گروه سیاسی-شهناز زمردبخش*تحزب و فعالیت حزبی یک از شاخصهای توسعه سیاسی بشمار می رود چرا که احزاب به عنوان نهادهای مدنی در هر جامعه بر پایه نظام سهمیه بندی وظیفه سهیم کردن افراد را در قدرت سیاسی کشور به عهدهدارند؛ در واقع حضور در احزاب، راهى مناسب براى تاثیر گذارى به مناسبات سیاسى و اجتماعى است که هر شهروندى مى تواند آن را برگزیند. لذا زنان به عنوان نیمی از افراد یک جامعه نقش مهمی در تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی ایفا میکنند، به همین دلیل چرایی و چگونگی کار حزبی در جامعه زنان بهخوبی میتواند سطح فعالیت سیاسی و اثرگذاری زنان یک جامعه را در عرصه سیاست معین نماید.
به گزارش بولتن نیوز،وقوع انقلاب اسلامی در ایران که زنان نیز در آن نقش اساسی و سهم گسترده ای داشتند سبب تحول فرهنگی در جامعه گردید که بستر لازم برای حضور زنان در عرصههای سیاسی و تعیین سرنوشت را فراهم نمود، همانگونه که امام (ره) فرمودند (( زنان باید در مقدرات اساسی کشور شرکت کنند، اما این شرکت الزاماتی دارد و باید هنجارها و استانداردهایی که این پتانسیل را بالفعل کند، شکل بگیرد ))، بطوریکه یکی از رهاوردهای نقش و حضور پررنگ آنان در انقلاب اسلامی، حضور زنان در انتخابات به عنوان نمونهای از مشارکت سیاسی آنها تبلور یافت.
با این حال به نظر مى رسد عوامل بازدارنده و موانع متعددى در این زمینه در جامعه ما براى مشارکت زنان در سیاست و احزاب وجود داشته باشد که عمدتا غیررسمى با خصیصه پنهانی هستند؛ به عبارتی با نگاهى به قانون اساسى، قوانین عادى و حتى اساسنامه احزاب موجود می توان دریافت که قانون یا حتى تبصره اى مبنى بر ممانعت از حضور زنان در سیاست و احزاب وجود ندارد، بلکه این موانع غیررسمى و سنتى - فرهنگى می باشند که حضور موثر زنان در احزاب را باور نداشته و نمى پذیرد و سعى در دور نگاهداشتن زنان از عرصه سیاست دارند. هر چند که نمی توان این امر را انکار نموده و از آن اغماض کرد که احزاب نیز متاثر از عوامل و گزاره های مذکور سنتی- فرهنگی در جامعه از یکسو و میل به حفظ قدرت در همسویی با نگره های سنت فرهنگی جامعه و عدم واگذاری میدان به رقبای حزبی دیگر نسبت به حضور و رقابت زنان در احزاب با دیده تردید نگریسته و بدان امر تمایل چندانی ندارند هر چند که در شکل شعاری و تبلیغاتی بر آن اصرار دارند که بطور عام بر فعالیت های حزبی زنان در امور فرهنگى، حوزه زنان و روابط عمومى خلاصه مى شود و تنها به مسئله ای برای رأی آوری برای احزاب مبدل شده است.
مع الوصف با داشتن چنین دیدگاهی از سوی احزاب در رابطه با نقش زنان، زنان در مناسبات سیاسى با انفعال بیشترى برخورد می کنند؛ بطوریکه مشارکت زنان در زندگى سیاسى شان، مشارکتى مستقل نیست و همواره تابعى از اندیشه مردان در قالب پدر، همسر یا برادر است
نباید فراموش نمود با وقوع انقلاب اسلامی هویتی از زن به صحنه آمد که زن در این هویت مستقل، انتخابگر، تصمیمگیر، تصمیمساز و بانفوذ بود و با یمن و برکت این تغییر چشمگیر برآمده از انقلاب اسلامی، زنان نیازى به تلاش براى مطرح کردن لزوم حضورشان در صحنه سیاست ندارند؛ بطوریکه علیرغم موانع پيش روي مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در قدرت، امروزه احزاب به خوبى واقف هستند و یا دست کم چنین نشان مى دهند که ضرورت نقش داشتن زنان در تعیین سرنوشت خویش به عنوان نیمى از جامعه را پذیرفته اند و بنابراین، سعى در جلب مشارکت آنان به سود خود دارند؛ و لذا وجود مكانيزمهايی براي افزايش حضور زنان در مراكز تصميمگيري و تصميمسازي اين واقعيت متجلي ميسازد كه بايد با توجه به ظرفیت های حزبی، احزاب در یک ارتباط دو سويه و متقابل به عنوان بخشي از جامعه مدني زمينههاي افزايش حضور زنان را در قدرت افزايش دهند، هر چند می باید ارتقاء و افزايش مشاركت سياسي زنان نه تنها در رقابت زنان با مردان بلکه زنان با زنان باید به يك مسئوليت همگاني تبديل گردد.
سخن پایانی اینکه احزاب به عنوان بخش تاثیر گذار از جامعه مدنی می توانند در خصوص زنان نقش خود را ایفا نمایند و گذار از شرايط تاريخي انگاره های سنتی- فرهنگی را در جامعه برای حضور فعال اجتماعی – سیاسی زنان نهادینه نمایند و بر عقب ماندگى آموخته شده و دور تحمیلی مبتنی بر انگاره هایى که باعث مى شود زنان نتوانند مشارکت فعالى در عرصه اجتماعى به ویژه مناسبات حزبى داشته باشند خط بطلانی بکشند.
( شهناز زمردبخش دکتری علوم سیاسی )
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com