کد خبر: ۳۰۸۴۶۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

اهميت مطالعه تاريخ معاصر و دغدغه‌هاي امام خامنه‌اي

امام خامنه ای: متأسّفانه تاريخ معاصر کمتر مورد توجّه جامعه‌ي کتاب‌خوان ما قرار ميگيرد؛ بخوانيد ببينيد در هند چه گذشت از استعمار، در برمه چه گذشت، در منطقه‌ي آفريقا چه گذشت، در آمريکاي لاتين چه گذشت، در الجزاير و تونس و مانند اينها به‌وسيله‌ي همين فرانسه‌ي ظاهرالصّلاحِ منظّمِ مرتّبِ مؤدّب چه گذشت و استعمار چه کرد با اينها.

گروه سياسي- يکي از توصيه‌هايي که بزرگان اهل علم و فضل همواره براي طالبان راه حق داشته اند، مطالعه تاريخ و آشنايي با حوادث گذشته است. گذشته به مثابه چراغ راه آينده، داراي درس‌ها و عبرت‌هايي است که مي‌تواند هدايتگر امروز ما باشد. کسي که از تجربيات پيشينيان درس نياموزد، به واقع خطاها و اشتباهات گذشته را تکرار خواهد کرد. و چه زيبا گفته اند که: «هرکه نامخت از گذشت ِ روزگار// هيچ ناموزد زهيچ آموزگار»

به گزارش بولتن نیوز،شيوه درس‌آموزي از پيشينيان، شيوه‌اي است که آخرين کتاب آسماني و پيامبر اعظم(ص) و خاندان مطهرش(ع) بدان تمسک جسته اند. خداوند متعال در سوره يوسف، آيه ۱۱۱مي‌فرمايند: «لَقَدْ کَان فِي قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِي الالْبَاب« (درسرگذشت آنان درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود.)

اميرالمومنين(ع) در وصيتي که در نهج البلاغه به امام حسن (ع) مي‌کنند مي‌فرمايند: «پسرم! احوال امم و ملل و تواريخ را به دقت مطالعه کن و از آنها درس بياموز!» بعد چنين تعبيري دارند: «پسرکم! اگر چه عمر محدودي دارم و با امتهاي گذشته نبوده ام که از نزديک وضع و حال آنها را مطالعه کرده باشم، اما در آثارشان سير کردم و در اخبارشان فکر کردم تا آنجا که مانند يکي از خود آنها شدم، آنچنان شده ام که گويي با همه آن جوامع از نزديک زندگي کرده ام.» (نهج البلاغه/۳۱)

در اين راستا مروري بر رهنمودهاي حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در طول اين سال‌ها به خوبي حکايت از دغدغه ايشان نسبت به مطالعه تاريخ، و نگراني از غفلت نسل جوان نسبت به اين مهم، بالاخص مطالعه تاريخ دو سده اخير دارد. ايشان که خود در عرصه تاريخ اسلام، تاريخ جهان و تاريخ ايران معاصر، مطالعات عميق و گسترده‌اي داشته و جزو صاحب‌نظران اين عرصه به حساب مي‌آيند، نارضايتي خود را از عدم توجه کافي به مطالات تاريخ اعلام داشته و همه جوانان و نسل امروز را به تدبر در تاريخ دعوت نموده‌اند.

در اين نوشتار تلاش کرده‌ايم تا نمونه‌هايي از توصيه‌هاي ايشان در اين زمينه را گرد هم آوريم و اين در حالي است که مجموعه اشارات و اظهارات ايشان در باب تاريخ کتاب قطوري است که در چندين مجلد قابليت انتشار خواهد داشت.

***

با تاريخ آشنا شويد. تاريخ درس است

من واقعاً به شما برادران و خواهران عزيز توصيه ميکنم که با تاريخ آشنا شويد. تاريخ درس است؛ از تاريخ بسيار درسها ميشود آموخت و بسيار تجربه‌ها ميشود به دست آورد. عدّه‌اي سعي ميکنند حوادث روزگار ما را يک حوادث استثنايي - که به هيچ وجه از تاريخ قابل استفاده نيست - وانمود کنند. اين غلط است. رنگهاي زندگي عوض ميشود، روشهاي زندگي عوض ميشود؛ اما پايه‌هاي اصلي زندگي بشر و جبهه بنديهاي اصلي بشر، تغييري پيدا نمي‌کند.

(بيانات در ديدار با جوانان در مصلّاي بزرگ تهران‌، ۱/۲/۷۹)

نسل جوان؛ تاريخ انقلاب را فراموش نکند

ماه شهريور هم از ماه‌هاي پرخاطره است. هفدهم شهريور سال ۱۳۵۷، يعني چند ماه به پيروزي انقلاب، در همين ميدان شهداي تهران، عوامل رژيم طاغوت مردم بي‌پناه را به رگبار مسلسل بستند و تعداد زيادي -که هنوز هم براي ما معلوم نيست لکن تعداد کثيري [بودند]- از مردم را در آن ميدان به قتل رساندند. در همين ماه شهريور، ترور ناجوانمردانه‌ي رئيس‌جمهور و نخست‌وزير کشور - مرحوم شهيد رجائي و مرحوم شهيد باهنر- اتّفاق افتاد. در همين ماه شهريور، ترور شهيد آيت‌الله قدّوسي -دادستان کلّ کشور- اتّفاق افتاد. در همين ماه شهريور، شهادت امام‌جمعه‌ي تبريز به دست منافقين اتّفاق افتاد. در همين ماه شهريور -روز آخر شهريور- حمله‌ي نظامي رژيم بعثي صدّام به کشور اتّفاق افتاد. اينها خاطرات عجيبي است، پرمعنا است، پُرمغز است. در همه‌ي اين حوادث، رژيم آمريکا پشت قضيه بود؛ عوامل آمريکايي بودند که يابه‌طور مستقيم کمک کردند يا تشويق کردند يا حدّاقل چشمشان را بر اين جنايات بستند.

جوانهاي ما بايد اين خاطرات را فراموش نکنند؛ يکي از چيزهايي که بنده نگران آن هستم، اين است که اين نسل جوانِ بالنده‌ي ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصيرت است، هم داراي انگيزه است، آماده به‌کار است، وسط ميدان است، انقلابي است، بتدريج اين حوادث مهم را، اين عبرتهاي بزرگ دوران معاصر را از ياد ببرد؛ اين کم‌کاري ما است، کم‌کاري دستگاه‌هاي مسئول است؛ اين حوادث نبايد کهنه بشود؛ حافظه‌ي تاريخييک ملّت نبايد ضعيف بشود. اگر جوانهاي ما در سرتاسر کشور اين حوادث را ندانند، تحليل نکنند، عمق‌يابي نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آينده دچار اشتباه خواهند شد. جوانها بايد اين حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه کسي بود؛ اينها را بايد جوانها بفهمند.

(بيانات در ديدار پرشور هزاران نفر از قشرهاي مختلف مردم، ۱۷/۶/۹۴)

نسل امروز بايد از تاريخ کشور بالاخص از مشروطيت تاکنون اطّلاع داشته باشد

من کلّاً به جوانها و بخصوص به دانشجويان و طلاّب توصيه ميکنم که آگاهيهاي خودشان را افزايش دهند. بسياري از اين کجروي‌هايي که شما ملاحظه ميکنيد، ناشي از کمبود آگاهي است. نسل امروز - به‌ويژه نسل جوان ما - بايد از تاريخ کشورش اطّلاع داشته باشد؛ بخصوص از زمان مشروطيت به اين طرف را بداند. شما در هر رشته‌اي که تحصيل مي‌کنيد، چون جزو نخبگان جامعه هستيد - بعد از اين هم ان‌شاءاللَّه جزو نخبگانِ برتر خواهيد بود - بايد بدانيد که کشور شما در چه موقعيتي قرار داشته و دارد. شما بايد بخصوص تاريخ رژيم گذشته را بدانيد. نسل امروز ما درست نميداند که انقلاب اسلامي چگونه اين کشور را از چنگال آن رژيم خلاص کرده است. اين را ما که با همه‌ي پوست و گوشت و همه‌ي هستي خود آن رژيم را حس کرديم، خوب مي‌دانيم. اينها بايد منعکس و گفته شود. البته در اين زمينه، چيزهايي هم نوشته شده است. رژيم گذشته، رژيمي فاسد و صددرصد وابسته و به‌کلّي دور از عدالت بود. براي آن رژيم مسأله‌ي مردم در کشور به‌هيچ‌وجه مطرح نبود. براي آن رژيم ارزش يک مستشار امريکايي يا يک سياحتگر صهيونيست، به مراتب بيشتر بود تا جمعيت عظيمي از مردم ايران! عناصر آن رژيم به مفتخوري، زيادي‌خوري، غارت منابع ملي و استفاده‌ي نامشروع از همه‌ي امکانات کشور عادت کرده بودند. آن رژيم بر پايه‌ي نامشروعي بنا شده بود؛ يعني کسي که در آن زمان در رأس قدرت بود - که تقريباً سيوپنج سال هم حکومت کرد - فقط با اين اعتبار به حکومت رسيده بود که پدرش قبل از او حاکم بوده است! شما ببينيد چه منطق غلطي براي حاکميتيک نفر وجود داشت. همه‌ي قدرتها و ثروتها در اختيار او بود و اگر گفته ميشد که شما با چه استدلالي روي کار آمده‌اي، پاسخ اين بود که چون پدرم قبل از من در اين‌جا حاکم بوده است! او با پشتوانه و خواستِ مستقيم انگليسيها بر سرِ کار آمد و سيوپنج سال هم حکومت کرد؛ بديهي است که مملکت متعلّق به آن کساني باشد که او را بر سر کار آوردند يا از او حمايت کردند. ما چنين رژيمي را پشت سر گذاشتيم. پدر او چرا روي کار آمده بود؟ چون يک کودتاي انگليسي شده بود و آنها اين‌طور خواسته بودند. شما بايد اينها را بدانيد. شما بايد تاريخ کودتاي رضاخان در اسفند ۱۲۹۹، بعد رسيدنش به سلطنت در ۱۳۰۳، بعد جانشين شدن محمدرضا را بدانيد. البته در تلويزيون هم برنامه‌هاي خوبي گذاشتند و اينها را تشريح کردند. در کتابهايي هم اين مطالب نوشته شده است.

آگاهيهاي شما از مسائل جهان بايد بالا برود. من گمانم اين است هر کسي، هر جواني و هر دانشجويي که بداند اين انقلاب و اين نظام، کشور را از دست چه گرگهاي خون‌آشامي گرفته و چه زحماتي را در اين بيست‌ودو سال تحمّل کرده تا به اين‌جا رسيده و چه دشمنيهايي با آن شده و الان هم در کمين آن است، کاملاً ميفهمد که در اين نظام چه بايد بکند. يعني وظيفه‌ي خودش را حس ميکند و تشخيص ميدهد. جوان ايراني، هم روشن‌بين و باهوش است، هم سياسي است. لذا جاي ابهام باقي نمي‌ماند. بنابراين، علاجي که من پيشنهاد ميکنم، کتابخواني، افزايش مطالعه و کشاندن اجتماعات دانشجويي به بحثهاي صحيح و حقيقي - نه بحثهاي انحرافي - است. البته بحث خودسازي و درون‌سازي و نوراني کردن دل و امثال اينها هم بحثهاي مفصّلي است که در جاي خود بايد مورد تأکيد قرار گيرد.

(بيانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه صنعتي اميرکبير، ۲۲/۱۲/۷۹)

شما جوانها کمتر به تاريخ اهميت مي‌دهيد!

واقعيت قضيه در پيشرفت علمي غرب، واقعيت بسيار تلخ و بسيار تأسف‌آوري است؛ واقعيتي است که انسان به هيچ قيمتي حاضر نيست به سمت آن حرکت کند. پيشرفت علم در دنياي غرب، چه از وقتي که اساساً تحرک علمي غرب شروع شد - بايد گفت تحرک فکري، که مقدمه‌ي تحرک علمي بود - که از قرن شانزدهم ميلادي در ايتاليا و در انگليس و در جاهاي ديگر شروع شد، چه آن وقتي که انقلاب صنعتي در قرن هجدهم ابتدا در انگليس به وجود آمد؛ ايجاد کارخانجات بزرگ و ماشينهاي عظيم که بتدريج در طول چند ده سال اين اتفاق افتاد، بعد توليد ثروت از اين راه - حالا آنچه که در خود آنجاها شد، چه حقوقي پايمال شد، چه فقرائي از بين رفتند، طبقه‌اي که بر اثر اين ماشينهاي بزرگ به وجود آمد، چه ظلمهائي به مردم کردند، آنها بماند - بعد بتدريج گسترش اين علم و فناوري در ديگر کشورهاي اروپائي، به قيمت نابودي آزادي بسياري از ملتها، تهديد هويت بسياري از ملتها و وارد آمدن يک ظلم عظيم، همراه با سبعيت بر بسياري از کشورها و ملتها تمام شد. آنها احساس کردند مواد اوليه لازم دارند، احساس کردند بازار فروش لازم دارند؛ اين هم در کشورهاي ديگر بود؛ لذا از اين دانش استفاده کردند و در مقابل شمشير و نيزه، توپخانه توليد کردند؛ بعد هم انگليسي‌ها و هلندي‌ها و پرتغالي‌ها و فرانسوي‌ها و بعضي ديگر از کشورهاي اروپائي راه افتادند رفتند به اطراف دنيا، آنقدر با ابزار علم و فناوري در دنيا فاجعه‌آفريني کردند که اگر اينها را جمع کنند، يک دائرةالمعارف عظيم خواهد شد با ده‌ها مجلد و گريه‌آور. ... فقط آمريکا هم نيست؛ آمريکا بعد ملحق شده.

شما ملاحظه کنيد اينها در هند چه کردند، در چين چه کردند. در قرن نوزدهم، انگليسي‌ها در هند فجايعي آفريدند که من يقين دارم - شما جوانها کمتر هم به تاريخ و به اين چيزها اهميت ميدهيد - يک‌هزارمِ آنچه را که اتفاق افتاده، شما در تبليغات و در حرفها نشنيده‌ايد.

(بيانات در ديدار نخبگان جوان‌، ۱۴/۷/۸۹)

آيا جوانان نسل ما، تاريخچه اين دويست سال خير را درست خوانده‌اند يا نه؟!

لذا ديديد که استعمارگران، در آسيا و آفريقا و امريکاي لاتين، هر جا خواستند وارد شوند، قبل از آن‌که سياستمداران و سربازان و قزّاقهايشان وارد شوند، ميسيونهاي مسيحي و هيأتهاي تبشيري مسيحي شان وارد شدند! سرخپوستان و سياهپوستان را اوّل مسيحي کردند، بعد طناب استعمار به گردنشان انداختند. بعد هم از خانه و کاشانه‌شان، آواره‌شان کردند و پدرشان را در آوردند!

در همين ايران ما، به اواخر دوران قاجار نگاه کنيد! ببينيد چقدر کشيش از اروپا راه افتادند و به قصد مسيحي کردن مردم به اين‌جا آمدند! البته آنها، مثل دزدناشي که به کاهدان ميزند، نفهميدند براي ترويج مسيحيت بايد به کجا بروند. آنها موفّق نشدند؛ اما قصدشان اين بود. نميشود گفت که سرمايه‌داران و کمپانيها و غارتگران بين المللي، معتقد به حضرت مسيحند! آنها چه ميشناسند مسيح کيست؟! در محيطهايي که يک فرهنگ ملي مدافع - مدافع حيثيت خود - وجود دارد، کار اوّل اين است که آن فرهنگ را از آنها بگيرند. مثل اين‌که اگر يک عدّه سرباز بخواهند به يک قلعه مستحکم حمله کنند، کار اوّل اين است که پاي اين قلعه آب مياندازند؛ شايد ديوارهايش بريزد. ديوارهاي اين قلعه را، هرطور بتوانند، سست ميکنند. اين، اوّلين کار است. يا اين‌که قلعگيان را خواب ميکنند. به قول سعدي که در آن داستان، در گلستان، مي‌گويد: «اولين دشمني که بر آنها تاخت، خواب بود!» خواب، اوّلين دشمنشان بود. چشمهايشان گرم شد و خوابشان برد. بعد از آن‌که اين دشمنِ خودي - که خواب باشد - از درون خودشان چشمهاي آنها را بست و دستهايشان لمس شد، دشمن آمد دستهاي اينها را بست و هر چه خواست، برداشت و بُرد! در تهاجم فرهنگي، اين‌گونه عمل ميکنند.

اين تهاجم فرهنگي، از چه وقت شروع شد؟ مشخّصاً از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدّمات آن، فراهم شده بود. کارهاي فراواني شده بود: روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند. نميدانم آيا جوانان نسل ما و نسل انقلابي، تاريخچه اين صدوپنجاه، دويست سال را درست خوانده‌اند يا نه؟ من همه دغدغه‌ام اين است که جوان انقلابي امروز، نداند مابعد از چه دوراني، امروز در ايران مشغول چنين حرکت عظيمي هستيم. تاريخچه اين صدوپنجاه، دويست سال اخير - از دوران اواسط قاجار به اين طرف؛ از دوران جنگهاي ايران و روس به اين طرف - را بخوانيد و ببينيد چه حوادثي بر اين کشور گذشته است.

اهميت مطالعه تاريخ معاصر و دغدغه‌هاي امام خامنه‌اي

(بيانات در ديدار جمعي از کارگزاران فرهنگي، ۲۱/۵/۷۱)

توصيه به مسئولان فرهنگي: تاريخ خودمان را برداريد و بخوانيد !

شما به دولتهايي که از اوّل تاريخ تا به امروز در دنيا و در ايران خودمان روي کار آمده‌اند نگاه کنيد! آيا دولتي مثل اين دولت و دولتمرداني مثل اين دولتمردان که پاک، سالم، وطندوست، مردم‌دوست، خداپرست و خداترس باشند سراغ داريد؟ چرا انسان با اينها مخالفت کند؟ تاريخ خودمان را برداريد و بخوانيد. اين از تاريخ دوران پهلوي که هيچ؛ واويلاست. تاريخ دوران قاجاريه را بخوانيد و ببينيد در اواسط و اواخر اين سلسله، رجال کشور چه کساني بوده‌اند! ببينيد کساني که امروز بر سر کارند، جانشين کيانند!

(بيانات در ديدار هنرمندان و مسئولان فرهنگي کشور، ۲۲/۴/۷۳)

توصيه به دانشجويان: مطالعه تاريخ معاصر در اوقات فراغت

من نميدانم شما چقدر از تاريخ معاصر اطّلاع داريد و چقدر آن را خوانده‌ايد. چقدر خوب است که شما در تابستان که قدري فراغت پيدا مي‌کنيد، واقعاً برنامه‌ريزي کنيد و قدري از تاريخ معاصر، از جمله همين قضيه تنباکو را مطالعه کنيد. کتابهايي هم درباره اين موضوع نوشته شده که مناسبت است آنها را بخوانيد. البته مطالعه کتابهاي امين را ميگويم. بعضيها هستند که چون پاي روحانيت و دين در ميان است، از عنادي که با دين دارند، حاضر نيستند به افتخار به اين بزرگي اعتراف کنند و آن را مطرح نمايند.

بيانات در جمع دانشجويان دانشگاه تهران‌ (۲۲/۲/۷۷)

توصيه به پاسداران: مطالعه کتاب "نگاهي به تاريخ جهان"، اثر جواهر لعل نهرو

جنگهاي دنيا در اين برهه‌ي اخير، در اين دو سه قرن اخير، غالباً تحت تأثير نفوذ نظام سلطه بوده؛ يا خودشان با کسي جنگ داشتند يا دو گروه را به جنگ هم انداختند براي اينکه سود ببرند. فقر هم کار آنها است، بسياري از اين کشورهاي فقيري که مردم آن در فقر زندگي ميکنند و از منابع طبيعي خودشان نميتوانند بهره‌برداري کنند، گناه فقر آنها به گردن اينها است. اينها خيلي از کشورها را بر اثر سلطه‌ي سياسي، از موجودي دانش خودشان هم تهي کردند. اين کتاب جواهر لعل نهرو - نگاهي به تاريخ جهان - را بخوانيد؛ در بخشي که دخالت و نفوذ انگليسها در هند را بيان ميکند، تصوير ميکند، تشريح ميکند - او آدمي است هم امين، هم مطّلع - ميگويد صنعتي که در هند بود، علمي که در هند بود، از اروپا و انگليس و غرب کمتر نبود و بيشتر بود. انگليسها وقتي وارد هند شدند، يکي از برنامه‌هايشان اين بود که جلو گسترش صنعت بومي را بگيرند. خب، بعد کار هند به آنجا ميرسد که ده‌ها ميليون آن وقتها، صدها ميليون در دوره‌هاي بعد، فقير و گدا و خيابانْ‌خواب و گرسنه‌ي به معناي واقعي داشته باشد؛ آفريقا همين‌جور است؛ بسياري از کشورهاي آمريکاي لاتين همين‌جورند. پس نظام سلطه علاوه بر اينکه جنگ‌افروز است، فقرآفرين است. اين ثروتهاي عظيمي که شما ميبينيد در قلّه‌هاي ثروت - اين ثروتمندان درجه يک دنيا - جمع شده، همان «ما رَأيتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ في جانِبِها حَقٌّ مُضَيع» است. وقتي نفت يک کشور را غارت ميکنند، محصول کشاورزي يک کشور را غارت ميکنند، چاي يک کشور را غارت ميکنند، تجارت يک کشور را در دست خودشان ميگيرند که مردم خود آن کشور از آن محروم بمانند، توليد را، صنعت را و بقيه‌ي شئون پيشرفت ملّي را از يک ملّت سلب ميکنند، خب ملّت فقير ميشود. پس، هم جنگ کار آنها است، هم فقر کار آنها است، هم فساد کار آنها است. گسترش فساد در دنيا و برافروختن آتش ميل جنسي - که يک امر طبيعي است و قابل برافروخته شدن و شعله‌ور شدن در همه‌ي انسانها - کار آنها است؛ که هر کدام از اينها داستان جداگانه و مفصّلي است.

(بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ۲۶/۶/۹۲)

بخوانيد و ببينيد بر کشورهاي استعمارزده چه گذشت!

اگرچنانچه علم بود و جهت غلط، همين خواهد شد که امروز در دنياي عالِم، دنياي اهل تحقيق و پيشرفت علمي، امروز و ديروز در آنها مشاهده شده. خب شما ملاحظه کنيد، استعمار بلاي بزرگي بود که بر سر کشورهاي منطقه‌ي آسيا و آفريقا و آمريکاي لاتين فرود آمد؛ استعمار چيز عجيبي بود. اين استعمار را چه چيزي به‌وجود آورد؟ علم. قدرتهاي اروپايي اين توفيق را پيدا کرده بودند که چند صباحي زودتر از فلان کشورها، مثلاً فرض کنيد که به اسلحه‌ي خودکار آتشي دست پيدا کنند؛ همين موجب شد که يک کشوري مثل انگليس - مثلاً يک جزيره‌ي دورافتاده- بتواند بر کشور عظيمي مثل هند مسلّط بشود. برويد نگاهي به تاريخ جهان را بخوانيد - نوشته‌ي نِهرو(۲) است- ببينيد بر هند چه گذشته؛ البتّه فقط آن کتاب نيست، خيلي در اين زمينه [کتاب هست‌]. همين برمه، همين کشوري که امروز اسمش ميانمار [است‌]؛ اينجا مرکز ثروت است. يک انگليسي با داشتن يک تفنگ و يک اسلحه‌ي کمري، ده‌ها نفر را اسير خودش مي‌کرد که براي او کار کنند و جرئت نمي‌کردند نفَس بکشند. آنجا درختهاي عظيم کائوچو و انواع و اقسام چوبهاي قيمتي وجود داشت که اينها را غارت کردند بردند؛ اينها در نوشته‌هاي تاريخي هست.

عرض کردم، متأسّفانه تاريخ معاصر کمتر مورد توجّه جامعه‌ي کتاب‌خوان ما قرار ميگيرد؛ بخوانيد ببينيد در هند چه گذشت از استعمار، در برمه چه گذشت، در منطقه‌ي آفريقا چه گذشت، در آمريکاي لاتين چه گذشت، در الجزاير و تونس و مانند اينها به‌وسيله‌ي همين فرانسه‌ي ظاهرالصّلاحِ منظّمِ مرتّبِ مؤدّب چه گذشت و استعمار چه کرد با اينها. خب اين استعمار را چه چيزي به‌وجود آورد؟ علم. علم وقتي جهت نداشت ميشود استعمار. پدر ميليون‌ها انسان را درآوردند به‌وسيله‌ي علم. علم بي‌جهت، علم بي منطق اخلاقي و معنوي، خب ميشود اين. ما احتياج داريم به اينکه اداره کنيم دستگاه خودمان را؛ خودمان را اداره کنيم، خودمان را هدايت کنيم، مراقب باشيم علم ما به آن سمت نرود؛ علم وقتي‌که در راه خطا افتاد ميشود بمب اتم. الان اين کره‌ي زمين قابليت اين را دارد که ده‌ها بار کُن‌فَيکون بشود؛ يعني همان چيزهايي که خداي متعال در قرآن فرموده است که در قيامت پيش مي‌آيد، به‌وسيله‌ي همين بمب اتم‌هايي که آمريکا و روسيه و بعضي کشورهاي ديگر دارند، قابل تحقّق است، قابل انجام گرفتن است. اين خطر بزرگي است براي بشريت، براي تمدّن، براي انسان، براي مادّه و معنا؛ اين به‌خاطر علم است، علم گاهي اين‌جوري ميشود.

(در ديدار رؤساي دانشگاه‌ها، مراکز و مؤسسات آموزش عالي، ۲۰/۸/۹۴)

متأسّفانه، اغلب جوانان ما، اصلاً از تاريخ انقلاب‌هاي ديگر خبر ندارند. من گاهي از اين بابت، واقعاً غصّه مي‌خورم

من وقتي با ديد مقايسه به انقلابِ سوسياليستي شوروي سابق و انقلاب اسلامي خودمان نگاه ميکنم، ميبينم آن انقلاب چقدر خشن بوده است! اگر کسي تاريخ وقايع آن انقلاب را خوانده باشد، به خشونتش پي مي‌برد. متأسّفانه، اغلب جوانان ما، اصلاً از انقلابهاي ديگر خبر ندارند. من گاهي از اين بابت، واقعاً غصّه ميخورم. اصلاً نميدانند انقلاب سوسياليستي شوروي سابق که بزرگترين انقلاب زمان معاصر تا قبل از انقلاب اسلامي بود و اين همه هياهو در دنيا داشت، در مقايسه با انقلاب ما، از چه ظواهر ناخوشايندي برخوردار بود. انسان وقتي با ديد مقايسه به اين انقلاب در قبال آن انقلاب نگاه ميکند، مي‌بيند واقعاً فرقشان از زمين تا آسمان است. بنده مطالب زيادي در اين زمينه‌ها خوانده‌ام و تقريباً جزئياتِ قضايا را مي‌دانم. يعني هم از طريق نوشته‌هاي مستقيم و تاريخ نگاري و هم از طريق داستانهايي که در اين زمينه نوشته شده است و خيلي از خصوصيات را دقيقتر و ريزتر و روشنتر بيان مي‌کند، مي‌دانم که در شوروي سابق چه گذشته است.

(بيانات در ديدار هنرمندان و مسئولان فرهنگي کشور، ۲۲/۴/۷۳)

كتاب "ريشه‌ها" كتاب مغتنمي است

يكي از شاخصهاي ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز مي‌شمرند و اهمّيت نمي‌دهند. اين يكي از بلاياي بزرگ استكبار در دوران جديد است؛ دوران جديد يعني دوران پيشرفت علم، پديد آمدن سلاحهاي خطرناك، كه اين سلاحها هم [از وقتي به] دست مستكبرين رسيد، بلاي جان ملّتهاي عالم شد؛ براي جان انسانها - هر انساني كه با آنها همراه نباشد، تسليم آنها نباشد، تابع آنها نباشد - هيچ ارزشي قائل نيستند؛ مثالها، الي ماشاءالله [وجود دارد]. يك مثال، برخورد مستكبرين با بوميان آمريكا است؛ همين كشوري كه امروز منابع مالي آن، امكانات آن، موقعيت جغرافيايي آن، همه چيز آن در اختيار غيربوميان آن منطقه است. خب اينجا مردم بومياي وجود داشتند؛ برخورد با آنها به قدري خشن، به قدري مشمئزكننده است كه يكي از نقاط تاريك تاريخ آمريكايجديد است؛ خودشان دربارهي آن، چيزها نوشتهاند؛ كشتارهايي كه كردند، فشارهايي كه آوردند. عين همين قضيه به وسيله‌ي انگليسيها در استراليا اتّفاق افتاد. انگليسيها در استراليا مردم بومي را مثل حيوانات، مثل كانگورو به عنوان تفريح شكار مي‌كردند؛ آنها براي جان انسانها هيچ ارزشي قائل نبودند. اين يك نمونه است؛ [ البتّه] صدها مثال دارد كه در كتابهاي خودشان، در تواريخ خودشان اينها آمده است.

يك نمونه ي [ديگر] بمباران سال ۱۹۴۵ ميلادي - يعني سال ۱۳۲۴ شمسي - است كه دو شهر ژاپن را آمريكاييها با بمب اتمي نابود كردند؛ صدها هزار آدم كشته شدند، چندين برابر اينها در طول زمان تا امروز بر اثر اشعهي اتمياي كه وجود داشته، معيوب و ناقصالخلقه و دچار بيماريهاي گوناگون شدند كه تا امروز مشكلات آن باقي است؛ هيچ استدلال درستي هم براي اين كار نداشتند، كه من حالا بعد اشاره خواهم كرد؛ راحت بمب اتم انداختند. در دنيا تا حالا دوبار بمب اتم استعمال شده است، هر دوبار هم به وسيله ي آمريكاييها كه امروز خودشان را متولّي مسئلهي اتمي در دنيا ميدانند! دلشان هم ميخواهد كه اين قضيه فراموش بشود [امّا] فراموششدني نيست. اينهمه جان انسانها از بين رفت، برايشان ارزشي نداشت. جان انسانها بيارزش ميشود؛ جنايت براي دستگاههاي استكباري آسان ميشود. در ويتنام، آدم كشي كردند؛ در عراق دستگاههاي امنيتي و شركتهاي مزدور امنيتي آنها مثل بلك واتر - كه من آن سال اشاره كردم - جنايت كردند؛ در پاكستان با هواپيماهاي بدون سرنشين هنوز دارند جنايت ميكنند؛ در افغانستان بمباران ميكنند و جنايت ميكنند؛ هر جايي كه دستشان برسد و منافعشان اقتضا كند، ايجاب كند، از جنايت اِبا ندارند؛ جنايت با قتل، جنايت با شكنجه؛ زندان گوانتانامو كه مال آمريكاييها است، هنوز زنداني دارد. الان ده يازده سال است در اين زندان يك عدّهاي را كه به اتّهام از جاهاي مختلف دنيا گرفتند و بردند آنجا، بدون محاكمه [و] با شرايط بسيار سخت و همراه با شكنجه نگه داشتند! در عراق، زندان ابوغُريبيكي از زندانهاي آمريكاييها بود، سگ به جان زنداني ميانداختند و او را شكنجه مي‌كردند.

غارت منابع حياتي ملّتها برايشان آسان است. ربودن و اسير كردن سياهان،ي كي از ماجراهاي گريه آور تاريخ [است] كه نظام سلطهي آمريكا و امثال آن دوست ندارند اين داستان احيا بشود، [كه يك نمونه اش] همين مسئله‌ي غلام و كنيز گرفتن مردم آفريقا است؛ كشتيها را از اقيانوس اطلس ميآوردند، در سواحل كشورهاي غرب آفريقا مثل گامبيا و امثال اينها نگه مي‌داشتند، بعد مي‌رفتند با تفنگ و سلاحهايي كه دست مردمِ آن روز از اين سلاحها خالي بود، صدها و هزارها پير و جوان و مرد و زن را مي‌گرفتند، با شرايط بسيار سختي با اين كشتيها براي بردگي به آمريكا مي‌بردند. انسان آزاد را كه در خانه ي خودش زندگي مي‌كرد، در شهر خودش زندگي ميكرد، به اسارت ميگرفتند؛ الان سياهاني كه در آمريكا هستند، از نسل آنهايند. چند قرن آمريكاييها اين فشار عجيب را آوردند كه [در اين زمينه] كتابها نوشته‌اند كه اين كتاب "ريشه‌ها" كتاب مغتنمي است براي نشان دادن گوشهاي از اين فجايع. انسانِ امروز چطور مي‌تواند اينها را فراموش كند؟ با همه ي اين حرفها هنوز هم در آمريكا بين سياه و سفيد تبعيض هست.

(بيانات در ديدار پنجاه هزار فرمانده بسيج سراسر کشور، ۲۹/۸/۹۲)

هركس كتابهاي تاريخ معاصر جهان را خوانده باشد ...

شايد بشود گفت از دويست سال پيش - مبارزه‌اي از طرف قدرتمندانِ تشنه‌ي ثروت و قدرتِ بيشتر، كه مي‌خواستند همه‌ي مناطق دنيا را در اختيار بگيرند، بر ملت ايران تحميل شد. آنها مي‌خواستند اگر منابع طبيعي هست، اگر ميراث فرهنگي هست، اگر وسيله‌ي كسب علم هست و اگر استعداد هست، ببرند و در خدمت تمدّن و سياستي كه تازه در اروپا به وجود آمده بود - يعني همين تمدّن صنعتي و تشكيلات سياسي مترتّب بر تمدّن صنعتي و نظاير آن - قرار دهند. آنها مبارزه‌اي را بر همه‌ي ملتهايي كه مي‌شد از آنها استفاده‌اي كرد، بي آن‌كه خودِ آن ملتها بخواهند، تحميل كردند. اروپا محيط كوچكي بود كه در آن عطش قدرت زيادي وجود داشت. عمده‌ي ثروتهاي دنيا هم، نه در اروپا كه در آسيا و افريقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت براي به دست آوردن چنان ثروتهايي مجبور بودند راههاي دور و دراز را بپيمايند و با قبضه كردن مناطق ثروت‌خيز دنيا، آن ثروتها را در جسم نظامهاي سياسي‌اي كه آن روز در اروپا، تازه طعم پيشرفت علمي و صنعتي را چشيده و مزمزه مي‌كردند، تزريق كنند. بدين ترتيب بود كه به جان ثروتهاي آسيا و افريقا افتادند كه هركس كتابهاي تاريخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقيه‌ي داستان را مي‌داند. هندوستان طعمه‌ي استعمار شد. چين طعمه‌ي استعمار شد. ژاپن و تمام مناطق شرق آسيا هم طعمه‌ي استعمار شدند و استراليا يكباره بلعيده شد!

يك وقت است كه كشوري فاقد مردم است و يا مردم بي‌فرهنگي دارد. بديهي است كه تصرّف آن كشور براي استعمارگران آسان است. اما يك وقت كشوري برخوردار از مردمي با فرهنگ و با ادّعاست كه براي خودشان شخصيّت و سابقه‌اي قائلند. آن وقت ديگر ورود استعمار به آن كشور، چندان بي‌دردسر نيست؛ چرا كه از طرف مردم آن كشور، عليه استعمارگران، مبارزه‌اي به وجود مي‌آيد. عاملي كه ما امروز به آن «استكبار» مي‌گوييم، مبارزه‌ي مذكور را بر ملت ايران تحميل كرد. در گذشته، وقتي كه استكبار وارد كشوري مي‌شد، به شكل استعمارِ مستقيم مي‌آمد و آن كشور را قبضه مي‌كرد. اما امروز، از طُرق پيشرفته‌تري براي تسلّط و تصرّف ملتها و منابعشان استفاده مي‌كند. بنابراين، مبارزه‌اي كه ملت ايران در طول صدوپنجاه سال يا بيشتر، با كشورهاي استعمارگر داشت - از «مبارزه‌ي تنباكو» بگيريد تا قضاياي بعدي و نهضت ملي و تا مبارزات امروزِ ملت ايران با سياستهاي استكباري و با امريكا و با ديگران - همه و همه از مبارزاتي است كه بر مردم ما تحميل كرده‌اند. والّا اگر ملت ايران را رها مي‌كردند و او را راحت مي‌گذاشتند تا خودش به كار خودش، به كشور خودش، به منافع خودش و به منابع خودش برسد، ممكن بود چنين مبارزه‌اي به اين شكل پيش نيايد. آنها اين مبارزه را بر ملت ايران تحميل كردند. امروز هم، آنها متعرّض و متجاوزند.

(بيانات در ديدار ارتشيان، به مناسبت «روز ارتش»، ۲۴/۰۱/۷۳)

منبع:بصیرت

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
United States
|
۱۷:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۵
0
0
ازکلمات بدرستی استفاده کنید.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین