به گزارش بولتن نیوز ،در حقیقت بیشتر مردم تصور می کنند که ازدواج عاملی است
که میتواند همه مشکلات روحی، جسمی فرد را بهبود بخشد. یا بهتر است بگوییم
گمان می کنند که ازدواج یک داروی معجزه آسا برای انواع بیماری هاست.
اگرچه
ازدواج می تواند به بهبود شرایط بالینی بیماران دچار افسردگی بیانجامد اما
به هیچ عنوان راه حل قطعی درمان این بیماری نخواهد بود.
متاسفانه
مادران بسیاری هستند که تصور می کنند که اگر پسرشان بداخلاقی میکند باید
برایش زن بگیرند تا خوب شود یا اگر دخترشان سربه هوا یا منزوی است باشوهر
دادنش می توانند این رفتارش را درمان کنند.
ازدواج مانند یک کوه آتشفشان
در
بسیاری از موارد اگر یکی از زوجین بدون درمان بیماری افسردگی وارد زندگی
مشترک شود و به یک باره خودش را میان یک زندگی نا آشنا ببیند و بخواهد فکر
کند که تنها شده و باید خودش به همراه یک نفر که همسرش هست باید زندگی کند،
بیماری افسردگی اش بدتر شده و مانند یک کوه آتشفشان بروز خواهد کرد.
در
این شرایط میزان استرس وارد شده به این افراد بسیار بسیار بیشتر از زمانی
است که در حین درمان باشند. ازدواج می تواند یک نسخه کمک درمانی برای
بیماران دچار افسردگی باشد به این معنا که قبل از ازدواج با مراجعه به دکتر
و مصرف داروهای مربوطه ، می توانند بهبود نسبی پیدا کنند و در ادامه این
روند ازدواج می تواند مانند یک اهرم قوی آنها را به زندگی امیدوار کرده و
موجب شود که به درمان بهتر پاسخ داده و انگیزه بیشتری برای شادی و زندگی
پیدا کنند.
آیا خوشی دوران نامزدی و عقد درمانگر است؟
هرچند
که دوران عقد و خرید های این دوران روزگار خاطره آفرین و خوشی را برای هر
فردی رقم می زند اما به هیچ عنوان نمی توان اینطور گمان کرد که این دوران
خوشی که معمولا در یک بازه شش ماهه تا یکساله قرار دارند می توانند جایگزین
درمان طبی افسردگی شوند.
حتی اگر فردی که دچار افسردگی است وارد این
روزگار بروفق مراد و شاد نامزدی و عقد بشود و به صورت مقطعی حالش بهبود
یابد، اما پس از مدتی این مشکل به شکلی دیگر نمود مییابد. همسر از نوع
خوب و ایده آلش هر چقدر هم که خوب باشد مشاور یا روانشناس نیست تا بداند
با یک افسرده چطور برخورد کند.
افسردگی مانع زندگی مشترک نیست
بی
شک افسردگی عامل بازدارنده داشتن احساس خوشبختی نیست! چه بسا ممکن است در
زندگی سختی ها و مشکلاتی پیش بیاید که به این افسردگی دامن بزند و زندگی
مشترک را به سمت زوال بکشاند.
کسی که دچار افسردگی است روحیه شکننده و آسیب پذیری دارد. این روحیه او را در تلاطم زندگی آنطور که باید و شاید همراهی نمیکند.
جایی
که باید به همسرش کمک کند، تکیه گاهش باشد و یا برای فرزندانش پدر یا
مادری خوب و شاداب باشد کم میآورد و این به دلیل آن است که با هدفی اشتباه
ازدواج کرده و با نگاهی ابزاری به این مهم، قدم در زندگی مشترک گذاشته
است.
افسردگی و داشتن آرامش در مقابل هم نیستند
شاید تصور عموم جامعه
از بیماران دچار افسردگی این باشد که این گروه از اجتماع طعم آرامش را
نخواهند چشید! یا حتی ممکن است برخی اینگونه تصور کنند که افرادی که دچار
اختلالات روحی مانند افسردگی هستند؛ پس از ازدواج این حالت را به طرف مقابل
خود نیز انتقال می دهند و ناخواسته او را هم افسرده و منزوی می کنند. بی
شک هیچ منطقی نمی پذیرد که افراد به صرف دیدن یک فرد دچار افسردگی، خود نیز
دچار این بیماری بشوند. به بیان واضح تر افسردگی جز بیماری های واگیر دار و
مسری نیست که نگران شیوع این بیماری به طرف مقابل باشیم! بلکه می توان
اینگونه به ماجرا نگاه کرد که افراد بسیاری از بیماری افسردگی رنج می برند
اما زندگی سرشار از آرامشی دارند!
به طور کلی افسردگی و آرامش داشتن دو
مقوله جدا از هم هستند هرچند که می توانند تاثیرات جزیی بر روی هم داشته
باشند اما نمی توانند مانع یکدیگر باشند.
سلامت روان یکی از پارامترهای احساس خوشبختی
نباید فراموش کرد سلامت زندگی مشترک در گرو سلامت روانی دو طرف است. سلامتی که از دید برخی از والدین خیلی مهم نبوده و همینکه در او برخی معیارهای ظاهری را می ببیند دلشان آرام میگیرد که دختر یا پسرشان در آستانه خوشبختی است.شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com