کارگردانی که میداند بالاخره شترها را کجا بخواباند
در نقد صدفی آمده است:
«مهران مدیری، برخلاف تولیدکنندگان برنامههای طنز تلویزیون میداند بالاخره شترها را کجا بخواباند. در مثل مناقشه نیست اما واقعیت این است قسمت اخیر مجموعه "در حاشیه" آن چنان هم طناز نیست. شاید برخی به احترام مهران مدیری از این جملات یا نقدها برتابند اما واقعیت این است گاهی تسلیم خواسته بزرگان هنری میشویم و کمتر جسارتی به نقد مجموعههای ضعیف آنها داریم شاید یک دلیلش تجربه و توانمندی کارگردان، نویسنده و بازیگران باشد اما این طور نیست، مخاطبان از بزرگان عرصه هنر انتظارات بیشتری دارند؛ چرا که امضای آنها در چارچوب مبادلات هنری به عنوان یک "برند تجاری" ارزش و اعتبار دارد؛ چرا که خرج کردن نادرست از سرمایه معنوی هنرمندان میتواند به کارنامه هنری آنان لطمه وارد کند.»
صدفی در ادامه آورده است:
«شاید یک دلیل محافظهکاری مهران مدیری، به پخش قسمت اول "در حاشیه" و نگاه منتقدانه جامعه پزشکی برگردد که چالشهای مثبت و منفی را در رسانهها دامن زد که موجب عقبنشینی رسانه ملی شد. طبیعی است مهران مدیری، کارگردان و طراح مثل "مارگزیدهها، از ریسمان سیاه و سفید بترسد". شاید همین ترس باعث شده این بار در قسمت دوم مجموعه بازی نکند و حواس خود را به روند داستان و بازی یک دوجین بازیگران سبیل کلفت زندانی معطوف کند. اشتباه اول در این کار، آخرین اشتباه کارگردان محسوب میشود و چه بسا بعد از اتمام مجموعه در آن اردوگاه بماند. فارغ از پیش داوری درباره قصه و انتخاب لوکیشن داستانی اردوگاه لازم است به ضعف و قوت این مجموعه اشارهای شود.»
کاهش تعداد بازیگران و تنوع نقش ها
این منتقد سپس نوشته است:
«در مجموعه اول «در حاشیه» تنوع بازیگران زن و مرد تا حدودی دست کارگردان را در ارایه میزانسن متنوع و جذاب باز گذاشته بود اما در این برنامه نقش آفرینان کمتری حضور دارند که موجب شده تکرار بازی شخصیتهای اصلی، نوعی دلزدگی در مخاطب ایجاد کند. شاید به این دلیل توان بازیگران در ارایه لحن و لهجههای ماندگار قسمت اول، شیوه بازی و فیگورهای تکراری بیش ازحد مخاطبان را آزار میدهد؛ به طور مثال میمیک چهره "بهروز عشقی" به خاطر تکرار در موقعیتهای مختلف، کلیشهای شده حتی زهتاب نیز در مجموعه توان خلق تکیه کلام جدید را ندارد؛ البته یک اتفاق جالب در مجموعه رخ داده و آن هم تغییر ماهیت شخصیتی "هومن صحرایی" در قالب شخصیت "تیمورخان" است؛ شخصیتی که در قسمت اول فرد منطقی قلمداد میشد، حال فرد نابهنجاری شده است. یقینا کاهش تعداد بازیگران طناز و عدم ورود شخصیتهای طنز جدید به فضای زندان از جذابیت آن کاسته است.»
عدم تحرک دوربین و میزانسن حرکتی
این منتقد نوشته است:
«در این زمینه شاید طراح و کارگردان مقصر نباشد و فضای محدود اردوگاه با شمایل یکسان، خستگی را در مخاطبان دامن میزند؛ چرا که تمام داستان در لوکیشنهایی تکراری از قبیل کارگاه زندانیان، اتاق رییس اردوگاه، اتاق ملاقات زندانیان، تلفن خانه، باشگاه ورزشی، سلول انفرادی، اتاق زندانیان اتاق بازجویی، سالن غذاخوری، بهداری و حیاط هواخوری اردوگاه سپری می شود و تنوعی در نوع زاویه دوربین، میزانسن حرکتی بازیگر یا تصویر دیده نمیشود شاید یک دلیل آن ضبط تلویزیونی با دو دوربین بوده که کارگردان از تنوع تصویر مناسبی برخوردار نیست؛ به طور مثال در صحنهای زهتاب، عشقی و هومن درباره برنامهریزی زندان صحبت میکنند نادر چند بار وارد میشود که تنها عنصر حرکتی، تصویر همین ورود و خروج شخصیت نادر است. به عبارتی محدودیت مکان فیلمبرداری و رنگ یک دست زندان نیز بر این مشکل افزوده است. حتی در برخی سکانسها، عدم تحرک بازیگران و دیالوگهای طولانی آنها، خستگی را ایجاد میکند، بخصوص قاعده طنز این برنامه بیشتر بر طنز کلامی استوار است تا طنز موقعیت.
طراحی صحنه و دکور
درباره طراحی زندان معلوم نیست نظرات کارگردان دخیل بوده یا مسئولان قضایی؛ چرا که فضاهای زندان واقعی طراحی نشدهاند، به گونهای لباس زندانیان، ماموران زندان، رنگ آمیزی در و دیوارها، محوطه و سایر فضاها این حس را به مخاطب ارایه نمیکند در برخی برنامههای تلویزیونی شاهد حضور کمدینها در زندان بودهایم که لحظات نشاطآوری را خلق میکنند در حالی که این حس به مخاطب انتقال نمییابد. اغلب زندانیان کفش بوت مردانه به پا دارند اما "بهروز عشقی" با دمپایی تردد میکند که تا حدی نظم زندان را به هم میریزد، فضاهای اطو کشیده و مرتب زندان بیشتر تخیل کارگردان است تا واقعیت موجود جامعه. به هرحال قصه می توانست در لوکیشن دیگری اتفاق بیافتد.»
دیالوگ و تکیهکلامها
در ادامه این مطلب آمده است:
«نمیدانم چه اتفاقی افتاده که شخصیت زهتاب با آن شخصیت دوستداشتنی و کلمات قصار به یاد ماندنی در بخش اول، این گونه ابتر شده و بدتر از آن شخصیتها به سمت افراد ابله تنزل پیدا کردهاند. هرچند انتظار این بود در فضای لمپنی زندان، تکیهکلامهای متنوع و خاص در حد خطوطو قرمز رسانه ملی بازآفرینی شود وگرنه این طوری برخی از مخاطبان آرزو دارند برای سلامت روانی و انبساط خاطر سری به زندانها بزنند. ناگفته نماند مهران مدیری، با هوشمندی شخصیت معتدل و منطقی، "هومن صحرایی" را در فضای زندان تبدیل به فردی مجرم میکند که افراد خلافکار از او (سیامک انصاری) وحشت دارند. این خلاقیت کارگردانی را میرساند که توانسته القاء کند افراد منطقی معمولا در زندان تلف میشوند!
نقص مجموعه طنز
برخلاف نگاه بدبینانه مردسالارانه که در هر ماجرایی پای زنان در میان است، خوشبختانه در زندان مدیری ردی تاثیرگذار از زنان را نداریم. این موضوع شاید نقص مجموعه طنز باشد که نتوانسته با ایجاد گرههای فرعی، پای زنان بازیگر را به قصه بکشاند. هرچند ملاقات های گاه و بیگاه خواهر هومن، وکیل و خانواده بهروز عشقی این حس را ایجاد نمیکند. شاید هم نویسندگان قصه "در حاشیه" نتوانستند از فضای زندان بهره کافی را برای ایجاد چالش درونی و بیرونی با شخصیتهای زندانی ببرند وگرنه در فیلمهای زندان محور با استفاده از فضای زندان و ایجاد گرههای فرعی، برنامه های قابل توجهی ساخته شده که اقبال مخاطبان را هم در پی داشت؛ به طور مثال فیلم سینمایی "دهلیز" و "حبیب" از جمله آنهاست. باید پذیرفت اردوگاه هیچ تناسبی با زندان واقعی ندارد پس فراموش کنیم که قصه در زندان اتفاق میافتد.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
احساس بامزگی بیش از حد بازیگران کار موضوع را خرابتر کرده