به گزارش بولتن نیوز به نقل از خبرنگار سینمایی ایسنا، مارکو مولر 62 ساله یکی از فعالان مطرح سینمای دنیا است که سابقهی مدیریت و مشاورهی جشنوارههای سینمایی مطرح را در کارنامهی کاری خود دارد.
او که از پدری ایتالیایی سوئیسی و مادری برزیلی یونانی در رم متولد شده است، تحصیلات خود را در رشتهی مطالعات آسیا و انسانشناسی گذرانده و مدرک دکتری را هم در چین گرفته است. او با علاقهای که به حوزههای مختلف در زمینهی انسانشناسی و قومشناسی دارد به یک ماجراجوی تمام عیار میماند که علاقهاش به سینما و نیز دیگر حوزههای هنری او را به کشف تجربههای نو وامیدارد.
مولر که سال 2012 پس از 22 سال غیبت به زادگاهش شهر رم بازگشت تا ریاست جشنواره فیلم رم را برعهده بگیرد، پیش از آن، هشت سال مدیریت جشنوارهی فیلم ونیز، 10 سال مدیریت جشنوارهی لوکارنو و سه سال هم مدیریت جشنوارهی رتردام را برعهده داشت و یکی از اعتبارات ویژهاش در لوکارنو کشف استعدادها و دعوت از کسانی بود که هرکدام امروز چهرهایی مطرح در سینما هستند.
وی که 15 سال به عنوان مشاور و برنامهریز فیلمهای آسیایی شرقی جشنوارهی فیلم ونیز بوده است، اخیرا مدیر هنری دومین جشنوارهی فیلم «راه ابریشم» چین بود که در شهر «فوژو» برگزار شد و بابک کریمی، بازیگر و طراح صحنهی سینمای ایران، هم مشاور وی در بخش فیلمهای ایرانی بود.
مولر در گفتوگویی با خبرنگار ایسنا که با همراهی و هماهنگی بابک کریمی انجام شد، از جشنوارهی فیلم فجر، سینمای ایران و ظرفیتی که برای تبدیل شدن به یک قطب بزرگ سینمایی دارد، سخن گفت.
او که به چند زبان زندهی دنیا از جمله انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی و چینی مسلط است و فارسی را هم تا حدود کمی میتواند متوجه شود و کلماتی را بگوید، در ابتدای این مصاحبه قبل از هر چیز دربارهی شروع کار خود در سینما بیان کرد: علاقهی حرفهای من به سینما زمانی آغاز شد که دورهی دکتری خود را در چین میگذراندم و پس از آشنایی با سینمای این کشور در فکر این بودم که سینمای چین را به غرب معرفی کنم و احساسم این بود که این کار یک نیاز فوری است. البته معتقد بودم اگر قرار باشد مثلا در ایتالیا و سوئیس این سینما را معرفی کنم باید فرهنگ آن را نیز بشناسم و برای این هدف به چین سفر کردم، چرا که به نظرم شما نمیتوانید مفهوم سینمای یک کشور غیر غربی را درک کنید، اگر تفاوتهای آن را با کشورهای دیگر نشناسید و این دقیقا همان چیزی است که نسبت به سینمای ایران هم برایم پیش آمد.
فیلمهای بیضایی و کیارستمی اولین دیدار با سینمای ایران
مارکو مولر ادامه داد: اولین باری که در معرض تماشای فیلمهای ایرانی قرار گرفتم، سال 1985 بود و هنوز آن را به خاطر دارم؛ مجموعهای از فیلمهای بیضایی و یک مستند از عباس (کیارستمی) را دیدم که «اولیها» نام داشت. در آن مقطع احساس کردم اینها آثاری استثنایی از سینمای ایران هستند و از آنجا که با فارابی هم همکاری داشتم به دنبال این بودم که به ایران بیایم تا فیلمهای بیشتری را از این کشور ببینم؛ فکر میکنم از سال 1989 بود که به ایران سفر و در جشنوارهی فجر شرکت کردم.
او افزود: یک بار در سفری چند فیلم دیدم و فهمیدم فیلمهای ایرانی بزرگتر از آن چیزی هستند که اولین بار از دیدن آنها درک کرده بودم، چون ایران یک کشور بزرگ با فرهنگی غنی است و سینما در هر نقطه از آن ویژگیهای خاص خود را دارد؛ مثلا فیلمی که در شمال ساخته میشود با فیلمی که در جنوب ساخته میشود و نیز با آنچه در تهران تولید میشود تفاوت دارد و هر کدام جذابیتهای مخصوص خود را دارند. بعد از آن بود که در جلسات و پنلهای بینالمللی که آن زمان (اواسط دهه 90 میلادی) در خانه سینما برگزار میشد، شرکت میکردم و بابت آن هم خیلی خوشحال بودم که میتوانم با فیلمسازان زیادی از ایران ارتباط داشته باشم.
مولر اظهار کرد: وقتی سینمای ایران را کشف کردم مدیر جشنوارهی "پزارو" بودم و بعد به یک قطب بزرگ در ایتالیا برای جذب و نمایش فیلمهای ایرانی تبدیل شدم. بعد از آن هم که سفر به ایران را شروع کردم، مدیر جشنوارهی "رتردام" بودم و عباس (کیارستمی) را به این شهر آوردم و همیشه یک رابطهی خوب را با او حفظ کردم و وقتی مدیر جشنوارهی "لوکارنو" شدم به نظرم رسید یکی از بهترین راهها برای بزرگداشت صدسالگی سینما در غرب این است که از یک کارگردان غیرغربی (شرقی) تجلیل شود که در همان جشنواره، کیارستمی برای این اتفاق انتخاب شد، چون میخواستم اثبات کنم تا چه حد افرادی مثل عباس یک هنرمند واقعی و کامل هستند. در آن زمان ما نه تنها تمام فیلمهای او را نمایش دادیم بلکه نمایشگاهی از عکسها، نقاشیها و آثار هنری دستی که او ساخته بود را هم به نمایش گذاشتیم.
فیلمهای ایرانی در صدر جشنواره «لوکارنو»
وی در ادامه گفت: بعد از مراسمی که برای عباس گرفتیم، سال بعد هم آثاری از فیلمسازان زن ایرانی را در برنامهی جشنواره قرار دادیم، چون میخواستیم ثابت کنیم یک برند خاص سینمای زنانه در ایران زنده است و کار میکند. نکتهی خوب آنچه در اینباره رخ داد هم این بود که هر سال در "لوکارنو" فیلمی ایرانی داشتیم که یک جایزه برنده میشد. حتی یادم میآید یک سال برندهی سینمای ایران خیلی معروف نبود، اما در شرایطی که چند فیلم مهم در جشنواره حضور داشتند، هیأت داوران جایزهی خود را به «خمره» و «آبادانیها» (از کیانوش عیاری) داد و این طور بود که معمولا فیلمهای ایرانی در صدر جشنواره میایستادند.
او تصریح کرد: این یک موفقیت بزرگ بود که جشنوارهی "لوکارنو" در اواسط دههی 90 میلادی به یک قطب بزرگ فیلمهای ایرانی در اروپا تبدیل شد.
مارکو مولر با ابراز تمایل خود از سفر به ایران و همکاری در حوزهی سینما اضافه کرد: من مدتها از ایران دور بودهام و آخرین باری که به این کشور سفر کردم سال 2002 بود. البته با ایرانیها در تهیهکنندگی دو فیلم «تخته سیاه» و «رأی مخفی» هم همکاری کردهام، ولی بعد از اینکه کارهای این دو فیلم تمام شد، دیگر فرصت نکردم به ایران برگردم چون مدیر جشنوارهی ونیز بودم. اما الان آماده هستم و در صورت نیاز میتوانید روی من حساب کنید!
مدل جشنوارههای ونیز و رم مرده است
وی که دیگر مدیریت دو جشنوارهی مطرح ایتالیا را برعهده ندارد، اظهار کرد: جشنوارههای ونیز و رم را رها کردم، چون آن مدل جشنواره دیگر مُرده است. فکر میکنم جشنواره باید مثل دستگاهی باشد که لرزش زمین را حس و زلزله را پیشبینی میکند. پس باید حواسمان باشد تا وقتی که زمین شروع به لرزش کرد تشخیص دهیم و بدانیم این اتفاق در کجا رخ میدهد که قبل از وقوع آنجا باشیم.
او ادامه داد: در غرب فقط دو جشنوارهی سینمایی مهم وجود دارد. یکی از آنها جشنوارهی «کن» است که علاوه بر جشنواره، یک بازار برای تمام سینمای جهان است. دیگری هم جشنوارهی فیلم «تورنتو» است که از طریق آن بازار آمریکا در انتخابهای پخشکنندههای اروپایی نفوذ و آنها را هدایت میکند؛ مثلا اگر یک فیلم را پخشکنندهی آمریکایی برای پخش در آمریکا بخرد، پخشکنندههای اروپایی نیز به طور منفعلی آن را میخرند حتی اگر برای بازارشان مناسب نباشد.
جای خالی یک جشنوارهی هنر در تهران
مولر گفت: به این ترتیب فکر میکنم در شرایط فعلی وقت آن رسیده که سومین جشنوارهی مهم دنیا در آسیا ایجاد شود و خود را نشان دهد. تاکنون فکر میکردم، چین میتوانست گزینهی درستی برای این کار باشد، اما متأسفانه در این کشور چرخش ماجرا نسبت به ایران کندتر است؛ به همین دلیل معتقدم نسل جدید در ایران و هند میتواند بازفکری در اینباره داشته باشد. الان اتفاقاتی که در تهران در حوزههای سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی رخ میدهد نشان میدهد جای این هست که یک جشنوارهی هنر در آنجا (تهران) بوجود آید، چرا که زمینههای آن وجود دارد.
وی با تاکید براینکه دیگر هیچ جشنوارهای را در چین قبول نمیکند، اضافه کرد: شرط میبندم که در سوئیس، جایی که وسط همه چیز قرار دارد و میتواند تعادل را حفظ کند یک جشنواره درست کنم که به نوعی دلال زبانهای هنری مختلف باشد؛ طوری که همه بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. جشنوارهای ایجاد میکنم که نشان دهد همهی هنرهای دیگر به سینما نیاز دارند تا یک قدم جلوتر بروند، چون فقط سینما است که کمک میکند ارتباط سریعی با یک جریان برقرار شود.
مولر در بخش دیگری از این گفتوگو شرط لازم برای موفقیت سینمای ایران در اکران جهانی را حضور افرادی همچون بابک کریمی دانست تا به معرفی فیلمهای ایرانی و برقراری ارتباط موثر بپردازند.
جداسازی بخش ملی و بینالمللی جشنواره فجر حیف است
او همچنین در پاسخ به اینکه با توجه به قابلیتی که از ایران دیده و به آن اشاره کرد، آیا فکر میکند سومین جشنورارهی بزرگ دنیا با تمرکز بر جشنوارهی فجر ایران میتواند اتفاق بیفتد یا حتما باید یک جشنوارهی جدید ایجاد شود؟ گفت: فکر میکنم شما به یک جشنوارهی جدید نیاز دارید، چون دربارهی جشنوارهی فجر نکتهی قابل تأمل زمان آن است که با تعطیلات و جشنوارههای دیگری در دنیا همزمان است.
وی دربارهی اینکه با توجه به جداسازی بخشهای ملی و بینالملل جشنوارهی فیلم فجر باز هم امکان تمرکز بر فجر نیست؟ اظهار کرد: مطلع هستم که بخش ملی جشنوارهی فیلم فجر از بخش بینالمللی آن جدا شده است، ولی نکته اینجاست که برای داشتن یک جشنوارهی بزرگ واقعی این کافی نیست که فقط یک ویترین وجود داشته باشد تا یکسری فیلم نمایش داده شود، بلکه باید راههای دیگری را کشف کنیم تا مسیری را نشان دهند.
مولر ادامه داد: بنابراین معتقدم خیلی مهم است که دو بخش ملی و بینالمللی جشنوارهی فیلم فجر دوباره با هم یکی شوند، چون به خارجیهایی که به بهانهی بخش بینالمللی در این جشنواره شرکت میکنند این امکان را میدهد که فیلمهای جدید ایران را کشف کنند. تولیدات سینمای ایران این قدر زیاد است که حیف است بخش بینالملل را از بخش ملی، با آثار غنیای که دارد، جدا کنیم.
وی در بخش پایانی صحبتهای خود خاطرنشان کرد: البته تاریخ جشنواره نیز اهمیت زیادی دارد که در رقابت با جشنوارههای مهم دیگر دنیا نباشد. این امکان را هم میتوان در نظر گرفت که جشنوارهای که اشاره کردم اصلا در تهران نباشد، چون در این شهر کارهای زیادی هست که میتوان انجام داد و اگر همه چیز در یک شهر کوچک متمرکز شود بهتر میتوان به نتیجه رسید. مثل زمانی که مدیریت جشنواره رتردام را بر عهده داشتم و آن شهر کوچک که جذابیتی هم نداشت با سردی هوا همه را به سالنهای سینما میکشاند. به طوری که آنقدر فیلم تماشا میکردند که دوست داشتند با کارگردانها نظرات خود را به اشتراک بگذارند. با این حال تاکید میکنم این زمینه در ایران وجود دارد که چنین اتفاقی بیفتد و حتی شرایط برای اینکه این اتفاق با تمرکز بر جشنواره فجر باشد، هم وجود دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com