فرمود: خدا ابوالخطاب را لعنت کند! من این گونه نگفتم؛ بلکه من گفتم وقتی حق را شناختی آنگاه هر عمل خوبی خواستی انجام بده، که در این صورت است که از تو قبول میشود؛ همانا خداوند عز و جل میفرماید: هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، آنها کسانیاند که وارد بهشت میشوند و بدون حساب در آنجا روزی دریافت میکنند» (غافر/40) و نیز میفرماید «هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، قطعا که او را با زندگانی گوارا و دلپسندی حیات میبخشیم»
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 4 مرداد به آیه 94 سوره نحل پرداخته شده و در آن آمده است:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
سوره نحل (16) آیه 97
ترجمه
هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، قطعا که او را با زندگانی گوارا و دلپسندی حیات میبخشیم و مسلّماَ که اجرشان را بر اساس بهترینِ [یا: بهتر از] آنچه همواره عمل میکردند، بدیشان جزا خواهیم داد.
نکات ترجمهای و نحوی
«طَيِّبَةً» طیب نقطه مقابل خبیث است (معجم المقاييس اللغة3/ 435) و در اصل دلالت به هر چیز گوارا و لذتبخش و مطلوبی دارد که پاک و طاهر باشد و هیچگونه آلودگی ظاهری و باطنی نداشته باشد (مفردات/527؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم7/ 152؛ مجمع البحرين2/ 111) که این به تبع موارد مختلف، فرق میکند: «أَرضٌ طَيِّبة» زمینی که آماده کشت است، «رِيحٌ طَيِّبَةٌ» نسیم ملایم و دلنواز است؛ «طعامٌ طَيِّب» خوراکی لذتبخش و پاک و حلال است؛ «امرأَةٌ طَيِّبة» همسر پاکدامن و عفیف است؛ «كلمةٌ طَيِّبة» سخنی است که هیچ جنبه ناپسندی در آن نباشد؛ «بَلْدَة طَيِّبة» سرزمینی است که ایمن و پرخیر و برکت باشد (لسان العرب1/ 563، التحقيق7/ 151) و تفاوت «طیب» و «طاهر» در این است که در طهارت، پاکی از آلودگی مورد توجه است؛ اما در طیب، مطلوب بودن و صفا و جذابیت خود شیء مد نظر است. (التحقيق7/ 151)
«لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» «أحسن» صفت تفضیل است که هم به معنای «بهتر» و هم به معنای «بهترین» به کار میرود؛ و در اینجا هر دو میتواند مد نظر باشد. در معنای «بهتر» ترجمهاش میشود: «جزایی که به آنها میدهیم «بهتر» از عملی است که انجام دادهاند» و در معنای «بهترین» ترجمهاش میشود: «متناسب با بهترین اعمالی که انجام دادهاند به آنها جزا میدهیم» (إعراب القرآن و بيانه5/ 362)
حدیث
1) به امام صادق ع گفته شد: ابوالخطاب (از کسانی که ابتدا از اصحاب امام بود، بعد دچار غلو شود [ادعای خدایی در مورد امام کرد] و امام او را بشدت از خود طرد کرد) از شما نقل میکند که شما فرمودهاید: «وقتی حق را شناختی هرکاری خواستی بکن!»
فرمود: خدا ابوالخطاب را لعنت کند! من این گونه نگفتم؛ بلکه من گفتم وقتی حق را شناختی آنگاه هر عمل خوبی خواستی انجام بده، که در این صورت است که از تو قبول میشود؛ همانا خداوند عز و جل میفرماید: هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، آنها کسانیاند که وارد بهشت میشوند و بدون حساب در آنجا روزی دریافت میکنند» (غافر/40) و نیز میفرماید «هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، قطعا که او را با زندگانی گوارا و دلپسندی حیات میبخشیم» (نحل/97)
معاني الأخبار، ص389
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قِيلَ لَهُ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ يَذْكُرُ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لَهُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ
فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ لَهُ هَكَذَا وَ لَكِنِّي قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَيْرٍ يُقْبَلْ مِنْكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ» وَ يَقُولُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة»
2) امام باقر ع فرمود:
به شیعیان ما ابلاغ کن که به آنچه نزد خداست جز با عمل نمیتوان رسید؛
و به شیعیان ما ابلاغ کن که بزرگترین حسرت در روز قیامت از آنِ کسی است که درباره عدل خوب سخن میگفت اما خودش به گونهای دیگر عمل میکرد؛
و به شیعیان ما ابلاغ کن که آنها اگر به آنچه بدانها دستور داده شده، قیام کنند [اهل عمل به حق و عدل باشند] در این صورت است که حتما آنها رستگاران روز قیامت خواهند بود.
الأمالي (للطوسي)، ص370
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ لِخَيْثَمَةَ:
أَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ،
وَ أَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ،
وَ أَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّهُمْ إِذَا قَامُوا بِمَا أُمِرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
3) در صحیفه سجادیه دعای47 (دعای روز عرفه) آمده است:
فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ.
پس [اكنون كه اين گونه مهربانى] مرا زنده داربه حیات طیبهای که به آنچه ميخواهم سامان یابد؛ و به آنچه دوست دارم، آن هم به نحوی که آنچه را تو نمىپسندى بجا نياورم، و آنچه را نهى كردهاى مرتكب نشوم، برسد؛ و مرگ مرا مردن كسي قرار بده كه نورش در پيش رويش و از جانب راستش در حرکت است (اشاره به حدید/12)
4) [از امام صادق ع حکایتی درباره آمدن جبرئیل و میکائیل نزد پیامبر ص نقل شده و در فرازی از این روایت آمده است:]
پس خداوند متعال فرمود: «هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، قطعا که او را با حیات طیبهای حیات میبخشیم»
و امام صادق ع [در این باره] توضیح داد: خداوند به امیرالمومنین ع به واسطه کرامات ادله خود و براهین اعجازآورش و قوت ایمانش و یقینی که در علم و عملش بود، حیات طیبهای بخشید و بعد از پیامبر مصطفی ص او را بر جمیع مخلوقاتش برتری بخشید.
نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة ع، ص93-92
... قال اللّه تعالى: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً».قال الصادق عليه السّلام: أعطى اللّه أمير المؤمنين عليه السّلام حياة طيّبة بكرامات أدلّته و براهين معجزاته، و قوّة إيمانه، و يقين علمه و عمله، و فضّله اللّه على جميع خلقه بعد النبيّ المصطفى صلّى اللّه عليهما و آلهما
5) امام باقر ع فرمود:اصحاب رسول خدا به ایشان گفتند: یا رسول الله! ما بر خودمان از نفاق نگرانیم.
فرمود: چرا؟
گفتند: هنگامی که نزد شماییم و شما ما را متذکر میسازید، قلبهای ما خاشع میگردد و دنیا را فراموش میکنیم و چنان نسبت به آن زهد میورزیم که گویی آخرت و بهشت و جهنم را میبینیم؛ اما هنگامی که به خانههایمان برمیگردیم و فرزندانمان دور و بر ما را میگیرند و اهل و عیال و اموال را میبینیم از آن حالی که نزد شما بودیم بیرون میآییم انگار نه انگار که خبری بوده است. آیا شما هم نمیترسید که ما منافق شده باشیم؟
رسول خدا ص فرمود: خیر، این گامهای شیطان است تا شما را به دنیا متمایل گرداند. به خدا قسم، اگر در آن حالتی که بر آن بودید و خودتان برایم توصیف کردید باقی میماندید، آنگاه با فرشتگان مصافحه میکردید و روی آب راه میرفتید...
تفسير العياشي، ج1، ص109
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَا إِنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاقَ قَالَ فَقَالَ لَهُمْ وَ لِمَ تَخَافُونَ ذَلِكَ قَالُوا إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ فَذَكَّرْتَنَا رُوِّعْنَا وَ وَجِلْنَا وَ نَسِينَا الدُّنْيَا وَ زَهِدْنَا فِيهَا حَتَّى كَأَنَّا نُعَايِنُ الْآخِرَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَكَ وَ إِذَا دَخَلْنَا هَذِهِ الْبُيُوتَ وَ شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَيْنَا الْعِيَالَ وَ الْأَهْلَ وَ الْمَالَ يَكَادُ أَنْ نُحَوَّلَ عَنِ الْحَالِ الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا عِنْدَكَ وَ حَتَّى كَأَنَّا لَمْ نَكُنْ عَلَى شَيْءٍ أَ فَتَخَافُ عَلَيْنَا أَنْ يَكُونَ هَذَا النِّفَاقَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص كَلَّا هَذَا مِنْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ لِيُرَغِّبَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّكُمْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالِ الَّتِي تَكُونُونَ عَلَيْهَا وَ أَنْتُمْ عِنْدِي فِي الْحَالِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاء...
تدبر
1 «مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ...»
حیات طیبه، زندگی گوارا و دلپسندی است که سراسر در پاکی و طهارت و فارغ از هر گونه دغدغه و نگرانی است. اگر دقت کنید همه ما دنبال چنین زندگیای هستیم؛ اما راهش را بلد نیستیم؛ پول، قدرت، شهوت، پارتی، رفیق، دانش و مدرک، شغل، و ... همگی راههایی است که برخی برای رسیدن به چنان زندگیای پیشنهاد میکنند؛ اما همه ما افرادی را دیدهایم که هرکدام از این مولفهها را داشتهاند؛ اما وقتی پای درددلشان مینشینیم، در گوشمان میگویند: «آخر، این هم شد زندگی؟!» و ما هربار با تعجب گفتهایم: «مگر دیگر چه میخواهد؟ او چرا مینالد؟»
در مقابل این همه راه، خدا هم یک راه پیشنهاد داده است: یک کار خوب بکن، اما با ایمان واقعی، و فقط برای خدا. نه برای خوشایند این و آن، نه برای اینکه نامت روی زبانها بیفتد، نه برای اینکه الان نیازمندی دیدهای و احساساتی شدی، نه برای اینکه الان پای سخنرانی نشستهای و جوّگیر شدی، و نه برای ... . بلکه این کار را بکن فقط برای اینکه خدا را باور داری و خدا از این کارت خوشش میآید. آن وقت ببین خدا تو را وارد چنان زندگیای میکند یا نه؟ او وعدهاش داده و در یک عبارت با سه لفظ بر آن تاکید کرده (فَلَنُحْيِيَنَّهُ: فـ + لـ + نّـ ).
آیا در میان آنان که واقعا مومن و اهل عمل بودند (امثال امام خمینی، آیت الله بهجت، علامه طباطبایی و ...؛ نه منافقان و ریاکارن) دیدهاید که حتی یک نفرشان بگوید «این هم شد زندگی؟»
راستی، چرا بسیاری از ما همه راههای خوشبختی را امتحان میکنیم، اما این یکی را خیر؟!
اگر هم یکبار امتحانش کنیم و لذتش را ببریم، چرا حاضر نیستیم این حال را برای خود نگه داریم؟ (حدیث5)
2 «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ ... وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ ...»در نگاه اسلام، آنچه واقعا عامل مزیت است، نه امور دنیوی، بلکه اموری است از جنس حیات طیبه؛ و در رسیدن به حیات طیبه، فرقی بین زن و مرد نیست؛ حتی، علیرغم اینکه به خاطر تفاوتهای طبیعی زن و مرد، بسیاری از وظایف آنها با هم متفاوت است، اما در این آیه که هدف نهایی انسان مطرح است، تاکید میکند که هم در کاری که باید بکنند، فرقی بین زن و مرد نیست؛ و هم در پاداشی که خواهند گرفت، باز فرقی بین آنها نخواهد بود.
3 «مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَـ....» تمام آنچه برای رسیدن به زندگی مطلوب باید انجام دهیم یک کار است با رعایت یک شرط: کار خوب، با قصد الهی. به تعبیر فلاسفه اخلاق، کاری که هم حُسن فعلی داشته باشد (خود کار خوب باشد) و هم حُسن فاعلی (نیت انجامدهندهاش هم خوب باشد). نه کار خوب بتنهایی ما را به سعادت میرساند (عملی که با ایمان توام نباشد دچار حبط و نابودی میشود: مائده/5 و هود/15-16) (المیزان12/ 341) و نه ایمان بتنهایی تحولی در ما ایجاد میکند (حدیث1 و 2)
4 «مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»: در جلسه 125 (ذاریات/56) بیان شد که فلسفه آفرینش و فلسفه زندگی، عبودیت است؛ و در جلسات 126-127 (هود/118-119) هم معلوم شد که حرکت در مسیر فلسفه آفرینش، انسان را مشمول رحمت ویژهی خدا میسازد.
همه میدانیم راه عبودیت، در دو کلمه خلاصه میشود: «کار خوب با قصد الهی» پس ظاهرا این آیه دارد آن «رحمت الهی» را که با در پیش گرفتن هدف زندگی (عبودیت) شامل حال ما میشود، شرح میدهد: زنده شدن به زندگانیای گوارا و دلچسب و فارغ از هرگونه ناپاکی و آلودگی.
5 فرمود «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً: او را به زندگیای گوارا و دلچسب زنده میکنیم» و نفرمود «فلَنُطيبَنَّ حياتَه: زندگیاش را گوارا و دلچسب میکنیم». این نشان میدهد خداوند به مومنی که عمل صالح انجام میدهد زندگانیای متفاوت با زندگانی عمومی که همه مردم دارند، افاضه میکند، نه اینکه فقط کیفیت زندگیاش را عوض کند؛ لذا شبیه آیاتی است که وعده زنده شدن حقیقی را میدهد (انعام/122) و این یک تعبیر مجازی نیست؛ بلکه آن گونه که در آیات و روایات دیگر نیز شرح داده شده، (از جمله احادیث 3 و 4) با این افاضه الهی، انسان به وضعیتی سراسر نور و لذت و کمال و سرور میرسد؛ که البته این حیات در طول حیات قبلی وی است نه حیاتی منفصل و در عرض آن. (المیزان12 /342-343)
6 «لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» اگر کسی باب معامله مخلصانه با خدا را باز کند، خیلی سود میکند، چون خدا خیلی خوشمعامله است:
"مقصود از جزا دادن بر اساس « بهترینِ آنچه همواره عمل میکردند» این است که در هر نوع از عملی که آنها انجام میدادند، هم «خوب» هست و هم «خوبتر»؛ و خدا در هر نوعی، آن «خوبترین» عمل وی را معیار پاداش دادن به اعمالشان قرار میدهد؛ مثلا در میان نمازهایش، بهترین نمازش را در نظر میگیرند و بر اساس آن پاداش نمازهایش را میدهند" (المیزان12/ 340)
این معامله خدا با کسی است که کار خوب انجام میدهد درحالی که واقعا خدا را باور دارد. پس بکوشیم در حوزه هر عملی (نماز، روزه، انفاق، امر به معروف، و ...) حداقل یک عمل واقعا مخلصانه انجام دهیم.
7 تدبر دریافتی از اعضای کانال
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ...» آنچه عامل حیات ماست، قلب است، نه مغز (کسی که مرگ مغزی میشود مادام که قلب کار میکند، هنوز زنده است). وقتی قلب بمیرد، چشم و گوش و عقل هم نمیتوانند کارشان را انجام دهند.
انسان غیر از این قلب ظاهری، یک قلب باطنی دارد، که گاه میمیرد، و آنگاه شخص در زمره کسانی میشود که خدا درموردشان میفرماید : کور و کر و لالاند و بیعقلاند (بقره/172) یا میفرماید: قلب دارند ولی نمیفهمند، چشم دارند، اما نمیبینند؛ گوش دارند ولی نمیشنوند (اعراف/179)
اگر حقایق پشت پرده را نمیبینیم و نمیشنویم و نمیفهمیم، قلب باطنیمان مرده است؛ باید زنده شود تا این ابزارها به کار آید؛ و این آیه راه زنده شدنش را نشان میدهد؛ چرا که حیات طیبه، حیات قلب آدمی است.