گروه بین الملل: گزارشی که پیش رو است گزارشی راهبردی برای آینده آمریکا در رویارویی با دولت های مخالف آمریکا است. این گزارش توسط موسسه « رند» ارائه شده است. موسسه پژوهشی «رند» (Rand) یکی از موثرترین مراکز تحقیقاتی در حوزه سیاستگذاری و تصمیم گیری کاخ سفید و حتی مافیای تجارت جهانی (صهیونیسم بین الملل) می باشد. این موسسه، تحقیقات پژوهشی خود را در موضوعاتی چون مولفه های امنیت ملی آمریکا، سیاست خارجی، بررسی امور بین المللی، جهانی سازی و دموکراسی، مسایل حقوقی ، تجارت و سرمایه گذاری اقتصادی و اقتصاد جهانی متمرکز نموده است. همچنین موسسه رند در بعد فراملی، اهداف خود را بر پایه بررسی بحران های بین المللی اقتصادی و راهبردهای جهانی آمریکا قرار داده است.
به گزارش بولتن نیوز، گفتنی است موسسه رند، تمرکز ویژه ای بر روی چالش هایی جهانی دارد که در این راستا، گزارش های راهبردی سالانه ای را منتشر می کند که به طور ویژه ای مورد توجه سیاستمداران کاخ سفید است به طوری که حتی برخی از راهبردها و تحلیل های این موسسه ، محور سیاست خارجی ایالات متحده قرار می گیرد. موسسه «رند» در تعیین سیاست های داخلی آمریکا هم، نقش قابل توجهی داشته و در زمینه های اقتصادی، نظام آموزشی، اجتماعی ، تکنولوژی و فناوری، حمل و نقل و … فعالیت پژوهی دارد. رند، در زمینه سیاست های دفاعی و نظامی ایالات متحده فعالیت ویژه ای دارد. به طوری که پروژه های راهبردی متمرکزی را در موضوعاتی چون بررسی ساختار نظامی ارتش، بهداشت نظامی، آموزش و نیروی انسانی،تبیین راهبردها و دکترین های جدید دفاعی و نظامی، تکنولوژی فضایی، به روز کردن تسلیحات نظامی، ارتش و سیاست های بین المللی و … را برای وزارت دفاع (پنتاگون)، شورای امنیت ملی و شورای مرکزی اطلاعات آمریکا به انجام می رساند.
یک روزنامهنگار آمریکایی با دستیابی به اسناد موسسه رند، اقدام به افشای اهداف پشتپرده این موسسه کرده است. به اعتقاد او رند یک دولت در سایه است که نخبگان تکنوکرات در آن متولد می شوند. این روزنامهنگار آمریکایی گفته است: همه ما آمریکاییها بدون آنکه بدانیم تحت کنترل رند هستیم. وی تصریح کرد، موسسه رند، سازمانی را تاسیس کرده که روی ساخت تسلیحات جدید برای ارتش آمریکا متمرکز شده بود اما فعالیتهای این سازمان که روابط نزدیکی نیز با بنیادهای "کارنگی"، راکفلر و فورد نیز دارد، به حوزههای سیاست،علم، تاریخ و اقتصاد نیز گسترش یافت.
در این گزارش آمده است استفاده از قدرت نظامی برای مقابله با بسیاری تهدیدات متنوع امنیتی در سطح بین المللی، خالی از هزینه، ریسک و مشکلات روزافزون نخواهد بود. هزینه های روبه افزایش، ریسک بیشتر، و تردیدهای عمومی نسبت به شروع جنگ باعث افزایش اهمیت قدرت اعمال فشار (P2C) شده است. در عین حال، جهانیسازی معاملات، سرمایهگذاری، منابع مالی، اطلاعات، و انرژی به آمریکا امکان گزینه های اعمال فشار بیشتری داده است، بالاخص در برخود نیروهای متخاصم که وابستگی به دسترسی به این بازارها و سیستم ها دارند. از جمله جالب توجه ترین گزینه های P2C آمریکا، تحریمهای مالی، حمایت از نیروهای سیاسی غیر خشونت طلب در برابر حکومت های متخاصم، و انجام عملیاتهای سایبری تهاجمی هستند.
مقدمه گزارش
با گذر زمان آمریکا به این نکته پی خواهد برد که استفاده از قدرت نظامی برای مقابله با بسیاری تهدیدات متنوع امنیتی در سطح بین المللی، خالی از هزینه، ریسک، و مشکلات روز افزون نخواهد بود. در شرایطی که برای مقابله با بعضی شرایط، هیچ گزینهای جز استفاده از نیروی نظامی وجود ندارد، سیاستگذاران آمریکایی نیازمند آن هستند که گزینه های غیرنظامی پیشروی خود را افزایش دهند. این گزینه ها نیازمند دیپلماسی ماهرانه، کمکهای اقتصادی مؤثر، و ترویج ایدهها و ایدهالهای آمریکایی است؛ با این حال نمیتوان تنها با تکیه بر این گزینه ها مانع از تهاجم نیروهای متخاصم شد. با توجه به محدودیتهای نیروی سخت و نیروی نرم، در این نوشتار قصد داریم که فضای بین این دو گزینه را مورد بررسی قرار دهید: روشهای غیرنظامی برای وادار کردن، مانع شدن، تضعیف، و تحت فشار قراردادن کسانی که صلح، امنیت و منافع آمریکا را به خطر می اندازند. این بررسی بخشی از پروژهای است که برای دفتر بازبینی دفاع چهارگانه ارتش و تحت عنوان "امنیت سخت" انجام گرفته است. این گزارش راهبردهای جایگزین برای تامین امنیت منافع آمریکا را بررسی میکند که بصورت مکمل برای امنیت سخت طراحی میشوند و بطور بالقوه باعث افزایش کارایی نیروی نظامی خواهند شد.
علاوه بر تعریف و طبقه بندی نیروهای اعمال فشار، گزارش حاضر به بررسی این نکته میپردازد که چگونه میتوان از مزیتهای خاصی که آمریکا نسبت به نیروهای متخاصم بالقوه خود در زمینه گزینه های غیر نظامی دارد، بهره گرفت. این ابزارهای اعمال فشار که به ظاهر دارای قابلیت های خاصی هستند، مورد بررسی قرار میگیرند و گزینه های عملی برای کنترل و استفاده از آنها ارائه خواهد شد. گزارش حاضر گزینه هایی غیر از نیروی نظامی را برای رسیدن به اهداف و حفاظت از منافع آمریکا مورد بررسی قرار میدهد.
تحقیق حاضر با حمایت مالی دفتر بازبینی دفاع نیروهای چهارگانه ارتش و در قالب استراتژی، دکترین، و برنامه منابع RAND Arroy Center انجام گرفته است. این مرکز بخشی از شرکت RAND است که متعلق به دولت آمریکا است و از منابع مالی دولت و ارتش آمریکا برای انجام تحقیقات بهره میگیرد.
خلاصه گزارش
هزینه های روبه افزایش، ریسک بیشتر، و تردیدهای عمومی نسبت به شروع جنگ باعث افزایش اهمیت قدرت اعمال فشار (P2C) شده است. در عین حال، جهانی سازی معاملات، سرمایه گذاری، منابع مالی، اطلاعات، و انرژی به آمریکا امکان گزینه های اعمال فشار بیشتری داده است، بالاخص در برخود نیروهای متخاصم که وابستگی به دسترسی به این بازارها و سیستم ها دارند.
از جمله جالب توجه ترین گزینه های P2C آمریکا، تحریمهای مالی، حمایت از نیروهای سیاسی غیر خشونت طلب در برابر حکومت های متخاصم، و انجام عملیاتهای سایبری تهاجمی هستند. قطع دسترسی به سیستم بانکی جهانی میتواند باعث اعمال فشارهای اقتصادی شدیدی شود و این فشارها را میتوان بر اساس واکنش کشور هدف، تنظیم کرد. مشارکت در تحریمهای مالی تنها توسط کشورهای اصلی که دارای بانکهای مهم هستند، کفایت خواهد کرد. حمایت از نیروهای مخالف طرفدار دموکراسی نیز میتواند بسیار تهدید کننده باشد و اهرم قدرتمندی تلقی شود. شبکه های اجتماعی و رسانه های جهانی به تحرکات داخلی و حامیان خارجی آنها کمک میکنند. در عین حال، پیشرفتهای اخیر نشان میدهد که ریسکهای بروز ناآرامی و بی نظمی بسیار بالا است و نتیجه استفاده از ابزار P2C میبایست با احتیاط بیشتری صورت گیرد.
عملیاتهای سایبری تهاجمی نیز نتایج زیاد و همچنین ریسک بالایی به همراه دارند. در صورتی که این اقدامات با مهارت هدف گذاری شوند، میتوانند کارکرد و اعتماد به نفس دولتها و بازارها را مختل کند و در نتیجه این اقدامات، دارای کارکرد اعمال فشار هستند. با این حال، ریسک ها و هزینه های صدمات غیر ضروری، احتمال اقدامات متقابل و افزایش خصومت نیز بایستی مدنظر قرار گیرد، بالاخص اگر که کشور هدف خود یک قدرت جنگ سایبری باشد؛ از جمله چین و روسیه. آمریکا با در نظر گرفتن نقاط ضعف و آسیب پذیری خود، میتواند حاشیه جنگ سایبری را افزایش دهد.
علاوه بر این ابزارهای P2C، آمریکا میتواند این قابلیت را در خود ایجاد کند که با بهره برداری از منابع انرژی با هدف اعمال فشار، مانند آنچه که ایران و روسیه انجام میدهند، پیشگیری کند. به طور خاص، رسیدن به جایگاه بالاتر در بازار نفت و گاز مایع در سطح جهانی به آمریکا امکان میدهد که اثر بخشی تهدیدات روسها در زمینه قطع منابع انرژی را کاهش دهد.
چین، از قدرتمندترین دولتهایی است که میتوان بر علیه آن اعمال فشار کرد، چراکه این کشور بزرگترین چالش نظامی پیشروی آمریکا در مناطقی خاص هست. چین در حال حاضر دارای ثبات سیاسی است و نقش مهمی در تجارت و سیستم مالی جهان بازی میکند. این کشور گزینه های P2C خاص خود داراست؛ از جمله قابلیتهای سایبری این کشور و در اختیار داشتن اوراق بدهی آمریکا. روسیه، ایران و سایر کشورهای دارای قدرت کمتر نسبت به چین گزینه های بهتری برای اعمال فشار هستند.
آمریکابایستی قابلیت خود برای نظارت بر دارایی ها و جریانهای مالی را ارتقاء دهد تا بتوان دولتها و بانکهای یاغی که با کشورهای تحت تحریم همکاری میکنند را ایزوله کند. وزارت خارجه آمریکا و سازمانهای اطلاعاتی آن میبایست روشهای خود را به شکلی ارتقاء دهند که بتوانند گروه های مخالف دموکراتیک در کشورهای متخاصم و دیکتاتوری را حمایت کنند و در عین حال منافع و ریسک استفاده از این روشها را ارزیابی کنند. به طور کلی، دولت آمریکا میبایست آماده استفاده P2C مشابه نیروی نظامی باشد؛ از جمله توانایی تحلیل گزینه های مختلف، ارزیابی الزامات و قابلیت ها، انجام مانور برای ارتقاء این قابلیتها و برنامه ریزی با متحدان خود را تقویت کند. همانطور که در مورد نیروی سخت، یک سلسله مراتب کاملاً مشخص از مقامات، فرماندهان، و مسئولیتها ایجاد شده است، میبایست درمورد اعمال P2C نیز چنین سازماندهی صورت گیرد.
از زمانی که آمریکا تبدیل به تنها ابرقدرت در جهان شد، این کشور قادر بوده از نیروی نظامی به شکلی کم و بیش آزادانه و با هدف دفاع از اهداف، تحقق امیال و حتی حذف مخالفان خود استفاده کند. در این رابطه میتوان به تهاجم نظامی آمریکا به پاناما، عراق، صربستان، افغانستان، و عراق برای بار دوم اشاره کرد. در طول این تهاجمات آمریکا به سرعت و با حداقل تلفات جانی توانست به اهداف اولیه خود برسد. با این حال، اخیراً تجربیات نامطلوب و ناامید کننده دو جنگی که بعد از 11 سپتامبر انجام گرفته باعث شده که بیشتر آمریکاییها نه تنها احساس خسران و زیان کنند، بلکه تمایلی برای شروع جنگ برای حل مشکلات خارج از مرزهای خود نداشته باشند. در عین حال، پیشرفت های صورت گرفتن در قابلیتهای دفاعی دشمنان بالقوه باعث کاهش اثربخشی نیروی تهاجمی شده است، اگرچه آمریکا همچنان برتری نظامی خود را در جهان حفظ کرده است. این شرایط، در کنار تجربیاتی که اخیراً بدست آمده است، نیاز اتخاذ یک نگاه تازه به اشکال غیرنظامی قدرت و ابزارهای اعمال نفوذ بر دولتها را مورد تأکید قرار میدهد.
در این گزارش، نگاه ویژهای بر گزینه های جایگزین اعمال نیروی نظامی که میتواند دولتهای غیر دوست را وادار به پیروی از خواسته های آمریکا نماید، خواهیم داشت. در این رابطه، دو پیشنهاد ارائه میشود: نخست، گزینه های حایگزین نیروی نظامی اهمیت روز افزونی در استراتژی آمریکا پیدا کرده اند. دوم، حداقل بعضی از این گزینه های جایگزین بسیار امیدبخش هستند. این پیشنهادات با در نظر گرفتن سه نیروی متخاصم (چین، روسیه، ایران) مورد بررسی قرار خواهند گرفت، حتی اگر هر دو پیشنهاد معتبر باشند، اقدامات غیر خشونتبار نمیتواند به طور کلی جایگزین نیروی نظامی باشد یا ضرورت آمادگی برای استفاده موثر از نیروی نظامی را کاهش دهد. در بهترین حالت، گزینه های جایگزین غیر نظامی در بعضی شرایط میتواند به رئیسجمهور آمریکا امکان دهد که منافع و مسئولیتهای آمریکا را بهتر تأمین کند، بدون اینکه نیاز به شروع جنگی جدید باشد. به بیان خلاصه، گزینه های جایگزین نیروی نظامی باعث افزایش حاشیه عدم استفاده از نیروی نظامی میشود. به بیان کلی، گزینه های جایگزین مؤثر برای جنگ باعث حفظ نقش قدرتمند آمریکا در جهان خواهند شد بالاخص در شرایطی که گزینه جنگ هر روز جذابیت خود را از دست میدهد.
ضمن صحه گذاشتن بر این نکته که نیرو دارای طیفی گسترده از نیروی نظامی و تهاجمی در یک انتهای طیف و استفاده از روشهای دیپلماتیک در انتهای دیگر است، در این نوشتار، گزینه های جایگزین نیروی نظامی را بر اساس اینکه چگونه این نیروها کشورهای متخاصم را وادار به پیروی از امیال آمریکا میکنند، طبقه بندی میکند؛ این طبقه بندیها شامل نیروهایی است که دولتها را وادار به انجام کاری میکنند، نیرویی که دولتها را تحت فشار قرار میدهند، یا نیروهایی که فضایی ایجاد کرده که دولتها خود به سمت اهداف آمریکا تغییر مسیر دهند. تعداد زیادی اقدامات غیر نظامی مورد بررسی قرار میگیرند و گزینه هایی که بیشترین قابلیتها را دارند را شناسایی، سپس گامهایی برای ارتقاء و اعمال آنها معرفی میکنیم.
نویسندگان ادعا نمیکنند که این مقاله جامع تمامی احتمالات استفاده از نیروی غیرنظامی است. بلکه در واقع این گزارش نوعی پیمایش کاوشی است با هدف تشویق مطالعات، بحثها، برنامهریزی، و سیاست گذاری بیشتر در این زمینه.
کاهش کاربرد نیروی نظامی افزایش اهمیت نیروی غیر نظامی
نیروی نظامی تهاجمی به عنوان اصلیترین ابزار استراتژی جهانی آمریکا در نظر گرفته شده است. آمریکا از این نیرو برای تغییر رژیم ها، دخالت در جنگهای داخلی و نابود کردن قابلیتهای ایجاد جنگ دولتهایی که میتوانستند تهدیدی برای منافع آمریکا، متحدان و امنیت بین المللی آمریکا باشند، استفاده کرده است. اما آمریکا به تدریج به این نکته پی میبرد که استفاده از نیروی نظامی هر روز سخت تر میشود، بالاخص در مناطق حساس و مورد اختلاف: از جمله کاربرد نیروی نظامی بر علیه چین در اقیانوسیه جنوبی؛ در برابر روسیه در منطقه دولتهای عضو شوروی سابق و ناتو. همچنین با چالش بسیار کمتر در برابر ایران در حوزه خلیج فارس، مقبال چین و روسیه که قدرتهای هستهای هستند.
کاهش کارآیی نیروی نظامی تهاجمی تا حدی نتیجه گسترش بعضی تکنولوژی های خاص است از جمله حسگرها، هدایت تسلیحات، شبکه داده و پردازش داده؛ که میتوانند از سوی کشورهای متخاصم بر علیه کشتی ها، هواپیماها، و سایر ابزارهای نظامی آمریکایی به کار گرفته شوند. کشورهای متخاصم از این تکنولوژی ها در موشکهای پیشرفت، سیستم های ضد هوایی، زیردریایی ها، و سایر قابلیتهای تقویت نیروهای دفاعی خود بر علیه تهاجم آمریکا استفاده میکنند. علاوه براین، هزینه استفاده از این قابلیتهای دفاعی مبنی بر تکنولوژی به شدت و متناسب با هزینه قابلیتهای دفاعی وابسته به پلتفرم ، کاهش یافته است. نتیجه این امر ارتقاء پیوسته قابلیت دشمنان برای هدف قرار دادن اهداف آمریکا است.
اگرچه آمریکا ابزارهایی برای تخریب این نیروها قبل از وارد آمدن صدمه را در اختیار دارد، انجام چنین اقدامی میتواند مستلزم انجام حملات عمیق و پرهزینه به کشور دشمن باشد که خطر زیادی برای افزایش و گسترش خشونتها به همراه دارد، بالاخص در مورد چین و روسیه. علاوه براین، همراه با افزایش قابلیتهای دفاعی و رشد این قابلیتهای به سمت بیرون مرزهای کشورها، کشورهای متخاصم شجاعت بیشتری برای انجام اقدامات تخاصمی و سپس پناه گرفتن پشت سیستم های دفاعی پیدا کرده اند؛ برای مثال چین میتواند بر علیه تایوان یا متحدان آسیایی آمریکا تهاجمی انجام دهد؛ روسیه میتواند به کشورهای عضو شوروی سابق حمله کند، و ایران میتواند به همسایگان عرب خود حمله کند. در بدترین حالت، مناطق حساس ممکن است تحت تاثیر نیروهای متخاصم دچار ناآرامی شوند.
آمریکا میتواند و میبایست استراتژیهای نظامی خاصی را در مقابل اتخاذ کند؛ از جمله حرکت به سمت نیروهای غیر آشکار ( از جمله، زیردریایی ها و هواپیماهای بدون سرنشین) و در عین حال افزایش قابلیتهای دفاعی متحدان محلی خود. با اینحال، حتی اگر از همین لحظه این راهبردها را دنبال کنیم، تحقق آنها سالها زمان خواهد برد، و در آن زمان نیز باز هم با این چالش روبرو هستیم که شناسایی، رهگیری، و حمله به ادوات نظامی بسیار ساده تر از گذشته است. به بیان کلی، با داشتن تجربه 15 سال جنگ در 25 سال گذشته، آمریکا با فشارهایی برای کاهش تکیه بر نیروی نظامی برای حفاظت از منافع خود، انجام مسئولیت ها، مقابله با تهدیدات، حفظ نظم، و همچنین کاهش بار هزینه های دفاعی با هدف تامین نیازهای داخلی، مواجه شده است. بنا به تمامی این دلایل، آمریکا در استفاده از نیروی نظامی محتاطتر از گذشته عمل میکند.
واکنش آمریکا به کاهش "امکان کاربرد" نیرو نبایستی محدود به زمینه نیروی نظامی باشد. از آنجا که آمریکا تکیه زیادی بر نیروی نظامی داشته است، امروزه عبارت "اعمال نیرو" مترادف با "اعمال قدرت" تلقی میشود. در واقع، قابلیت تأثیرگذاری بر محاسبات و هدایت رفتارهای دولتهای متخاصم بازه بسیار گسترده از نیرو ها را پوشش میدهد که تهدید به استفاده از نیروی نظامی، ایزوله کردن در سطح جهانی و اعمال مشکلات اقتصادی، حمایت از نیروهای مخالف داخلی، تاثیر گذاری بر رسانه ها و تغییر برداشته ها، ابزار دیپلماسی، مذاکره، و چانه زنی، و شروع جنگ، شروع دوستی، را شامل میشود. در هر زمان و نسبت به هر رقیبی، آمریکا میتواند از ابزارهای مختلفی از این طیف با شدتهای مختلف بهره بگیرد.
در حالی که ابزارهای قدرت بسیار متنوع هستند، ارائه یک طبقه بندی از این ابزارها بر اساس شکل تاثیر آنها بر رفتار دولتهای متخاصم خالی از بهره نخواهد بود. "قدرت سخت" عبارت است از استفاده از ابزارهای نظامی فیزیکی برای وادار کردن رژیمهای متخاصم به تغییر رفتار، یا تغییر آنها. موفقیت در استفاده از قدرت سخت باعث کنترل بر نیروی متخاصم خواهد شد. این نوع از قدرت قابلیت استفاده کمتری برای آمریکا بالاخص در مناطق پر خطر و مورد اختلاف پیدا کرده است. قدرت نرم بر تأثیر، نهادها، و ابزارهایی مانند دیپلماسی، کمک اقتصادی، ترویج دموکراسی، تغییرات فرهنگی، ترویج ایدهها، و موارد مشابه برای تشویق سایر جوامع برای نزدیک شدن به ایدهالهای آمریکایی، یا علاقمندشدن به این ایدهالها تکیه دارد. اگر قدرت سخت طرف مقابل را وادار به انجام کاری میکند، قدرت نرم طرف مقابل را به تیم ما میکشاند. قدرت سخت مستقیماً به سمت نیروهای متخاصم هدفگیری شده است، در حالی که قدرت نرم بر شرایط محیطی تأثیرگذار است. اگرچه قدرت نرم آمریکا بسیار بالا است، اما این قدرت جایگزین قدرت سخت نیست. جایگاه و محبوبیت آمریکا در بعضی مناطق بسیار کمتر از میزان آن در دو دهه گذشته است. علاوه براین، قدرت نرم زمان بیشتری برای تأثیرگذاری نیاز دارد، و زمان چیزی که است سیاست گذاران در شرایط بحرانی در اختیار ندارند.
گروه سومی از قدرت نیز وجود دارد: استفاده از ابزارهای غیرنظامی برای فشار آوردن به دولتهای غیر دوست و وادار کردن آنها برای انجام کاری که حاضر به انجام آن نیستند. در حالی که اقدامات نظامی و تهدید را میتواند برای اعمال فشار به کار گرفت، آنچه در این متن مورد توجه ماست فشار آوردن از طریق اقدامات غیرنظامی است. گزینه های این گروه از قدرت شامل روشهای غیر خشونت باری است برای وارد کردن یا تهدید به وارد کردن فشار بر دولت متخاصم تا لحظه ای است که آن دولت مطابق میل آمریکا عمل کند. این نوع اعمال قدرت را قدرت فشار آوردن (P2C) مینامیم؛ قدرتی که آمریکا در اعمال آن دست بازی دارد به شرطی که به شکلی ماهرانه و استراتژیک مورد استفاده قرار گیرد. قدرت اعمال فشار آمریکا را میتوان با استفاده از یک استراتژی مناسب ارتقاء داد (موضوعی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت). در مقایسه با اعمال نیروی نظامی تهاجمی، P2C هزینه، ریسک، و قدرت تخریب کمتری دارد، با این حال همچنان میتواند مؤثر باشد. در حالی که اعمال فشار، مانند اعمال نیروی نظامی، کنترل کامل بر دشمن را نصیب کشور اعمال کننده آن نمیکند، اما نباید فراموش کنیم که توانایی آمریکا برای اعمال قدرت نظامی نیز کاهش یافته است. بر خلاف قدرت نرم، P2C میتواند ضرورت استفاده از نیروی نظامی را در شرایط مناسب رفع کند، یا حداقل استفاده از P2C قبل از استفاده از نیروی نظامی ارزش امتحان کردن را دارد.
قدرت اعمال فشار
قدرت اعمال فشار، و همچنین مهارت استفاده از آن، میتواند شامل اعمال تحریمهای اقتصادی، اقدامات سیاسی تنبیهی، عملیاتهای سایبری، عملیاتهای اطلاعاتی مخفیانه، ارائه کمکهای نظامی، ترویج ایدههای سیاسی، محدود کردن یا دستکاری در روندهای تجاری، اعمال محدودیت بر کالاها و افراد، و حمایت از نیروهای سیاسی مخالف باشد. این ابزارها دارای قدرت بالقوه تغییر سیاستها، تغییر اراده یا کاهش قدرت دولتهای متخاصم میباشند. در حالی که P2C بدون شک نیروی نرم تلقی نمیشود، اما این قدرت به صورت فیزیکی باعث ایجاد همکاری با اهداف آمریکا در کشور متخاصم نمیشود. از آنجا که گزینه اقدام نظامی کنار گذاشته نشده است، نتیجه اعمال P2C بطور قطع قابل پیشبینی نیست. موفقیت P2C به آن بستگی دارد که اعمال کننده این نیرو تا چه میزان توانایی دارد و کشور هدف تا چه حد آسیب پذیر است. آمریکا قابلیت روز افزونی در استفاده از بعضی ابزارهای اعمال فشار بدست آورده است، در حالیکه نیاز آن برای استفاده از این نیرو نیز افزایش یافته است. آسیب پذیری کشورهای متخاصم بسیار متغیر است؛ در ادامه به این مسئله خواهیم پرداخت.
علت پشت پرده کاهش امکان استفاده از نیروی نظامی توسط آمریکا و افزایش قابلیت استفاده از نیروی اعمال فشار توسط آمریکا، جهانی سازی است. با گسترش تکنولوژی هایی که در نیروهای نظامی قابل استفاده هستند، جهانیسازی باعث شده که استفاده از نیروی نظامی با ریسک و مشکلات بیشتری همراه شود، و در نتیجه گزینه های غیر نظامی اهمیت بیشتری پیدا کرده اند. جهانی سازی در عین حال فرصتهای اعمال فشار را بیشتر کرده است. بیشتر کشورها - شامل چین، روسیه و ایران - وابستگی روز افزونی به بازارهای جهانی، منابع، اطلاعات و سیستمهای جهانی پیدا کردهاند. عوامل اقتصادی جهانی، شبکههای مالی جهانی، سیستمهای توزیع جهانی، زیرساختها، دامنه های اطلاعاتی، بازارهای سوخت و انرژی، حمل و نقل، مسافرت، تقاضای مصرف کننده، ایده ها، نهادها، و سایر کارکردها گزینه هایی هستند برای اعمال نیرو بر علیه دولتهای یاغی مانند کره شمالی یا گروه های بنیادگرا مانند دولتهای اسلامی خود خوانده.
در حالی که آمریکا بر این سیستم جهانی متکی است، این کشور نقش کلیدی در کارکرد این سیستمها بازی میکند. برای مثال:
- آمریکا مالک 30 درصد از سرمایه گذاری مستقیم خارجی است و در این رابطه فاصله زیادی با کشورهای دیگر دارد.
- دلار آمریکا مبنای بازارهای جهانی بین بانکی و بازار تبادل ارز است.
- چهار بانک از هفت بانک بزرگ جهان (بر اساس سرمایه) در آمریکا قرار دارند.
- هفت رسانه برتر جهان و 95 درصد از درآمد رسانه ای جهان در آمریکا است.
- آمریکا سه چهارم تسلیحات نظامی جهانی را به ارزش 18 میلیارد دلار در سال را به بفروش میرساند.
- تحقیقات و نوآوری که شبکه های اطلاعاتی جهان را پشتیبانی میکنند اکثرا در آمریکا انجام میگیرند..
- آمریکا یا مالک یا بیشترین سهم را در مهمترین سازمانهای جهانی از جمله سازمانهای کنترل کننده اقتصاد جهانی در اختیار دارد.
- نیروی دریایی آمریکا دارای برتری مانند برتری نیروی دریایی انگلستان در
قرن 19 است؛ آمریکا میتواند در هر نقطه ای دسترسی به دریاها را محدود یا
کنترل کند و در این رابطه نقش پلیس جهانی را ایفا میکند.
- قابلیت های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا قابل مقایسه با سایر کشورها نیست،
سیستمی که باعث اشراف اطلاعاتی نسبت به سرتاسر زمین میشود و اطلاعات لازم
در مورد اقدامات دوستان و دشمنان را تأمین میکند.
به طور کلی، ظرفیتهای P2C هنگامی که امکان همکاری آمریکا با متحدان اروپایی و اسیایی خود را در نظر بگیریم، بسیار بیشتر خواهد بود. این همکاری به طور معمول قابل تحقق است اما نمیتوان آن را در هر موردی بصورت پیش فرض در نظر گرفت.
در عین حال، دولتهایی که منافع آمریکا را در مناطق حساس به چالش میکشند (چین، روسیه، ایران) از بازار، منابع، اطلاعات، و سیستمهای جهانی استفاده میکنند. امری که باعث آسیبپذیری آنها به شکل از دست دادن دسترسی به این امکانات میشود. در واقع، به دلیل اینکه آنها نیاز دارند دسترسی خود را به این امکانات در جهت حفظ قابلیتهای نظامی حفظ کنند، این دولتها در عمل خود را در برابر فشارهای آمریکا آسیب پذیر میکنند. برای توضیح بیشتر، چین، روسیه، و ایران همگی به سیستم بین بانکی جهان وابسته هستند و همچنین وابستگی آنها به فضای سایبری افزایش یافته است، علاوه براین، این کشورها با نیروهای مخالف داخلی روبرو هستند که از شبکههای اجتماعی و پوشش رسانههای جهانی بهره میگیرند. از این رو، هر سه کشور در معرض فشار قرار دارند و با توجه به نقش مرکزی آمریکا در جهان، این فشار از سوی آمریکا قابل اعمال است. سوال مهمی که در اینجا مطرح میشوند این است که کدام ابزارهای آمریکا برای اعمال فشار بیشترین کارایی را دارند و میتوان از آنها بهعنوان جایگزینی برای رویارویی مستقیم در شرایط مناسب استفاده کرد.
هنگامی که مسئله هماهنگ ساختن سایر کشورها با اهداف آمریکا است، قدرت سخت میتواند نتایج قابل توجه ای به همراه داشته باشد و در کنار آن ریسک، هزینه، و خشونت بالایی نیز ایجاد میشود. قدرت نرم دارای ریسک کمتر، هزینه کمتر، و عاری از خشونت است اما نتایج آن چندان مشهود نیست، به سادگی نمیتوان آنها را اثبات کرد، و در بهترین حالت زمان زیادی برای تحقق اهداف مورد نیاز است: استفاده از قدرت نرم برای هدایت تدریجی کشورها به سمت اهداف آمریکا و ایجاد حس مثبت نسبت به زندگی آمریکایی امری کاملا متفاوت از استفاده از قدرت نرم برای پیشگیری از اقدامی خصمانه توسط کشورهای متخاصم است. در مقایسه با قدرت نرم، P2C نه دارای ریسک بالا است و نه همراه با خشونت است. با در نظر گرفتن اقدامات مختلف بعنوان یک مجموعه سرمایه گذاری، میتوان گفت: استفاده از قدرت سخت، تهاجمی است، به سرعت به نتیجه میرسد، و بازدهی بالایی به همراه دارد؛ و در مقابل استفاده از قدرت نرم عملی محافظه کارانه، و با ریسک کمتر است ولی تحقق نتیجه از طریق آن نیاز به صبوری دارد. قدرت اعمال فشار از سوی دیگر، دارای ظرفیتهای بسیاری است، در حالی که میتوان با ریسک منطقی، به سودی قابل توجه برسد.
شکل 1 طبقه بندی اصلی انواع قدرت ها را بصورت یک هرم بخش بندی شده نشان میدهد. در بالای هرم، قدرت سخت (استفاده از نیروی نظامی) با بازده، ریسک، و هزینه بالا قرار دارد که به ندرت استفاده میشود. در پایین هرم، قدرت نرم با بازده، ریسک، و هزینه اندک وجود دارد که پیوسته مورد استفاده قرار میگیرد. در میانه هرم P2C قرار دارد، که میتوان آن را مانند قدرت سخت، به سمت یک هدف خاص به کار گرفت در عین حال این نیرو تنها در صورت نیاز اعمال میشود. بر خلاف قدرت نرم، P2C میتواند جایگزین استفاده از نیروی سخت شود که به صورت روزافزونی استفاده از آن با مشکلات همراه شده است. این دیاگرام نشان میدهد که P2C در کنار افزایش مشکلات استفاده از نیروی سخت، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
شکل 1- طبقه بندی انواع روشهای اعمال قدرت
لازم به ذکر است که مرز بین قدرت اعمال فشار و قدرت سخت چندان واضح نیست. کمکهای نظامی آمریکا برای تهدید دولتها یک گزینه جایگزین برای استفاده از نیروی نظامی است، برای مثال ممکن است آمریکا اقدام به مسلح کردن نیروهای مخالف درونی کند. این اقدام را میتوان استفاده از قدرت سخت بصورت نیابتی تلقی کرد، بالاخص اگر چنین اقداماتی منجر به بروز خشونت داخلی در کشور هدف شود. همچنین، استفاده از کشتی های جنگی برای اعمال تحریمهای اقتصادی یک اقدام برای اعمال فشار است، اما اگر کشتی های نظامی وادار به نبرد با کشتی های کشور متخاصم شوند، این اقدام را میتوان استفاده از قدرت سخت تلقی کرد. در بهترین حالت، P2C میتواند بدون نیاز به خشونت به پیروزی برسد. با این حال استفاده از این نیرو میتواند بیشتر از اعمال فشار باشد: برای مثال، در انتهای بالایی این طبقه از نیروها (شکل بالا)، اعمال فشار میتواند منجر به سقوط رژیم یاغی شود در حالی که هدف تنها اعمال تغییر در رفتارهای دولت مورد نظر بوده است. علاوه براین، همانطور که پیش از این مطرح شد، نیروی نظامی را میتوان برای اعمال فشار به کار برد، اگر چه بنا به تعریف این عمل را استفاده از نیروی سخت میدانیم. ساده ترین شکل تمایز این است که نیروی اعمال فشار، برخلاف نیروی سخت، مستلزم استفاده از نیروی نظامی برای ایجاد نتیجه مورد نظر نیست.
آیا باید P2C را بعنوان یک پله از نردبانی در نظر بگیریم که در پله اول آن استفاده از نیروی نرم قرار دارد، و در صورت نیاز نیروی نظامی نیز به کار گرفته خواهد شد؟ میتوان این تعبیر را نیز پذیرفت. در واقع، اقدامات برای اعمال فشار هنگامی که دولت متخاصم به این باور برسد که اقدام بعدی آمریکا استفاده از نیروی نظامی خواهد بود، اثربخشی بیشتری خواهند داشت. در مورد ایران، بعنوان مثال، ترکیب تحریمهای اقتصادی و تحلیلهای حمله نظامی باعث ترغیب ایران برای قبول مذاکرات اتمی شد. این سخن به این معنی نیست که اعمال فشار تنها در کنار تهدید نظامی موثر خواهد افتاد. در مورد بحران اوکراین، ولادمیر پوتین میدانست که ناتو به صورت نظامی مداخله نخواهد کرد، اما تحریمهای اقتصادی بر مهمترین بخش اقتصاد روسیه که از طریق کاهش قیمتهای انرژی اعمال شد، باعث شد که روسیه تلاشهای خود برای ضمیمه کردن شرق اوکراین را متوقف کند. بنابراین، هنگامی که اعمال قدرت نظامی یک گزینه ست، P2C نیز بایستی بعنوان یک پله از نردبان مدنظر قرار گیرد. اما هنگامی که تهدید نظامی در کار نباشد، اعمال فشار می بایست شدیدتر باشد.
آمریکا تنها کشوری نیست که میتواند اعمال فشار کند. متحدان اصلی آمریکا در اروپا و آسیای شرقی نیز چنین قدرتی دارند و مانند نمونه های اخیر، تمایل خود را برای این کار نشان داده اند. رقبای آمریکا نیز از P2C برای کسب منافع بیشتر استفاده میکنند. روسیه از گروه های شبه نظامی خارج از مرزهای خود حمایت میکنند، منابع گاز و قیمت آن را دستکاری میکنند، از جنگ افزارهای سایبری استفاده میکند، برنامه هایی آشکار برای ایجاد عدم ثبات در کشورهای همسایه اجرا میکند، و از تهدید اقتصادی و سیاسی بهره میگیرد. چین از جنگ افزارهای سایبری استفاده میکند، ایجاد رعب و وحشت سیاسی میکند، و از کشتی های ماهی گیری و نفت کش برای تقویت ادعای خود نسبت به مناطق مورد اختلاف سرزمینی استفاده میکند. ایران باعث ناآرامی در منطقه خلیج فارس میشود، از نیروهای مسلح که اهداف ایران را نمایندگی میکنند برای تهدید اسرائیل و پادشاهی های عرب استفاده میکند، و به شدت در وقایع عراق نقش دارد و هر از چند گاهی تهدید به بستن تنگه هرمز میکند. اینکه چین، روسیه و ایران هر سه تلاش میکنند که بر همسایگان خود فشار وارد کنند و در عین حال عملی انجام نمیدهند که باعث اقدام نظامی آمریکا شود، باعث میشود که استفاده از P2C توسط آمریکا در تقابل با چالشهای "منطقه خاکستری" اهمیت بیشتری پیدا کند.
ادامه دارد ...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com