گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/حضور درنقش مسلمبنعقيل، سعادت بود
حضور در سريال مختارنامه و در نقش مسلمبن عقيل سعادت و اتفاق بزرگي بود كه نصيب من شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ بازي در تلويزيون را با حضور در سريالهاي «وكلاي جوان»، «طلسمشدگان»، «همسفر» و... شروع كرد و بعدها با بازي در سريال «معصومیت از دست رفته» مشهورتر شد. نقش آفرينی وي در فيلم سينمايي «ملك سليمان» به ياد ماندني شد و بالاخره حضور در سريال «مختارنامه» و در نقش مسلمبن عقيل او را در ذهنها ماندني كرد، به بهانه ايام محرم با امين زندگاني به گفتوگو نشستيم كه در ادامه آن را خواهيد خواند:
حضور در سريال «مختارنامه» چگونه شكل گرفت؟
حضور در سريال مختارنامه در نقش حضرت مسلمبن عقيل سعادت و اتفاق بزرگي بود كه نصيب من شد ابتدا خيلي ترسناك بود به دليل اينكه خيلي از آدمها از حضرت مسلم تصوير درست و كاملي در ذهن خود داشتند چرا كه يك روز از دهه محرم به نام ايشان است همچنين داستان اين بزرگوار را در تعزيههاي زيادي دیدهاند و سينه به سينه و به صورت شفاهي شنيدهاند، اينكه اين تصوير چقدر ميتواند به بازي من نزديك باشد و خدايي نكرده لطمهاي به آن نزنم برايم ترسناك بود و اين ترس با من بود تا زمان پخش سريال كه به لطف خدا و با بازخورد از سوي مردم نقش موثر واقع شد.
نگراني شما پس از انتخاب نقش چگونه بود؟
خيلي ترسيدم به دليل اينكه آيا آن نقشي كه من ايفا ميكنم با ذهنيت مردم سنخيت دارد يا خير چرا كه بقيه نقشها را ميتوان قابل قبول كرد ولي در كارهاي تاريخي نميتوان راحت از نقش گذشت، عدم پذيرش مخاطب نگراني من بود.
علاقه به بازي دوباره در چنين نقشهايي را داريد؟
مهم بازي كردن اين نقشها نيست اينكه چنين نقشها را در چه پروژه و شرايطي بازي كنيم خيلي مهمتر است، بله اگر پروژه كه نويسنده و كارگردان آن آقاي ميرباقري باشد با افتخار قبول ميكنم.
شما در سريال «مختارنامه» در دو صحنه بازي خيلي خوبي داشتيد يكي كوچههاي كوفه و ديگري صحنه كاسه آب، از اين دو صحنه برايمان بگوييد؟
اين دو صحنه براي خود من تاثيرگذار بود و خيلي از مخاطبين هم به اين دو صحنه اشاره ميكنند به هر حال اين هنر كارگردان است كه تنها و غريبي حضرت مسلمبن عقيل را به چه شكلي به نمايش بگذارد و اين حس را به بازيگر منتقل كند، من فكر ميكنم حس جمعي گروه هم خيلي مهم است كه يك گروه سازنده پشت دوربين همان حس را به بازيگر منتقل ميكند. صحنه كوچههاي كوفه به نگاه آقاي ميرباقري برميگردد به نظرم خيلي زيبا طراحي كردند و در صحنه كاسه آب خاطرم است آقاي ميرباقري گفت: «لحظهاي كه سرت را از ماسه بلند ميكني ميخواهم در نگاهت ظهر عاشورا ببينم.» خيلي سخت بود و تنها چيزي كه خيلي كمكم كرد اين بود كه به تابلوي ظهر عاشورا استاد فرشچيان فكر ميكردم و به طبع فضاي روحي عوامل صحنه دست به دست هم داد كه يك صحنه خوب داشته باشيم.
كار با آقاي ميرباقري چطور بود؟
هميشه مشتاق دوباره كار كردن با ايشان هستم به نظرم آقاي ميرباقري جزو آن دسته از كارگردانهايي هستند كه شما فقط در زمان همكاري با او فقط بازيگر هستي و خيالتان از همهچيز راحت است فقط به دنبال خلق نقش هستي و به چيز ديگری فكر نميكني.
به تعزيه و مقتلخواني علاقه داريد؟ كار كرديد؟
بله، ولي قسمت نشده بازي كنم، تعزيه هنر سختي است تسلط به آواز و دستگاه آوازي میخواهد كه من اين توانايي را ندارم.
علاقهمند به بازي در نقشهاي ديگر مذهبي هستيد؟
به هر حال من به عنوان بازيگر تمايلم اين است كه متفاوتترين نقشها را خوب بازي كنم و بازيگر در يك جا مجاز به رقابت است و آن با خود است و اينكه سقف توانايي خود را با نقشهاي متفاوت و شرايط ويژه محك بزند.
خاطرهاي از ايام محرم در كودكي داريد؟
كودكي من در تهرانپارس سپري شد، مسجد بهار كه هيات بزرگي داشت به آنجا ميرفتيم. آن زمان همه يكجا متمركز ميشدند و اين شلوغي خيلي تاثيرگذار بود اگر يك دسته زنجيرزني ميخواست از كوچه عبور كند يك ساعت طول ميكشيد و اين صحنه آدم را به وجد ميآورد، من هم مثل همه ايرانيها خاطرههاي خوبي از محرم دارم.
در حال حاضر چطور؟ هيات خاصي ميرويد؟
هيات خاصي كه نميروم دوستان محبت دارند و هر سال به دعوت آنها به هيات ميروم ولي بعضي وقتها دوستان شرايط را لحاظ نميكنند و باعث به هم ريختگي نظم هيات ميشود و اين باعث ميشود آدم شرمنده شود.
شما كربلا رفتيد؟
بله عيد امسال رفتيم. نخستين بارم بود و حس آن گفتني نيست و بايد هر كسي خودش تجربه كند و فكر نميكردم تجربه رفتن به كربلا آنقدر عجيب و غريب باشد.
به نظر شما كار در زمينه عاشورا چقدر مفيد است و چقدر بايد كار ساخته شود؟
با توجه به اينكه دين اسلام دين كاملي است و واقعه عاشورا يكي از مهمترين اتفاقهاست براي ساخت اثر در اين زمينه بايد به دست اهل آن سپرده شود و به خاطر شان اين حادثه بايد هزينهاي پرداخت شود چرا بايد فيلم «ثارا...» آقاي فرآورده يك سال باشد كه به توليد نرسيده و هيچ ارگاني پيگير ساخت چنين اثرهايي نيست. چرا نبايد فيلم ملك سليمان (دوم و سوم) آن ساخته شود و براي فيلم سينمايي «رستاخيز» از ابتدا خطوط را مشخص نميكنيم تا اين اتفاق براي اين فيلم رخ ندهد.
آرمان/تلويزيون دقيقه90 ياد مناسبتها ميافتد
به اندازهاي دستش خالي است كه مجبور شد كار تكراري چند سال قبل را براي ايام محرم بازپخش كند. بهروز خوشرزم كه اين شب ها به مناسبت محرم سريال «يلدا» به تهيهكنندگي وي براي دومين بار از تلويزيون و اينبار از شبكه سه سيما روي آنتن ميرود به مهر گفت: به دليل دست خالي تلويزيون، امسال به مناسبت ايام محرم اين سريال دوباره روي آنتن رفت. البته وقتي مجموعه خارجي «جنگجويان كوهستان» كه سالها قبل پخش شد اين روزها دوباره روي آنتن است ميتوان فهميد تلويزيون در چه شرايط بدي قرار دارد. مدتهاست آثار آرشيوي پخش ميشود و كار توليدي با كيفيت تقريبا به صفر رسيده است. من يك سال و نيم است كه هيچ فعاليتي نداشتم و رسما بيكارم و با اينكه طرح ۶ سريال هم پيشنهاد كردم اما هيچ جوابي از سازمان نگرفتم. وي افزود: علاوه بر بحث مهم مشكلات اقتصادي سازمان، در سيستم مديريتي جديد روند توليد خيلي كند پيش ميرود و به نظرم مركز امور نمايش سيما خيلي تصميم درستي نبود چون معتقدم تصميمگيري براي همه شبكه ها نبايد در يك جا متمركز شود. برايم سوال است كه مديريت تلويزيون واقعا بررسي ميكند كه مخاطب دنبال چه چيزي است؟ ما ظرف ۵ سال اخير به دليل بيتوجهي مديران به رسانهاي چون تلويزيون كه بالاترين بُرد را دارد ريزش شديد مخاطب داشتيم اما انگار براي كسي اهميت ندارد كه مردم هر روز بيشتر جذب سريال هاي ماهوارهاي شوند آن هم در حالي كه آنها مثل موريانه در حال جويدن ريشه هاي فرهنگي ما هستند. تهيهكننده مجموعه «آواي فاخته» گفت: بياغراق بيش از 30 سال است كه ميگوييم يك سري مناسبت ها و يك سري روزها مثل رحلت و ولادت و... در تقويم مشخص هستند و ميتوان براي توليدات مناسبتي فكر بهتري كرد ولي همچنان برنامهريزيها در دقيقه90 انجام ميشوند و اين روال درست شدني نيست. ژاپن كنداكتور ۲۵ سال آينده خود را چيده ما از فرداي مان هم بيخبريم. متاسفانه مديران چون فقط به امروزشان فكر ميكنند انگيزهاي براي بهبود آيندهاي كه قرار است ديگر مدير نباشند، ندارند به همين خاطر هميشه از برنامهريزيها گلايه ميكنيم. ضمن اينكه سريال مناسبتي و غير مناسبتي فرقي ندارد آنچه به فراموشي سپرده شده توجه به نياز مردم است. خوش رزم با اشاره به اينكه طي اين سال ها توليدات تلويزيوني موفق كم نداشتهايم و شناسايي سازندگان آنها نيازي به آزمون و خطا ندارد، بيان كرد: سوابق افراد بر كسي پنهان نيست و اگر قرار باشد بر حسب توانايي افراد تصميمگيري كنند راحت ميتوانند توليدات با كيفيت را دوباره از سر بگيرند به شرطي كه تعارف را كنار بگذارند و شخصي و سليقهاي به ماجرا نگاه نكنند. مسئولان بايد نگاهي فراتر از روزمرگي داشته باشند و اينها وظيفه مديران سازمان است كه اگر واقعا تمايل دارند براي رسانه ملي كاري كنند در برنامه ريزي و تصميمگيري ها دقيق تر باشند. تهيهكننده سريال «روزي روزگاري» در پايان گفت: ۴۲ سال است در سينما و تلويزيون هستم و هنوز هم در تلاشم كارهاي مختلف و با كيفيت ارائه دهم. با اينكه مدتهاست هيچ فعاليت رسمينداشتم اما هر هفته جلسه برگزار ميكنيم و طرح هاي مختلف را به بحث ميگذاريم ولي متاسفانه بعد از اينكه طرح را به سازمان ميبرم ديگر اتفاقي نميافتد. حتي رد هم نميكنند كه تكليف مشخص باشد كلا ديگر كسي جوابگوي ما نيست همهچيز در سكوت پيش ميرود.
آرمان/«ناهيد» جايزه راجر ايبرت را گرفت
در جشنواره شيكاگو
فيلم «ناهيد» ساخته آيدا پناهنده در حالي از جشنواره بينالمللي فيلم شيكاگو جايزه دريافت كرد كه مايكل مور مستندساز برنده اسكار نيز يك جايزه از اين جشنواره را به خانه برد. به گزارش مهر به نقل از هاليوود ريپورتر، در پنجاه و يكمين جشنواره بينالمللي فيلم شيكاگو جايزه راجر ايبرت جشنواره كه به فيلمسازي اهدا ميشود كه فيلمش ديدگاهي تازه و غيرقابل پيشبيني ارايه كند، به فيلم «ناهيد» ساخته آيدا پناهنده از ايران رسيد. آيدا پناهنده فيلم «ناهيد» را درباره سختيهاي قانوني و تابوهاي اجتماعي طلاق و ازدواج دوباره ساخته است. در اين مراسم كه جمعه شب در شيكاگو برگزار شد، مايكل مور جايزه «فاندر» را براي جديدترين فيلمش با عنوان «بعد كجا را اشغال كنيم» دريافت كرد. جايزه «بنيانگذار» يا «فاندر» به فيلمهايي تعلق ميگيرد كه با شيوه منحصر به فرد و نوآورانه خود در زمينه هنر تصاوير محرك، بتواند روح جشنواره را منعكس كند. پس از اهداي جايزه اين فيلم مستند نيز در جشنواره به نمايش درآمد. مايكل مور در اين فيلم به سراغ كشورهاي مختلف اروپايي رفته و نشان داده آنها چه راه حلهاي متفاوتي براي حل مسايل اجتماعي، آموزشي و فرهنگي پيدا كردهاند. او گفته است با ساخت اين فيلم قصد داشت به مقامات آمريكايي بگويد چقدر كار براي انجام دادن وجود دارد و مسايل را با چه شيوههاي مبتكرانهاي ميتوان حل كرد. در اين مراسم جلسه پرسش و پاسخي نيز برگزار شد و اين فيلمساز در نشستي صميمانه با چز ايبرت، بيوه راجر ايبرت منتقد مشهور و فقيد، صحبت كرد. راجر ايبرت منتقد فقيد روزنامه شيكاگو سان تايمز بود و مور در اين نشست به بيان خاطرهاي پرداخت و توضيح داد كه ايبرت چگونه با موافقت با ساخت فيلم «راجر و من» كه سال ۱۹۸۸ در جشنواره تلورايد به نمايش درآمد، راه مور را باز كرد. او گفت: دو دقيقه پيش از شروع جشنواره راجر به من گفت تو يك كلمه هم حرف نزن چون ترس را ميشود در چشمهايت ديد. هر چه لازم باشد من ميگويم. مور در ادامه گفت: فردا صبح من شنيدم كه ميگفتند: مايكل مور، ميتوانم يك عكس شما را داشته باشم؟ وي نخستين روزنامهنگاري بود كه عكس مرا ميخواست تا براي مطلبش استفاده كند و نخستين عكس مرا راجر ايبرت براي روزنامه گرفت. و روز بعد در روزنامه سان تايمز يك مطلب زيبا درباره اين فيلم نوشته بود و آن را يكي از بهترين فيلم هاي دهه معرفي كرده بود. فيلم جديد مايكل مور با عنوان «بعد كجا را اشغال كنيم» كه نخستينبار در جشنواره بينالمللي فيلم تورنتو به نمايش درآمد از ۲۳ دسامبر در لس آنجلس اكران ميشود. در جشنواره فيلم شيكاگو در بخش رقابتي بينالمللي فيلم «بچگي» فيلم فرانسوي ساخته فيليپ كلودل به عنوان فيلم برنده انتخاب شد و جايزه طلاي هوگو را دريافت كرد. جايزه ويژه هيات داوران هم به «پائولينا» فيلم آرژانتيني- برزيلي رسيد و جايزه بهترين كارگردان هم به پابلو لارين براي «كلوپ» اهدا شد. جايزه بهترين بازيگر مرد نيز بين الكسي متيو و ژولز گائوزلين براي «بچگي» تقسيم شد.
آفتاب یزد/محمود فرشچیان آثار عاشوراییاش را چگونه خلق کرد؟
در ایام محرم یک تصویر بیش از تمام تصاویر مذهبی و علمها و کتلهاو شمایلها بر سر در تکایا و هیئتهای مذهبی به چشممان میخورد و خواسته یا ناخواسته اشکی از چشمانمان سرریز میشود. مصیبتها و سختیهایی که در عصر عاشورا بر اهل بیت امام حسین (ع) وارد شد را همه شنیدهایم و این تابلو به خوبی آن مصیبت عظیم را به رخ بیننده میکشد. خالق این اثر کسی نیست جز محمود فرشچیان که با خلوص و ارادت تابلوی «عصر عاشورا» را خلق کرده است و 40 سال است که این تصویر بر دل مخاطبان هک شده است. در هنر ایران توجه به مکتب عاشورا و خلق آثاری در وصف این واقعه عظیم همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و در بین هنرمندانی که دست به خلق آثار هنری با مضمون عاشورا زدهاند، به گزارش هنرآنلاین، بیشک هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی نقش بیبدیلی را ایفا کردهاند. در بین آثار خلق شده در عرصه هنرهای تجسمی تابلوی «عصر عاشورا» استاد محمود فرشچیان ماندگارترین اثری است که در زمینه عاشورا خلق شده؛ اثری که سالهای سال است، به نمادی هنری از واقعه عاشورا مبدل شده است. استاد محمود فرشچیان در سال 1308 در اصفهان دیده به جهان گشود و از همان دوران کودکی وقتی پدرش استعداد او را در عرصه هنر دید، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد. فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و دانشآموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا عازم اروپا شد و چندین سال را به مطالعه آثار هنرمندان غربی مشغول شد. در بازگشت به ایران در اداره کل هنرهای زیبا شروع به فعالیت کرد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه به تدریس پرداخت. محمود فرشچیان را میتوان به نوعی بنیانگذار سبکی متفاوت در عرصه نقاشی و مینیاتور ایرانی نامید. آثار این هنرمند همواره از ویژگیهایی خاص و منحصر به فرد برخوردار هستند که او را از دیگر هنرمندان عرصه نقاشی و مینیاتور ایران جدا میسازد. فرشچیان با بهرهگیری از فرمهای کلاسیک هنری، آثاری را خلق کرده که در تاریخ معاصر هنر ایرانی ماندگار شدهاند. البته تکیه بر مضامین ایرانی، عرفانی و مذهبی و خلق آثار ماندگار در هنر ایران چنان جایگاهی برای فرشچیان پدید آورده که شاید کمتر هنرمندی آن را دارا باشد. در بین آثار محمود فرشچیان سه تابلوی او که درباره واقعه عاشورا خلق شده، بسیار مورد استقبال هنردوستان ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفته است. «عصر عاشورا» که به عقیده بسیاری مهمترین تابلوی این هنرمند به شمار میآید، به نمادی برای نقاشی عاشورایی در دوره معاصر تبدیل شده است. فرشچیان این تابلو را در سال 1355 به تصویر کشیده و هنوز هم بعد از 39 سال از خلق آن دیدن این تابلو حسی عجیب در بیننده ایجاد میکند. محمود فرشچیان در مورد چگونگی خلق این اثر آورده است: «سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت «برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی». گفتم، من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از 30 سال به این تابلو نگاه میکنم، میبینم اگر میخواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود میآمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریهام میگیرد... تفکر حاکم بر تابلو هم همان اصل حاکم بر تابلوی ضامن آهو است، یعنی تمام خطوط مدور بوده و به وجود مبارک حضرت زینب (س) ختم میشد. در این تابلو مایه اصلی تصویر گرایی، مرکز تصویر دیده نمیشود. جایش خالی است. امام حسین (ع) که محور اصلی این تابلوست در اثر دیده نمیشوند. در مورد محتوای تابلوی عصر عاشورا باید بگویم، شاید جذابیت این تابلو به علت غیبت شخصیت اصلی یعنی امام حسین(ع) در آن است و باعث میشود که انسان با دیدن این تابلو به دنبال شخصیت اصلی که این واقعه را شکل داده است، بگردد. اشکی که بر چشم اسب حلقه زده و آن سرافکندگی او برای آوردن خبر ناگوار و کبوترانی که خود را به خون شهید آغشته کردهاند، به نوعی پیامآور فاجعه هستند. در عین حال وجود حضرت زینب (س) و آن چند نفر در وسط تابلو میتوانند از عواملی باشند که باعث ایجاد جذابیت هرچه بیشتر در این تابلو میشوند. به لحاظ تکنیکی اگر این تابلو بیشتر از این شلوغ بود، احتمالاً این غربت در تابلو این چنین نمایان نمیشد.»
اما تابلوی «عصر عاشورا» علاوه بر حس معنوی که به هر بینندهای میدهد، دارای ویژگیهای هنری بسیاری نیز است. استفاده از کادر افقی، یکی از ویژگیهای مهم این اثر است و برخلاف دیگر آثار استاد فرشچیان که دارای کادر عمودی هستند، بیانگر نوعی ایستایی و از نفس افتادگی است. همچنین ترکیب بندی مدور درون کادر افقی، نشانه بیتابی و چرخش افراد به حول محوری، برای بیان سوگواری به شمار میرود. هنرمند با قرار دادن اسب در مرکز تابلو، توجه مخاطب را جلب میکند و با کشیدن پرده خیمه در بالای تابلو در سمت راست که تا آسمان نیز رسیده، گویی تلاش دارد تا پردهای از یک فاجعه را در عالم نمایان سازد است. استفاده از رنگهای ملایم در زمینه تابلو بیان کننده خشکی بیابان کربلاست و نشان از تشنگی دارد و بهره بردن از رنگهای تیره نیز نشان از غم و اندوه بازماندگان است. پنهان کردن چهرههای حاضر در تابلو نیز نشان از احترام فرشچیان به اهل بیت امام (ع) و همراهانش دارد و نشان از آن دارد که این بانوان نمیخواهند در میان نامحرمانی که پس از جنگ اطراف آنها را فراگرفته، کسی اندوهشان را ببیند. اسبی که سر را به پایین انداخته و حالتی پریشان و ناراحت دارد نیز نشاندهنده عمق مصیبت وارد شده در ظهر عاشورا است. همچنین رنگهای به کار رفته در تابلوی عصر عاشورا خود حکایت بسیار مفصلی دارد که قابل بیان نیست و بر زیبایی و ماندگاری هرچه بیشتر آن افزوده است. تمام رنگها در نهایت پختگی و استادی به کار رفتهاند و هیچ کدام از آنها چشم مخاطب را آزار نمیدهد و این نشان از توان هنرمند در نحوه پخش کردن رنگها در تابلو دارد. رنگ آبی یکی از عمیقترین رنگها در زیباشناسی هنر به شمار میرود که یادآور حالتی فرا زمینی و فرا مادی برای مخاطب است. رنگی که به نوعی نمادی از معنویت است و البته در فرهنگ و هنر ایرانی نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است. همچنین رنگهای به کار رفته در تابلوی عصر عاشورا خود حکایت بسیار مفصلی دارد که قابل بیان نیست و بر زیبایی و ماندگاری هرچه بیشتر آن افزوده است. تمام رنگها در نهایت پختگی و استادی به کار رفتهاند و هیچ کدام از آنها چشم مخاطب را آزار نمیدهد و این نشان از توان هنرمند در نحوه پخش کردن رنگها در تابلو دارد. رنگ سبز نیز در نمادشناسی به نوعی نقش تعادل را ایفا میکند و برای مخاطب، فضایی اطمینان بخش را بوجود میآورد. در معماری اسلامی نیز رنگ سبز یکی از بخشهای جداناشدنی اماکن مذهبی به شمار میرود. البته برخی نیز نمادی از آگاهی را به رنگ سبز اطلاق میکنند. رنگ سفید را در دو بخش میتوان معنا کرد. مجموعهای از تمامی رنگها و یا فضای تهی از هر رنگی. هنرمند معمولا برای دادن ویژگیهایی چون پاکی، سادگی، معصومیت، تقدس، نجابت و... از رنگ سفید استفاده میکند. رنگ بنفش به نوعی نمادی از اطاعت و تسلیم است. البته این رنگ را نیز میتوان نمادی از عقل، معرفت، غم غربت، رنجش و سوگواری نیز دانست. رنگ زرد را نیز برخی در نمادشناسی مظهری از جوهر الهی میدانند. رنگی که میتواند نشان از نور خورشید، عقل، ایمان و ابدیت داشته باشد. رنگ قرمز هم نشانهای از خون، شهادت و... است.
البته استاد فرشچیان دو اثر زیبای دیگر نیز از واقعه عاشورا به تصویر کشیده است. تابلوی «پرچمدار حق» که شمایلی از حضرت ابوالفضل العباس (ع) را در حالی نشان میدهد که روی اسب افتاده و پرچم شکستهای، چهره و دستهای مبارک حضرت را پوشانده است. در این اثر اسب حضرت عباس(ع) در حالی تصویر شده که از زخمهایی که به راکبش وارد شده، غمگین است و تمام توان و قوای خود را با دست چپ بر زمین وارد کرده تا سوارش بر زمین نیفتد. در عین حال پرچمی که در تابلو دیده میشود، به نوعی طراحی شده که بخش زیادی از صحنه را پوشش میدهد. فرشچیان در خصوص این اثر آورده است: این تابلو در ابعاد 100در 70 روی مقوا به تصویر کشیده شده و فضای حزنانگیز آن، به نحوی یادآور تابلوی عصر عاشوراست و صحنه بازگشت حضرتعباس (ع) را در زمانی که بدون مشک آب باز میگردد، روایت میکند. البته در این تابلو میخواستم دستهای حضرت(ع) را نشان ندهم. در این اثر یک شخصیت طراحی شده که همان حضرت ابوالفضل العباس (ع) است که چهره ایشان نمایان نیست، ولی شاخ و برگها و عناصر بصری که در حاشیه این تابلو کار شده گویای غم حضرت است. در «پرچمدار حق» نیز غمی در رنگها، ترکیببندی، طراحی نهفته است و بدون آنکه چهره حضرت ابوالفضل العباس (ع) نشان داده شود، حال و هوای تابلوی عصر عاشورا در بیننده تداعی میشود. مهمترین عنصر این تابلو پرچم اسلام و حق است که با وجود زخمی بودن تمام بدن حضرت ابوالفضلالعباس (ع) توسط ایشان پایدار نگه داشته شده است.
یکی دیگر از آثار ماندگار استاد فرشچیان در عرصه هنر عاشورایی، تابلوی «هدیه عشق» است. تاریخ خلق این اثر به سال 1381 بازمیگردد و در آن هنرمند با حداقل رنگ و فرم صحنه به شهادت رسیدن حضرت علی اصغر (ع) را به تصویر کشیده است. شاید با گزارش آنچه که از واقعه عاشورا در مقاتل آمده است، مواردی جزئی از جنس تصویرسازی متفاوت به نظر برسد اما حقیقت امر این است که آثار استاد فرشچیان از نگاهی روحانی و در قالبی نمادین به خلق اثر پرداخته است. بر کسی پوشیده نیست که نمایش و ترسیم حقیقی آنچه که در مقاتل مستند و معتبر درباره این واقعه آمده است، کاری ناشدنی است. با تمام این اوصاف آثار استاد فرشچیان نزدیکترین حال روحانی را دارد. محمود فرشچیان علاوه بر این سه تابلو، چند تابلوی دیگر نیز با مضمون عاشورا خلق کرده است، اما هر سه تابلوی خود با مضمون عاشورا که به ذکر آنها پرداختیم مانند بسیاری دیگر از آثارش به موزه آستان قدس رضوی هدیه داده شده است، وی همچنین طراحی ضریح امام حسین (ع) را نیز برعهده گرفت که در سال 91 مراحل ساخت آن به اتمام رسید و از آن رونمایی شد.
آفتاب یزد/بازیگر نقش شمر:
با بازی در این نقش در خانه تحریم شدم
الهام قبادی : محمد فیلی بازیگری است که تا به حال نقشهای زیادی را بازی کرده است. بازی او در سریال «روزی روزگاری» خاطرهانگیزای که در ذهن مردم باقی مانده است اما با گذشت زمان و نقشهای متفاوت به سراغ بازی در نقش شمر در سریال «مختارنامه» رفت، نقشی که مطمئن بود نگاه مثبت مخاطب را در پی نخواهد داشت ، با این حال تلاش کرد شخصیت منفور شمر را برای تماشاگران نشان دهد و توانست به خوبی از پس آن بر بیاید. باشگاه خبرنگاران، به بهانه روز عاشورا مصاحبهای با این بازیگر داشته که نکاتی را در این گفتگو بازگو می کند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
شروع کار شما در هنر چگونه شکل گرفت؟
زمانی که سربازی ام تمام شد، دوست داشتم ساز و گیتار کار کنم و با انگیزه کارموسیقی وارد خانه فرهنگ شماره 3 شیراز شدم. آنجا عباس افشاریان یکی از دوستانم که در سربازی کار تئاتر انجام می داد را دیدم و من را برد پیش کارگردانی و گفت اینم نقشی که کم داشتید. محمد فیلی براتون بازی می کنه با وارد شدن به این اتاق، کار من در تئاتر شروع شد. بازیهایم مورد توجه قرار گرفت و تا قبل از انقلاب مدت 8 سال تئاتر کار کردم.
به تئاتر علاقه داشتید؟
خیلی علاقمند شده بودم به خصوص زمانی که پوسترهای نمایشی را در خیابان زده بودند و اسم خودم را می دیدم ،فکر میکردم الان همه منو
می شناسند و این ادامه داشت تا در سازمان فرهنگ و هنر شیراز استخدام شدم.
کار تئاتر چقدر به بازیگر کمک می کند؟
سختی تئاتر زیاد است اما هر بازیگری که از تئاتر شروع کند خیلی راحت می تواند با نقش کنار بیاید . به نظرم بدنسازی و بیان خیلی در کار بازیگری مهم است و یک ورزش پایه لازم است و برای بازی در نمایش خیلی کمک می کند. همچنین تئاتر کمک زیادی به بیان بازیگر می کند.
نظر خانواده در خصوص کارهای شما؟
خانواده به من اعتماد داشتند، ورزشکار بودم و با این اطمینان سختگیری نمیکردند و تنها مشتری که من در خانواده پیدا کردم مرحوم مادر بود که اجرا داشتم میگفت محمد بگو بیام نمایش تو رو ببینم.
از حضور در سریال «مختارنامه» برایمان بگویید؟
زمانی که پیش تولید «مختارنامه» شروع شد. سال 82 منو به دفتر آقای فلاح دعوت کردند خوشحال بودم که یک کار الف ساخته می شود و از طرفی من هم در این سریال بازی خواهم کرد. زمانی که وارد دفتر شدم آقای میرباقری ایستاده بود ،گفت که شمر منم، فکر کردم شوخی می کند اما جدی بود.
اولین حس شما موقع پیشنهاد در نقش؟
خیلی بد بود. از چیزی که بدم می آمد باید بازی می کردم. یخ کردم، منجمد شدم . عاشق این بودم کار کنم اما سر دو راهی شدید قرار گرفتم که بازی کنم یا نه.
چگونه توانستید نقش را بازی کنید؟
منفورترین شخصیت به من پیشنهاد شده است ،از طرفی همه شمر را می شناختند و باید ساختارشکنی کنم و نقشی را خلق کنم که مردم بپذیرند که شمر همین طور بوده است. برای من سخت بود اما «یا حسین» گفتم و شروع کردم و هر جایی میماندم متوسل
به امام حسین (ع) می شدم و کمکم می کرد. خوشبختانه از نقش استقبال شد و مورد توجه قرار گرفت.
نظر خانواده در خصوص نقش چی بود؟
زمانی که قرار شد به دفتر آقای فلاح بروم آنها فکر
می کردند الان یک نقش مثبت بازی خواهم کرد ولی زمانی
که گفتم شمر را بازی می کنم، بماند که چه اتفاقاتی در خانه افتاد. مدتی تحریم بودم چیزی به من نمیدادند بعدها به این باور رسیدند که نقشی است که بازی میکنم و با اکراه قبول کردند و بعد از پخش سریال؛ پسرم در دانشگاه گفته بود که بابام نقش شمر را بازی میکند و من و آقای داوود رشیدی در مراسمی که در دانشگاه پسرم صورت گرفت رفتیم، بعد از آن من از تحریم درآمدم.
دوست داشتید چه نقشی را بازی کنید؟
دو نقش در «مختارنامه» بود که دوست داشتم بازی کنم ، مطمئن هستم بهتر بازی می کردم اما نمی توانم نام نقشها را برایتان بگویم.
کار با آقای میرباقری برایتان چگونه بود؟
میرباقری خیلی خوب بود، از او درس گرفتم. حوصله و صبر آموختم؛ از ابتدای تا انتهای کار انرژی ایشان حفظ شده بود با حساسیت، حوصله و علاقمندی کار میکردند.
شما به کربلا رفتید؟
خیلی علاقه دارم به کربلا بروم اما نرفتم پارسال از طرف عراق دعوت شدیم اما به دلیل مسائل داعش نتوانستیم برویم.
اهل مطالعه هستید؟
تاجایی که وقت داشته باشم، مطالعه می کنم.
در حال حاضر مشغول کار هستید؟
در منطقه ای اطراف اصفهان دوستانی داریم که با کاروانی که به صورت تعزیه و نمادین است واقعه عاشورا را به نمادین میگذراند همکاری دارم آنها خیلی با کیفیت و اساسی کار میکنند، قرار است مستندی از این مراسم ساخته شود ،من به عنوان راوی همکاری دارم.
آفتاب یزد/شش ایرانى در 10 Top کریستیز دوبى
سپهرى، مشیرى، زنده رودى حائز رکوردهاى دوم تا پنجم
حراج آثار هنرى مدرن و معاصر کریستیز خاورمیانه که چونان همیشه در دبى، هتل امارات تاورز برگزار شد بار دیگر به مارکت هنرى منطقه، قدرت تثبیت شده هنر ایران را یادآورى کرد؛ در این دوره از میان 121 اثر ایرانى، عرب و ترک، 88 اثر فروخته شد که سهم ایران فروش 27 تابلو از 34 نقاشى و نقاشى خط راه یافته به حراجى بود. رکورد گران قیمت ترین اثر کریستیز نوزدهم به تابلوی نقاشی «زن سیاه پوست نشسته در کنار پنجره» هنرمند فقید مصری، محمود سعید رسید که با قیمت 665 هزار دلار چکش خورد؛ در جایگاه دوم تابلویی از مجموعه درخت های سهراب سپهری ایستاد که گرچه حراج 150 تا 200 هزار دلار برای آن پیشنهاد داد اما 425 هزار دلار به فروش رسید. رکورد سوم نقاشی «شیاطین فریاد» فرهاد مشیری شد که پشت جلد کاتالوگ این دوره هم بود و 389 هزار دلار فروخته شد. به گزارش هنرآنلاین، نقاشی خط حسین زنده رودی با عنوان «صاد» چهارمین رکورد را هم به نام ایران سند زد که 365 هزار دلار فروخته شد. در جایگاه پنجم نیز اثر دیگری از فرهاد مشیری قرار گرفت و 245 هزار دلار چکش خورد. اما جایگاه ششم را هنرمند لبنانی ایمن بعلبکی با اثری به قیمت 233 هزار دلار به خود اختصاص داد؛ هر چند که سه رکورد بعدى را بار دیگر هنرمندان کشورمان به نام ایران ثبت کردند: دو اثر از دو پیشکسوت 93 ساله کشورمان با قیمت قابل توجه 209 هزار دلار چکش خورد: اثر حجمی منیر فرمانفرمایان با عنوان «توپ آینهای» و در کنارش اثرى از منوچهر یکتایی با عنوان «پرتره روبرت مونرو». کلکسیون موفقیت هنر ایران در این دوره را نقاشى خط دو لتهای سید محمد احصایی با قیمت 185 هزار دلار و کسب رکورد هشتم تکمیل کرد. در حالى که پرتره بدون عنوانی از بهمن محصص با فروش 149 هزار دلار هم در زمره بالانشینان کریستیز نوزدهم ایستاد. دیگر آثار ایرانی هم در کریستیز پاییزه خاورمیانه فروشهاى قابل ملاحظه داشتند: نقاشی فرهاد مشیری با عنوان «رویای شیرین» به قیمت 125 هزار دلار، تابلوی سه لتهای رضا درخشانی 112 هزار دلار، نقاشی خطی از حسین زنده رودی با عنوان "زو زو" 75 هزار دلار، تابلوی انتزاعی از سیراک ملکونیان 75 هزار دلار، پرتره «تاجالسلطنه» اثر قاسم حاجیزاده به قیمت 65 هزار دلار، نقاشی بدون عنوانی از لیلی متین دفتری 62 هزار دلار، اثری از منوچهر یکتایی که یک گلدان را به تصویر کشیده است به قیمت 56 هزار دلار، اثری انتزاعی از حسین کاظمی 52هزار دلار، تابلویی از بهجت صدر به قیمت 50 هزار دلار، یک اثر انتزاعی از رضا درخشانی باعنوان «هر روز نقرهای، هر شب آبی» 50 هزار دلار، پرترهای با عنوان «پهلوان» اثر قاسم حاجیزاده 47 هزار دلار، تابلوی کویری پرویز کلانتری 44 هزار دلار، نقاشی کوچکى از افشین پیرهاشمی که زنى نقاب بر چهره کشیده را ترسیم کرده 44 هزار دلار، نقاشی انتزاعی فریده لاشایی 40 هزار دلار، تابلوی دیگری از بهجت صدر به قیمت 38 هزار دلار،اثرى از لیلی متین دفتری که سه خرمالو بر زمینه سفید را ثبت کرده 33 هزار دلار، پرتره حسین کاظمی از زن روستایی 27 هزار دلار، نقاشی «نمازگزار» از سیراک ملکونیان 23 هزار دلار، اثر حجمی تیمو ناصری هنرمند ایرانى مقیم آمریکا 19 هزار دلار چکش خوردند. نکته جالب توجه این دوره عدم فروش نقاشی «کاکتوس» عصیم ابوشکرا فلسطینى بود که روی جلد کاتالوگ کریستیز نوزدهم را به خود اختصاص داده بود!
هنر ایران که از حیث تعداد آثار راه یافته به حراج نوزدهم کریستیز دبى نزدیک به یک سوم کل آثار را به خود اختصاص داده بود توانست در فروش، رقیب پر قدرت خود، شیخ نشینان عرب را پشت سر بگذارد و با کسب رکوردهاى بالا، کیفیت و پتانسیل والاى مارکت هنر کشورمان را بار دیگر به اثبات رساند؛ این مهم با حضور جمعى از مجموعه داران جوان میسر شده است که با اشتیاق شایان توجه در پى فراهم آورى کلکسیونهاى هنرى فاخر از خاورمیانه هستند که به طور حتم شاهکارهاى آن از اساتید ایرانى است. در این دوره از ایران هفت اثر به فروش نرسید سه تابلو از حسین زنده رودى و یک تابلو از رکنى حائرى زاده، پروانه اعتمادى، نصرالله افجهای و مسعود عربشاهى. نوزدهمین حراج کریستیز دبی شامگاه 20 اکتبر پس از سه روز فرصت نمایشگاهى برگزار شد.
ابتکار/نقش «نقاشی قهوه خانه ای» در نقالی و پرده خوانی عاشورایی؛
نقلِ سرخِ عشق
سالها از زمانی که مردم کوچه و بازار مسحور نفس گرم نقالانی میشدند که از روی پردههای بزرگ نقاشی، مصائب کربلا را روایت میکردند میگذرد؛ پردههایی که توانستند تصاویری از ذهن و اعتقادات نقاشان قهوهخانهای را پیش چشم مردم بهنمایش بگذارند.
سالها پیش و در دوران اوج شکوفایی نقاشی قهوهخانهای، هر سال با فرارسیدن ماههای محرم و صفر و عزاداری شهدای کربلا، در گوشههایی از شهر، مردم دور نقالان جمع میشدند تا به پردهخوانی آنها از وقایع و مصائب کربلا گوش کنند. نقاشیهای مذهبی بهعنوان زیرمجموعهای از نقاشی قهوهخانهای، با ویژگیهای خیالپردازی، پرهیز از طبیعیسازی و حفظ امانت در روایات، به بخش مهمی از خاطرات تصویری مردم کوچه و بازار تبدیل شدند و یک مکتب مهم را در نقاشی ایرانی بهوجود آوردند.
نقاشی قهوهخانهای با موضوع کربلا
نقاشی قهوهخانهای یکی از نقطههای اوج هنر مردمی در ایران است که با درونمایههای رزمی و مذهبی در اواخر دوره قاجار به اوج خود رسید و آثاری که در این سبک کار شدند، توانستند بخشی از خاطرات جمعی مردم ایران را شکل دهند. از مهمترین ویژگیهای این هنر که آن را شاخص کرده، حضورش در میان مردم است. مردم عادی در مکانهای عمومی مثل خیابانها و قهوهخانهها جمع میشدند و داستانهای پردههای نقاشی قهوهخانهای را از زبان گرم و گیرای نقالان میشنیدند. هادی سیف - نویسنده و پژوهشگر هنر - دربارهی نقاشیهای مذهبی که در روزهای سوگواری محرم و صفر توسط نقالان برای مردم کوچه و بازار روایت میشدند، در سخنانی توضیح داده است: نقاشی «خیالیساز» که بعدها توسط کریم امامی به نقاشی «قهوهخانهای» شهره شد، در عرصه روایات مذهبی، بویژه عاشورا و مصیبت کربلا هیچ تفاوتی با سایر عرصههای نظم و نثر فارسی با موضوعات آداب و رسوم و آیینها ندارد، تنها تفاوت این نقاشیها این است که نقاش در پردههای مذهبی، هنرش و دلش را توامان به یاری میطلبد و اعتقادات آنها سبب میشود شکوه و جلال نقاشی و اجرای ذوق و استعدادشان دوچندان شود. او همچنین به مردمی بودن این آثار اشاره و اظهار کرده است: نقاشی دیواری امامزادهها در آن زمان بسیار مورد توجه قرار گرفت. بهطوری که یکی از سیاحان خارجی با دیدن این نقاشیها گفته بود، این آثار بهوجود آمدند تا بیاعتنایی نقاشان درباری به این موضوعات را جبران کنند. هواخواه این نقاشیها مردمی بودند که با ارتباط گرفتن با این پردهها، حامی آنها و هنرمندانشان شدند. آیدین آغداشلو - هنرمند نقاش - نیز در اینباره معتقد است: بخشی از وظیفهی آشنا کردن مردم با نقاشی، برعهدهی هنرمندانی بود که با این هدف آثار خود را خلق کردند. آنها نقاشیهای خود را در پردههای بزرگ با مضامین مذهبی میکشیدند و در مراسم خاص مثل دههی محرم در میدانها و جاهایی که محل رفتوآمد مردم بود، نصب میکردند. بیشتر این پردهها مربوط به فاجعهی کربلا بود. نقالان کنار این پردهها میایستادند و هر روز تکهای از آنها را برای مردم روایت میکردند. بعد آنها را لوله میکردند و میبردند و فردا بخش دیگری از آن را نقل میکردند.
نقاشان سرخ عشق
محمد مدبر، عباس بلوکیفر، حسین قوللر آغاسی، محمد فراهانی، حسین همدانی و ... از جمله هنرمندان مطرح در زمینه نقاشی قهوهخانهای هستند. «محمد مدبر» یکی از پرکارترین هنرمندان این حوزه در زمینهی کربلا است. او پردههای بسیاری در رابطه با مصیبت کربلا خلق کرد. سیف که کتابی دربارهی زندگینامهی محمد مدبر تالیف کرده و بهزودی منتشر میشود، دربارهی علاقهی این هنرمند به هنرش و اعتقادی که به موضوع کربلا داشت گفته است: بسیار پیش میآمد که محمد مدبر هنگام کشیدن یک تابلو از مصیبت کربلا آنقدر تحت تاثیر قرار میگرفت که یک دستش قلموی نقاشی بود و دست دیگرش دستمالی که با آن اشکهایش را پاک میکرد، چون بهشدت به چیزی که میکشید اعتقاد داشت. نام این کتاب «نقاش سرخ عشق، آبی پرواز» است و با پژوهشهای میدانی و خاطرات «محمدحسن اسماعیلزاده» و «حسین همدانی» که از شاگردان مستقیم او بودند، تدوین شده و از خاطرات کودکی تا مرگش را شامل میشود.
چهرههایی که با خیالسازی شکل گرفتند
سیف مشخصهی بارز نقاشیهای قهوهخانهای را احترام گذاشتن به خیالسازی و دوری از طبیعتسازی دانسته و افزوده است: هنرمندان، عنصر خیال را گسترده میکردند و نقشهایشان از یک شیدایی و زیبایی خاصی برخوردار بود. از همه مهمتر، استفادهی نقاشان از نقوش آذینی و تزیینی مانند اسلیمیها و خطاییها بود تا شاخصههای یک نقاشی ایرانی را بهتر و بیشتر آشکار کنند. اژدر محمودی - یکی از نقاشان قهوهخانهای - نیز که همچنان در این زمینه مشغول فعالیت است و سفارشهایی را میگیرد، گفته است: پردههایی که نقاشان قهوهخانهای از شخصیتهای بزرگ دینی میکشیدند، الهامگرفته از خیال و مبتنی بر ایمان و عقیدهی آنها بوده است. نقاشان خیالیساز که تصویری واقعی از شخصیتهای دینی و امامان نداشتند، آنچه را که به ذهن و خیالشان میآمد، با عقیده و ایمانشان ترکیب میکردند و روی پرده میآوردند. این هنرمند 75 ساله که 60 سال از عمرش را صرف نقاشی قهوهخانهای کرده است، با بیان اینکه نخستین کارش یک پردهی هفت متری از واقعهی کربلا بود، اظهار کرده است: پردههای بزرگ را افراد خاصی میخریدند، چون هر کسی قادر نبود پول آنها را بپردازد. برای پردهی اولم 150 تومان گرفتم که آن زمان میتوانستم با آن یک خانهی 100 متری بخرم. این پردهها را میبردند و برای مردم داستان آنها را نقالی میکردند.
هنری که به انزوا رفت
تیرماه 1391 بود که با درگذشت «محمد فراهانی» آخرین نفر در حلقهی بازماندگان از هنرمندان نقاشی قهوهخانهای، یکی از مردمیترین و اصیلترین هنرهای ایرانی دچار یک خلا بزرگ شد. این آثار در دهههای گذشته و با کمتر شدن فعالیت هنرمندان در این عرصه، ارزش زیادی پیدا کردند و توسط کلکسیونرها جمعآوری و خریداری میشوند. با این حال هنوز موزه و مکانی برای نگهداری و نمایش آثار این جریان هنری در نظر گرفته نشده است و در سالهای گذشته شاهد رکود آن بودهایم. سیف دربارهی رکود این هنر گفته است: در دورهای که قهوهخانهها برچیده شدند و ذائقهی جامعه تغییر کرد، شاهد افول این هنر بودیم. قوللر آغاسی در سال 1345 و مدبر در سال 1346 (در فقر و گمنامی) از دنیا رفتند و رهروان آنها، این کار را بهصورت پراکنده ادامه دادند و گاهی سفارشهایی را قبول میکردند. آغداشلو نیز نقاشی مکتب قهوهخانهای را یکی از نقطههای اوج هنر مردمی دانسته و معتقد است: این هنر پس از گذر از دورهی درخشان خود، به کلکسیون خریداران مرفه راه پیدا کرده است. در طول 40 سال گذشته که قهوهخانهای وجود نداشت و استادان بزرگ نقاشی قهوهخانهای یا در فقر زندگی میکردند یا از دنیا رفته بودند، مشتریها و خریدارهایی از طبقهی مرفه پیدا شدند که نمونههایی از این نقاشیها را جمع میکردند. این جمعآوری روح تازهای به هنر در معرض انهدام نقاشی قهوهخانهای دمید.»
پردههای قهوهخانهای موزه میخواهند
سیف با بیان اینکه «نقاشی قهوهخانهای» باید بهعنوان یکی از اصلیترین نمودهای ذوق و خلاقیت ایرانی ثبت ملی و یک موزه برای آن راهاندازی شود، گفته است: این نقاشیها با اصول نگارگری خیالیساز دنبال شد و محتوای آنها مربوط به عقاید و اعتقادات مردم و نظم و نثر فارسی بود. بهدلیل همین محتواست که توانست بدون چون و چرا تاثیرات زیادی در انس و الفت مردم با میراث کهن نظم و نثر فارسی داشته باشد. او در اینباره اضافه کرده است: هیچوقت این هنر از حمایت متولیان رسمی حکومت برخوردار نبوده، اما توسط خود مردم حمایت شد و رشد پیدا کرد. بعد از اینکه جامعه دچار نوآوریها و نوپسندیهایی شد و مکاتب نوین نگارگری وارد عرصه شدند، این هنر به شدت آسیب دید و به فراموشی سپرده شد.
اعتماد/همزمان با دريافت نشان درجه يك هنري
فيلم «پدر آن ديگري» يدالله صمدي اكران ميشود
بيتا موسوي/يدالله صمدي، كارگردان پيشكسوت سينما كه تاكنون ساخت فيلمهايي همچون «آپارتمان شماره ۱۳»، «ساراي»، «معجزه خنده»، «اتوبوس» و... را در كارنامه دارد به تازگي موفق به دريافت نشان درجه يك هنري شده است. وي اين نشان را در حالي دريافت كرده كه فيلم جديدش «پدر آن ديگري» نيز قرار است از پنجم آبان در گروه سينمايي استقلال، اكران عمومي شود. «پدر آن ديگري » فيلمي است كه پس از سالها با اقتباس از رماني ايراني به همين نام نوشته پرينوش صنيعي، ساخته شده است و در جشنواره فيلم فجر سال گذشته با بيمهري مسوولان روبهرو شد. در اين فيلم هنگامه قاضياني، حسين ياري، اكبر عبدي، ثريا قاسمي و... به ايفاي نقش پرداختهاند. در همين ارتباط با اين كارگردان گفتوگو كردهايم.
آخرين ساخته شما «پدر آن ديگري» در جشنواره فجر سال گذشته با بيمهري مسوولان روبهرو شد و در بخش خارج از مسابقه به نمايش در آمد. حتي سانس نمايش آن در برج ميلاد هم بسيار ديروقت بود. گويا قرار است اين فيلم به زودي در سينماها اكران عمومي شود.
بله. فيلم « پدر آن ديگري » از سهشنبه
ـ ۵ آبان ـ در سينماهاي تهران به نمايش در ميآيد. در جشنواره فجر ۳۳ فيلم، در سانس پاياني اكران فيلمها در كاخ جشنواره نمايش داده شد و با وجود تصور خيلي از مسولان جشنواره، با استقبال كم نظير اصحاب رسانه و همكاران حاضر در سالن مواجه شد. به نحوي كه سالن نشست خبري بعد از اكران يعني ساعت ١٢:٣٠ دقيقه بامداد، مملو از خبرنگاران و عكاساني بود كه با اشتياق از فيلم « پدر آن ديگري » صحبت ميكردند. اما اكران فيلم در ساعات پاياني شب خيلي برايم مهم نبود. چيزي كه بيشتر مرا نارحت كرد خطايي بود كه هيات انتخاب مرتكب شدند. فيلم را به جرم پيشكسوت بودن من (ميخندد) از بخش مسابقه خارج كردند و ضررهاي مادي و معنوي زيادي به من و فيلمم زدند. بهطوري كه دو حامي مالي فيلم را از دست داديم. البته اين دليل كودكانه را آوردند تا شايد من را آرام كنند و حتما دلايل ديگري در كار بود. همان زمان اعلام كردند كه براي توجه به نسل جوان ترجيح دادند كه فيلمهاي بخش مسابقه از بين فيلمسازان جوان انتخاب شود. در صورتي كه به عقيده من اين تصميمگيري كاملا اشتباه بود و توجيهات آنها پر از تناقض!
آقاي مسعود جعفري جوزاني كه از پيشكسوتان سينما و از دوستان عزيز من و از نظر كسوت همدوره من هستند، با اينكه فيلم خودشان در بخش مسابقه بود اما به اين موضوع اعتراض كردند كه چرا بايد فيلم شريف «پدر آن ديگري» در بخش خارج از مسابقه باشد و حتي در برنامه سينمايي هفت نيز اين اعتراض خود را بيان كردند. در حالي كه ديگران هيچ صحبتي نكردند! منظورم از ديگران مديران خانه سينما، كانون كارگردانان، كارگردانهاي هم سن و سال من كه در جشنواره و در بخش مسابقه حضور داشتند و مديران فارابي است كه از قضا بنياد سينمايي فارابي شريك مالي من در اين فيلم است.
اما اكران موفق فيلم در سالن ميلاد و سالنهاي ديگر، مهر تاييدي بود بر كجسليقگي هيات انتخاب. معمولا مخاطبان جشنواره فجر ترجيح ميدهند بيشتر فيلمهايي را ببينند و دنبال كنند كه در بخش مسابقه باشد. به همين دليل فيلمهايي كه در اين بخش نباشند كمتر ديده ميشوند. اما جالب است بدانيد در سينما فرهنگ، تيتراژ پاياني فيلم كه شروع شد تماشاگران حاضر در سالن دقايقي ايستاده من و عوامل فيلمم را تشويق ميكردند.
اين دليل برگزاركنندگان جشنواره فجر در كنار گذاشتن فيلم من پيشكسوت، بيشتر خندهدار بود تا اينكه باعث بها دادن به جوانان بشود. من متوجه اين موضوع نشدم كه آنها تاكيد داشتند با اين كار ميخواهيم عرصه را براي جوانان باز كنيم. مگر سليقههاي نسل ما با هم يكي است؟! هر كدام از ما يك نگاه متفاوت به فيلمسازي داريم. من خودم بيشتر فيلمهاي نسل جوان خصوصا آنهايي كه فيلم اولشان را ميسازند دنبال ميكنم و گاهي آنها را براي ادامه اين مسير تحسين كردهام.
در نشست مطوعاتي فيلم «پدر آن ديگري» دوستان مطبوعاتي از من سوال كردند كه چرا فيلم خوب شما در بخش مسابقه نيست در حالي كه در ميان فيلمهاي بخش رقابتي آثار ضعيف بسياري وجود دارند؟ من معتقدم بايد با اين رفتار به هيات انتخاب و دبير جشنواره شك كرد.
البته با اينكه فيلم من خارج از مسابقه بود اما تلاش كردم در تمام سانسها با مخاطبان فيلم را ببينم و كاملا در جريان واكنش آنها قرار بگيرم. آنها زمان ترك سالن از فيلم راضي بودند. من بهشدت واكنشهاي خوبي ديدم. در واقع معتقدم همان زمان جايزهام را از مردم گرفتم و فقط از مديران و هيات انتخاب بيشتر دلخور شدم. خاطرم هست به آقاي صدرعاملي كه جزو هيات انتخاب بودند بيش از ۱۰ بار زنگ زدم و البته پاسخگو نبودند و فقط يكبار از طريق پيامك به من عنوان كردند كه ديگر داور هيچ جشنوارهاي نميشود. اما جالب بود دقيقا بعد از آن داور جشنواره فيلم شهر شدند!
بيشتر اعتراض و گلايه من از دبير جشنواره فجر بود. حتي اگر آنها تصميم گرفتند به هر دليل فيلم در بخش مسابقه نباشد، شأن و جايگاه و كسوت من حكم ميكرد كه دبير جشنواره با من تماس ميگرفتند و اين موضوع را اعلام ميكردند. ايشان هيچ زنگي به من نزد و يكي از كارمندانش مرا درجريان اين موضوع قرار داد !
فيلم شما به معضلي ميپردازد كه درباره شرايط يك كودك در خانواده است. فكر نميكنيد بهتر بود در جشنواره كودك و نوجوان آن را به نمايش ميگذاشتيد؟
من خودم «پدر آن ديگري» را فيلم كودك نميدانم بلكه اين فيلم، فيلمي است خانوادگي و درباره كودك. درباره معضلي بزرگ كه بسياري از خانوادهها با آن دست و پنجه نرم ميكنند. اما در هر صورت ميتوانست در آن جشنواره هم به نمايش درآيد. اما با رفتاري كه در جشنواره فجر با من و فيلم شد و بعد از آن هم در جشنواره فيلم شهر كه دو نفر از هيات انتخاب فجر در آن جزو هيات داوران بودند و باز هم چشمانشان را روي اين فيلم بستند، ترجيح دادم فيلم را در جشنواره ديگري در ايران شركت ندهم. در برخوردهايي كه در جشنوارههاي فجر و شهر با « پدر آن ديگري » شد، بنياد فارابي را هم از مقصران اصلي ميدانم. فارابي در ساخت اين فيلم شريك است. اما آنها به جز پرداخت سهم مالي خود هيچ گامي براي حمايت فيلم بر نداشتند. آنها بايد فارغ از اينكه چقدر اين فيلم برايشان سود دهي مالي داشته باشد به فكر ديده شدن اثر هم باشند.
در اكران هم هيچ همكاري نكردند؟
هيچ همكاري تا اين زمان نكردهاند. براي گرفتن بيلبوردهاي شهري خودم اقدام كردم. براي تيزرها هم همينطور. خوشبختانه از اعتباري كه تاكنون در سينما و تلويزيون كسب كردهام توانستم در جهت تبليغات فيلم اقداماتي انجام بدهم. اما شريك مالي من هيچ كمكي نكرد.
چطور با توجه به موضوعي كه «پدر آن ديگري» دارد آن را فيلم كودك نميدانيد؟
«پدر آن ديگري» فيلمي درباره پدر و مادر و فرزندان است. اين فيلم ميتواند خانوادهها را متوجه يكسري از مشكلات و معضلات درباره فرزندانشان بكند. بسياري از ناهنجاريها كه امروز در جامعه ميبينيم، از كودكي افراد نشات ميگيرد. كودكاني كه در خانوادههايشان مورد تبعيض، تشويق غلط يا تنبيههاي نادرست قرار ميگيرند. همين افراد وقتي بزرگ ميشوند دچار مشكلات زيادي ميشوند كه خود و جامعه پيرامونشان را درگير آن ميكنند. من خودم را به عنوان يك فيلمساز در نشان دادن اين معضلات و پيشگيري از آنها مسوول ميدانم. مطمئنم مخاطبان، اين فيلم را در سينماها ميبينند و ديدن آن را به ديگران نيز توصيه ميكنند.
شما به تازگي نشان درجه يك هنري از وزارت ارشاد دريافت كردهايد. خوشبختانه اين اتفاق همزمان با اكران عمومي فيلم شده است. در اين مورد قدري توضيح دهيد.
بله. خوشبختانه اين اتفاق همزمان با اكران «پدر آن ديگري» رخ داد و حتما در اكران فيلم تاثير مثبت خواهد داشت. چند ماه پيش براي اين نشان كه معادل با دكتر است، از ارشاد با من تماس گرفتند اما تا آماده شدن آن زماني صرف شد.
البته اين نشان را بدون هيچ مراسمي به شما اهدا كردند.
بله. راستش من خاطرم نيست كه آيا براي ديگر همكارانم مراسمي گرفتند يا خير؟ كساني كه مسوول اهداي اين نشان بودند بايد به فكر مراسم يا حتي اطلاعرساني اين تقدير ميبودند. اين كار بيشتر احترامي است كه بايد خود آنها براي حركتي كه انجام ميدهند قايل ميشدند.
اما در هر حال اين حركت را شايسته ميدانم كه هنوز به پيشكسوتان اهميت داده ميشود. اميدوارم كارگروهي تشكيل شود تا هميشه به فكر پيشكسوتان باشند. حتي به ياد آنهايي كه ممكن است مدتي كار نكرده باشند. تمام اين حركتها ميتواند باعث تشويق هنرمندان شود.
اطلاعات/دکترملکزاده: میزان ارجاع به مقالات علمی پژوهشگران ایرانی بسیار کم است
معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان این که متأسفانه میزان ارجاع به مقالات پژوهشگران ایرانی در علم پزشکی نسبت به تولید آنها کم است، گفت: تربیت پزشکان پژوهشگر، یکی از برنامههای مهم وزارت بهداشت برای ارتقای کیفیت مقالات است.
به گزارش ایسنا، دکتر رضا ملکزاده در سمینار تولید علم و رتبهبندی دانشگاهها با تاکید بر این که تولیدات علمی زمانی نافع خواهد بود که در سطح ملی و بینالمللی مورد ارجاع قرار گیرد، گفت: متاسفانه میزان ارجاع به مقالات علمی پژوهشگران ایرانی نسبت به تولید آنها کم بوده و این در حالیست که دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان دانشگاه پیشرو کشور، تنها ۹۴ مقاله سطح بالا و قابل استناد دارد .
وی با بیان این که تحقیقات باید در جهت پاسخ به مشکلات حوزه سلامت و عملیاتی باشد، اظهار داشت: تلاش میشود پژوهشهای پزشکی نیز در جهت تولید علم نافع، کاربردی و قابل استناد باشد.
معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تصریح کرد: در حال حاضر بخشی از تحقیقاتی که به صورت مقاله چاپ میشود، سطحی است؛ زیرا روشهایی که به کار میرود دقیق نیست؛ از سوی دیگر تجزیه و تحلیل این پژوهشها نیز ضعیف و حتی ممکن است تفسیرآن نیز غلط باشد.
وی با اشاره به وجود چهار میلیون دانشمند در سراسر جهان که مقالات آنها در موسسه ISIمنعکس شده است، خاطرنشان کرد: از این افراد تنها ۶۰ هزار نفر به عنوان دانشمند برتر از نظر تعداد ارجاع به مقاله انتخاب شدهاند و انتظار میرود حداقل ۳ تا ۴ هزار نفر از آنها ایرانی باشند در حالی که فقط ۸۸ نفر از این تعداد ایرانی هستند .
ملکزاده با اشاره به برنامه وزارت بهداشت برای تربیت پزشکان پژوهشگر گفت: این برنامه در سراسر جهان اجرا و سرمایهگذاریهای بزرگی در این مورد صورت میگیرد اما تاکنون کشور ما برنامه تربیت محقق نداشته و این درحالیست که مقام معظم رهبری از مجلس و دولت خواستهاند در زمینه تولید علم، تحقیقات و پژوهش برنامهریزی کنند.
ایران/علی مرادخانی در مجلس عزاداری هنرمندان در بنیاد رودکی خبر داد
«توسعه معارف حماسه و عاشورا» در دستور کار وزارت ارشاد
حاشیههای اپرای عاشورا خلاف اخلاق و معرفت انسانی بود
مجلس عزاداری امام حسین(ع) و یاران با وفای آن حضرت در مسجد بنیاد رودکی با حضور علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران کل و کارمندان معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از هنرمندان همچون ایرج راد، عبدالحسین مختاباد، حمیدرضا نوربخش، اسماعیل خلج، هوشنگ کامکار، حسن ریاحی، محمود عزیزی، محمد سریر، داوود فتحعلی بیگی، طاهر شیخ الحکمایی، سعید اسدی، جواد انصافی و....برگزار شد.
علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در این مراسم، ضمن عرض تسلیت به جامعه شیعیان جهان و حاضران در این مراسم گفت: واقعه کربلا، از منظر هنری، واقعهای قابل توجه است که هیچ فردی نمیتواند براحتی از کنار آن عبور کند.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با تأکید بر ارائه و خلق آثار مهم توسط هنرمندان در این حوزه اظهار کرد: ما میتوانیم فعالیتهای مهمی در این زمینه انجام دهیم، از جمله اتفاقات مهمی که طی روزهای گذشته شاهد آن بودیم، نمایشنامهخوانی «روز واقعه» به کارگردانی آقای محمد رحمانیان بود که توانست افراد مختلفی را با دیدگاهها و تفاوتهای فکری بسیار در مجموعه تئاترشهر گرد هم آورد و تحت تأثیر قرار دهد. این اتفاق مهمترین وظیفه هنر است و میتواند ما را با عمق مسائل و مفاهیم اساسی آشنا سازد.
مرادخانی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اتفاقاتی که برای «اپرای عاشورا» طی روزهای گذشته اتفاق افتاده بود خاطر نشان کرد: ایجاد فضایی که طی روزهای گذشته به وجود آمد، خلاف اخلاق و معرفت انسانی بود و سبب شد تا فضا و ذهنیت نامناسبی نسبت به یک اتفاق زیبا رخ دهد. این کار شایستهای نبود. بیشک انجام و خلق یک اثر هنری بسیار سخت و پیچیده است و نباید براحتی از بین برود. ما باید نسبت به موضوعاتی که ریشه در باورها و اعتقادات ما دارند درست عمل کنیم و واقعیتها را مورد توجه قرار دهیم تا بتوانیم از آن اتفاقات به درستی بهره ببریم.
این مقام مسئول در پایان عنوان کرد: یکی از مباحثی که امسال در دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد، طرح «توسعه معارف حماسه و عاشورا» است. بنابراین باید در این حوزه فعالیت کرد و آن را به ظهور رساند.
در ادامه این مراسم، ایرج راد مدیر عامل خانه تئاتر نیز طی سخنانی بیان کرد: هنری که انسان ساز باشد، بسیاری از مشکلات را از میان میبرد. جوهر دین، جوهر حرکتی است که امام حسین(ع) در ره آن شهید شد. این مسیر عدالت، ارتباط انسانی و وحدت است. این مسائل از صداقت، خلاقیت و زیبایی نشأت گرفته است. دین در تمام زمینهها از جمله هنر اثرگذار بوده است و باید طبق آن حرکت کرد. همچنین محمود عزیزی یکی دیگر از هنرمندان حاضر در این مراسم، گفت: ویژگی ایام محرم و صفر شکلی از تزکیه نفس است. خاستگاه امام حسین(ع) ظلم ستیزی است که سبب اخلاق است. مسألهای که گاهی ما آن را فراموش میکنیم.
در پایان این مراسم، عبدالحسین مختاباد بخشی از قطعات با مضمون عاشورایی خود را خواند و مراسم تعزیهای نیز توسط هنرمندان اجرا شد.
جوان/تلاش برخي افراد و رسانههاي غربي براي تبرئه 2 مجرم
مجرماني كه «شهروند مطيع قانون» معرفي ميشوند!
در پي اعلام حكم دادگاه مهدي موسوي و فاطمه اختصاري، دو شاعر هتاك به اهل بيت(ع) كه سابقه همكاري با يك خواننده مرتد و فراري را نيز در پرونده دارند، برخي افراد با همراهي رسانههاي ضدنظام، ضمن انتشار مطالب هدفمند سعي در مظلومنمايي و بيگناه نشان دادن اين دو به اصطلاح شاعر دارند.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
در پي اعلام حكم دادگاه مهدي موسوي و فاطمه اختصاري، دو شاعر هتاك به اهل بيت(ع) كه سابقه همكاري با يك خواننده مرتد و فراري را نيز در پرونده دارند، برخي افراد با همراهي رسانههاي ضدنظام، ضمن انتشار مطالب هدفمند سعي در مظلومنمايي و بيگناه نشان دادن اين دو به اصطلاح شاعر دارند.
مهدي موسوي و فاطمه اختصاري با اعلام حكم شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران، هر كدام به تحمل 9 و يازده و نيم سال حبس و همچنين 99 ضربه شلاق محكوم شدهاند. اين افراد به دليل جرايمي از جمله «توهين به مقدسات»، «تبليغ عليه نظام» و «انتشار مطالب و تصاوير غيرمجاز در فضاي مجازي» محكوم شدهاند. برخي از افراد و رسانههاي نشاندار ضدانقلاب با انتشار مطالب خلاف واقع و كذب سعي دارند اتهامات متعدد اين دو متهم را تنازل بخشيده و از آنها چهرههاي فرهنگي، هنري و فعال مدني كه مورد ظلم نظام و دستگاه قضا قرار گرفتهاند، ساخته و به مردم معرفي نمايند.
«فستيوال شعر گوتنبرگ» در كشور سوئد كه تبديل به محفلي براي عقدهگشاييهاي شاعران ضدنظام عليه انقلاب، باورهاي ديني و مذهبي و مردم كشورمان شده، ميزبان شعرخواني اين دو متهم، به خصوص فاطمه اختصاري، عليه ارزشها و معتقدات مذهبي و اخلاقي جامعه ديني كشورمان بوده است. از جمله ديگر جرايم اين افراد ميتوان به نوشتن و انتشار متن و نمايشنامه ضدنظام، اسلام و همچنين ترويج انحرافات اخلاقي در لابهلاي متون و اشعار ضداخلاقي اشاره كرد.مهدي موسوي به همراه فاطمه اختصاري، حلقهاي را در بين برخي افراد پيراموني خود به اسم «ما شريم» مديريت ميكردند كه در برخي شبكههاي اجتماعي به تبليغ بيبند و باري جنسي، انحرافات اخلاقي و توليد اشعار سياسي در حمايت از فتنه 88 مشغول بودند. اين گروه كه به «حلقه ادبي شاهين نجفي» نيز مشهور است در بيرون فضاي مجازي با حضور در كافيشاپهاي شهر تهران و برگزاري مهمانيهاي مختلط در شهرهاي ديگر براي اقدامات خلاف قانون خود برنامهريزي ميكردند. همه مهمانيهاي مختلط آنها بدون رعايت مسائل اخلاقي صورت ميگرفته كه بخشي از تصاوير مهمانان كشف حجاب كرده و بعضاً برهنه اين مهمانيها براي گروه «ما شريم» در شبكههاي اجتماعي نظير فيسبوك نيز ارسال ميشد. اعضاي اين حلقه ضدفرهنگي سعي ميكنند با تبعيت و پيادهسازي اقدامات مورد پسند «ناتوي فرهنگي» و بهرغم آگاهي از پيگيري حقوقي- قضايي پرونده شاهين نجفي مرتد از سوي قوه قضائيه و همچنين اعلام انزجار و نفرت آحاد جامعه از اقدامات اين خواننده هتاك به اهل بيت(ع)، از او حمايت و سعي ميكردند با تشكيل كمپينهاي متعدد در شبكههاي اجتماعي آثار موهن نجفي مرتد را تبليغ نمايند.
مهدي موسوي از سال 89 به همكاري با خواننده مرتد مشغول بوده و در يكي از آلبومهاي اين خواننده مرتد سه اثر از وي ديده ميشود كه از آنها ميتوان به عنوان سخيفترين ترانههاي فارسي نام برد؛ ترانههايي كه با توليد كليپ براي آنها و انتشارشان در فضاي مجازي، رفتارهاي جنسي حيواني، همجنسبازي، ترويج مصرف مشروبات الكلي، بيبند و باري و ولنگاري اخلاقي را تبليغ ميكنند.
همراهي و نزديكي موسوي با شاهين نجفي تا جايي است كه وي در جايي با اظهار «برادري» با اين خواننده مرتد در تأييد و تبليغ اثر مبتذلش ميگويد: «خبر خوب اين روزها انتشار آلبوم خواننده محبوب «شاهين نجفي» است. باعث خوشحالي و مسرت است كه لطف برادر عزيزم شامل من هم شده و سه شعر از من را در اين آلبوم قرار داده است. از دور، دست همه آنهايي را كه با همكاري در به وجود آوردن اين آلبوم، بهترين لحظات اين روزهايم را ساختند، ميبوسم و ميگويم متشكرم!»
نكته ديگر در رابطه با اين افراد هتاك و ضدنظام اينكه بهرغم تحصيل در رشتههاي علوم پزشكي(مهدي موسوي در رشته داروسازي و فاطمه اختصاري دانشجوي اخراجي رشته مامايي به دليل فعاليتهاي ضدنظام) و با حمايت افراد معاند و برخي مؤسسات كه عقبه آنها به برخي محافل و نهادهاي ضدايراني در امريكا و اسرائيل وصل ميشود، در كلاسهاي آموزش فيلمسازي و مستندسازي ثبتنام كرده و مشغول آموزش و يادگيري اين رشتهها ميشوند.
همكاري و بورسيه شدن توسط مؤسسه خانه امن(وابسته به امريكا) با وساطت فريبا داووديمهاجر(روزنامهنگار نشريات زنجيرهاي، مشاور رئيسجمهور در مركز مطالعات و تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، مشاور وزير علوم و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت اصلاحات، عضو شوراي سياستگذاري سازمان غيرقانوني تحكيم وحدت طيف علامه و...) فعاليت با اسم مستعار فاطمه رادمهر و مهدي افشار جهت شركت در دورههاي برپا شده در اروپا و شرق آسيا، مؤسسات برگزاركننده وابسته به اسرائيل، حمايت از احمد باطبي(فتنهگر و ضدانقلاب فراري) با سرودن شعر، ارتباط و همكاري با راديو زمانه از طريق فردي به نام «نوش آذر» براي بخش ادبي راديو و همچنين ارتباط با شبكه سيماي آزادي(متعلق به منافقين) و تهيه فيلمهاي كوتاه براي اين شبكه از جمله اقدامات پنهاني ديگر اين به اصطلاح دو شاعر است.
با اين حال امير رئيسيان، وكيل اين دو مجرم همصدا با برخي رسانههاي فارسيزبان غربي دروغگو و همچنين برخي قلمهاي مزدور با سادهسازي جرايم مختلف امنيتي و خلاف قانون و حمايتهاي عملي(با سرودن شعر و انتشار مطلب و...) آنها از ضدانقلابهاي فراري مانند احمد باطبي، ترويج تفكرات ضددين و مخالف حجاب، تشكيل جلسات و گعدههاي مختلف به منظور حمايت و تبليغ آثار ضددين خواننده مرتد و هتاكي مثل شاهين نجفي و ارتباط مخفي و پنهاني با وي(به خصوص از جانب فاطمه اختصاري با حضور در منزل شخصي شاهين نجفي در كشور آلمان)؛ در صدد جعل و قلب تخلفات گسترده امنيتيشان بوده و به نوعي آنها را شهرونداني مطيع قانون نمايش بدهند كه از سر تجاهل جرايمي سطحي و نازل انجام دادهاند اما قاضي پرونده سختگيري و زيادهروي كرده است!
رئيسيان كه خودش به عنوان يك وكيل دادگستري و حقوقداني كه از مباحث قانوني آگاهي دارد، محكوميت موكلان خود را به دليل جرايم متعدد و متنوعي كه گفته شد، اغراقآميز خوانده، ميگويد: «ماجرا از اين قرار است كه چند شعر از مهدي موسوي و فاطمه اختصاري كه مطابق با قوانين جمهوري اسلامي به طور رسمي و با مجوز وزارت ارشاد در كتابهايشان منتشر شده، چند سال قبل توسط خوانندهاي خارج از كشور خوانده شده است. اين اتفاق، قبل از خواندن آهنگهاي موهن اين خواننده و توهين به مقدسات بوده و بعد از اين واقعه، ديگر موكلين من با ايشان هيچ همكاري نداشتهاند!»
جوان/هنرمندان عاشورايي در گفتوگو با «جوان» از کمکاری مسئولان گفتند
هنر عاشورايي با نگاه ضربالاجلی شکوفا نمیشود
با توجه به جايگاه فرهنگ عاشورا در باورهاي ديني ما تلألؤ اين فرهنگ در هنرهاي مختلف در طول دهههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي رنگ و بوي تازهاي به خود گرفت، اما به اعتقاد بسياري حضور قيام عاشورا در عرصه هنر هنوز آنطور كه بايد و شايد به منصه ظهور نرسيده است.
نویسنده : سپيده آماده
هنر عاشورايي با نگاه ضربالاجلی شکوفا نمیشودبا توجه به جايگاه فرهنگ عاشورا در باورهاي ديني ما تلألؤ اين فرهنگ در هنرهاي مختلف در طول دهههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي رنگ و بوي تازهاي به خود گرفت، اما به اعتقاد بسياري حضور قيام عاشورا در عرصه هنر هنوز آنطور كه بايد و شايد به منصه ظهور نرسيده است.
به همين بهانه پاي صحبت هنرمنداني نشستهايم كه در عرصههاي مختلف سوژههاي عاشورايي را محور توليدات هنري خود قرار دادهاند.
رحمت اميني: مكاني دائمي براي تعزيه نداريم
رحمت اميني كارگردان تئاتر در گفتوگو با «جوان» در خصوص تعزيه ميگويد: تعزيه در دورهاي رو به زوال نهاد اما در شهرهاي مختلف هنرمندان به صورت خودجوش به اجراي اين سبك از نمايش در ايام محرم پرداختند. پس از رواج شهرنشيني بسياري از هنرها مانند تعزيه به سمت حاشيه رفت و اين روزها نمايشهاي عاشورايي نمايشهايي هستند كه مناسبتي و توسط ارگانها حمايت ميشوند. در اين ميان براي بقاي اينگونه از نمايشهاي آئيني دولت و به ويژه وزارت ارشاد همچنين سازمان ميراث فرهنگي بايد تمهيداتي در نظر بگيرند. وي ادامه میدهد: تعزيه جايگاه خاصي در سنن و آئينهاي ما داشته است و الان عمدتاً با حمايت نهادهاي ذيربط شاهد اجراهاي اين نوع نمايشها هستيم. شكل ديگري هم هست كه گروههاي تئاتري امروزي به نوعي با گرتهبرداري و استفاده از عناصر نمايشي، نمايشهايي را تدارك ميبينند كه معقولتر هم است. تعزيههاي قديم چندين ساعته بود و مردم تماشا ميكردند اما در اين دوره با ساخت پروژههاي تصويري عاشورا مانند مختارنامه و روز رستاخيز، ديگر لزومي به تعزيههاي چندين ساعته نيست و در اين ميان براي برقراري ارتباط با نسل جديد بايد از ايدههاي آنها در اين هنر بهره ببريم. اميني خاطرنشان میکند: البته ما بايد شكل سنتي تعزيه را براي تحقيق و بررسي دانشجويان حفظ كنيم كشورهايي مانند چين، ژاپن و هند آئينهاي سنتي خود را در تئاتر حفظ ميكنند اما ما در كشورمان مكاني ثابت براي اجراي نمايشهاي ديني و آئينيمان نداريم.
داريوش ياري مستندساز: همه در ماه محرم ياد توليدات هنري عاشورايي ميافتند!
داريوش ياري، كارگردان فيلم مستند «كربلا جغرافياي يك تاريخ» در گفتوگو با «جوان» در خصوص مستندسازي در حوزه عاشورا ميگويد: متأسفانه در كشور ما همه نزديك دهه محرم كه ميشود به ياد امام حسين(ع) ميافتند و در اين ميان برخيها به دنبال مستندسازي يا برگزاري جشنوارهها میروند و در نهايت ضربالاجلی بودن باعث میشود که این کارها دارای عمق چندانی نباشند. وي ادامه داد: زماني كه مديران فرهنگي در زماني غير از ماه محرم به ياد توليدات هنري در حوزه عاشورا بيفتند آن زمان است كه ميتوان انتظار تغيير در روند توليدات هنري اين حوزه را داشت.
مهدي رضواني: از پتانسيلهاي عاشورا استفاده درخور نميشود
حجتالاسلام والمسلمين مهدي رضواني مستندساز عاشورايي هم در گفتوگو با «جوان» در خصوص مستندسازي در حوزه عاشورا ميگويد: نشر معارف حسيني و نشر معارف اهلبيت بر ما واجب است. در اين ميان ابزاري مانند سينما به نسبت ابزارهاي تبليغات ديني مانند منبر با چنان گستردگي در حيطه مخاطب روبهرو است كه باعث ميشود عده كثيري از افرادي كه حتي به مجالس وعظ هم نميروند با زواياي پنهان و پيداي زندگي آقا سيدالشهدا آشنايي پيدا كنند، در اين ميان ابزار سينما وسيله خوبي است كه باعث رسيدن به اهداف غايي ما ميشود.
وي درخصوص جايگاه مستندسازي در حوزه عاشورا بيان ميدارد: جمعيت مستندساز ديني ما كم بود اما با موج فرهنگي كه در سالهاي اخير اتفاق افتاد و افراد متدين به لزوم استفاده از ابزار هنر و سينما پي بردند، جوانان ما به سمت و سوي توليدات عاشورايي گرويدند و الان جمعيت مستندساز مؤمن ما قابل توجه است. اما با توجه به تعدد موضوعات در اين حوزه، باز هم حجم توليدات كم است و معمولاً اكثر فيلمسازان از يكسري سوژههاي تكراري استفاده ميكنند؛ مثلاً مراسم اربعين كه ميشود موج مستندسازان كه روحيه ديني دارند يا ندارند به سمت كربلا ميآيند براي به تصوير كشيدن يك موضوع اما اين تنها يك موضوع است و آقا سيدالشهدا و معرفتش زواياي مختلفي دارد كه هر كدامش ميتواند سوژه مستندهاي كثيري باشد.
كسي به فكر هنر عاشورايي نيست
مهدي سروري دبير نمايشگاه عكس عاشورايي در گفتوگو با «جوان» در خصوص جايگاه هنر عاشورايي ميگويد: جايگاه هنر عاشورايي به عنوان هنري زيرمجموعه دين، يقيناً همانطور كه از عنوانش بر ميآيد جايگاه والايي دارد و ما نياز داريم كه در اين حوزه به شناختي برسيم و بايد بدانيم كه در اين حوزه ميخواهيم به چه نقطهاي برسيم. وي تأكيد ميكند: با هزار بار تأسف اين حوزه به رغم وسعت و فراگيرياش از سوي متوليان امر مظلوم واقع شده است و هر مديري با عنايت به آمار و بيلان در اين حوزه ورود ميكند بدون اينكه به معرفت اين جايگاه اتكا داشته باشد و اين حوزه را دچار مظلوميت مضاعف ميكند.
سروري بيان ميكند: سازمانها و ارگانهايي كه داراي اعتبار ويژه در اين خصوص هستند بايد به عنوان قاصرين اين حوزه عذرخواهي كنند.
وي تصريح ميكند: در سي و اندي سال كار در حوزه عاشورايي، ما به ابتداييترين حد از هدفمان نرسيديم. آسيبهاي متعدد اين روزهاي سبك عزاداري كه ما از آنها به عنوان خرده فرهنگهاي عزاداري نام ميبريم به نظرتان تقصير مردم است؟ به كجا رسيدهايم كه اماكن ما مدل موي عاشورايي در آرايشگاهها را ممنوع كرده است، اين يعني چه؟ ما نه تنها به آنچه ايدهآلمان بود دست پيدا نكردهايم بلكه در حوزه خرده فرهنگها قدرتهاي سلبي ما وارد شدهاند و ميخواهند مانع شوند. در اين حوزه تا وقتي مديران فرهنگي ما تقوا، شجاعت و خودشناسي ندارند و اين ميزان از معرفت عاشورايي را به دست نياوردند كه تيتري داشته باشيم كه فلان مدير فرهنگي از مردم عذرخواهي كند تغييري حاصل نخواهد شد.
دبير نمايشگاه عكس عاشورايي اذعان ميدارد: اگر ميبينيم كه قطر طبلهاي هر سال پهنتر ميشود اگر ميبينيم ساعات عزاداري از بعد از نماز مغرب به انتهاي شب ميرسد، اگر ميبينيم كه نقطه تمركز عزاداري از مساجد به كوچهها رسيده نبايد مردم را مقصر بدانيم. وي ادامه ميدهد: من سالهاست كه سفرهاي عاشورايي داشتم كه كمترين خدشه در عزاداري موجود ندارد و توانستيم فايلهاي آنها را در نمايشگاههايي مانند نمایشگاه عکس عاشورایی به نمایش درآوریم. اما متأسفانه هيچ كدام از متوليان هيچ حمايتي از اين نمايشگاهها انجام ندادند. حوزه عكاسي عاشورا از آن حوزههاي بيانتهاست اما متأسفانه ما آنطور كه بايد حظ اين مسئله را نبردهايم. به چه دليل مديران ما در جايگاههاي مختلف نمايشگاههاي متعدد عكاسي عاشورايي برگزار ميكنند و چرا عكسهاي خوب عاشورايي ما در قالب كتابهاي نفيس در تاريخ ثبت نميشوند؟
از گفتههاي هنرمندان عاشورايي ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه قيام عاشورا پتانسيلهاي گستردهاي دارد كه پرداخت صحيح هنر به آن مستلزم بودجههاي مكفي و حذف نگاه ضربالاجلي است.
جوان/لزوم برنامهريزي تلويزيون براي مقابله با نفوذ فرهنگي
نقش رسانههاي داخلي به عنوان اولين سنگرهاي جمهوري اسلامي دربرابر نفوذ فرهنگي دشمن تا حد زيادي ميتواند ميدان عمل و قدرت نفوذ فرهنگي دشمن را تحتتأثير قرار دهد...
نویسنده : هادي عسگري
نقش رسانههاي داخلي به عنوان اولين سنگرهاي جمهوري اسلامي دربرابر نفوذ فرهنگي دشمن تا حد زيادي ميتواند ميدان عمل و قدرت نفوذ فرهنگي دشمن را تحتتأثير قرار دهد، به نحوي كه عملكرد موفق شبكههاي داخلي ميتواند پروژههاي نفوذ فرهنگي را به حداقل برساند و در مقابل با عملكرد ضعيف تلويزيون شاهد دامن زدن به اين پروژه باشيم. در همين راستا يكي از اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس معتقد است بايد قدرت شبكههاي تلويزيوني داخلي به حدي برسد كه نهتنها حملات فرهنگي غرب را خنثي كند بلكه بتواند براي آنها برنامهسازي نيز داشته باشد. لاله افتخاري نماينده مردم تهران و عضو كميسيون فرهنگي مجلس ميگويد: از آنجايي كه حركت غرب در تأثيرگذاري بر فرهنگ ايراني- اسلامي تشديد شده است، مسئولان صداوسيما بايد بازنگري در محتواي توليد شده رسانه ملي داشته باشند.
افتخاري ميافزايد:«همانطور كه شاهديم هر روزه شبكه ماهوارهاي جديدي به زبان فارسي از سوي غرب توليد شده و به خانه خانوادههاي ايراني راه مييابد به گونهاي كه آنها تلاش ميكنند محتوايي را تهيه كنند كه به مذاق ذائقه ايراني نيز خوش بيايد.» ايجاد شبكههاي تخصصي در صدا و سيما كه طي چند سال اخير با گسترش استفاده از شبكههاي ديجيتالي شاهد آن هستيم، ميتواند كمك شاياني به پاسخدهي به نياز مخاطبان داخلي باشد. از طرف ديگر شبكههاي ماهوارهاي با استفاده از توان بالاي تحليل و برنامهريزي، هر روز بر تلاش خود جهت ايجاد جاذبه در برنامههاي ماهوارهاي ميافزايند. عضو كميسيون فرهنگي مجلس با اشاره به تلاش دشمن براي نفوذ فرهنگي ميگويد: «نخستين امر ضروري در مقابله با نفوذ فرهنگ غرب، رصد حملات فرهنگي آنها از طريق شبكههاي ماهوارهاي است تا حداقل بتوانيم ضدحملات فرهنگي نسبت به آنها داشته باشيم و با توليدات كيفي واكنش سريع نشان دهيم. اما سياستهاي داخلي ما تا به حال بر اصل پاسخدهي بوده است، به طوري كه شبكههاي داخلي منتظر ميشدند تا در ماهواره اتفاقات نويي بيفتد و براي خنثيسازي آن اقدام به توليد برنامه كنند. اين اقدامات منفعلانه در شرايط نفوذ فرهنگي ديگر نميتواند پاسخگو باشد و ما نياز به سياستهاي جديدي در عرصه رسانه داريم. سياستهايي كه در آن علاوه بر اصل جلوگيري از نفوذ فرهنگي دشمن، شرايط براي نفوذ فرهنگي جمهوري اسلامي نيز مهيا شود.» لاله افتخاري ميگويد: «رفتهرفته با حمايتهايي كه لازم است دولت صورت دهد بايد در عرصه توليدات تلويزيوني به جايي برسيم كه قبل از حمله فرهنگي دشمن، زمينه پيشگيري تأثيرات مضر آن را فراهم كرده باشيم و حتي بعدتر از آن بتوانيم بر فضاي فرهنگي جامعه غرب به عنوان يك تأثيرگذار عمل كنيم.»
در اين ميان بايد دولت مجاب شود تا در اين عرصه وارد عمل شده و سرمايهگذاري كند. يكي از راههايي كه ميتوان دولت را با آن مجاب به همكاري كرد، نشان دادن تلاش دشمنان براي نفوذ فرهنگي در كشورمان در قالب آمارهاي قابل بررسي و عملكردهاي عيني است. عضو كميسيون فرهنگي مجلس ميگويد: غربيها تمام همتشان را به كار ميگيرند تا حيات دنيوي خاص خود را تبليغ و تحميل كنند و از همين رو ميبينيم كه حسب برخي گزارشها، بيش از 100 كانال ماهوارهاي فارسي زبان به راه انداختهاند كه نشان از تلاش آنان براي نفوذ فرهنگي در جامعه ماست. به نظر ميرسد ايجاد شبكههاي جديد تلويزيون با رويكرد تخصصي و همچنين كمك به بالابردن كيفيت برنامههاي تلويزيوني داخلي به عنوان يكي از اقدامات لازم در جهت تقويت جبهه خودي در مقابل نفوذ دشمن است كه عزم همه جانبهاي براي غيرقابلنفوذ كردن آن ميطلبد.
حمایت/حجتالاسلام والمسلمین صالحی خوانساری در گفت وگو با «حمایت»:
تمسک به فرهنگ حسینی رمز تحول در سبک زندگی شیعیان است
سخنران و خطیب برجسته کشور ، تمسک به معارف و فرهنگ حسینی را لازمه و رمز تحول در سبک زندگی شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در هر کجای عالم عنوان کرد.حجت الاسلام و المسلمین «سید مرتضی صالحی خوانساری» در گفت وگو با خبرنگار «حمایت» با اشاره به این که سیدالشهدا(ع) ، عزیز و محبوب خدا و رسول خداست، اظهار کرد: در روایت معتبری داریم که امام حسین(ع) چهارسالش بود که وارد اتاق جد بزرگوارش شد و حضرت رسول(ص) خطاب به ایشان فرمود: «سلام بر تو ای اباعبدالله و ای زینت آسمانها و زمینها » گویا یکی از اطرافیان این گونه سلام دادن پیامبر(ص) میبیند، برایش سوال ایجاد میشود و میپرسد:«یا رسول الله(ص) مگر میشود کسی غیر از شما زینت آسمانها و زمینها باشد» که حضرت اشاره به عزیز دلش امام حسین(ع) میکند و میفرماید: «حسین(ع) در آسمان ها محترم تر و شناخته تر از زمینهاست.»
اهل آسمانها شیفته سیدالشهدا(ع) هستند
وی همچنین افزود: تعبیر عجیب حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) درباره حسین بن علی(ع) نشان میدهد در آسمانها، فرشتگان که کاری جز عبادت خدا ندارند امام حسین(ع) را بهتر از زمینیها که در بینشان فاسق و فاجر و ظالم هم است، میشناسند و عظمت او را درک میکنند. این در حالی است که امام حسین (ع) خود معصوم است و مقامش بسی بالاتر از ملائک قرار دارد.
این استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: همچنین پیامبر اکرم(ص) در جایی میفرمایند: در عالم معراج که مقام «قاب قوسین او ادنی » که رسیدم دیدم بر کرانه عرش نوشته شده؛ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» این اولین سخن درباره سیدالشهدا(ع) از زبان پیامبر (ص) است که نقل میکند بر کرانه عرش الهی نگاشته
شده است.
چشم اُمید همه به کشتی نجات است
صالحی خوانساری در ادامه سخنانش با بیان اینکه ما شیعیان افتخار به مؤدت و محبت نسبت چنین انسان بزرگواری داریم که در همه تاریخ بشریت به چراغ هدایت و کشتی نجات شناخته شده است و امید داریم که با گوشه چشمی دستمان را در دنیا و آخرت بگیرد، تاکید کرد: از این رو مبلغان و سخنرانان و همچنین مداحان در دهه اول محرم و به طور کلی تا پایان ماه ماه محرم و صفر که عزاداریها ادامه دارد باید بکوشند که به عنوان یک ماموریت و رسالت مقدس، مردم را با حسین بن علی(ع) آشنا کنند که کشتی نجات است ؛ نه این که خدای ناکرده طوری حرف بزنند و مداحی کنند که او احساس کنیم مایه وهن و ذلت اهل بیت(ع) است.
سبک زندگیمان را حسینی و زینبی کنیم
وی همچنین ، بهترین راه برای شناخت دقیق شخصیت و اهمیت قیام امام حسین(ع) را بهرهگیری از منابع موثقی چون نامهها ، خطبهها و کلام حضرت در روز عاشورا و قبل از آن دانست و گفت: بدون تردید اگر این معارف حسینی به مردم گفته شود و در جان آنها بنشیند آنگاه خواهیم دید که چه تحول عظیمی در فرد و جامعه ما رخ خواهد داد و مردم اخلاق و سبک زندگی آن ها چطور حسینی و زینبی می شود.
حرکت در مسیر حسینی؛ لازمه عاقبت به خیری
این سخنران و خطیب مطرح اضافه کرد: این که گفته اند «کل الخیر فی باب الحسین» ، بی جهت نیست و ما اگر بخواهیم که همه خوبیها را با هم داشته باشیم راهش این است که در مکتب سیدالشهدا(ع) باشیم و از این دستگاه انسان ساز نهایت بهره را برای سعادتمندی و عاقبت به خیری خود ببریم.
احیای امر به معروف؛ هدف قیام عاشورا
وی همچنین خاطرنشان کرد: همه مردم و به خصوص جوانان عزیز ما باید بدانند و البته بسیاری از آنها می دانند که هدف اصلی قیام امام حسین(ع) تلاش برای اصلاح امت پیامبر(ص) از طریق امر به معروف و نهی از منکر بود و این مساله نشان میدهد که این فریضه الهی تا چه حد در جامعه اسلامی ضرورت و اهمیت دارد که حضرت اباعبدالله(ع) جان خود و عزیزانش را برای آن فدا می کند تا اسلام و قرآن و معارف الهی باقی بماند.
وعاظ و مداحان از بیان مطالب غیرمستند بپرهیزند
صالحی خوانساری افزود: بی شک بهترین منبع از این منظر، فرمایشات و سخنان خود امام حسین(ع) و همچنین وصیت نامه ایشان خطاب به برادرشان محمد بن حنفیه است که باید از آن برای روشنگری و هدایت مردم استفاده کرد؛ البته توصیه اکید به همه وعاظ ، خطبا و مداحین اهلبیت(ع) آن است که در سخنرانی ها و مرثیه خوانی ها از بیان سخن بدون سند و منبع، مطالب کذب و شبهه ناک به شدت بپرهیزند. وی همچنین با بیان این که بیان معارف حسینی نباید صرفاً محدود به دهه اول محرم شود، تاکید کرد: آنچه مهم است این که بدانیم ما با تکیه بر منابع معتبر و فهم و درک عمیق بیانات سیدالشهدا(ع) و سیره نورانی ایشان میتوانیم زمینه و بستر هدایت مردم به سمت معارف الهی را فراهم کرده و زندگی آنها را هر چه بیشتر و بهتر رنگ و بوی اهل بیتی ببخشیم و مجالس عزای حسینی در این دهه بهترین فرصت برای این کار است ، اما به هر حال باید این جریان بصیرت بخشی در طول سال ادامه یابد.
سیاست روز/رستاخیز را بدون روتوش اکران کنید
رستاخیز را بدون روتوش اکران کنید
حالا دیگر قصهی اکران نشدن «رستاخیز» را همه از بَر شدهاند از بس که رسانهها به بهانههای مختلف از همان اول، آنرا با آب و تاب فراوان تعریف کردند. قصهی اکران دوسانسه، تجمع جلوی وزارت ارشاد، زنِ قمه زن، دستور وزیر برای تعلیق اکران، مصاحبههای احمدرضا درویش کارگردان فیلم، ربط دادن عدم اکران به ماجرای مذاکرات ۱+۵، شکایت عوامل فیلم از وزارت ارشاد و ... .
اما این بحثها در مورد فیلمی است که هنوز رنگ سالنهای سینمایی را ندیده است و همهی قضاوتها و تلاشها برای عدم اکران فیلم، غیرسینمایی است.
رستاخیز برای اولین بار در جشنواره سی و دوم فیلم فجر اکران شد. همان زمان نقدهایی بر محتوای فیلم وارد شد. نقدها در مواردی به قصههای در حاشیه ماجرای اصلی فیلم، برخی صحنهها و میزان مطابقت آنان با مستندات تاریخی اشاره داشت و نهایتاً در موارد گوناگون منجر به حذف یا اصلاح و یا توضیح این صحنهها شد. سرانجام نسخه نهایی این فیلم ۴۰ دقیقه نسبت به نسخه گذشته کوتاهتر شد.
تیرماه امسال احمدرضا درویش بعد از اکران افتتاحیه نسخه ثانویه فیلم، در جمع خبرنگاران گفت که فیلم را بنا به نظر مراجع و علما ۴۰ دقیقه کوتاه و عمده انتقاداتی که به فیلم وارد شده را اصلاح کرده است. درویش همچنین اذعان داشت که از تدوین جدید فیلمش راضی است.
کارگردان فیلم رستاخیز حالا دیگر راضی است که نسخه اصلاح شده فیلمش در سینماهای کشور اکران شود و در معرض دید مخاطبان ایرانی، به بوته نقد بگذارد. اگر چه هنوز عمده اعتراضات به این فیلم به نمایش چهره بازیگر نقش حضرت عباس(ع) و تنی چند از بازیگران نقش اصحاب حضرت حسین(ع) است. اما در مورد این مساله هم طبق نظر برخی مراجع این مسئله مجاز است و عدهای دیگر از مراجع نیز با تکیه بر لزوم حفظ حرمتها و ممانعت از هرگونه وهن احتمالی با نمایش تصاویر بازیگران ایفاکننده این نقشها، مخالفت میکنند.
به هر حال قرار شد، فیلم سینمایی «رستاخیز» با مجوز نمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اکران شود و برای اولین بار در یک اثر سینمایی، چهره بازیگر نقش حضرت ابوالفضل (ع) نمایش داده شود. ولی به دستور همین وزارتخانه در پایان نخستین روز اکرانش در تاریخ ۲۴ تیرماه از پرده پایین آمد.
دستور جناب وزیر گره به کار اکران فیلم انداخت. جنتی در جشن سینمای ایران و در آخرین اظهارنظرش برای راه حل اکران فیلم رستاخیز گفت: آقای درویش باید هاله نور بر چهره بازیگر نقش ابوالفضل (ع) بیندازد تا فیلم بتواند اکران شود. ما هیچ ایراد دیگری به محتوای فیلم نگرفتیم. این اشکال در مورد فیلم (سریال) مختارنامه گرفته شد و در صدا وسیما نیز نگذاشتند چهره حضرت ابوالفضل (ع) نشان داده شود.
با این اظهارنظرها، گویا گره کار فقط به دست جنتی باز میشود ولی جناب وزیر هم دوست ندارد، جنجال اکران رستاخیز با چاشنی جسارت مدیریتی تمام شود.
احمدرضا درویش که در اولین حضور تلویزیونیاش پس از ساخت «رستاخیز» به برنامه شهر فرنگ شبکه خبر رفته بود، گفت: آرزوی من این است که «رستاخیز» در کشورم اکران شود. فیلم دیده شود و نقد شود. هر اثر فرهنگی ابتدا باید دیده شود تا تبدیل به گفتوگوی اجتماعی شود. باید اجازه بدهند که یک اثر فرهنگی تبدیل به یک گفتوگوی اجتماعی شود.
درویش میگوید که کارگروهی در وزارت ارشاد برای اکران رستاخیز تشکیل شده است و تصمیمگیری برای اکران عمومی منوط به نظر آنها است. ولی لازم است این موضوع را مرور کنیم نسخه دوم «رستاخیز» بر پایه شخصیت و قهرمانیهای حضرت ابوالفضل (ع) نهاده شده است. درست است که قصه از زاویه دید بکیر بن حر روایت میشود ولی نمیتوان نسبت به تمرکز فیلمساز بر نمایش چهره بازیگر نقش حضرت ابوالفضل (ع) غافل بود و دستور به حذف آن داد. اگرچه در همان نسخه اولیه نقدهای زیادی بر شخصیت پردازی اشقیا و اولیای «رستاخیز» وارد شد ولی کارگردان این اثر پای تدوین نسخه ثانوی فیلم ایستاد و آن را متعلق به خودش میداند. بعید است که تهیهکننده و کارگردان این فیلم زیر بار اصلاح سوم فیلم بروند و با هالهی نور، شخصیتهای فیلم را دستخوش تغییر قرار دهند.
از طرف دیگر «رستاخیز» اگر بار دیگر به سلیقهی مدیری شقه شقه شود دیگر جای نقد به یک اثر دینی از دست میرود. منتقدان و مخاطبان با اثری مواجه میشوند که عوامل تولید در مقابل نقدهایشان طبیعتاً میگویند که اثر هنری ما آن چیزی نشده است که ميخواستیم. به قول درویش رستاخیز باید اکران عمومی شود تا محلی برای گفتمان اجتماعی شود.
تنها اثر سینمایی عاشورایی، فعلا در پستو مانده و راه نقد بر آن بسته شده است همین میشود که اگر کارگردان دیگری سراغ ساخت اثرعاشورایی برود از نقدهای بيروتوش مخاطبان «رستاخیز» بيبهره است.
سیاست روز/نماز ظهر عاشورا، زيباترين تصوير عزاداران حسيني
وقتي پشت امام(ع) قامت ميبندي
محرم و صفرهاي اين سالها زيباييهاي خاص خودش را دارد. اتفاقاتي را در آغوش خود ميكشد كه وقتي از گوشهاي نظارهاش ميكني، غرق در لذت ميشوي. لذتي همراه با اشك.
درست مثل همايش جهاني شيرخوارگان حسيني كه آن همه نوزاد و شيرخوار با آن لباسهاي زيبا ميآيند و با امام برحقشان بيعت ميكنند و مادراني كه فرزندان خود را نذر راه حسين(ع) ميكنند.
مثل روزها و شبهايي كه براي خودشان نام و نشاني دارند. روزي براي مسلم، عبداللهبن حسن، طفلان زينب يا...
اما كنار همه اين «ما رأیت الا جمیلا»هايي كه ميبينيم، نماز ظهر عاشورا دردانهاي است در دل عزاداران حسيني. همانها كه وقتي صداي اذان ظهر را از گلدستهها ميشنوند، وضو ميگيرند و قامت ميبندند.
گويي آنها در انتهاي صفي ايستادهاند كه در عاشوراي سال ۶۱ امامشان رو به قبله ايستاد و قامت بست و گفت «الله اكبر»
ديروز ايران اسلامي چنين حال و هوايي داشت. عزاداران سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، در ظهر عاشورا به یاد «إنّی اُحبّ الصلوة» آن حضرت، نماز باشکوه ظهر را در نقاط مختلف کشور به جماعت اقامه کردند.
به گفته محمود مظفر قائممقام ستاد اقامه نماز کشور، امسال علاوه بر هزاران نماز مردمی در مساجد، معابر و تکایا، نماز جماعت ظهر عاشورا در ۵۰۰ نقطه محوری در سراسر کشور و ۲۷۸۰ بقعه متبرکه اقامه شد.
اهمیت نماز ظهر عاشورا از آن جهت است که سیدالشهدا(ع) با وجود حضور در میدان جنگ و تیراندازی لشکر عمر سعد، نسبت به برپایی نماز جماعت اقدام کرد تا نشان دهد جز برای احیاي دین خدا و برپایی سنتهای جدش قیام نکرده است.
پس از شهادت حبیب، امام حسین(ع) از زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی خواست تا با نیمی از یارانش، جلوی ایشان بایستند. سپس امام با آنان، نماز خوف گزارد، امام در حال نماز بود که تیری به سوی ایشان پرتاب شد. سعید بن عبدالله حنفی جلوی امام ایستاد و با جانش از او محافظت کرد، بیآنکه به چپ و راست برود، تا آنکه بر اثر تیرهایی که خورده بود به زمین افتاد، در حالی که میگفت: خدایا! آنان را همچون عاد و ثمود، لعنت کن، خدایا! سلام مرا به پیامبرت برسان و از درد و رنج زخمهایم به او خبر ده که هدفم از یاری فرزندان پیامبرت، رسیدن به پاداش تو بوده است، سعید این جملات را گفت و شهید شد - خشنودی خدا بر او باد- افزون بر جای ضربههای شمشیر و زخم نیزهها، سیزده تیر در بدن او یافتند.
دانشنامه امام حسین(ع) مینویسد: از آنجا که منابع موجود، فقط نماز ظهر سیدالشهدا(ع) را گزارش کردهاند، به نظر میرسد در هنگام نماز عصر، امام و یارانش شهید شده باشند و به وقت نماز عصر نرسیده باشند، به ویژه آنکه در منابع کهن تصریح شده است که بعد از ظهر دوباره جنگیدند و جنگ بالا گرفت.
شرق/«هافينگتونپست» انتخاب کرد
افشين پيرهاشمي، يكي از شش هنرمند الهامبخش خاورميانه
نیما توسلی: افشين پيرهاشمي در فهرست شش هنرمندي از خاورميانه قرار گرفت كه آثارشان يادآور مؤلفههاي فرهنگي سرزمينشان است. اين نقاش ايراني بعد از آنكه نامش سهبار در فهرست ٥٠٠ هنرمند برتر جهان در سالهای ٢٠١٠ بهبعد از سوي دو مؤسسه «آرتپرایس» و «فیاک» ثبت شد، از سوي نشریه هافينگتونپست آمريكا نيز جزء شش هنرمندي انتخاب شد كه از فرهنگ خود الهام ميگيرند.
هافينگتونپست در این مطلب که بهتازگی منتشر کرده، از شش هنرمند خاورميانه نام میبرد كه آثارشان رنگوبوي سرزمينشان را دارد. در ابتداي اين متن آمده است:« اگرچه خاورمیانه طی سالهای اخیر شاهد حوادث سیاسی - اجتماعی خستگیناپذیری بوده اما تداوم هنر اصیل و پویا در این منطقه هرگز با شکست و ناکامی روبهرو نشده است. در اینجا شش هنرمندی را که برای ما یادآور سرزندهبودن صلح و تبلور فرهنگ اثیری مردمان خاورمیانه هستند، ذكر ميكنيم».
در ابتداي اين مطلب از تمام عظام، نام برده شده است:« پس از تحولات و شورشهاي خشونتآميز در سرزمین مادریاش، سوریه، تمام عظام نسخه خودش را از یکی از آثار هنری منحصربه فرد جهان یعنی «بوسه» اثر گوستاو کلیمت خلق کرد تا اعتراض خود را از رنجها و مصائب حاکم بر کشورش نشان دهد. او با این اثر، تیترهای اول مطبوعات جهان را به خود اختصاص داد و عشق را روی دیوارهای شهر جنگزده دمشق به تصویر کشید. با این اقدام، او وضعیت کنونی کشورش را به جهان بازنمایاند و توانست نیاز حیاتی کشورش به بازگشت به عشق و ضرورت برقراری صلح در سرزمین مادریاش را به اشتراک بگذارد».
در ادامه، نقلقولي هم از عظام میخوانیم: «میخواهم این موضوع را به بحث بگذارم که چگونه جهان میتواند به هنر علاقهمند باشد درحالیکه در نقطهای از جهان یعنی در سوریه، روزانه ٢٠٠ نفر از مردم کشته میشوند. «گویا» (فرانسيس گويا) اثری را خلق کرده بود تا بیاخلاقی قتلعام صدها شهروند بیگناه اسپانیایی را در سوم می ۱۸۰۸ تصویر کند. چه تعداد همچون سوم می، امروزه در سوریه داریم؟»
دومين هنرمند اين فهرست افشین پیرهاشمی، نقاش ٤١ ساله ايراني، است كه در توصيف او عنوان شده است: «افشین پیرهاشمی پیچیدگیهای زندگی مدرن امروز ایران را از طریق پرترههای فوتورئاليست خود مورد آزمایش قرار میدهد. بهویژه، پیرهاشمی به نقش زنان در جامعه معاصر ایران علاقهمند است. او ارتباطاتی را که آنان با جهان پیرامون خود دارند و بیان قدرت آنها را آنگونه که خودشان را نشان میدهند، از طریق تصویرسازی احجام آنها جستوجو میکند».
هنرمند بعدي اُسامه دیاب از فلسطين است: «او در جستوجوی آن است که چگونه هنر به ضرورت مباحث سیاسی- اجتماعی ميپردازد. او با خطابقراردادن پیچیدگیها و موانع تعارضات سیاسی، جهانیشدن و سمبلیسم جذاب، تصاویری منحصربهفرد از فرهنگ عامه را مورد خطاب قرار میدهد که به بهترین شیوه ممکن قادر بوده با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند». چهارمين هنرمندي كه در اين فهرست به آن اشاره شده، ندیم کرم از لبنان است: «او بیشتر بهواسطه اینستالیشن هنري بزرگ خود در كلانشهرهاي دوبی و چین معروف است. این هنرمند لبنانی که معمار نیز هست، آثاری مربوط به آينده و فضاهایی متناوب خلق میکند، بهویژه مواردی که برپایه رؤیاها شکل گرفته است. کرم که آثار خود را از منابع فرهنگی متعددی اخذ میکند، زبان تصویری مشخصی را شکل داده که برپایه مجموعهای از شخصیتها، سمبلها و چیدمانهاست، بهطوریکه گذشته و حال و آینده را روایت میکند، درحالیکه به بازترسیم مفاهیم يك دوره میپردازد». هنرمند بعدي، لالا السعیدی از مراكش است: «هنر لالا السعیدی، اغلب آمیزهای از کالیگرافی اسلامی نقش بسته بر پرتره زنان است که بر اساس تجربیات شخصیاش شکل گرفته و واقعیت پیچیده هویت زن عرب را مخاطب قرار میدهد. در عمده کارهایش، او به دوران دختربچگی خود در مراکش رجوع میکند و با بازگشت به آن بهعنوان یک زن جوان، هنرمندی است که در هالهای بین گذشته و حال سیر میکند. نقاشیهای او اغلب شامل تصویر شرقگرایانه سنت نقاشی غربی است که بینندگان را دعوت میکند تا این سمبلیسمهای شرقگرایانه را از نو مورد توجه قرار دهند».
در ادامه اين مطلب به نقل از السعیدی عنوان شده است: «در هنرم، دلم میخواهد خودم را از طریق لنزهای متعدد معرفی کنم- بهعنوان هنرمند، یک مراکشی، یک سنتگرا، یک لیبرال، یک مسلمان. خلاصه کلام اینکه، من بینندگان را به مقاومت در برابر كليشهها دعوت ميكنم».
حسن حسودی، هنرمند عراقي، در رتبه ششم اين فهرست قرار دارد: «پاشيدن رنگها يا حركت در نقاشي شايد مهمترين عمل فيزيكي يكي از مهمترين خوشنويسان جهان يعني حسن حسودی است. او دنياي گسترده خود در زمينه شعر، ادبيات و فلسفه را از طريق رسانه زيبا و منحصربهفردش ارائه ميدهد. مخلوقات او، آمیزهای ظریف از حال و گذشته، غربي و شرقي و سنت و مدرنیته هستند. او در سال ۱۹۷۲ به مدت ۱۳ سال تور اروپایی خود را با ارائه نمایشهای خط عربیاش که آمیزهای از موسیقی، شعر و کالیگرافی هستند به اجرا گذاشت».
شرق/آیدا پناهنده، پس از دریافت جایزه «راجر ایبرت»
منتقد باید سختگیر باشد و بیپروا
شرق: «ناهید» به کارگردانی آیدا پناهنده، پس از دریافت جایزه «آینده درخشان» بخش «نوعی نگاه» جشنواره کن، اینبار توانست از جشنواره فیلم شیکاگو، جایزه «راجر ایبرت» را از آن خود کند. این فیلم که از محصولات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است، به تهیهکنندگی بیژن امکانیان به این بخش از جشنواره راه یافت. فیلم، روایتگر داستان زنی به نام ناهید (ساره بیات) است که از شوهرش، احمد (نوید محمدزاده)، بهخاطر اعتیادش جدا شده و خرج زندگی خود و پسر خردسالش را از طریق تایپ پایاننامههای دانشجویی درمیآورد. طبق توافق با همسر سابقش، او تنها در صورتی میتواند بچه را نزد خودش نگه دارد که ازدواج نکند. او دلباخته مرد ثروتمندی به نام مسعود (پژمان بازغی) است که به او پیشنهاد ازدواج هم داده، اما ناهید بهخاطر ترس ازدستدادن فرزند، به مسعود و درواقع به میل درونیاش، پیشنهاد رد داده است.
با آیدا پناهنده، کارگردان ٣٦ساله این فیلم، پس از موفقیت در این جشنواره، که در غیاب خودش در جشنواره شیکاگو رقم خورد، گفتوگویی کوتاه داشتهایم. پناهنده در آن اذعان میکند هنوز از زمان اکران فیلمش در ایران خبر ندارد!
فکر میکنید وجه غیرقابلپیشبینی فیلم «ناهید» چه بود که آن را مستحق دریافت جایزه «راجر ایبرت» جشنواره شیکاگو کرد؟
از همان ابتدای نگارش فیلمنامه، تصمیم من و ارسلان امیری بر این بود که به یک موضوع نهچندان تازه، نگاهی متفاوت حاصل از تجربیات و مشاهدات خودمان بیندازیم و تلاش کنیم فیلمنامهای استاندارد بنویسیم که در درجه اول، خودمان صادقانه دوستش داشته باشیم. در مرحله بعد، در کارگردانی، فیلمبرداری، صحنهپردازی و بازیها، تلاش من و همه گروه آن بود که به جای تکرار مکررات، در هر انتخابی، به آن چیزی فکر کنیم که دیرتر به ذهن میرسد. ما دو سال قبل از آغاز فیلمبرداری، «ناهید» را در ذهنمان کلید زده بودیم؛ ارسلان امیری، مرتضی قیدی و من و بعد تکتک دوستانی که به ما ملحق شدند.
فیلمتان جایزهای را گرفته که منسوب است به یک منتقد بزرگ بینالمللی. نظرتان درباره این جایزه چیست؟ تا چه حد با نظرات ایبرت و نگاه او در زمینه نقد فیلم آشنایی دارید؟
میدانم که این جایزه، به خلاقیت و نوگرایی اهمیت ویژهای میدهد. اینکه چقدر یک فیلمساز جوان برای پرداخت فیلمش، چشماندازی متفاوت را برگزیده است. جایزهای است که نشان میدهد لایههای پنهان اثر، از دید آنها که نقادانه فیلم را دیدهاند، پنهان نمانده است. از اینکه «ناهید» شایسته دریافت چنین جایزهای است، به گروهم میبالم. بچهها در شرایطی بسیار سخت، در کنار من ماندند و عاشقانه کار کردند. «ایبرت» را از طریق همان نوشتههایی که در این سالها اینجا و آنجا از او چاپ شده، میشناسم.
رابطه فیلمسازان و منتقدان در ایران معمولا چندان مساعد نیست. فکر میکنید دلیل این مسئله چه میتواند باشد؟
من نمیتوانم بگویم رابطه فیلمسازان و منتقدان ایرانی خوب نیست! شاید هم خوب باشد، چه کسی میداند؟! منتقد باید سختگیر باشد و بیپروا؛ فیلمساز هم معمولا دلنازک است و وابسته به فیلمش. طبعا ممکن است در این میان دلخوریهایی پیش بیاید. اما من، بیشترین چیزها را از نقدهایی که از دوران دبیرستان تا حالا، خواندهام، یاد گرفتهام. «منتقد»های باتجربه و آگاه، معلمهای خوبیاند. من که حاضرم با کمال میل، کف دستهایم را در برابر این گروه از منتقدان جلو بیاورم؛ شاید دفعه بعد، خطای کمتری بکنم.
در کل، فضای کلی جشنواره شیکاگو را چطور دیدید؟ گویا مایکل مور هم در این مراسم جایزهای گرفت. با او دیداری داشتید؟
به دلایل شرایط دشوار سفر به آمریکا، قید سفر به فستیوال شیکاگو را زدم. درحالحاضر در اسپانیا هستم. ناهید در بخش مسابقه فستیوال وایادولید حضور دارد. فستیوالی که جزء قدیمیترین رویدادهای هنری اروپاست و سابقه درخشانی دارد و خوشحالم که چند سال قبل، عباس کیارستمی توانسته جایزه اصلی این فستیوال را به دست آورد.
از اکران فیلم ناهید در ایران چه خبری به ما میدهید؟
راستش از اکران فیلم، من هم همان چیزهایی را میدانم که در رسانهها گفته میشود. برعکس پخشکنندههای بینالمللیمان و خانم شهابی که مدام در تماس هستیم، پخشکننده داخلی چندان من را در جریان مسائل فیلم قرار نمیدهد. ظاهرا لازم نمیداند!
گویا روی فیلمنامهای با مضمون عشق کار کردهاید؟ آیا این فیلمنامه را جلوی دوربین میبرید؟
با ارسلان امیری، مشغول نوشتن فیلمنامه جدیدی هستیم. بله فیلمنامه، مضمونی عاشقانه دارد. ولی نوشتن فیلمنامه، مثل رفتن به سفری است که فقط بلیت رفت آن در دستتان است. یعنی معلوم نیست چه زمانی برخواهید گشت و شاید اصلا برنگردید!!! هر زمان که احساس کردیم، فیلمنامه آن چیزی است که دوست داریم، حتما شروع به کار خواهیم کرد.
«ناهید» در جشنواره کن هم موفقیتی کسب کرد. به نظر شما چه ویژگیای این فیلم را در عرصه بینالمللی شاخص میکند؟
بهنظرم ابتدا، قصه مهم است، گفتن قصهای جذاب برای اهل فن و مردم عادی در همه دنیا. این روزها که با مخاطبان فیلم در فرانسه، آلمان، برزیل، ترکیه، کرهجنوبی، مراکش و... در ارتباطم، واکنشهای مخاطبان از فرهنگها و طبقات مختلف، خیلی برایم جذاب است. آنها بعضی وقتها چیزهایی میگویند یا برایم میفرستند، که باورنکردنی است. مسئلهای که در فیلم مطرح میشود، مسئلهای جهانی است که همه زنها و مردها، در گوشه و کنار دنیا، درگیرش هستند.
در ضمن ما سعی کردیم، به لحاظ تکنیکی و فنی، استانداردهای سینمایی روز جهان را در فیلم رعایت کنیم. ناهید قرار است در کشورهای زیادی اکران شود و برای آنها خیلی مهم است فیلمی که در سینماهایشان اکران میکنند، جذاب باشد، برای پرده سینما ساخته شده و استانداردهای لازم را داشته باشد.
شرق/چرا رابطه سینما و مذهب را قیچی میکنند؟
کیوان کثیریان
سینمای ایران چقدر در حوزه تاریخ اسلام، مؤثر عمل کرده است؟ این پرسشی است که همواره مطرح میشود و طبعا همواره در این میان، سینما به کمکاری در این زمینه محکوم میشود. برای پاسخ به این پرسش باید دید دست سینمای ایران چقدر در تصویرکردن داستانها و رویدادهای تاریخ اسلام باز بوده است. بدیهی است که بخشی از کارگردانان سینما، که هم دغدغه ساخت آثاری از این دست را دارند و هم از توان و دانش کافی و پیشینه موردوثوق دولت برخوردارند، بیشتر در معرض تولید این آثار بودهاند. اینگونه فیلمها و سریالها با توجه به حجم، وزن و اهمیتشان برای دولت، معمولا بیگپروداکشن هستند و غالبا بودجه بیدردسر دولتی نصیبشان میشود. اما اینکه با تمام اینها اغلب سینماگران رغبتی برای تولید فیلمهای تاریخ اسلام ندارند، دلایل روشنی دارد. بگذارید ابتدا نگاهی بیندازیم به آثار شاخص تولیدشده در زمینه تاریخ اسلام. فریبرز صالح، سالها پیش «سفیر» را با موضوع حواشی قیام عاشورا ساخت. در «روز واقعه»، شهرام اسدی و البته بهرام بیضایی نیز تلاشهایی برای انتقال عظمت عاشورا از مسیر غیرمستقیم انجام دادند. مجتبی راعی البته سعی کرد روایتی امروزین از عاشورا روی پرده سینما ببرد. فیلم تاکنون ناکام احمدرضا درویش-رستاخیز- از اولین فیلمهایی بود که وارد میدان نبرد عاشورا شد و قصد داشت مستقیمتر به جزئیات قصه کربلا بپردازد. فیلم «محمد رسولالله(ص)» مجید مجیدی نیز تازهترین فیلمی است که بخشی از تاریخ اسلام را دستمایه کرده است.
در تلویزیون اما اوضاع کمی متفاوت است. مهدی فخیمزاده زندگی امامحسن (ع) و امامرضا (ع) را ساخت و میرباقری هم «امام علی (ع)»، «معصومیت ازدسترفته» و «مختارنامه» را که در این آخری تلاش کرد بخشی از روز عاشورا را تصویر کند. هم درویش و هم میرباقری با توجه به محدودیت تصویرکردن چهره معصومان، سعی کردند داستان جذاب و حماسی حضرت ابوالفضل(ع) را که برای مسلمانان از جذابیت بالایی برخوردار است، به تصویر بکشند و هر دو نیز با مجوزهایی، این صحنهها را ساختند. ولی هیچیک موفق نشدند این سکانسها را به نمایش عمومی بگذارند و گرفتار ممیزی رسمی و غیررسمی شدند. طبعا وجود چنین سختگیریهایی موجب خواهد شد در فیلمنامهها و فیلمهای اینچنینی، چهره قهرمانان اصلی قصه قابلنمایش نباشد و طبیعی است که فیلمسازان طراز اول، دیگر خود را درگیر چنین پروژههایی نخواهند کرد. بدون قهرمان و شخصیت مثبت که نمیشود فیلم ساخت! حالا ببینیم گروهی از فیلمسازان ظاهرا ارزشی در این زمینه چه کردهاند. یک نگاه گذرا نشان میدهد آنها علاقهای به تاریخ اسلام ندارند ولی بهشدت به زندگی پیامبران بنیاسرائیل علاقهمندند و یک مرور ساده این را نشان میدهد. جمال شورجه تاکنون در زمینه تاریخ اسلام چیزی نساخته ولی یک بار قرار بود با تهیهکنندگی محمد خزاعی زندگی حضرت خدیجه(س) را تولید کند که به دلیل اختلاف علما بر سر نشاندادن چهره ایشان، منصرف شد.
او سالهاست که درخواست بودجهای کلان دارد برای ساخت پروژهای با نام «سوادیکا» درباره مسلمانان کشور تایلند! فرجالله سلحشور، که مدعی فیلمسازی با موضوعات قرآنی است تاکنون اساسا هیچ فیلمی نساخته ولی سه سریال برای تلویزیون کار کرده؛ سریالهای زندگی حضرت ایوب پیامبر، «مردان آنجلس» و زندگی یوسف پیامبر (ع). او ولی هرگز دست به کار پروژهای با موضوع تاریخ اسلام نشده و حالا سالهاست از اینکه بودجه عظیمی که برای پروژه زندگی حضرت موسی (ع) درخواست کرده در اختیارش قرار نمیگیرد، گلایه دارد. شهریار بحرانی هم پروژه زندگی حضرت سلیمان نبی را در سینما تولید کرده است. از سوی دیگر محمدعلی نجفی نیز داستان زندگی حضرت ابراهیم(ع) را به تصویر کشیده است. میرباقری در برههای تلاش کرد سلمان فارسی را بسازد، احمدرضا گرشاسبی سالیان سال است برای ساخت پروژهای با موضوع ابوطالب تلاش میکند و یکی، دو نفر دیگر که تا این لحظه تلاشهای ناکامی در این حوزه داشتهاند. مابقی فیلمسازان طیف مدعی، از جمله شمقدری، دری، کاوش و...؛ مدعیانی که هشت سال بودجه وافر در اختیار داشتند، نیز هرگز به سوژههای تاریخ اسلام نزدیک نشدند و ترجیح دادند پول پای پروژههایی همچون «استرداد» بریزند. یک دلیل ساده، ناتوانی فنی و کمدانشی برخی فیلمسازانی است که مدعی ارزشها هستند و طبعا ترجیح میدهند هرگز خود را در موقعیت دشوار درویش و میرباقری قرار ندهند. آنها دغدغه ندارند ولی ترجیح میدهند حرفش را زیاد بزنند! واقعیت امر آن است که کارنامهشان نشان میدهد اگر بخواهند هم نمیتوانند اثری قابلدیدن خلق کنند. آنها اصولا فیلمسازان خوبی نیستند ولی دلشان میخواهد بقیه را در حوزههای گوناگون مدیریت کنند. سینما به گمان من با وجود محدودیتهای بسیاری که با آنها موجه است، تاکنون در ساخت آثاری با موضوع صدر اسلام بسیار موفق عمل کرده است! وقتی کارکردن در این حوزه با توهین، تهمت، تهدید و حتی تکفیر همراه است، عقل سلیم حکم میکند که خطر نکنید و خود را از آن دور کنید. وقتی امثال درویش و میرباقری حاضر میشوند در این عرصه کار کنند، یعنی دغدغه جدی دارند و یعنی احساس وظیفه میکنند. وگرنه فکر نمیکنید برای میرباقری سادهتر باشد که فقط «دندون طلا» بسازد و فکر سلمان فارسی را از ذهنش بیرون کند؟ یا فکر میکنید درویش بلد نیست فیلم ملودرام عاشقانه یا فیلم اجتماعی بسازد؟ طبیعتا ساختن فیلمهایی با موضوع تاریخ اسلام یا وقایع مشهورش میتوانند در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی میان مردم و بهویژه نسل جدید بسیار مؤثرتر از شیوههای دیگر تبلیغی باشند و نفوذ و قدرت سینما میتواند خدمات حیرتانگیزی به بسط مذهب در ایران و حتی جهان انجام دهد، ولی ظاهرا منافع شخصی برخی این اجازه را بهسادگی به سینما نخواهد داد و تا اطلاع ثانوی سینما را از مذهب و مذهب را از سینما محروم خواهد کرد.
قانون/مدیر سینمای هنر و تجربه در گفتوگو با «قانون»:
سينماي تجربي و حرفهاي مزاحم هم نيستند
علیرضا بخشی استوار/ عكس: گلآرا سجاديان/ یادمان باشد که سینمای هنر و تجربه جزو اکتشافات سینمای ایران نیست. زیر ساخت سینمایی به معنای دوربین ، سالن سینما ، استدیو نیست. مهم ترین زیر ساخت وضعیت نیروی انسانی خلاق و جسور است. سینمای هنر و تجربه با کمترین هزینه ها بیشترین بهره وری را در دو دهه گذشته در سینمای ایران دارد مطرح می کند. یکی از دلایل ماندگاری ما در یک سال گذشته شد این است که آدرس اشتباه نداده ایم.ما معتقدیم که آدرس را شفاف تر و بر اساس سینمای هنر و تجربه شکل بدهیم. سینمای هنر و تجربه به دلیل ارزان بودن می تواند سود ده باشد. از منظر ما فیلمی که بتواند 40 درصد تولید را در سینمای هنر و تجربه در بیاورد یعنی کار اقتصادی.قرار نیست همه هزینه ها از هنر و تجربه اتفاق بیفتد. اصرار نداریم فیلمی را 6 ماه روی اکران نگه داریم که 6 نفر ببینندولی اصرار داریم فیلم حداقل سه ماه روی پرده بماند.
تولد سینمای هنر و تجربه از منظر بسیاری از سینماگران نقطه عطفی در سینمای ایران است.سینمایی که توانست با ایجاد شرایطی برای اكثر فیلم های در صف اکران مانده که از لحاظ کیفی با سینمای اصلی و بدنه تفاوت داشتند ، بسیاری از مخاطبان را به سالن های سینما بکشد و به ارتقای کیفی سینمای ایران کمک کند.اما در ایران این جریان ها همواره به دلیل اعمال سلیقه های شخصی مدیران سینمایی و اهمیت پیداکردن ابعاد تجاری در مسیر تداوم خود دچار مشکل شدهاند.در یکسالگی سینمای هنر و تجربه برای بررسی چالشهای پیشرو و راهکارهای مدیران سینمای هنر و تجربه برای ادامه حیات این جریان نوپا به گفت وگو با امیر حسین علم الهدی نشسته ایم.
سینمای هنر و تجربه شرایط مناسبی را برای افرادی فراهم کرد که تا به حال نتوانسته بودند آثارشان را اکران کننداما مسئله ای که اهمیت دارد تداوم داشتن این اکران ها و جریان سازیاي است که به دلایل مختلفی مثل تفاوت سلیقه مدیران ، فراز و فرود در کیفیت آثار تولید شده و حتی از جایی به بعد ارجحیت اقتصاد نسبت به کیفیت فیلم ها، ممکن است هنر و تجربه را با چالشهای فراوانی مواجه و از هدف اصلی خود دور کند.چه راهکارهایی برای تداوم صحیح این جریان وجود دارد؟
واقعیتش این است که در ایران به خصوص در حوزه فرهنگ ، جریان سازی اتفاق نمی افتد.یکی از آسیب هایی که به این حوزه وارد می شود و دائم می پرسیم چرا آسیب وارد می کنیم به این خاطر است که حوزه فرهنگ حاصل یک برنامه بلند مدت است تا بتواند به یک جریان بدل شود.وقتی قرار است ذائقه مردم را تغییر بدهی ، باید حداقل 10 سال با برنامه کار کنید که به یک جریان تاثیر گذار تبدیل شوید.سینمای هنر و تجربه به عنوان یک جریان هنری از قبل از انقلاب وجود داشته . حالا من به قبل از انقلاب وارد نمی شوم چون مناسباتش فرق دارد اما بعد از انقلاب هم هیچ گاه به عنوان یک جریان اصلی به معنای کمک حال سینمای حرفهای به رسمیت شناخته نشده است.گهگاه فیلم هایی به نمایش در میآمدند که بعد هنری و تجربی آن ها بیشتر بود این را به آن منظور گفتم که سینما اگر می خواهد بالندگی خودش را حفظ کند چارهای ندارد که مثل هر فعالیت دیگری به خلاقیت ، ایده و طرح نو توجه کند و این جرقهای است برای جریان سازی.
یکی از دلایلی که ما توانستیم در یک سال گذشته بیشتر این جریان را در افکار عمومی جا بیندازیم و برای جامعه نخبه کشور تثبیت بکنیم به خاطر بغض فرو خفته ای بود که چه از منظر فیلمسازان و چه از منظر مخاطبان پاسخ مناسبی از سوی دولت و صنوف برای آن نبود.
یعنی هنر و تجربه سعی دارد پاسخ مناسبی به این بغض فرو خفته بدهد تا بر اساس شرایط جدید براي بعضی از پرسش های لا ینحل به پاسخ دقیق برسد؟
دقیقا، یادمان باشد که سینمای هنر و تجربه جزو اکتشافات سینمای ایران نیست. این سینما در خارج از ایران به عنوان سینمای اکسپریمنتال ، آلترناتیو در آمریکا به عنوان سینمای مستقل در شرق آسیا به عنوان سینمای هنر و تجربه بوده.چه فرانسه در دهه 1940 و چه آمریکا که نوع سیستمش متفاوت است و چه کشور های صنعتی متوجه هستند که اگر می خواهند سینمای رو به پیشرفتي داشته باشند باید به طرح ، ایده و فکر توجه ویژه ای داشته باشند تا بتوانند تعریف دیگری از زیر ساختهای سینمایی مطرح کنند.
منظورتان از زیر ساخت های سینمایی تجهیزات و سالن های سینماست؟
نه، زیر ساخت سینمایی به معنای دوربین ، سالن سینماواستودیو نیست. مهم ترین زیر ساخت، وضعیت نیروی انسانی خلاق و جسور است. سینمای هنر و تجربه با کمترین هزینهها بیشترین بهره وری را در دو دهه گذشته در سینمای ایران دارد مطرح می کند.خیلی ها سوال می کنند شما دارید منابع را حیف و میل می کنید شما می دانید که با دو میلیارد تومان که کل بودجه هنر و تجربه است می توانید فیلم حداقلی بسازید.خیلی از پول های بیت المال وارد سیستم شده که هیچ کدام بهره وری درستی نداشته است .نه مردم دیده اند و نه حتی خود سینماگران.شاهکار این اتفاق دولت نهم بود که در آن 50 تا 60 میلیارد تومان هزینه فیلم های فاخر کرد که در نهایت چهار یا پنج میلیارد تومان فروخت.کسی در دهنش آن اسامی نیست و بقیه همه به آثار کمی پیوسته اند و به یک آمار کمی تبدیل شدهاند نه آمار کیفی.
ما اگر بخواهیم رو به رشد باشیم نمی توانیم در دهه های مختلف خودمان را تکرار کنیم هر دهه خاصیت خودش را دارد، دهه 60 به دلیل نزدیکی به زمان انقلاب مجبور بودیم یک رفتاری داشته باشیم که موفق بودیم. با توجه به ایرادهای زیادی که به سینمای ما وارد است که عمدتا کم توجهی مدیریت به زیرساخت های سخت افزاری بود ، مثل این که بحران های پیشرو را شناسایی نکردند؛ مثل ویدئو ، ماهواره و اینترنت سالنهای سینماییبه عنوان مثال مگاپلکس یا مثل پردیسهای سینمایی که امروز وجود دارند حاصل شرایط دهه 60 یا 70 کشور های توسعه یافته است. ما در دهه 80 شمسی توانستیم به این ها دست پیدا کنیم.در همان دهه آغازین انقلاب باید برای اينها چاره ای اندیشیده و حداقل الگوسازی می شد.هرچند شرایط جنگ بوده است اما بیشترین هم و غم مدیران در آن دوره روی تربیت نیروی انسانی یا تولید محتوا اتفاق افتاد تا این که به سالنها و زیرساختها توجه بشود.به هر حا ل ما مدیریت یک جریان فرهنگی را بر سینما حاکم می بینیم.اما همانطور که گفتید در دهه 70 و 80 به دلیل تغییر مداوم مدیریت ها و رویکرد 180 درجه ای دولت ها که یک دولتی می آید کل سیستم و برنامه ها را می برد روی هوا ، یک دولت می آید و دوباره آن را مستقر می کند.یک فیلم در یک دولت توقیف می شود یا مجوز اکران نمی گیرد در دولت بعدی مهم ترین جوایز فیلم فجر را می گیرد.این ها نشان از یک شلختگی و بلبشو دارد.
این وابستگی به دولت، سینمای هنر و تجربه را در ادامه راه دچار مشکل می کند.آیا نباید ساز و کاری برای خروج از این شرایط پیدا کرد؟
یکی از مسائلی که در آینده ممکن است ما را دچار آسیب و نقصان بکند این بحث است که ما وابسته به دولتیم و ممکن است دولت بعد این جریان را نپسندد .ما در حال تدوین ساز و کاری هستیم که ما را به عنوان نهاد عام المنفعه به رسمیت بشناسد و پروسه خودش را طی کند تا بتواند با آمدن هر دولت و رفتن هر دولت ما آسیب نبینیم به معنای تفکر هنر و تجربه.
اما به هر حال نیاز به کمک های دولتی هست. همه جای دنیا از این جریان ها حمایت می کنند .همان مکانیزم هم بر این جریان حاکم است با توجه به این که به شدت سینمای مختصری هستیم و دو در صد از بودجه سینمای کشور در اختیار خیل عظیمی از سینما گراني قرار گرفته که توانستند احساس هویت بکنند.
اما این ها فقط بخشی از ماجراست.ما اگر بخواهیم سینمای پیشرفته ای داشته باشیم با نیازهای نسل جوان و به نیازهای مخاطب هر عصری پاسخ مناسبی بدهیم ؛ سینمای هنر و تجربه پاسخ درستی بود به نسل جدید که می خواست فیلمهای متفاوت در حد بضاعت خودش ببیند.ما هیچ وقت به دنبال رقابت کمی با سینمای حرفه ای نیستیم.هیچ کجا هم اعلام نکردیم آماده ایم رقابت کنیم اما حرف زیادی برای گفتن داریم و حتما به دلیل نوع سلیقه مخاطب که بیشتر به سمت عوام می رود ، فیلم های پرفروش سینمای هنر و تجربه به دنبال مخاطب های میلیونی نیست به دنبال مخاطب های کیفی است و تجربه ما در یک سال گذشته همان پاسخ منطقی و باب میل سلیقههای مختلفی بود که نمی توانستند خودشان را در سینمای ایران پیدا کنند به دلیل این که سینمای ایران در حوزه توزیع و نمایش شاکله اش سینمایي بی هویت بود.در این سینمای بی هویت تولیداتی در حال شکل گیری بود که سینمای هنروتجربه توانست این ها را به نمایش برساند و بارها اعلام کرده بودیم به هر حال این نوع سینما همان سینمایی است که میتواند مکمل سینمای ایران باشد و سینمای ایران را در یک دوره 10 ساله از نظر کیفی ارتقا بدهد.
بحث دیگر این است که به هر حال ما مستاجریم در سالنهای سینما ما به دنبال یک پردیس سه سالنه هستیم در مرکز شهر که بتوانيم تابلویمان را آنجا نصب کنیم مثل خانه هنرمندان و موزه سینما که از مستاجر نشینی در بیاییم و در کنار آن سالنهای دیگر هم بتوانند به ما سرویس بدهند.
این مسئله تداوم روند البته از لحاظ کیفی هم مطرح است؟ فیلمهای دوره اول از« تابور» و «سه روز بیداری» و« ماهی و گربه» در تعریف سینمای هنر و تجربه قرار می گرفت؟ نقدی که به سینمای هنر و تجربه وارد است این است در ادامه روند خود هر فیلمی را برای خالی نماندن جدول اکرانش روی پرده می برد.
نمی توان گفت این مسائل ، مسائل اثبات شده علمیاي است به معنای این که فیلم «شش قرن و شش سال» خیلی بهتر از فیلم آتلان است .نیست.واقعا هم، چین چیزی نیست.
اما می توانیم با یک مقایسه کوچک ميان فیلم های دوره اول اکران با فیلم های حاضر به این نتیجه برسیم که کیفیت فیلم های اکران شده کمی با مرامنامه هنر و تجربه فاصله گرفته است؟
یادمان هم باشد شما نمی توانید خط کش بگذارید و ما میتوانیم بگوییم 30 تا فیلم داریم که همه اش نگاه تجربی دارد به هر حال در فیلم های سینمای هنر و تجربه ایرانی پنج فیلم خوب هست ، 15 تا متوسط و بقیه ضعیف.اگر انتظار داریم که سینمای ایران همه اش فیلم قوی داشته باشد این به معنای این است که در سینمای اصلی هم این اتفاق بیفتد و در سینمای اصلی این بحث را هم داشته باشیم.
در صورتی که این سینماها دارای شاخصه های فیلم خوب، نسبتا خوب ، متوسط و... هستنددر سینمای هنر و تجربه هم همین است.بله فیلم ماهی و گربه عطش زیادی را برای مخاطب به وجود آورد.فیلم «پرویز» هم همین طور .«اعترافات ذهن خطرناک» .به هر حال هر فعالیتی در 6 ماه اول استقبال زیاد است و کم کم به ورطه عادی شدن می رود ما باید این عادت را شناسایی کنیم و تا ميتوانیم از این سینما حمایت کنیم ما می دانیم که باید البته نگاه حداقلی داشته باشیم به فیلم های خارجی روز در حد و قواره هنر و تجربه دنیا، چون بالاخره داراي ساز و کارهای سختی است چون به هر حال ایران وابسته به قانون کپی رایت نیست باید این گرفتاریها و بحث بودجه را حل کرد و ساز و کارهایی را در نظر گرفت که بتوانیم همزمان با سینمای دنیا فیلم های مستقل و تجربی را در اینجا نمایش بدهیم.به هر حال امیدوارم بتوانیم هنر و تجربه را در یک پرسه 10 سال روی پا نگه داریم مهم استمرار این طرح است.پنانسیل سینمای ایران در این مسیر پتانسیل بی نهایتی نیست و در این روند مسلما فیلمهای خوب و فیلم های متوسط هم هست و فیلمهای ضعیف مثل سینمای عام ما.که شما فیلم های خوب می بینی، فیلمهای متوسط می بینی و اکثرا هم فیلم های ضعیف.سینمای هنر و تجربه هم به هر حال این خصوصیت را دارد.
یعنی شما فقط به دنبال ایجاد شرایطی هستید تا کارگردان های تجربه گرا بتوانند فیلم هایشان را اکران کنند؟
بله هم فضایی ایجاد شود تا بتوانند فیلم هایشان را نمایش دهند و هم برگ برنده هر کارگردانی این است که بتواند با نفس تماشاگر رو به رو بشود و آن زیر ساختی که گفتم تربیت شود برای آینده به جای این که فيلم ببرید در 30 تا سینما نشان بدهید در یک سینما با 600، 700، صندلی پروسه ای را طی می کنید، آب دیده می شوید و آمادگی ساخت فیلم های بهتر و بزرگ تر را کسب می کنید خیلی ها ریزش می کنند و می روند و عده ای به بلوغ می رسند.سینمای هنر و تجربه سینماگران را در مرحله بلوغ قرار می دهد که اگر خواستند بتوانند تماشاگر حداقلی را هم مد نظر داشته باشند و اگر وارد سینمای حرفهای شدند بتوانند استاندارد فیلم بسازند و تماشاگر را به عنوان مهمترین فاکتور محرکه سینما فراموش نکنند.تا بشود توهین به شعور تماشاگر.چیزی که متاسفانه در سینما شاهدیم، مخاطب برایش مهم نیست و ادعای اکران سراسری دارد و در فهرست هنر و تجربه می گنجد و نه سینمای حرفه ای بعضی وقت ها اینقدر زیاد است که باعث ریزش تماشاگر می شود.
اگر این گونه باشد هر کسی که فیلمش پشت اکران مانده است می تواند فیلمش را در هنر و تجربه اکران کند؟
سینمای هنر و تجربه سینمای فیلم های پشت اکران مانده نیست.ما تا الان 260 فیلم دیده ایم که نزدیک به 60 درصد آنها رد شده است یعنی مناسب تشخیص ندادیم.آن مابقی که نمایش داده ایم و یا می خواهیم نمایش بدهیم هم در یک شرایط یکساني نیستند تقریبا می شود گفت ما متوجه آسیب هستیم و به همین خاطر است که نزدیک به 180 فیلم را رد کرده ایم و این گونه نیست که فیلمی از همه جا مانده بگوید سینمای هنر و تجربه هست.یکی از دلایل ماندگاری ما در یک سال گذشته شد این است که آدرس اشتباه نداده ایم.ما معتقدیم که آدرس را شفاف تر و بر اساس سینمای هنر و تجربه شکل بدهیم.
برخی معتقدند سینمای هنر و تجربه به دلیل استقبالی که از آن شده است ممکن است طمعی در بعضی کارگردان ها ایجاد کند که فیلم هایشان را برای فروش بیشتر به این سینما آورده و با مطرح شدن بحث فروش و گیشه چالشی را برای این سینما به وجود بیاورند و از هدف اصلی اش دور کنند؟
یادمان باشد در کار تجربی بحث اقتصاد در درجه اهمیت بعدی قرار می گیرد اما سینمای هنر و تجربه به دلیل ارزان بودن می تواند سود ده باشد.ضمن این که بخشی از این هزینه ها در جشنواره های مختلف بر می گردد به سینمای هنر و تجربه كه حوزه کسب و کار خرد را شکل بدهد، ضمن این که صددرصد فروش در اختیار تهیه کننده و مالک فیلم قرار می گیرد این یعنی این که شما در اصل سه برابر 30 در صد نهایت در اختیار تهیه کننده در عرف سینمای ایران قرار می گیردو چون فیلم ها از پول توی جیبی کارگردان ها تولید می شود و هزینه زیادی نبرده است عمدتا هم به سود می رسند و نهایت یر به یر می شود ولی به هر حال با بضاعتی که ما داریم و نمی خواهیم به دنبال سالن های سینمایی متعدد برویم به دلیل این که فعلا اعتراضی نسبت به اکران گسترده فیلم نداریم اما این نوع سینما شاید در دو سه سال اول نتواند شکل اقتصادی درست خودش را بگیرد اما به مرور زمان مخاطب های ثابت این گروه سینمایی می توانند اقتصاد این سینما را در حد خودش به گردش در بیاورند.ولی از منظر ما فیلمی که بتواند 40 درصد تولید را در سینمای هنر و تجربه در بیاورد یعنی کار اقتصادی.قرار نیست همه هزینهها از هنر و تجربه اتفاق بیفتد.نمایش خانگی هست ، جشنواره خارجی هست.این پروسه کلی شان است که می تواند سود ده باشد.سود تجاری ما چقدر است.این می شود کسب و کار تجاری خرد.نهایت سود فیلم ما 50 میلیون تومان است.ولی عمده سینمای حرفه ای چون با رقم های میلیاردی سر و کار دارند ما یک جور حالت بنگاه های زود بازده داریم.هر کدام از اینها ساز و کار خودشان را دارند.آن سینما با مخاطب گسترده ساز و کار خودش را دارد ما با یک گستره سیصد و خردهای هزار نفر مواجهیم در حالی که در طول یکسال 12 میلیون نفر رفتهاند سینما.این ها نمی تواندکسی را ترغیب کند بیاید این سمت.سینمای حرفه ای باید به سود بیندیشد با ساز و کار خودش و مخاطب میلیونی را تحت تاثیر قرار بدهد و برای اقلیت هم احترام قائلیم.اقلیت سینما هم می شود هنر و تجربه.کسانی که میخواهند فیلم متفاوت ببینند.این دو مزاحم یک دیگر نیستند.این دو مکمل یکدیگرند همدیگر را پوشش بدهند و هر کدام باعث ارتقای دیگری شوند.از نظر کیفی سینمای هنر و تجربه می تواند تاثیر خودش را روی سینمای حرفه ای بگذارد.
بسیاری از کارگردان هایی که در سینمای هنرو تجربه فیلمهایشان را اکران کرده اند معتقدند برای پیشرفت این سینما باید دائم از طریق همه کسانی که دارند در این سینما فعالیت میکنند نقد، بشوند. از طرفی بعضی کارگردان ها میگویند تقابلی میان آن ها و شورای سیاستگذاری شکل نگرفته است که این خود تناقضی ايجاد می کند که امکان دارد هنر و تجربه را به حاشیه بکشاند.
ما از هر پیشنهاد جدید استقبال می کنیم .ساعت ها جلساتی داشته ام که این ها به گوش عزیزان در شورای سیاستگذاری رسیده است اما بسیاری از انتقاد هایی که می شود منطقی نیست. مثلا یکی از انتقاد ها عدم رعایت حقوق یکسان در جدول اکران هاست که کارگردان های زیادی به آن اشاره کرده اند. ما نمی توانیم به یک فیلم مستند با فیلم «اعترافات ذهن خطر ناک من» سانس مساوی بدهیم.
بر مبناي چه اساسی نمی شود؟وقتی فیلم مستندی به اندازه یک فیلم داستانی مخاطب دارد.
سینمای مستند سینماي متفاوت تری است نسبت به
«ماهی و گربه» ، «پرویز» و اعترافات.مهم این است این فیلم ها تا زمانی که مخاطب داشته باشند روی اکران بمانند.این فیلمها 5، 6 ماه روی اکران مانده اند.ولی این که ما بیاییم ظرفیت خودمان را جوری توزیع کنیم که نمای بیرونیمان یک سینمای بی رونق باشد این را ما نمی پذیریم.این مسئله نه در سینمای حرفه ای امری شناخته شده است نه در سینمای هنر و تجربه ما امکان نمایش همه نوع فیلمی را حداقلش فرا هم می کنیم اما باقی آن وابسته به رابطه آن فیلم با مخاطب است.وقتی خوب باشد ادامه می دهیم، بد باشد از اکران بر می داریم.اصرار نداریم فیلمی را 6 ماه روی اکران نگه داریم که 6 نفر ببینندولی اصرار داریم فیلم حداقل سه ماه روی پرده بماند.اما باقی آن به اکران فیلم بستگی دارد.فیلم« شش قرن شش سال» كه6ماه روی اکران است، آتلان 6 ماه اکران بوده اما مستندی داشتیم که یک ماه روی پرده بوده.مخاطب نرفته است روي آن برچسب عدم نمایش خورده است.ما فیلم سینمایی داشتیم یک ماه و نیم روی پرده بود اما برای ما برچسب عدم نمایش خورده است یعنی هیچکس نرفته است ما باید ادامه بدهیم و بگوییم متعهدیم به عدالت.ایراداتی در برنامه ریزی داریم به هر حال نیاز داریم به رفتار درست به یک ثبات حداقلی برسیم و مخاطب را عادت بدهیم به شرایط در آغاز یک حرکت و چاره ای نداریم . درحرکت هنر و تجربه فیلم هایی که در سال اول قطعا اکران می شوند شاید دچار خسارت حداقلی می شوند اما مهم این است که ما بتوانیم از این تجارب حداقلی استفاده کنیم برای بهبود شرایط و روش های جدیدمان.ما قبلا سانسهایمان چرخشی بود اما الان منظم شده است. باید به جلو برویم تا ببینیم چه می شود.ما اگر بخواهیم به حرف همه هم گوش بدهیم که نمی توانیم جدول ببندیم.یکی می گوید مرا آخر شب بگذار.یکی می گوید مرا در یک سانس بگذار هر شب و دو ماه اکران به من بده.یکی می گوید مرا فقط پنجشنبه و جمعه بگذار ، خب این گونه نمی شود ما قطعا باید به یک قاعده ای برسیم و به نگاه های جدید باید اهمیت بدهیم.
شما در سینمای هنر و تجربه فیلم سفارش
می دهید؟
ما به هیچکس پیشنهاد تولید فیلم نداده ایم.
اما زمزمه هایی مبنی بر تولید فیلم سفارشی
در سینمای هنر و تجربه به گوش می رسد؟
نه، ما برای برای تولید سفارش نمی دهیم وقتی فیلم تولید شد ما وارد گفتوگو می شویم ولی نه سفارش نمیدهیم.اگر کارگردانی فیلم بعدی را ساخت و ما دیدیم استقبال می کنیم.ما خروجی هستیم.بله در حقیقت برای این سینما تولید میشود ما سفارش نمی دهیم.
یک نمونه اش فیلم روغن مار است که می گویند سفارشی بوده است؟
ما به آقای داوود نژاد نگفتیم شما برو بساز.خود ایشان فکر کرده است که باید با دوربین موبایل فیلمی بسازد وبا تفکری که داشته این را به سینمای هنر و تجربه بدهد.ما به هیچکس توصیه تولید ندادیم چون سازو کار و پولش را نداریم و اصولا خلاقیت با سفارش جور در نمی آید.
خلاقیت باید از بطن و دل فیلمساز شکل بگیرد ما با فیلم ساخته شده طرفیم ولی هیچکسی را مجبور نمی کنیم كه فیلمش را برای هنر و تجربه بسازد.
قانون/نگاهی به کارنامه یک ساله سینمای «هنر و تجربه» و دستاوردهایش برای سینمای ایران
تزریق حیات به رگ سینمای غیر تجاری
علیرضا بخشی استوار
بعد از آنکه حجت ا... ایوبی به ریاست سازمان سینمایی منصوب شد ، پیشنهاد تشکیل گروه سینمایی را داد که در حقیقت پاسخی بود به یکی از معضلات سینمای ایران که در یک تقسیم بندی نادرست ، همواره فیلمهایی که متعلق به جریان هنری و تجربی بودند همراه با فیلمهای صرفا سرگرم کننده با یک روش در سینماها اکران میشدند. در حالی که شواهد بر آن بود که باید نوع اکران فیلمها بر اساس میزان مخاطب و گروه هدف آنها تعیین شود.
مهرماه 93 بود که سینمای هنر و تجربه با هدف اکران آن دسته از فیلمهای با ارزشی که در میان فیلمهای غیرتجاری قرار داشتند و اکرانشان جایگاه شایسته و درخوری برای سازندگان این فیلم ها در جامعه سینمایی به ارمغان می آورد؛ متولد شد.
در این میان سینمای هنر و تجربه بر اساس یکی از تجربههای بینالمللی که پیش از این بارها از سوی مدیران مورد بررسی قرار گرفت، شکل پیدا کرد و آن تجربه نمایش فیلمهای هنری در کشور فرانسه بود زیرا فرانسه کاملا به صورت دولتی از سینمای خود و به خصوص سینمای هنری حمایت و دفاع ملی میکند و البته مکانیزمهای درستی را برای سینمای تجاری و بازار عرضه و تقاضا طراحی کرده است.
این تجربه با توجه به پتانسیل های سینمای ایران و آسیبشناسی شکل اکران فیلمها و باتوجه به مقتضیات حوزه توزیع و نمایش سینمای ایران و رفتارشناسی مخاطب ایرانی به مرحله اجرا درآمد و یکی از موفقترین طرحها در طول سه دهه گذشته یا شاید یک اتفاق در تاریخ ۱۱۵ ساله در سینمای ایران بود که توانست ادبیات جدیدی را به سینمای ایران و بهخصوص سینمای اکران وارد کند.
شیوه های تازه روایت برای برانگیختن کنجکاوی زیبایی شناسانه
فیلمهایی که امروز در گروه هنر و تجربه اکران میشود فیلمهایی است که نمیتوان آن ها را با ادبیات تجاری اکران کرد و شکست بسیاری از این فیلمها تا قبل از تشکیل گروه هنر و تجربه به این دلیل بوده است. باید در تعداد کمی از سینماها و مدت زمان بیشتری به روی پرده برود.
در مرامنامه و اهداف این گروه سینمایی آمده است :«فیلم هنری» به اثری سینمایی در هر قالب زمانی کوتاه و بلند و داستانی و مستند و انیمیشن گفته میشود که فرم و محتوای آن تمایلات و حساسیتها و کنجکاویهای زیباییشناسانه تماشاگران را برانگیزد و ذوق و سلیقه بصری آنان را ارتقا دهد.
«فیلم تجربی» نیز به فیلمی اطلاق میشود که شیوههای تازهای در بیان و روایت سینمایی در آن تجربه شده باشد که سینمای تجاری و عامهپسند به سوی آن نمیرود. البته برخی فیلمهای متفاوت و برتر سینمای بدنه هم که حاوی جنبههای هنری و تجربی هستند و به دلیلی امکان این را دارند که جایی در اکران سینمای بدنه پیدا کنند، میتوانند در چارچوب این طرح نیز به نمایش درآیند. اما آیا بعد از یک سال این گروه به اهداف خود رسیده است؟ برخی کارگردانها و کسانی که پیگیر جدی گروه هنر و تجربه هستند؛ دباره فعالیت یک ساله این گروه تحلیلهایی داشتهاند.
با این تفاسیر و طبق اعلام شورای سیاستگذاری هنر و تجربه، ۷۸ اثر سینمایی بلند، مستند، کوتاه و انیمیشن طی هشت ماه فعالیت گروه هنر و تجربه (مهر ۹۳ تا اردیبهشت ۹۴) به نمایش درآمدهاند.بر اساس گزارش روابط عمومی هنر و تجربه، از ۲۰ خرداد ۹۳ تا ۳۰ اردیبهشت سال ۹۴ ، شورای سیاستگذاری گروه هنر و تجربه در مجموع ۴۶ جلسه برگزار و در این جلسات درباره نمایش فیلمهای متقاضی برای اکران در گروه هنر و تجربه تصمیم گیری شده است. از بدو آغاز به کار گروه هنر وتجربه تاکنون و از مهر ماه سال گذشته، ۲۹ فیلم بلند ایرانی و خارجی، ۲۵ فیلم مستند ایرانی و خارجی، ۳۲ فیلم کوتاه و ۳ انیمیشن به نمایش درآمده است.براساس این گزارش، ۲۲ فیلم بلند ایرانی در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمدند که از این تعداد، ۲۰ فیلم نمایش اول و ۲ فیلم قدیمی است.همچنین از مجموع ۷ فیلم بلند خارجی نمایش داده شده در گروه هنرو تجربه، ۴ اثر سینمایی اکران اول و ۳ فیلم قدیمی بوده است.در بخش مستند نیز ۲۲ فیلم ایرانی (۱۴ فیلم اکران اول) و ۸ فیلم خارجی (فیلم های قدیمی) بوده است.در بخش فیلم کوتاه نیز ۳۲ و در انیمیشن نیز ۳ فیلم در گروه هنر و تجربه نمایش داده شده است.
از آغاز به کار گروه هنر و تجربه تا ۳۰ اردیبهشت سال ۹۴، ۲۰۰ فیلم بلند سینمایی (۱۰۱فیلم با امکان نمایش، ۹۰ فیلم بدون امکان نمایش، ۹ اثر در دست بررسی)،۱۵۵ فیلم مستند (۹۳ فیلم با امکان نمایش، ۵۲ اثر بدون امکان نمایش و ۱۰ فیلم در دست بررسی)، ۲۵۵ فیلم کوتاه (۱۲۷ فیلم با امکان نمایش۱۱۳ فیلم بدون امکان نمایش و ۱۵ فیلم در حال بررسی)، ۸ فیلم انیمیشن
(۴ فیلم با امکان نمایش، ۲ فیلم بدون امکان نمایش و ۲ فیلم در حال بررسی) متقاضی اکران در این گروه بوده اند.
اما در نهایت روابط عمومی سینمای هنر و تجربه در سالگرد تولد این گروه در گزارشی مختصر اعلام کرد « این گروه طی یکسال گذشته ١٣٠ عنوان فیلم سینمایی در قالب های مختلف سینمای مستند، کوتاه و انیمیشن اکران کرده و ٣١٠ هزار مخاطب به تماشای فیلم های اکران شده نشستند و ضریب بهره وری از ظرفیت صندلی سینماهای این گروه سینمایی نزدیک به ٢۵ درصد بوده و فروشی نزدیک به ٢٠ میلیارد ریال داشته است. همچنین این گروه سینمایی در مدت یکسال گذشته ٢۴۶ فیلم سینمایی را بازبینی کرده است که از این تعداد ١٧٨ فیلم مستند، ٣٠٢ فیلم کوتاه و ٢٠ فیلم انیمیشن بوده اند.
ظرفیت سینماهای در اختیار این گروه سینمایی ۶٢٠ صندلی ثابت از مجموع ١۴٠ هزار صندلی موجود در سینماهای فرهنگ، کوروش، موزه سینما و هویزه مشهد است. همچنین ٣۵٠ صندلی دیگر با افزایش ٢ سالن غیر سینمایی سالن های خانه هنرمندان و سوره اصفهان بوده است.
ثبت یک رکورد جدید در تاریخ اکران سینمای ایران
گروه سینمایی هنر و تجربه همزمان با هفته دفاع مقدس، فیلمهایی از ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش، رسول ملاقلیپور، خسرو سینایی و… به نمایش در آورد .دراین برنامه که در محل خانه هنرمندان و با مشارکت سینماتک خانه هنرمندان برگزار شد، ضمن نمایش فیلمها، جلسه نقد و بررسی هم با حضور منتقدان و عوامل فیلمها برپاشد. فیلمهای «دیدهبان» (ابراهیم حاتمیکیا)، «آخرین روزهای زمستان» (محمدحسین مهدویان)، «کیمیا» (احمدرضا درویش)، مجموعه فیلمهای کوتاه دفاع مقدس،«سفر به چزابه» (رسول ملاقلیپور) به نمایش درآمدند.
استقبال از فیلمهای «ماهی و گربه» و « پرویز» در گروه هنر و تجربه باعث شد رکورد طولانیترین زمان نمایش یک فیلم در تاریخ سینمای ایران بعد از انقلاب شکسته شود. «ماهی و گربه» ۹ ماه و «پرویز» ۸ ماه در این گروه رکورد دار اکران است.
مقابله هوشمندانه با سیاست های توقیف
به گفته مدیران و اعضای شورای سیاستگذاری سینمای هنر و تجربه ، این گروه توانسته تا حدودی سیاست توقیف فیلم را هوشمندانه سازد.فیلم «خانه پدری» و«فیلمگس» دو نمونه از این فیلم ها هستند که با سیستم هنروتجربه از توقیف در آمدند ، هرچند خانه پدری نتوانست ادامه نمایش داشته باشد.
این مسئله در حقیقت یکی از نکات مهم سینمای هنر و تجربه بود که فارغ از تأثیر بر سیستم ممیزی رسمی کشور، بیشتر از منظر شکستن فضای توقیف فیلمهایی که در سیستم اکران عام به اصطلاح توقیف محترمانه بودند، اهمیت دارد. سینمای هنر و تجربه توانست با نمایش تعداد زیادی از فیلمها برای مخاطبانی که هدفمند فیلمهای هنر و تجربه را انتخاب میکنند به این ماموریت یعنی خارج کردن تعداد زیادی از فیلمها به دلیل بازهم نه توقیف حاکمیتی بلکه به معنای عدم نمایش توسط سیستم حاکم بر اکران سینمای ایران عمل کند و فیلمهایی را به نمایش دربیاورد که از منظر مخاطب عام جذابیتی نداشت ولی در عوض مخاطبان نخبهای وجود داشتند که نسبت به خواسته های خود پاسخ مناسبی پیدا کردند.
دستاوردهای یک ساله هنر و تجربه برای سینمای ایران
این گروه سینمایی طی فعالیت یک ساله گذشته بیش از ٣١٠ هزار نفر از علاقهمندان به این سینمای متفاوت را به سالن های سینمایی کشاند و با ضریب اشغال نزدیک به ٢۵ درصد به فروشی نزدیک به 2 میلیارد تومان رسید.ظرفیت در اختیار سینماهای این گروه ۶٢٠ صندلی ثابت از مجموع ١۴٠ هزار صندلی موجود سالنهای سینمایی کشور (سینماهای فرهنگ، کوروش، موزه سینما و هویزه مشهد) و افزودن ٣۵٠ صندلی دیگر با افزایش ٢سالن غیر سینمایی (سالنهای خانه هنرمندان و سوره اصفهان) توسط این گروه سینمایی به ناوگان سینمایی کشوراست در حالی که میزان هزینه این گروه سینمایی حدود ٢میلیارد تومان است.همه این دستاوردها البته در برابر چالش هایی که این گروه سینمایی پیشروی خود دارد شاید در یک موازنه قرار بگیرد.تجربه های هم نوع این سینما بارها در کشور شکل گرفت اما در ادامه مسیر به دلایل مختلف از جمله تفاوت در ذائقه و سلیقه مدیران و از طرفی مشکلات اقتصادی و موضوعات و مسائل درون گروهی از ادامه کار باز ماند. اما تا نتیجه ایدهآل و موفقیت نهایی و اثرگذاری سینمای هنر و تجربه بر سینمای ایران حداقل به یک زمان ۵ الی ۱۰ ساله نیاز است.
کاروکارگر/«اپرای عاشورا» هفتساله شد
«اپرای عاشورا» به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریبپور برای هفتمین سال به صحنه میرود.
به گزارش ایسنا، اپرای عروسکی «عاشورا» که اولینبار سال 1387 به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور اجرا شد، از یکم تا هشتم آبانماه در تالار فردوسی به صحنه میرود. این اپرا که در هشت سال گذشته فقط یک سال اجرا نشده، در کشورهای فرانسه، ایتالیا و لهستان هم به صحنه رفته است.
غریبپور درباره این اثر 72 دقیقهای میگوید: اپرای عروسکی «عاشورا» مطلعی بر احیای اپرای ملی و نیز آغازگر اپرای نوین ایران است که پس از نخستین اجرا موفقیتهای زیادی در ایران و جهان به دست آورد.
وی یادآور میشود که در طول سالهای گذشته که این اپرا به صحنه رفته، فقط یک سال اجرا انجام نشده است که آن هم به دلیل سفر گروه برای نمایش اپرای عاشورا در کشوری دیگر بوده است.
او معتقد است شاید کمترین موفقیت «اپرای عاشورا» این باشد که بعضی از دوستانی که اعتماد به نفس نداشتند و تعزیه را در شمار اپرا و هنرهای نمایشی فاخر نمیدانستند باور کردند که این میراث 500 ساله ایرانی مغفول واقع شده است و از قابلیتهای آن باید زودتر از آن استفاده میشد. آهنگسازی اپرای عروسکی «عاشورا» بر عهده بهزاد عبدی است که اخیرا با اجرای ارکستر سمفونیک تهران روی صحنه تالا وحدت رفت.
در این اپرا محمد معتمدی در نقش حُر، مصطفی محمودی در نقش محتشم کاشانی، رضا صادقی در نقش شِمر، علی خدایی در نقش امام حسین (ع) و مهدی امامی در نقش ابوالفضل العباس (ع) آواگری میکنند.
فرشاد فولادوند (عمربن سعد)، بهار موحد (همسر شمر و همخوان جبرئیل)، مهدی جاور (یزید)، کیوان فرزین (مصعب برادر حر و همخوان جبرئیل) و نسیم ادبی به عنوان خطبهخوان حضرت زینب (س) به همراه مومن ثانی، سینا ولیپور، سارا رضازاده و گروه همسرایی "غافر" دیگر آواگران این اپرا هستند. همچنین 30 نفر از بازیدهندگان گروه تئاتر عروسکی "آران" از جمله عوامل اپرای عروسکی عاشورا هستند که موسیقی آن توسط ارکستر سمفونیک کییف به رهبری ولادمیر سیرینکو و گروه کُر ناسیونال اوکراین ضبط شده است.
اپرای «عاشورا» تا هشتم آبانماه از ساعت 19 در تالار فردوسی بنیاد رودکی اجرا میشود.
مردم سالاری/علي مرادخاني:
طرح «توسعه معارف حماسه و عاشورا» در دستور کار وزارت ارشاد است
مجلس عزاداري امام حسين (ع) و ياران با وفاي آن حضرت در مسجد بنياد رودکي با حضور علي مرادخاني معاون امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميو مديران کل و کارمندان معاونت امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و جمعي از هنرمنداني همچون ايرج راد، عبدالحسين مختاباد، حميدرضا نوربخش، اسماعيل خلج، هوشنگ کامکار، حسن رياحي، محمود عزيزي، محمد سرير، داود فتحعلي بيگي، طاهر شيخالحکمايي سعيد اسدي، جواد انصافي و... برگزار شد. علي مرادخاني معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در اين مراسم، ضمن عرض تسليت به جامعه شيعيان جهان و حاضران در اين مراسم گفت: واقعه کربلا، از منظر هنري، واقعهاي قابل توجه است که هيچ فردي نميتواند به راحتي از کنار آن عبور کند. او بيان کرد: در روزي که تماميمسلمانان جهان براي انجام حج به سمت مکه حرکت ميکردند، امام حسين (ع) به عنوان رهبر مسلمين و يکي از مهمترين و بزرگترين مقامهاي سياسي و ديني مسير خود را تغيير داد. اين حرکت معکوس نقطهاي است که هنر را شکل داد و براي هميشه ماندگار شد. به گزارش هنر آنلاين معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با تاکيد بر ارائه و خلق آثار مهم توسط هنرمندان در اين حوزه اظهار کرد: ما ميتوانيم فعاليتهاي مهمي در اين زمينه انجام دهيم، از جمله اتفاقات مهميکه طي روزهاي گذشته شاهد آن بوديم، نمايشنامهخواني «روز واقعه» به کارگرداني آقاي محمد رحمانيان بود که توانست افراد مختلفي را با ديدگاهها و تفاوتهاي فکري بسيار در مجموعه تئاترشهر گرد هم آورد و تحت تاثير قرار دهد. اين اتفاق مهمترين وظيفه هنر است و ميتواند ما را با عمق مسائل و مفاهيم اساسي آشنا سازد. مرادخاني در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اتفاقاتي که براي «اپراي عاشورا» طي روزهاي گذشته اتفاق افتاده بود خاطرنشان کرد: ايجاد فضايي که طي روزهاي گذشته به وجود آمد، خلاف اخلاق و معرفت انساني بود و سبب شد تا فضا و ذهنيت نامناسبي نسبت به يک اتفاق زيبا رخ دهد. اين کار شايستهاي نبود. بيشک انجام و خلق يک اثر هنري بسيار سخت و پيچيده است و نبايد به راحتي از بين برود. ما بايد نسبت به موضوعاتي که ريشه در باورها و اعتقادات ما دارند درست عمل کنيم و واقعيتها را مورد توجه قرار دهيم تا بتوانيم از آن اتفاقات به درستي بهره ببريم.
اين مقام مسئول در پايان عنوان کرد: يکي از مباحثي که امسال در دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميقرار دارد، طرح «توسعه معارف حماسه و عاشورا» است. بنابراين بايد در اين حوزه فعاليت کرد و آن را به ظهور رساند. در ادامه اين مراسم، ايرج راد مدير عامل خانه تئاتر نيز طي سخناني بيان کرد: هنري که انسان ساز باشد، بسياري از مشکلات را از ميان ميبرد. جوهر دين، جوهر حرکتي است که امام حسين(ع) در ره آن شهيد شد. اين مسير عدالت، ارتباط انساني و وحدت است. اين مسائل از صداقت، خلاقيت و زيبايي نشات گرفته است. دين در تمام زمينهها از جمله هنر اثرگذار بوده است و بايد طبق آن حرکت کرد. همچنين محمود عزيزي يکي ديگر از هنرمندان حاضر در اين مراسم، گفت: ويژگي ايام محرم و صفر شکلي از تزکيه نفس است. خاستگاه امام حسين (ع) ظلمستيزي است که سبب اخلاق است. مسئلهاي که گاهي ما آن را فراموش ميکنيم.
او افزود: تعزيه يکي از وجوه هنري است که بسيار تاثيرگزار است و موسيقي، ادبيات و نمايش ما از اين طريق حفظ شده است. در ادامه، عبدالحسين مختاباد نيز با تاکيد بر حفظ آثار ديني و شکل صحيح ارائه آنها تاکيد کرد: به گفته رهبر معظم انقلاب هيچ تفکري ثبت نميشود مگر آنکه با هنر آميخته شود. در طي سالهاي دفاع مقدس، آثار بسياري در زمينه موسيقي، ادبيات، عکس و ... ايجاد شد که بخشي از تاريخ انقلاب ما را تشکيل ميدهد. تاريخ هنر 35 ساله ما سراسر افتخار است و هنرمندانمان از هيچچيز غافل نشدند. آنها با تمام محدوديتها و سختيها توانستند کارهاي قابل توجهي را ارائه دهند. در اين ميان تنها بايد به شکل ارائه مفاهيم و نحوه انتقال آنها توجه داشته باشم. در پايان اين مراسم، عبدالحسين مختاباد بخشي از قطعات با مضمون عاشورايي خود را خواند و مراسم تعزيهاي نيز توسط هنرمندان به نام تعزيه اجرا شد.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با ناصر شکوری، پژوهشگر ادبی و قرآنپژوه
با شعرهای انقلابی به جهاد فرهنگی پرداختیم
مرتضی اسماعیلدوست: برای گفتوگو با ناصر شکوری نیاز به فرصتی بایسته بوده تا از دریچههای مختلف بتوان به دیباچه نگاهش ورود یافت و از تبسم یک شعر تا پژواک آیههای عاشقی را مرور کرد. این محقق فرهیخته عمری است که در مکاتب ادبی و فرهنگی غوطه خورده و میتواند دریایی برای آرامش نسل جوان باشد. شکوری، شاعر و پژوهشگر دینی، ادبی و قرآنپژوه برجستهای است که آثاری را در این راستا به رشته تحریر درآورده است. با ایشان مروری به جریانهای فرهنگی و محافل ادبی در سالهای دور و نزدیک داشتهام که خواندنش خالی از لطف نیست.
در کارنامه کاریتان گردآوری گنجینههای عظیمی در زمینههای قرآنی و فرهنگی وجود دارد. اما برای آشنایی کاملتر نزد نسل جوان بیشتر خود را معرفی کنید.
فعالیتهای من در این سالهای بسیار در زمینه پژوهش گذشته است و بیشتر به تأمل میپردازم تا بخواهم به صورت نثر آثاری را منتشر کنم. البته آثاری را هم به چاپ رساندهام که از سال 1354 با چاپ
2 شعر مثنوی و شعر نیمایی در نشریات آغاز شد و سال 1356 کتابی با عنوان «جو سیاه» را در راستای نقد اجتماعی چاپ کردم که به نحوی بعدها توقیف شد. در واقع دوران جوانی من حول محور روشنفکری بود و از طرفی در خانوادهای پا منبری رشد کردم و از همان زمان به دنبال مطالعه و همنشینی در محفل قرآن بودم.
این دوران روشنفکری در دایره نگاهتان چه تفسیری دارد؟
در واقع جاذبههای به ظاهر زیبای روشنفکری که بهدور از هرگونه حقیقت هستند در من هم به اقتضای جوانی رشد یافت. شما وقتی وارد جریانهای ادبی و هنری مدرن میشوید در ابتدا چنان شما را فریفته میکند که اگر زمینه فکری مناسب و معقول و پایه اصیلی نداشته باشید نمیتوانید از آن شرایط سالم بیرون بیایید و مانند کاهی میشوید که به سمت کهربا جذب خواهید شد. مثلا وقتی شما
اکتاویو پاز میخوانید اگر به درستی با مفاهیم آن آشنا نباشید به مسیری دیگر خواهید رفت!
یعنی شما به نقد ادبیات مدرن در برابر ادبیات کلاسیک میپردازید؟
برای من که سالها در ادبیات مدرن به تأمل پرداختم حالا دیگر ادبیات کلاسیک حقیقتی است که همچون پایهای برای حرکت به شمار میآید. همانطور که عرض کردم در آن دوران جوانی جذب شعر شعرایی مانند نرودا، اکتاویو پاز، محمود درویش و شاملو و امثال اینها شدم، اما حالا اینها هیچگونه جاذبی و روشنایی برای من ندارند، چرا که با حقیقت والاتری آشنا شدم. پدرم حافظ قرآن بودند و من هم سالها با قرآن انس یافتم. از طرفی در سال 1380 که قصد چاپ برگزیدهای از اشعار حافظ را داشتم و قرار بود براساس دیدگاه و گزینش بزرگان به جمعآوری آن کتاب بپردازم، ناگهان دچار حادثهای شده و مجبور به استراحت شدم و توفیقی بود که دوره حافظخوانی را پیگیری کنم و در آن موقعیت به مفاهیم جدیدی از نگاه دینی حافظ و اهمیت ادبیات کلاسیک ایران پیبردم.
در این مدت برای انتقال اندیشههای خود دست به چاپ آثاری به عنوان مولف هم زدهاید؟
در حقیقت تا به حال آن چه را در تخصصام بوده است، انجام ندادهام، چراکه چندان به اهمیت ادبیات و قداست آن پایبندم که فکر میکنم زمانی باید کاری را با نام خود به چاپ رساند که هیچ ایرادی وجود نداشته باشد، چنانکه متاسفانه برخی آثار عرضه شده به بازار چنین است. حتی برای خوانندگان روزنامهتان باید جالب باشد که استاد فرهیختهای مانند دکتر محمد معین که فرهنگنامه وزینی دارد وقتی در سال 1319 در کتابی با نام «حافظ شیرینسخن» درباره مذهب حافظ مینویسد، 2 غلط فاحش دارد! جای هیچ شکی نیست که ایشان استاد بسیار بزرگی است اما استنادشان به دیدگاه حافظ در آن کتاب براساس پژوهشهای بنده نادرست است. من به دنبال تحقیقات کاملتری هستم و حداقل 10 تفسیر قرآن از اساتید برجسته را مرور میکنم تا بتوانم اثر ارزشمندی را استخراج کنم. در واقع هر روز به دنبال فهم معانی قرآن براساس دستاوردهای اساتید گذشته هستم و به دنبال نزدیکی آن با نگاهی ادبی بوده که در سالهای طولانی اندوختهام. آشنایی انسان با ادب و هنر جهان در سبکها و دریچههای مختلف، کمک ارزندهای در فهم بسیاری از مفاهیم زندگی و حتی اشارات قرآنی خواهد کرد.
قرآن به عنوان معجزهای بیبدیل برای معرفت وجود آدمی و کمک به درک مفاهیم جهانبینی است. به نظرتان تا چه میزان در آیات قرآنی میتوان نمونههایی از آرایههای ادبی را یافت؟
ببینید! ادبیات مانند کار کوهنوردی میماند که قلههای مختلفی از آن را به مرور میتوان فتح کرد که هر کدام اندازه و قدری دارد مانند قلههای مولوی، سنایی، ناصرخسرو و حافظ. اما وقتی در مقیاسی بسیار عظیم که اصلا قابل قیاس با نمونههای زمینی نیست به معجزه قرآن میرسیم، با کهکشانی لایتناهی مواجه میشویم. اصلا آدمی در برابر مفاهیم قرآنی دست و پای خود را گم میکند. این مطلب را کسی دارد عنوان میکند که سالها در همه شاخههای ادبی کار کرده است!
آیات قرآنی مبتنی بر نظم قابل توجه ادبی و بهرهمند از چارچوب زیباییشناسی واژهها در امثال و اشارههاست. شما به عنوان یک قرآنپژوه در باب این فرم روایی قرآن چه ثمثیلهایی میتوانید بیاورید؟
خیلیها درباره تفاسیر و ارزشهای قرآن آثاری را منتشر کردهاند. من به جرات میتوانم بگویم که وقتی آدمی شروع به خواندن آیات قرانی میکند حتی اگر بزرگترین مفسر ادبی هم باشد شگفتزده میشود از این همه زیباییهای نهفته در آن و باید انسان از این آیات ارزشمند لذت ببرد. قرآن هم برای این نازل شده که به فهم بشر کمک کند اما این آگاهی و دریافت برای بشر انتهایی ندارد. در روانشناسی آیات قرآنی آدمی گیج میشود که چگونه وجوه مختلف انسان را بخوبی نمایان میسازد.
با توجه به این همه گوهر نهفته در آیات قرآنی و تفسیرهای متعددی که از آن برای استفاده مردم میتوان داشت، فکر نمیکنید تحلیلگران قرآنی و ادیبان کشورمان به جز چند استثنا در ارائه مناظر گوناگون آیات قرآنی نزد مردم چندان فعال نبودند؟
گاهی وقتها من فکر میکردم که چرا افرادی مانند حافظ، مولانا و سعدی به تفسیر و ترجمه قرآن نپرداختند. سعدی به 2 زبان قصیده گفته و منوچهری میگوید: «من بسی دیوان شعر تازیان دارم ز بر» پس چرا به طور مستقیم سراغ قرآن نرفتند؟ به دلیل اینکه از مواجهه با آیات قرآنی میترسیدند، در واقع هر چه دانش آدمی بیشتر میشود به اهمیت کلام خدا بیشتر پی میبرد.
از طرفی در آثار شاعرانی چون مولانا و حافظ میتوان ارادت و اشارات بسیاری در توجه به مفاهیم قرآنی و نگاهی معنوی را جست.
آنها با همه ظرفیت ادبی از دانش و مرتبه قرآن آگاهتر هستند. در جای جای اشعار شاعرانی مانند حافظ میتوان نمونههایی در تاکید به وجود قرآن را یافت، مانند «هیچ حافظ نکند در خم محراب فلک/ این تنعم که من از دولت قرآن کردم». اما با این وجود میداند که هیچ آدمی نمیتواند به تمام ظرفیتهای آیات الهی دست یابد. با وجودی که حافظ چنان از عظمت قرآن آگاه است که من نوعی نمیتوانم به آن برسم. حتی در مواجهه با مولا علی(ع) هم حساسیتهایی در کلام شاعران وجود دارد، چنانکه سعدی در قصیده خود میگوید: «کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/ جبار در مناقب او گفته هل اتی» یعنی سعدی میخواهد به اشارهای از عظمت علی(ع) بسنده کند. به شاعر مطرحی چون ابوالعباس مروزی میگویند که تو چرا مدح امام رضا(ع) را نمیکنی؟ و گفت: «من چه بگویم از کسی که جبرائیل خادم در خانه پدرش است».
با همه واهمهای که آدمی در تفسیر آیات آسمانی قرآن دارد؛ برای رسیدن به نشانههای ارزنده کلام خدا برای مخاطبان ایرانی و همه انسانهای علاقهمند به دریافت حقیقت نیاز به تفسیر و ترجمه و تحلیل بیشتری از آیات قرآن وجود دارد.
قرآن چنان شیرین و خواندنی است که دل همه علاقهمندان را خواهد ربود. برای این منظور لازم است خاطرهای برایتان ذکر کنم. سالها پیش که من مسؤول کتابخانهای بودم با جوانی ایتالیایی برخورد کردم که برای همراهی با ایشان نقاشیهایی از اروپا را به او نشان دادم تا رضایت او را جلب کند. آن مرد ایتالیایی از من سوالی داشت که چه تحلیلی است که از یک طرف در شیراز مردمانی بودند که در کنار مزار حافظ نماز و قرآن میخواندند و از سویی در اشعار حافظ، واژههایی مانند می و یار وجود دارد! به ایشان توضیح دادم که معنای آن واژهها در نگاه شاعران ما تفسیری فراتر از نگاهی زمینی دارد. بعدا بحث ما به حضرت عیسی(ع) رسید و تفسیری که اسلام از ایشان دارد که من برای توجه وی استناد به سوره مریم(س) کردم و اینکه آن حضرت چقدر برای ما مسلمانان مقدس است. او شخصی لائیک بود اما با توجه به خواندن قرآن پس از لحظاتی عنوان کرد که به مسیح ایمان آورده است. این قدرت آیات قرآن است که البته نیاز به تحقیق و مراجعه به تفسیرهای مختلفی دارد که نوشته شده است، مانند کاری عظیم که حضرت استاد علامه طباطبایی انجام دادند که به نظرم موجب فخر مسلمانان خواهد بود. من خودم برای تفسیر آیات قرآنی به کتابهای ترجمه شده بسیاری رجوع میکنم تا بهتر به حقیقت واژههای قرآنی پی ببرم.
با همه زیباییهای نهفته در آیات قرآنی که اوج هنری آسمانی است، چرا برخی ادیبان و هنرمندان با فاصلهای غیر قابل تصور با این معجزه الهی برخورد میکنند؟
وقتی به قول جلال آلاحمد، غربزدگی به لایههای جامعه نفوذ میکند، دیگر هر گونه حقیقت بشری و اصالت آدمی به دور ریخته میشود! و این نخستین و مهمترین هدف استعمار است و بیهوده نیست که نویسندهای چون «امه سه زر» کتاب معروف «بازگشت به زادبوم» را مینویسد که همه روشنفکران اذعان به این دارند که غرب به دنبال دور شدن اصالت آدمی و گرایش به بیگانگی است و این نگاه در جهان و بویژه شرق از گذشته تاکنون در حال پیگیری است. پس برای چه اقبال لاهوری فریاد اعتراض علیه غرب سر میدهد؟
و مهمترین راه نفوذ غرب دور کردن نویسندگان و محققان از توجه به آیات قرآنی است!
بله! نمونههای بسیاری در این زمینه وجود دارد که مثلا نخستوزیر انگلیس گفته بود تا وقتی قرآن وجود دارد ما نمیتوانیم در مسلمانان نفوذ کنیم. اصلا اگر بخواهیم استناد به گفتههای ادیبان داشته باشیم، اقبال لاهوری که دانشآموخته غرب بوده است، دانش «افرنگیان را غارتگری» میداند! چرا که در پس این همه ظواهر هنری و ادبی میتوان نقابهایی را دید که برای فریب آدمی به کار رفته است. در واقع در همه شاخههای هنری و ادبی غرب میتوان دروغ و فریب را دید که به دنبال تسخیر انسانها هستند. مگر ژان پلسارتر مردمان جهان را نیمه انسان ندانست!
پس به نظرتان در سالهای حیات ادب و هنر در ایران، نگاهی اگزیستانسیالیستی بر نگاهی معنوی سایه افکنده است؟
اصلا تفکر و پایه هنر در کشورمان براساس تفکری غربی چیده شده است و این مساله چه در ساخت آثار هنری و چه در نحوه تدریس در دانشگاههای ما هم وجود دارد که نگاهی وارداتی و به دور از اندیشههایی اصیل و ایمانی است. این مساله غارتگری غرب چه در حوزه سیاستورزی و چه در فرهنگ و هنر ما وجود داشته و دارد. اصلا شیطان بزرگ چه منافعی دارد که به سمت خلیجفارس لشکرکشی میکند؟ آنها مدام آثار هنری ما را غارت کرده و با خود به موزههایشان بردهاند، بعد هم میگویند که شما توان نگهداری آنها را نداشتهاید!
برخی از این چپاول غربیها هم به دلیل سهلانگاری برخی مسؤولان ما در حفظ میراث آیینی و هنری بوده که حتی منجر به سند خوردن جعلی نامآوران ادبی ایران به نام کشورهای دیگر شده است!
بی کفایتی برخی مسؤولان فرهنگی ما طی سالهای طولانی کاملا محرز است. وقتی شما قدر آنچه را دارید، نداشته باشید حتما آن را از دست خواهید داد. وقتی کسی ارزش خود را نداند، ارزش جامعه خود را هم نخواهد دانست. وقتی انسانی دریچه نگاهش حقیر شد نخواهد توانست به وظیفه شرعی و عرفی خود عمل کند. بیکفایتی مسؤولان از همان دوران بوده است، من اسنادی دارم که وقتی هیاتی بین سالهای 1312 تا 1318 در تخت جمشید باستانشناسی میکردند، خیلی راحت رئیس وقت باستانشناسی ایران بخشی از نیم تنه مجسمهها را به ولیعهد سوئد داده است!
چرا در ادبیات هم با وجودی که ریشه در فرهنگ و اصالت ایرانی دارد باز هم گرایش به سوی غربگرایی وجود داشته و دارد؟
از همان قرن چهارم وقتی نظم و نثر فارسی را میبینیم، تاثیر وجود اسلام بهچشم میخورد و همه شاعران به نحوی این نگاه را در آثارشان نشان دادهاند اما وقتی در دوران پهلوی اول بحثهای اعتقادی بیاساسی در جامعه طرح میشود، دیگر شرایط تغییر میکند. البته در ادبیات توسط اساتید گرانقدری جلوی این نفوذ غربی تا جایی که میشد گرفته شد اما در عرصه هنر وقتی دیدگاههای جدید وارد شد به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم نزد اهل فن، سد لازم وجود نداشت و تسخیرپذیری بیشتری صورت گرفت.
اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی از سیر سبکهای خاص در شعر سخن بگوییم به شعر نیمایی میرسیم. شما این تحول شعر کلاسیک را چگونه میبینید؟
حقیقتش در دورانی شعر کلاسیک ما به بنبست خورده بود و نیما یوشیچ به دلیل شناخت و احاطهای که به ادبیات کلاسیک داشت و به دلیل آشنایی با مکاتب مختلف غرب، این تحول را به درستی صورت داد. من، نیما را غربزده نمیدانم و این در یادداشتهای وی مشخص است و نگاهش با دیگر همدورهایهایش فرق داشت. به نظرم چون زبان مادری نیما فارسی نبوده است، به طور طبیعی نتوانسته بود چندان ارتباطی با دیگر شاعران بیابد و چون نمیخواست دنباله رو دیگران باشد و به دلیل تسلطی که به ادبیات داشت به دنبال فرم زبانی دیگری رفت. در واقع اگر نیما قالب عروضی را تغییر داده نه به دلیل دنبالهروی از غربیها بلکه بهخاطر پیشرفت شعر در ایران بوده است.
دنبالهروهای شعر نیمایی هم همین تصور و نگاه را داشتهاند؟
مقلدان به نیما تنها فرم شعر او را دیدند و به نظرم نتوانستند نگاهش را درک کنند، به همین دلیل اصیلترین شاعر نیمایی خود نیماست که با وجود استفاده از دیدگاه ناتورالیستی همچنان در قله ایستاده است. شاملو اگر چه به دنبال ترویج شعر نیما بوده است اما نتوانسته به آن نگاه دست یابد و با نگرش غربی خود شعرهایش را سروده است. در این میان اخوان ثالث به دلیل آشنایی که به شعر کلاسیک داشته است، باز هم متمایز میشود.
شما در آن دوران با نصرت رحمانی هم ارتباطاتی داشتهاید. دیدگاهتان درباره زندگی و شعر نصرت چگونه است؟
من هممحلی نصرت بودهام و با او دیدارهای زیادی داشتم و خاطراتی دارم. نصرت برخلاف شعرهایش زندگی میکرد و به دلیل خاصیت جنوب شهری بودنش، انسان مردمی و افتادهای بود، اگر چه شعرهایش بسیار تیره و تلخ سروده میشد. اولین بار که در اوایل دهه 50 شمسی در محله دروازه دولاب به دیدنش رفتم، او را جسور دیدم. حتی یادم میآید در وسط درگیریهای دوران پیش از انقلاب هم سر نترسی داشت و اتفاقا اینجا لازم است بگویم که خیلی شاد بود از اینکه انقلاب به وقوع پیوست. البته بعد از انقلاب به دلیل تغییر دیدگاههایی که رخ داد دیگر شاعران گذشته جایگاهی نزد مردم نداشتند.
و به این دلیل نسل جدید شاعران انقلاب در حوزه هنری جمع شدند که شما هم در آن جلسات شعرخوانی حضور داشتید.
در اوایل انقلاب همانند هنر، در ادبیات هم گروهی گرد هم آمدند که هنر و ادبیات اسلامی از آنجا شکل گرفت. آنجا بود که سیدحسن حسینی، قیصر امینپور و شاعران انقلابی با شعرهایی نو آمدند تا به دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی بپردازند. در واقع در دوران ما هنوز پول وارد مناسبات نشده بود و همانطور که رزمندگان در جبهه میجنگیدند، ما هم با شعرهای خود احساس میکردیم که در جبهه فرهنگی در حال جهاد هستیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com