کد خبر: ۳۳۰۵۸۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
هم افزایی انگاره ها؛

فرهنگ سیاسی بستری تعیّنی در مشارکت سیاسی زنان

باید به شناسایی زمینه ها و عوامل مشارکت زنان و عدم وجود مشاركت بهينه زنان بپردازیم؛ بعبارتی باید میزان توجه به جامعه زنان را بیش آنچه که هم اکنون می باشد افزایش دهیم و نگرش اقلیتی القاء شده به زنان را تعدیل کرده و از آن فارغ گردیم.
فرهنگ سیاسی بستری تعیّنی در مشارکت سیاسی زنان
گروه سیاسی: در یادداشت پیش رو که شهناز زمردبخش - دکترای علوم سیاسی آن را نگاشته، آمده است: باید به شناسایی زمینه ها و عوامل مشارکت زنان و عدم وجود مشاركت بهينه زنان بپردازیم؛ بعبارتی باید میزان توجه به جامعه زنان را بیش آنچه که هم اکنون می باشد افزایش دهیم و نگرش اقلیتی القاء شده به زنان را تعدیل کرده و از آن فارغ گردیم.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:

فرهنگ سیاسی از مفاهیم کلان در علوم سیاسی و علوم اجتماعی محسوب می شود که شناخت، تحلیل و تبیین وبویژه نقش و تاثیر آن بر مناسبات وتحولات سیاسی-اجتماعی هر جامعه ای مستلزم استخراج رویکردها، تحلیل رهیافت های مطالعاتی،ترسیم الگوها وقالب های متناسب آن است. برهمین اساس هر دسته از صاحبنظران با توجه به مطالعات و تاملاتی که در این زمینه داشته اند با بدست دادن  و ارائه ریشه های این مفهوم، سطوحی را برای تحلیل فرهنگ سیاسی ترسیم کرده اند.

البته باید توجه داشت فرهنگ سیاسی در هر جامعه ای، تابعی از فرهنگ عمومی آن است و این تابعیت در جوامع مختلف قابل مشاهده است. تمایز فرهنگ سیاسی از فرهنگ عمومی بدین جهت است که محور اصلی آن بیشتر بر شناخت مردم از نحوه کار کرد قدرت واقتدار، هم از لحاظ اصولی و هم در عمل قرار دارد. در واقع، فرهنگ سیاسی است که قواعد بنیادین را برای به اجرا در آوردن سیاست وضع می کند و همین فرهنگ است که تصورات و اعتقادات مشترکی را که بنیاد های اصلی زندگی سیاسی یک کشور هستند، معین می کند.
با مطالعه فرهنگ سیاسی کشورها وجوامع مختلف، می توان تفاوت رفتار سیاسی آن ها را درک کرد. هر دولت و نظام سیاسی در بستر یک نظام  اجتماعی عمل می کنند. به عبارتی هماهنگی میان فرهنگ سیاسی و نظام سیاسی موجب ثبات سیاسی می گردد. فرهنگ سیاسی بیانگر و نشان دهنده سطح دانش و آگاهی طبقات گوناگون، اقشار اجتماعی و افراد یک جامعه از قدرت و سیاست است.

فرهنگ سیاسی بستری تعیّنی در مشارکت سیاسی زنان

در مجموع می توان گفت آنچه فرهنگ سیاسی نامیده می شود حاصل تعامل میان عناصر فرهنگ توده، فرهنگ نخبگان، تجربه سیاسی - تاریخی ملت و ساختار سیاسی حاکم است. به این ترتیب برداشت نخبگان و توده ها از واقعیت سیاسی، نحوه رفتار رهبران، شیوه عملکرد نهادها، عقاید پدید آمده توسط رهبران سیاسی و نخبگان، میزان تجدد و توسعه صنعتی جوامع، جایگاه گروه های مستقل و بالاخره نحوه عملکرد وسایل ارتباط جمعی، همگی نقش مهمی در شکل گیری و ایجاد فرهنگ سیاسی ایفا می کنند.
البته سیالیت فرهنگ و نیز تحولات جدید در نگرش به آن، سبب شده که به جای نگاهی ایستا به پدیده فرهنگ،آن را پدیده ای متغیر و پویا تعریف کند، که ارائه تعریفی جامع و متقن از فرهنگ را با مشکل روبرو می سازد. بر اساس این نوع نگرش، اگر فرهنگ را الگوهای مشترک یا جمعی فکر، احساس، عمل و نظام های معنا تعریف کنیم، وجود این الگوها در عرصه سیاست، شامل تعریف ما در فرهنگ سیاسی می باشد. واقعیت امر این است که جهانی شدن فرهنگ را می توان مانند سکه دورویی دانست که اگر چه یک روی آن تاکید بر عناصر فرهنگی مشترک بشری تحت عنوان مذهب، انسانیت و بشریت است اما روی دیگر آن ناهمگنی، تنوع، کثرت گرایی و به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی در جهان است.
مع الوصف اگر فرهنگ سیاسی را همه جنبه های ذهنی و بینا ذهنی نظام معنایی مرتبط با سیاست که دارای وجه شناختی ( تعیین، تعریف، تشریح ) و هنجاری ( توجیه یا تقبیح ) است، تعریف کنیم بنابراین فرهنگ سیاسی معنایی مشترک ساخته و پرداخته شده در فرآیند جامعه پذیری است که ضمن تعریف امر سیاسی، نهادها و مقامات  و اندرکنش های سیاسی را توجیه یا تقبیح می کند.


فرهنگ سیاسی بستری تعیّنی در مشارکت سیاسی زناناما در زمینه مشارکت بویژه مشارکت سیاسی باید تاکید کرد که بسیاری از قابلیت ها و توانمندی ها در عرصه های مختلف ( سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ) لازمه مشارکت عمومی می باشد که شرایط را برای مشارکت طیف ها و انواع قشرهای مختلف را فراهم می آورد و میزان کا رآمدی مبنی بر حضور فیزیکی در جامعه را در افراد ایجاد می کند. بنابراین بررسی موانع مشارکت سیاسی زنان شامل فعالیت های آنان در ابعاد اجتماعی وسیاسی و...پدیده ای است فرهنگی_ اجتماعی که جامعه آن را در لایه های خود پوشانده که برای  از میان برداشتن آن از سطح کلان نظام اجتماعی و فرهنگ اجتماعی علاوه بر یازمند بودن تغییرات وسیع فرهنگی در حوزه جمعی وعرصه فردی ، تلاش های گسترده متدلوژیک ساختاری را نیز به همراه خود می طلبد.
بدین ترتیب می‌بینم که رسیدن به حد مطلوب مشارکت اجتماعی-سیاسی زنان، به افزایش قابلیت‌ها و توانمندی‌های زنان از طریق فراهم آوردن و در اختیار قراردادن کلیه امکانات لازم جهت باروری و به‌فعل درآمدن استعدادهای آنان، مشخصاً از طریق آموزش و ارتقای سطح آگاهی‌های همه جانبه‌ی آن‌ها بستگی دارد چرا که این دارایی انسانی زمانی منبع توسعه خواهد بود که قابلیت و توانایی شرکت و تأثیرگذاری بر فرایند تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در جامعه را داشته‌ باشد و بدین منظور بایستی آموزش دیده و به عبارت واضح‌تر توانمند شود.
در پایان باید ذکر نمود که با توجه به گزاره ها و نگره های توانا سازی وتوانمند نمودن زنان در عرصه های اجتماعی وسیاسی قبل هر چیز باید نقش های جنسیتی و رفتارهای قالبی موجود که سعی در استمرار و برجسته کردن تفاوت ها در میان زنان نسبت مردان را دارند بنحوی با تعریف های صحیح و صریح در مورد نقش ها وکارکردهای اجتماعی هویت ( زنان ) را در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی حذف کرده و به شناسایی زمینه ها و عوامل مشارکت زنان و عدم وجود مشاركت بهينه زنان بپردازیم؛ بعبارتی باید میزان توجه به جامعه زنان را بیش آنچه که هم اکنون می باشد افزایش دهیم و نگرش اقلیتی القاء شده به زنان را تعدیل کرده و از آن فارغ گردیم. در این راستا خود زنان نیز برای پر کردن گسست های جنسیتی باید در ارتقا مهارت و تخصص های خود تلاش کرده و در عرصه های موجود جامعه به نوعی به خود توانمندی سازی خویش روی آروند و مهارت های ادراکی- ارتباطیِ تخصصی خود را به نمایش بگذارند و در راستای محو کردن تم های فکری موجود در جامعه نسبت به زنان تلاش های مضاعفی انجام دهند. .

انتهای پیام/

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۳۵ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۷
1
1
ضمن تشکر از نوشتار. باید عرض کنم که مشکل این نوع مقالات ، لفاظی بیش از حد و عدم توجه به واقعیتهای جهان است. وقتی روز مادر و روز زن با هم یکی می شوند و مقام مادری در جامعه ای تنزل می یابد همه به دنبال تعریف جدید نقش و جایگاه زن می روند. این درسته که زن برای پخت و پز و بچه داری صرفا وظیفه نداره اما آمارهای آسیب های مختلف اجتماعی نشان از واقعیت های مختلفی می دهد که به اسم مشارکت زنان ، این فجایع آفریده می شوند. به این آمارها دقت کنید چون حق واقعی زنان به آنها تعلق نمی گیرد اما در عوض چیزهایی به آنها داده می شود که جز ایجاد آسیب ها نتیجه ای ندارند: از هر 4 زن در آمریکا یک نفر از شوهرش کتک خورده است. آمار تجاوز به زنان در سوئد ، نیوزلند و آفریقای جنوبی بیش از سایر کشورهاست. جمعیت ایرانیان به شدت رو به کاهش گذاشته و به پیری میل دارد. بخش عمده ای از مسئولیت هایی که در دولت فرانسه به زنان داده شده ، جنبه تشریفاتی داشته و حتی با وجود برخی مشاغل غیر تشریفاتی باز هم به زنان اجحاف می شود. البته به آمارهای مربوط به تعرض، کتک خوردن زنان توسط شوهرانشان و... در ایران هم مراجعه کنید بد نیست.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین