چنین بوده و همواره چنیناند. اما آخرتطلبی را با تعبیر «أرادَ» آورد که حتی اگر کسی یکبار چنین ارادهای کرده باشد، شامل حالش شود. یعنی آن دنیاطلبی که حتما جهنمی میشود، دنیاطلب محض است که هیچ دغدغه جدی نسبت به آخرت ندارد؛ اما اگر کسی حتی یکبار - البته به طور کاملا جدی و واقعی - آخرت را طلب کند، حتما بهرهای در آخرت خواهد برد.
ج. در آیه قبل، دنیاخواهی را به هیچ چیز، حتی تلاش خود فرد مقید نکرد، چون دنیاخواهی از جنس کوتهبینی (عاجل و دمدستی) است، همین که شخص کوتهبین شد (اراده عاجله کرد) و اهداف عالی را رها کرد، دیگر بدبختیاش قطعی شده است، اما در این آیه، آخرتطلبی را مقید کرد هم به تلاش و هم به ایمان، چون آخرتطلبی، از جنس دوراندیشی و قرار گرفتن در مسیر حق و حقیقت است، و البته برای رسیدن به حق، صرفا در این مسیر قرار گرفتن کافی نیست، بلکه در این مسیر باید اولاً تلاشی از خود نشان دهد (سَعى لَها سَعْيَها) و ثانیاً روح و روانش را معطوف به هدف کند (وَ هُوَ مُؤْمِنٌ: ایمان بیاورد و تسلیم حقیقت باشد)؛ پس، علاوه بر اراده آخرت، تلاش و ایمان هم موضوعیت دارد تا این اراده واقعا به حرکت صحیح منجر شود؛ آنگاه اگر کسی ارادهاش را در مسیر صحیح به راه انداخت، حتما تلاشش ثمرهای خواهد داشت.
« أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ ...»: برای اینکه کار انسان، ثمره حقیقی و نتیجه قطعی داشته باشد، باید در هر سه حوزه اراده، شناخت و عمل، تحولی رخ دهد:
- در حوزه اراده، جهتگیری و مطلوب خود را از این زاویه محدود و محسوس و کوتهبینانه (عاجله) برگرداند و به سوی امر دیگر و ماورای این ظواهر موقت (آخرت) قرار دهد.
- در حوزه شناخت، باید حقیقتجویی و تسلیم حقیقت بودن (ایمان) را محور وجود خود کند و اهمیت شناخت به عنوان مبنای تصمیمگیری را به حدی ارتقاء دهد که معیارش شناختهایش شود نه تابع دلخواههایش (توجه شود که نفرمود «ایمان به چه؟» بلکه فقط فرمود: «مومن باشد» زیرا اگر ایمان (تسلیم حقیقت بودن) جدی گرفته شود، حتما ایمان به خدا و آخرت خواهد بود.)
- به لحاظ عمل، باید کوشش کند و آن هم کوششی در خور آخرت.
«كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»: این آیه از معدود آیات درباره آخرت است که درباره اینکه آخرت نتیجه عمل خود انسان است، سخن گفته، اما پاداشهای اخروی را نام نبرده است و فقط به بیان کلی «تلاششان مورد قدردانی خواهد بود» بسنده کرده است. چرا؟
الف. بدین جهت که نشان دهد اگر واقعا ایمان و جهتگیری درست باشد، تلاش به هرمقدار که باشد، جدی گرفته میشود و پاداش داده خواهد شد.
ب. این پاسخ، به نحو کلی، تمام پاداشهای هرکس به فراخور میزان اراده و ایمان و تلاشش را شامل میشود.
ج. تعبیر «مشکور» برای بهشتیان تناسبی دارد با تعبیر «مذموم و مدحور» (نکوهش و رانده شده) در آیه قبل برای جهنمیان، و آن این است که در هردو، بُعد اجتماعی و درواقع، کاری که دیگران در قبال شخص انجام میدهند مد نظر است. اگر چنان باشید مذمت میشوید و اگر چنین باشید مورد تشکر واقع میشوید.
د. ...
«سَعى لَها سَعْيَها»: چرا نفرمود «سَعى لَها سَعْيَه: برای آخرت سعی خودش را بکند» و فرمود «برای آخرت، کوششِ متناسب با آن را انجام دهد»؟
الف. بیش از آنکه بخواهد بگوید شخص باید تمام تلاش «خودش» را بکند تا پاداش متناسب پیدا کند، میگوید شخص تلاشِ «در خور آخرت» انجام دهد. در واقع، بر کیفیت تلاش تاکید دارد تا بر کمیت آن. یک کار با نیت صددرصد الهی انجام دهیم، بهتر است از هزاران کار که نیت همگی مغشوش باشد.
چرا؟ چون آخرت جای این است که همه پردهها کنار رود و در چنان شرایطی فقط اعمال مخلصانه است که ارزش دارد. سعی و تلاشی که در آخرت خریدار دارد، «کارهای زیاد» نیست، بلکه کاری است که واقعا برای خدا باشد هرچند بسیار کوچک. اگر واقعا برای خدا بود، به درد آخرت میخورد؛ وگرنه درخور آخرت نیست ولو به لحاظ نگاه دنیوی بسیار زیاد باشد.
ب. کسی که واقعا برای خدا و برای آخرتش کار انجام میدهد، نباید «خود»ش را ببیند.
ج. ... منبع: بولتن نیوز