مهران مدیری قبل از اینه یک کارگردان باشد یک جامعه شناس - به معنای عام کلمه - است. او هم جامعه را می شناسد هم به سلیقه این جامعه واقف است. بخاطر همین هم دقیقا انگشت بر روی جایی می گذارد که می داند به هدف نزدیکتر است.
گروه فرهنگ و هنر ـ رضا سیف پور*: چندوقتی است که برنامه « دورهمی » با اجرای مهران مدیری به رقیبی جدی برای « خندوانه » تبدیل شده و در عین حال باعث شده تا شبکه نوپای « نسیم » همچنان گوی سبقت را از شبکه های دیگر و قدیمی تر مثل شبکه 3 برباید . این برنامه که تقلیدی کم و بیش دقیق از یک برنامه هندی موسوم به « شبهای کمدی با کاپل » است ، چنان در بین بینندگان جاباز کرده که حتی شوک بزرگ متلاشی شدن گروه هم نتوانست آن را از دور بیاندازد و هنوز بینندگان منتظرند تا شاید برنامه مجددا ثبات یابد و باز دور هم بخندند ! اما چرا این برنامه موفق شد و چه پیامی برای ما دارد ؟
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، دلایل موفقیت نسبی این برنامه متعدد است. یکی از این دلایل، حضور خود مهران مدیری به عنوان مجری برنامه است . نام مهران مدیری کافیست تا به خودی خود یک برنامه موفق باشد ، حتی اگر این برنامه ، طنز سخیفی همچون « درحاشیه » باشد . با اینحال این تنها دلیل ممکن نیست . دلیل مهم دیگر را باید در فقر ساختار و ضعف محتوای برنامه های رسانه ملی ، به عنوان یک کلیت ، جستجو کرد . مصداق بارز این امر همان ضرب المثل « پادشاهی یک چشم در شهر کوران » است . متاسفانه با اندکی تساهل و اغماض می توان گفت ؛کل رسانه ملی خلاصه می شود در سه برنامه « خندوانه » ، « نود » و همین « دورهمی » . این برای « غول رسانه ای » ! منطقه با بیش از 50 شبکه دیجیتال سراسری و استانی که عمدتا از طریق ماهواره نیز پخش می شوند در حد یک فاجعه است . بدتر اینکه عملا آثار پرهزینه ای همچون « کلاه پهلوی » و آثاری از این دست هم هیچگاه آنچنان که باید در سبد رسانه ای خانواده ها جای نمی گیرند . این یعنی آنکه امروز مخاطب تشنه ، با آب یک برکه هم سیراب می شود ! . البته همینجا این نکته را نیز باید متذکر شویم که تمام سخن ما درباره همان جمعیت مخاطب تلویزیون است وگرنه حساب بینندگان شبکه های ماهواره ای جداست و تعداد آنها در این محاسبه ما جایی ندارد . حال نوبت سوال اصلی ماست و آن اینکه « دورهمی » چه چیز را برای مخاطبین حاضر و بینندگان تلویزیونی خود به ارمغان آورده است ؟ دقیقا بحث ما از همینجا شروع می شود . ما میخواهیم بدانیم بینندگان حاضر در استودیو به چه چیز می خندند ؟ و مخاطبین خانه چرا روی کاناپه ریسه می روند ؟ می خواهیم بدانیم ما به چه چیز می خندیم؟
مهران مدیری قبل از اینه یک کارگردان باشد یک جامعه شناس - به معنای عام کلمه - است. او هم جامعه را می شناسد هم به سلیقه این جامعه واقف است. بخاطر همین هم دقیقا انگشت بر روی جایی می گذارد که می داند به هدف نزدیکتر است. از این منظر می توان مدیری را یک هنرمند برجسته تلقی کرد ، اما این هنرمند محبوب این بار هم مسیری نا مانوس را برگزیده . اجازه دهید برای روشن تر شدن موضوع حکایتی را با هم مرور کنیم . شاید با ذکر حکایتی شیرین ، اصل موضوع برای همه ما روشن تر شود . عطار نیشابوری یکی از عرفا و شعرای بزرگ ایرانی است که فعلا کشورهای همسایه برای او سریال درست نکرده اند و به دنبال تصاحب آن برنیامده اند . او در کتاب فاخر « منطقالطیر » حکایتی جذاب دربارة گرمابه رفتن ابوسعید ابی الخیر از عرفای به نام ایرانی نقل کرده است که بسیار قابل تامل است و در آن نکاتی باریک نهفته است . ظاهرا روزی ابو سعید به حمام می رود و کیسهکش حمام ، هنگامی که بدن شیخ را کیسه میکشیده ، سعی میکرده است که چرکها را بربازوی او جمع کند و به او نشان دهد که بر بدن شیخ چه می گذرد و البته او چقدر برای نظافت بدن وی زحمت کشیده است! این کار را معمولاً دلاکهای حمام در دهههای گذشته نیز انجام میدادند تا به خیال خود انعام بیشتری از مشتری دریافت نمایند. کیسهکش، ابوسعید را میشناسد و در همان حال از او میپرسد ؛ آداب جوانمردی چیست؟ ابوسعید نیز که حال خود اینچنین می بیند در پاسخ او میگوید؛ عیبپوشی و زشتیهای آدمی را نمایان نکردن ، یکی از آداب جوانمردی است: شیخ را گفتا بگو ای پاک جان / تا جوانمردی چه باشد در جهان ؟ / شیخ گفتا: شوخ پنهان کردن است / پیش چشم خلق نا آوردن است.
اکنون حکایت حمام رفتن شیخ بی ارتباط با نشستن پای « دورهمی » مهران مدیری نیست . مهران مدیری بر بالای استیج ایستاده و تمام زشتی های فرهنگ ما را با زبان طنز به رخ ما می کشد . تنها تفاوت این است که ما این پایین روی مبل های قرمز یا در خانه تکیه بر پشتی های الوان ، به آن می خندیم ، بهتر است بگوییم به خود می خندیم . آن کس که از « چراغ قرمز » می گذرد دقیقا همان کسی است که صدای خنده اش در سالن از همه بلند تر است . آنکسی هم که گوشه سالن ریسه می رود دقیقا همان کسی است که امروز برای ده ساعت اضافه کاری بیشتر ، 80 نفر از همکارش را له کرده است . آخرش هم قرار است همگی ما دسته جمعی برویم شمال ، شلوار کوتاه بپوشیم ! ، جوج سیخ بزنیم ! و نوشابه بخوریم . تازه ماجرای دیشب « دورهمی » را در باب « حفاظت از محیط زیست » برای هم تعریف کنیم و به خودمان بخندیم .
مهران مدیری می داند که چه می کند اما آیا ما میدانیم که چه می کنیم ؟ . کار ما به جایی رسیده که رفتار های بدور از فرهنگ مان شده سوژه خنده خودمان ! . گویی از خودمان خوشمان آمده و حالا که یکی آیینه به دست ، جلوی ما ایستاده ! داریم با خودمان کیف می کنیم . تازه نگرانیم که نکند کسی چشممان بزند و این برنامه تعطیل شود .
آنچه مهران مدیری برای ما تدارک می بیند در گونه « طنز سیاه » می گنجد . گونه ای از طنز که در آن ، نویسنده می خواهد خواننده را متوجّه واقعیات وحشتناکی کند که در حال وقوع است . دست مایه این نوع از طنز رذالت ها و حقارت ها و پوچی آرزوها و تلاش بشری است . (1) لذا در این طنز قرار است اندکی تامل کنیم نه اینکه قاه قاه بخدیم ! ... شاید خود مهران مدیری بیش از همه متعجب است . اوکه گمان می کرد در « شب های برره » ذهن مخاطب خود را غلغلک می داد اکنون رودرروی مخاطب ایستاده و می بیند که به جای ذهن ،کف پای مخاطب را غلغلک می دهد ! و شاید صدای کف و سوت مخاطبین پس از شنیدن ماجراهای « فرصت طلبی » و « قانون گریزی » در جامعه بیش از همه خود مهران مدیری را گیج و گنگ کرده !
اینها را گفتیم که به دو نکته اساسی برسیم . دو نکته ای که از قضا دقیقا پشت سرهم قرار می گیرند و خلاصه آن هم در همان ماجرای حمام ابوسعید ابی الخیر نهفته است . اول آنکه چندان شایسته نیست اینگونه زشتی های رفتاری خودمان را در حوزه های مختلف ، از جمله شهروندی ، قانون مداری، سیاست ، اقتصاد ، اخلاق و .... که همگی نماد وضعیت فرهنگی جامعه و آیینه ای از « سبک زندگی » ما است ، اینگونه بر طبق حراج بگذاریم و دوم اینکه نکند خدای نکرده دیدن این ویترین رنگارنگ زشتی ها برای ما عادت شود . به این میگویند « عرفی سازی » و اگر بدی « عرف » شود ، وای به حال ما و جامعه ما ! . من برای مهران مدیری ایرادی قائل نیستم و گمان می کنم تنها نگرانی ام این است که مهران مدیری در سال های آتی به یک یاس فلسفی عمیق مبتلا شود ، از اینرو تنها برای او نگرانم ، همین ! اما برای مدیران شبکه محترم نسیم ایراد قائلم . من از این عزیزان دلخورم که چرا دلخوش به ساعتی خندیدن مردم شده اند بی آنکه بدانند این به خود خندیدن ها عاقبت خوشی ندارد . ما به وضعیت فرهنگی خودمان می خندیم . ما به « سبک زندگی » خودمان می خندیم و اینها زیبنده نیست . « سبک زندگی » و « فرهنگ زندگی » ما متناسب با تمدن با شکوه ایرانی – اسلامی مان نیست . این را همه می دانیم اما شیوه اصلاح ، خندیدن به آن نیست . این مسیر ما را به سمتی می برد که رفته رفته این زشتی های رفتار اجتماعی ما به عرف و عادتی طبیعی تبدیل شود . خوب است به فکر درمان باشیم . لا اقل به همان اندازه که به فکر خنداندن مردم بابت عبور از چراغ قرمز هستیم به آنها تاکید کنیم که ایستادن پشت چراغ قرمز یک ارزش است ، بلند شدن برای یک کودک یک ارزش بالاتر و روز جمعه جارو برداشتن و کوچه را آب و جارو کردن ارزشی متعالی تر . شبکه محترم نسیم ما را خنداند ، قبول ! اما اینها را چه کسی باید به فرزندان ما بیاموزد .؟ ! /
*مدرس دانشگاه
پی نوشت:
1- صد سال داستان نویسی ، میرعابدینی ، ص 324