مشكل انتقال پايتخت را نبايد امروز و فردا كرد زيرا حداقل براي 200 سال آينده دولت وابسته به درآمد نفت است و با اين وضعيت جمعيت و مشكلات تهران بيشتر خواهد شد و لذا انتقال قطب هاي صنعتي، معدني، دانشگاهي، گردشگري وفرهنگي، بازار كالا و... به شهرهاي ديگر، به سادگي مي تواند مشكل تهران را كاهش دهد
گروه اقتصادي – در ارتباط با انتقال پايتخت از تهران به شهرهاي اطراف، و يا نقطه اي ديگر از كشور، تاكنون ديدگاه ها و برنامه هاي مختلفي مطرح شده اما هر بار متاثر از وضعيت عمومي اقتصاد كشور، بودجه و وضعيت مالي دولت، به نتيجه دلخواه نرسيده است.
به گزارش بولتن نيوز، در دوره هاي قبل كه مشكلات جاده ها و خيابان ها، آلودگي شهر، ترافيك، وضعيت تراكم جمعيتي و ساختمان ها، نبود
بودجه كافي براي اداره شهر تهران و... مطرح مي شد، از طريق راهكارهاي غير منطقي از جمله فروش تراكم ساختمان ها و آپارتمان سازي، بلندمرتبه سازي وتوسعه عمودي شهر، افزايش اتوبان ها و خدمات شهري، تلاش شهرداري اين بوده كه شهر تهران قابل سكونت باشد و مشكلات پايتخت كاهش يابد.
در دوره كنوني نيز، با وجود تاكيد دو باره بر انتقال پايتخت، بااين توجيه، كه دولت يازدهم در وضعيت درآمدي مناسبي نيست و انتقال پايتخت كاري هزينه بر و مشكل است، به اين نتيجه رسيده اند كه همچنان تهران پايتخت كشور باشد.
طرح هايي مانند انتقال پايتخت به سمنان، پرند و... نيز به خاطر كمبود آب، نبود زيرساخت ها، فضاي سبز و... بدون نتيجه مانده است.
واقعيت اين است كه از زمان شكل گيري دوره قاجاريه كه آقامحمدخان تهران را به عنوان پايتخت برگزيد، هرگز تصور نمي شد كه عوامل برون زايي مانند درآمد نفت، واردات كالا، مهاجرت به شهرهاي بزرگ، و... باعث گسترده شدن بيش از حد تهران شود و آب و هوا، باغات و گستره تهران براي وضعيت كنوني پيش بيني نشده بود. زيرا تصور مي شد كه تهران مانند شهرهاي ديگر جهان به صورت طبيعي رشد داشته باشد و متناسب با اقليم ايران و رشد متناسب جمعيت، به تدريج توسعه يابد.
اما تحت تاثير درآمد نفت در 100 سال اخير، تهران به جاي اين كه به صورت طبيعي رشد كند، با رشد بي رويه شهر نشيني، واردات كالا، مهاجرت، ساختن كارخانه ها، مونتاژكاري، خدمات و بازارها، خدمات فرهنگي، سياسي و... تهران به يك شهر شلوغ و بي درو دروازه تبديل شد.
به تدريج كه مشكلات بيشتر شد به جاي اين كه راهكاري براي تفكيك مسائل سياسي، از بازارها، صنايع، دانشگاه ها، فرهنگ، و تجارت و... پيگيري شود، باغ ها و فضاي سبز نابود شد تا آپارتمان سازي و بلندمرتبه سازي و توسعه عمودي شهر، مشكلات را حل كند.
و امروز با انبوهي از ساختمان هاي پر و خالي، كوچه هاي تنگ، معماري نامتناسب، عدم پهنه بندي و حضور امكانات تجاري و صنعتي در مناطق مسكوني، ميليون ها خودروي در حال تردد و تبديل شهر به پاركينگ عظيم در حال حركت، مردم با مشكلات بسياري مواجهند و با وجود ميليارد ها تومان هزينه و بودجه دولتي وشهرداري و خود مردم، شهر با هزاران مشكل مواجه است و اتلاف وقت روزانه مردم، خستگي وعدم آرامش، سروصدا و آلودگي هوا، نبود فضاي سبز مناسب، ناامني و عدم آرامش هنگام تردد در خيابان ها و كوچه ها و... نفس شهر را به شماره انداخته است و انواع طرح ها و برنامه ها مانند انتقال برخي خدمات به ساعات شب نيز نتوانسته آرامش را به شهر اضافه كند.
با اين وجود، چه زماني كه مانند دولت احمدي نژاد، دولت با درآمد بالاي نفتي مواجه است و چه زماني مثل امروز كه درآمد نفت و دولت كم است، راهكاري براي حل مشكل پايتخت ارائه نمي شود.
در دولت احمدي نژاد، تصور مي شد كه مونوريل و راهكارهاي ديگر به جاي توسعه مترو مي تواند بخشي از مشكل حمل و نقل را حل كند. در دوره هاي قبل از آن دردولت هاي هاشمي و خاتمي، با تراكم فروشي،تلاش مي شد كه درآمد ايجاد شود و خدمات ارائه شود. اما مشخص شد كه اين راهكار تنها مشكل را پيچيده تر مي كند و با افزايش تراكم جمعيتي و ساختمان ها، عملا مشكلات براي هميشه باقي مي ماند.
امروز نيز تصور مي شود كه به خاطر كمبود درآمد، امكان خروج پايتخت از تهران نيست.
اما حقيقت اين است كه دولت در ايران حداقل براي يك دوره 150 تا 200 ساله به درآمد نفت وگاز وابسته است و نقش نفت وگاز در درآمد دولت براي يك دوره طولاني باقيست و لذا به جاي اين كه با وابستگي به نفت وگاز و درآمد دولت، مشكل پايتخت تاحدي كنترل شود، بهتر است كه طي يك برنامه ميان مدت 5 تا 10 ساله، بخشي از خدمات شهر تهران به شهرهاي ديگر منتقل شود.
به عنوان مثال، خروج دانشگاه ها از تهران، خروج بازار تهران وعدم تمركز همه نقل و انتقالات كالا، بانك و پول و ارز و... مي تواند بخش عمده اي از ترافيك روزانه راحل كند.
همان طور كه در كشورهاي ديگر، قطب هاي تجاري، بندري، صنعتي، سياسي، دانشگاهي، فرهنگي وهنري متفاوت است، مي توان بودجه هاي دولتي و خدمات متناسب با آن را به ساير شهرهاي كشور انتقال داد.
انتقال بسياري از وزارتخانه ها، ادارات و شركت هاي مرتبط با آنها به استان هاي ديگر به سادگي امكان پذير است.
شهرهاي ايران متناسب با موضوعات مختلف توانايي تبديل شدن به قطب سياسي، تجاري و فرهنگي را دارند. به عنوان مثال، مناطق نفت خيز جنوب، مناطق صنعتي و معدني كرمان و اصفهان، مي توانند براي تبديل شدن به قطب انرژي كشور و يا صنعت ومعدن مورد استفاده قرار گيرند.
بسياري از فعاليت هاي نظامي، پادگان ها، صنايع دفاع و... نيز مي توانند به شهرهاي ديگر منتقل شوند.
صنايع مونتاژ و توليدي مانند خودروسازان، و قطعه سازي ها و كارخانه هاي مختلف نيز در شرايط كنوني، هيچ ضرورتي براي باقي ماندن در تهران ندارند.
براين اساس، دولت بايد با برنامه ريزي و بودجه ريزي مناسب، براي انتقال بسياري از فعاليت ها از تهران به شهرهاي ديگر انگيزه ايجاد كند.
به عنوان مثال، شهري مانند شيراز مي تواند به قطب فرهنگي، گردشگري و دانشگاهي ايران تبديل شود و بسياري از دانشگاه هاي موجود تهران كه هيچ نيازي به ماندن در تهران ندارند، مي توانند به سادگي به شهرهاي ديگر منتقل شوند.
اما راز باقي ماندن آنها در تهران، متاثر از دو نكته اساسي است. اولين نكته نگراني از تغييرات و اثر آن بر زندگي خانواده ها و افراد است و برخي خانواده هاوافراد به خاطر برخورداري از مزاياي شهر بزرگ و آزادي هاي اجتماعي موجود در شهر بزرگ و به خاطر دور شدن از خرده فرهنگ هاي موجود در شهرستان ها، به دنبال باقي ماندن در تهران هستند.
نكته دوم، درآمد و مخارج دولتي است و از آنجا كه اين نوع مخارج، درآمد و گردش مالي بيشتري ايجاد مي كند، در نتيجه بسياري علاقه مند هستند كه همچنان در تهران باقي بمانند و به همين خاطر بيش از 70 درصد درآمد، گردش پول، سپرده هاي بانكي، مخارج و هزينه ها و درآمد و پس انداز كشور در تهران متمركز شده است.
اما اگر اين ساختار مالي و بودجه اي دولت تغيير كند و به خاطر وزارتخانه ها، پادگان ها، دانشگاه ها، امور فرهنگي و گردشگري، مناطق نفت خيز جنوب و... پول و بودجه در شهرها خرج شود، قطعا انگيزه خروج ازتهران و كاهش جمعيت را ايجاد خواهد كرد.
طبق پيش بيني هاي مطرح شده، در صورت ادامه روند كنوني، جمعيت تهران به مرز 20 ميليون نفر خواهد رسيد، و در آن شرايط نه تراكم فروشي، نه درآمد محدود نفت و نه راهكارهاي ديگر، امكان نجات را به پايتخت نخواهد داد و لذا با امروز و فردا كردن و منتظر ماندن، نمي توان مشكل شهر تهران راحل كرد.
براين اساس، بايد برنامه اي جدي براي شهر تهران ارائه شود و به بسياري از نابساماني ها رسيدگي شود.
به عنوان مثال وقتي چند پادگان بزرگ در مركز شهر تهران واقع شده و حتي اجازه پارك خودرو در حاشيه ديوارهاي آن نيز امكان پذير نيست، جاي اين سوال باقيست كه ضرورت حضور پادگان نظامي در مركز شهر چيست و به كدام معضل و مشكل قرار است رسيدگي كند و در دنياي امروز چه مشكلي را از اين شهر حل خواهد كرد ضمن اين كه خود به مشكل تبديل شده و امكان تردد و پارك خودرو و امور روزمره را نيز به مردم نمي دهد.
مشكل انتقال پايتخت را نبايد امروز و فردا كرد زيرا حداقل براي 200 سال آينده دولت وابسته به درآمد نفت وگاز است و با اين وضعيت جمعيت و مشكلات تهران بيشتر خواهد شد و لذا انتقال قطب هاي صنعتي، معدني، دانشگاهي، نفت وگاز، گردشگري وفرهنگي، بازار كالا و... به شهرهاي ديگر، به سادگي مي تواند مشكل تهران را كاهش دهد و اين كار بايد به تدريج و با ايجاد انگيزه و مشوق هاي بودجه اي و درآمدي انجام شود