آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
ابتکار/حمید رضا نعیمی، نویسنده و کارگردان تئاتر: صدا و سیما و وزارت ارشاد به ادبیات کهن توجه ندارند
حمیدرضا نعیمی گفت: متاسفانه هیچ برنامه و عزم جدی در وزارت ارشاد و صداو سیما برای آشنایی نسل جدید با ادبیات کهن و شکوهمند ایرانی وجود نداشته و ندارد و این خسرانی است که آیندگان بر ما نخواهند بخشید.
به گزارش ایلنا، حمیدرضا نعیمی، نویسنده و کارگردان تئاتر در پاسخ به این پرسش که ادبیات کلاسیک ایران چقدر قابلیت اقتباس و ایده گرفتن برای نگارش دارد، گفت: ما از ادبیات کلاسیک خودمان بسیار کم بهره بردهایم، اما این بدان معنا نیست که کسانی از این وادی و بستر بهره نبردند. به هرحال اگر در قالب اقتباس هم نبوده باشد، اما با سیروگشت و گذار و تحقیق و پژوهش و نگارش در آن فضا و حال و هوا، آثار بسیار ارزشمندی را خلق کردند که میشود به آثار استاد بهرام بیضایی اشاره کرد. نمایشنامههایی که هم جنبه اقتباسی دارند و هم تحت تاثیر ادبیات کلاسیک ما نگاشته شدهاند. افراد دیگری هم دست به این کار زدهاند اما به طور کلی ما با این فقر مواجهیم که نسبت به ادبیات غنی و شکوه و به شدت کارآمدِ کلاسیکِ خودمان، غافل هستیم. همه اینها برمیگردد به مطالعه نکردن و کمی بیمهری نسبت به ادبیات کهن سرزمینمان. نعیمی با اشاره به آثار کلاسیک افزود: فکر میکنیم شاهنامه را فقط باید در قالب تکراری گذشتگان و یا همان فرم و ایدهای که در خود اثر حکیم فردوسی هست ارائه دهیم و یا اینکه ظرفیتهای نگاه مدرن را در این آثار نمیبینیم و یا حتی میترسیم از اینکه خطر کرده و دست به تجربههای نو بزنیم، چرا که ممکن است مورد عتاب دوستداران این نوع آثار قرار بگیریم. همه اینها دست به دست هم داده تا اکثر درامنویسان ما و حتی سینماگران ما به سراغ این آثار نرفته و متاسفانه صرفاً با اقتباس از آثار و رمانهایی کهگاه هیچ همخوانیای با فرهنگ و یا مباحث روزِ جامعه ایرانی ندارد، کاری را روی صحنه ببرند.این نویسنده و کارگردان با اشاره به اینکه اقتباس موضوعی است جدی که در تمام دنیا باعث شکوفایی هنرهایی مثل سینما و نمایش شده است بیان کرد: اما در کشور ما اقتباس نتوانسته جایگاه خود را پیدا کند. شکی نیست که اقتباس دوگونه است. یک اقتباس به شکلی است که کاملاً وفادارانه به اصل اثر است. یک اقتباسی است که نویسنده با کشف جوهره اصلی اثر و آن نگاه امروزی و اندیشه خودش دست به خلق اثر تازه میزند که هم آن اثر قبلی است و هم نیست. نوعی هم هست که در متن اصلی تغییر ایجاد نشود. ممکن است متن شکسپیر مورد اقتباس قرار نگیرد. اما کارگردان در طراحی خود به دگرگونی اثر میپردازد. حال، درک ظرفیتهای این آثار به میزان مطالعه هنرمند بستگی دارد.او افزود: آثار بیهقی بزرگترین آثار از نظر داستانپردازی و وجود بزنگاههای داستانی برای ایجاد شوک و یا غافلگیر کردن مخاطب در قصههای خود است. چقدر زیباست داستان حسنک وزیر و داستانهایی که در مورد بوسهل زوزنی و خیلی داستانهای دیگر که وجود دارد که هم در زبان و هم در فرم و حتی در اندیشه و نگاه. کارگردان نمایش سقراط با بیان اینکه نهراسیم و دست به تجربه بزنیم،گفت: البته چه خوب است که هر تجربهای را در نتیجه شکست و پیروزی آن مورد بررسی قرار دهیم. بیشک متون دیگر هم دارای این ویژگیها برای اقتباس هستند. اگر دقت کرده باشید طی دو یا سه سال اخیر، هالیوود به سراغ بازسازی و نگاه به قصههای پریان و حتی بازخلق داستانهای برادران گریم رفته است. نعیمی در پایان سخنان خود با اشاره به بیاعتنایی دولت به این مسئله اظهار کرد: متاسفانه هیچ برنامه و عزم جدی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداو سیما و سیاست فرهنگی مسئولان برای آشنایی نسل جدید با ادبیات کهن و شکوهمند ایرانی وجود نداشته و ندارد و این خسرانی است که آیندگان بر ما نخواهند بخشید.
اعتماد/با كريستف رضاعي درباره موسيقي فيلمهايش
موسيقي هيچ مرزي نميشناسد/ موسيقي الكترونيك غربي و موسيقي جنوب ايران اهداف مشتركي دارند
امير حسين ناظمزاده
۵۱ سال پيش در فرانسهزاده شد؛ دو دهه است كه موسيقي فيلمهاي بسياري ساخته است. اتفاقا اجرايش در روزهاي سومين هفته موسيقي تلفيقي، يكي از همانهايي بود كه به سرعت بليتفروشياش تمام شد. «كريستف رضاعي» پس از سالها توليد موسيقي باكيفيت با ساختن موسيقي فيلم «در دنياي تو ساعت چند است» بيش از پيش مشهور شده است. ٢٩ ارديبهشتماه قرار است كارهاي سينمايي كريستف رضاعي براي پيانو، فلوت، كلارينت، گيتار و كوارتت زهي اجرا شود. نخستينبار است كه موسيقي فيلمهاي اين آهنگساز اجراي صحنهاي ميشود. اين روزها فيلم «اژدها وارد ميشود» هم اكران است كه موسيقي آن ساخته رضاعي است. موسيقي فيلم اژدها وارد ميشود، چهره ديگري از اين آهنگساز را نشان ميدهد. براي نخستينبار درباره موسيقي اين فيلم هم با رضاعي گپ زديم.
درباره برنامههاي اجرايتان در هفته موسيقي تلفيقي بگوييد. كدام قطعات را اجرا كرديد؟
اجراي موسيقي يك فيلم فرانسوي كه با نام «خورشيدهاي متفاوت» در سال ٢٠٠١ ساخته شد و جايزه هم دريافت كرد يكي از اجراهاي اين برنامه بود. اين اثر يك فيلم صامت بود كه با دوربين سوپر ٨ فيلمبرداري شد و حدودا مدت آن يك ساعت بود و همان اندازه موسيقي هم دارد. اين اثر تا به امروز در ايران منتشر و شنيده نشده است. موسيقي فيلم «سعادتآباد» به كارگرداني مازيار ميري، موسيقي نمايش پيام دهكردي به نام «متولد ١٣٦١»، موسيقي فيلم «نزديكتر» به كارگرداني مصطفي احمدي، موسيقي فيلم «نگاه» كه در ايران اكران نشد و موسيقي فيلم «در دنياي تو ساعت چند است» به كارگرداني صفي يزدانيان رپرتوار اجرايي گروه ما بود.
با توجه به اينكه در اين هفته گروههايي اجرا دارند كه فضاي موسيقيشان بسيار از هم دور است؛ فكر ميكنيد چقدر نام هفته موسيقي تلفيقي متناسب با اجراها بود؟
از نظر من اين نام اشتباه است و معناي مشخصي ندارد. گروههايي كه در اين هفته حضور داشتند، سبكهاي متفاوتي دارند و نميتوان با يك واژه سبك و سياق همه آنها را توصيف كرد. اصولا تلفيق در هر سبكي از موسيقي اتفاق ميافتد و با موسيقي رابطه دارد و از دل آن برميآيد. موسيقي به واسطه موضوعات ديني، قومي و ملي محدود نميشود و هيچ مرزي نميشناسد. تنها ممكن است در نقاط مختلف، لهجههاي متفاوتي داشته باشد. موسيقي تلفيقي را ميتوان يك جريان دانست تا يك سبك؛ جرياني كه از ابتداي خلق موسيقي وجود داشته و اتفاقي نيست كه عمر چهل، پنجاه ساله داشته باشد. تلفيق در موسيقي هميشه اتفاق ميافتاده و از يك زماني تصميم گرفته شد تا آن را نامگذاري كنند.
چطور شد كه موسيقي فيلم اژدها واردميشود را در چنين فضاي متفاوتي (الكترونيك) ساختيد؟ چه مدت روي ساختش كار كرديد؟
اين فيلم براي من تجربه متفاوت و شيريني بود و من وارد يك نوع كار صوتي شدم كه طول كشيد تا آن را به درستي درك كنم. فكر ميكنم در اين شكل از كار كه قراراست ما انتخاب صدا داشته باشيم و آنها را كنار هم بچينيم؛ بسيار زمان زيادي نياز است. خوشبختانه ماني حقيقي هم به من اين فرصت را داد و توانستم به تدريج كار را پيش ببرم. يكي ديگر از مسائلي كه باعث طولاني شدن ساخت موسيقي اين فيلم شد؛ انرژي بالاي خود موسيقي است. البته كساني كه حرفهاي مشغول كار با موسيقي الكترونيك هستند، ميتوانند روزي چندين ساعت مشغول كار باشند اما من توانايي كار روزانه با مدت زياد را نداشتم و واقعا بعد از مدتي ذهن بسيار خسته ميشود.
علاوه بر اينكه ميگوييد موسيقي اين فيلم تجربه تازهاي براي خودتان بوده؛ من فكر ميكنم اساسا موسيقي فيلم اژدها واردميشود از جمله تجربيات بسيار مدرن موسيقي ايران است. شايد تلفيق فضاهاي موسيقي جنوب ايران با موسيقي الكترونيك يكي از المانهايي باشد كه موسيقي اين فيلم را متمايز ميكند. كمي درباره تلفيق اين دو فضا بگوييد.
بياييد روي هدف موسيقي الكترونيك متمركز شويم. موسيقي الكترونيكي كه سمت فضاهايي ميرود كه مخاطب را در يك خلسه قرار ميدهد؛ پيوند مشتركي با موسيقي جنوب ايران دارد. ما سالهاست كه در موسيقي جنوبمان در كنار موسيقي، همين فضاهاي ذكر و خلسه را داريم. در مراسمهاي زار هم ما تكرار ريتمي را ميشنويم كه به تدريج تاثير عجيبي بر وجودتان ميگذارد اين ريتم جادويي است و تاثير مستقيم بر تنفس شما، قلب شما و حتي سلولهاي بدنتان دارد. من فكر ميكنم پيوند موسيقي الكترونيك غربي و موسيقي جنوب ايران كه به ظاهر بسيار از هم دور هستند اما در واقع هدفهاي مشتركي دارند بسيار جالب است.
چه شد كه به اين فضا رسيديد و موسيقي الكترونيك و جنوب ايران به چنين آميختگي رسيد؟
اين تجربه براي من و ماني حقيقي چندان دور از تجربه فيلم «آبادان» نبود. اما در فيلم آبادان، ما طي نخستين صحبتها برايمان واضح بود كه بايد به فضاي موسيقي الكترونيك برسيم چرا كه اين فيلم در تهران مدرن شكل ميگرفت و فقط تيتر آن آبادان بود. طبيعتا تهران را با ريتمها و تنشهايش ميتوان با چنين فضايي نشان داد. اما درباره اژدها وارد ميشود فضا اين گونه نبود.
همان طور كه موريكونه ميگويد كه من هم معتقدم ارتباط ميان كارگردان و آهنگساز با فيلم اول، شكل نميگيرد و اين پروسه زمانبر است تا فضاهاي ذهني به هم نزديك شود. در فيلم اژدها وارد ميشود سكانسي بود كه كاراكترها دور آتش، ساز ميزنند. من پيشنهاد دادم يكي از سازها زنبورك باشد كه بعد فهميدم زنبورك در اين فيلم اساسا سمبل مرگ است و در نقاط ديگري هم شنيده ميشود و پس از شنيده شدنش يك نفر ميميرد. اين نخستين مواجهه من با فيلم بود بعد از آن تا اتمام فيلمبرداري من هيچ چيز از فيلم نداشتم و نهايتا چيزي بيشتر از رافكات دريافت كردم تا موسيقي آن را بسازم. ماني حقيقي آلبومي از گروه «ناين اينچ نيلز» به من داد و گفت كه چنين فضايي ميخواهد. درواقع اين آلبوم باعث نزديك شدن فضاي ذهني ما شد اما اين شروع كابوس من بود تا چيزي بسازم كه هم شبيه به ناين اينچنيلز نباشد و هم فضايي شبيه به آن بسازد.
به نظرتان نقش موسيقي در اين فيلم چيست؟
موسيقي كه براي اين فيلم ساخته شده قرار است اضطراب ايجاد كند و دايما اين خطر را گوشزد ميكند كه قرار است اتفاقي بيفتد. درواقع ما به فضاهاي تاريك و سنگيني نياز داشتيم تا اين حالت خطر را ايجاد كند. بسياري از صحنههاي اين فيلم، ديالوگهاي سادهاي است كه وقتي موسيقي روي آن ميآيد به طور كلي فضا تغيير ميكند.
اژدها وارد ميشود، كلك بزرگي است و مخاطب دايما فكر ميكند آيا آنچه ميبيند واقعيت دارد يا نه. همين مساله قرار است با موسيقي نيز پوشش داده شود. يعني گاهي با هيجانش؛ تعليقي ايجاد كند.
آيا قصد داريد موسيقي اين فيلم را منتشر كنيد؟
تلاش من بر اين است كه موسيقي فيلم اژدها واردميشود به زودي منتشر شود. اين آلبوم توسط نشرميم منتشر خواهد شد.
اعتماد/واكنش وزير ارشاد به ماجراي لغو كنسرتها
دولت تدبير و اميد با چنين اتفاقاتي وجههاش خراب نميشود
علي جنتي، وزير ارشاد دولت يازدهم در پاسخ به خبرنگار «اعتمادآنلاين» درباره لغو كنسرتها گفت: دولت تدبير و اميد به گونهاي رفتار كرده است كه با چنين اتفاقاتي وجههاش تخريب نميشود. محمدباقر نوبخت سخنگوي دولت (٢٨ ارديبهشت ماه) در نشست خبري خود با خبرنگاران در پاسخ به سوالي در مورد لغو مجوز كنسرتها در شهرهاي مختلف، به سخنرانيهاي رييسجمهور و تاكيد او بر نارضايتي از چنين رفتارهايي اشاره كرد و گفت كه رييسجمهور در برخي سخنرانيهاي خود به صراحت مراتب نارضايتي خود را از لغو مجوزهاي قانوني كنسرتها بيان كردهاند. او همچنين در صحبتهايش گفت كه «انتظار داريم در خصوص كنسرتهايي كه با مجوز انجام ميشود، شاهد لغو آنها نباشيم چرا كه آثار اجتماعي و فرهنگي سويي دارند.» در همان روز نشست خبري سخنگوي دولت، علي جنتي وزير ارشاد دولت يازدهم در پاسخ به خبرنگار «اعتمادآنلاين» در حاشيه نشست صميمي حزب اعتدال و توسعه با منتخبان ملت در پاسخ به اين سوال كه چرا لغو كنسرتها در شهرهاي مختلف تا اين حد زياد شده است، لبخند زد و با سكوت از ماجرا عبور كرد. با اين حال او در پاسخ به اين موضوع كه لغو كنسرتها وجهه فرهنگي و اجتماعي دولت يازدهم را تخريب ميكند و باعث ميشود كه چنين اتفاقاتي به ضرر دولت يازدهم در اين مدت كمي كه از عمر دولت يازدهم مانده است تمام شود، گفت: دولت تدبير و اميد به گونهاي رفتار كرده است كه با چنين اتفاقاتي وجههاش تخريب نميشود. علي جنتي در واكنش به لغو كنسرت مجوزدار كيهان كلهر ۲۴ ارديبهشت، اعلام كرده بود كه «قوه قضاييه اينگونه اقدامات را جزو حقوق خودشان ميدانند.» او در حاشيه همايش شاهنامه پس از شاهنامه در مشهد طي گفتوگو با خبرنگاران گفته بود كه «علت لغو كنسرت كلهر دخالتهايي است كه دادستاني ميكند و آنها با تشخيص خودشان اقداماتي را انجام ميدهند.» علي جنتي در ادامه صحبتهاي خود گفته بود كه «در حد بضاعت خود» با رييس قوه قضاييه نامهنگاري كرده و «آنها گفتند كه به دادستان مشهد و دادستانهاي استان ابلاغ كردهاند كه به نوعي همراهي كنند».
اطلاعات/دکتر صالحی امیری: نیازمند احیای ایران فرهنگی از طریق توجه به میراث و تمدن هستیم
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی گفت: امروز نیازمند احیای ایران فرهنگی از طریق توجه به حوزه میراث و تمدن ایرانی و پایبندی به ارزشهای اسلامی و هویت دینی هستیم.
به گزارش مهر، دکتر سیدرضا صالحی امیری دیروز در مراسم روز جهانی موزه و میراث فرهنگی که در محل موزه ملی ایران برگزار شد، اظهار کرد: امسال یکصدمین سال تاسیس موزه ملی است. موزهای که به یک معنا مادر تمام موزههای ما و نماد هویت فرهنگی و تاریخی ما است و خوشحالم که نخستین ساختمان کتابخانه ملی همجوار این موزه است.
او با اشاره به موضوع مورد بحث خود از منظر مطالعات و مدیریت فرهنگی، به اهمیت موضوع موزه و موزهداری پرداخت و گفت: در مبحث فرهنگ و تحلیل و تفسیر کارکرد آن بر این باوریم که فرهنگ، چهار ساحت را دربرمیگیرد و اولین و مهمترین کارکرد آن، هویتسازی است. رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی با تاکید بر اینکه کارکرد اصلی فرهنگ، حفظ و تداوم ارزشهای بنیادی در جامعه است، مهمترین عامل بقای فرهنگی و تداوم فرهنگی هر ملتی را هویت آن ملت و کشور دانست. صالحی امیری ادامه داد: به اعتقاد من موزهها نشانگر هویت و در حقیقت شناسنامه هر قوم و ملتی هستند. همانطور که شناسنامه یک فرد سند هویتی او است، موزه هم سند هویت بخش یک ملت است. فرهنگ و تمدن هر جامعه و ریشههای تاریخی مردمان در موزهها تبلور پیدا میکند. به عبارت دیگر موزهها محل اجتماع و انباشت سرمایههای عظیم فرهنگی ما هستند که طی قرون و سالها برای ما به یادگار ماندهاند.
او با بیان اینکه موزه، آیینه تمام نمایی از فرهنگ، هنر،آداب و رسوم، باورها و اعتقادات گذشتگان و نیاکان ماست و از این منظر موزه یکی از پلهای ارتباطی بین گذشته، حال و آینده به شمار میرود، خاطرنشان کرد: موزه و میراث فرهنگی ریشههای تاریخی و فرهنگی ما هستند و بدون اتصال به ریشهها، هیچ درختی زنده و تنومند و ثمربخش نمیماند.
مشاور رئیس جمهور افزود: یکی از مشکلات و آسیبهای جدی فرهنگی جامعه ایرانی عدم توجه به سرمایههای فرهنگی است که خود محصول علت دیگری است و آن مسئله گسست یا گسل فرهنگی در جامعه امروز ما است. بنابراین در چشمانداز فرهنگی یک جامعه که دغدغه امروز ما است و شعار امسال هم برایناساس مطرح شده، اولین و مهمترین گام برای ترسیم چشمانداز روشن فرهنگی، توجه به ریشههای فرهنگی و هویتی و احترام به میراث فرهنگی است. او افزود: مساله ساده اما بسیار مهم ضرورت انباشت تجارب و سرمایههای یک جامعه به ویژه در عرصههای فرهنگی، موجب ظهور و بروز مشکلات عدیدهای شده که یکی از آنها مسئله گسست فرهنگی میان نسل امروز و دیروز است و مسلما چنانچه به فکر راهکاری برای فائق آمدن بر این مشکل اساسی فرهنگی نباشیم معلوم نیست آیندگان و نسلهای بعد چه میزان ارتباط با نسلهای قبل و ریشههای هویتی خود داشته باشند و چشمانداز فرهنگی روشنی را نمیتوان متصور شد.
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، تصریح کرد: در این میان نقش موزهها به عنوان نگاهبانان ریشههای فرهنگی یک جامعه نقشی انکارناپذیر و بسیار مهم تلقی میشود. بویژه وقتی باور داشته باشیم که موزهها ابزاری مهم برای تبادل فرهنگی، تعامل فرهنگی، گفتوگوی فرهنگی، غنیسازی فرهنگی و ایجاد بستر لازم برای زندگی مسالمتآمیز فرهنگی در کنار یکدیگر هستند.
صالحی امیری با تاکید بر اینکه ما موزه ایجاد نمیکنیم تا بتوانیم گردشگر جذب کنیم یا حتی موزه نمیسازیم که گذشته خودمان را نشان بدهیم، گفت: در وهله نخست موزهها ساخته میشوند تا سطح فرهنگی و تمدنی جامعه بزرگ ملی را نسبت به موقعیت کنونی ارتقا دهند؛ بنابراین وجود این نگاه در توسعه موزه از اهمیت ویژهای برخوردار است. زمانی که این نگاه در مواجهه با موزه و موزهداری وجود داشته باشد، آنگاه موزه مکانی برای توسعهیافتگی، ایجاد، حفاظت و معرفی هویت فرهنگی و مهمتر از همه انتقال آن به نسلهای آینده، میشود.
ایران/کارشناسان و صاحبنظران سینما در گفتوگو با «ایران» از تصمیمات جدید برای اکران میگویند
حذف اکران عید فطر یعنی نگاه درست به حوزه نمایش
شکوه مقیمی
اکران عید فطر بعد از نوروز، یکی از مهمترین زمانهای نمایش فیلمهای سینمایی محسوب میشود. سالها بود که اکران ویژه فیلمها در عید فطر با استقبال خوبی از سوی مردم روبهرو میشد و البته گاهی فیلمهایی که هنوز جوهر پروانه نمایش آنها خشک نشده بود خارج از نوبت به اکران ویژه عید فطر میرسیدند. برنامه اکران «اذان تا اذان» از سال 88، با این نگاه که هر 365 روز سال، روز خوب سینماست، اجرا شد تا نامگذاریهای خاص چون اکران ویژه عید فطر، فصل مرده در سینما در طول ماه مبارک رمضان تولید نکند. در روزهای آغازین شروع اکران «اذان تا اذان» مسئولان معاونت نظارت بر اماکن عمومی ناجا بهدلیل مسائل امنیتی و انتظامی با این طرح مخالفت کردند ولی با پیگیری شورای صنفی نمایش، سینماداران و پخش کنندهها و استقبال مردم این طرح عملی شد.
چندی پیش غلامرضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش اعلام کرد امسال با تصمیم شورای صنفی، برچسب اکران ویژه عید فطر از روی نمایش فیلمها برداشته شده و فیلمها در شرایط عادی بهنمایش درخواهند آمد. در آییننامه جدید شورای صنفی نمایش در سال ۹۵ فیلمها پشت سرهم و براساس برنامه از پیش اعلام شده اکران میشوند و در قرارداد هیچ فیلمی عنوان «فیلم ویژه برای اکران عید فطر» ذکر نخواهد شد. با توجه به اینکه در سالهای قبل به فیلمهای اکران عید فطر امتیازات خوبی داده میشد، اینکه این امتیازات امسال چگونه تبیین خواهند شد و آیا شورای صنفی نمایش قصد دارد امسال برای اکران فیلمهای سینمایی در عید فطر و ماه رمضان، تمهیدات جدیدی را در نظر بگیرد؟ سؤالی است که از کارشناسان و تهیهکنندگان سینما پرسیدیم تا ببینیم چه سرنوشتی در انتظار اکران عیدفطر است.
علی سرتیپی، تهیهکننده و سینمادار: اکران ماه مبارک رمضان با اکران ویژه عید فطر فرقی ندارد. تمام ماههای سال برای اکران فیلمها مناسب هستند. حتی میتوان گفت اکران ماه رمضان بهتر است و با استقبال بیشتری روبهرو میشود. فیلمهای موفق نشان دادند نباید محدودهای برای نمایش فیلمها تعیین کنیم. این تصمیم صرفاً توسط شورای صنفی نمایش گرفته شده و خوشبختانه تصمیم بسیار خوب و مؤثری است. اکرانهای ویژه موجب ایست و درجازدن برای فیلمها بود و برداشتن این نوع اکران کمک بسیاری به سینما و مجموعه سینماداران میکند.
اصغر بانکی، تهیهکننده و نماینده کانون پخشکنندگان: با برداشته شدن اکران ویژه عید فطر، بر اساس قوانین اکران، فیلمها با برنامه قبلی، بهترتیب تاریخ صدور پروانه نمایششان، اکران میشوند و بینوبتی و نارضایتی بهوجود نمیآید. در واقع فرقی بین تولیدات گذاشته نمیشود. وی اعلام کرد: شرایط این اکران یک هفته پیش از ماه رمضان اعلام میشود.
محمد قاصد اشرفی، رئیس انجمن سینماداران: ما امسال هم طرح اکران ویژه و اذان تا اذان را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه میدهیم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بهصورت مکتوب از نیروی انتظامی درخواست مجوز میکند. امیدواریم نیروی انتظامی مثل سالهای گذشته با ما همکاری کند تا بتوانیم اکران موفقی داشته باشیم زیرا فکر میکنم اکران موفق در ماه رمضان، سینما را از اکران ویژه عید فطر بینیاز میکند. وی ادامه داد: در طرح اکران ویژه رمضان به فیلمها و سالنها کمک زیادی میشود، برنامهریزی خوبی هم در این راستا شده و در طرح شورای صنفی، کمکهای ویژهای برای صاحبان فیلمها در نظر گرفته شده تا فیلمهایشان را در این ماه اکران کنند. او تصریح کرد: «در سالهایی که تمهیداتی برای اکرانهای ماه رمضان صورت گرفته است صاحبان فیلمها تمایل بیشتری دارند که فیلمشان در ماه رمضان اکران شود.» قاصد اشرفی با توجه به رضایت سینماداران از اکران ماه رمضان پیشبینی کرد: «با توجه به اینکه فیلمهای خوبی در نوبت اکران هستند و برنامهریزی هم مناسب بوده است، در طرح و آییننامه اکران هم کمکهایی برای فیلمهای ماه رمضان در نظر گرفته شده است و امیدواریم در نهایت مردم نیز از آن استقبال کنند.»
امیرحسین علمالهدی، کارشناس حوزه اکران: حذف این نوع اکرانهای ویژه به منزله نگاه درست به حوزه نمایش است و موجب میشود فروش خوبی در اختیار سینماگران قرار بگیرد و این امر مختص به روزهای خاص نشود. در وهله اول پخشکنندهها و سینماداران باید تلاش کنند که به این افزایش فروش کمک کنند. یکی از امتیازاتی که مسئولان میتوانند به فیلمها در ماه رمضان دهند پایین آوردن کف فروش برای ادامه اکران است که آنها را در ریسک کمتری میگذارد. در بخش سینمای «هنر و تجربه» نیز همین برنامهها اعمال خواهد شد و ما در حال رایزنی با سینمادارهای مربوطه هستیم.
ایران/گفتوگوی «ایران» با رامبد جوان به بهانه برگزاری جشنواره فیلم سبز: ای کاش همه ما نگهبان زمین بودیم
زهرا نجفی
رامبد جوان فقط یک بازیگر، مجری یا کارگردان نیست او علاوه بر اینها فعال محیط زیستی است که همیشه تلاش کرده تا اقداماتی در زمینه محیط زیست انجام دهد. جوان معتقد است انسانها دارای خشم، رنجش و گاه ضعفهای درونی هستند که آن را با تخریب طبیعت خالی میکنند تا به آرامش برسند و آرزویش این است که همه ما نگهبانان زمین باشیم. با توجه به برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم سبز که محوریت آن محیط زیست است و با توجه به اینکه این بازیگر دغدغههای محیط زیستی بسیاری دارد و در برنامه خندوانه هم به آن پرداخته، در گفتوگویی با او جویای این دغدغهها شدیم که متن کامل آن را در زیر میخوانید:
آقای جوان شما فعالیتهای محیط زیستی بسیاری دارید این دغدغههای محیط زیستی شما از کجا نشأت میگیرد؟
از علاقهام به جهان و زندگی نشأت میگیرد ضمن اینکه همیشه سعی کردم آدم با شعوری باشم. البته فکر میکنم آنقدر این مسائل بدیهی است که ترجیح میدهم خیلی وارد جزئیات نشوم و فقط بگویم چون کره زمین را دوست دارم.
افراد بسیاری هستند که به محیط زیست یا به قول شما کره زمین علاقه دارند اما هیچ وقت این علاقه باعث نشده تا اقدامی در راستای حفاظت از محیط زیست انجام دهند. اما شما برعکس آنها هستید؟
نخستین اقدام و عمل من به عنوان انسانی که در حال زندگی روی این کره خاکی است میتواند این باشد که رعایت محیط اطرافم را کنم. از این منظر که زباله کمتری تولید کنم، یا سعی کنم نه تنها آزاری به طبیعت، گیاهان و حیوانات وارد نکنم بلکه برای آنها مفید هم باشم. فکر میکنم افرادی مثل ما که کارمان فرهنگی است و به خاطر آن میتوانیم از رسانههای بزرگ استفاده کنیم وظیفه داریم به آدمها یادآوری کنیم که چطور با طبیعت رفتار کنند.
دغدغههای محیط زیستی تان را چطور عملی میکنید؟
ابتدا به عنوان یک شهروند در هیچ جا زباله نمیریزم، زبالهها را تفکیک میکنم، آب زیاد مصرف نمیکنم، حمام کردن من بسیار کوتاه است تا آنجا که به نوعی دارم در این زمینه رکورد میزنم. خودم از طبیعت مراقبت میکنم و به آدمها میگویم که کمتر آب مصرف کنند. بارها اتفاق افتاده به کسانی که در حال مصرف بیش از اندازه از آب بودند تذکر دوستانه دادهام اما فکر میکنم به عنوان فردی که میتواند برنامهسازی کند و اجرای برنامهای مثل خندوانه را که برنامه مفرحی است برعهده دارد اگر نکات فرهنگی را در این برنامه بگنجانم میتوانم تأثیر بسیار مثبتی بگذارم و متوجه شدهام که بچهها و نوجوانان نسبت به آنچه میگوییم بسیار حساس شدهاند.
مردم شهر تهران تا چه اندازه دغدغه محیط زیستی دارند؟
بسیار کم.
در حال حاضر بزرگترین بحران محیط زیستی کشور را چه چیزی میدانید؟
همه چیز. در واقع از پوشش گیاهی تا کمبود آب و تولید زباله با بحران رو به رو هستیم.
شما فراخوان قطره قطره را در راستای بحران آب به راه انداختید، آیا این فراخوان توانست تأثیر یا بازتابی داشته باشد؟
بله. قطعاً تأثیر گذار بوده است اما نمیتوانم درصد بدهم زیرا نیاز به تحقیق و آمارگیری دارد. با این حال آن چیزی که به ما منتقل شد امیدوارکننده بود و متوجه شدیم که این فراخوان بیتأثیر نبوده است. به نظرم اینکه
سه و نیم میلیون نفر تصمیم گرفتهاند تا در این فراخوان ثبتنام و متعهد بشوند که از آب مراقبت کنند قطعاً تأثیرگذار خواهد بود زیرا استفاده از آب به موضوع و دغدغه ذهنیشان تبدیل میشود و قطعاً تعداد قابل توجهی آن را رعایت میکنند.
اگر به شما بگویند یک آرزوی محیط زیستی شما در این لحظه برآورده میشود، چه آرزویی میکنید؟
نمی توانم انتخاب کنم. چیزهای بسیاری است که میتوانم بگویم. آرزویم این است که همه ما نگهبان زمین باشیم. لشکر بزرگی برای حفاظت از محیط زیست و زمین. در این آرزو همه چیز جای دارد از جنگلها، کوهها و حیوانات گرفته تا دریاها و آب.
جوان/كمپين مردمي براي جلوگيري از غارت 2ميليارد دلاري اموال ملت ايران
هنرمندان پيشقدم در كمپين يك ميليون امضايي غارت
جمعي از هنرمندان كشورمان با راهاندازي كمپيني مردمي، در حال جمعآوري امضا براي ارسال نامه به رئيس سازمان ملل هستند؛ كمپيني كه هدف آن جلوگيري از غارت اموال ايران توسط امريكا است.
نویسنده : محمدصادق عابديني
در پي صدور رأي ديوان عالي امريكا براي برداشت حدود 2 ميليارد دلار از داراييهاي مسدود شده ايران جهت پرداخت غرامت به خانوادههاي امريكاييان كشته شده در جريان حمله به پايگاه نيروهاي امريكايي در بيروت و اعتراض دولت ايران به اين رأي، اين بار هنرمندان ايراني پيشقدم شدند و با ايجاد كمپيني به دنبال احقاق حقوق ايران و بازگرداندن 2 ميليارد دلار مذبور هستند.
رأي دادگاه امريكا و اعتراض در ايران
در سال 1983 پايگاه تفنگداران نيروي دريايي امريكا در بيروت منفجر شد كه در آن حادثه 241 نظامي امريكايي و تعدادي نيروي فرانسوي كشته شدند. امريكا از آن سال ايران را متهم به دست داشتن در اين انفجار ميكند، ادعايي كه كشورمان همواره آن را رد كرده است. در سال 1996 دولت امريكا با تصويب قانوني اين اجازه را به اتباعش داد تا در هر كجاي دنيا از حملات به اصطلاح تروريستي آسيب ديده باشند بتوانند عليه دولتهايي كه امريكا آن را حامي تروريسم ميداند، شكايت كنند. با اين چراغ سبز، وكلاي پرونده كشتهشدگان امريكايي در بيروت ادعايي را عليه ايران اقامه كردند. در سال 2003 دادگاهي در امريكا رأيي به نفع بازماندگان حادثه بيروت صادر و جمهوري اسلامي را محكوم به پرداخت 2 ميليارد دلار كرد. متعاقب اين رأي و در سال 2010 اموال بانك مركزي ايران در «سيتي بانك» امريكا توقيف شد. اين پرونده با كش و قوسهاي فراوان و شكايت ايران به ديوان عالي امريكا در نهايت با حكم ديوان عالي ايالات متحده در تأييد توقيف 2ميليارد دلار اموال كشورمان همراه شد. دولت ايران تا به حال چند اقدام حقوقي براي بازگرداندن اين اموال انجام داده و رئيسجمهور، اقدام امريكايي را راهزني ناميده است. در اين شرايط هنرمندان كشورمان نيز دست به كار شدند و خواهان بازگرداندن اموال توقيف شده هستند.
كمپين هنرمندان
بر اساس قوانين سازمان ملل در صورتي كه تعداد امضاهاي يك كمپين به يك ميليون نفر برسد، دبير كل سازمان ملل موظف است كه آن موضوع را پيگيري و نسبت به آن اعلام موضع كند. اين نامهها به عنوان اسناد سازمان ملل به ثبت خواهند رسيد. در سالهاي اخير چند بار هنرمندان ايراني، كمپينهاي مردمي را براي جمعآوري امضا جهت ارسال نامه به سازمان ملل راهاندازي كردهاند. پيش از اين و در جريان به گروگان گرفتن پنج مرزدار ايراني توسط يك گروهك تروريستي، كمپين بزرگي توسط هنرمندان در شبكههاي اجتماعي به راه افتاد و با جمعآوري امضا و فشار رواني و رسانهاي در آزادسازي سربازان به گروگان گرفته شده نقش مؤثري داشت.
سال گذشته و بعد از فاجعه منا، بار ديگر هنرمندان ايراني دست به كار شدند و كمپيني را در محكوميت دولت سعودي به راه انداختند. در آن كمپين هنرمندان و مردم پاي نامهاي را امضا كردند كه در آن ضمن ابراز همدردي با بازماندگان اندوهگين فاجعه منا، خواستار دخالت مستقيم سازمان ملل براي پيگيري مجدانه اين موضوع و حرمت گذاري به جان و امنيت انسانهاي بي گناه شدند. بعد از تجربه موفق كمپين منا، اين بار كمپين ديگري از روز گذشته و با مشاركت گسترده هنرمندان به راه افتاده است.
نامه در دفاع از حقوق ملت ايران
در كمپيني كه از ديروز كار خود را آغاز كرده است، هنرمندان و مردم ايران با امضاي نامهاي خطاب به رئيس سازمان ملل به غارت اموال ايران توسط امريكا اعتراض كردند. پرويز پرستويي كه دبيري اين كمپين را برعهده دارد، درباره راهاندازي آن ميگويد: : «ما مردم ايران آنقدر در پيچ و خم حوادث روزگار آبديده شدهايم كه بخواهيم و بتوانيم قدرتمندانه خواستههاي بحقمان را از روشهاي قانوني و مدني پيگيري كنيم و بهانه به دست دشمنان اين مرز و بوم ندهيم. هركس از هر قشر و سليقه، كه اين آب و خاك را دوست دارد بسم الله، با شركت در اين گردهمايي بزرگ ملي به ديگر جهانيان نشان دهد كه هرگز نخواهد گذاشت حق فرزندانش از گلوي هيچ كس به راحتي پايين برود.»
متن اين كمپين خطاب به بان كي مون به شرح زير است:
دبير كل محترم سازمان ملل متحد
ما امضا كنندگان اين بيانيه به عنوان جمعي از ملت ايران درخواست داريم كه به نامه اعتراضي دولتمان به جنابعالي در مورد حكم دادگاههاي امريكا درباره برداشت غيرقانوني 2ميليارد دلار از اموالمان در اين كشور كاملاً توجه كرده و از اين امر كه خلاف رويه بينالمللي است به شدت و قاطعانه جلوگيري فرماييد.
برگزاركنندگان اين كمپين از همه مردم ايران درخواست كردهاند تا با امضاي نامه مذبور در رسيدن امضاها به بالاي يك ميليون كمك كنند و نقشي در اعتراض به توقيف اموال كشورمان داشته باشند.
يكي از برگزاركنندگان اين پويش مردمي كه نخواست نامش رسانهاي شود در گفت و گو با «جوان» تأكيد كرد: اين حركت مردمي است و نبايد آن را با حركتهاي جناحي مخلوط كرد. مردم ايران بايد متوجه شوند كه دولت امريكا در فكر غارت اموال آنها است. حالا چرا اين 2ميليارد دلار در امريكا بوده و خارج نشده بحث بعدي است و اكنون اولويت ما جلوگيري از به تاراج رفتن آن و بازگرداندن اين اموال است. اين هنرمند تأكيد ميكند: مردم ايران اكنون در برابر يك دشمن مشترك قرار گرفتهاند و هرچقدر هم ما درون خانه و بين خودمان اختلاف نظر داشته باشيم بايد در برابر دشمن متحد باشيم.
وي ادامه داد: كمپينهاي مردمي حركتهاي خوبي هستند كه بايد رسانهها براي تبليغ و معرفي آنها كمك كنند. شايد هنوز خيلي از افراد از داستان برداشت 2 ميليارد دلار اموال كشورمان بيخبر باشند، حداقل ميتوان با اين كمپينها جامعه را نسبت به آنچه در حال رخ دادن است، آگاه كرد.
علاقهمندان براي حضور و ثبت امضا در اين پويش مردمي ميتوانند به آدرس اينترنتي www.hhnews.ir رفته و در كمپين مرديم حضور يابند. اين امضاها به سايت اصلي كه وظيفهاش ثبت كمپينها براي ارسال به سازمان ملل است، منتقل ميشود و با رسيدن مجموع امضاها به يك ميليون امضا، اين نامه به صورت رسمي به دبيركل سازمان ملل ارسال خواهد شد و بان كي مون را موظف خواهد كرد آن را پيگيري كند.
جوان/هم آلبالو پخش ميكنيم و هم فيلم نميسازيم؛ به كسي چه؟!
سربهزيري مشكوك حوزه هنري!
حواشي براي سينماي ما هميشه هم انگار بدك نيست؛ بالاخره همينهاست كه توجه ملت را به سمت سينما ميبرد. البته برخي از اين حواشي، جذابند و برخي نه! مثلاً اينكه فيلمي اگر خوب باشد همه سراغش را ميگيرند و اگر بد باشد نيز كه به شكل ديگري توي سرش ميزنند.
نویسنده : محسن غلامي(قلعه سيدي)
البته يكي دو سالي حداقل ميشود كه سينماي ما ديگر مثل بچه سربه هوا نيست و توي اكران جنجال و هوچيگري نميكند، جز همين اواخر بر سر يكي دو فيلم مثل آلبالوي ماني حقيقي. گرچه بودن اين فيلمها از جهتي نيز خوب است؛ اينكه تفاوت كيفي فيلمها مشخص ميشود و يا اينكه يقه برخيها را ميشود گرفت كه با اين همه پول و بودجه، چرا شماها فيلم درست و حسابي نميسازيد؟ كمي به عقبتر برگرديم؛ چندسال قبل و زماني كه سر و صداها به سمت پرده اكران رفت. برخي فيلمسازان و در كنارش سازمان سينمايي حساب كار دستشان آمد كه سينما قصه چرك پرت مندرآوردي لازم ندارد و البته كسي نيز با تلخِ واقعي و غيره ساختن مشكل ندارد. اينها حرف كساني است مثل حوزه هنري كه به قول عدهاي سر بزنگاه نقش سد را در اكران پيدا كردند. بالاخره سالنهاي زيادي در سينما دارند و با توجه به دغدغه چند سال پيششان ممانعت كردند از اكران فيلمهاي خاصِ عدهاي فيلمساز كه سينما را با اتاق خواب و يا عالم نشئگي اشتباه ميگرفتند. فرقي هم براي حوزه هنري آن سالها نميكرد كه فيلم مثلاً كمدي باشد يا اجتماعي و غيره. با پنبه سر ميبريدند تا كار سينما در قصهگويي به جاهاي باريك نكشد. بالاخره صاحب مِلك هستند و كسي حق دخالت در مالشان را كه سالنها باشد، ندارد. البته اين وظيفه حوزه هنري هم هست كه فيلم بسازد در كنار اينكه جلوي هر فيلم نچسبي هم بايستد. اما همين حوزه هنري كه روزي چندان آرام نبود، چهرههاي سينمايي كه اتفاقاً وابسته به خانه سينماي قبل بودند را به درونش نيز پناه داد! حسابي هم بودجه گرفتند و فيلم ساختند!
فيلمهاي خيلي بيكيفيتي نيز نبودند، حداقل اينكه در چارچوب فكري حوزه هنري ساختند و پولشان را نيز گرفتند. اين قضيه اعتراض چپي و راستي را هم گرچه در پي داشت و چندان قضيه در سكوت نگذشت. با اين حال فضاي آرام سينما گويا به مذاق همين مركز كه حوزه باشد نيز گويا حسابي خوش آمده و سعي ميكند در همان كنج و سر به زير بماند! اينكه نه فيلم ميسازد و نه اعتراضي و صدايي و غيره از سمتش بلند نميشود. حتي سالنها را تمام و كمال در اختيار همه آثار سينمايي قرار داده كه اين نيز اتفاق به ظاهر عادلانهاي هم هست. ولي آن حوزه هنري چند سال پيش كجا و الانشان كجا؟ حتي بهطور مصداقيتر در قبال فيلم آلبالوي ماني حقيقي كه گلايه وزير ارشاد را نيز در برداشت، باز سكوت محض كرد و هرچه سالن داشت را در اختيارش گذاشت و بازهم دغدغه حوزه كجا و قصه عجيب و چَرَند «50 كيلو آلبالو» كجا؟ لابد خبري است! اين را نيز بايد در نظر گرفت كه وظيفه اين مركز با بودجه ميلياردي فعلاً گويا خلاصه شده در بازار نشري كه خود حوزه همين سال گذشته چندميليارد تومان ضرر كرده است. حجم عظيم كتابهايي كه فقط چند مثالش واقعاً ايدهآل است و خيليهايش نه. اين به كنار؛ چرا ردپايي از اين مركز در سينما ديگر نيست. لابد در اكران سكوت محض كرده تا كمكاريشان در توليدات سينمايي، در خفا فراموش شود. پس اين همه بودجه كجا خلاصه ميشود؟ سالي يك فيلم كه نهايتاً 1/5 ميليارد برايشان هزينه دارد، مسلماً براي اينها عددي نيست، اما فعلاً كه نميسازند! دليلش را بيپولي اعلام ميكنند كه چندان واقعيت ندارد. گرچه قبلترهايي هم كه ساختهاند متأسفانه عمدتاً بدون مخاطبسنجي بوده است. تعهدي هم اگر پشت فيلمها هست، روي پرده نتوانستند خودي نشان بدهند؛ فقط ساخته شدهاند و عمدتاً نيز متوسطند و بيكيفيت؛ «دلبري» و «حق سكوت» و «تاج محل» و غيره. سكوت زياد از حد حوزه هنري در حوزه سينما آن هم براي مركزي كه خودش فيلمساز تربيت ميكرد و فيلمهاي آنچناني ميساخت، واقعاً، قابل توجيه است؟ نه! پس جمع كردن اين همه كارمند و مثلاً فيلمساز و نويسنده در يك سفره دورهمي براي چيست، جز اينكه به توليد منتج شود؟ فعلاً كه براي حوزه هنري گويا همه چيز گل و بلبل است. فيلم نميسازيد لااقل حواستان باشد اين همه سالنهايتان در اختيار چه فيلمهايي است؟ احتمالاً بايد بگوييم كه شايعه ساخت و پاخت با برخي فيلمسازان حتي مثلاً بچهروشنفكرزدهها، يا شايد هم پشيماني از اكران نكردن برخيها در چندسال گذشته، حيف و ميل بودجه ميلياردي و غيره در موردتان انگار وجود دارد.
جوان/واكنش دبير كاريكاتور هولوكاست نسبت به بيانيه مديركل يونسكو
نگران هولوكاست رژيم صهيونيستي در منطقه هستيم
سيدمسعود شجاعيطباطبايي، دبير دومين مسابقه بينالمللي كارتون و كاريكاتور هولوكاست با نوشتن نامهاي خطاب به خانم ايرينا بوكووا، مديركل يونسكو نسبت به بيانيه وي واكنش نشان داد.
نویسنده : بهنام صدقي
نگران هولوكاست رژيم صهيونيستي در منطقه هستيمبه گزارش «جوان»، چندي پيش بود كه مديركل يونسكو با نوشتن بيانيهاي اتهاماتي را به مسابقه كارتون و كاريكاتور «هولوكاست» وارد كرد. ايرينا بوكووا با انتشار بيانيهاي نمايشگاه آثار منتخب دومين مسابقه كارتون و كاريكاتور هولوكاست را «به مسخره گرفتن يكي از برگهاي غمانگيز تاريخ بشريت و موجب تشديد خشونت و نژادپرستي و برانگيخته شدن خشم» خوانده و در بيانيهاش برگزاري نمايشگاه هولوكاست را با روحيه مداراي فرهنگ غني پارسي و ارزشهايي كه جمهوري اسلامي را به ناميدن سال 2010 به سال گفتوگوي تمدنها كشاند، در تضاد دانست كه در نهايت موجب شد سيدمسعود شجاعيطباطبايي، دبير دومين مسابقه بينالمللي كارتون و كاريكاتور هولوكاست با نگارش نامهاي به اين اتهامها واكنش نشان دهد. وي به «جوان» ميگويد: خانم ايرينا بوكووا در بيانيه خود واكنشي عجيب توأم با توهين و تحقير براي ما ارسال فرمودند؛ بيانيهاي كه خبر از اتفاقي با بوي نژادپرستي و يهودپرستي ميداد اما من بلافاصله به اين بيانيه پاسخ دادم و هدفم از نگارش نامه خطاب به ايشان اين بود كه بگويم چنين مباحثي مدنظر ما نبوده و نخواهد بود. شجاعي طباطبايي در بخشي از اين نامه آورده است:
خانم مديركل، به عنوان اهل فرهنگ حتماً مطلعيد كه هدف هنر كارتون متعهد و متعالي هيچگاه تمسخر نبوده و نيست، بلكه اين هنر به دنبال آن است تا با بزرگنمايي ضعفهاي بشري، امكان بهتر ديده شدن اين ضعفها را فراهم كند و افشاگر ظلم ظالمان باشد. قصد ما تأييد يا تكذيب هولوكاست نيست، از اين رو به همراه اين نامه، سيدي مجموعه آثار راهيافته به بخش مسابقه را خدمتتان تقديم ميداريم. لطفاً با دقت و تأمل اين آثار را مشاهده كنيد. مطمئن هستيم شما حتي يك اثر را نخواهيد يافت كه واقعه هولوكاست را به تمسخر گرفته باشد و مهمتر آنكه حتي يك اثر از اين مجموعه را پيدا نميكنيد كه اين رويداد تلخ تاريخي كه جنابعالي از آن به عنوان نسلكشي قوم يهود ياد ميكنيد، در آن ديده شود، اما مجموعه اين آثار كه از هنرمندان كارتونيست سراسر جهان در اين مسابقه گردآوري شده است چه ميگويند يا بهتر است بگوييم چه پرسشهايي از جامعه بينالملل و به ويژه از انديشمندان و نخبگان آنكه شما از زمره آنان هستيد، مطرح ميكنند. ما نگران هولوكاستي هستيم كه رژيم صهيونيستي در منطقه به آن دامن ميزند، ما نگران خشونت و نژادپرستي رژيم اسرائيل هستيم.
شرق/گفتوگو با اصغر همت، مديرعامل جديد خانه تئاتر
حكمفرماييِ چندصدايي
عسل عباسيان: سرانجام پس از ١٥ سال مديريت پياپي ايرج راد بر خانه تئاتر، دوشنبه گذشته با رأي هيأتمديره جديد اين خانه، اصغر همت بر صندلي مديرعاملي تكيه زد. با توجه به انتقاداتي كه در دوره مديريت راد از سوي «كارگروه بهسازي» متشكل از امير اسمي، عليرضا نادري و ... و همچنین دیگر اهالی تئاتر نظیر علياصغر دشتي و حميد پورآذري نسبت به شيوه بهروزنشده مديريت اين خانه وجود داشت، با اصغر همت درباره برنامهها، چشماندازها و ديدگاهش نسبت به مديريت پيشين، گفتوگويي كوتاه داشتيم و تحليل برنامههاي مديريتي او را به مجالي ديگر موكول كرديم.
به عنوان مديرعامل جديد خانه تئاتر، برنامههاي دوران ١٥ساله مديريت پيشين اين خانه -ايرج راد- را چطور ارزيابي ميكنيد؟
طبيعتا من مدافع آقاي راد هستم. اما خيلي نكات را هم در نظر ميگيرم؛ ازجمله اينكه امكاناتي در اين سالها در اختيار خانه تئاتر گذاشته نشده. خانه تئاتر در اين سالها با مسائل عديدهاي روبهرو بود كه ٩٠ درصد آن به امكاناتي برميگردد كه از اين خانه دريغ شد. فراموش نكنيم هركسي خصوصيات اخلاقي خاصي دارد كه ميتواند مديريتش را تحتالشعاع قرار دهد؛ مثلا اينكه ايرج راد اهل ريسك نيست و دوست دارد همه مسائل مسالمتآميز حل شود، خصوصيت فردي اوست كه مديريتش را تحتالشعاع قرار داده بود. به بيان تئاتري و اشاره به «قاعده و استثنا» برشت، آقاي راد استثناست و در استثنا حركت ميكند درحاليكه لازمه كار مديريتي، در قاعدهبودن است و نه در استثنابودن؛ اما بايد بپذيريم هر كسي طبيعت خاص خودش را دارد. فراموش نكنيم در خيلي از موارد هم طبيعت خاص آقاي راد، مسائل مديريتي خانه تئاتر را پيش برد و به آن كمك كرد. مطمئن باشيد اگر در اين ١٥ سال آقاي راد مدير خانه تئاتر نبود، اين خانه به اينجا نميرسيد اما اگر آن ١٠، ٢٠ درصد نقدي را كه به مديريت آقاي راد وارد است و به طبيعت و خصوصيات ذاتي ايشان برميگردد ناديده بگيريم، در مجموع مديريت ايشان، قابلقبول بوده است. ايرج راد همواره سعي ميكند با آرامش يكسري مسائل را حل كند و شايد اگر در مواردي، اين خصوصيت را نداشت، بهخصوص در برخورد با مسئولان، به نفع خانه تئاتر بود.
با اين اوصاف برنامه هيأتمديره جديد خانه تئاتر كه شما را به مديرعاملي برگزيده چيست؟
هیأت مديره جديد نميخواهد كار كارستاني بكند اما حرف اساسي اين است كه خانه تئاتر، در اين سالها دنبال حقخواهي بود و حالا هيأتمديره عزم را جزم كرده كه خواستههاي برحقش را بگيرد. نهفقط خواستههاي برحق خودش را بلكه خواستههاي اينهمه جوان و پير نجيب تئاتري را كه در اين سالهاي دراز بيمهري زيادي در حقشان شده. بااينحال، من هنوز نميدانم اصلا ميشود در فضاي امروز تئاتر و مناسباتي كه در جامعه وجود دارد حقخواهي كرد يا نه؟
نهايتا شما موافق عملكرد ايرج راد بوديد؟
گفتم كه موافق شخص ايشان بودم و منتقد مشيشان، در مواردي كه نرم برخورد كردند.
پس امروز جامعه تئاتر ايران، بايد منتظر تغيير شيوه مديريت خانه تئاتر باشد؟
حتما؛ اثر هيچ دو انگشتي مثل هم نيست! هيچ نقشي در جهان نيست كه توسط دو بازيگر شبيه هم بازي شود! پس مسلما دو مدير، شيوه مديريتشان شبيه هم نيست و اين، يك موضوع بديهي است. راهي كه آقاي راد تا امروز در خانه تئاتر رفته، از نظر مايي كه شاهد بوديم و ديديم همه تلاشش را كرده، درست بوده ولی آنچه جواب نداده طبيعت او بوده و از آنجا كه طبيعت من با آقاي راد متفاوت است، پس ادامه مسير خانه تئاتر نيز متفاوت خواهد بود. من البته همواره نشان دادهام كه طوري عمل ميكنم كه كمتر مورد مهر مسئولان واقع ميشوم.
چقدر به منتقدان شيوه پيشين مديريت خانه تئاتر موسوم به «كارگروه بهسازي» پاسخگو هستيد؟
مسلما پاسخگو هستم؛ چون خودم هم انتقاداتي داشتم. من كه شش سال در هیأت مديره خانه تئاتر نبودم، هيچ فكر كرديد چرا نبودم؟ حتي در دورههايي اسم من براي رأيگيري روي تابلو هم رفت اما خودم نخواستم باشم. چرا؟ چون وفاقي كه انتظارش را داشتم بين اهالي تئاتر نديدم. اولين تلاشم ايجاد همدلي بين اهالي تئاتر است. من نه مخالف كسي هستم، نه خوشبختانه كسي مخالف من است. پس پاسخگوي منتقدان هستم و از آنها توقع دارم بيايند و ببينند در دوره مديريت من، براي بهبود اوضاع چه ميتوان كرد. حتما از منتقدان استقبال ميكنم با توجه به اينكه با همهشان رفاقت دارم بيايند و به كمك هم، فكري براي بهبود فضاي نامطلوب تئاتر كنيم. اگر در درجه اول اتحاد و همدلي بين اهالي تئاتر ايجاد نشود كوچكترين حركتي ممكن نيست. متأسفانه در هيأتمديرههاي قبلي بعضا اين همدلي نبوده. نبايد فراموش كنيم كه احترام مسجد را متولياش نگه ميدارد. ما بايد اول خودمان احترامي را كه بينمان از دست رفته برگردانيم، بعد از مسئولان متوقع باشيم. وگرنه هيچكس نميتواند كاري معجزهوار انجام دهد، فقط خودمان ميتوانيم خودمان را از وضعيتي كه در آن هستيم نجات دهيم.
اما شما اكنون هم عضو هيأتمديره خانه تئاتر هستيد و هم مديرعامل آن. شما در جايگاه مديرعامل، مجري تصميمات هيأتمديره خواهيد بود يا رأسا تصميم گرفته و اجرا خواهيد كرد؟ چون يكي از انتقاداتي كه به آقاي راد مطرح ميشد اين بود كه ايشان در مواردي رأسا عمل ميكنند و در تصميمگيريها فراتر از يك عضو هيأتمديره دخالت دارند...
بله. يك مسئله منتقدان اين بود كه آقاي راد تنهايي حركت ميكند. من قول ميدهم اين كار را نكنم. ضمن اينكه فراموش نكنيم در تصميمات آقاي راد، مسلما اگر جايي ايشان خارج از مصوبات هیأتمديره عمل ميكرد، خود هیأتمديره بايد با ايشان برخورد ميكرد و اگر نكرده، حتما هیأتمديره هم موافق با عملكرد ايشان بوده. من به خرد جمعي اعتقاد دارم و اين خرد جمعي را اول از هیأتمديره ميگيرم و بعد از تمامي آحاد تئاتر.
با اين اوصاف قرار است خانه تئاتر از وضعيت تكصدايي بيرون بيايد؟
اگر شما وضع قبلي را تكصدايي توصيف ميكنيد، صددرصد پس از اين چندصدايي بر خانه تئاتر حاكم ميشود؛ البته كه مديريت خانه تئاتر، تجربه تازهاي است و من هنوز پيشبينياي از اينكه چه خواهد شد ندارم. صرفا روي رفاقتم با اهالي تئاتر از جوان و پيشكسوت و دانشجو و استاد حساب كردهام و ميدانم جز با اين رفاقت نميتوانيم كاري انجام دهيم.
قدس/ابراهیم حاتمی کیا جشنوارهی فیلم روح الله را افتتاح میکند.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایسنا، جشنواره فیلم روح الله با هدف گرامیداشت فیلمسازانی که در آثار خود تصویری هنرمندانه از امام خمینی (ره) منعکس کرده و یا تحت تاثیر اندیشههای ایشان، اقدام به تولید آثار هنری کرده و مخاطبان گستردهای را با مفاهیم دینی و انقلابی متاثر از امام خمینی آشنا کردهاند؛ از برخی هنرمندان در این راستا تقدیر خواهد کرد که ابراهیم حاتمی کیا نیز یکی از این چهرههای شاخص است.
به گفته «محمد آفریده» دبیر جشنواره، با توجه به تلاشهای ارزنده حاتمی کیا در انعکاس هنرمندانه و ظریف پیامهای امام خمینی (ره) در فیلمهای «مهاجر»، «از کرخه تا راین»، «موج مُرده» و «چ»، جشنواره تصمیم گرفت علاوه بر برگزاری مراسم تقدیر، افتتاحیه خود را نیز با این هنرمند آغاز کند.
آفریده در ادامه با اشاره به دو فیلم «از کرخه تا راین» و«چ» به عنوان دو اثر ارزشمند و ماندگار حاتمی کیا در تاریخ سینمای ایران افزود: «سینمای ایران به برکت انقلاب اسلامی و نیز تایید هوشمندانه امام خمینی (ره) در کنار پرورش نسلی ارزشمند از هنرمندان که همچون ستارههای درخشان آسمان هنر ایران را نورانی کردند، به مرور به ابزاری مهم برای انتقال پیام جهانی بنیان گذار انقلاب اسلامی تبدیل شد.
او ادامه داد: در این میان حاتمیکیا جایگاه برجستهای دارد که هم تصویری حسی و عاطفی از امام خمینی (ره) را در فیلم از کرخه تا راین منعکس کرده و هم تصویری از صلابت ایشان در فیلم چ و همراهی تودههای مردم با فرمان تاریخی امام در آزاد سازی بخشی از خاک عزیز کشورمان را به تصویر کشیده است. به همین دلیل احساس کردیم این جشنواره بدون حاتمی کیا انگار چیزی کم دارد و بر همین اساس از وی برای حضور در مراسم افتتاحیه و همراهی جشنواره در طی سه روز برگزاری دعوت کردیم که با پاسخ مثبت این هنرمند مواجه شدیم.
آفریده با اشاره به ساخت فیلمی کوتاه درباره حاتمی کیا و نمایش آن در جشنواره گفت: «این فیلم در طول هفته گذشته با بهره گیری از برخی فیلم ها و نیز آثار این هنرمند ساخته شده و در مراسمی که برای تقدیر از وی برگزار می شود، نمایش داده خواهد شد.
نخستین جشنواره فیلم روح الله به دبیری محمد آفریده توسط معاونت هنری موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) برگزار میشود. شبکه مستند، انجمن سینمای جوانان ایران، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، دانشگاه آزاد اسلامی، بنیاد شهید و امور ایثارگران، روزنامه اعتماد، بنیاد سینمایی فارابی، و بیمه دانا، بیمه آسیا و عروج فیلم در برگزاری این رویداد مشارکت دارند.
مردم سالاری/کامبيز درمبخش در گفتوگو با «مردمسالاري»: جوان بيست و هشت سالهاي درونِ من زندگي ميکند
نويسنده : مهدي مالمير
کامبيز درم بخش طراح، کارتونيست و گرافيست ايراني از جمله هنرمنداني است که در روزگار سپري شده آدمهاي جامع الاطراف، به چندين هنر آراسته اند و از آن دست آدمهايي است که با ديدنشان ميشود به اين ضربالمثل کهنه شک کرد که «با يک دست نميتوان چند هندوانه برداشت». با نگاهي به زندگي درمبخش ميتوان بيدرنگ اين نتيجه را گرفت که او با يک دست چندين و چند هندوانه برداشته است و الحق که اين کار را استادانه و ماهرانه انجام داده است. در کارنامهاش علاوه بر کار با کاغذ و قلم، بازيگري هم به چشم ميآيد و سري هم به جهان تئاتر زده است!
درمبخش نه فقط با نشريات معتبر داخلي که با چند مورد از بهترين نشريههاي جهاني مثل نيويورک تايمز و اشپيگل نيز همکاري داشته است و کارهايش در اين ژورنالهاي مشهور جهاني با استقبال گرم اهالي هنر رو به رو شده است. او زاده شيراز است اما گويا در اين شهر تنها بر روي خشت افتاده است و بزرگ شده کوچه پس کوچههاي تهران است. درمبخش نمايشگاههاي بسياري در داخل و خارج از کشور برپا کرده و به شماري از بهترين موزههاي کاريکاتور جهان نيز راه يافته است. او افزون بر همه اينها، مولف کتاب نيز هست، از تصويرسازي بگيريد تا کاريکاتور و کتابهايي که با مشارکت طنز نويسان به بازار نشر سپرده است. کتابهايي مثل:«ميازار موري که دانه کش است» و«المپيک خنده» از جمله آنهاست. استاد از آن کافه نشينان قهار نيز هست! همه آنهايي که صبح شان را در کافه نشر ثالث به صرف چاي و قهوه و کيک سيب ميگذرانند، بي شک هر روز صبح حول و حوش ساعت يازده صبح مرد خوش لباسي را ديده اند که آرام آرام پلههاي کافه را بالا ميآيد، هميشه هم کتاب يا مجله يا کاغذ و قلميزير بغل دارد. با خنده اي دعوت کننده و مهربان که به شهادت مشتريان کافه، روزي نيست که بر لبانش جاخوش نکرده باشد! وقتي که کافه دارها و مشتريان کافه او را با احترام استاد خطاب ميکنند تازه آن وقت است که در مييابي همان درمبخش معروف است: معروفترين کاريکاتورست ايراني حال حاضر! درمبخش در سال 1321 به جهان آمد. با اين همه، اگر کميبه چشمهايش خيره شوي، درخشش تازه جويي و جواني در آن موج ميزند. در دهه هشتم عمر همچنان در ذهن وزبان چالاک است و به قول خودش تيز و بز است! پا به سن گذاشتن به اندازه بال پشهاي از طراوت کارهايش نکاسته است. از پس پُشت کارهايش جوانِ رعنايي را ميبيني که در سَر خيال پير شدن ندارد! درمبخش حالا بسياري از ساعات شبانه روزي اش را به نشستن در کافه و دقيق شدن به رفتار و کردار مردم سرزمينش ميگذراند. براي او صداها، رنگها، بوي سيگار مرغوب و نامرغوبِ ميهمانان کافه، خمير مايه کارهايش را ميسازند که بي معطلي در ذهنش بدل به خطوط وسايه روشنهاي آثارش ميشوند. به گفته خودش از آغاز جواني کافه نشستن را شروع کرده است و دنباله رو سنت کافه نشيني روشنفکران ايراني است. با او از هر دري سخن گفتيم. از اين که در هفتاد و چند سالگي دنيا را چگونه ميبيند، از خاطرات کافه نشينياش در ايام جواني، نشرياتي که در آن قلم زده است و... که ماحصل آن را در گفتوگوي مردمسالاري با درمبخش ميخوانيد. در طول گفت و گو لبخند کم نظير استاد و حوصله اي که براي پاسخ به هر سوال به خرج ميداد، براي نگارنده اين سطور از ياد نرفتني است:
شما در دهه هشت عمر به سر ميبريد، از آن نوجواني که در روزنامه آيندگان قلم ميزديد تا به امروز کامبيز درمبخش چه تفاوتي کرده است؟
البته کار من خيلي قبل تر از روزنامه آيندگان شروع شد.از چهارده سالگي با کلاسيک ترين نشريههاي ايران مثل سپيد وسياه و روشنفکر و... کار کردم. تغييري که به طور مشخص در اين چند دهه در من رخ داده اين است که هم از نظر روحي وهم از نظر کاري قوي تر شده ام. در واقع اين کار من هست که به من نيروي زندگي و انرژي ميبخشد. در کنار اينها البته مردم هستند که با واکنشهاي دلگرمکنندهشان باعث ميشوند که من کارم را ادامه بدهم. من وقتي که ميبينم کارهايم اين قدر مورد توجه قرار گرفتهاند تا آنجا که حتي بچههاي هشت ساله و پانزده ساله کارهاي مرا ميشناسند و به دنبال کارهايم هستند، تازه آن موقع است که احساس ميکنم کاري که سرگرم انجام آن هستم پاسخ گرفته، من با سه نسل و اخيرا هم با نسل چهارم ارتباط پيدا کرده ام. خيلي کم پيدا ميشود که جوانها کار نسلهاي قديميتر از خودشان را قبول داشته باشند! مثلا در دوران جواني من هم وقتي پدرم چيزي ميگفت، کمتر زير بار ميرفتم، چندان هم با موسيقيهايي که گوش ميکرد يا عقايدش ميانه اي نداشتم و برايم جذاب نبود! جالب اين است که جوانهاي امروزي از نظر فرهنگي به سبب امکانات و شرايطي که از آن برخوردارند، جوشش و آگاهي بسيار بيشتري دارند. الان بچههايي هستند که هزار برابر پدران و مادرانشان ميدانند. من معتقدم به سبب شرايط ويژهاي که در جهان امروز وجود دارد، آموزش با شاخصهاي امروزي از بين خواهد رفت.
امروز به سبب امکاناتي که در اختيار جوانان هست، ميزان آگاهيهايي که از دور و اطراف شان ميگيرند، بسيار بيشتر از مدارس رسمياست. يکي ديگر از دلايلي که باعث موفقيت من در حرفه ام شده است (البته اين موفقيت شامل موفقيت مالي نميشود!) اگر به ساير هنرمندان در کشورهاي ديگر هم نگاهي بيندازيد، متوجه ميشويد که بيشتر آنها از وضعيت مالي خوبي برخوردار نيستند، چون کار هنري نيازمند «درد» است که انگيزه هنرمند در کار هنري اش را فراهم ميکند. من در گفت و گوهاي ديگرم هم اين مثال را گفتم: تا به حال ديدهايد که يک آدم پولدار کنار استخر، شعر بگويد؟! يا مقاله بنويسد، البته ممکن است تعداد کميدر دنيا اين چنين باشند اما به هر حال کم تعداد هستند. ببينيد، اين احتياج، فشار، جنگ اعصابها و ناراحتيهاست که باعث ميشود هنرمندها، شاعرها و نويسندهها گُل بدهند.
شما از معدود هنرمندان مشهور هستيد که فرهنگ کافه نشيني با زندگي شما عجين شده است. امروز اگر کسي بخواهد با کامبيز درمبخش گپ و گفتي داشته باشد ميداند که شما مثل ساعت در ساعت خاصي از روز در کافه هميشگي تان نشسته ايد و سرگرم طرح زدن و نوشيدن چاي و قهوه هستيد، در کشور ما چندان نگاه مردم به کافه نشستن آنهايي که پا به سن گذاشتهاند، مثبت نيست، و کافه رفتن را فقط مخصوص جوانها ميدانند، چه چيز سبب شده تا کامبيز درمبخش هر روز بيشتر ساعات شبانه روز را در کافه بگذراند؟
يکي از دلايلش اين است که شما اگر هر روز مجبور باشيد در کنج اتاق يا کارگاه و... وقتتان را بگذرانيد، ذهن آنچنان که شايسته و بايسته است به کار نميافتد، هواي آزاد و بيرون زدن از خانه باعث ميشود ذهن انسان باز شود ضمن اينکه در خانه درگيري با مشکلات خانه و زندگي نيز وجود دارد، بنابر اين براي اينکه من ذهنم آزاد شود، از خانه بيرون ميزنم. اتفاقاتي که در خانه ممکن است بيفتد، در بيرون از خانه کمتر احتمال رخ دادن شان ميرود. خانه گاهي اوقات براي يک هنرمند بدل به زندان ميشود.
به نظر من هر انساني بايد در طول شبانه روز چند ساعت به خودش مجال تنها ماندن بدهد تا بتواند به کار کردن و تفکر بپردازد. دومين دليلش هم اين است که در کافه شما به مردم دسترسي داريد و مردم هم به شما دسترسي پيدا ميکنند! يک شعر مصري تازگيها ميخواندم به اين مضمون: «کافه و قهوه خانه پنجره ايست به سوي مردم» در کافه هنرمند با مردم ارتباط مييابد و اين ارتباط براي کار هنرمند بسيار حياتي و مهم است. ضمن اينکه در ايران، شاعران و نويسندگان و هنرمندان از قديم در قهوه خانهها آمد و رفت داشته اند و کمتر در خانهها مينشستند. در اروپا هم سنت کافه نشيني نيرومند است.
در شهري مثل وينِ اتريش، تمام بزرگان فرهنگ وادب اتريش، در کافهها زندگي کرده اند و امروز کمتر کافه اي در اين شهر وجود دارد که مزين به عکسي از بزرگان فرهنگ و هنر نباشد. ببينيد، وقتي که شما به مرور زمان به يک کافه سر ميزنيد، افزون بر اينکه شما شخصيت هنري داريد که ممکن است براي همه آشنا نباشد، خود همين حضور مستمر در آنجا باعث ميشود که شما در آن کافه تثبيت بشويد، بارها اتفاق افتاده که خيليها بدون اينکه با کاراکتر هنري من آشنا باشند به صرف گپ و گفتي که با هم داشتيم، با يکديگر دوست شده ايم. اين تجربيات سبب شده تا دوستان زيادي پيدا کنم. و اين بسيار مهم و لذت بخش است. با خانه نشستن آدمياز دوست پيدا کردن محروم ميشود!
شما در کشورهاي مختلف تجربه زندگي کردن داشته ايد، شکل کافه نشيني مردم در کشورهاي اروپايي با اينجا چه تفاوتها يا احيانا شباهتهايي دارد؟
البته همانطور که خدمتتان عرض کردم کافهنشيني من از چهارده سالگي شروع شد. ابتدا مدتي به اولين کافه قنادي در خيابان لاله زار که ميشد در آنجا قهوه و شيريني خورد و گپ زد، ميرفتم بعدها پاتوق من رفت به فروشگاه فردوسي که طبقه دوم آن کافهاي بود که آلمانيها اداره ميکردند.
ساختمان آن هنوز هم وجود دارد. با فضايي زيبا و دلنشين و مدرن. يک کافي شاپ کاملا مدرن. من چون کارم طرح زدن براي مطبوعات بود و بيشتر مطبوعات آن زمان هم در خيابان لاله زار بودند، من خب کارم آزاد بود وقتي که کارم را تحويل روزنامه ميدادم به کافهها ميرفتم، هم براي استراحت و هم براي فکر کردن و کار کردن. رفتهرفته اين رفت و آمدها باعث شد که کافه نشيني عادت روزانهام شود. مدتي هم به کافه فيانا در خيابان فردوسي ميرفتم که کافه اش شبيه کافههاي اتريش بود.
آنجا پاتوق هنرمندان تئاتر بود هنرمنداني مثل فرزانه تاييدي و آقاي کشاورز در آنجا رفتوآمد داشتند. يکي از محسنات کافه نشيني براي من اين است که دفتر کاري دارم که يک ريال بابت آن نميپردازم! به هر حال، گردانندگان کافه هم از حضور من لذت ميبرند و استفاده ميکنند.
چون به خاطر من خيليها به کافه ميآيند و به هر حال براي کافه هم نوعي پرستيژ به حساب ميآيد! کافهاي در شهر اوبرهازن در آلمان بود که من بيست و دو سال مشتري آنجا بودم. اين کافه هنوز چند تا از طرحهاي من روي ديوارهايش هست. صاحبان کافه به اندازهاي به من عادت کرده بودند که اگر يک روز نميرفتم، به پرسوجو ميافتادند که فلاني چه شده که امروز نيامده؟ يا مثلا يک روز ديدم خود رييس کافه سيني به دست کيکي تعارفم کرد که متوجه شدم که اين کيک، شيريني تولدم بوده است که خودم فراموش کرده بودم! اگر شما در آنجا جاي مخصوصي هم داشتيد، حتي خارجيها هم به محض اينکه ميديدند جاي شماست، بلند ميشدند و معذرت خواهي ميکردند! جاي من در آن کافه زيبا در طول آن همه سال تثبيت شده بود.
آقاي درمبخش شما روزي چند ساعت به کار ميپردازيد؟
راستش من مرتب کار ميکنم. کار من هم همهاش به اين خلاصه نميشود که قلم به دست بگيرم و روي کاغذ طرح بزنم. بيشتر در ذهنم به تصويرسازي مشغولم و بي وقفه در حال کار کردن هستم. چه در اتوبوس باشم چه در تاکسي، چه خواب باشم، بعضي وقتها در خواب هم مشغول کار کردن هستم! ولي به صورت قلمي و دستي قلم و کاغذي دارم که همراه بردنش برايم مثل اعتياد شده است. حتي اگر فراموش کنم که از خانه با قلم و کاغذ بيرون بيايم به محض فهميدن، کاغذ و قلم تهيه ميکنم.
گاهي اوقات وقتي که پاي تلويزيون نشستهام يا اينکه فيلم خوبي ميبينم، همچنان که فيلم را نگاه ميکنم، دست و ذهنم هم در حل کار کردن است و خط خطيها و طرحهايي ميکشم.
من يکي از پر کارترين کاريکاتوريستهاي دنيا هستم. شما وقتي کاريکاتوريستهاي معروف را در اينترنت دنبال کنيد، ميبينيد که در نهايت صد الي دويست کار دارند ولي من شمار کارهايم به بالاي چهار پنج هزار ميرسد. کارهايي خوب و البته قابل توجه!
شما اصلا چيزي به نام بازنشستگي نميشناسيد؟
بازنشستگي براي هنرمند معني ندارد چون هنرمند متعلق به کارش است و در شرکت و کارخانه اي هم استخدام نيست که بازنشسته بشود. هنرمند تا زماني که ميبيند دست و ذهنش و چشم و فکرش کار ميکنند، چرا از کاري که انجام ميدهد خودش را بازنشسته کند؟! ضمن اينکه هرچه بر عمر و کار هنرمند افزوده ميشود به بازدهي مالي هم نزديک تر ميشود. بنابراين چرا در مراحل پختگي و بازدهي مال که سالها برايش زحمت کشيده است، خودش را بازنشسته کند؟ از اين گذشته، وقتي که هنرمند ميبيند که کارش مورد توجه مردم قرار گرفته چرا کارش را متوقف کند؟
در خيلي از کشورها هنرمندان تحت پوشش بيمههاي مختلف از جمله درمان و بازنشستگي و... هستند، شما از چه بيمهاي برخورداريد؟
تحت هيچ بيمه خاصي نيستم. از همين بيمههاي همگاني استفاده ميکنم! همين بيمه سلامت ايرانيان. بارها و بارها هزينههاي درمان را از جيب خودم خرج کرده ام. کسي که سالها است کار ميکند به هر حال آنقدر دارد که گاهي اوقات خرج سلامتي اش کند تا بتواند زنده بماند و کار کند.
پدربزرگي دارم که هفتاد و شش ساله است. اما بسيار غيرفعال و مغموم است اصلا مانند شما نيست! براي هم سن و سالانتان که با کشش و کوشش زندگي خداحافظي کرده اند، چه توصيهاي داريد؟
مادر زن و همسر من آلماني هستند. مادر زن من در هشتاد سالگي کفش پاشنه بلند ميپوشيد و هر روز شيک پوشي و دوچرخه سوارياش ترک نميشد! در اينجا اما وقتي به پنجاه سالگي ميرسند صداي وامصيبتايشان به هوا بلند ميشود که: پير شديم! و اين اصلا ماجراي خوشايندي نيست! ممکن است که انسان در ظاهر پير شود اما در درون خود من از نظر احساس و شوق زندگي يک جوان بيست و هشت ساله زندگي ميکند! در واقع آن جوان بيستوهشت ساله است که در کافه مينشيند، با جا زدن و در خانه نشستن هيچ اتفاقي نميافتد! بسياري از همکاران من سي سال پيش کار هنري را کنار گذاشته اند. يا مثلا من الان که هفتاد و سه سالم است، گاهي اوقات به پيرمردهايي برميخورم که نميشناسم شان اما انگار ظاهرا آنها من را ميشناسند و ميگويند فلان جا با هم همکلاس بوده ايم و بهمان جا با هم همکار! به طور کلي تيز و بز بودن در زندگي و در کار روزانه خيلي مهم است که همه اينها به روحيه خوب باز ميگردد! کار هم البته عامل مهمي در حفظ روحيه است، من خيليها را ميشناسم که با وجود بازنشستگي، هنوز هم کار ميکنند و از تلاش دست نکشيده اند. شما در نظر آوريد کسي که چهل سال کاري را بي وقفه انجام ميدهد، وقتي که به بازنشستگي ميرسد، با يک کوفتگي مواجه ميشود، خب، اين آدم کلافه است، نميداند چه کند. کسي را ميشناختم که دچار اين وضعيت شده بود و نتوانسته بود دوام بياورد و سکته کرد و به فلج عضلاني دچار شد. اين آدم صبح که از خواب بيدار ميشد چنان سردر گم بود که نميدانست چه کند و به کجا برود!
به عنوان پرسش آخر در حال حاضر سرگرم مطالعه چه کتابي هستيد؟
البته من در طول زندگي کتابهاي زيادي مطالعه کردم. اما يکي از مشکلات من در حال اين است که وقت چنداني براي مطالعه کتاب ندارم! اين روزها هر کتاب که دست ميگيرم در همان چند صفحه اول ذهنم درگير تصوير و خطوط ميشود. بيشتر سعي ميکنم داستانهاي کوتاه بخوانم.
چون من خودم يک مولف هستم به تازگي هم در يکي از مجلهها دو داستان کوتاه از من چاپ شده است. براي اينکه پاسخ پرسش شما را هم داده باشم بايد بگويم که مطالعه من بيشتر بر روي کتابهاي تصويري است و تصاوير جاي کلمات را براي من گرفتهاند.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با امیر داسارگر، کارگردان فیلم «هنگامه»
مدیون «عمار» هستیم
گروه فرهنگ و هنر: غریبانه است که پس از گذشت نزدیک به 6 سال از تراژدی سوریه و برای اولین بار فیلمی داستانی با این موضوع ساخته میشود. این روزها خود جامعه سینمایی درگیر این چالش است که چرا به این موضوع پرداخته نمیشود. ابراهیم حاتمیکیا در حاشیه جشنواره فجر سال گذشته، با تاکید بر این موضوع گفته بود: این موضوع، موضوع روز ماست. چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسؤولان سمت شمال میایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. «هنگامه» اولین فیلم داستانی درباره مدافعان حرم است و سال گذشته در جشنواره عمار با تحسین مخاطبان روبهرو شد. امیر داسارگر، کارگردان «هنگامه» در گفتوگو با «وطن امروز» از انگیزه، نحوه ساخت و غربت موضوع مدافعان حرم در سینمای کشور گفته است. متن این گفتوگو را در زیر میخوانید.
***
با چه دغدغهای سراغ ساخت فیلمی با موضوع مدافعان حرم رفتید؟
اول از همه پرانتزی باز کنم درباره اینکه بارها عنوان شده فیلم «هنگامه» اولین فیلم درباره مدافعان حرم بوده است. باید عنوان کنم در عنوان این مساله نشانهای از جنبه تفاخر و برتری از طرف بنده، تهیهکننده و سازندگان وجود ندارد. در واقع میخواهم بگویم با توجه به این همه اتفاقات، رشادتها و شهادتها ما کاری نکردیم.
ویژگی کارتان در برابر کمکاری دیگر فیلمسازان قابل ستایش است که با توجه به این همه اخبار مربوط به شهادت مدافعان حرم، عکسالعملی در این باره صورت نمیدهند!
وقتی بهمنماه سال 1392 سوژه ساخت این فیلم را به بچههای عمار و آقای وحید جلیلی گفتم هنوز مساله مدافعان حرم به جهت حساسیت موضوعی چندان رسانهای نشده بود و سالها سیاستها بر این بود که درباره مدافعان حرم مطلبی گفته نشود. نمیدانم اولین بار چه کسی این عنوان را انتخاب کرد و مشخص شد میتوان به آن پرداخت.
سال گذشته فیلم «هنگامه» را در جشنواره عمار به نمایش درآوردید. این جشنواره تا چه اندازه در پرداختن به موضوعات ارزشی موفق بوده است؟
جشنواره عمار به این راحتی فیلمها را انتخاب نمیکند و به نظرم تنها جشنوارهای است که به اهداف اولیه خود پایبند مانده و به عنوانی که برای فعالیتهای خود انتخاب کرده، وفادار است. فکر نمیکنم هیچ جشنوارهای چندان مرتبط با موضوع خود مانند جشنواره عمار عمل کند. عمار فیلمی را که ارتباطی با اهدافش نداشته باشد براحتی کنار میگذارد و ما هم چنین تجربهای داشتیم که حتی فیلم خوبی که در جشنواره فیلم کوتاه تهران جایزه گرفته بود، به دلیل عدم همخوانی با موضوعات انتخابی جشنواره کنار رفت.
شما جزو فیلمسازان برآمده از جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و مدرسه عمار هستید، چقدر این جریان را در شکلگیری سینماگران ارزشی و جوان موثر میدانید؟
عماری بودن برایمان افتخار است که به فیلمسازان جوان انقلاب اسلامی هویت داده است. من جزو آن دستهای نیستم که از عنوان این مساله خجالت بکشم. ما خود را مدیون جشنواره عمار میدانیم که حالا هر کجا میرویم ما را بهعنوان عماری میشناسند. البته امیدوارم لیاقت عماری بودن را داشته باشیم. نمیخواهیم مانند برخی اتفاقات خوب انقلابی که پس از مدتی توسط برخی به قهقرا رفته است، این اتفاق برای جشنواره عمار بیفتد.
پس جشنواره فیلم عمار را همسو با اهداف واقعی جبهه انقلاب اسلامی در زمینه سیاستگذاریهای فرهنگی میدانید.
به هر حال حرکت مثبتی شروع شده و اینکه تا چه حد بتواند این جبهه موفق عمل کند و در راستای دغدغههای افراد باشد، بستگی به محصولات تولیدی و کیفیت آثار دارد. اصلا توجه به نحوه تولید محصولات فرهنگی، حلقه مفقوده جریان حزباللهی در عرصه فرهنگ و هنر بوده و نیاز به فعالیتهای موثر بیشتری است. دقیقا یادم میآید در دیدار کابینه دولت گذشته با مقام معظم رهبری در ایام ماه مبارک رمضان، حضرت آقا درباره تولید محصول فرهنگی تصریح کردند که چنین اقداماتی انجام شود. از آن زمان این مساله در ذهنم مانده است و باید بیشتر از اینها سینمای ما به این مساله فکر میکرد. آن زمان که آقا درباره تولید محصول فرهنگی مناسب صحبت کردند، این مساله در ذهنم نقش بست. من جشنواره عمار را بسیار موثر میدانم؛ جایی که بچههای جوان فیلمساز در جبهه انقلاب اسلامی هر سال جمع میشوند و تبادل اطلاعات میکنند.
به نظرتان جشنواره فیلم عمار توانسته است حفرههای بسیار موجود در جشنواره فجر را پوشش دهد؟
ببینید! جشنواره عمار راهش را پیدا کرده است، هر چند به نظرم برای موفقیت بیشتر باید زحمات بیشتری کشید. حالا برای جشنواره عمار زود است که به رقابت با جشنواره فجر بپردازد.
برای ساخت اثری واقعی از زندگی مدافعان حرم و قرار گرفتن در موقعیت به منطقه هم سفر کردید؟
با توجه به اینکه تا به حال مستند نساخته بودم و چندان با این نوع سینما آشنا نیستم و ما را هم براحتی در سوریه راه نمیدهند! نشد که بروم اما خدا خواست و با این افراد زندگی کردیم و سعی کردم سراغ خاطرات افراد مدافع حرم و خانوادههایشان بروم، با توجه به اینکه در میان اقوام خودم کسانی رفتهاند، میشد که در این زمانه برای نوشتن فیلمنامه پرسوجو کنم. از طرفی «محمد ترک»، اولین شهید مدافع حرم بچه محل و دوست ما بود. سالها او و خانوادهاش را میشناختم و با آنها ارتباط داشتم. من در میهمانی بودم که تماس گرفتند محرم شهید شده است و من از شنیدن این خبر شوکه شدم! اینها آدمهای متفاوتی بودند و من دیدم چقدر زندگی دراماتیزهای برای سینمایی شدن دارند، مثلا در یکی از تعطیلات نوروز در منزل مادربزرگم جمع شده بودیم و یکی از اقوام با اشاره به من گفت چند روز دیگر به سوریه میرود و نمیخواست خانواده بفهمند.
اشاره کرده بودید که بخشی از فیلم را براساس زندگی شهید صدرزاده ساختهاید.
من فیلم را به شهید صدرزاده تقدیم کردم و تنها برداشتی از زندگی ایشان بوده است. این موقعیتهای خاصی برای سینماست. مثلا از خاطرات اطرافیان و افراد مختلف داستانهایی برداشت شده و تبدیل به فیلم شد. شهید صدرزاده فردی بود که وقتی فیلمهایش را میدیدی چنان پرشور درباره دفاع حرف میزد که فکر میکردی این آدم نسبتی با خانواده ندارد اما در جایی میخواندم که این آدم هم موقع رفتن به ماموریت از خانواده خداحافظی نمیکرد تا مبادا دلبسته خانواده شود، طاقت خداحافظی نداشت. این همان بخشی بود که در فیلمنامه ما قرار گرفت.
فیلم «هنگامه» قابلیت این را نداشت تا تبدیل به اثری بلند شود؟
خیلیها این را به من گفتند که یا فیلم را طولانیتر کن یا کوتاهتر تا استاندارد فیلم کوتاه رعایت شود. اما من هر چقدر فیلمنامه نوشتم، فکر کردم کافی و مناسب است همانقدر را به فیلم تبدیل کنم. حقیقتش از ابتدا میخواستم فیلم کوتاه بسازم و قصد نداشتم در سال 1394 فیلمی بلند بسازم. از ابتدا میخواستم در حدود 15 دقیقه موقعیتی عاشقانه از این عزیزان را نشان دهم اما به دلیل پرداخت ریزهکاریها و زوایایی که در زندگی این افراد وجود دارد، بیشتر شد. من همه سعی خود را کردم فیلمی آبرومند بسازم و از نظرات مختلفی استفاده کردم. به هر حال بعد از پایان کار و با دیدن نظرات مخاطبان دیدگاههای جدیدی ایجاد میشود. گاهی یک موضوع کوچک را در فیلمی میگذاریم بعد این مساله تبدیل به نقطه پررنگی میشود. به هر حال من دنبال پیدا کردن خط مناسبی در ساختن هستم اما به گفته برخی این فیلم نشاندهنده تکامل فیلمسازی در میان آثار ساخته شدهام است.
پیش از ساخت فیلم «هنگامه» چند کار انجام داده بودید؟
من در ابتدا فیلمنامه مینوشتم، بعد که جرات ساخت پیدا کردم، پیش از ساخت فیلم «هنگامه» که فیلمی داستانی در حدود 40 دقیقه است، 3 فیلم کوتاه داستانی دیگر هم ساخته بودم که اولی با نام «اکسیژن» درباره فتنه بود و 2 فیلم دیگر آثاری دفاعمقدسی با نامهای «یک روز دیرتر» و «نفس به نفس» نام داشت که در مجموعه فرهنگی خودمان با نام «ناوک» تولید کردیم که دیگر تعطیل شده است.
برای فیلم آینده خود چه سوژهای را در نظر دارید؟
فعلا برای 6 ماه اول سال برنامهای ندارم و دوست دارم بیشتر با مخاطبان فیلم «هنگامه» ارتباط برقرار کنم و میخواهم نظرات آدمهای مختلف از منتقد و فیلمبین و آگاه به سینما تا افراد دانشجو و خانوادههای شهدا و مخاطب عادی را بشنوم و پیشنهاد میدهم در جبهه انقلاب اسلامی بیشتر رسانهها به دنبال نقد مثبت و منفی نسبت به فیلمها باشند و هیچ اشکالی ندارد نقدهای منفی اما درست و فنی هم درباره فیلم ما منتشر شود تا ما فیلمسازان اشکالات خود را بدانیم و به یک جمعبندی برای کار بعدی برسیم. فیلم «هنگامه» برای اولین بار در جشنواره عمار سال گذشته اکران شد اما اشکالاتی داشت و ما دوباره بویژه در بخش موسیقی روی فیلم کار کردیم تا رونمایی اصلی فیلم را در هفته گذشته انجام دادیم.
برنامه اکران فیلم «هنگامه» چگونه است؟
اکرانهای عمار در نقاط مختلف شهرها، روستاها و مساجد کشورمان است و قرار است فیلم «هنگامه» نیز به همین صورت میان مردم رفته و اکران شود.
این روش اکران که فیلم را به نزدیکترین نقطه زیست مردم میبرند، منحصر به فرد است!
بله! حدود 10 هزار نفر اکرانکننده مردمی برای عمار در سطح کشور وجود دارد. تا همین لحظه حدود 70 نفر از اکرانکنندهها برای فیلم ما ثبتنام کردند از سالن ورزشی گرفته تا مدرسه، دانشگاه و ... در آن وجود دارد. برای برخی فیلمها مانند «هنگامه» اکران اقتصادی هم در نظر گرفتند یعنی بلیتهایی در برخی نقاط جغرافیایی با قیمتهای 1000، 2000 و 5000 تومان وجود دارد که در برخی اجباری و برخی هم اختیاری است که پس از پایان فیلم هر کسی دوست داشت میتواند پرداخت کند. به هر حال نیاز است شرایط بازگشت سرمایه برای تولید آثار دیگر وجود داشته باشد.
وطن امروز/در نکوداشت حمید سبزواری مطرح شد
سبزواری در زمانهای شهره شد که نه پارتی بود، نه شانس!
در مراسم تجلیل از حمید سبزواری از وی بهعنوان صاحب اشعاری که مانیفست و بیانیه انقلاب اسلامی است و نیز شاعری که به نسل انقلاب آموخت تن به هر رذالتی ندهد و با شرف زندگی کند، یاد شد.
به گزارش مهر، در شب میلاد حضرت علیاکبر(ع)، موزه هنرهای دینی امام علی(ع) میزبان آیین نکوداشت حمید سبزواری، شاعر و معلم شعر انقلاب اسلامی بود که با حضور جمع کثیری از شاعران کشور و رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران برگزار شد. در این مراسم مصطفی رحماندوست، شاعر پیشکسوت عرصه شعر کودک و نوجوان در سخنانی گفت: گاهی میبینیم فردی مشهور شده است یا امکانات کاری زیادی پیرامونش جمع شده تا بتواند خودش را مطرح کند. برایمان پیش آمده در مواجهه با چنین موقعیتی از خودمان سوال کنیم دلیل این همه موفقیت آن فرد چیست؟ برخی میگویند شانس و برخی هم میگویند پارتی. حالا من میخواهم به شما بگویم استاد سبزواری و دوستانش در زمانهای زیستهاند که نه از پارتی خبری بوده و نه بحث شانس مطرح بوده است. پس علت این شهرت چیست؟ وی ادامه داد: به معنی آیه «تعز من تشاء و تزل من تشاء» زیاد میاندیشم. چه میشود خدا کسی را شایسته عزیز بودن قرار میدهد. سبزواری در روزگاری که کمتر کسی میپذیرفت شعری مثل «خمینی ای امام» را بسراید، دست به این کار زد. به جبههها رفت و الهام گرفت و سرود و حاصلش نیز این سرود این پیروزی شد که وقتی در زمان جنگ پخش میشد دل یک ملت را شاد میکرد یا مگر کسی هست که با شعر «شهید مطهر» اندوهگین نشده باشد. عزت عدهای الهی است که گاهی در مایههای ادبی شاعر حلول مییابد و گاهی هم به خاطر حضور شاعر در موقعیتی ویژه به دست او میرسد. اگر آقای سبزواری در ایام انقلاب جرات نداشت یا در ایران نبود تاریخ دیگر به او اجازه مشهور شدن نمیداد. رحماندوست تاکید کرد: به باور من استاد سبزواری از پس امتحان بزرگی برآمده و توانسته در موقعیتی تاریخی و جغرافیایی ویژهای که خداوند برایش مقدر کرده است، خودش را علم کند و بفهمد که باید چه کار کند.
امینی: اقبال بزرگی است که هنرمند گوینده شادیها و رنجهای ملتش باشد
در ادامه این مراسم اسماعیل امینی، شاعر و ترانهسرا و منتقد معاصر نیز در سخنانی با اشاره به خاطره زمزمه سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» در روز بازگشت امام راحل به کشور گفت: یادم هست آن روز روی خاکهای بهشت زهرا(س) و بر سر مزار شهیدان همه ما با زمزمه این سرود گریه میکردیم. امروز هم یک بخش کوچک از آن شعر همه ما را به یاد آن دوران میاندازد. برای هنرمند اقبال بزرگی است که گوینده شادیها و رنجهای ملتش باشد و این نشان از عنایت خدای متعال به او دارد. حسین اسرافیلی، دیگر شاعر حاضر در این نشست نیز در سخنانی عنوان کرد: آقای سبزواری کتاب تاریخ شفاهی یک ملت است و همه وقایع تاریخی رفته بر یک ملت را میتوان در شعر و متن او جست.
واژه «جانباز» را سبزواری خلق کرد
حمید شاهنگیان، آهنگساز و از دوستان حمید سبزواری نیز در این مراسم در سخنانی عنوان کرد: بیانصافی است که آقای سبزواری را تنها در قاب انقلاب سال ۵۷ ببینیم. او وجدان بیدار همه تاریخ عمرش است و بیداری اسلامی را محدود به ایران نکرده است. من از سالهای ۱۳۲۸ که او را میشناسم میدانم با چه دردمندی برای هر ظلم و ستمی که مشاهده میکرد شعر میسرود. وی تصریح کرد: ایشان به راستی پدر سرود انقلاب اسلامی است و کسی را نمیتوان همسنگ او موثر در سرود انقلاب دانست. ایشان همه عمرش را با درد برای انسان مظلوم شعر سرود و باید بگویم که عظمت چنین فردی را تاریخ مشخص میکند نه مایی که با او همنشین هستیم. شاهنگیان در بخشی از سخنانش به خلق واژههای مرتبط با مفاهیم انقلابی توسط سبزواری اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال واژه جانباز تا قبل از ترانهها و اشعار سبزواری مرسوم نبود و هنوز پس از انقلاب برای جانبازان دفاعمقدس و انقلاب از واژه معلول استفاده میشد.
آنچه سبزواری برای نسل انقلاب بر جای گذاشت
سهیل محمودی، شاعر و ترانهسرا نیز دیگر سخنران این مراسم بود که در بخشی از سخنرانی خود عنوان کرد: نسل من از بزرگانی مانند استاد سبزواری درس گرفتند و آموختند که نباید خیلی به بیعاری و بیخیالی تن داد. باید به امکاناتی که از جاهایی میرسد بیتفاوت نبود و تن نداد و باید جلوی برخی مسائل ایستاد و البته برای اعتقاد هزینه کرد. وی ادامه داد: برای ما امثال استاد سبزواری روحی را دمیده است که یادمان میدهد به هر رذالتی که در این روزگار آدمی را تهدید و تطمیع میکند تن ندهیم. از امثال او در ما چیزی قیمتی دمیده شد و البته گاهی هم فراموش میکنیم. من از مرحوم شاهرخی شرف را آموختم که در هزار کتاب نمیشود یافت. از مرحوم صبحدل ایمانی را آموختم که نمیشود در جای دیگری یافت. چیزی که امروز باید یاد بگیریم با شرف زیستن است که از همه شعرهای جهان باارزشتر است.
شعر به مثابه مانیفست انقلاب
فاضل نظری دیگر شاعر حاضر در این نشست نیز که برای شعرخوانی دعوت شده بود در سخنانی عنوان کرد: اگر هزار بار دیگر هم چنین مراسمی برگزار شود دین آقای سبزواری بر گردن ما و جریان هنر انقلاب اسلامی باقی است. سن برای او جز یک عدد چیزی نیست. استاد در همین سن شعرشان چنان درخشان است که مورد تحسین رهبر حکیم انقلاب قرار میگیرد. وی تصریح کرد: انقلاب اسلامی در زمان وقوع خود مانیفست و بیانیه نداشت. بهترین بیانیه آن اما در ادبیات ما و با سرودهای امثال آقای سبزواری خلق شد. در پایان این مراسم نیز از حمید سبزواری که به دلیل کهولت و بیماری با صندلی چرخدار در این مراسم حاضر شده بود با حضور محمود صلاحی، رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران مورد تجلیل قرار گرفت.
وطن امروز/افتتاح جشنواره تئاتر مقاومت با یاد شهدای غواص
نوزدهمین جشنواره ملی تئاتر مقاومت- فتح خرمشهر از سهشنبه ۲۸ اردیبهشتماه با حضور مدیرعامل منطقه آزاد اروند، فرماندار خرمشهر، مدیرکل ارشاد استان خوزستان و دیگر مسؤولان آبادان و خرمشهر در محل اجرای نمایش «دریادلان» آغاز شد. به گزارش تسنیم، جشنواره نوزدهم تئاتر مقاومت- فتح خرمشهر که با شکلی حرفهایتر از چند سال اخیر در حال برگزاری است، میزبان هنرمندانی از سراسر کشور است و در مراسم افتتاحیه آن همایون غنواتی، پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را قرائت کرد. در ادامه مراسم نیز سیدمرتضی نعمتزاده، معاون فرهنگی و اجتماعی منطقه آزاد اروند صحبتهایی در رابطه با اهمیت منطقه خرمشهر و آبادان و توجه به تئاتر این منطقه کرد. روز اول جشنواره نمایشهایی در بخشهای صحنهای نیز روی سن رفت؛ نمایش «سبز، سپید، سرخ» کاری از سیدعلی موسویان در تالار مهر آبادان با محوریت مدافعان حرم اجرا شد. این نمایش روایتگر 3 داستان امروزی به موازات یکدیگر است که حلقه اتصال آنها شهید مدافع حرمی است که در سوریه توسط نیروهای تکفیری داعش به شهادت رسیده و قرار است پیکر پاک او تشییع شود. بخش اعظم داستان از اتفاقات واقعی مراسم تشییع شهید مدافع حرم افغان محمدتقی حسینی الهام گرفته شده است. همچنین نمایشهای خیابانی «کوچ» کاری از بهنام کاوه در محوطه تالار مهر آبادان و یادمان سینما رکس آبادان، نمایش «زیرخاکی» کاری از احمد طاهریان در پارک معلم آبادان، «خرم+شهر» کاری از آمنه پورحسینی در مسجدجامع خرمشهر، «ضامن» نوشته مرتضی شاهکرم و کارگردانی احمد مسافری در بلوار ساحلی خرمشهر و «پاسپورت» نوشته مریم طرفی و کارگردانی عبدالحسین جلیل در بوستان بیان خرمشهر اجرا شدند.
نوزدهمین جشنواره ملی تئاتر مقاومت فتح خرمشهر از 28 اردیبشهت ماه تا دوم خرداد ماه به دبیری حسین مسافرآستانه در شهرهای آبادان و خرمشهر برگزار میشود.