استاد یک پدر بود،مانند همه¬ی پدرها! او عرف¬های کاذب مدرن و دستورالعمل های خشک وخالی و بی¬روح روابط انسان¬ها را چندان نمی¬پسندید
گروه فرهنگی-استاد یک پدر بود،مانند همه¬ی پدرها! او عرف¬های کاذب مدرن و دستورالعمل های خشک وخالی و بی¬روح روابط انسان¬ها را چندان نمی¬پسندید . او پدری بود که آدمیان و روح و ارزش-های انسانی را بس گران¬بها می¬دید. برایش دختر و پسر دانشجو فرقی نداشت،مانند فرزندانش می¬دید، بسادگی پدرانه تذکر می¬داد، نزاکت، پوشش لباس، آداب و درنهایت سواد و کاربری آن در فرهنگ!
و همه از برکت صدق سخن پدر که گاه آمرانه نیز می¬نمود به سادگی تسلیم گفتار و کلامش می¬شدند .
به گزارش بولتن نیوز،مدرنیته¬ی حقیر را به سخره می¬گرفت، آن وقت که نگاه انسانی و افکار انسانی را در تسخیر شیطنت غربی اسیر می¬دید.
آن زمان که می¬دید مدرنیته آدمیان را به هم دیگر نامحرم ساخته است.
استاد یک روز در جلسه درسش گفت : سال ها پیش و نه در گذشته های دور ، به جای گذر از کوچه¬ها مردمان از درهای متصل به حیاط های تو در توی خانه های یکدیگر گذر می کردند و هرگز به غیر خواهر و برادر که همان همسایه گان بودند کسی دیگر را نمی دیدند ، کجا فرهنگ و تمدن توسعه و رشد یافته است که اکنون نگاه و بینش آدمی به تیرگی رسیده است!
در اولین جلسه درس " پیل اندر خانه ی تاریک بود" را بر تخته نوشت و گفت این انسان است که در تیرگی بدنبال حقایق هستی است پس تیرگی نگاه را باید برداشت تا به حقیقت هستی رسید.
سپس بهیمیت و انسانیت را در تخته سیاه از هم جدا ساخت و تا آخر آن درس همواره مصداق¬های انسانیت و بهیمت را بیان می¬داشت.
اکنون استاد چندین سال است که به حقیقت هستی پیوسته است اما روح کلام و بینش او در فرزندانش در بستر هستی جاری است.
مهرماه یادآور دانشگاه ، بدون مهر استاد دکتر اسماعیل رفیعیان است . یاد او و ارزش های والای اخلاق وی همواره در یستری از جامعه روان است.
امسال یادآوره ای برای ایشان از سوی دانشگاه تهران ، دانشگاه مک گیل کانادا و موسسه مطالعات اسلامی به چاپ رسیده است که شاید در این مکان قدرناشناس ؛ کاری بسیار به شمار رود.