گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر،«فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
آرمان / تيكهاندازي به ديگران در فيلم، طنز نيست
فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» توانسته با ساختار مناسب و بازيهاي خوب و متفاوت از بازيگرانش، كمدي را خلق كند كه بتوان به آن به عنوان يك اثر قابل نقد با نگاهي مثبت نگاه كرد. فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» در شرايطي كه دست تنگي و ناتواني مالي خانوادهاي را نشان ميدهد به سياه نمايي نميافتد، در كنار انتقادها و نشان دادن شرايط سخت يك زوج، اميد را به مخاطب نشان ميدهد. در فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» بعد از مدتها خانواده و رابطه زن و شوهري را به شكل قابل پذيرشي شاهد بوديم. در شرايطي كه جايگاه زن و مرد در آثار سينمايي قابل درك نيست و رابطه آنها به زندگي شباهت ندارد، «قندون جهيزيه» توانسته براي نشان دادن فرهنگ درست يك خانواده و روابط انسانها دغدغهمند عمل كند. به گزارش فارس، به همين بهانه با كارگردان و تهيهكننده فيلم به گفتوگو نشستیم كه در ادامه ميخوانيد. البته اين گفتوگو زماني انجام شد كه كارگردان جوان سينماي ايران از استقبال مخاطبان از نخستين فيلمش خوشحال بود و هنوز شاهد اين طغيان عجيب او براي احقاق حق فيلمش نبوديم، موضوعي كه شايد اگر قرار بود اين گفتوگو امروز انجام شود لحن و حتي مسير مصاحبه بسيار متفاوت ميشد.
يكي از مواردي كه علاقهمندیم دربارهاش صحبت كنيد اين است كه در مصاحبههايتان درباره اينكه مخاطب برايتان از ارزش بسيار زيادي برخوردار است صحبت كرديد و همواره اعلام داشتيد رضايت آنها برايتان اولويت دارد از طرفي وقتي فرمي را پر ميكنيم تا اثرمان در جشنوارهاي شركت كند بدين معني است كه آن جشنواره و قوانينش را پذيرفتهايم اين در شرايطي است كه در جشنواره فجر يا جشنواره «فيلم شهر» شاهد اعتراضهايي از سوي شما بوديم كه تند و تيز به نظر ميرسيد. گرچه ممكن است محق باشيد اما فكر نميكنيد ممكن است اين سوتفاهمها به وجود بيايد كه علي ملاقليپور براي ديده شدن اثرش يا اينكه زودتر در جايگاهي كه زندهياد پدر داشت قرار بگيريد؟
حتماً اين سوتفاهمها پيش ميآيد و از نوع نگاهها هم مطلع هستم. همان شب بعد از جشنواره فيلم شهر دكتر رفتم و واقعاً فكر ميكردم كه سكته كردم. تا جايي كه از من نوار قلب گرفتند و دكترم گفت تا مرز سكته پيش رفتي. چون بهشدت تبانيهايي كه در پس جشنوارهها و ساير فضاها در سينماي ايران وجود دارد را ميشناسم. حب و بغضهايي كه وجود دارد را ميشناسم. در اين شرايط افرادي كه از اين موارد اطلاعي ندارند با خود ميگويند چرا ملاقليپور اعتراض كرد؟! كه البته حق هم دارند. از طرفي متاسفانه در سينماي ما حاشيه بر اصل ماجرا غالب است. توجه داشته باشيد كه خداراشكر مطبوعات و مردم و منتقدين اعتقاد داشتند فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» فيلم خوب و شرافتمندانهاي است. ما تعداد زيادي سانس نداريم. تمام شرايط دست به دست هم ميدهد كه يكباره با خودت ميگويي ديگر بس است. چقدر اجحاف؟! البته «با خنده» كمي از آن هم ارثي است و ديگر نميشود كاريش كرد.
در نخستين اثر سينماييات به سراغ كمدي رفتي البته كمدي كه در فيلم وجود دارد به مخاطب احترام ميگذارد و وارد توهين نميشود.
تيكه اندازي به معناي طنز نيست. بلكه طنز در جايگاهي است كه ميتواند نقد كند. به نظرم طنز در شرايطي كه ايجاد خنده ميكند بايد عميق باشد و حرفي براي گفتن داشته باشد. برخي از مخاطبين را سراغ دارم كه بعد از ديدن فيلم ميگفتند در بخشهايي بغض كردند. البته به نظر خودم يكي از جاذبههاي فيلم جدا از بحث كمدي آن همذات پنداري است كه صورت ميگيرد. به هيچ عنوان به اين سمت نميروم كه به هر قيمتي تماشاگر را بخندانم. نقطه نظرات تهيهكننده نيز بر همين اساس بوده است؛ سعيد سعدي بسيار تاكيد داشتند كه تا آنجا كه امكان دارد همهچيز روتوش شده باشد بدين معني كه خانواده به راحتي در سالن بنشيند. ما تماشاگر را تا پاي سينما براي ديدن فيلم ميكشانيم اما چون سانس نداريم فيلم ديگري را براي ديدن انتخاب ميكند. فروش فيلم به موارد زيادي ارتباط دارد. البته اين اتفاقها خيلي جاي اعتراض ندارد اما در جشنواره به خوبي آگاه هستم كه برخي از داورها تصميم داشتند كه «قندون جهيزيه» را بايكوت كنند. چرا فيلم شرافتمندانه را بايكوت ميكنند؟! هر چيزي اندازهاي دارد. از جايي به بعد بايد بدانند كه علي ملاقليپور اصلاً آدمي نيست كه بتوانند سرش را كلاه بگذارند. من تلاش كردم تا آن طيف خاص اين موضوع را بفهمند. من را جزو فيلم اوليها نبايد ببينند من خودم را فيلم آخري ميدانم اگر هم بعد از اين، فيلمي نساختم هم نساختم برايم مهم نيست. مهم اين است كه حق اين فيلم را بگيرم. خيليها در شروع كار محافظهكارند و براي گرفتن مجوز ساخت براي كارهاي بعدي سكوت ميكنند تا بتوانند فيلم شان را بسازند اما من اينگونه نيستم. اگرفيلم بعدي را هم نساختم ايرادي ندارد، برايم اهميت ندارد، من حق فيلمم از هر چيزي برايم اهميت بيشتري دارد. واقعاً هم در اين مدت اذيت شدم.
خوب نميتوان از اين موضوع گذشت، نامي كه پدر براي شما باقي گذاشته است به هر حال كمكتان بوده قبول داريد؟
قبول دارم اما اين مهمترين نكته نيست. مهمترين موضوع تجربياتي است كه در كنار پدرم كسب كردم. اگر قرار بود اسم پدر به من كمك كند كه در جشنوارهها به اين صورت فيلم را قلع و قمع نميكردند آن هم از طرف كساني كه ادعاي رفاقت با پدر داشتند. البته خداراشكر كه شرايط به گونهاي شد كه با صداقت از همين جا اعلام ميكنم، علي ملاقليپور غير از خدا هيچ كس را ندارد. سالهايي هم كه دستياري ميكردم تلاش كردم استقلالم را حفظ كنم. دو فيلم آخر پدر را كنارش نبودم به اين دليل كه نميخواستم همه فكر كنند من فقط با پدرم ميتوانم كار كنم. از همان اول به دنبال اين بودم تا نگاه مستقل خودم را پيدا كنم. ادا در آوردن اصلاً خوب نيست و من نميخواهم اداي پدرم را در بياورم اما عنصرهايي وجود دارد كه احساس ميكنم از سوي پدرم كمك شده كه بيشتر معنوي است. علاوه بر مسائل تكنيكي كه كنار اين كارگردان بزرگ آموختم مهمترين نكته اين بود كه نسبت «به آدمهاي جامعهات بيتفاوت نباش». اين نكته همواره در من بوده و در فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» نيز وجود دارد. «قندون جهيزيه» نسبت به آدمهاي اطرافش بيتفاوت نيست، بيخيال نيست و دغدغهمند است.
البته اين نكته مهم وجود دارد كه علاوه بر نشان دادن دغدغهمند بودن فيلم و نشان دادن سطوح پايين دست جامعه كه مشكلات فراواني دارند در كنار افرادي كه راحتتر گذران عمر ميكنند به هيچ عنوان اثر به سياه نمايي نيفتاده است.
تمام تلاشم را كردم كه سياه نمايي نكنم و البته به جامعه هم اميد بدهم و گاهي اگر ميشود راه كار نيز ارائه داد.
زماني كه فيلمنامه را نوشتيد به بازيگران فيلم هم فكر ميكرديد؟
به تعدادي ازبازيگران فكرمي كردم اما طي سالها دستياري و برنامهريز بودن متوجه هستم كه نميتوان درسينما بطور دقيق براي فردي متني را نوشت چون هزار و يك اتفاق ممكن است بيفتد. اما در انتخاب بازيگرها دقت داشتيم. نه دوست داشتيم فيلم كاملاً به سمت سينماي كمدي برود و نه آنقدر جدي باشد. در تركيب بازيگرها هم به اين نكته دقت داشتم.
البته موقعيتهاي خلق شده در فيلم نامه لحظات كمدي خوبي را به وجود ميآورد و تنها متن در انتظار يك اجراي درست از سوي عوامل و مخصوصاً بازيگرها است كه در اكثر مواقع اين اتفاق به درستي رخ ميدهد. درباره صابر ابر هم بايد بگويم كه بعد از مدتها شاهد شكل و جنس ديگري از بازي وي بوديم و خوشبختانه نوع استفاده ازابزارهاي بازيگريش را به گونهاي چيد كه تفاوت خوبي در بازي وي به نسبت كارهاي اخيرش احساس ميشد.
البته اين ايراد به صابر ابر يا بازيگراني از اين دست بر نميگردد. افرادي كه در انتخاب بازيگر سهم دارند جگر ريسك كردن ندارند. بر اساس ژانري كه ميخواهيم فيلم بسازيم بازيگران خاصي را دستهبندي ميكنيم. گويا همين بازيگرها هستند و ولا غير... اگر بازيگري توانمند است يعني ميتواند در ساير ژانرها حضور پيدا كند. در فيلم سينمايي «قندون جهيزيه» با موقعيتهايي كه توسط نگار جواهريان و صابر ابر به وجود ميآيد در بخشهاي زيادي از فيلم باعث خنده تماشاگر ميشوند. كاري كه انتظار ميرود يك كمدين آن را انجام دهد. به صابر ابر اشاره كرديد من هم مانند بسياري از دوستان معتقدم كه صابر ابر بهشدت يك بازي متفاوت و موفق را ارائه كرد.
يكي از نكات ديگري كه ميتوان به آن اشاره كرد اين است كه قصه فيلمنامه در لحظهاي كه بايد اتفاق بيفتد شكل ميگيرد تعليقها در لحظات درست و به لحاظ زماني در لحظه مناسب در فيلم احساس ميشود. ريتم دروني فيلمنامه كه درنهايت به فيلم منتقل شده است در اكثر مواقع درست شكل گرفته است.
نخستين عنصري كه كمك كرد تا اين مواردي كه به آن اشاره كرديد در زمانبنديهاي درست شكل بگيرد كتاب «چگونه فيلمنامه بنويسيم» نوشته « سيد فيلد» بود. سه تا چهار بار به صورت دقيق آن راخواندم. سعي كردم تمام موارد ذكر شده در كتاب را هنگام نگارش فيلمنامه انجام دهم. دقت داشتم تماشاچي غافلگير شود، لذت ببرد، در داستان كشش وجود داشته باشد و ساير موارد ديگر الزامي است. البته فيلمنامه باز نويسي نيز شد و مشاور پروژه دكتر محمدرضا شجاعي فيلمنامه را با يك نگاه جامعهشناسانه تحليل كرد. تا حدي هم بهرام توكلي در در يك دست بودن فيلم و فضاهاي به وجود آمده در آن كمك خوبي به ما كرد. البته بايد از بازيگراني كه در اين پروژه همراهم بودند تشكر كنم. سعيد سعدي جزو بهترين توليدكنندگان است. سالها در دفتر وي دستياري كردم تمام كارگردانهايي كه با وي كار كردند دوباره براي كار به وي مراجعه كردهاند. عموماً در سينماي ما لفظي وجود دارد كه ميگويند سود در توليد است اما اين تهيهكننده شرافتمند به دليل سود از هزينه لازم توليد و پيش توليد نميكاهد.
بخش سرمايهگذاري در يك فيلم و بازگشت آن از اهميت زيادي برخوردار است به هر حال شرايط كنوني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در سينماي ايران متاسفانه عدالت وجود ندارد. هر كسي بر اساس ارتباطها و قدرتي كه در ظاهر يا پشت پرده دارد در سينماي ايراني ميتواند حرف اول را بزند. طبيعي است كه ما هم در اين سينما كار ميكنيم و بايد با اين معضل دست و پنجه نرم كنيم. در طي مدتي كه در سنيما فعاليت دارم اين فيلم نخستين تجربه كمدي بود كه داشتم. بيشتر كارهايم دفاع مقدسي بوده است. تماماً تلاش داشتيم كه فقط در فيلم به فكر طنز نباشيم و از لايههاي سطحي آن فاصله بگيريم. اصلاً به دنبال كار سطحي و هجو نبوديم. البته كه آگاهانه كمدي را به اين خاطر پذيرفتيم كه با اقبال بيشتري از سوي مخاطبين همراه باشيم. اما به دنبال قصهاي بوديم كه بامردم ارتباط برقرار كند. بازيگران اصلي ما نيز نخستين تجربه كمدي را در اين فيلم داشتند. آنها هم ريسك كردند تا در اين فيلم بازي كنند. آنها بسيار موفق بودند و نشان دادند كه يك بازيگر چه قابليتهايي ميتواند داشته باشد. عليرغم همكاري خوبي كه صداوسيما داشته اما ساير فيلمها از امكاناتي برخوردار هستند كه ما در بخش خصوصي از آن بيبهره هستيم. اميدوارم و اطمينان دارم كه فيلم خودش را تبليغ خواهد كرد.
به عنوان تهيهكننده در نخستين تجربه كاري يك كارگردان جوان در كنارش حضور داشتيد به هرحال يكي از دغدغهها بازگشت سرمايه است با اينكه در سينماي ايران همچنان ستاره وجود ندارد به معني آنچه كه بايد باشد اما به هر حال وجود بازيگران مطرح بخشي از اقبال عمومي را با خود همراه ميكند براي چنين نقشي بازيگران ديگري چون رضا عطاران ميتوانستند نخستين گزينه باشند آيا به آنها فكر كرديد يا شماهم به ريسكپذيري اعتقاد داريد؟
البته عطاران هم يكي از گزينهها بود با وي صحبت شد اما خودش هم اين نظر را داشت كه چنين كاراكتري را تجربه كرده است ونمي تواند حضورش مثبت ارزيابي شود. ما برآوردي داشتيم، ابتدا بايد به برآورد بودجه خود دقت ميكرديم. نميتوانستيم تماماً از چهرههاي مطرح استفاده كنيم. در بخش خصوصی اين فيلم ساخته شد و واقعاً در تامين بودجه در ابتدا با مشكل مواجه بوديم. مركز گسترش سينماي مستند و تجربي به ما قول داد كه پاي كار باشد اما زماني كه در دل كار بوديم ديگر جواب تلفن ما را هم ندادند.
*****
آرمان / سالهاست ميخواهم سريالي درباره امام رضا (ع) بسازم
محمدحسين لطيفي با اشاره به خلاصه داستان سريال «از عشق آباد تا عشق آباد» بيان كرد كه چند سال است قصد ساخت آن را با موضوع امام رضا(ع) دارد اما شرايط فراهم نميشود. محمدحسين لطيفي در گفتوگو با مهر با اشاره به طرح و فيلمنامه سريال «از عشق آباد تا عشق آباد» كه چندين سال است دوست دارد آن را درباره امام رضا(ع) بسازد بيان كرد: طرح اين سريال از طرف يكي از دوستان از مشهد است و «حامد عنقا» نويسندگي آن را بر عهده داشته و در ۱۸ قسمت فيلمنامه سريال آماده شده است. وي ادامه داد: اين يك كار بسيار دوست داشتني و زيباست و داستان آن در سالهاي ميان ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ اتفاق ميافتد.
كارگردان سريال «صاحبدلان» با اشاره به اينكه قصه اين اثر به تاريخ معاصر تعلق دارد، توضيح داد: من اميدوارم بالاخره شرايط ساخت براي مجموعه «از عشق آباد تا عشق آباد» فراهم شود و اگر نشود ديگر شايد قسمت من نبوده است و فيلمنامه دست ديگري خواهد افتاد و او ميسازد. لطيفي اضافه كرد: سالهاست كه قصه چنين سريالي آماده است و من دوست دارم اثري براي امام رضا (ع) بسازم اما اي دريغ كه هنوز شرايط فراهم نشده است. كارگردان سريال «تنهايي ليلا» ابراز اميدواري كرد، تلويزيون به لحاظ شرايط مالي به وضعيت حدود ۶ تا ۷ سال پيش خود بازگردد و بيان كرد: اميدواريم مشكلات بين دولت و تلويزيون رفع شود البته بايد درباره اين مسائل حرف بزنيم تا حل شود. بودجه تلويزيون هنوز مشكلاتي دارد، بنابراين ما هم نميتوانيم سراغ كارهاي سنگين برويم. «از عشق آباد تا عشق آباد» هم پروژهاي نيست كه به آساني ساخته شود. وي ادامه داد: حدود ۶۵ درصد از پروژه «از عشق آباد تا عشق آباد» در مسكو و در كشورهاي تازه استقلال يافته اتفاق ميافتد و كار پرهزينهاي است. كارگردان سريال «تنهايي ليلا» با بيان اينكه اميدوار است بتواند زودتر اين اثر را به توليد برساند، بيان كرد: در داستان اين سريال تركيبي از همه فضاها به علاوه موضوع امام رضا (ع) را داريم، ما چندين بار تا نزديك ساخت و توليد پيش رفتيم اما كار به انجام نرسيد.
*****
ابتکار / چرا ارکستر آلمانی نباید به ایران بیاید؟
پس از اعلام خبر حضور ارکستر برلین در ایران، برخی مسوولان و منابع خارجی و داخلی به این اتفاق واکنش منفی بروز دادند. این واکنشهای دو طرف متضاد، این پرسش را بهوجود آورده که تصمیم دقیق و درست واقعا کدام است؟
هنوز مدت زیادی از اجرای ارکستر فیلارمونیک چین در تهران نگذشته بود که خبر حضور ارکستر سمفونیک برلین به رهبری «دانیل بارنبویم» در ایران، در رسانههای کشور منتشر شد.
خشم اسراییل از وقوع رویدادهای فرهنگی مهم در ایران
باز شدن درهای ایران روی سایر کشورهای دنیا بهمنظور تبادلهای فرهنگی، خوشحالکننده بهنظر میرسید و خبر از روزهای متفاوتی در موسیقی ایران میداد؛ تا اینکه «گاردین» ششم شهریورماه، درباره خشم رژیم صهیونیستی از وقوع رویدادهای فرهنگی مهم در ایران، مطلبی را منتشر کرد.ماجرا از این قرار است که وقتی مسوولان رژیم اشغالگر قدس مطلع شدند که احتمال دارد ارکستر برلین به رهبری «دانیل بارنبویم» به ایران سفر و در این کشور اجرایی داشته باشد، با توجه به شناختی که از رهبر این ارکستر و دیدگاه ضداسراییلیاش داشتند، از آنگلا مرکل - صدراعظم آلمان - خواستند تا مانع اجرای ارکستر برلین شود. آنها در عین حال به روش خود، دست به افشاگری نسبت به وجود تابعیت اسراییلی این رهبر ارکستر زدند.«میری رگو» وزیر فرهنگ رژیم غاصب اسراییل در اینباره درصفحهی فیسبوک خود نوشت: «من در نامهام به مرکل تاکید کردم، حضور دانیل بارنبویم در ایران به تلاشهای اسراییل برای جلوگیری از توافق هستهای ایران صدمه میزند و موجب تقویت موضع به رسمیت شناخته نشدن اسراییل خواهد شد. البته معتقدم که اگر قرار باشد از حضور این ارکستر و رهبرش در ایران جلوگیری شود، آلمان بهدرستی رفتار خواهد کرد.»او همچنین بارنبویم را به «استفاده از فرهنگ بهعنوان سکویی برای بیان اعتقادات سیاسی ضداسراییلی خود» متهم کرد.این خبر به سرعت در رسانههای ایران هم انتشار پیدا کرد و واکنشهایی را درپی داشت. سخنگوی وزارت ارشاد پس از پیگیری خبرنگاران، دربارهی این موضوع اعلام کرده است: هنرمندان منتسب به رژیم صهیونیستی، در ایران جایی ندارند و اجرای ارکستر برلین در ایران منتفی است.
علی رهبری: از هول حلیم در دیگ نیفتیم
پس از این رویدادها، مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران نیز در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: رایزنی با این ارکستر توسط من انجام نشده است، اما وقتی به تهران آمدم، ارکسترهای بسیاری از کشورها آمادگی خود را برای داشتن تبادل فرهنگی با ما اعلام کردند.علی رهبری ادامه داد: مهمترین وظیفه برای من این است که برنامههای داخلی ارکستر سمفونیک تهران با عنوان «از مهر تا مهر» بهخوبی اجرا شود.او همچنین گفت: همزمان با دورانی که من رییس فیلارمونیک بروکسل (آلمان) شدم، درهای کشور بلژیک، مانند شرایط کنونی ایران، روی دنیا باز شده بود. من آن زمان خیلی جوان بودم و در کنار مدیرعامل ارکستر بروکسل (آندره لاپورت) که تجربهی زیادی داشت، آموختم که از هول حلیم نباید در دیگ افتاد.
دانیل بارنبویم کیست؟
«دانیل بارنبویم» یکی از رهبران مشهور ارکستر و متولد آرژانتین است. او در مقطعی از زندگی همراه خانوادهاش به اسراییل سفر کرد؛ اما در سال 2008 یک شهروند فلسطینی شد و همیشه به این موضوع در رسانهها افتخار کرده است. درواقع بارنبویم، تابعیت اسپانیایی، آرژانتینی و فلسطینی نیز دارد.او که از رهبران مطرح ارکستر در جهان بهشمار میرود، چهرهای جنجالی در سرزمینهای اشغالی محسوب میشود و علت اصلیاش نیز مخالفتهایش با اشغالگریهای رژیم صهیونیستی در مناطق فلسطینی است.حالا شخصیت ضد اسراییلی او باعث شده تا مسوولان ارشد رژیم اشغالگر قدس از حضورش در ایران هراس داشته باشند. از سوی دیگر، به نظر میرسد وزارت ارشاد بهعنوان نماینده دولت در حوزه فرهنگ و مسوول مستقیم در جریان برگزاری این ارکستر هم با حضور این هنرمند در ایران، بهدلیل وجود تابعیت اسراییلی در کارنامهاش و نه تفکرات ضد صهیونیستیاش مخالفت کرده است. این رفتار که البته نسبت به بررسیهای احتمالی و استعلامهای مربوطهاش، اطلاعرسانی چندانی صورت نگرفته، این پرسش را پدید آورده است که آیا در این موضوع، صرفا صورتمساله برای جلوگیری از هرگونه شائبهای حذف میشود، یا بهراستی تصمیم درستی مبتنی بر منافع و ارزشهای ملی صورت میگیرد؟
*****
اعتماد / دست نوشته اخوان در دفتر يادداشت آيتالله خامنهاي منتشر ميشود
به مناسبت سالگرد درگذشت مهدي اخوان ثالث -شاعر معاصر- پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI. IR دستنوشته مرحوم اخوان را كه در سال ۱۳۴۱ در دفتر يادداشت آيتالله خامنهاي نوشته شده است، منتشر ميكند. اخوان ثالث قطعه صبوحي را در دفتر آيتالله خامنهاي نوشته و توضيحاتي درباره اين قطعه داده است. در پايان نيز يك رباعي نوشته است. اشعار اخوان ثالث زمينه اجتماعي دارند و حوادث زندگي مردم در آن زمان را به تصوير كشيده است و داراي لحن حماسي آميخته با صلابت و سنگيني شعر خراساني بوده و اشعار او دربردارنده تركيبات نو و تازه بوده است. اين شاعر در سرودن شعر به سبك كلاسيك در قصيده سرايي (به شيوه اساتيد كهن خراسان و خاصه منوچهري) و غزلسرايي (ارغنون از جمله فعاليتهاي اين دوره اوست) و نيز به سبك نو (به شيوه نيما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمايي كرد.
*****
اطلاعات / انتشار دوره جدید «فرهنگ اسلامی»
اولین شماره از دوره جدید نشریه فرهنگ اسلامی به صاحب امتیازی دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، مدیرمسئولی، علیاکبر اشعری و سردبیری محمدحسن زورق منتشر شد.
در شماره جدید فرهنگ اسلامی این مطالب به چاپ رسیده است: قدردانی رهبر انقلاب از مجاهدت صادقانه تیم هستهای، مجریه ریشه در گذشته امید به آینده، بحرین در گذر تاریخ (حسن رویوران)، آل خلیفه و سیاست سرکوب مسلمانان و تخریب اماکن اسلامی(دکتر حسن بشیر)، میزگرد ماه: «سرکوب مردم انقلابی بحرین همچنان ادامه دارد» با حضور ابراهیم متقی، احمد کاظمزاده، حسین رویوران، شیخ عبدالله دقاق، محمد ایرانی، محمدحسن زورق، علیاکبر اشعری، علیرضا قزوه، حسین شیخالاسلام، سیدحسن حسینی و حمیدرضا دهقانی، بررسی علل وقفه در پیروزی انقلاب ناتمام بحرین و چشمانداز آن (احمد کاظمزاده)، مختصات رسانه اسلامی از منظر قرآن کریم(احمد زرنگار، مرتضی مطهری)، تشکیل شورای نظارت بر صلح جهانی(حسین رویوران)، شاه و شاعر در بحرین(سعید صالح)، دو تصویر از مبارزات بحرین و آیات قرمزی در ایران، شهید و شهادت در شعر شاعران انقلاب(عباس کیقبادی)، شوروی آمریکا و مسأله افغانستان(احمد مهاجر)و…
شماره جدید فرهنگ اسلامی در ۲۶۷ صفحه و با بهای۷۵۰۰تومان منتشر شده است.
*****
ایران / برگزاری نمایشگاه کتاب مسکو با میزبانی از ایران به عنوان میهمان ویژه
دور دیگری از نمایشگاه بینالمللی کتاب مسکو در شرایطی برپا میشود که مسئولان برگزاریاش در این دوره میزبانی ایران را به عنوان میهمان ویژه برعهده خواهند داشت. فرصتی که برای ما امکان معرفی هر چه بهتر داشتههای فرهنگی و علمیمان را فراهم خواهد کرد.
به گزارش «ایران»، سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد در نشست خبری «ایران میهمان ویژه نمایشگاه مسکو» که دیروز در سرای اهل قلم برگزار شد، با اشاره به فرصتی که این میهمان شدن پیش روی مسئولان فرهنگی کشور میگذارد؛ گفت: «از جمله سیاستهای مهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در ابعاد کلیتر آن دولت در دوره جدید استفاده از دیپلماسی فرهنگی به عنوان نقطه اتصالی در روابط میان کشورها است.»
بر اساس گفتههای صالحی برای تحقق این هدف راهکارهای مختلفی اندیشیده شده که از جمله آنها میتوان به حضور در نمایشگاههای بینالمللی کتاب جهان اشاره کرد. وی در همین رابطه تأکید کرد: «اینکه چگونه میتوان از این حضور به عنوان راهی در تحقق دیپلماسی فرهنگی استفاده کرد بحثی بود که از حدود هفت- هشت ماه قبل به آن پرداختیم. نتیجه این بررسیها هم برنامههای مختلفی شد که در این چند روز برگزاری نمایشگاه برای بازدید کنندگان خواهیم داشت.» همان گونه که اشاره شد حضور در این نمایشگاه به عنوان میهمان ویژه فرصت خوبی برای گسترش روابط فرهنگی- سیاسی به شمار میآید. این فرصت را متولیان فرهنگی ارشاد نیز طی دو سال گذشته در برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در اختیار کشورهای افغانستان و عمان گذاشتهاند. به گفته صالحی میهمان ویژه شدن امکان معرفی عمیقتر را برای کشور مذکور ایجاد میکند.
آن طور که معاون فرهنگی وزارت ارشاد و مدیر عامل نمایشگاههای فرهنگی ایران درباره برنامههای این دوره از نمایشگاه مذکور گفتند؛ در این دوره ایران با استفاده از هنرهای موسیقی، تصویرگری، نگارگری، خوشنویسی و هنرهای نمایشی به ارائه بخشی از فرهنگ و تمدن این سرزمین به بازدیدکنندگان خواهد پرداخت.
خطهای ارتباطی ایران با کشورهای دیگر را گسترش بخشیم
صالحی تصریح کرد: « باید خطهای ارتباطی ایران با کشورهای دیگر را با استفاده از ظرفیت نمایشگاههای بینالمللی کتاب گسترش بدهیم. باید تلاش شود تا طرف روس را به ادبیات ایران بویژه در دوران معاصر علاقهمند سازیم چراکه به هر حال ادبیات کلاسیک فارسی در روسیه شناخته شده است و این نیاز در زمینه ادبیات معاصر بیشتر احساس میشود.» نمایشگاه کتاب مسکو در حالی برگزار میشود که مسئولان فرهنگی کشورمان قصد رونمایی از دوازده کتاب فارسی به روسی را در این رویداد فرهنگی و برای معرفی به بازدیدکنندگان دارند. امیر مسعود شهرام نیا، مدیر عامل مؤسسه فرهنگی نمایشگاههای ایران درباره فضایی که در اختیار صنعت نشر ما خواهد بود، گفت: «در نمایشگاه این دوره فضایی بیش از 300 متر در اختیار غرفه ایران قرار گرفته البته در بخشهای دیگری از نمایشگاه نیز فضاهای دیگری در اختیار مسئولان فرهنگی کشورمان خواهد بود.»
مدیر عامل مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران در پاسخ به «ایران» در مورد نحوه حضور ناشران خصوصی در این نمایشگاه به چه شیوهای است تصریح کرد: «مدتها قبل از برگزاری نمایشگاه شرایط حضور در نمایشگاه برای ناشران به اعلام فراخوان عمومی رسید و ناشرانی که علاقهمند بودند درخواست خود را ثبت کردند. البته برخلاف تصور ناشران خصوصی تمایل چندانی برای شرکت در این نمایشگاه نشان ندادند و ما حتی ناچار به تشویقهایی برای این کار شدیم.»
آن طور که شهرام نیا گفت ناشران خصوصی به صورت رایگان قادر به حضور در غرفه ایران خواهند بود و از ناشران دولتی نیز به سبب امکاناتی که در اختیار دارند مبلغی کسب خواهد شد تا عدالت برقرار شود. در ادامه مراسم و پس از پایان گفتههای صالحی و شهرام نیا از پوستر ایران در این نمایشگاه رونمایی شد. به گفته شهرام نیا، این پوستر بر مبنای خطاطی، نگارگری و مینیاتور ایرانی طراحی شده است. علاوه بر این تلاش شده تا در غرفه کشورمان با استفاده از طرحهای شاهنامه شاه طهماسب و خطاطی، ایران میزبان بازدید کنندگان از این رویداد فرهنگی باشد.
*****
جام جم / صفآرایی تکفیریها علیه فیلم مجیدی
بزرگترین فیلم تاریخ سینمای ایران در حالی هفته گذشته به اکران عمومی درآمد که با استقبال و مخالفت برخی نهادهای رسمی در کشورهای عربی روبرو شد.
فیلم تاریخی «محمّد رسول الله» به کارگردانی مجید مجیدی بزرگترین اثر سینمای ایران محسوب می شود که پیش از اکران عمومی و حتی پس از اکران با استقبال برخی کشورهای عربی و مخالفت برخی دیگر مواجه شده است. برخی صداهای مخالف در تعامل با این فیلم در حالی بلند شدند که مجید مجیدی کارگردان این فیلم صراحتا اعلام کرده که در نگارش فیلمنامه از روایت ها و منابع مورد تأیید مسلمانان ـ و نه تنها شیعیان ـ بهره برده است.
در این میان برخی رسانه های عربی نیز با حمایت از ساخته مجید مجیدی، آن را اثری بزرگ توصیف کردند. از جمله این رسانه ها می توان به شبکه لبنانی «المنار» اشاره کرد که با انتشار گزارشی در این خصوص تصریح کرد: انتظار می رود که اکران عمومی فیلم محمد رسول الله (ص) با استقبال گسترده مردمی مواجه شود. اکران این فیلم همچنین مورد استقبال برخی دیگر از رسانه های عربی از جمله پایگاه لبنانی العهد و شبکه المیادین قرار گرفت.
اما آنچه که در این میان موجب شگفتی شده مواضع برخی از کشورهای عربی در مخالفت با این فیلم ارزشمند است که به گفته سازندگان آن هدف اصلی ساخت فیلم، تحکیم وحدت میان مسلمانان به شمار می رود. البته حملات جریان های تندرو و افراطی به این اثر از حدود هشت سال پیش که ساخت آن آغاز شد، باز می گردد. اکثر فریادهایی که در گوشه و کنار کشورهای عربی بر سَر فیلم محمد رسول الله (ع) وجود دارد، از کشورهایی نظیر عربستان سعودی، مصر و کویت شنیده می شوند. این در حالی است که سازندگان فیلم در پاسخ به مخالفت هایی که در این خصوص وجود دارد، تصریح کرده اند که منتقدان پیش از مشاهده فیلم مسائلی را مطرح کرده اند که با واقعیت سازگار نیست.
پس از آغاز نخستین روزهای ساخت فیلم محمد رسول الله (ص) رسانههای عربستانی و مصری موج گسترده حملات خود به این فیلم را به راه انداختند.
مسأله مربوط به «نمایش چهره» پیامبر اسلام (ص) از جمله بهانه هایی است که جریان های سلفی تندرو برای تاختن بر فیلم محمد رسول الله (ص) آن را دستاوزیر خود قرار دادند. این در حالی است که پیش از اکران فیلم، بارها و بارها عوامل این فیلم توضیح داده بودند که قرار نیست چهره پیامبر اسلام (ص) در این فیلم به نمایش درآید.
در همین ارتباط «عجمیل النشمی»، رئیس سابق دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی کویت مدعی است: «بازی در نقش بزرگانی همچون پیامبر اسلام (ص)، باب جرأت را بیش از پیش بر معاندان برای تاختن بر ارزش ها و مقدسات مسلمانان باز خواهد کرد». وی ادامه می دهد: «سخن گفتن بازیگر در جایگاه پیامبر(ص) مستلزم دیالوگهایی است که ممکن است آنها را آن حضرت بیان نکرده باشند». این در حالی است که دست اندرکاران فیلم عظیم محمد رسول الله (ص) بارها تأکید کرده اند که تمامی جزئیات بر اساس مستندات و اسناد تاریخی مورد تأیید تمامی مسلمانان به تصویر کشیده شده است.
«عباس شومان» معاون شیخ الازهر از دیگر چهرههایی است که مخالفت خود با نمایش فیلم محمد رسول الله (ص) را اعلام کرده است. وی در گفتگو با روزنامه «المصری الیوم» در کمال تعجب مدعی شده است: تلاش ایران برای اکران فیلمی که در آن پیامبر اکرم(ص) به تصویر کشیده شود مخالف اصول اسلامی و عقیده اهلسنت است».
از دیگر مهمترین چهرههای مخالف این اثر بزرگ می توان به «احمد المسلمانی» اشاره کرد. وی در موج رسانهای علیه ایران در سودان که منجر به بسته شدن رایزنی فرهنگی ایران شد، نقش مهمی ایفا کرد. این فرد اخیرا تصریح کرده است که لازهر از به تصویر کشیده شدن پیامبر اکرم(ص) در این فیلم نگران است.
در همین حال، اتحادیه جهانی «شناخت و نصرت پیامبر (ص)» که از تشکل های دینی عربستان محسوب می شود، اعلام کرده است که هیچکس حق ندارد چهره پیامبر اسلام (ص) را در فیلم نمایش دهد. این اظهارنظر در مخالفت با فیلم محمد رسول الله (ص) در حالی مطرح می شود که از روز اول هم قرار نبوده چنین اتفاقی در این فیلم رخ دهد.
از سوی دیگر، گفته می شود که مقامات آل سعود به منظور جلوگیری از مشاهده فیلم محمد رسول الله (ص) توسط شهروندان عربستانی، کمپین هایی را علیه آن تشکیل داده اند. رژیم آل سعود که همواره در راستای گسترش تفکر تکفیری و وهابیت گام برداشته است، این بار عزم خود را جزم کرده تا مانع از آشنایی شهروندان سعودی با حقیقت سیره پاک پیامبر اسلام (ص) در کودکی شوند.
«الفتاح العواری» سرپرست دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر مصر نیز در گفتگو با «رویترز» تصریح کرد: «آنچه که امروز تمامی مجامع علمی ـ دینی مهم و در رأس آنها مجمع پژوهشهای الازهر به آن رسیده این است که به نمایش درآوردن انبیاء و اولیاء الهی جایز نیست». این سخن اگر چه درست است، اما مقامات الازهر هیچگاه به این سؤال پاسخ ندادند که چرا با وجود اعلام چندباره عدم نمایش چهره پیامبر (ص) در فیلم، چرا باز هم بر طبل مخالفت خود کوبیده و می کوبند.
در همین حال، «سامی یوسف» یکی از مشهورترین خوانندگان مسلمان در جهان در واکنش به برخی مخالفتها نسبت به فیلم محمد رسول الله (ص)، در گفتگو با رویترز اظهار داشت که برخی منتقدان فیلم آن را مشاهده نکرده اند و آنها از این فیلم انتقاد می کنند تنها به این دلیل که ایران سازنده آن است.
روزنامه «الوسط» بحرین نیز در گزارشی با اشاره به انتقادات و جوسازی های جریان های سلفی علیه فیلم محمد رسول الله (ص) نوشت: صرف نظر از آنچه که در مخالفت با این فیلم به گوش می رسد، نکته قابل اهمیت این است که رهبر عالی ایران با حضور خویش بر سر صحنه فیلمبرداری از فیلم، حمایت کامل و قوی خود از سازندگان و دست اندرکاران آن را اعلام کردند».
در این میان، روزنامه انگلیسی «گاردین» نیز با پیوستن به جرگه مخالفان فیلم محمد رسول الله (ص) در گزارشی مدعی شد: «این فیلم، یکی از پرابهام ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران به شمار می رود». این روزنامه در بخش دیگری از گزارش خود به بودجه فیلم محمد رسول الله (ص) اشاره کرده و می نویسد: «بسیار موجب شگفتی است در کشوری همچون ایران که با شدیدترین بحران های اقتصادی مواجه است، بودجه ای بیش از ۳۵ میلیارد دلار برای ساخت یک فیلم اختصاص داده می شود». بسیاری از تحلیلگران معتقدند که گزارش هایی از این دست که در رسانه های جهان منتشر شده اند، گویای این حقیقت است که فیلم محمد رسول الله (ص) پروژه ای عظیم بوده و توانسته رسالتی را که بر عهده داشته به نحو احسن به اتمام برساند و همین عامل خشم رسانه هایی عربی و غربی همچون گاردین است.
از سوی دیگر، روزنامه ترکیه ای «دیلی صباح» با انتشار گزارشی با بیان اینکه چهار جوان ترکیه ای از جمله یک نویسنده موفق شدند پیش از پخش فیلم محمد رسول الله (ص) در همایش مونترال کانادا، یک نسخه از آن را مشاهده کنند، نوشته است: «ساخت فیلمی در این سطح قابل ستایش است. این فیلم ابعاد اجتماعی حاکم بر جامعه اعراب در صدر اسلام را به خوبی به نمایش کشیده است».
در همین حال روزنامه «قدس آنلاین» نیز ضمن حمایت از فیلم محمد رسول الله (ص) می نویسد: این فیلم با استناد به روایت های تاریخی نوشته شده است و اگر مخالفان سندی مبنی بر عدم تطابق بخش هایی از آن با واقعیت دارند، باید ارائه کنند». (مهر)
*****
جام جم / استقبال پرشور مردم مریوان از شهدای گمنام
پیکر مطهر ۱۷ شهید گمنام با حضور اقشار مختلف مردم و مسئولان وارد شهرستان مریوان شد و قرار است که این کاروان طی روزهای یکشنبه و دوشنبه راهی تعدادی دیگر از شهرهای استان کردستان شود.
ساعاتی قبل و با حضور جمعی از مسئولان استانی و کشوری پیکر مطهر ۱۷ شهید گمنام از طریق مرز باشماق مریوان وارد خاک کشورمان شدند.
در این مراسم که با حضور رئیس ستاد تحقیق و تفحص شهدا، استاندار کردستان، مدیران و مسئولان شهرستان مریوان و اقشار مختلف مردم همراه بود، پیکر این ۱۷ شهید گمنام با استقبال وارد خاک کشورمان شدند.
همچنین قرار است که تا دقایقی دیگر مراسم استقبال و تشییع این ۱۷ شهید گمنام با حضور اقشار مختلف مردم در داخل شهر مریوان برگزار شود.
رئیس ستاد تحقیق و تفحص شهدا و استاندار کردستان در مراسم استقبال از پیکر این ۱۷ شهید گمنام در مرز باشماق مریوان سخنرانی کردند.
سید محمد باقرزاده در مراسم استقبال از شهدای گمنام در مرز باشماق مریوان ضمن تقدیر از مسئولان اقلیم کردستان گفت: شهدای گمنام سند افتخار و اقتدار نظام اسلامی هستند.
وی با اشاره به پیام حضور مردم در مراسم استقبال از شهدای گمنام عنوان کرد: دشمنان همواره از راه های گوناگون در صدد ایجاد اختلاف و تفرقه در میان ملت ایران هستند و می طلبد مردم همواره در این راستا بیدار باشند و حضور در این گونه برنامه ها خنثی کننده توطئه های دشمنان است.
رئیس ستاد تحقیق و تفحص شهدا با اشاره به بصیرت و آگاهی مردم استان کردستان عنوان کرد: کردستان و پیشمرگان مسلمان این مرز و بوم، بویژه شهرستان مرزی مریوان همواره بیدار بوده و تا آخرین قطره خون از عزت و شرف مهین خود دفاع کرده و در مقابل توطئه های دشمنان پایداری خواهند کرد.
عبدالمحمد زاهدی استاندار کردستان نیز در این مراسم طی سخنانی با اشاره به جایگاه و اهمیت شهدای گمنام در راستای افزایش عزت و افتخار نظام اسلامی گفت: شهدای گرانقدر ایران اسلامی در کنار پیشمرگان مسلمان کُرد جزو سرمایه های بزرگ ملت مسلمان ایران هستند.
بعد از تشییع شهدا در شهر مریوان، این کاروان راهی شهرستان های سقز و دیواندره می شود و سپس روز دوشنبه ساعت ۹:۳۰ تا ۱۱:۳۰ مراسم تشییع و استقبال از شهدای گمنام در شهر سنندج نیز برگزار می شود.
حضور کاروان شهدای گمنام از شهرهای دهگلان، قروه، سریش آباد و بیجار نیز برنامه ریزی شده است و قرار است که این مراسم ها طی روزهای دوشنبه و سه شنبه نیز برگزار شود.
بر اساس اعلام مسئولان مربوطه، این شهدای گرانقدر در عملیات های والفجر۴، والفجر۹، والفجر۱۰ و نصر ۷ به شهادت رسیده اند و پیکر پاک آنها در مناطق عملیاتی پنجوین، دربندی خان، چوارتا، بلفت و کرکوک کشف شده است.
*****
جمهوری اسلامی / دو کبوتر سپید بال عشق
امروز سالروز عروج ابدی دو کبوتر سپیدبال عشق در آبی آسمان انقلاب اسلامی است. دو کبوتری که در آتش بیداد منافقان شباندیش و سیاه دل سوختند تا برق سوختن بالهای سپیدشان همچون جرقهای امید بر دلهای مومنان و خاری بر دل سیاه جنایتکاران باشد.
شهید محمدعلی رجایی در سال 1312 در شهر قزوین به دنیا آمد و در سن چهار سالگی از نعمت پدری که با پیشهوری امرار معاش میکرد محروم شد. در سال 1327 و در سن 14 سالگی در اثر فشار اقتصادی، قزوین را ترک کرده و به برادرش در تهران میپیوندد.
وی پس از مدتی با مدرک ششم ابتدایی به استخدام نیروی هوایی درآمد و با ترور «رزمآرا» از سوی فداییان اسلام جذب آنان شد و در جلساتشان شرکت کرد.
پنج سال در نیروی هوایی ماند که در این مدت دیپلم خود را نیز گرفت.
از همان سالهای ورود به نیروی هوایی با مرحوم آیتالله طالقانی، آشنا شد و در جلسات ایشان شرکت کرد.
به علت علاقه زیاد به شغل معلمی در سال 1335 وارد دانشسرای عالی شد و پس از فارغالتحصیل شدن در سال 1338 به عنوان دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام شد و در شهرستانهای خوانسار، قزوین و تهران به کار تدریس پرداخت.
وی در ادامه به فعالیتهای سیاسی روی آورد که منجر به دستگیری در اردیبهشت 1342 و زندان رفتن وی به مدت 50 روز شد.
پس از آزادی به اتفاق همفکرانش به سازماندهی مجدد هیات موتلفه پرداخت.
ازجمله فعالیتهای این شهید بزرگوار، ارایه خدمات فرهنگی در مدارس کمال، رفاه و تعاون اسلامی بود که با همکاری آقایان آیتالله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام والمسلمین شهید دکتر باهنر و شهید مظلوم آیتالله بهشتی انجام شد.
به دنبال سازماندهی هیات موتلفه به خارج از کشور سفر رفت و در فرانسه، ترکیه و سوریه فعالیت کرد.
به موازات دستگیری رهبران سیاسی، مجدد در سال 1353 دستگیر شد و به مدت چهار سال در زندان کمیته قصر و اوین حبس شد. شهید رجایی با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 آزاد شد و بلافاصله وارد صحنه مبارزه فرهنگی و سیاسی شد و به اتفاق عدهای از همفکرانش، تلاش گستردهای را به منظور بسیج و سازماندهی مبارزههای مخفی معلمان مسلمان آغاز کرد و موفق به ایجاد نخستین تشکیلات مخفی به نام انجمن اسلامی معلمان شد. او در سال 1358 به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.
در سال 1359 به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و پس از مدتی حضور موثر در این نهاد در همین سال به مقام نخستوزیری رسید.
وی در سال 1360 به عنوان رئیسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و حکم ریاست جمهوری او در تاریخ یازدهم مردادماه از سوی امام خمینی (ره) تنفیذ گردید.
شهید محمدعلی رجایی که در سادهزیستی، صراحت و مردمی بودن شهره خاص و عام بود، سرانجام در شهریور ماه 1360 در حالی که در جایگاه ریاست جمهوری کشور لحظهای از یاد محرومان و پابرهنگان جامعه غافل نبود، به همراه یار دیرینش دکتر باهنر به سوی معشوق عروج کرد.
شهید دکتر محمدجواد باهنر در سال 1312 در شهر کرمان در خانوادهای فقیر دیده به جهان گشود. در سن یازده سالگی در مدرسه معصومیه کرمان، تحصیل دروس طلبگی را آغاز کرد. از اوایل مهرماه سال 1327 به قم عزیمت کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت.
در سال 1332 توانست ضمن ادامه تحصیلات دینی موفق به گرفتن مدرک پنجم علمی قدیم شود و از سال 1333 تحصیل درس خارج را آغاز کرد. استاد او در این درس، امام خمینی(ره) بود. وی تا اوایل سال 1341 بیش از هفت سال در محضر امام علم آموخت.
شهید باهنر علاوه بر استفاده از دروس امام خمینی(ره)، تفسیر و فلسفه را از آیتالله علامه طباطبایی فرا گرفت.
وی در کنار دروس حوزه در دانشگاه الهیات به تحصیلات دانشگاهی روی آورد و پس از اخذ لیسانس الهیات در سال 1337 این رشته را تا دکترا ادامه داد.
او در عین حال موفق شد یک دوره فوق لیسانس امور تربیتی را نیز به پایان برساند. شهید باهنر سال 1336 فعالیتهای مطبوعاتی را آغاز و سالنامه مکتب تشیع را منتشر کرد.
از کارهای بسیار موثر این شهید بزرگوار پس از ورود به آموزش و پرورش، تالیف کتاب و جزوه تعلیمات دینی برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشسرا بود و توانست از این طریق مطالب آگاهیدهنده را در قالب مطالب آموزشی وارد کتابها کند.
وی همزمان فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد و در تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی و کانون توحید، نقش موثری ایفا کرد.
باهنر از سال 1341 همکاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی (ره) آغاز کرد و در اسفندماه سال 1342 پس از انجام سخنرانیهایی در مسجد هدایت، مسجدالجواد و حسینیه ارشاد به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه، دستگیر شد و پس از آن و به طور متناوب شش بار به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد.
شهید باهنر با انجام این سخنرانیهای آگاهیدهنده و حرکتزا از سوی رژیم شاه در سال 1350 ممنوعالمنبر شد.
او همچنین با هیاتهای موتلفه اسلامی همکاری مستمر داشت و پس از ترور منصور که باعث دستگیری عدهای از سران هیاتهای موتلفه اسلامی شد، با کمک شهید مظلوم آیتالله بهشتی و آیتالله رفسنجانی به فکر تاسیس یک تشکیلات نیمه علنی به نام مدرسه رفاه افتاد که به ظاهر به انجام کارهای امدادی، تشکیل صندوقهای قرضالحسنه و تشکیل مدارس مشغول بود و درواقع وسیلهای برای مبارزه مخفی به شمار میرفت.
شهید رجایی نیز در این مکان با آنان همکاری میکرد. آخرین مسئولیتی که پیش از پیروزی انقلاب از طرف امام(ره) به او واگذار شد، تشکیل کمیته تنظیم اعتصابها در زمان رژیم شاه بود.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام به عضویت شورای انقلاب درآمد. شهید باهنر پس از انقلاب فرهنگی به دستور امام(ره) در ستاد انقلاب فرهنگی مشغول فعالیت شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضویت در تنظیم مدارس، مسئولیت نهضت سوادآموزی نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی شورای انقلاب در وزارت آموزش و پرورش و نیز نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی از جمله مسئولیتهای شهید باهنر بود.
وی در زمان نخستوزیری شهید محمدعلی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد و پس از فاجعه شوم بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به عنوان دبیر کل این حزب انتخاب شد.
شهید دکتر باهنر، پس از انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری به عنوان نخستوزیر انتخاب شد ودر هشتم شهریور ماه 1360 به همراه همرزم دیرینهاش رجایی به درجه رفیع شهادت نایل شد. یاد و نام این دو شهید بزرگوار گرامی و راهشان پررهرو باد.
*****
خراسان / امتيازبندي معتبرترين سايت سينمايي جهان: «محمد رسولا...(ص)» بالاتر از فيلم «مصطفي عقاد »و «ده فرمان» ايستاد
يلم «محمد رسول ا...( ص) » مجيد مجيدي پس از نخستين نمايش جهاني خود در مونترال توجه رسانهها را به خود جلب کرد و نشريات مختلف به زبانهاي گوناگون به باز تاب نمايش اين فيلم در جشنواره مونترال پرداختند و در باره اين فيلم اظهار نظر کردند . فيلمي که در روزهاي پنج شنبه و جمعه گذشته در اين جشنواره به نمايش در آمد و با استقبال منتقدان مواجه شد.فيلم «محمد رسو ل ا... (ص)» ساخته مجيد مجيدي براساس نظر سنجي ۴۲۷ کاربر اينترنتي در سايت «آي ام دي بي» موفق به دريافت امتياز 8.7 درصداز ۱۰ امتياز شده است. رتبهاي که کمتر فيلمي موفق به دريافت آن ميشود. در حال حاضر بايد فيلم «محمد رسو ل ا...(ص)» را در ميان فيلم هاي مشابه اش که در هاليوود ساخته شده اند، صدرنشين دانست.فيلم هاي «الرساله » ساخته «مصطفي العقاد» 8.6، «ده فرمان» ساخته «سيسيل ب. دوميل» 7.9، «آخرين وسوسه مسيح» ساخته «مارتين اسکورسيزي» 7.6 و «نوح» ساخته «دارن آرنوفسکي» 5.9 امتياز دريافت کرده اند. به گزارش فارس، کاربراني که به فيلم «مجيدي» امتياز داده اند «محمد رسو ل ا...(ص)» را به شعري عاشقانه تعبير کرده و اين فيلم را يک نقاشي زيبا دانسته اندکه هر کسي از تماشاي آن در يک گالري لذت ميبرد.
گاردين: فيلم مجيدي فضايي دوستانه ميان شيعه و سني به وجود آورده است
روزنامه انگليسي زبان گاردين پس از اکران فيلم «محمد رسول ا...(ص)» در جشنواره فيلم مونترال نوشت: با وجود آن که احتمال ميرفت اين فيلم به يکي از جنجاليترين پروژه هاي سينمايي سال هاي اخير تبديل شود با جوي دوستانه روبه رو شد و در کمال تعجب فضايي دوستانه ميان شيعه و سني به وجود آورده است. به گزارش فارس اين روزنامه آورده است: فضاي کنفرانس مطبوعاتي آرام بود و مجيدي از تيم رقيب قطري خود که اخيرا در حال ساخت فيلم ديگري درباره حضرت محمد (ص) هستند، براي ساخت پروژه هاي آتي با موضوع اسلام دعوت به همکاري کرد. به گزارش ايرناروزنامه گاردين فيلم «محمد رسول ا ...(ص)» را از نظر معنوي صادق، مسئول و شاعرانه دانسته و نوشته است: بسياري از صحنههاي فاخر اين اثر توانسته نام مجيدي را با کارگردانان مطرح آثار سينمايي اواخر دهه 1980 همراه کند.
اسکاي نيوز: فيلم «محمد رسول ا...(ص)» يک موفقيت جهاني است
بسياري از رسانههاي ايتاليايي فيلم «محمد رسول ا...(ص)» را يک موفقيت جهاني براي مجيدي خواندند.به گزارش ايرنا، خبرگزاري اسکاي نيوز نوشت: هدف مجيدي در اين فيلم، شکستن تصوير خشونت آميزي است که در افکار عمومي از اسلام ارائه ميشود و گروههاي تروريستي مسلح افراطي مانند داعش خود را به اين دين نسبت ميدهند.مجيدي در اين فيلم درپي اتحاد ميان اهل سنت و شيعيان در تمام جهان از عراق تا يمن و سوريه است نه تفرقه ميان آن ها.
سامي يوسف : علماي الازهر فيلم «محمد رسول ا...(ص)» را نديده اند
سامى يوسف به عنوان خواننده يکي ازموسيقيهاي متن فيلم مجيدي درمصاحبه با رويترز گفت: من مطمئن هستم علماي الازهر و کسانى که از فيلم «محمد رسول ا...(ص)» انتقاد کرده اند هنوز اين اثرر ا نديده اند و مخالفت آنها بيشتر به دليل ترويج و حضور فرهنگي ايران در اين فيلم است.به گزارش فارس، اواشاره کرد بسيارشرم آور است درمقابل توليدات بسياري از زندگي حضرت مسيح وديگرپيامبران فقط دو محصول اصلي درباره توصيف زندگي حضرت محمد (ص) داريم.
«هافينگتون پست» فيلم مجيدي را باشکوه و اسطورهاي خواند
منتقد «هافينگتون پست» نشريه معتبر فرانسوي فيلم مجيدي را که به عنوان فيلم افتتاحيه جشنواره مونترال به نمايش درآمد باشکوه خواند. به گزارش مهر منتقد هافينگتون پست فرانسوي نوشت: «محمد رسول ا...(ص)» فيلمي رمانتيک-تاريخي است که چون يک نقاشي ديواري باشکوه بر کودکي حضرت محمد (ص) تمرکز دارد. اين محصول سه ساعته، يادآور فيلم هاي اسطورهاي مذهبي دهه ۱۹۵۰ است که همه احساسات خوب را منعکس ميکردند.
*****
راه مردم / سالار عقیلی در گفت و گو با «راه مردم»: اگر مردم از آواز خسته میشوند به خاطر اجرای آن خواننده است
عقیلی از ۸ سالگی فراگیری موسیقی را با نوازندگی سازهای مختلف آغاز کرد. برادر و مادرش علاقهمند به موسیقی و مشوق او بودند و پدرش که وکیل دادگستری بود بیش تر متمایل به پیشرفت تحصیلی او بود. او به هنرستان موسیقی رفت و از همانجا تصمیم به یادگیری آواز گرفت. او در طی بیش از ۵ سال نزد صدیق تعریف به فراگیری آواز پرداخت. هماکنون عقیلی افزون بر اجرا و ضبط آثار موسیقی به تدریس موسیقی در آموزشگاه خود و در هنرستان موسیقی مشغول است. او همچنین گروه رازونیاز را تشکیل داد؛ که اعضای این گروه عبارتند از: سالار عقیلی: آواز، حریر شریعت زاده: دف، حامد فکوری: تار، مهدی باقری: کمانچه، آرش فرهنگفر: تنبک و شهرام غلامی: عود. او به همراه این گروه کنسرتهای بسیاری در داخل و خارج از کشور اجرا کردهاست.
در جشنواره، موسیقی فجر سال ۱۳۷۵، «سالار عقیلی» جوانی ۱۸-۱۷ ساله، برای نخستین بار به روی صحنه میآید و موجب حیرت تماشاچیان میشود.
گفت و گوی ما چنین است:
گفتوگویمان را از حضور در پرطرفدارترین برنامه تلویزیونی شروع کنیم، بازخورد حضور در «خندوانه» چطور بود؟
بسیار خوب بود و برنامه خوبی از آب درآمد.، در واقع بعضی از برنامهها سبک هستد و من شرکت نمیکنم. شاید مجری برنامه «خندوانه» هم هرکسی به غیر از رامبد جوان بود شرکت نمیکردم.
بعد از کسالتی که برایتان رخ داد این روزها حالتان چطور است؟
خدا را شکر امروز حال و روز بهتری دارم و توانستم سلامتیام را تا حد زیادی به دست بیاورم. بعد از رضایت پزشک معالجم در شهر نیشابور روی صحنه رفتم و مشکلی هم پیش نیامد. از همه مردم ایران که در تمام این مدت جویای حالم بودند ممنونم. در واقع همین توجهات مردم عزیزمان است که ما هنرمندان را سرپا نگه داشته است. وقتی هنرمند میبیند که مردم دوستش دارند و به کارش احترام میگذارند، برای کار خودش هم تلاش میکند.
بعد از رضایت پزشک معالج روی صحنه رفتید؟
بله، نزدیک به هزار تلفن در طی این 5 روز بیماری به من شد و اولین کنسرتم بعد از کسالتم هم در شهر نیشابور چند روز پیش برگزار شد، برای من جالب بود که بیماری من از مشهد شروع و به مشهد ختم شد و اینکه در سرزمین امام رضا (ع) این اتفاق افتاد و سلامتی را از امام رضا (ع) خواستم را باید به فال نیک گرفت. فکر نمیکردم با توجه به داروهای مصرفی و با اینکه این بیماری روی صدای من تأثیر گذاشته بود، بتوانم کنسرت خوبی را اجرا کنم، اما خدا را شکر اجرای خوبی به جا ماند.
خبرهایی شنیدم مبنی بر حضورتان در اکسپوی میلان؟
بله در روز ملی اکسپوی میلان در روز اول شهریورماه در سالنی 1200 نفره با حضور مقامات سیاسی دو کشورایران و ایتالیا، همچون نخست وزیر ایتالیا و معاون رییس جمهور در این شهر روی صحنه خواهم رفت.
به عنوان نماینده موسیقی سنتی ایران چه آثاری را اجرا خواهید کرد؟
خوشحالم به عنوان نماینده ایران برای این کنسرت انتخاب شدم، من کارهای زیادی برای مملکتم خواندهام که هر کدام حال و هوای خودش را دارد. در این برنامه چند کار وطنی به اضافه قطعات موسیقی اصیل ایرانی برای شناساندن موسیقی ایران به خارجیهای حاضر در این برنامه ارائه خواهم کرد، چون نماینده هستیم باید این شکل از موسیقی را با اجرای کارهایی مثل "خوشه چین” معرفی کنیم.
شما دومین بار است که برای کنسرت به ایتالیا سفر میکنید؟
بله چند وقت پیش با ارکستر فرانسه در سه شهر مختلف کنسرتهایی با اجرای "اپرای مارکوپولو” اجرا کردیم، این اجراها به اسپانسری "پیر گاردین” در شهرهایی چون ونیز، لاکست (شهر مرزی فرانسه و ایتالیا)، لیدو د کامیوره به شکل نمایش متشکل از سه خواننده از کشورهای چین ، فرانسه و ایران برگزار شد.
در اجرای روز ملی ایران در اکسپو چه ارکستری را همراه خود میبرید؟
من در این سفر گروه 20 ساله "راز و نیاز” را که متشکل از نوازندگان خوب و همدل موسیقی است، در کنار خود دارم.
از اجرا با ارکستر ملی چه خبر؟
من هنوز از آخرین اجرا هیچ اطلاعتی ندارم، در حقیقت حتی فرصت نکردم به دنبال دریافت دستمزد هم بروم. هر زمان که ارکستر ملی دعوت کند این دعوت را با جان و دل میپذیرم و در خدمت ارکستر و استاد فخرالدینی خواهم بود. در مصاحبهای هم گفتم ارکستر ملی ملک شخصی کسی نیست هرکس صلاحیت داشته باشد میتواند در این ارکستر برای مردم بخوانند. به هر حال این رهبر ارکستر است که تصمیم میگیرد چه کسی در این ارکستر به عنوان خواننده حضور پیدا کند.
افتتاح ارکستر و سازمان ارکسترها در موسیقی اتفاقی خوش یمنی است، نظر شما چیست؟
بارها در مصاحبههایم خوشحالیام را ابراز کردم نه تنها من بلکه همه موزیسینها از هر اتفاق خوبی که در موسیقی ایران زمین میافتد خوشحال میشوند. اما امیدوارم اجراهای ارکستر چه ملی چه سمفونیک ادامه دار باشد. همه ارکسترها باید در داخل و خارج روی صحنه بروند تا مردم شاهد اجراهایشان باشند. وظیفه ما معرفی این برنامه برای کسانی است که آشنایی چندانی با موسیقی ندارند و باید بتوانیم با این معرفی همه را به موسیقی علاقهمند کنیم که امیدوارم با پیگیری مسوولان ذی ربط این اتفاق رخ دهد.
چندی پیش جشن آلبوم "سر هزار ساله” برگزار شد آلبومی که مدتها از انتشار آن میگذشت؟
اواخر اردیبهشت ماه آلبومم با عنوان "سر هزار ساله” توسط شرکت ایران گام منتشر شد و تاریخ انتشار آن مصادف با ماه رمضان و اجرای ارکسترهای ملی بود در نتیجه نتوانستیم رونمایی درستی داشته باشیم به همین دلیل چندی پیش یک رونمایی از این اثر که از ساختههای کیوان کیانیان است، داشتیم که بازتاب خوبی هم داشت.
به غیر از این آلبوم چه آثاری را در دست انتشار دارید؟
در حال حاضر 2 آلبوم در دست انتشار دارم که اولین آلبوم با عنوان "قافله سالار عشق” به آهنگسازی مازیار شاهی به یاد استاد محمدرضا لطفی است و دومین آلبوم نیز با همکاری جلیل عندلیبی ساخته شده که برای عنوان آن یک سری کاندید وجود دارد اما این عناوین هنوز به مرحله انتخاب نهایی نرسیدهاند.
اجرای زنده چطور؟
آخرین اجرایم با ارکستر ملی بود بعد از این در شهرستانهای ساری، اصفهان، زنجان و در آخر هم در اکسپوی میلان اجرا خواهیم داشت.
امروز موسیقی سنتی به مسیری میرود که ساز و آواز رو به فراموشی است، شما چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟
اگر مردم از آواز خسته میشوند به خاطر اجرای آن خواننده است، البته بستگی به شعر هم دارد وقتی خواننده شعر را درست بشناسد و مطالعه داشته باشد میتواند به بهترین شکل به شنونده منتقل کند شاید این انتقال صورت نمیگیرد. در کنسرت نیشابور دو غزل از خیام به اضافه آواز اصفهان با تمام گوشههایش را اجرا کردم و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت، در واقع ما نزدیک به 40 دقیقه ساز و آواز داشتیم و نکته جالب این قضیه این است که در این مدت صدا از مردم در نمیآمد! به جرات میگویم که مردم نیشابور یکی از بهترین و با فرهنگترین شنوندگان موسیقی هستند. من اجراهای زیادی برگزار کردم اما این را با اعضای گروه هم در میان گذاشتم که این کنسرت جزو بهترین اجراهایمان بود.
شما معتقد هستید موسیقی سنتی امروز به شکل خستهکنندهای تبدیل نشده است؟
موسیقی سنتی ریشه در فرهنگ و سنت ما دارد. این نوع از موسیقی مانند سی و سه پل یا تخت جمشید است که هیچ وقت از بین نمیرود.
اما امروز کمتر به این بخش از موسیقی توجه می شود؟
این کمتر بودن ظلم موزیسینها است نه خود موسیقی. علاوه بر این حرف خوب باید خوب گفته شود تا خوب تاثیر گذارد.
به نظر شما حال و روز موسیقی سنتی امروز چطور است؟
ما 70 میلیون جمعیت داریم آواز خواندن سنتی هم سخت است و کار هر خوانندهای نیست، مثل رانندگی کردن است امروزه خیلیها راننده هستند اما کمتر کسی راننده کامیون است، چرا که هرکسی توانایی این کار را ندارد.
پس برای همین است تهیهکنندهها بیشتر رو به برگزاری موسیقی پاپ میآورند؟
موسیقی پاپ همه فهمتر است و همه میتوانند به راحتی با آن ارتباط برقرار کنند، اما در موسیقی سنتی تا چند کتاب شعر نخوانده باشید نمیتوانید به مفهوم آن پی ببرید. در موسیقی پاپ انتخاب وجود ندارد. شما به عنوان ببینید وقتی که کنسرتهای پاپ برگزار میشود همه حملهور میشوند، اما در موسیقی سنتی اسامی به صورت آپشن درآمده و شما انتخاب میکنید اما در پاپ به این شکل نیست. موسیقی اصیل سنتی تخصصی است و باید به چیزی که میشوند شناخت داشته باشد یا ساز بزند. این شکل از موسیقی پیشترها در دربار پادشاهان بود و قشر فرهیخته آن را میشنیدند و بعد از آن وارد قشر فرهیخته جامعه شد برای همین است که هرکسی که اهل آن باشد، این نوع موسیقی را میپسندد.
*****
روزان / سه سینماگرتجلیل میشوند
در هفدهمین جشن خانه سینما از درویش، داودنژاد،ورهرام و پورصمیمی تقدیر میشود. در هفدهمین جشن خانه سینما قرار است برای سه سینماگر بزرگداشت برگزار شود و جایزه سیفالله داد نیز به علیرضا داوودنژاد تعلق گیرد.
در نشست رسانه ای هفدهمین جشن خانه سینما که یکشنبه ۸ شهریور ماه در خانه سینما برگزار شد، عنوان شد که بزرگداشت های جشن امسال به احمدرضا درویش، سعید پورصمیمی و فرهاد ورهرام اختصاص خواهد داشت.
همچنین جایزه سیف الله داد این جشن نیز قرار است به علیرضا داوودنژاد تعلق گیرد.
*****
سیاست روز / سعيد مستغاثی: سینمای ما انقلاب را سانسور میکند
سینمای مردمی و مخاطبپسند بیتردید چارچوب و قواعد معینی دارد و با بازنمایی تاریخ و منش فرهنگ و در یک کلام هویت مردم در قاب این هنر به محک آزمون گذاشته میشود. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم پدیدهاي است که بر بسیاری از معادلات جهانی اثرگذار بوده و نقش بیبدیل مردم در این پدیده غیرقابل انکار است. ورود سینما به عنوان هنری تاثیرگذار در بازتاب دادن این واقعه بزرگ تاریخی که در حال حاضر اصلیترین بخش هویت ملت ایران را به خود اختصاص داده است را با سعید مستغاثی، صاحب نظر، منتقد و نویسنده سینمایی به بحث و گفتوگو نشستیم که میخوانید.
سینمای کشورمان در طول سالهاي انقلاب چه نسبتی با شعارهای انقلاب اسلامی که اصلیترین آن استکبارستیزی است، داشته است؟ به عبارت دیگر آیا این مسئله ظهور و بروز مناسبی در عرصه سینمایی کشور داشته یا خیر؟
ابتدا باید ببینیم که واقعا سینمای ما باید استکبارستیزی و دشمنستیز باشد یا خیر. چون این مسئله گزارهاي است که بسیاری از اهالی سینما درباره آن معتقدند سینما اصلا نباید ایدئولوژیک باشد و مبانی استراتژیک را دنبال کند چراكه به زعم آنان سینما هنری است که باید درونیات هنرمند را بیرون بریزد. ولی وقتی به تاریخ سینمای دنیا و تاریخ سینمای کشورهایی مثل آمریکا، روسیه، فرانسه و... نگاه ميکنیم، ميبینیم که سینمای این کشورها موضع بسیار شدیدی در مقابل کشورهایی که به نوعی در مقاطع مختلف دشمن استراتژیک محسوب ميشد، داشتهاند.
در حقیقت بسیاری از فیلمسازان مطرح دنیا در مقابل این وقایع خنثی نبودند. از زمان جنگهاي اول و دوم علیه آلمان نازی گرفته تا دوران جنگ سرد فیلمسازان مطرح دنیا علیه این موضوعات فیلم ساختهاند. البته اگر جنگ را به دو نوع سرد و گرم تقسیم کنیم، الان ما نیز در دوران جنگ سرد هستیم که ما از آن به عنوان جنگ نرم نیز یاد ميکنیم.
در دوران جنگ سرد حجم عظیمی از فیلمها چه در آمریکا، انگلیس و چه در سایر کشورها علیه دشمنان استراتژیک خود که آن زمان همان شوروی سابق بود ساخته شده است و بسیاری از فیلمسازان مطرح در این زمینه ورود کردند و شخصیتهاي محبوبی نیز به واسطه این فیلمها خلق شده است. به طور مثال در آمریکا از جاسوسی به اسم جیمزباند فیلمهاي زیادی ساخته شد و شخصیتهایی که به جای جیمزباند بازی کرده و ميکنند مانند شان کانری، راجر مور و پیرس برازنان به یکی از محبوبترین بازیگران تاریخ سینما تبدیل شدهاند. تا همین الان نیز که حدود ۲۴ و ۲۵ سال است که دیگر مانند قبل اردوگاه سوسیالیستی وجود ندارد هم مجموعه جیمزباند ساخته ميشود و آخرین مجموعه از آن در سال آینده به نمایش در ميآید.
حتی در انگلیس هم مجموعهاي از آثار هری پالمر و مایکل کین را داریم، در فرانسه نیز کسی مثل ژان-لوک گدار که فیلمساز آوانگارد است فیلم آلفاویل را که درباره یک کاراگاهی به نام لمی کوشن است را ميسازد که داستان این فیلم نیز درباره جنگ سرد است. یا به طور مثال کسی مثل میکلآنجلو آنتونیونی که مورد وثوق بسیاری از فیلمسازان شبهروشنفکری است نیز فیلم زابریسکی را دارد و از این دست آثار در دهه ۸۰ بسیار زیاد است.
فیلمهاي برجستهاي مانند «کاندیدای منشوری» و «ترن» نیز در طول سالهايي ساخته شده است که وقتی اسناد سازمان CIA و سازمانهاي مشابه آن افشا شد، ميبینیم که ساخت چنین فیلمهايي در آمریکا به یک مانیفست تبدیل شده و برای فیلمسازی شان یک روال مشخص کرده بودند تا آثار طبق این روال باید بر علیه دشمنی که برایشان فرض شده است، ساخته شود. علاوه بر آن بودجهاي نیز برای این مسئله اختصاص داده شده بود و بسیاری از فیلمسازان در این ماجرا ورود پیدا کرده و ميکنند.
اینگونه آثار در چارچوب همان سینمای استراتژیک و ایدئولوژیک قرار ميگیرد؟
بله؛ چراكه آنها یک نوع مانیفستی داشته و دارند. در حقیقت در سال ۱۹۵۵ که در مراکز امنیتی و نظامی آمریکا تدوین شد، دفترچهاي با عنوان «جنگ صلیبی برای آزادی» منتشر ميشود که آنها در آن دفترچه گفتهاند باید سبک زندگی و ایدئولوژی آمریکایی را در مقابل سایر سبکهای زندگی دنیا عرضه کنیم.
آیا این مسئله در قالب مککارتیسم قرار داشت؟
خیر مک کارتیسم به افرادی باز ميگردد که آثارشان به نوعی با مانیفست تعریف شده مغایرت داشت و ميخواستند به اصطلاح ساز دیگری بزنند، ولی فیلمسازان بزرگی مثل جان فورد، جان وین، سیسیل بی دومیل و امثال آنها برای اجرای این مانیفست پای کار بوده و نظارت ميکردند. سیسیل بی دومیل کمپانی و پخش فیلمی را ایجاد کرد که در آن صدها فیلم ساخته شد و ميشود. فیلمهايي مثل پیتر پن، آلیس در سرزمین عجایب و... که شاید الان به نظر ما ساده بیایند ولی در آن زمان تولید و به کشورهای بلوک شرق فرستاده شد تا ایدئولوژی مدنظر آنها را تبلیغ کند و بسیاری از شخصیتهاي این آثار نیز محبوب ميشوند به خصوص شخصیتهاي فیلمهاي جاسوسی.
فیلمسازی انگلیسی مثل آلفرد هیچکاک، در تمام آن مقاطع علیه دشمنان استراتژیک کشور آمریکا فیلم دارد. چه در مقطع جنگ اول فیلمهايي مثل «بانو ناپدید ميشود»، «پله سی و سوم» و... و در جنگ جهانی دوم فیلمهايي مثل «خبرنگار خارجی». در دوره جنگ سرد نیز فیلمهايي مثل «پرده پاره»، «توپاز» را ميسازد که «توپاز» علیه کوبا ساخته شده است. یعنی علیه دشمنان استراتژیک آمریکا یک فیلمساز انگلیسی فیلم دارد، فیلمهايي که مورد موثق جریان شبه روشنفکری است.
ميتوان گفت این مسئله امروز شدت بیشتری در هالیوود پیدا کرده است؟
الان دشمن استراتژیکشان اسلام تعریف شده است. ميبینید که فیلمی نیست که در آن لگدی به اسلام تحت عناونین مختلف مانندتروریست، مرتجع، وحشت و... نزنند. البته این مسئله از همان اول در هالیوود وجود داشته است ولی از ابتدا اسلام را با تمسخر، مضحکه قرار دادن و... در آثارشان نشان ميدادند، ولی از فیلمهايي مثل «جنگیر» به بعد بحث اسلام در فیلمهاي هالیوودی به موضوع استراتژیک تبدیل ميشود. بعد از انقلاب اسلامی است که آنها عملا در فیلم هایشان مسلمانان راتروریست معرفی ميکنند.
البته این مسئله تنها به اسلام محدود نميشود، چراكه فیلمی مانند «حضرت نوح» ارتباطی به اسلام ندارد ولی دیدگاه فیلمساز ضد دینی است.
بله. دیدگاه مادیگرایانه هالیوود در فیلمها کاملا مشخص است. دیدگاهی که به نوعی نگاه نهادینه شده زمان رنسانس است و فیلمسازان هالیوودی آن را در آثارشان نشان ميدهند. به عبارت دیگر در آثار هالیوود این مسئله که خدا یک نیروی برابر با نیروی شر است و قدرت مطلق نیست و انسان جای خدا قرار ميگیرد که همان نگاه اومانیستی و سکولاریستی است را در آثار هالیوود نمایان ميکنند.
به عبارت دیگر آنها به طور کلی در برابر ادیان توحیدی موضع دارند ولی به طور مشخص در طول ۱۰ و ۱۲ اخیر فیلمهاي بسیاری علیه اسلام و ایران ساخته شده است و به صورت مصداقهاي بسیار ریز در فیلمها و سریالهایشان به این مسائل ميپردازند.
حتی فیلمسازی که ميگویند اروپاییترین فیلمساز آمریکایی است نیز وارد این حوزه شده و ابایی از نشان دادن بسیاری از مسائل در آثارش ندارد و یا امسال فیلمی مثال «پل جاسوسها» تازهترین اثر سینمایی استیون اسپیلبرگ که این فیلم نیز درباره جاسوسها و جنگ سرد است. البته این کارگردان بسیار به روز فیلم ميسازد و قطعا این فیلم نیز با این موضوع ولی متناسب با مسائل روز ساخته شده است. در حقیقت در سینمای استاندارد دنیا این مسائل وجود داشته و ریشه بسیار قوی دارد.
به نظر شما در کشور انقلابیاي مانند ایران این نوع گرایش سینمایی که فرمودید در کشورهای غیرانقلابی از همان پیدایش سینما پر رنگ بوده چه جایگاهی داشته است؟
اگر در اولین برخورد به عنوان یک ناظر بیطرف که سینمای غرب را در جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد دیده است و الان ميخواهد سینمای ایران را قضاوت کند، در نظر بگیریم به عقیده من اگر این ناظر سکته نکند، خیلی جای تقدیر دارد؛ چراكه این ناظر یک دفعه ميبیند کشوری مثل ایران که این همه درگیریهاي مستقیم با آمریکا و سایر کشورها داشته، هیچ فیلمی در این زمینهها نساخته است.در واقع انقلاب ما از ابتدا برای سینما مانیفست نداشت.
جالب است که در دوران جنگ سرد امریکا جاسوس ميگرفت از روسیه و اتفافا روسیه نیز آن را تکذیب ميکرد، فیلمهاي زیادی از سوی آمریکا در این زمینه ساخته شده است. ولی درخصوص ایران که خود آمریکاییها و اسرائیلیها ميگویند که فلان کار را ما در حق ایران انجام دادهایم، ميبینیم که متاسفانه هیچ عکسالعملی در سینمای ایران در مقابل این همه حمله و توطئه وجود ندارد. در واقع سینمای ما آنچه در واقعیت اتفاق افتاده را نیز نادیده ميگیرد.
در حقیقت یک نوع بیاعتنایی حساب شده در سینمای ایران وجود دارد؟
ميگویم اصلا به عنوان یک ناظر بیطرف به این مسئله نگاه ميکنیم. شما فرض کنید وارد یک کلاس شدهاید که همه در آن شلوغ ميکنند ولی ناظم در گوشهاي از کلاس بسیار آرام نشسته، قطعا شما به این ناظم شک ميکنید که یا وی دچار شک روحی شده یا اینکه مریض، ناتوان و عقبافتاده است، چراكه چطور ميشود یک فردی ناظم مدرسه باشد ولی هیچ کاری نکند. وقتی ناظر بیطرف با سینمای ایران برخورد ميکند، ميبیند هیچ نشانی از این همه ماجرا در سینما وجود ندارد.
به طور مثال درخصوص کودتای ۲۸ مرداد که همه غربیها اعلام کردهاند که آن کودتا را انجام دادهاند و همه اسناد و حرفها نیز این مسئله را اثبات ميکند، ميبینیم هیچ کسی در سینمای ما به این مسئله اهمیت نميدهد. در حالی که ۲۸ مرداد بسیار نزدیکتر از زمان جنگ سرد است که هنوز اسپیلبرگ درباره آن فیلم ميسازد، اسپیلبرگی که به نوعی خدای جامعه شبهروشنفکری است و این مسائل باعث ميشود که تحلیل دیگری از سینمای ایران ارائه ميشود.
تنها فیلمهاي ایرانی که اسم آمریکا در آنها آمده است، یکی «دست شیطان» ساخته حسین زندباف در سال ۱۳۶۰ و دیگری «گردباد» است که فیلم دوم به ماجرای آمریکاییها در سالهاي قبل از انقلاب اسلامی ميپردازد، جز این دو فیلم دیگری در به ذهنم نميرسد در واقع سینمای ما مفاهیم و معانی انقلاب اسلامی از جمله مبحث مهم استکبارستیزی را سانسور ميکند.
فیلم «روز شیطان» بهروز افخمی هم به مسئله آمریکا ميپردازد.
در این فیلم آمریکا به طور واقعی مشخص نیست؛ بلکه «روز شیطان» درباره یک فردی از گروههاي سلطنتطلب است که از فرانسه آمده و ميخواهد بمبگذاری کند و... البته ساخت همین آثار نیز جای تقدیر دارد، ولی باز نقشه توطئههاي آمریکا را در فیلمها نميبینیم، در حالی که در همه فیلمهايي که در دوران جنگ سرد ساخته شده، نقش شوروی را برجسته ميبینیم. به عبارت دیگر همه فیلمهاي جیمزباند، هری پالمر و... به نوعی نقش شوروی و توطئههاي این کشور را در آثارشان نشان ميدهند، ولی در فیلمهاي ما حتی فیلمهايي که با موضوع جاسوسی ساخته شده نیز این مسئله مشخص نیست.
حتی در دهه ۶۰ که شعارهای انقلابی بسیار پررنگ است نیز این موضوع وجود ندارد؟
خیر. تنها ۲ فیلم در ذهنم است که به مسئله آمریکا پرداخته است؛ در حالی کهترورها، حمایتهاي نظامی و کودتاهای زیادی را از سوی آمریکا داشتیم و حتی اوباما خود به کنگره ميگوید که انتظار نداشته باشید که ایرانیها شعار «مرگ بر آمریکا» را قطع کنند؛ چراكه ما کارهای زیادی را در حق این کشور کردهایم و این سوال پیش ميآيد که چرا سینمای ما از میان ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار دانشجو تنها درباره تعداد معدودی دانشجوی ستارهدار فیلم ميسازد و بعد هم عنوان ميکند که سینمای اجتماغی را به تصویر کشیده است.
نقش رسانه را در این میان چقدر مهم ميدانید؟
بسیار زیاد است. سینما تنها سینما نیست، بلکه سینما از دانشگاهها و علوم انسانی منشا ميگیرد و بعد از آن نیز فضای نشر، رسانه، کتاب و روزنامهها در آن تاثیرگذار هستند. به عبارت دیگر سینما از مبدایی ميآید که در آنجا خودباختگان فرهنگ غرب تربیت ميشوند و کسانی که این مبدا ميآیند کسانی هستند که شیفته فرهنگ غرب هستند.
به طور مثال درباره نامهاي که چند روز پیش درباره سبزها افشا شد، باید بگویم که این مسئله غریبی نیست؛ چراكه در گفتار بسیاری از شبهروشنفکران ما این حرف وجود دارد و آنها شیفته فرهنگ غرب هستند، نه حتی شبه روشنفکران بلکه چپیهايي که یک زمانی مارکسیست و ضدآمریکایی هم بودند که امام خمینی(ره) به آنها مارکسیست آمریکایی ميگفتند نیز زمانی که به خارج از ایران ميروند به افراطیترین جناحهاي آمریکا مانند بوش نامه مينویسند که به ایران حمله کنید و این بحثی نیست که تازگی داشته باشد. این مسئله مربوط به فضای روشنفکری است که شاکله سینما و رسانه ما را تشکیل داده و در تاریخ ما از زمان قاجار ریشه دارد.
مقام معظم رهبری نیز گفتند که روشنفکری ما بیمار زاده شده است و این بیماری شبهروشنفکری که امروزه رسانهها و سینما را در دست خود دارد، کاملا در این دو حوزه مشخص است. در حقیقت روشنفکری ما در بهترین حالت مانند همان ناظمی که در گوشه کلاس شلوغ ایستاده و هیچ حرکتی نميکند، رفتار ميکند.
طی سالهاي اخیر اتفاقاتی در منطقه افتاده و ما را نیز در حالت انفعال قرار داده است و باعث شده ما بر اسلام رحمانی تاکید کنیم. مجید مجیدی به تازگی اعلام کرد که هدفم از ساخت فیلم محمد(ص) نشان دادن اسلام رحمانی است، به نظر شما ميتوان اسلام را اینگونه تقسیم کرد که پیامبر یک وجه رحمانی و یک وجه غیررحمانی دارد و امروزه ما وظیفه بازنمایی وجه رحمانی او را داریم؟
این ایراد ندارد که ما به اسلام رحمانی ميپردازیم؛ چراكه اساسیترین شعار قرآن نیز درباره پیامبر همان رحمان و رحمانیت است که البته تعبیر و تفسیر دارد. اولین چیزی که در این مسئله ميبینیم، این است که در طول تاریخ اگر ۲۵۰ فیلم درباره حضرت مسیح و ۱۵۰ فیلم درباره حضرت موسی و... ساخته شده ولی تنها یک فیلم آن هم از سوی مصطفی عقاد با وجود همه محدودیتها درباره پیامبر اسلام ساخته شده است و فیلم مجید مجیدی تنها دومین فیلم درباره حضرت محمد(ص) است. معتقدم اشکالی ندارد در همین فیلم نیز ممکن است صحبت از رحمانیت پیامبر ميشود، ولی در عمق فیلم جهاد پیامبر را با دشمنان و بت پرستان و... را خواهیم دید، درست است که در فیلم مجیدی بیشتر معجزات پیامبر به تصویر کشیده شده است، ولی در عمق اثر موضوع جهاد نیز وجود دارد.
البته قصدم اصلا نقد به فیلم محمد(ص) نبودمقصودم این است که سینمای متعهد ما در انفعال ناشی از پروژه اسلامهراسی غرب در دام ارائه تصویری یک بعدی از اسلام بیفتد. حرفم این است که بعد جهادی اسلام هم وجهی از بعد رحمانی آن است.
بله ميدانم. ولی در مقابل تبلیغاتی که در این چند سال به خصوص ۱۴ و ۱۵ سال اخیر علیه اسلام وجود داشته است، با ساخت چنین آثاری ميتوان شرایط گفتوگو را باز کرد که مقداری جای آن در فضای امروز خالی بوده و قطعا این فیلم بسیار مفید است. اگر چه وقتی مخاطب این فیلم را ميبیند، ميتواند برداشتهاي دیگری را از ماجرا داشته باشد، ولی قطعا فیلم تاثیر خودش را ميگذارد. ايکاش آثاری از این دست بیشتر ساخته شود. اشکالی ندارد که جنبه رحمانیت و جهادی و... حضرت محمد(ص) را در آثار نشان دهیم. همانطور که در غرب هر کسی احساس تکلیف کرد درباره حضرت مسیح(ع) فیلم ساخته است؛ البته این انتظار از فیلمسازان ما وجود ندارد؛ چراكه فیلمسازان ما در مقابل حوادث روز عکسالعملی نشان نميدهند و این مهم درباره حضرت محمد(ص) نیز صدق ميکند.
از سوی دیگر باید گفت که بهاندازهاي که در فیلمهاي ما به ضداسلام و ضدارزشهاي اسلامی پرداخته شده، یک اپسیلون آن به ارزشهاي اسلامی پرداخته نشده است و اگر تنها یک اپسیلون آن به دشمن پرداخته ميشد، الان وضعیت ما بهتر از این بود. ببینید چند فیلم درباره قصاص داریم، چند فیلم سبک زندگی اسلامی را زیر سوال برده و چند اثر باورهای دینی را مسخره ميکند، ولی باید به زور پیدا کنیم فیلمی را که در آن به آمریکا فحشی داده شده باشد؛ حال چطور باید از این جماعت انتظار داشت که فیلمی درباره حضرت محمد(ص) بسازند؛ البته این موضوع به زیرساختهاي سینما در کشور نیز باز ميگردد که جای بحث بسیار مفصلی دارد.
اینکه سینمای ما به مباحثی مانند استکبارستیزی نميپردازد تنها به هنرمندان ما باز ميگردد یا سیاستهاي فرهنگی کشور نیز در این مسئله دخیل است؟
این مسئله به فضای سینما بر ميگردد. چون فضای شبهروشنفکری ما از ۱۵۰ و ۱۶۰ سال پیش و همان زمانی که تحت عنوان تجدد وارداتی سبک زندگی جدیدی به کشور تحمیل شد شکل گرفت و آدمهایی از ایران به کشورهای دیگر رفتند و آدمهاي جدیدی از کشورهای دیگر به ایران آمدند و فراماسونری در ایران ایجاد شد و اساس شکلگیری سینما در آن بحبوبه و مقطع زمانی توسط عدهای ایجاد شد که نه تنها نگرانی فرهنگی و هویتی برای ایران نداشتند بلکه با قصد هویتزدایی و اسلامزدایی دست به ایجاد سینما در ایران زدند و نسلهاي بعد نیز با همین قصد سینما را ادامه دادند.
به عبارت دیگر شالکه سینما با این نگاه ساخته شده است و بعد از انقلاب متاسفانه تنها جای افراد عوض شد و ساختمان همان ساختمان قبلی است. حال فرض کنید یک استخری را درست کردهاند و الان ميخواهند در آن استخر فوتبال بازی کنند؛ قطعا نميشود. یا مثلا در زمین چمن ميخواهند فوتبال بازی کنند. متاسفانه ما بدون اینکه بدانیم ساختمان سینما برای چه ساخته شده و چه کاربریها و چه ظرفیتهايي دارد، تنها در آن مستقر شدهایم و فکر ميکنیم هر کاری را ميتوانیم در آن انجام دهیم. همان طور که شهید آوینی گفت ما تا ظرف و مظروف را از آن خود نکنیم نميتوانیم حرف خودمان را بزنیم.
فرم و محتوا را باید برای خود کنیم. علاوه بر این آنهایی که آمدند در این حیطه کار کنند، همگی اغلب کسانی بودند که ریشه فکریشان در شبهروشنفکری غربی بود و در برابر ارزشها و فرهنگ غرب خودباخته بودند؛ البته اگر در این میان افرادی اینگونه نبودند نیز استحاله پیدا کردند؛ چراكه بسیاری از هنرمندان ما بچههاي انقلاب بودند، ولی در این فضا و در این ساختمان استحاله پیدا کردند. با این حال هستند افرادی که خودشان را حفظ کردند، ولی در مجموع برای نجات سینما باید این ساختمان را تغییر کاربری داده و تمام سیستم آن عوض شود. البته در وهله اول باید مبدا آن یعنی دانشگاه و علوم انسانی را که به سینما نیرو ميدهد، تغییر دهیم. اینکه ما تنها مدیران را تغییر دهیم ولی در دانشگاه همان درسها را تدریس کنیم و برای هنرمندان ما دوباره همان افراد غربی را بزرگ کنیم، فایده ندارد و وضعیت سینما تغییر نخواهد کرد.
ماجرا این است که هنرمند ما اصلا به ذهنش خطور نميکند و اصلا آمریکا را دشمن نميداند که بخواهد درباره آن فیلم بسازد؛ چراكه شبهروشنفکر ما به جایی رسیده که در مقالهاي به مناسبت سالگرد هیروشیما ميگوید که بمباران اتمی ژاپن حق مردم ژاپن بوده و در حقیقت اصلا جرات نميکند بگوید این چه کاری است که آمریکا انجام داده است. بعد از میان دهها میلیون ژاپنی که مخالف این مسئله هستند یکی را پیدا کرده که گفته است اگر آمریکا ما را بمباران نميکرد ما هنوز جنگ را ادامه ميدادیم؛ در حالی که چند ماه قبل از بمباران هیتلر خودکشی کرده بود و ماهها بود که آلمان اعلام ميکرد امپراتور ما را نگه دارید تا ما نیز تسلیم شویم آخر نیز امپراتور را نگه داشتند. در حقیقت بمباران اتمی ژاپن نه برای جلوگیری ژاپن از جنگ بلکه برای آزمایش آن بمب بوده است ولی شبه روشنفکری ما جرات نميکند این حرف را بزند چراكه سلول به سلول این جریان غربی است، با این حال یک آمریکایی اینگونه نیست و حتی صحبتهايي بود که خود اوباما از ژاپن عذرخواهی کند بعد این جریان شبهروشنفکر اصلا به این مسائل نميپردازد.روشنفکران ما از پاپ هم کاتولیکتر هستند.
یکی از اعضای اندیشکدههاي آمریکایی دو یا ۳ سال افشا کرد که پیش ریچارد پرل که بسیاری از اپوزیسیون ما را به خارج برد، گفته که حالش از اپوزیسیونهاي ایران به هم ميخورد؛ چراكه این افراد بدتر از رومانیاییهاي جنگ سرد هستند و واقعا کثیف هستند. یعنی یک فرد بهاندازه یک بال مگس نباید غیرت داشته باشد که ميتواند جنایتی که در ژاپن شده را توجیه کند.
آمریکاییها هم توجیه نميکنند. به تعبیر محمدعلی فروغی که گفته بود انگلیس مانند یک استخر است و ما همانند خزههايي هستیم که به این استخر چسبیده ایم و این تفکر الان نیز در روشنفکر ما وجود دارد و شبه روشنفکر ما خودش را خزه آمریکا ميداند؛ بنابراین به خودش اجازه فکر کردن نميدهد چه برسد به اینکه بخواهد بیاید فیلمی درباره آمریکا بسازد.
چند روز پیش عنوان فجر از بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر برداشته شد؟ نظرتان را در این زمینه بگویید.
جشنواره فیلم فجر هیچ نسبی با فجر انقلاب نداشته است، از اینرو برداشتن عنوان فجر شاید بهتر باشد چراكه این عنوان هیچ ربطی به محتوای اثار ندارد. در واقع ذیل عنوان جشنواره فیلم فجر یک مشت فیلم سیاه، ناامید درباره مضامینی چون فقر و دزدی را به نمایش ميگذارند و وقتی فیلم نسبتی با جشنواره فیلم فجر ندارد، بهتر است عنوان را برداریم.
با توجه به رویکرد مدیریت سینما، سینمایی که واقعیتهای انقلابی و ارزشی ملت ایران را بازنمایی کند به چه سمت و سویی ميرود؟
رویکرد سینما از لحاظ مدیریتی در طول این ۲۵ سال هیچ فرقی نکرده است. چه در دوران مرحوم داد، دوران پزشک، حیدریان، شمقدری و... رویکرد سینما همان بوده است. در واقع مدیران سینمای ما مانند یک تیم فوتبال هستند که تنها جای خود را در زمین عوض ميکنند. مثلا آقای رضاداد در دوران احمدینژاد ۲ سال هم دبیر جشنواره فیلم فجر و هم رئیس بنیاد فارابی بود، جعفریجلوه نیز همین طور زمانی رئیس بنیاد فارابی بود و مدتی هم معاون سینمایی و... در حقیقت غیر از معاونت سینمایی بقیه افراد همان آدمهاي قبلی هستند و اتفاق خاصی در سینما نميافتد.
حتی درخصوص شعارها نیز اتفاقی نميافتد؟
نه همان شعارهای قبلی است. تنها ميگویند مثلا فضای باز آمده و امید و همدلی و اعتدال و... ولی بازیکنان همان افراد هستند. همان تهیهکننده و کارگردان که کارنامه ضعیف دارد، حال چطور ميتواند در سینمای کشور به اصطلاح فیل هوا کند، مگر اتفاق جدیدی افتاده است. مثلا تهیهکنندهاي که ۱۵ فیلم مبتذل ضعیف ساخته است ميتواند یک دفعه از خم رنگرزی بیرون بیاید و شاهکارساز شود!
تا زمانی که مدیریت سینما ۱۱ بازیکن داشته باشد و خارج از این ظرف اقدامی انجام ندهند، قطعا نميتواند کار جدیدی کند. در حقیقت مدیریت سینما همان افراد هستند و اتفاق خاصی نیفتاده است. در حقیقت به قول یکی از دوستان اصل بقای مدیر در نظام جهوری اسلامی ایران این است که تنها جای افراد تغییر ميکند و به همین دلیل است که فرق خاصی بین دوران شمقدری و الان نميبینم، تنها ممکن است برخی افراد تغییر کرده باشند. البته آدمهايي که ادعا ميکنند در دوران نبودهاند و الان به سینما بازگشتند، در حقیقت همیشه بودهاند.
رخشان بنیاعتماد در دوران احمدینژاد هم جایزه گرفت و هم داور بود و هم فیلمش در بخش مسابقه و.. شرکت کرده بود، علاوه بر آن افرادی مثل مهرجویی و کیمیایی همگی در همان دوران بودهاند.
با توجه به صحبتهاي شما طبیعی است که منویات رهبری در حوزه فرهنگ بر زمین بماند.
به نظرم رهبر معظم انقلاب فکرهای دیگری دارند و تاثیر خودشان را ميگذارند. همین عملکرد ابراهیم حاتمیکیا در فیلم «چ» و عملکرد مجید مجیدی در فیلم «محمد (ص)» نتیجه غیرمستقیم مدیریت رهبری است و غیر از این اصلا نميشد چنین فیلمهايي ساخته شود. رهبری با وجود اینکه مشغلههاي دیگری دارند ولی فرهنگ و هنر را رها نکردهاند؛ فضای داستاننویسی و قصهنویسی که ميتواند ذخیرهاي برای سینما ی ما باشد نیز قطعا با رهنمودهای رهبری به نقطهاي رسیده که قابل اعتنا شده است.
قطعا سینما نیاز به کار و افراد جدیدی دارد و خوشبختانه با برگزاری جشنوارهاي مثل عمار فضاهای جدید در سینما در حال شکلگیری است؛ البته این مسئله نیاز به زمان دارد. ولی از جماعتی که امروز در سینما ميبینیم چه مدیر، چه دستاندرکار و چه کارگردان و تهیهکنندهاش آبی برای ملت گرم نخواهد شد؛ چراكه این افراد کارنامه خود را نشان دادهاند و نميتوانند بگویند که ما اینگونه نبودهایم.
علت دورافتادگی این سینما از گفتمان انقلاب اسلامی و ارزشهاي انقلاب اسلامی و اینکه مردم با سینما قهر هستند چه در زمان اصلاحات که همه خط قرمزها شکسته شد و چه در زمان اصولگرایی در حقیقت همین مسائل است. البته رفع آنها نیازمند کارهای زیرساختی است، ولی سینمای استراتژیک هرگز از این فضا و مدیریتها بیرون نميآید.
قرار است سازمان سینمایی مدرسه عالی سینما را ایجاد کند، نظرتان در این خصوص چیست؟
این یک شوخی است؛ چراكه همان حالت قبلی است. هیئت داوری را در جشنواره نگاه کنید مثلا فلان آدم در همه هیئتهاي داوری حضور دارد، از سوی دیگر ما اتاق فکر ایجاد ميکنیم، در حالی که آدمهايي که در آن اتاق هستند اصلا فکر ندارند. نیروی این مدرسه از کجا قرار است بیاید. معلوم است که همان آدمها از همان سیستم آموزشی هستند.
ببینید الان دیگر مشخص شده که رهبری ميگوید نفوذ همگی ميگویند نفوذ. ایشان ميگویند مهندسی فرهنگی همه ميگویند مهندسی فرهنگی در حالی که اصلا نميدانند مهندسی فرهنگی چیست که بخواهند آن را تعریف کنند. یا ميگویند تا ۶ ماه آینده طرح مهندسی فرهنگی را ارائه ميدهیم، در حالی که اینگونه نیست و آنها این مسائل را همان خم رنگرزی فرض ميکنند. ولی خوشبختانه ميبینیم که به خاطر رهبری و نیروهای جوانی که امروز هستند، پیشرفتهاي زیادی را در عرصه فرهنگ و رسانه و آموزش داشتهایم، البته هنوز کافی نیست و باید چنین فضاهایی به صورت گفتمانی گسترش یابد؛ چراكه با بخشنامه و تغییر افراد امکانپذیر نیست و این اندیشه باید در جامعه بسط پیدا کند.
البته جریان شبهروشنفکری ميخواهد چنین فضایی باز نشود ولی ما باید این فضا را باز کنیم و حرفهاي جدیدی را مطرح کنیم و بگوییم یک ملت حق دارد خودش را در سینما ببیند. چطور ميشود که یک ملت در روز ۲۲ بهمن، روز قدس و... شعار ميدهند و پای همه این مسائل ميایستند ولی هیچ نشانی از آن شعارها و ایستادگی در سینما وجود ندارد. اصلا امکان ندارد و مسئله مهم اینجاست که بدترین فیلمها در سینمای ایران از پول ملت ساخته ميشود و این بزرگترین خیانت به بیت المال است.
نگاه کنید ببینید سینمای دنیا که الگوی آقایان است چه ميگوید و این آقایان چه ميگویند، خب خیالشان را راحت کنند و درباره همان مسائلی که در سینمای دنیا گفته ميشود، حرف بزنند. ۲۷ فیلم درباره ابراهام لینکلن، ۱۳ تا فیلم درباره جان اف کندی و اسپیلبرگ نیز چهارمین مجموعه خود یعنی ایندیانا جونز را درباره جنگ سرد ميسازد، ولی در سینمای ما جالب اینجاست که به قدری فیلمها از واقعیت دور است که فضای آن نیز غیرقابل باور است. به طور مثال اگر در فیلم آمریکایی طوفان ميبینید و باور ميکنید به این دلیل است که کشور آمریکا با این مسئله درگیر است ولی در فیلمهاي ما مثل فیلم بهمن و سریال جیرانی تنها باران و برف زیاد ميبینید، در حالی که باید فضای فیلم واقعی باشد. این مسئله نشان ميدهد که فضای فیلم در سینمای ما از واقعیتگرایی تا این حد دور است.
با مسئول و دولت عوض شدن اتفاقی در سینمای ما رخ نميدهد؛ چراكه تفکر اصل است. ماسونرها تفکری در فضای فرهنگی جامعه ما گذاشتند که ۵ پادشاه قاجار، ۲ پادشاه پهلوی و ۸ رئیسجمهور در کشورمان عوض شده ولی هنوز آن فکر وجود دارد و این فکر در استاد دانشگاه، شبهروشنفکر و فلان آیتالله نیز وجود دارد و به هیچ جناحی نیز محدود نميشود. اینکه رهبری ميگویند سکولاریسم پنهان واقعا در جامعه وجود دارد و بسیاری از بچه حزباللهیها و مسئولان را ميبینید که اینگونه هستند و تنها با فضای گفتمانی ميتوان آن را تغییر داد.
البته مسئولان و بچه حزباللهیها همه حسننیت دارند ولی فضا به گونهاي شده که خودمان، خودمان را سانسور ميکنیم. یعنی مثلا اگر در یک فیلمی یکی نماز بخواند ميگوییم شعاری شده ولی اگر دهها شعار علیه نماز داده شود هیچکس اعتراض نميکند. به گونهاي فضاپردازی کردند که نتوانیم واقعیتها را بگوییم برای همین است که باید این فضاها و تابوها را شکست و غیر از رسانه به نظرم کسی نميتواند کاری کند.
*****
شرق / گفتوگو با حافظ ناظری: سختیها دلسردم نمیکند
صدایش گرفته. میگوید: «چند شب است درست نخوابیدهام». نگاهش مضطرب است. حق دارد. بعد از ١٦سال میخواهد در وطن روی صحنه برود ولی نقشههایش نقش بر آب شده است. دلگیر است از اینکه برخلاف وعدههای قبلی، مجبور است بدون حضور «ستارگان موسیقی جهان» پا به صحنه بگذارد. سال پیش در چنین روزهایی قصد داشت با همراهی ستارگان موسیقی جهان کنسرتی را در تهران روی صحنه ببرد اما ویزای نوازندگان صادر نشد و کنسرت لغو شد. از پای ننشست. او امسال هم تلاش زیادی برای دریافت ویزای نوازندگان خارجی کرد؛ ولی پس از ششماه پیگیری، اجازه ورود ستارگان موسیقی که در تهیه این آلبوم همکاری داشتند برای بار دوم به او داده نشد.
حافظ ناظری اینبار قید همهچیز را زد و تصمیم گرفت کنسرت را به هر قیمتی که شده روی صحنه ببرد. گفتوگو با حافظ ناظری چندروز مانده به کنسرتش در شیراز (پنجم و ششم شهریور) انجام شد. این آهنگساز و نوازنده که ١٦ سال پیش برای آخرینبار در کاخ سعدآباد تهران روی صحنه رفته بود، طی این سالها در نیویورک مشغول تحصیل و فعالیت موسیقی بوده است. او بعد از موفقیت در اجرای اولین کنسرت موسیقی ایرانی در مهمترین سالن موسیقی کلاسیک جهان، کارنگی هال، شاهد نقطهعطفی در کارش بود: کمپانی سونی، با انتشار آلبومش موافقت کرد؛ آلبومی که اسفند سال ٩٢ با عنوان «بعد یازدهم» در ایران و «ناگفته» در خارج منتشر شد. برای اولینبار بود که «سونی» در بخش کلاسیک خود اثری از یک موسیقیدان خاورمیانه و ایران منتشر میکرد.
ناظری مدتی بعد به نیویورک بازگشت تا اینکه خبر رسید آلبومش به مدت هفتهفته در ردهبندی سایت «بیلبورد» جزء پرفروشترین آلبومهای کلاسیک قرار گرفته که از این هفتهفته، دوهفته در صدر و دوهفته دررتبهدوم قرار داشته است. آلبوم او در دومین جشن «موسیقی ما» هم در بخش «آلبوم منتخب موسیقی تلفیقی از نگاه مردم»، در کنار آلبوم «باران تویی»، اثر گروه چهارتار، برگزیده شد. ناظری بعد از برپایی موفق کنسرتش در باغ عفیفآباد شیراز روزهای ١٢ و ١٣ شهریور در تالار وزارت کشور روی صحنه میرود. حافظ ناظری در این کنسرت در غیاب ستارگانی چون گلن ولز، ذاکر حسین، جوهانز موسر، مت هایموویتز و پاول نئتوبائور روی صحنه میرود.
از آخرین گفتوگویمان، نزدیک یک سال میگذرد. آن زمان، بهتازگی آلبوم «بُعد یازدهم» را منتشر کرده بودید و حالا در آستانه برگزاری اولین کنسرتتان در ایران هستید، آن هم در شرایطی که به ستارگان موسیقی جهان برای همراهی در کنسرتتان مجوز داده نشد. بسیاری انتظار داشتند با توجه به شرایطی که پس از توفق هستهای در ایران رخ داده و بابی که برای معاشرت بیشتر با جهانیان باز شده، امکان حضور این افراد بهراحتی فراهم شود. چه شد این اتفاق درنهایت نیفتاد؟
همینطور است، من هم امیدوار بودم امسال برخلاف سال گذشته این اتفاق رخ دهد. همانطور که مطلع هستید، شهریورماه سال قبل هم، کنسرتم به دلیل دریافتنکردن مجوز ستارگان موسیقی جهان لغو شد. این در حالی بود که از فروردین سال ٩٣ و همزمان با انتشار آلبوم «بعد یازدهم» ما مقدمات حضور این افراد را فراهم کرده و اقدامات لازم را برای حضور این افراد از شش ماه قبل از اجرا به عمل آورده بودیم. درخواست دادیم تا امکان حضور ستارگان جهان در ایران فراهم شود؛ اتفاقی که درنهایت رخ نداد.
روند درخواست مجوز برای نوازندگان خارجی به چه شکل است؟
در وهله اول، شما باید درخواستی را به وزارت ارشاد دهید و اگر آنها با حضور این افراد موافقت کنند، درخواست شما را به وزارت امور خارجه ارائه میدهند. بعد از عبور از این مرحله ظاهرا مراجع ذیصلاح دیگری نظیر نیروی انتظامی و... هم در اینباره باید دستورات لازم را دهند. سپس افراد میتوانند برای گرفتن ویزا اقدام کنند. بعد از گرفتن تمامی این موافقتها، پروسه گرفتن ویزا هم نزدیک به دو هفته طول میکشد. سال گذشته، از چندماه مانده به اجرا، پیگیر مجوز برای این افراد بودیم، اما درنهایت هیچ پاسخ شفافی را تا ١٠ روز مانده به اجرا دریافت نکردیم. در آن شرایط، عملا ما نمیتوانستیم با حضور این نوازندگان کنسرتی را برگزار کنیم، به همین دلیل آن اجرا لغو شد.
یعنی به شما گفتند به این افراد مجوز برگزاری کنسرت را در ایران نمیدهند؟
نه اصلا چنین جملهای را نگفتند. آنها پروسه گرفتن مجوز را بهقدری طولانی کردند که عملا ما دیگر زمانی برای گرفتن ویزا برای این افراد نداشتیم.
چرا زمان کنسرت را تغییر ندادید؟
این نوازندگان که ستارگان موسیقی جهان هستند، معمولا از دو سال قبل همه برنامههایشان را برای برگزاری کنسرت و کلاسهایشان انجام میدهند. ما هم از مدتها قبل این هماهنگی را انجام دادیم که در شهریورماه بتوانیم در خدمت آنها باشیم که درنهایت این اتفاق در لحظه آخر رخ نداد و ما مجبور شدیم بابت لغو کنسرت غرامت هنگفتی پرداخت کنیم.
امسال هم برای بار دوم مجوز حضور آنها در ایران صادر نشد. با توجه به تجربه تلخی که سال گذشته داشتید، چرا دوباره تصمیم گرفتید از ستارگان موسیقی جهان بهره ببرید؟
تصورم بر این بود با بازشدن فضای سیاسی موجود و تعامل بیشتر با دنیا، امسال میتوانیم میزبان اسطورههای موسیقی جهان باشیم، بهویژه اینکه این استادها که سنوسالی هم از آنها گذشته و با ظاهر و رفتاری کاملا موجه قرار بود در ایران به روی صحنه بروند، اما درنهایت دوباره چند روز مانده به اجرا، متوجه شدیم اتفاقات سال قبل در حال تکرار است و ما باز هم نمیتوانیم از حضور این افراد بهره ببریم.
اما امسال تصمیم گرفتید دیگر کنسرتتان را لغو نکنید و با نوازندگان داخلی به اجرای برنامه بپردازید... .
چارهای جز این نداشتم. بیش از ١٥ سال از آخرین اجرای خاطرهانگیز کنسرت کاخ سعدآباد میگذرد و در طول این سالها، من در کشورم به روی صحنه نرفته بودم. این موضوع باعث شده بود ارتباط من با مخاطبان داخلیام کمرنگ شود. به همین دلیل دوست داشتم هر چه زودتر در کشور خودم به روی صحنه بروم. از طرفی شاید پروسه مجوزندادن به این ستارگان موسیقی ١٥ سال دیگر هم به طول میانجامید و من در طول این سالها از برگزاری کنسرت برای مخاطبان داخلیام محروم بودم؛ ضمن اینکه نمیخواستم حس بیاعتمادی را در میان مردم ایران ایجاد کنم. اگر یکبار دیگر کنسرتم را لغو میکردم، دیگر مردم به اجرای این کنسرتها اعتماد نمیکردند.
در مدت اخیر این اتفاق برای سایر اهالی موسیقی هم رخ داد و آنها هم نتوانستند مجوز لازم را برای حضور نوازندگان خارجی فراهم کنند. این عملکرد ارشاد باعث نمیشد شما در اینزمینه محتاطانه عمل کنید؟
فراموش نکنید حکایت نوازندگان خارجی با چهرههایی که اسطورههای موسیقی جهان هستند، تفاوت دارد. در خارج از ایران هر فردی با هر سطحی از موسیقی، اگر سازی به دست گیرد و بنوازد، نوازنده خارجی بهشمار میرود. من به دنبال آوردن یک نوازنده متوسط نبودم و میخواستم بهترینهای جهان را به کشورم دعوت کنم و حتی تصور نمیکردم از حضور آنها برای بار دوم ممانعت شود. اما باز هم این اتفاق رخ داد و شرمنده این افراد شدم، چراکه انتظار آنها از ایران با قدمت فرهنگی چند هزار ساله و سابقه میهماننوازیشان، بهمراتب بیشتر از این رفتارهای تأسفبرانگیز و غیرحسابشده است.
فکر میکنید حضور این افراد باعث میشد تا از کنسرت شما استقبال بیشتری شود؟
راستش را بخواهید من به این موضوع فکر نمیکردم؛ آن چیزی که برای من اهمیت داشت، تأثیرگذاری این افراد در فضای موسیقی کشور بود. بههرحال، ما در جامعه سنتی زندگی میکنیم و به همین دلیل افراد ما ناخودآگاه نسبت به هر مسئله جدید و نویی گارد دارند.
نمونه این موضوع هم در بحث تبلیغات پیامکی شما وجود داشت. برای بسیاری عجیب بود پیامهای صمیمانهای از شما برای حضور در کنسرت «ناگفته» دریافت میکردند. در ایران با وجود اینکه بسیاری از چهرههای مطرح خودشان را مردمی میدانند، اما اتفاقاتی از ایندست معمولا کمتر رخ میدهد. تنها نمونه این موضوع پیام تبریک حسن روحانی در نوروز سالهای ٩٣ و ٩٤ بوده است... .
ورای هر نوع شعاری، میگویم من عاشق کشور و مردم این سرزمین هستم. به همین دلیل اگر صدبار دیگر هم کنسرتم لغو شود، با عشق و انگیزه برای این کار تلاش میکنم. من خودم را مدیون این خاک میدانم و هر کاری را برای آن انجام میدهم. ابراز عشق به مردم و نزدیکشدن و ارتباط بدون واسطه با آنها، برای من کمترین کار است، چون به این موضوع اعتقاد دارم اگر مردم نباشند، هنرمندان هم نیستند. افرادی که با همه وجودشان از هنرمندان حمایت میکنند و در این شرایط سخت مالی با خرید آلبوم و بلیت کنسرت سعی در حمایت از آنها دارند، در جواب این همه عشق و محبت، فرستادن یک پیام صمیمانه برای آنها کمترین کاری است که از دستم برمیآید.
یکی از نکاتی که این روزها در کنار بحث کنسرت مطرح و برای بعضیها حساسیتبرانگیز شده، درج عبارت شماره یک موسیقی کلاسیک جهان در تبلیغات کنسرت است. این موضوع برای بسیاری سؤالبرانگیز بوده است... .
بارها در اینباره صحبت شده است و به این موضوع با عناوین مختلف پرداخته شده که آلبوم «ناگفته» هفت هفته در صدر آلبومهای کلاسیک جهان قرار داشته که ازاینمیان دو هفته در رتبه نخست بود. بدیهی است ما از این عنوان در زمان انتشار آلبوم و کنسرت استفاده کنیم.
اما وقتی حرف از اثر شماره یک کلاسیک جهان بهمیان میآید، برخی ذهنشان به سمت آثار باخ، موتزارت، بتهوون و... میرود و ناخودآگاه فکر میکنند قصد دارید آلبوم را همسطح این آثار قرار دهید!
فکر میکنم آن عده از دوستان، توجه دقیقی به معنای کلمات نمیکنند و بهراحتی انسانها را قضاوت میکنند؛ اثر شماره یک موسیقی کلاسیک جهان با بهترین اثر موسیقی جهان تفاوت زیادی دارد. نه من، بلکه هیچ فرد دیگری نمیتواند ادعای بهترینبودن را در هیچ شاخهای از هنر داشته باشد، چراکه در جهان هستی بهترین مطلق وجود ندارد و گفتن چنین حرفی جهالت محض است؛ همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، وقتی اثری در غرب توسط سایت معتبر و جهانی بلیبورد عنوان اثر شماره یک موسیقی را کسب میکند، اینچنین خطاب میشود.
در کنسرت«ناگفته» در ایران مخاطبان چه قطعاتی را قرار است بشنوند؟
قرار است قطعه فصل اول و آخر «ناگفته» در کنسرت اجرا شود. باقی قطعات به دلیل شرایط خاصی که داشتند، نظیر گروه کر صد نفره و... در شرایط کنونی امکان اجرایشان در ایران وجود ندارد؛ چند قطعه دیگر را هم به همراه استاد در این کنسرت اجرا خواهیم کرد.
در قطعات مشترکی که با استاد اجرا میکنید قطعاتی از کنسرت ١٥ سال قبل و خاطرهساز سعدآباد هم گنجانده شده است؟
فقط یک قطعه از آن کنسرت را اجرا میکنیم.
بیشک جایگاه شما بعد از کنسرتهای ایران دستخوش تغییراتی میشود. فکر میکنید حافظ ناظری بعد از این اجراها چه تغییری خواهد کرد؟
تا پیش از این کنسرتها بهعنوان فردی دستنیافتنی در ایران مورد نقد و مباحث حاشیهای بسیاری قرار میگرفتم. حتی در روزهای آخر کار به اثبات بلندی قدم هم کشیده شده بود، بیشک با اجرای این کنسرتها که من را دستیافتنی میکند، صدها بار بیشتر مورد نقد آن افراد قرار خواهم گرفت و مطمئنا جملات انتقادی بسیاری نظیر اینکه فلانی بلد نبود خوب سهتار بزند، خارج میخواند یا... مواجه خواهم شد. اما من خودم را برای همه این ماجراها آماده کردهام، چراکه بعد از ١٥ سال برای مردم کشورم کنسرت اجرا خواهم کرد و عشق این دیدار را با همه عواقب بعد از آن به جان خواهم خرید.
در یک سال اخیر جنجالهای زیادی درباره شما و برخی از استادهای موسیقی بهراه افتاد که در رأس آنها هوشنگ کامکار و حسین علیزاده قرار داشتند. این جنجالها بهتازگی دوباره به راه افتاده است و در محافل هنری در اینباره صحبت میشود... .
این داستانها به معنای واقعی برای من بهطور کامل تمام شده است و نمیخواهم درباره آن دوباره صحبت کنم. اما طبیعی است به دلیل جذابیت اینگونه حاشیهها، برخی دوست دارند مدام به اینگونه حرفها دامن بزنند و به شیوههای مختلف ازجمله تغییر در انتقال گفتهها، به آن بپردازند. همه از ارادت قلبی من به خانواده کامکارها مطلع هستند. بخش زیادی از دوران کودکی من در کنار اعضای خانواده کامکار سپری شده و به همین جهت من هوشنگ کامکار را از صمیم قلبم دوست دارم و حرف دیگری برای گفتن نیست؛ این موضوع درباره حسین علیزاده هم وجود دارد. بدون شک حسین علیزاده نیز مانند هوشنگ کامکار، یکی از بزرگان تاریخ موسیقی معاصر ایران است و آثار خلاقش تأثیر انکارناپذیری بر نسل جوان موسیقی ایران داشته است. برای همه این بزرگان موسیقی، آرزوی سلامت و موفقیت دارم.
جالب است با وجود این حواشی و انتقادهای داخلی و با وجود موفقیتهای بینالمللی و عناوین جهانیای که کسب کردید، همچنان دوست دارید در ایران به فعالیتتان ادامه دهید... .
در بخشی از صحبتهایم هم به این موضوع اشاره کردم که من عاشق ایران هستم و روحم را متعلق به این سرزمین میدانم به همین دلیل با وجود همه سختیها و مشکلات پیشرو، همچنان دوست دارم با عشق در کشور خودم کار کنم و سختیها باعث دلسردشدن من نمیشود؛ حتی اگر از این هم با من بدتر رفتار شود، باز هم به ایران خواهم آمد و به تلاشم ادامه خواهم داد و به اینگونه بیمهری و انتقادها توجه نخواهم کرد.
با این اوصاف، من شما را به غریبهای در وطن تشبیه میکنم؟
خودم هم چنین حسی دارم؛ گاهی که به ایران میآیم، زیر لب این بیت «ای در وطن خویش غریب» اخوانثالث را زمزمه میکنم. شاید بخشی از این موضوع به این دلیل است که ١٥ سال در ایران نبودم و تا حد بسیار زیادی ارتباطم با اجتماع قطع است، ولی بیشک با حضور دوبارهام در ایران، این موضوع نیز حل خواهد شد.
اما در این میان، عدهای بر این باورند که بخشی از حاشیههای پیرامون شما بهخاطر این است که رفتار و عملکردتان در قالب خوانندههای سنتی و پاپ قرار نمیگیرد؟
امروز هنرمندانی که به ستاره تبدیل میشوند، به شکل تکبعدی فقط در یک زمینه رشد پیدا نکردهاند، بلکه یک مجموعه در زمینههای مختلف دور هم جمع میشود تا یک ستاره بهوجود آید؛ اما در ایران همه انتظار دارند هنرمند فقط در شاخه فعالیتی خودش حرکت کند و اگر پا را فراتر بگذارد، به باد انتقاد گرفته میشود. وقتی آلبوم من در ایران منتشر شد، بسیاری به نحوه پوشش من در روی کاور آلبوم ایراد گرفتند و گفتند لباسپوشیدن من شباهتی به خوانندگان کلاسیک ندارد. این نوع خطکشیها صرفا مختص به کشور ماست، چراکه ما همیشه افراد را به دو دسته تقسیم کردهایم، مثلا در ایران برخلاف همه دنیا، طرفداران موسیقی پاپ و سنتی از هم جدا هستند و کسانی که به غذای ایرانی علاقه دارند، میانهای با غذای فرنگی ندارند. درحالیکه این نوع دستهبندی در دنیا معنای خودش را از دست داده است. هنر، معنا و مفهوم بدون مرزی را پیدا کرده است. فردی که از موسیقی خوب سنتی لذت ببرد، تردید نداشته باشید از یک موسیقی پاپ فوقالعاده نیز استقبال میکند. موسیقی خوب، موسیقی است؛ حال چه پاپ باشد، چه راک یا سنتی.
یعنی تصور میکنید نگاه تکبعدی و خطکشیشده ما به مسائل مختلف ازجمله هنر، باعث ایجاد چنین اتفاقاتی میشود؟
بله، در همهجای دنیا طبیعی است وقتی اثری میخواهد در سطح بالایی عرضه شود، روی نحوه دیزاین و طراحی کاور آن وقت و زمانی زیادی صرف شود و عوامل تصمیم بگیرند تا زیباترین طراحی را انجام دهند، چراکه یک بستهبندی شکیل و جذاب، حس زیباشناسی مخاطب را تحریک میکند و باعث میشود تا او نسبت به محتوای اثر کنجکاو شود. درباره «ناگفته» هم همین اتفاق رخ داد. وقتی بزرگترین کمپانی موسیقی دنیا تصمیم به انتشار آن گرفت، طبیعی بود ما هم بخواهیم از تمام توانمان برای ارائه یک کار خوب در همه زوایا استفاده کنیم.
چه شد تصمیم گرفتید کنسرتتان را از شهر شیراز آغاز کنید؟
دوست داشتم با توجه به ابعاد جهانی «ناگفته» این کنسرت را از شهری تاریخی که سمبل و نماد فرهنگ ایران بهشمار میرود، آغاز کنم، بههمیندلیل شیراز را انتخاب کردم. معتقدم شیراز رمانتیکترین و درعینحال تاریخیترین شهر جهان است. سعی کردم با انتخاب این شهر، فرهنگ کهن ایرانی را بیشتر و بهتر به مخاطب معرفی کنم.
یکی از انتقادهایی که به آلبوم «ناگفته» میشود، نحوه اجرای ویلنسل است، چراکه منتقدان بر این باورند این قطعه تحتتأثیر سهتار قرار گرفته و چون شما نوازنده سهتار هستید، قالب اجرای ویلنسل را هم به سهتار نزدیک کردید درحالیکه به لحاظ موسیقایی آنها ارتباطی به هم ندارند... .
این نقد به نظرم خندهدار است. تمام موسیقیهایی که ما در جهان میشنویم بهخودیخود به وجود نیامده و متأثر از عواملی هستند که در رأس آن، دانش و آموختههای ذهن آهنگساز قرار دارد. بههمیندلیل دور از ذهن نیست در قطعاتی که من هم میسازم، ردپای موسیقی و فرهنگ ایرانی در آن وجود داشته باشد. عجیب است که این دوستان به پایبندی و تأثیرپذیری من از فرهنگ اصیل ایران در موسیقیام نیز انتقاد میکنند. شاید برایتان جالب باشد که یکی از پراقبالترین قطعات ناگفته همان تکنوازی ویلنسل است؛ چون آن اثر، فرزندی است که از تلفیق دستگاه نوا و پایبندی به اصول موسیقی کلاسیک متولد شده است. اگر از جنبه احساسی کسی این قطعه را نمیپسندد، موضوع دیگری است، اما تأثیرپذیری این قطعه از سهتار و سنتور یک بهانهجویی بیش نیست.
یکی از ایرادهای دیگر به آلبوم «ناگفته» این است که بیشتر به موسیقی پاپ شباهت دارد و در آن رنگوبویی از موسیقی کلاسیک وجود ندارد... .
مینیمال شلخته؟! (باخنده) من معنای این اصطلاح را درک نمیکنم. خوشحالم که برخی از دوستان هرروز و هر ساعت و هر لحظه اصطلاحات موسیقایی جدیدی را به موسیقی ما اضافه میکنند و حاصل زحمات دیگران را زیر سؤال میبرند. واقعا من درباره انتقادی چنین احساسی و بیپایه چه جوابی باید بدهم؟
عدهای بر این باورند، قطعه «ناگفته» به موسیقی پاپ شباهت دارد و در آن رنگوبویی از موسیقی کلاسیک وجود ندارد.
پاپ!؟ یکی از اصلیترین مشخصههای موسیقی پاپ شعرهای مردمی و عاشقانه با حسهای نوستالژیک است که موسیقی آن نیز از دو یا نهایتا سه خط ملودیک و هارمونیک تشکیل شده باشد. «ناگفته» سوئیتی است ٢٠ دقیقهای برای آواز سلو و گروه کر که در سرتاسر این قطعه شاید برای اولینبار حتی از یک کلمه یا لغت استفاده نشده است، آواز آن همانند ساز و هارمونی گروه کر در بعضی از قسمتها از ٨، ٩ خط مجزا تشکیل شده است. با این اوصاف بر چه مبنایی میتوان این قطعه را پاپ نامید؟ در ضمن اثری که در شاخه کلاسیک کمپانی سونی انتشار پیدا کرده است و همینطور در ردهبندی سایت بیلبورد در قسمت کلاسیک و کلاسیک سنتی رتبه شماره یک موسیقی را به دست آورده و در نهایت در هفت شاخه به مرحله نهایی جوایز «گرمی» راه پیدا کرده، کلاسیک نیست و پاپ بهشمار میرود! یعنی رؤسای کمپانی سونی که از بزرگان موسیقی دنیا بهشمار میروند و منتقدان سایت جهانی بیلبورد و در نهایت اعضای آکادمی موسیقی «گرمی» همگی به اشتباه یک اثر پاپ را در شاخه کلاسیک تقسیمبندی کردهاند، ولی یکی از عزیزان که تنها چند هفته کلاس موسیقی رفته است، متوجه پاپبودن این قطعه شده است! واقعا نمیدانم در برابر چنین نقدهای غیرمنطقی و بیپایهای چه بگویم. تنها آرزوی عشق، آرامش و مطالعه بیشتر را برای این دوستان دارم.
پاسختان به این انتقاد چیست که آلبوم شما مشخصات یک سمفونی را ندارد؟
مگر من در جایی گفته بودم که «ناگفته» سمفونی است. «سمفونی رومی» عنوان یک پروژه است، نه نام یک اثر سمفونیک بر مبنای اشعار مولانا. بارها دراینباره صحبت کردم و این مسئله را به عناوین مختلف توضیح دادم. بااینتوصیف، «ناگفته» اولین اثر پروژه سمفونی رومی است و من تا آخر عمرم هر اثری را که منتشر کنم در قالب «سمفونی رومی» خواهد بود. نام پروژه سمفونی رومی سمبلی از فرهنگ شرق و غرب است. سمفونی در غرب از واژه «سیمفونیا» به معنای گروهی هنرمند که در کنار هم موسیقی مینوازند میآید و رومی «مولانا جلالالدین بلخی» هم فرهنگ شرق را نمایندگی میکند.
موضوعی که مدتی پیش جنجالهای زیادی را بهپا کرده بود، ادعای شما مبنی بر نامزدشدن «ناگفته» برای دریافت «گرمی» بود درحالیکه وقتی نامزدهای نهایی را اعلام کرده بودند، اسم شما در آن فهرست نبود، هرچند با یک جستوجوی ساده در صفحه رسمی شما در فضای مجازی میشد به این نکته پی برد که شما به این نکته اشاره نکردید؟
بله، برای خودم هم جای تعجب داشت، همانطورکه میدانید ناگفته در هفت شاخه به مرحله نهایی جوایز «گرمی» راه پیدا کرده بود که این تعداد، بالاترین تعداد یک اثر کلاسیک در سال ٢٠١٤ بود؛ اما در انتها بهعنوان پنج نامزد نهایی به مرحله نهایی راه پیدا نکرد. همانطورکه اشاره کردید دو ماه قبل از اعلام پنج نامزد نهایی گرمی، من در صفحه مجازی خودم اعلام کرده بودم «ناگفته» در هفت شاخه شانس این را خواهد داشت که به مرحله پنج نامزد نهایی راه پیدا کند، اما همانجا نیز اشاره کرده بودم که ممکن است بنا به دلایلی این اتفاق رخ ندهد، در نهایت روزی که پنج نامزد نهایی گرمی اعلام شد، متنی نوشتم که «ناگفته» نتوانست جزء پنج کاندیدای آخر باشد و من شرمنده مردم شدم؛ ولی دوستان از صحبتهای دو ماه قبل من سوءاستفاده کردند و این موضوع را طوری جلوه دادند که انگار من مدعی شدم که ناگفته کاندیدای جایزه گرمی در هفت شاخه شده است.
پیشتر هم موسیقی ایران نامزد جایزه «گرمی» شده است... .
بله، ما چند کاندیدا در قسمت موسیقی جهان داشتیم. هرچند با تمام ارزشی که برای کاندیداهای این بخش وجود دارد نباید این نکته را نادیده گرفت که در این قسمت، شرکتکنندگان بیشتر از کشورهایی آفریقایی و آسیایی نظیر افغانستان، عراق و... هستند. اما وقتی فردی در بخش کلاسیک شرکت میکند باید با بزرگترین آهنگسازان موسیقی جهان رقابت کند. دوست ندارم این موضوع را چندان حاشیهای کنیم و سخن را کوتاه میکنم، بههرحال کاندیداشدن در این شاخه از کشوری مانند ایران کار سادهای نیست.
تاآنجاکه میدانم نامزدشدن در بخش کلاسیک جایزه «گرمی» جزء سختترین بخشهای این رقابت است... .
همینطور است. حضور در بخش کلاسیک جایزه گرمی کار سادهای نیست؛ چراکه بهجز رأیدهندگان اصلی که منتقدان موسیقی هستند و رأی آنها تعیینکننده است، یک هیأت ژوری اضافه که متشکل از بهترینهای موسیقی هستند، تصمیم نهایی را در این شاخه میگیرند. همانطورکه در خبرها هم آمده بود، در سال ٢٠١٤ و زمانی که «ناگفته» در این رقابت قرار گرفت، بسیاری از اسطورههای موسیقی کلاسیک جهان همانند فیلیپ گلاس و جان آدمز هم آلبومهایی را روانه بازار کرده بودند که در نهایت هم برنده شدند.
بهعنوان سؤال آخر، اینطورکه در خبرها آمده است شما این روزها در تدارک آلبوم جدیدتان هستید. درست است؟
بله، اجازه بدهید خبرهای مربوط به این آلبوم را بهعنوان یک سورپرایز نگه دارم. بعد از پایان تور کنسرتها، خبرهای مربوط به آلبوم را منتشر خواهم کرد.
*****
قانون / «ترنم شکوه» خطاشىهاى كاتب قرآن كريم در گالری شکوه
نمایشگاه خطاشی غلامرضا ماهرویی كه قرآنى نفيس را بر كاغذ دست ساز كتابت كرده است، با نمایش آثاری از زنده یاد رضا مافی با عنوان «ترنم شکوه» عصر جمعه ششم شهریور ماه در گالری شکوه آغاز به کار کرد.
در این نمایشگاه 12 اثر نقاشیخط از ماهرویی، با سه خط ثلث، نسخ و نستعليق به تماشا درآمده كه در ابعاد بسيار بزرگ، مضامينى معنوى و مذهبى مانند سوره نسا و اسماءالهى... را بازتاب مى دهند؛ اين آثار را 10 اثر از زنده یاد مافی كه در فضاى جداگانه به نمايش هستند همراهى مى كنند.
غلامرضا ماهرویی در مورد آثارش گفت: تمامياین آثار در سال 93 کار شده اند، در حدود یکسال روی موضوعات و انتخاب طرحها فکر شده و اجرای آنها هم نیز یکسال بهطول انجامیده است. تکنیک این آثار رنگ روغن و اکریلیک روی بوم است و در بعضی نیز از ورق طلا و مس استفاده شده است.
ماهرویی در این آثار با بهره گیری از خطوط نستعليق، نسخ و ثلث آثاری با فرمهای متنوع و رنگ بندیهای متفاوت شامل آیات قرآنی، اسماء الهی و اشعاری از شعرای بزرگی چون حافظ و صائب تبریزی ارائه داده است.
در بعضی آثار او بافتهای خاصی وجود دارد که باعث نوعی کهنه نمایی در کار شده است ، او در این آثار از بافت ترک و رنگهای قهوه ای و زنگاری کمک گرفته و با لایه لایه کار کردن و بهره گیری از تکنیک خاصش سعی کرده تا گذر زمان را به این وسیله نشان دهد.
ماهرویی که در سال 1370 کتابت کل قرآن کريم را براي اولين بار روي کاغذ دست ساز انجام داده است، در مورد خلق این اثر گفت: کتابت این اثر حدود هفت سال در اصفهان بهطول انجامید ، البته این کار در پروسه 25 ساله انجام شده است. بعد از کتابت آن مراحل تذهیب و تصحیح و سپس صحافی صورت گرفته است. مستندی در رابطه با مراحل کتابت و تذهیب این کار ساخته شده که بهزودی پخش ميشود.
آرش میرزایی نمایشگاه گردان این رویداد در مورد برگزاری این نمایشگاه گفت: «هدف از اين نمايشگاه بازنمايى بارقههايى از توانمندىهاى خط در جلوگاه نقاشى ست؛ عرضه اين نكته مهم كه نقاشيخط به عنوان يكى از باشكوه ترين مولفههاى هنر ايرانى اسلامى، از ديروزها تا امروزها دچار چه سير تحولى شده است و اين چشمه همچنان جوشان است؛ ارائه آثار يك پيشكسوت و استاد مسلم نقاشى خط در كنار يك هنرمند كه با تسلط بر سه خط متنوع، آنها را امروزى روايت مى كند، در واقع نشان دادن بخشى از اين استعداد بزرگ نزد هنرمندان ايران است كه همچنان سيال است.»
او خاطر نشان كرد:« استاد مافی، استاد مسلم نقاشیخط هستند و آثار شاخصی در این زمینه ارائه داده اند که هر کدام شهرت زیادی دارند؛ نمونههايى از دورههاى كمتر ديده شده ايشان مى تواند براى اهل فن و عموم علاقهمندان به هنر جالب توجه باشد، در عين حال نقاشی خطهای غلامرضا ماهرویی در این نمایشگاه با تسلط زیاد او بر خطهاى نستعلیق، ثلث و نسخ حتما مورد توجه علاقهمندان قرار خواهد گرفت. او ذهن آزادی برای خلق این آثار داشته و با نگاه به آثارش ميتوان پی به سبقه و مهارت او در زمینه خوشنویسی و انعكاس اين شناخت در نقاشيخط برد.» گفتنى است غلامرضا ماهرویی متولد 1340 اراک است. او مدرک ممتاز از انجمن خوشنويسان ايران را در سال 1370 دریافت کرده است. وی نگارش بيش از يک هزار متر کتيبه به سه خط ثلث، نستعليق و کوفي را در مسجد مقدس جمکران قم، کتابت کل قرآن کريم براي اولين بار در سال 1370 روي کاغذ دست ساز و کتابت کل نسخههاي تعزيه براساس نسخه ميرانجم به خط کتابت نستعليق در کارنامه خود دارد . ماهرویی تاکنون در 12 نمایشگاه خوشنویسی در داخل ایران وچهار نمایشگاه بین المللی در ایران، ارمنستان و کویت شرکت داشته است.
نمایشگاه نقاشیخطهای ترنم شكوه تا سهشنبه هفدهم شهریور ماه در گالری شکوه دایر است و علاقهمندان ميتوانند همه روزه به جز پنجشنبهها از ساعت 17 الی 21 از این نمایشگاه در گالرى شكوه واقع در فرمانيه،بلوار اندرزگو، خيابان سليمى شمالى، كوچه امير نورى پلاك ١٩ دیدن كنند.
*****
کاروکارگر / مسابقات قرآن در سکوت خبری برگزار می شود
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف با اشاره به برگزاری نوزدهمین دوره مسابقات کشوری مدیحهسرایی و ابتهال در تاریخ بیستم شهریور گفت: مرحله نهایی این دوره از مسابقات در تهران برگزار میشود
به گزارش کاروکارگر، نشست خبری حجت الاسلام سید مصطفی حسینی رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه پیرامون برنامه های این مرکز و مسابقات قرآنی که برگزار می کنند با حضور خبرنگاران برگزار شد.
حجت الاسلام سید مصطفی حسینی رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه در این نشست خبری در سخنانی گفت: در آستانه برگزاری چند مسابقه کشوری در حوزه امور معارف و فعالیت های قرآنی هستیم. بر این اساس دستور العمل برگزاری سی و هشتمین دوره مسابقات حفظ، تلاوت، ترتیل، معارف، اذان، دعاخوانی و ابتهال به تمامی ادارات اوقافو امور خیریه سارسر کشور ابلاغ شده است.
وی افزود: سی و هشتمین دوره این مسابقات قرآنی در دو رده زیر 18 سال و بالای 18 سال برگزار می شود. که بر این اساس رده مسابقات زیر 18 سال در فصل پاییز و در آذر ماه بعد از بازگشایی مدارس سراسر کشور برگزار می شود.
حجت الاسلام حسینی ادامه داد: در این دوره مسابقات نسبت به دوره های قبل با 2 رشته جدید روبرو هستیم. نخستین رشته دعا خوانی و دومین رشته نیز قرائت تحقیق و حفظ 3 جزء قرآن است. البته این دو رشته در سال گذشته به صورت آزمایشی برگزار شد و با توجه به بازخوردهای مناسب امسال در سطح کشور و در این دوره از مسابقات برگزار می شود.
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه خاطرنشان کرد: رشته مدیحه سرایی و ابتهال در مسابقات قرآن در سال کذشته در دو رشته مقدماتی و نهایی برگزار میشد ولی امسال تصمیم گرفتیم تا پس از برگزاری 2 دهه مرحله استانی را حذف کرده و به جای برگزاری این مرحله از گروه ها بخواهیم تا آثار خود را برای ما ارسال کنند. گروهها و نفرات راهیافته به مرحله نهایی مسابقات کشوری 20 و 21 شهریورماه در شهر تهران حضور داشته و با هم رقابت میکنند.
وی اضافه کرد: همچنین برای مسابقات امسال تصمیم گرفته شد تا مسابقات اذان و دعاخوانی را از این مسابقات به صورت مستقل و جداگانه برگزار کنیم. همچنین ابتهال و مدیحه سرایی را نیز در قالب مسابقاتی مستقل برگزار می کنیم. در حقیقت این اقدام را نیز به منظور بهره برداری بهتر از این مسابقات انجام داده ایم.
حجت الاسلام حسینی افزود: سازمان اوقاف و امور خیریه متولی برگزاری مسابقات قرآن در سطح کشور است و تجربیات بسیار خوبی در زمینه برگزاری این مسابقات دارد. البته ما در زمینه گسترش فعالیت های خود تفاهم نامه ای را در دست انجام با وزارت آموزش و پرورش داریم که هنوز نهایی نشده است. در حقیقت هدف ما از گسترش فعالیت ها و امضاء تفاهم نامه ها با نهادها و سازمانهای دیگر پیشرفت، ترقی و تکامل مسابقات قرآن است.
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه ادامه داد: باید تلاش کنیم تا مسابقات قرآن را با جذابیت و هیجان بیشتری برگزار کنیم تا مردم و خصوصا جوانان با همان شور و علاقه ای که در مسابقات دیگر حاضر شده و آن را دنبال می کنند در مسابقات قرآن هم حاضر شوند و آن را پیگیری کنند.
وی تصریح کرد: در رشته مدیحه سرایی و ابتهال مسئولان گروهها به ما اعلام کردند که چرا مرحله استانی را حذف کردید که ما پاسخ دادیم با جلسات کارشناسی که ما برگزار کردیم به این نتیجه رسیدیم که بعد از سالها برگزاری مرحله استانی به این صورت، شیوه برگزاری این مرحله به سبک و سیاق تازه ای برگزار کنیم.
حجت الاسلام حسینی اضافه کرد: مسابقات قرآن زیر 16 سال از روز چهارشنبه 4 شهریور ماه و در دو بخش برادران و خواهران در اردوگاه شهید باهنر تهران برگزار می شود. بر این اساس این مسابقات در نوبت های صبح از ساعت 8 تا 12، نوبت عصر از ساعت 15 تا 19 و نوبت شب از ساعت 20:30 تا 22 برگزار می شود.
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه گفت: در مقطع زیر 16 سال که با عنوان مسابقه شکوفه ها برگزار می شود مجموعا 340 خواهر و برادر به مرحله کشوری راه پیدا کردند که بعد از مرحله شهرستانی و استانی در رشته های قرائت، حفظ و ترتیل با هم به رقابت خواهند پرداخت. در ضمن مسابقات اذان هم در این دوره از مسابقات ویژه برادران برگزار می شود.
وی ادامه داد: در رشته مدیحهسرایی آقایان تعداد 32 اثر برای شرکت در مرحله مقدماتی مسابقات مدیحهسرایی از سراسر کشور ارسال شده بود که از این میان 14 گروه با انتخاب هیات داوران به مرحله نهایی این مسابقات راه یافتند.
حجت الاسلام حسینی در پایان تصریح کرد: همچنین در رشته مدیحهسرایی بانوان نیز 19 اثر برای شرکت در مرحله مقدماتی مسابقات مدیحهسرایی از سراسر کشور ارسال شده بود که از این میان 8 گروه با حکم هیات داوران به مرحله نهایی این مسابقات راه پیدا کردند.
بر اساس این گزارش، اسامی گروههای راهیافته به مرحله نهایی مسابقات مدیحهسرایی شامل گروه میعاد از قم، گروه طاها از ساری، گروه بصائر از اصفهان، گروه ثقلین از یزد، گروه معراج از قم، گروه نور اهل بیت(ع) از لرستان، گروه میعاد، گروه الاء الرحمن از اصفهان، گروه العباد از خوزستان، گروه سلسله ذهب از خراسان رضوی، گروه شمس از تهران، گروه ثامن الحجج از یزد، گروه اسوه از شیراز، گروه مصباح الهدی از آبادان در بخش برادران به مرحله نهایی مسابقات مدیحهسرایی راه پیدا کردند.
گفتنی است همچنین گروههای گروه صهبا از تهران، گروه تسنیم از قم، گروه طه از خراسان رضوی، گروه حورالانسیه از تهران، گروه مصباح الهدی از لرستان، گروه مشکات از فارس، گروه نورالمهدی از یزد و گروه تسنیم رحمت از مازندران در بخش خواهران به مرحله نهایی مسابقات مدیحهسرایی راه پیدا کردند.
*****
کیهان / فشار دشمن زیاد شود اعتقاداتمان هم راسختر است
« بعد از گذشت پنج ماه از آزادیم، در انتفاضه اول مردم عراق علیه رژیم بعث شرکت کردم و شش ماه ماموریت داشتم.» اینها صحبتهای آزادهای است که سالها و ماهها در اسارت بعثیها به سر برده بود. سرلشگر پاسدار آزاده عبدالحسین شاهین، از اعضای جماعت الاربعین است که هنگام رزم در جبهههای دفاع مقدس علیه صدامیان، به اسارت در آمد و در طول اسارتش تجربیات گران بهایی را ذخیره کرد.
«جماعت الاربعین» یا «عامدین نظام خمینی» نام گروهی 42 نفره از اسرای پاسدار و بسیجی ایرانی است که در طول مدت اسارت با شیوه مبارزاتی خود توانستند بارها و بارها عراقیها را به زحمت بیندازند. آنها در موارد متعدد با سرپیچی کردن از دستورات عراقیها که سعی داشتند تصویری موجه از خود را به نمایش بگذارند توانستند تا روزهای آخر اسارت همواره بر اصول اعتقادی خود پایبند بوده و پس از جابهجاییهای متعدد در اردوگاههای مختلف و با اذعان مستقیم عراقیها مبنی بر عجز در مقابله با روحیه اعتقادی این گروه، به اردوگاه تکریت 17 منتقل شدند. آنجا و با شرایطی که به وجود آمد، رفته رفته جماعت اربعین به حاشیه رفته و سد مقاومت این اسرا در برابر دشمن بعثی شکسته شد و بنا به گفته عراقیها جماعت اربعین از هم پاشیده شد.
شاهین یکی از اعضای سرشناس این گروه است که تا روزهای آخر بر مجموعه رفتار جماعت الاربعین در قبال عراقیها تاکید داشت. مهمترین اتفاقی که جماعت الاربعین در اسارت به وجود آوردند و باعث شد تا پایان اسارت این گروه از سوی عراقیها بارها تهدید به اعدام شوند، ماجرای مخالفت با سفر به عتبات به دستور صدام حسین بود.
با این آزاده سرفراز که حرفهای شنیدنی و تاثیرگذاری برای گفتن داشت، گفت وگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
فرهنگ مقاومت
*با هر اعتراض و بر هم زدن نظم اردوگاه، با واکنشی سخت از سوی عراقیها مواجه میشدید. بعد از این همه تحمل شرایط سخت و جابهجایی در اردوگاهها گمان میکنم با ورود به تکریت از فعالیتها و مبارزات خسته شدید و دست از مبارزه برداشتید، درست است؟
خیر. البته الان که این خاطرات را مرور میکنم فکر بودن در شرایط یک روز آن سالها بسیار سخت است. خاطرم هست که در همین کمپ 6 که بچهها پس از مدتی نمازخوان شدند. دو سه نفر از دوستان همین ارشد اردوگاه، گویی با دین اصلا عناد داشتند و بچهها را با الفاظ رکیک آزار میدادند. چند بار تذکر دادیم که بچهها را با این کلمات صدا نزنید. گفتند: «مگر به شما میگوییم.» ما هم گفتیم: «اگر به ما بگویید که زندهتان نمیگذاریم. اما اگر منظورتان بچههاست که اینان هم برادران ما هستند و ناموس اینها ناموس ما.» به خرجشان نرفت. قرار شد من و مرحوم سید رضا موسوی و محمد رضا حیدری دست به کار شویم و در یک فرصت خوب شروع کردیم به زدن اینها. بعد از ادب کردن آن دو سه نفر! عراقیها ما را بازداشت کردند و به سلول بردند. تصور کنید دی ماه در عراق، با آن سرمای استخوان سوز با یک پیراهن و شلوار، سه روز در یک اتاق بمانی. تنها کارمان این بود برای اینکه خون در بدنمان در جریان باشد،تحرک داشته باشیم؛ تند تند بنشینیم و بایستیم. تحمل آن شرایط روحیه دیگری را داشت و اکنون درک آن شرایط کار دشواری است حتی برای خود من!
*در سال آخر اسارت شرایط چگونه بود؟
در سال آخر و در تکریت 17 ما با حاج آقا ابوترابی بودیم. حاج آقا نوع رفتارش این گونه بود که برای عراقیها احترام زیادی قائل بود. و در واقع هدف از این رفتار تحول در عراقیها بود که آسیب به بچههای خودی را کم کنند. در صورتی که اعتقاد ما به مبارزه مستقیم با عراقیها بود که مدتی بعد هم خبر آزادی رسید.
به این مسئله همه اسرا واقف بودند که هرجا فشار عراقیها زیاد است اعتقاداتمان هم راسختر است.
*سختترین اتفاق در اسارت چه بود ؟
ارتحال امام(ره) بود. قبل از ارتحال امام و از طریق روزنامهها در جریان وضعیت جسمی بیمار امام قرار داشتیم. روزنامه قادسیه که نشریه عراق بود اخبار مربوط به وضعیت امام را منتشر میکرد. خود به خود به این قضیه واقف شدیم که وضعیت جسمی امام مساعد نیست و چندین شب بچهها برای بهبود وضعیت امام دست به دعا شدند و دعای توسل میخواندند. چند روز به همین منوال و در اضطراب و نگرانی گذشت تا اینکه ساعت 8:30 دقیقه صبح روز 14 خرداد رسید. من در محوطه اردوگاه چند قدمی زدم و به آسایشگاه بازگشتم و در کنار آقای فواد(فرهاد) فرض ایستادم. به یکباره یکی از بچهها از محوطه بیرون به سر زنان و با شیون و زاری وارد اسایشگاه شد و اشک میریخت. آقای هدایتی (از بچههای استان فارس) برای آرام کردن او به سمتش رفت و علت را جویا شد. اصلا نمیتوانست حرف بزند. تلاش ما برای آرام کردن او ناموفق بود که در همین حین چند نفر دیگر از بچهها با همان حال و وضعیت وارد آسایشگاه شدند و فریاد میزدند که دیگر یتیم شدیم.... (بغض) به هر حال وضعیت سختی بود آن لحظه شنیدن خبر...
آرزوی همه بچهها این بود که روزی به ایران بازگردند و به دیدار و پابوسی امام بروند و به جرات میتوانم بگویم که اگر خداوند در لحظه شنیدن خبر ارتحال به ما صبر و آرامش نمیداد، ما همان ساعت اول جان میدادیم. یادم هست که بچهها دیگر نمیتوانستند روی پای خود بایستند و غالبا بیحال روی زمین افتاده بودند. این برای وقتی است که ما در کمپ شش بودیم با همان وضعیتی که برایتان شرح داده ام. بعد از آن به خواست خدا توانستیم خود را جمع کنیم! ما در آسایشگاه 24 بودیم و همه اسرای آسایشگاههای دیگر برای برگزاری مراسم ختم به آسایشگاه 24 میآمدند. سه روز مراسم ختم برگزار شد. اسرا در گروههای پنج نفره به آسایشگاه میآمدند و قرآن قرائت میکردند و میرفتند. در واقع آسایشگاه ما صاحب عزا بود. عراقیها در روزهای عزای ما در ارتحال امام، به هیچ وجه به سمت ما نمیآمدند و به خاطر وضعیت روحی ما به شدت از ما وحشت داشتند و هر گونه اقدام علیه ما را به ضرر خود میدانستند که شاید نتوانند جبران کنند.
* علت اینکه آسایشگاه 24 مسئول برگزاری مراسم ارتحال امام بود حضور همان گروه 42 نفره بود؟
بله، در واقع اسرای اردوگاه به علت اینکه جماعت اربعین موجب تحول و دگرگونی در اخلاق و رفتارشان شده بودند، به نوعی احساس دین میکردند و خود را مدیون میدانستند. هر چند نفر از اسرای اردوگاه با یکی از بچههای جماعت اربعین در ارتباط بودند. بعد از گذشت دو سه هفته و پس از قضایای ورود منافقین به اردوگاه که یک هفته ما را در آسایشگاه زندانی کردند و بعد هم به کمپ 17 رفتیم.
*این 42 نفر جماعت اربعین از نیروهای خودتان در گروهان بودند؟
بله. تعدادی از آنان از جمله حاج عیسی نریمسای، محمد دهقان، فواد فرض، حسین یازده، دولتخواه (که به محض ورود از کمپ هفت به کمپ شش فکش را شکستند. اینکه میگفتند فکتان را پایین میآوریم! واقعا این کار را کردند؛ نزدیک یک ماه و نیم در بیمارستان بود)، مصطفی کلبانی، عبدالکریم کریم پور، محمد معصومی، مجتبی مسکار، محمد رضا البرزی، تاج الدین عزیزی، سیدین، حسین سهمی، رمضان حسنوند و تعدادی دیگر که اسمشان در خاطرم نیست.
* بعد از گذر از این حوادث، برسیم به مقوله آزادی. چطور خبر آزادی به شما رسید؟حس و حالتان چه بود؟ واکنش عراقیها برای انتشار خبر آزادی با جماعت اربعین که موجبات زحمتشان بودند چگونه بود؟ آیا همان طور که خبر آزادی را به شما دادند به بقیه اسرا هم دادند؟
البته انتشار خبر آزادی اسرا در دو مقطع صورت گرفت. یکی در سال 67 و بعد از پذیرش قطعنامه که عراقیها با حالت خوشبینانهای به ما گفتند که دیگر باید جمع و جور کنید که مدت زیادی اینجا و در عراق نمیمانید. که به تحقق رسیدن این خبر دو سال به طول انجامید تا به مرداد سال 69 رسید.
در کمپ 17 که بودم نزدیک اذان ظهر بود. از بلندگوی اردوگاه خبر مبادله اسرا پخش شد. من حس و حال خاصی پس از شنیدن خبر نداشتم و خیلی معمولی با این قضیه برخورد کردم.
روز 26 مرداد بود که اعلام شد صد نفر از اسرای ایرانی وارد خاک ایران شدند. روز آزادی ما هم نزدیک بود. هشت نه روز از مبادله میگذشت که ساعت یک نیمه شب، سوت اردوگاه زده شد و تعدادی از افسران عراقی وارد آسایشگاه شدند. ما خاطره جالبی از این سوت اردوگاه نداشتیم؛ هربار که این سوت زده میشد، عدهای بیدلیل به محوطه اردوگاه برده میشدند و دل سیر کتک میخوردند! افسر استخبارات با حالتی جدی و متاثر شروع به صحبت کرد: «خبر بسیار ناخوشایندی به ما رسیده است که ما هم از شنیدنش ناراحت هستیم و بسیار متاثر شدهایم. اعلام شده که مبادله اسرا فعلا به تعویق افتاده و شما همچنان باید مهمان ما باشید!». یکی از بچهها بلند شد و گفت: «ما میدانستیم که این قضیه تا آخر ادامه ندارد و ما مشکلی نداریم.» البته این خبر را به چند آسایشگاه دیگر دادند.
فردای آن روز از بلندگو اعلام شد که تعدادی دیگر آزاد شدند و مشخص شد خبر دیشب دروغ بوده و آن افسر استخبارات حتی در لحظات آخر هم، دست از بغض و کینه برنداشت. به هر حال این از وظایف استخبارات عراق بود که روی انگیزه و اعتقادات رزمندگان و اسرای ایرانی کار میکرد تا بتواند سر دربیاورد دلیل این همه مقاومت جوانان ایرانی را که چطور با کلمهای به نام شهادت مقابل عراقیها ایستادهاند.
بچهها در همان روزهای آخر و در فرآیند مبادله اسرا، از حاشیه پتوهای رنگی، پرچم سه رنگ ایران را درست کردند؛ البته این پرچمها به قدری کوچک بود که بشود در درز لباسها پنهان کرد. در آسایشگاه با خودکار روی پرچمها عبارت «لبیک یا خامنهای» را نوشتیم. یک روز قبل از آزادی هم از صلیب سرخ به آسایشگاه آمدند و فرمهایی دادند و گفتند هر کس که میخواهد میتواند به کشور دیگری پناهنده شود. بچهها جوابهای دندان شکنی به آنها دادند و گفتند که آرزو و افتخار ما این است که یکبار دیگر به خاک وطنمان پا بگذاریم.
*از روز آزادی برایمان بگویید. چطور بود؟
سوار اتوبوس شدیم و از پنجرههای اتوبوس به اردوگاه نگاه میکردم. خیلی سخت بود. کل محوطه اردوگاه را نظاره میکردم تا کم کم از نظرم محو شد. در آن لحظات یاد روز اول اسارت افتادم که ما را به اردوگاه میبردند...(بغض) یاد روزی که ما را به دژبان مرکز بردند... یاد اولین روزی که پا در کمپ 9 گذاشتیم... و همین طور روزها در ذهنم ورق میخورد تا اینکه غروب شد و هوا تاریک!به مرز خسروی رسیدیم. تا اذان صبح آنجا بودیم. اذان که گفته شد، تیمم کردیم و نماز خواندیم. آماده حرکت شدیم. در خلال حرکت، پرچمهای ایران را به لباسهایمان نصب کردیم و در آن حال چهرههای متعجب و خشمگین عراقیها دیدن داشت!
بحمدالله وارد خاک ایران شدیم. از آنجا به پادگان الله اکبر اسلام آباد رفتیم. در طول راه، مردم زیادی به استقبال آمده بودند. مادرانی که عکس پسر مفقودالاثرشان در دستشان بود و پدرانی که با دیدن پسرانشان بیهوش به زمین میافتادند... (بغض) ... به کرمانشاه آمدیم.
*****
وطن امروز / بازخوانی نگاه سینما به تروریسم در سالروز مبارزه با تروریسم؛ ارمغان تاریکی!
تروریسم، موضوعی آشنا برای ایرانیانی است که سالها قربانیان این پدیده شوم عصر مدرنیته بودهاند. از سالهای قحطی و وبای جنگ اول جهانی که با دسیسهگری انگلیسیها منجر به شرایط نامساعد غذایی در ایران شد تا انواع ترورهایی که امروزه توسط صهیونیستهای مزدور قلب دانشمندان برجسته هستهای را هدف میگیرد، انواع رنجها را میتوان از دریچه تروریسم ردیابی کرد. این در حالی است که اوج ترورهای رخ داده در اوایل انقلاب، پیشانی شکوهمند ایران اسلامی را نشانه گرفته بود و گروههایی معاند مانند فرقان و به اصطلاح مجاهدین خلق! حوادث ناجوانمردانهای را در حیات سیاسی این مملکت شکل دادند و ثمرهاش از دست رفتن گوهرهای نابی چون مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی و علی صیادشیرازی بوده است. در این راستا،
8 شهریور، سالروز شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر، 2 تن از یاران کارآمد و وفادار نظام و دولت جمهوری اسلامی ایران، روز مبارزه با تروریسم نامگذاری شده است. ترور از واژهای فرانسوی به معنای هراس و از میان بردن است. اما ردپای فهم ترور را میتوان در فرهنگ خاص علوم سیاسی دنبال کرد که لنین در آن از جمله افرادی محسوب میشود که به ترور رسمیت بخشیده است. و این پر بیراه نیست، چرا که لنین در کتاب معروف «دولت و انقلاب» خود پس از بررسی راههای مختلف نابودی دستگاه دولت در نظام سرمایهداری، نتیجه میگیرد بهترین شیوه در هم شکستن سلطه سرمایهداری استفاده از ابزارهای نظامی و راههای تروریستی است و از این دریچه میتوان لنین را بنیانگذار تروریسم بینالمللی جدید دانست. اما در مسیر رسیدن به پیدایی تروریسم باز هم به کشوری که خود را مهد فرهنگ میداند، خواهیم رسید.
جایی که در دوران انقلاب فرانسه در اواخر قرن 18 سرهایی بریده به جا مانده بود. در همین کشور، ترور شکلی قانونی به خود گرفت و از سویی بر سرکوبی الجزایریها توسط دولت فرانسه در سالهای 1954 تا 1962 به عنوان نوعی تروریسم دولتی سالها سرپوش نهاده شد و با همه اینها میتوان فرانسه را به عنوان یکی از سردمداران تاریخ تروریسم معرفی کرد؛ نوک پیکان حقیقتی که زیر کمان دادههایی دروغین به سمت مسلمانان کشیده شد. این در حالی است که اسلام به طور موکد در آیههایی آسمانی سفارش به روابطی توام با صلح و مهربانی میان انسانها می کند و این نگاه را به عنوان هدف عالیه تبلیغ دین میشمارد. چنان که طبق دستور پیامبر گرامی اسلام(ص) خداوند مقرر کرده است که در هر کاری جانب انصاف نگه داشته شود.
به عبارت دیگر، تروریسم با مشخصاتی که بیان شد در اسلام نه تنها مورد تایید نبوده، بلکه جرمی بزرگ و از گناهان کبیره است که در دنیا و آخرت مجازات شدیدی برای آن تعیین شده است. اصولا تروریسم پدیدهای غربی بوده و ماهیت رسانهای خود را نیز از طریق سینمای هالیوود یافته است. تروریسم دوران نو را با تروریسم سیستماتیک نیمه دوم قرن 19 اروپا میشناسند که انشعابات گوناگون جسمی و ذهنی به خود میگیرد و شمایلی متمایز بر آن میتوان برشمرد که از این لحاظ جنبش روسی نارودنا یاولیا به مفهوم اراده مردم هم نوعی ترور محسوب میشود که اعضای آن برخلاف دیگر انواع انقلابیون، پردازنده و هوادار نوعی فلسفه ترور شخصی بودند. تروریسم ایرلندی و قتلعام فجیع ارمنیان در جنگ اول جهانی هریک فصولی جداگانه در تاریخ را به ثبت رساندند. اما اولین ترور در تاریخ به سال
44 پیش از میلاد با قتل خونخوارانه ژولیوس سزار توسط تعدادی از سناتورها ثبت شده است. اما اوج قساوت در میان قتل و خونخواری را باید از آن صهیونیستهای غاصب دانست که با اشغال سرزمین فلسطین و کشتارهای بیرحمانه مردمان مظلوم مسلمان و انبوه فعالیتهای تروریستی رخ داده در سراسر جهان از جمله ایران و جنایات ننگینی که در غزه، صبرا و شتیلا شکل دادند، اوج سنگدلی و خشونت نهفته در نزد هرگونه موجودی را نمایان کردند. در کالبدشکافی ماهیت سینمای تروریسم در جهان میتوان به نقش مایهها و زوایای پنهان آثار در گونههای قابل پرداختی چون سینمای جاسوسی، پلیسی و حادثهای رسید و حتی ردپای وحشت را در میان تعلیقهای نهفته در آثاری با موضوعات تروریست دنبال کرد.
برای بازخوانی حوادث تروریستی در قاب تصویر میتوان آثار بسیاری را مثال زد که همسو با نگاهی جانبدارانه و البته مغرضانه توسط غرب تولید و روانه تماشاخانه جهان شدند. در این میان هرگونه اتهام جنگطلبانه و شرارتخواهی به پیکر مسلمانان مظلوم روا داشته شد تا قاعدهای وارونه از حقیت بر پرده خیالپردازانه هالیوود رخنمایی کند و حتی کار به جایی رسید که شکنجه علیه مسلمانان در فیلمی مانند «غیر قابل تصور» رسمیت یابد تا اگر در آثار گذشته مانند «قلمرو» ساخته پیتر برگ شاهد شکنجه توسط ماموری مصری بودیم و مامور آمریکایی سعی در نجات سوژه داشت و هیچگاه دستش به شکنجه وی آلوده نمیشد و اگر در فیلم «مجموعه دروغها» ساخته ریدلی اسکات و فیلم «سیریانا» به کارگردانی استیون گیگن، این نیروهای مسلمان هستند که شکنجه میدهند و انگشت قطع میکنند، در فیلم «غیر قابل تصور» بساط درام را طوری طراحی کردند که هرگونه خشونت حتی از سوی آمریکاییها علیه تازه مسلمان شدهای با نام «یوسف» نزد مخاطب غربزده توجیهپذیر شود! از طرفی در آثار هالیوودی بسیاری انجام عملیات انتحاری مانند حرکتی جنونآمیز از سوی مبارزان انقلابی خوانده میشود. برای نمونه فیلم «اینک بهشت»، داستانی است از قرابت و غریبی
2 جوان فلسطینی که گزینههای انجام عملیات انتحاری در میان مردمان غاصب اسرائیل هستند و در نهایت آن انگیزه اولیه در مسیر وارونهای از طراحی فیلمساز شکلی دیگر مییابد. آغاز سینمای صهیونیست به سال 1948 بازمیگردد. زمانی که صهیونیستهای غاصب، متجاوزانه پای به حریم فلسطینیان نهادند و یک سال بعد کارخانهداران هالیوودساز غرب با ساخت فیلم «شمشیر در صحرا» به دفاعی دروغین از مالکیت ارضی اسرائیل دست زدند. بعد از تشکیل دولت غاصب صهیونیستی ترورهای بیشماری توسط گروههایی مانند هاگانا، ایرگون و اشترن شکل گرفت که سالها به عنوان الگوهای تروریستی در جهان قرار گرفتند.
ساخت آثاری از این دست که در زنجیرهای هدفمند از طریق کارخانههای دروغانگارانه به دنبال ثبت نشانی گمراهکننده بر وجوه تروریستی صهیونیستهای یهودی بودند، سالها سرلوحه آثار هالیوود قرار گرفت که اگر هم به طور مستقیم به اعلام این تفکر فریبکارانه نپرداختند، در لایههایی داستانی و با ظواهری هزار چهره، نگاه غاصبانه خود را بر افکار جهانیان حواله داشتند. اولین جعل رخ داده در پیشانی تاریخ سینما مبنی بر مخدوش کردن چهره مسلمین توسط غرب با ساخت فیلم «جنگیر» از ویلیام فریدکین روی داد و در ادامه شاهد آثاری در گونههای مختلفی بودیم که به دنبال رد گم کردن جنایات بسیار صهیونیستها در سرزمینهایی پیدا و ناپیدا بودند. اما سینمای ترور در ایران سیمایی نسبتا غایب به خود دارد و در این سالها با توجه به حجم و گستره ترورهای دردناک رخ داده در ایران، آثاری نه چندان قابل توجه به لحاظ کمی و کیفی ساخته شده که توان مقابله با هجمه تولیدات مداوم پروپاگاندای غرب را ندارند.
«از فریاد مجاهد» تا «تیرباران» که همراه با نقشآفرینی مجید مجیدی آشنای این روزها بوده است و از «بازمانده» ماندگار و «قلادههای طلا» ابوالقاسم طالبی آثاری هستند که ردپای داستانهایی مبتنی بر ترور را پیرنگ روایت خود قرار دادند. از طرفی سریالهایی نیز با درونمایه ترور در این سالها ساخته شدند که «ارمغان تاریکی» و «تعبیر وارونه یک رویا» این شبها از جمله آنهاست. اما نحیف بودن آثار جنایی پلیسی که با تم ترور شکل گرفتهاند در برابر آبشخور گفتمانهای رسانههای غربی بسیار به چشم میخورد. اگر تنها اشارهای به جدیدترین ساخته از این دست داشته باشیم، به سریال فریدون جیرانی میرسیم که در شبهای بسیاری، چشمان مشتاق را به تماشای خود دوخته بود تا از دل داستانی که مبتنی بر وجهی استراتژیک و موضوعی قابل پرداخت در سینما چون ترور دانشمندان هستهای است، یک تریلر جاسوسی و تعلیقوار را شاهد باشیم اما نتیجه در چرخشی بیمعنا به سمت ملودرام رقیق خانوادگی با تلاشی ناگوار به سوی ردشدن از خطوط قرمز در قاب تلویزیون رفت، به نحوی که با توجیه نمایش خباثت جاسوسی چون محسن روانبخش، شاهد خیانتورزیهای آشکار و دیالوگهایی بیپرده میان او و ژاله؛ خاطرخواه قدیمیاش باشیم! سریالی که در کورهراه عنصر معما به فضای رابطهمندی زوجهایی گمشده رسید و شلیک بیهویتی اثر را با وقایع پیچیده و مهم ترور دانشمندان به ثبت رساند.
به هر روی با توجه به ابعاد بسیار حساس ترور که در انواع مختلف رونمایی میشود و قابلیتهای بسیاری که اینگونه رخدادهای ناگوار برای تبدیل شدن به اثری دراماتیزه دارند، نیاز است که اهتمام بیشتری در تولید آثار سینمایی و تلویزیونی به عمل آید تا ضمن بازتاب هنرمندانهای از رویدادهای تاریخی ایران، بتوان چراغ راهی در مسیر پیشرو برای مخاطبان روشن کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com