مناسبات دوستانه سعودی – صهیونیستی و دشمن سازی از ایران
انتشار مقاله شاهزاده ترکی الفیصل مدیر سابق سازمان اطلاعات عربستان، اعلام آمادگی وزیر نفت عربستان برای فروش نفت به رژیم صهیونیستی و یا گزارشهای متعددی که درزمینهٔ موافقت سعودی برای حمله هوایی رژیم صهیونیستی به ایران از طریق خاک این کشور و همچنین همکاری دو طرف درزمینهٔ سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین وجود دارد، همگی نشاندهنده برقراری ارتباط و تأکید بر اشتراک منافع میان طرفین در سالهای گذشته بوده است. بر همین اساس نیز نشست انديشكده شوراي روابط خارجي آمریکا با موضوع مذاكرات هستهاي ايران با دو تن از مقامات طرفین در حالی برگزار شد كه هر دو مدعي بودند كه ايران تهديد مشترك عليه اين رژيم و عربستان است. متعاقب آن اظهارنظر بیسابقه دوری گولد مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل درزمینهٔ همپیمانی رژیم صهیونیستی و عربستان همه و همه نشانههایی جدید از دوستی بین این دو رژیم هستند.
لذا این پرسش مطرح میگردد که علت اوجگیری مناسبات دوستانه میان رژیمهای سعودی و صهیونیستی در چیست؟ پاسخ به این سؤال در مقطع فعلی بیتردید به توافق هستهای وین میان ایران و کشورهای 1+5 بازمیگردد. همانگونه که از مدتها قبل این دو رژیم تلاش فزایندهای را برای اخلال در روند مذاکرات آغاز کرده بودند، به نظر میرسد که پس از توافق وین نیز نارضایتی مقامات صهیونیستی و سعودی مشهود است. بهعنوانمثال الشرق الاوسط با انتشار مقالهای تحت عنوان «توافق هستهای ایران دروازههای شرارت را در خاورمیانه میگشاید» رویکرد انتقادآمیزی که نشاندهنده نگرش خاندان سعودی به توافق هستهای است، اتخاذ کرد.[1]
درواقع باید گفت؛ توافق هستهای میان ایران و 5+1، نتوانسته است خواسته حداکثری سعودی و رژیم صهیونیستی را تأمین نماید چه اینکه این دو، هیچ سطحی از توانمندی هستهای را برای ایران قابلقبول ندانسته و لغو تحریمها را نیز نمیپذیرند. به دلیل همین خواسته غیرمعقول است که توضیحات آمریکا مبنی بر انعقاد یک توافق خوب هستهای و یک رژیم بازرسی طولانیمدت آنان را قانع نمیسازد. با مشخص شدن نتیجه مذاکرات هستهای این امر روشن شد با توجه به امتیازاتی که ایران به غرب داده، اگرچه ممکن است از توانمندی و ظرفیت هستهای ایران کمی کاسته شود اما هیچگاه به آن پایان داده نخواهد شد. بنابراین ایران، رقیب اصلی عربستان و دشمن درجهیک رژیم صهیونیستی، بهعنوان یک کشور در آستانه هستهای شدن باقی میماند و مهمتر از آن میتواند نفوذ منطقهای خود را بیش از گذشته ارتقا داده و بازیگران بیشتری را به محور منطقهای مقاومت اضافه کند.
از طرف دیگر رژیم صهیونیستی نیز از توافق هستهای احساس خطر میکند چراکه پیشازاین، همواره راهبرد نظامی علیه ایران را تبلیغ میکرده است و اینک نیز با خطر افزایش توان جبهه مقاومت بهویژه حزبالله لبنان مواجه است. باوجود توافق هستهای بهاحتمالزیاد، تصویر اسرائیل بهعنوان کشوری جنگطلب پررنگتر میشود.[2] در این زمینه مهمتر از موضوع هستهای، افزایش توان منطقهای جمهوری اسلامی است که باعث تشدید احساس خطر در میان مقامات این دو رژیم شده است.
ائتلافسازی برای موازنه منطقهای در برابر ایران
با توجه به وضعیت جدید منطقه مقامات سعودی و صهیونیستی با عنایت به منافع مشترک دوجانبه به دنبال راهحلی برای برخورد با ایران هستند. بدون تردید اولین و اصلیترین پاسخ به این مسئله، پیوند بیشتر با آمریکا و گره زدن هر چه بیشتر ملاحظات امنیتی به قدرت نظامی آمریکاست. در این میان البته دلخوریهای زیادی نیز میان رژیم صهیونیستی و سعودی از یکسو و آمریکا از طرف دیگر وجود دارد که باعث میشود طرفین نسبت به هم برخوردی سرد داشته باشند؛ اما مهمتر از اختلافات بر سر شهرکسازی و یا بر سر تحولات انقلابهای بیداری اسلامی، ابهام مهمی که برای مقامات رژیم سعودی و صهیونیستی وجود دارد این است که؛ آمریکا اگر هم بخواهد، دیگر توان سیاسی و نظامی لازم برای حضور در منطقه غرب آسیا را در اختیار ندارد و حتی شاید از مناقشات دامنهدار این منطقه دچار خستگی راهبردی شده است. درواقع طبق راهبرد جدید آمریکا در منطقه که ناشی از ضعف توان راهبردی این کشور است، آمریکا از کشورهای متحد خود در منطقه میخواهد که کمتر انتظار حضور نظامی آمریکا را داشته باشند و برعکس قابلیتهای دفاعی خود را بهبود بخشند و سهم بیشتری از بار مسئولیت منطقه را بر عهده بگیرند.[3] این افول توانمندی آمریکا برای دو رژیم صهیونیستی و سعودی که تمام بقا و حفظ امنیت خود را در اتکای به ایالاتمتحده مینگریستند، بسیار نگرانکننده خواهد بود، آنهم در شرایطی که این احساس وجود دارد ایران اوضاع منطقه را در دست گرفته و «چهار پایتخت عربی» را تحت کنترل خود دارد.
بنابراین آنها تصمیم گرفتهاند که با تقویت پیوندهای میان خودشان، به دنبال پیشبرد منافع مشترک و مقابله با تهدیدات مشترک باشند. در حال حاضر تلاش فزایندهای از سوی ریاض جهت ایجاد جبهه سنی در برابر ایران با حضور بازیگران دیگری نظیر ترکیه، اردن، مصر و حتی حماس برای مقابله با یک ایران تهاجمیتر از گذشته صورت گرفته است[4]و لذا دراز کردن دست دوستی به رژیم صهیونیستی باهدف تقویت این جبهه سنی صورت میگیرد. متقابلاً تلآویو نیز به دنبال ترویج این مطلب است که عربها دیگر اسرائیل را دشمن اصلی خود نمیدانند، بلکه ایران را بهعنوان مهمترین دشمن خود میشناسند؛ اما مهمتر از این جبهه، ایجاد این درک جدید در عربستان و رژیم صهیونیستی است که بهعنوان دو متحد منطقهای آمریکا و دو دشمن جمهوری اسلامی ایران بایستی روابطی دوستانه با یکدیگر داشته باشند. لذا همانگونه که مصر در کمپ دیوید تنش با رژیم صهیونیستی را پایان داد، عربستان نیز در حال قدم نهادن در این مسیر است.[5]
بر همین اساس است که؛ «ملک سلمان»، پادشاه عربستان و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی بهعنوان دو چهره اصلی جنگطلب و ضد ایرانی در منطقه، هرروز بیش از قبل عزم خود را برای همگرایی در برابر دشمن مشترک آشکارتر میسازند. بهبیاندیگر ارزيابي تهديدات همگرا و ميزان اشتراك منافع در مخالفت با ايران (بهعنوان دشمن مشترك)، باعث تسهيل در ارتباطات ميان ردههاي امنيتي اسرائيل و عربستان شده است و نهایتاً طرفين را مجاب كرده تا مذاكرات خود عليه ايران را علني كنند.
ائتلاف سعودی- صهیونیستی البته کاملاً در مسیر خواست ایالاتمتحده، اما بدون اتکای مستقیم به این کشور درگذشته شکلگرفته است تا مهار منطقهای ایران را رأساً بر عهده بگیرد. این وضعیت البته یکی از آرزوهای دیرینه سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا نیز بوده است. چراکه ازنظر این کشور، آنچه بیش از توافق هستهای منطقه را شگفتزده خواهد کرد، ایجاد روابط حسنه بین اسرائیل و کشورهای عربی است و نه چیز دیگر[6].
تأثیر ائتلاف سعودی- صهیونیستی بر جبههبندی منطقه
ائتلاف رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی علیه جمهوری اسلامی و محدودسازی توان منطقهای آن، البته دارای آثار مهم معنایی و همچنین میدانی درصحنه منطقهای خواهد داشت. بر همین اساس مهمترین اثر این ائتلاف، تثبیت جبههبندی معنایی مقاومت/سازش در منطقه است. شاید ادبیات مفهومی این جبههبندی درگذشته بیشتر در حوزه ایران و جنبشهای متأثر از انقلاب اسلامی دارای معنا بود چراکه کشورهای محافظهکار عربی نیز با حفظ فاصله از رژیم صهیونیستی، داعیهدار حل موضوع فلسطین البته در گفتمانی عربی و با روش مذاکره بودند. ولی اینک با افتادن پردههای روابط مخفیانه میان عربستان و رژیم صهیونیستی و همگرایی ژئوپلیتیک آنان در تقابل با جمهوری اسلامی ایران، جبههبندی مقاومت/سازش احتمالاً به یک گفتمان فراگیر تبدیل خواهد شد. تثبیت گفتمان مقاومت/سازش بهعنوان دو الگوی اصلی مناسبات در منطقه، منجر به شفافیت مواضع سیاست خارجی کشورها خواهد شد. اتحاد نامقدسی که میان عربستان و رژیم صهیونیستی در حال شکل گرفتن است، چشمانداز جغرافیایی سیاسی منطقه را تغییر خواهد داد و بر مبنای ایده «دشمن دشمن دوست من است» جبههبندی جدیدی را شکل خواهد داد.[7]
اما در حوزه میدانی و عینی منطقه، ائتلاف فوق مجموعهای از کشورهای عربی را نیز علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقهای آن بسیج خواهد کرد. واضح است که عربستان سعودی بهعنوان یک حاکمیت پدرسالار برای کشورهای سنی مذهب، تلاش خواهد کرد که تمامی مناقشات منطقهای را رنگ مذهبی داده و از خلال آن نخبگان سیاسی و افکار عمومی را علیه ایران شیعی بسیج نماید. رژیم صهیونیستی نیز در پشتصحنه وظیفه حمایت دیپلماتیک از سعودی بهویژه در لابیهای واشنگتن را بر عهده خواهد گرفت و خدمات نظامی به سعودی ارائه میدهد. همانند کاری که هماینک در یمن در حال اتفاق است. نتیجه مستقیم این وضعیت نظامی کردن، مناقشات سیاسی و اجتماعی در کشورهای منطقه و افزایش خشونت خواهد بود. گروههای تکفیری نیز این آمادگی ایدئولوژیک را دارند تا در قالب ایده «اولویت دشمن نزدیک به دشمن دور» ایران شیعی را بهجای رژیم صهیونیستی مورد هدف قرار دهند.
اما مهمترین موضوعی در مناسبات آتی منطقهای در پرتو اتحاد سعودی-صهیونیسم قابلتصور است، فراموشی مسئله فلسطین خواهد بود. در این شرایط مقامات رژیم صهیونیستی تلاش میکنند در آرامش سه سناریوی امنیتی خود را پیگیری کنند: مبارزه مستمر با حماس در غزه، درگیری نظامی دوم با حزبالله لبنان و نهایتاً پیگیری دیپلماتیک مناقشه با دولت خودگردان[8]. واقعیت آن است که در پرتو دشمن سازی از ایران، عربستان حاضر است همه هزینههای مادی و معنوی لازم را بدهد تا بتواند رژیم صهیونیستی را در کنار خود داشته باشد.
این امر بیتردید بر وجهه اسلامی عربستان سعودی تأثیری مخرب دارد. چراکه وجود شهرهای مقدس مکه مکرمه و مدینه منوره شأن این کشور را در نزد مسلمانان جهان افزایش داده و بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصاً عربی به این کشور به دیده احترام مینگرند؛ اما اتحاد با رژیم صهیونیستی پس از مجموعهای از اقدامات مخرب سعودی؛ درزمینهٔ سرکوب جریان بیداری اسلامی و حمایت از شبکههای جهانی افراطگرایی، بیشازپیش مشروعیت حاکمان این کشور را زیر سؤال میبرد.
بهواقع در کنار تهدیدات اتحاد سعودی و صهیونیستی، مهمترین دستاورد این اتحاد برای جبهه مقاومت آن است که؛ اولاً؛ مرزبندی مقاومت/سازش به گفتمان رایج منطقه تبدیل خواهد شد و ثانیاً؛ جریان سازش اعتبار اسلامی ظاهری خود را نیز از دست خواهد داد. عربستان سعودی در اتحاد با رژیم صهیونیستی شاید یک بلوک ژئوپلیتیک را در برابر جمهوری اسلامی ایجاد نماید و همه مناقشات منطقه را با عنوان شیعی/سنی تحریف نماید، اما نقض غرض اینجاست که این بلوک سنی مذهب باید در کنار صهیونیسم بایستد. شاید سعودی برای تحقق اهداف خود از افشای ائتلافش با رژیم صهیونیستی هم هراسی به خود راه ندهد تا بتواند در کوتاهمدت از نفوذ منطقهای ایران جلوگیری نماید، اما این جبهه جدید در میانمدت با چالشهای شدید مشروعیت مواجه خواهد شد و بیتردید نتیجه این امر در میانمدت و بلندمدت؛ تقویت جبهه مقاومت در منطقه خواهد بود.
آنچه میتوان بهعنوان راهبردهای جمهوری اسلامی در مواجه با چالش فوق ارائه نمود آن است که؛ در فضای پساتوافق نبایستی کوچکترین تردیدی در حمایت از متحدان منطقهای خود؛ گروههای مقاومت فلسطین، دولت و حشد الشعبی در عراق، سوریه، حزب اله لبنان، انصار الله نشان داد. نبرد راهبردی موجود در منطقه جز بااراده مقاومت و سرسختی به پایان نخواهد رسید. واقعیت آن است که در کوتاهمدت، فرایندهای تنشزدایی با عربستان سعودی نتیجهبخش نخواهد بود، بلکه جمهوری اسلامی بایستی با تحکیم اقتدار خود در مناطق مورد مناقشه و همچنین جلبتوجه قدرتهای همسو نظیر روسیه برای حضور در بحران سوریه، یمن و عراق تلاش کند تا تهدیدات اتحاد سعودی و صهیونیستی در کوتاهمدت مهار گردد.
جمعبندی
در سالهای اخیر و بهویژه با شدت یافتن بحرانهای منطقهای و همچنین مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی ایران و کشورهای 5+1، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی ضمن اشتراک مواضع، دیدارها و همفکریهای دوجانبه را نیز آغاز کردهاند. به نظر میرسد اصلیترین عامل آشکارسازی پیوندهای رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، هراس دو رژیم از گسترش اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی در فضای پساتوافق است، آنها در شرایطی که ایالاتمتحده به دلیل عدم توان راهبردی در مدیریت منطقه، بار مسئولیت را بیش از قبل به متحدان منطقهای خود سپرده است. لذا برای انجام مسئولیتهای محوله برای ایجاد موازنه قدرت با ایران، لازم است سعودیها و صهیونیستها بیش از گذشته و آشکارتر از قبل، هماهنگیهای لازم را میان خود صورت دهند. مهمترین نتیجه این اتحاد در کوتاهمدت رنگ مذهبی دادن بهتمامی مناقشات منطقهای و گسترش جنگهای نیابتی خواهد بود، اما در میانمدت و بلندمدت جبهه مقاومت تقویت و بلوک سازش دچار بحران مشروعیت میگردد.
--------------------------------------
منابع:
کوبی مایکل (1394)، اسرائیل در بنبست راهبردی چالشهای غیرهستهای توافق ایران، ترجمه گزارش راهبردی، مرکز راهبردی اشراف، ۱۷/۰۵/۱۳۹۴.
Graham, David A (2015), Israel and Saudi Arabia: Togetherish at Last? Atlantic Council, Jun 5, 2015.
Saab, bilal & barry pavel (2015), After Balance: Future US Defense Strategy and Force Posture in the Gulf, Atlantic Council.
Rabinovich, Itamar (2015), Israel and The Changing Middle East, Center for Middle East Policy at Brookings, Middle East memo, No34.
Rafi Sheikh, Salman (2015), "Unholy Alliance” between Saudi Arabia and Israel. A US-Iran Nuclear Deal Would Trigger Regional Political Re-alignments, Global Research, March 29, 2015.
Neubauer, Sigurd & Yoel Guzansky (2014), Israel and Saudi Arabia: A Changing Region, a Possible Partnership?, The National Interest,July 24.
[1] ، 2014Neubauer& Guzansky
[2] مایکل، ۱۳۹۴
[3] Saab & pavel،20
[4] Rafi Sheikh، 2015
[5] Graham، 2015
[6] Graham، 2015
[7] Rafi Sheikh، 2015
[8] Rabinovich، 2015
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com