خامه یار معتقد است که روز قدس سبب وحدت میان جامعه اسلامی می شود و یکی از اهداف امام راحل هم همین بوده و از طرفی هوشمندی امام (ره) در انتخاب آخرین جمعه ماه مبارک رمضان که به طور خاص نزد اهل سنت از اهمیت بالایی برخوردار است بیانگر ژرف نگری ایشان و اهمیت بالای این مساله در دیدگاه معمار کبیر انقلاب بوده است.
رایزن فرهنگی سابق ایران در کویت و قطر با بیان اینکه برخی رسانه های غربی و عربی وابسته به دنبال این مساله هستند که از اهمیت روز قدس بکاهند و آن را در حد روزی ایرانی تقلیل دهند افزود: نباید با موضوع فلسطین و قدس به صورت احساسی و مقطعی برخورد کنیم، کار کارشناسی می خواهد و نیاز است که به افکار عمومی در این زمینه آگاهی بیشتری را ارایه کنیم.
معاون بین الملل سازمان فرهنگ و ارتبطات اسلامی گفت: نگرانی و دغدغه ای که مردم ایران از مواضع گروه های فلسطینی چون حماس دارند کاملاً به حق است، حماس باید با نگاه به رویکرد ترکیه و عربستان نسبت به مساله فلسطین دیدگاه و تفکر خود را اصلاح کرده و اقدامات خود را به گونه ای انجام دهد که مسئولان ایران بتوانند پاسخ گوی افکار عمومی خود نیز باشند.
خامه یار خاطر نشان کرد: یکی از دلایلی که سبب شده کشورهای عربی به عادی سازی روابط خود با اسراییل تن دهند، فشار امریکایی است، واشنگتن یکی از شروط فروش تسلیحات به کشورهای عربی از جمله عربستان را، برقراری روابط رسمی و آشکار با رژیم صهیونیستی قرار داده است.
مشروح این گفتگو بدین شرح است:
جایگاه مساله فلسطین در سیاست خارجی ایران با توجه به فرمایش رهبری مبنی بر اینکه مساله فلسطین مساله اول جهان اسلام است، چیست؟
هم شعار فلسطین و هم قضیه آن به عنوان محتوای این مساله از ابتدا یک شعار راهبردی برای ایران بوده و نقش اساسی در سیاست خارجی ما ایفا کرده است. سیاست واگذاری سفارت رژیم صهیونیستی به فلسطینیان با در نظر گرفتن حمایت های سیاسی، مالی و نظامی که در این چهار دهه در انقلاب اسلامی ایران می گذرد، نشان دهنده تاکید و اهمیت این سیاست در نظام جمهوری اسلامی ایران است.
روز قدس هم در ادامه تاکید این سیاست حمایتی ایران از مساله فلسطین بوده که توسط حضرت امام (ره) مطرح شد، انتخاب روز قدس در جمعه آخر ماه مبارک رمضان به عنوان مقدس ترین روز در نزد مسلمانان و همچنین جامعه اهل سنت که از نظر آنها این روز به عنوان «جمعه الوداع» در نظر گرفته می شود، حاکی از این مساله است که امام راحل می خواستند مساله فلسطین را در میان جامعه مسلمانان جا بیندازند و هم اینکه بتوانند از ظرفیت جامعه اسلامی چه شیعه و چه سنی در موضوع فلسطین استفاده کرده باشند.
ایران با جریانات سازش کاری که در فلسطین موقعیت های رسمی هم داشتند، برخورد جدی داشته و نسبت به گفتگوهای آنها در کمپ دیوید و یا دیگر طرح ها و نشست هایی که با طرف های اسرائیلی و غربی داشته اند همواره موضع منفی داشته است.
ایران همچنین در مجامع بین المللی و گفتگوهای خودش با نهادها و کشورهای مختلف مساله حمایت از فلسطین را عنوان کرده و از ظرفیت های بین المللی خودش در این راستا کاملا بهره برده است. اوج حمایت های ایران از گروه های مقاومت اسلامی را می توانیم در آزادسازی جنوب لبنان و جنگ های ۳۳ روزه و در حملات گسترده رژیم صهیونیستی علیه مردم نوار غزه ببینیم.
موضع امام (ره) در قبال مساله کمپ دیوید و قطع ارتباط با نظام انور سادات که در آن زمان برای ما هزینه بر بود، نشان از اراده قوی و سیاست راهبردی ما نسبت به قدس و فلسطینیان داشت. حمایت ایران از فلسطین از بعد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و تاکیدی که قانون اساسی بر حمایت از مستضعفان و جنبش های اسلامی و کلا محرومان داشته است، یعنی هم توجیه قانون اساسی و ملی را دارد و هم توجیه ایدئولوژیک و همچنین توجیه سیاسی را نیز برخوردار است چرا که ما معتقدیم اگر این حمایت ها در سطح گسترده ای صورت نگیرد دشمن به مرزهای ما می آید و این یعنی مساله حمایت از فلسطین برای ما بعد امنیتی هم دارد.
اگر حمایت ایران از فلسطین نبود وضعیت این مساله به چه ترتیبی می شد؟
فکر می کنم اگر چنین حمایت ها و تاکیداتی از ایران در مساله فلسطین نبود، دقیقا شعار از نیل تا فرات صهیونیست ها تحقق پیدا می کرد. این مقاومت و حمایت های همه جانبه ایران است که منجر به تقویت روحیه مبارزان فلسطینی تاکنون شده است و اگر این نبود ما در موقعیتی بسیار بد قرار می داشتیم، هم سعودی ها، هم مصری ها، هم اردنی ها و ... این سازش را با دشمنان پیش می بردند.
در مساله بیداری اسلامی که ما فکر می کردیم بحث آنها برای این انقلاب ها مساله فلسطین است و احتمالا آنها در موضوع فلسطین یک گام رو به جلو خواهند گذاشت در این مورد هم اقدامی صورت نگرفت. ما مکاتبه مرسی را با «شیمون پرز» دیدیم و خطاب ایشان به آن فرد به عنوان برادر با هر توجیهی که بود مثل اینکه ما به مرحله تمکین از آنها نرسیدیم و این قبیل موارد، اینها هم کاری برای فلسطین انجام ندادند و در دایره سازش با قدرت های غربی حرکت کردند، حتی رژیم انقلابیون پیروزمند مصر هم نسبت به محاصره اقتصادی و نظامی غزه نقش منفی را ایفا کردند.
حمایت های سیاسی و همه جانبه دولتی و مردمی ایران باعث شد که هم مقاومت، هم اتحاد و هم اعتماد به نفس و سرسختی در برابر دشمن برای فلسطینیان ایجاد شود و این برای ما دستاورد بزرگی است. در یک جمله، ادامه فروزان نگه داشتن شعله های آتش موضوع فلسطین تاکنون به خاطر حمایت های ایران بوده است و اگر نبود این حمایت ها، شعله های آن آتش خاموش می شد.
برخی مخالفان حمایت ایران از فلسطین، این مساله را طرح می کنند که چرا با وجود مشکلات اقتصادی کشور ایران همچنان حمایت خودش را از گروه های مقاومت فلسطینی ادامه می دهد؟
این مساله را می توان از دو بعد مطرح کرد، یک بعد اینکه جمهوری اسلامی یک رسالت منطقه ای و جهانی دارد و به آن عمل می کند و همچنین اینکه در قانون اساسی که مردم به آن رای دادند هم، آن گونه که گفتیم موضوع حمایت از محرومان و مستضعفان عالم قید شده است. نکته دوم بحث امنیت ملی ما هست. این حمایت ها، اقداماتی پیشگیرانه است که اگر نبود، امنیت ما مورد تهدیدهای جدی قرار می گرفت.
نکته سوم اینکه همه کشورها به خاطر منافع و آرمان هایی که دارند چنین اقدامات حمایتی را از برخی دیگر کشورها و گروه ها در سراسر جهان انجام می دهند و البته این نکته را هم اضافه کنم که حجم کمک هایی که ایران به گروه های مقاومت اسلامی در منطقه دارد به آن اندازه نیست که برخی تلاش می کنند در جامعه القاء کنند که این ناشی از برنامه ریزی خود دشمن است که اگر ردیابی کنید کاملا مشخص می شود.
حتی اگر ما مقایسه کنیم به طور مثال کشورهای عربی و غیرعربی که در اطراف ما هستند هزینه های گزافی را جهت افزایش توان نظامی و دفاعی خود برای ارتقای امنیت شان انجام می دهند حتی کشورهایی که از توانمندی مالی بالایی هم برخوردار نیستند هزینه های سرسام آوری را خرج می کنند. لذا این مساله که برخی بخواهند حمایت ها و کمک های ایران را که در راستای منافع و امنیت ملی کشور صورت می گیرد سیاه نمایی کنند، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست.
به طور مثال، بحث حج عمره و هزینه هایی که بابت آن از سوی حجاج ایرانی پرداخت می شود برخی عنوان کردند که چرا چنین هزینه هایی می شود و اساسا کل مساله حج عمره را زیر سوال بردند، حال شما بررسی کنید، ببینید هزینه های یک سال سفر ایرانیان به دبی و یا برخی شهرهای ترکیه به چه میزان است؟ همچنین اینکه اهداف این سفرها و نیات آنها با سفری چون حج کاملا متفاوت است لذا این قبیل بحث ها بیشتر برای به چالش کشیدن انقلاب ما و اهداف آن مطرح می شود.
چه اقداماتی می توان برای روشن شدن افکار عمومی جهت مقابله با سیاه نمایی هایی که در این مساله می شود، انجام داد؟
با قضیه فلسطین نباید مناسبتی و شعاری برخورد کرد که متاسفانه چنین برخوردهایی می شود، به طور مثال در آستانه روز قدس تمام رسانه های تصویری و مکتوب ما حول مساله فلسطین موج رسانه ای را به راه می اندازند و پس از آن این مساله افت می کند، این برخوردها عمدتا احساسی است و ممکن است ذهنیت های منفی را برای بخشی از جامعه ما به وجود بیاورد. بخشی از این فضا ناشی از برخوردهای نامناسب و ناپخته ما نسبت به این مساله است.
با موضوع فلسطین باید تحلیلی، کارشناسانه و مستمر برخورد کرد، همه ابعاد قدس و مساله فلسطین را باید مورد واکاوی قرار داد. به طور مثال اینکه شعار از نیل تا فرات صهیونیست ها چه کشورهایی را در بر می گیرد و ابعاد این شعار و یا زوایای مختلف اسناد کنفرانس صهیون و پروتکل های آن را در بلند مدت مجددا بازخوانی کنیم، همه اینها مسائلی است که می تواند مقداری وضعیت حمایتی ایران را از مساله فلسطین توجیه کند.
البته به این مساله باید توجه کرد که ما باید افکار عمومی کشور را در راهپیمایی های ۲۲ بهمن و روز قدس ببینیم، موج انسان هایی که در سراسر کشور به حرکت درمی آیند و شعارهای آزادی بخش برای قدس و ابراز انزجار از رژیم صهیونیستی را سر می دهند، این بخش از افکار عمومی را ما مرکز ثقل می دانیم و این دیدگاه افکار عمومی ایران نسبت به موضوع فلسطین است.
موضوع پروتکل های صهیونیست ها که اشاره کردید، به عنوان نقشه راه آنها محسوب می شود، ما چه اقدام کارشناسانه ای را برای واکاوی آن انجام داده ایم؟
اشاره به پروتکل های صهیون، تفسیر و تحلیل شعارهایی که تا الان مطرح شده، اطلاع رسانی اقداماتی که صهیونیست ها در همه جای دنیا و طی ۶۰ سال گذشته انجام داده اند اگر برای نسل جوان ما روشن شود و آنها از خطرهایی که رژیم صهیونیستی دارد و خوابی که نسبت به ما و کشورهای منطقه دیده است را آگاه شوند قطعا حمایت های مردمی از فلسطین دو چندان می شود.
اساسا یهودیان صهیونیست عجله ای برای اجرای نقشه های خودشان نمی بینند و در این راه متوقف نخواهند شد، آنها برنامه بلندمدتی دارند و سرمایه گذاری ها و امکانات عظیمی را برای این کار به میدان آورده اند.
حمایت های جمهوری اسلامی طی چهار دهه اخیر که از عمر انقلاب ما می گذرد پیشرفت و گستردگی کار صهیونیست ها را کاملا متوقف کرده است لذا این حمایت ها باید به گونه ای استمرار پیدا کند که اساسا کل این نقشه های آنها فروپاشیده و نتوانند طراحی های از پیش تعیین شده خود را عملیاتی کنند.
حمایت های ایران از فلسطین آیا تاثیری روی رویکرد جهان عرب نسبت به این مسال داشته است؟
این رژیم های عربی متاسفانه به گونه ای برخورد کرده اند که ایران را جایگزین دشمن اصلی خود یعنی رژیم صهیونیستی تصور کرده اند که این یک طراحی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. حمایت ایران از فلسطین در سطوح مختلف جوامع دنیای عرب تاثیرگذار بوده و پیروزی های جبهه مقاومت و حزب الله که در مقابل رژیم صهیونیستی صورت گرفته است برای جهان عرب بی سابقه و روحیه بخش بوده است.
این مساله علاوه بر کرامت دادن به جهان عرب، مقاومت و ایستادگی در مقابل رژیم صهیونیستی را برای آنها به ارمغان آورد.
یکی از نقشه هایی که اسرائیلی ها به دنبال آن هستند عادی سازی روابط با کشورهای عربی است، این عادی سازی علیرغم آنچه به نظر می آید در کشورهای عربی مختلف همچنان مخالفان جدی را دارد. آخرین نمونه آن هم زمانی است که پارلمان مصر میزبان سفیر اسرائیل در قاهره بود، دیدیم که نمایندگان مصر چگونه با لنگه کفش بر سر او کوبیدند و سفیر صهیونیستی را اخراج کردند و به دنبال آن موج رسانه ای و مقالات گسترده ای که علیه رژیم صهیونیستی در سراسر رسانه های دولتی و غیردولتی مصر ایجاد شد که نشان دهنده ظرفیت های بالای ضدصهیونیستی در کشورهای عربی است.
همچنین لیست هایی که از تحریم خرید کالاهای مصرفی اسرائیل در همه کشورها وجود دارد و حرکت هنرمندان در سراسر جهان عرب نسبت به صهیونیست ها که به اشکال مختلفی اقداماتی را علیه آن رژیم انجام می دهند اینها همه نمونه هایی از موج های حمایتی از فلسطین است.
با توجه به تحولات اخیر منطقه که شاهدیم کشورهای اسلامی به جان یکدیگر افتاده اند این موضوع چه تاثیری بر نگاه اعراب نسبت به مساله فلسطین گذاشته که آن را اولویت چندم خود می دانند؟
اولا ما مدت کوتاهی است که یکصدمین سالگرد توافقنامه «سایکس پیکو» را پشت سر گذاشتیم، توافقنامه ای که میان انگلیس و فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم در خصوص تقسیم جغرافیایی کشورها بین دو فاتح آن جنگ صورت گرفت. آمریکا طبیعتا آن زمان به علت ناتوانی که داشت نمی توانست سهمی از این موضوع داشته باشد اما الان وارد صحنه شده و به دنبال سهم خواهی است و بعد از گذشت یکصد سال از آن توافقنامه خواهان ایجاد توافقنامه جدید است.
نکته دیگر اینکه ما به جد معتقدیم که صهیونیست ها بر اساس همان نقشه ها و طراحی های خود که منطبق بر پروتکل های صهیون به دست آمده، به آرامی و در بلند مدت در پی این هستند که هر قدرت بالقوه ای که امکان تبدیل شدن به تهدید علیه آن رژیم را دارد، از میان بردارند. آنچه در سوریه اتفاق افتاده یک پاتکی است علیه قیام های ملت های عرب در مصر، تونس، لیبی و غیره که با طراحی آمریکائی-صهیونیستی صورت گرفته است.
اختلافات قومی قبلیه ای که توسط برمر سفیر وقت آمریکا در عراق اتفاق افتاد و جنگ طایفه ای که آمریکائی ها در عراق به راه انداختند و به دروغ ایران را متهم به انجام آن کردند هم جزء این طراحی است. حالا سوال اینجاست که با وضعیت پیش آمده آیا می توان تصور کرد که نیروهای عراق توان مقابله و مقاومت با اسرائیل را در چند دهه آینده داشته باشند؟
همچنین یمن با وضعیتی که پیدا کرده و زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و مردمی آن مورد بمباران های مکرر سعودی قرار گرفته، آیا می تواند در مقابل اسرائیل مقاومت کند؟ یا سوریه بعد از ۵ سال جنگ خانمان سوز و تخریب های گسترده که در آن انجام گرفته است، می تواند چنین کاری کند؟ مطمئنا تا سالهای سال سوری ها توان چنین کاری را نخواهند داشت.
همین وضعیت را در مورد مصر ببینید. یک شکافی در جامعه مصری پیش آمده که عملاً کل جریانات سیاسی، اجتماعی و مذهبی مصر را دچار انشقاق کرده است. حالا ببینید ارتش بزرگ عربی مصر که به عنوان قدرتمندترین ارتش در میان کشورهای عربی می توانست در مقابل اسرائیل بایستد، امروز دیگر به علت چالش های فراوانی که برای آن ایجاد کرده اند، به ازمحلال کشانده شده و قادر به مقابله با اسرائیلی ها نخواهد بود.
از طرفی دیگر لیبی به یک کشور ملوک الطوایفی تبدیل شده و آن پتانسیل بزرگی که داشته از میان رفته است.
به یاد سخنی از محمد حسنین هیکل به عنوان بزرگترین روزنامه نگار و نویسنده عرب افتادم که چندی پیش فوت کرد. او می گفت با این وضعیتی که برای ما پیش آوردند ما باید منتظر پایین آوردن نقشه های جغرافیایی منطقه باشیم و جایگزین آنها نقشه های دیگری خواهند بود که تقسیم جغرافیایی دیگری را برای ما رقم می زند.
نقشه تقسیم و تجزیه کشورهای مختلف که برای سودان و یمن (شمالی و جنوبی) و عراق (اقلیم کرد، سنی، شیعه) در نظر گرفته شده است، بخش دیگری از توطئه های رژیم صهیونیستی و آمریکا برای تضعیف هر چه بیشتر کشورهای عربی-اسلامی و تقسیم بندی های جدید جغرافیایی است.
شرایط به گونه ای است که با به میدان آمدن تکفیری ها و گروه های تروریستی، فرصت کاملاً در اختیار دشمن قرار دارد و این یک نگرانی جدی است.
خود تکفیری ها بر مبنای تحلیل اشتباه و جاهلانه ای که از دین دارند، دشمن دور و نزدیک خود را نتوانسته اند به درستی تشخیص دهند و به این ترتیب می گویند که ایران دشمن نزدیک ما و اسرائیل دشمن دور ما محسوب می شود.
همپیمانی اسرائیل با تکفیری ها به گونه ای است که ایجاد فضای امن به لحاظ ابعاد جغرافیایی را به آنها می دهند، خدمات لجستیکی و حتی اینکه بیمارستان های خود را در اختیار آن گروه ها قرار داده اند و دیگر اینکه دیدیم نتانیاهو از مجروحان تکفیری ملاقاتی داشته و رسانه ای هم شد. لذا روابط نزدیک میان اسرائیل و گروه های تکفیری به صورت پیمانی نوشته شده و یا نانوشته وجود دارد.
آشکار شدن روابط میان آل سعود و رژیم صهیونیستی به خواست اسرائیلی ها بوده، وزیر دفاع آن رژیم گفته بود ما از این روابط پنهانی دیگر خسته شده ایم. بنابراین می خواهیم تکلیف خودمان را با این وضعیت مشخص کنیم.
این طراحی که برای ملت های منطقه ایجاد شده به وضوح مشخص است که کاملاً ایران را هدف قرار داده است لذا با قاطعیت میتوان گفت که ترور دانشمندان هسته ای، فضاسازی های سیاسی و تحریم اقتصادی را هم باید در این راستا مورد تحلیل قرار داد.
آیا این امکان وجود دارد که روزی گروه های تروریستی علیه صهیونیست ها هم اقدام کنند؟
اینها با فرمول دشمن دور، دشمن نزدیک، چنین توجیهی را برای عدم هدف گذاری اسرائیل مطرح می کنند و کشورهای اسلامی را هدف خود قرار می دهند. این کشتار و بسیج ۸۳ کشور علیه سوریه به عنوان پل ارتباطی مقاومت و جمهوری اسلامی در سالهای اخیر مشخص است که این قبیل کارها توجیه منطقی ندارد.
قطعا اسرائیلی ها بعد از این مرحله هم برنامه دیگری خواهند داشت و گروه های افراطی را حتی در صورت تغییر رویکرد احتمالی هم زمینگیر خواهد کرد. ضمن اینکه آموزه های این گروه های افراطی و مجموعه آموزش هایی که به آنها داده شده، کاملاً انحرافی است یعنی آنها همه مذاهب را غیر از خودشان هدف قرار می دهند و نسبت به شیعه، سنی، کرد، عرب و ایزدی تفاوتی قائل نیستند و همه را به خاک و خون کشیده اند. لذا با در نظر گرفتن همه این شرایط بعید می دانم که رویکرد جدیدی را از گروه های تکفیری در این زمینه شاهد باشیم.
یکی از مسائل مهمی که باید به آن توجه کرد این است که زیرساختهای تمدنی، اقتصادی و انسانی این کشورها (کشورهای درگیر مبارزه با تروریسم) از بین رفته است و خیلی زمان می برد که آنها بتوانند خودشان را پیدا و جمع و جور کنند و بعد باید ببینند اولویت آنها برای بازسازی داخلی است یا مقابله با اسرائیل، که این یک سوال جدی است که بعدها مطرح خواهد شد.
گروه های تکفیری و افراطیون با کمک حامیان منطقه ای خود بیشترین خدمت را به بقاء و استمرار حاکمیت رژیم صهیونیستی داشته اند که گناهی نابخشودنی است.
نفع آشکار سازی روابط اسرائیل با عربستان و دیگر کشورهای منطقه در چیست؟
بخشی از این مسئله ناشی از آن است که کینه و حس رقابت منطقه ای وجود دارد، البته رابطه میان اسرائیل و عربستان از سالها پیش به صورت مخفیانه بوده به نحوی که اسرائیل در اکثر کشورهای عربی منطقه نمایندگی های تجاری دارد که به عنوان پوششی برای فعالیت های سیاسی آن رژیم بوده است و در این خصوص کتاب های مختلفی منتشر شده و ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گرفته است.
آنچه اکنون علنی شده به دلیل ظهور ایران به عنوان یک قدرت تاثیرگذار منطقه ای حامی اردوگاه مقاومت و ملت های مستضعف است، این ظهور کشورهای مختلف را به واکنش واداشته است و برای مقابله با چنین پدیده مبارکی، پیوند نامبارکی را با رژیم صهیونیستی علنی کرده اند که سودی هم از آن نخواهند برد.
بخشی از این موضوع هم به دلیل فشارهای خارجی است که از سوی آمریکائی ها به عربستان وارد می آید مثل شرط هایی که جهت فروش تسلیحات برای آنها می گذارد. این موجب تنظیم روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی می شود و همچنین دوری آنها را از ایران سبب شده که همه اینها با پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی در ارتباط مستقیم است. لذا عادی سازی روابط برخوردار از یک قاعده برد-برد برای دوطرف روابط مذکور است.
یعنی اسرائیل با عادی سازی روابط به دنبال مشروعیت بخشی خود در کشورهای منطقه است؟
بله، دقیقاً آنها بحث مشروعیت را مطرح کرده اند و خودشان را با تعبیری موذیانه به عنوان حامی ائتلاف اهل سنت در مقابله با ایران شیعه مطرح کردند، یک ائتلاف ساختگی را در ذهن تبلیغ کردند و خودشان را حامی آن جلوه می دهند. بدین ترتیب احساسات اهل سنت را برمی انگیزند و خودشان را به واسطه این حمایت از آنها، مشروع جلوه می دهند.
آل سعود تا کی و تا کجا خصومت خود را با ایران ادامه خواهد داد؟
البته این سوال را باید از مسئولان ریاض پرسید، اینکه تا کجا باید این فروپاشی گری اجتماعی را در جهان اسلام و به خصوص جهان عرب شاهد باشیم، البته اگر اثری از جهان عرب باقی مانده باشد، چرا که خیلی ها معتقدند دیگر چنین جهانی وجود ندارد چون ساختارها و دیدگاه های متفاوت بسیاری را دارند. حالا با فرض وجود جهان عرب و با این حجم زیاد فروپاشی های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی ما باید تا کجا پیش برویم، این سوالی است که اکثر تحلیل گران پاسخ های متفاوتی به آن می دهند.
سعودی ها متاسفانه از ابتدا نقش منفی را در این مسئله ایفا کرده اند. آل سعود بود که جنگ ۸ ساله را به ملت ایران تحمیل کرد. از پایگاه های سعودی بود که آمریکائی ها بغداد را مورد هدف قرار دادند. همین سعودی ها بودند که در سال های اخیر تروریست ها را به سوی سوریه و عراق گسیل داشتند. این سعودی ها بودند که روابط سیاسی خود را با لبنان، عراق و سوریه گسستند و بیشترین فشارها را به آنها وارد کردند و یمن را بیش از یک سال است که به شکل ناجوانمردانه ای تحت فشار قرار داده و همه زیرساختهای آن را نابود کرده اند.
همچنین مسئله اخیری که سازمان ملل، عربستان را ناقض از قوانین بین المللی شناسایی کرد و در مدت کوتاهی با فشارهای مختلفی که به آن سازمان وارد آمد حرف خود را پس گرفت، این یک رسوایی بود هم برای سازمان ملل و هم برای آل سعود و همپیمانان آن در ائتلاف علیه یمن.
افراد خشن و افراطی که در جای جای کشورهای اروپایی و منطقه ای به کشتار مشغول هستند، پرورش یافته عربستان اند که یا در داخل خود عربستان و یا در دیگر کشورها و دانشگاه های تحت لیسانس آن کشور مثل پیشاور که طالبان را به وجود آورد رشد یافته اند لذا خاستگاه اولیه افراطیون، عربستان سعودی و تفکر حاکم بر آن می باشد.
حالا تاکجا این وضعیت باید ادامه پیدا کند، این را دیگر سعودی ها باید پاسخ دهند. تجربه نشان می دهد که این آتش برافروخته توسط هر کسی که روشن شده باشد، نهایت امر دامن خود آن را می گیرد مثل اتفاقاتی که در بلژیک و فرانسه با آن همه سیستم های آهنی و امنیتی که این کشورها از آن برخوردار هستند، رخ داد. بنابراین یک روز هم عاقبت آل سعود گرفتار این مسئله خواهد شد.
ایده آل ترین وضعیت مسئله فلسطین از منظر آمریکا به عنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی چیست و تا چه میزان امکان عملیاتی شدن آن وجود دارد؟
بالاخره حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی یک حمایت راهبردی است و هیچ ارتباطی هم به تغییر دولت ها و روسای جمهور آن کشور ندارد. حالا اینکه لابی صهیونیستی در آمریکا نفوذ دارد و یا اسرائیل به عنوان مزدور آمریکا در منطقه هست یا نه؟ این یک بحث مفصلی است که الان وارد آن نمی شوم و البته صاحب نظران در این مورد اختلاف نظر دارد ولی آنچه مسلم است یک هم پیمانی تمام عیار و حمایت کامل و بدون شرط از آمریکائی ها نسبت به اسرائیل وجود دارد و همواره یکی از موارد مهم انتخاباتی در آمریکا، حمایت هرچه بیشتر کاندیداها از اسرائیل است.
اگر ملت های مسلمان و عرب این اراده مقاومت و مبارزه را داشته باشند من فکر می کنم نهایتاً می شود کار بزرگ و موفقی را انجام داد. آنچه در جنگ ۳۳ روزه و در سال ۲۰۰۰ شاهد بودیم، ترسیم یک دنیای جدید، یک مقاومت زیبا و رویدادهای بسیار مهم و امیدوار کننده برای جهان عرب بود.
بیداری اسلامی و تحولاتی که در جوامع عربی ایجاد شده نتیجه خودباوری و روحیه بخشی و آمادگی ای است که این کشورها بعد از مقاومت لبنان به دست آوردند. مردم فلسطین و غزه ثابت کردند که با دست خالی هم قادر به استقلال، مقاومت و آزادی خواهی هستند و در این میان نکته مهم وحدت، همبستگی و تحقق همگرایی میان کشورها است که روز قدس و هدف امام از انتخاب آن روز در وحدت میان ملت ها نهفته است.
اینکه حماس در سالهای اخیر با سیاست های ایران در منطقه و به خصوص مسئله سوریه زاویه پیدا کرده است، چه تاثیری در ارتباط ایران با آن گروه خواهد داشت؟
این سوال بسیار مهمی است و در افکار عمومی ایران هم بارها مطرح شده که حماس و گروه های فلسطینی دقیقاً موضع و اهدافشان چیست؟
ما باید واقع بین باشیم، حماس در یک محاصره همه جانبه است. فشار روی آن جدی است و این فشارها از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و روانی به آن گروه تحمیل می شود.
اقامت رهبران فلسطینی و حماس در کشورهای مختلف با مشکلات جدی روبرو است. ما شاهد آوارگی مجدد این رهبران هستیم که علاوه بر آوارگی از میهن خود در کشورهای دیگر هم این آوارگی را پیدا کرده اند.
گروه های فلسطینی سعی می کنند به نحوی تعادل و توازن را میان کشورهای مختلف ایجاد کنند و این فقط مختص حماس و گروه های فلسطینی نیست. همه گروه های سیاسی چنین کاری می کنند.
رهبران حماس برای خودشان توجیهی را قائل هستند. آنها نیاز به کمک همه جانبه کشورها دارند و موضوع فلسطین را یک مسئله اسلامی و در بعد وسیعتر قضیه ای انسانی می دانند. لذا با این تعریف آنها نیاز به کمک همه کشورها دارند ولی متاسفانه به دلیل گرایش های گاهی مذهبی و گاهی مکتبی که نزد حماس است، آن گروه را از حالت تعادل خارج می سازد و آنها را وادار به موضع گیری هایی می کند که منجر به زاویه دار شدن با ایران می شود. لذا مردم دچار حساسیت می شوند و چنین انتظار دارند که حماس با وجود همه کمک هایی که ایران به آنها انجام می دهد، مواضع بهتری را اتخاذ کند.
یعنی خواسته مردم در این چارچوب به حق است؟
بله این گله مندی مردم به حق است ولی من فکر می کنم هنوز هم حماس یکپارچه نیست و گرایش های فکری-سیاسی مختلفی را دارد و نباید همه حماس را یک جریان کاملاً منسجمی بدانیم. به تازگی اظهارات آقای ابومرزوق را دیدیم که کاملاً از کمک های ایران با صراحت حمایت کرده و مواضعی که اتخاذ کرده بود با بقیه کادر رهبری آن جریان تفاوت عمده ای را داشت.
.من نمی دانم این توازن که عرض کردم چقدر می تواند جواب دهد. تاکنون که جواب نداده و بخشی از این توجیه قابل درک است. اما برخوردهایی که کشورهای عربی و منطقه نسبت به فلسطین و همپیمانی که با اسرائیل دارند، حماس را باید بیشتر به فکر فرو برد و مواضع جدیدی را از سوی حماس می طلبد.
حتی ترکیه که الگوی روابط حماس با اسرائیل است، خود این بحث به گونه ای است که باید حساسیت حماس را برانگیزد.
حماس باید بداند که ایران سخاوتمندانه در اوج خشونت ها و قساوت های صهیونیست ها و همپیمانان عرب آنها در کنارش ایستاد و این سخاوت جمهوری اسلامی ایران چه در سطح دولتی و چه در سطح مردمی بدون هیچ چشم داشتی بوده است.
حماس باید به گونه ای عمل کند که مسئولان ایران بتوانند پاسخگوی افکار عمومی خود باشند. من فکر می کنم مردم ما در عین حمایت همه جانبه و عاشقانه ای که از فلسطین دارند که نماد آن را در راه پیمایی های روز قدس و حتی در شعارهای مردم در ۲۲ بهمن شاهد هستیم، باید این حق را به مردم داد که نسبت به برخی گروه های فلسطینی از جمله حماس این نقد را داشته باشند چرا که گاهی موضع گیری های حماس برای مردم ایران آزاردهنده است.
اگر حضرت امام (ره) روز قدس را مطرح نمی کردند، وضعیت فلسطین الان به چه ترتیبی بود؟
امام بنا به چند محور روز قدس را مطرح کردند و آن را به عنوان یک محوریت برای ملت های مسلمان قرار دادند. یکی انتخاب روز قدس در آخرین جمعه ماه رمضان است که حالتی تقدسی به ویژه برای اهل سنت دارد . بنابراین این انتخاب یک هوشمندی و آینده نگری ایشان را می رساند چرا که انتخاب آن روز معنادار است.
نکته دوم نامگذاری روز قدس این است که آن روز را به عنوان یوم الله مطرح کردند که در ادبیات انقلاب اسلامی یوم المستضعفین و غیره را هم داریم، اینها معنا و مفهوم خاص خود را دارد و به تقدس جمعه الوداع می افزاید. اینها نشان از ژرفنگری امام دارد که مسئله فلسطین را به عنوان تکیه گاه اول مسلمانان در گذشته به اعتقاد آنها گره زده است.
نکته دیگر مردمی بودن این روز است که سیل خروشان مردم را در آن روز داریم و این به معنای آن است که حرکت مردمی و بسیج ملت ها می تواند آزادسازی قدس را رقم بزند، همچنین حرکت مردمی در ادبیات مبارزاتی امام معنا و مفهوم خاص خودش را دارد.
امام خمینی برای فراگیرشدن این مطلب این مسائل را می آوردند که اگر هر مسلمانی یک سطل آب به روی اسرائیل بریزد، آن رژیم غرق می شود. یعنی امام با یک بهره برداری از مثالی بسیار بسیط، اندیشه تاثیرگذاری روز قدس را برای همگان و برای عامه ملت ها جا انداخته اند.
یا زمانی که امام (ره) رژیم صهیونیستی را به عنوان غده سرطانی خطاب کردند، این به معنای آن است که بدخیمترین بیماری بشریت را نمادی از وجود آن رژیم دانستند و اینها به نظر من نکاتی است که از سوی امام برای مسئله قدس مطرح شده است.
روز قدس در حال حاضر بعد اسلامی و مردمی خودش را به معنای واقعی کلمه دارد؟
این امر کاملا مشهود است که هم رژیم صهیونیستی و هم امپراطوری رسانه ای وابسته به عربستان سعودی تبلیغات را به گونه ای آغاز کرده اند که روز قدس را به یک روز ایرانی تقلیل دهند. آنها این کار را با خط مشی ایران هراسی و شیعه هراسی ایجاد شده سعی می کنند به یک نقطه تلاقی دهند، آنها می خواهند خروش ملت های مسلمان اهل سنت و کشورهای هوادار فلسطین را از گردونه حمایتی آن کشور خارج کرده، دایره مبارزه با صهیونیست ها را تنگ کنند و ایران را در این مسیر تنها بگذارند.
صحنه سوریه را چگونه تحلیل می کنید و از نظر شما راه حل خروج از آن بحران با توجه به شرایط موجود چیست؟
همان گونه که عرض کردم این بحران یک پاتکی بود علیه تحولات بیداری اسلامی. سوری ها نقش محوری خود را در مبارزه با رژیم صهیونیستی در سال های گذشته ایفا کردند، به طور مثال حمایتی که از مقاومت اسلامی لبنان داشتند و یا پناه دادن آنها به آوارگان لبنانی که در جنگ ۳۳ روزه به سوریه آمده بودند و همچنین نقش آفرینی سوریه در محور مقاومت که به صورت پلی میان بیروت و تهران عمل کرده است.
تحلیل آنها از اینکه به سوریه حمله کنند این بود که آن کشور را به عنوان بزرگترین قدرت بالقوه منطقه ای که امکان بالفعل شدن و قد علم کردن آن در سالهای اخیر در مقابل رژیم صهیونیستی می رفت به شمار می آوردند، به خصوص با روی کار آمدن جوانی همچون بشار اسد که از رهبران مقاومت و جمهوری اسلامی ایران تاثیر پذیرفته بود.
با مراجعه به مصاحبه وزیر امور خارجه سابق قطر و افشاگری وی در این رابطه که گفت ما و سعودی ها کاندید پیدایش چنین وضعیتی در سوریه بودیم این نشان دهنده و افشاگر نقش آنها با همکاری رژیم صهیونیستی و آمریکایی ها در مسئله سوریه است. همچنین تسهیلاتی که برای گسیل نیرو و تجهیزات از همه کشورها به سوریه انجام شده است نشان دهنده عزم صهیونیست ها برای نابودی آن قدرت بزرگ منطقه ای است و ما شاهد حضور جنگجویانی از ۸۳ ملیت در سوریه هستیم که این امر در تاریخ منطقه بی سابقه است.
اولویتی که برای این گروه ها وجود دارد و توجیهات شرعی و ایدئولوژیکی که برای خودشان تحلیل می کنند، نشان دهنده بسیج مراکز فکری حامی آنها برای ایجاد چنین وضعیتی است.
در حال حاضر وضعیت سوریه بسیار پیچیده است، میزان خرابی ها در آن کشور بسیار بالاست و می توان این طور گفت آنچه که اسرائیلی ها در طی ۸۰ سال در تخریب زیرساخت های تمدن اسلامی در فلسطین و بیت المقدس به وجود آوردند چند برابر آن را گروه های تکفیری با حمایت همان رژیم در پهنای سوریه به وجود آورده که این میزان خرابی هم به آسانی قابل جبران نیست.
همان گونه که می دانید به هر حال جنگ ما با رژیم صهیونیستی جنگ تمدنی و فرهنگی است، وقتی ما جنگ فرهنگی را مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که متاسفانه تکفیری ها این زیرساخت های فرهنگی و تمدنی را اعم از اسلامی و غیراسلامی از صحنه سوریه و عراق پاک کردند.
با در نظر گرفتن ساختار اقتصادی تضعیف شده و فروپاشی بخشی از قدرت نظامی و ویرانی هایی که شهرهای سوریه با آن مواجه هستند، مجموعا شرایط را بسیار سخت و هزینه جبران آن را بسیار سنگین می بینم. در رابطه با مسئله سوریه هیچ طرفی قادر به خروج از این معما نیست، مگر با در نظر گرفتن نکته ای که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای بحران سوریه مطرح و آن را در همه مذاکرات خود با طرف های اسلامی، غربی و عربی عنوان نمود و آن این است که تنها یک راه حل وجود دارد که همان مذاکرات سیاسی سوری- سوری است. در حال حاضر هم بعد از ۵ سال که از شروع این بحران می گذرد، غربی ها به این مسئله پی برده اند که تنها راه حل موجود سیاسی است.
شما مقایسه کنید تصمیمات اتحادیه عرب را در آغاز این درگیری ها، وعده هایی که رسانه های عربی به افکار عمومی می دادند مبنی بر اینکه اسد در آستانه سقوط است و رژیم سوریه در حال فروپاشی است و با همه ی حمایت های لجستیکی، نظامی و هوایی که از طرف رژیم صهیونیستی و دیگران می شدند، بعد از ۵ سال زمین گیری تروریست های خارجی را در سرزمین سوریه شاهدیم.
من فکر می کنم معضل اساسی در صحنه نظامی و سیاسی سوریه، قدرت های عربی نیستند، بلکه متاسفانه کشورهایی همچون عربستان و ترکیه هستند بیش از حد نقش کاتالیزور را ایفا می کنند و با شیوه های مختلف، رشوه های زیاد و فشارهای سیاسی، قدرت های غربی را به دخالت نظامی در سوریه وا می دارند و از طرفی پیشرفته ترین سلاح ها و تکنولوژی های نظامی را از کارخانه های بزرگ اسلحه سازی خریداری و در اختیار معارضان قرار می دهندشما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com