گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر،«فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
آرمان / مخاطب تمام سبكهاي موسيقي هستم
رسول نجفيان، كارگردان، بازيگر، خواننده، موسيقيدان و پژوهشگر عرصه موسيقي كشورمان در ۲۸ دي ۱۳۳۸ در تهران به دنيا آمد. در دوران دبستان با تاثيرپذيري از شيوه اداره كلاس توسط معلم خود، ذوق نمايش در او ايجاد شد. وي سال ۱۳۴۸ در هنركده تئاتر آناهيتا مشغول به فعاليت شد. وي با آنكه متولد تهران است، اما اصالتي بختياري دارد، براي همين معتقد است كه موسيقي در وجود و ژناش نهفته است. او بنا به همين تمايل ژنتيك، موسيقي را از جواني دنبال ميكرد و نواختن دوتار را توسط يك روستايي به نام عاشق حيدر همداني فراگرفت. پس از آن نيز آموختن رديفهاي موسيقي را نزد استاد اسماعيل مهرتاش ادامه داد. نجفيان داراي مدرك كارشناسي روانشناسي از بخش علوم تربيتي مدرسه عالي پارس سابق در سال ۱۳۵۶ نيز است. با آنكه بيشتر مردم رسول نجفيان را به عنوان بازيگر و كارگردان ميشناسند، اما ما اينبار و به بهانه موسيقي كه خودش ميگويد برايش اهميت بيشتري حتي از بازيگري دارد پاي صحبتش نشستيم و با وي گفتوگو کرديم كه حاصلش را در زير ميخوانيد.
شايد هنوز بسياري از مردم شما را بيشتر به عنوان بازيگري كه چند آهنگ هم خوانده و اجرا كرده بشناسند. اما ميدانيم كه شما پژوهشگر موسيقي نيز هستيد و موسيقي براي شما شايد حتي بشود گفت به اندازه بازيگري جدي است. از نحوه ورودتان به موسيقي بگوييد.
همانطور كه گفتيد بيشتر من را به عنوان بازيگر و خواننده ميشناسند. اما تخصص اصلي من كارگرداني تئاتر و سينماست. در كنار اينها كار موسيقي را نيز از كودكي آغاز كردم. بخشي از اين قضيه هم برميگشت به ژنتيك. چون من از خانوادهاي آبا و اجدادي بختياري هستم و موسيقي در بين بختياريها حضور خيلي فعال و ضرورياي دارد. همين مساله مرا به سمت موسيقي كشاند. در دوران جواني در كلاسهاي استاد مهرتاش شركت كردم و رديفهاي موسيقي را نزد ايشان آموختم. در آن دوران آقاي شجريان هم كه هنوز چهرهاي ناشناخته بودند، در جامعه باربد و همدوره ما در اين كلاسها شركت ميكردند. بعد از آن به سراغ ساز تخصصي سنتور رفتم و سپس پيانو ياد گرفتم. از همان دوران شعر ميگفتم، موسيقي ميساختم تا پس از انقلاب كه فعاليتهاي من بيشتر و جديتر شد. در بخش پژوهش در زمينه موسيقي هم بيشتر در زمان فيلمبرداريها من به روستاهاي مختلف ميرفتم و حتي بعضا وقتي گروه برميگشت من ميماندم.
دوستان از من ميپرسيدند چرا با ما نميآيي؟ ميگفتم دنبال زيرخاكي ميگردم و به واقع به دنبال آثاري در سينههاي مردم اقصی نقاط ايران ميگشتم. در اين پژوهشها من لالاييهاي مناطق مختلف و حتي شاديخوانيهاي مربوط به عروسيها و اعياد را جمعآوري و ضبط ميكردم. ميتوانم بگويم كه سي سال از عمر من صرف جمعآوري اين آثار شد. هرچند از ميان اين انبوه آثار، تنها چيزهايي كه ارائه شده، با عاشورا ميگريم و ذوالجناح آمد بيسوار، هستند. در بخش ديگري از اين پژوهشها، شاهنامهخوانيها را گردآوري كردم كه مدتي هم تلويزيون بخشهايي از آن را پخش كرد اما ديگر ادامه نداد. خود من هم چون سه كار شاهنامهخواني را با هزينه خودم انجام داده بودم، ورشكست شدم و پروژه ناتمام ماند. به هر جهت همچنان به فعاليتهايم در زمينه موسيقي ادامه ميدهم چون معتقدم اين هنر ماندگار است و بر دوام. بهويژه كه وقتي در آثار شوبرت يا بتهوون دقت ميكنيد، ميبينيد بخش اعظمي از راز ماندگاري اين آثار اين است كه ريشه در فرهنگ آنان دارد و به نوعي برآمده از موسيقي محليشان است.
شما در زمينه موسيقي نواحي ايران هم پژوهش و كنكاش بسيار كردهايد. پتانسيل اين نوع موسيقي را براي ورود به بازار جهاني چقدر ميدانيد؟
بسيار بسيار شديد ميدانم. كما اينكه يك پروفسوري به نام بن اگوستيا وقتي به ايران آمده بود از من ميپرسيد چرا شما ايرانيها در موسیقی مدام ميخواهيد اداي ما غربيها را دربياوريد؟ چرا آنقدر عقده هنرسازي به سبك غربيها را داريد؟ او ميگفت ما خودمان به اندازه كافي هنرمند داريم و نيازي به الگوبرداري شما نداريم. آنچه ما را شيفته شما ميكند، هنر بومي و مقامي شماست. شما هرچه در تئاتر، سينما و ساير هنرها روي هويت خودتان تمركز كنيد، موفقتر خواهيد بود. بر اساس آنچه اين استاد گرانقدر ميگفت، من معتقدم موسيقي نواحي ما پتانسيل بسيار قوياي براي حضور در بازارهاي جهاني دارد. چون قطعا آن چيزي جهاني ميشود كه ريشه در فرهنگ خود داشته باشد. اصلا يكي از وظايف ما ترويج همين موسيقي اصيل خودمان است. موسيقياي كه براي ضرورتهاي خاص خودش گفته شده و قطعا براي مردم جهان جذابيت دارد.
در طول مدتي كه با موسيقي نواحي ايران درگير بوديد، موسيقي كدام ناحيه حس بهتر و عميقتري به شما داد؟
واقعا نميتوان يكي را انتخاب كرد چون هر كدام از نواحي ما داراي موسيقي غني و ارزشمندي است. موسيقي خراسان، موسيقي مقامي مازندران، موسيقي گيلكي، كردي و... همه اينها يك دنيايي است براي خود. دنيايي پر از زيبايي. براي همين واقعا نميتوانم يكي را انتخاب كنم.
هدف اصلي شما از ورود جدي به عرصه موسيقي چه بود؟
موسيقي يكي از اركان آرامشبخش بشري است. موسيقي را لطف و فيض الهي در طبيعت جاري كرده و اين وزن و گام و نوا را ما به قول جناب مولانا از ضرب و گام و نواي طبيعت و زمان گرفتهايم. اين تقويم كه در دل خود فصل و سال و ماه و روز را تا كوچكترين جزو كه همان ثانيه است دارد، اين ريتم الهي است كه از ازل و از بهشت در گوش ماست. نغمه پرندگان، صداي باد و همه اينها موسيقي است كه به مرور بشر آنها را آموخته تا در روزهاي دلهره و اضطرابش بخواند و بنوازد و آرامش بگيرد. هدف من هم جز اين نبود. اينكه هم خودم آرامش بگيرم به يمن موسيقي و هم به ديگران اگر بتوانم با موسيقيام آرامش دهم.
خودتان فكر ميكنيد مردم آلبومهاي شما را به واسطه موسيقياش خريدند يا به خاطر اسم و رسمتان به عنوان بازيگر؟
نه واقعا به دليل موسيقياش بوده است. چون بسياري از بازيگران وارد عرصه موسيقي شدهاند و مردم از آنها استقبال نكردهاند. من زماني كه شعر رسم زمانه را گفتم و آهنگ رويش ساختم، اصلا فكر نميكردم با چنين استقبالي مواجه شود. اما اكنون كه بيست سال از ارائه اين اثر گذشته، هنوز هم از پرفروشترينهاست. دليل اين استقبال اسم و رسم من به عنوان بازيگر نبود. دليل اين بود كه در اين اثر حرف و درد وجود داشت و اينها بود كه باعث استقبال مردم شد.
آيا كار جديدي در دست ارائه داريد؟ در صورتي كه جواب مثبت است، سبك و شكل آن كار چگونه است؟
بله. شعرها و آهنگهاي جديدم را با پرداختي نو آماده دارم و به محض اينكه اسپانسري پيدا كنم قطعا به محضر مردم ارائه خواهم داد. اين اثر تماما به صورت تصويري است. من در اين آلبوم روي شعر حيدرباباي شهريار و تعدادي از آهنگهاي معروف اقوام مختلف ايران با نگاهي نو آهنگهايي گذاشتهام و اجرا كردهام. در كنار اينها تعدادي از شعرها و آهنگهاي خودم را هم دارم.
به كنسرت جديد فكر نميكنيد؟
البته من چندباري، حدود ده باري، كنسرت و برنامه در تهران و تعدادي از شهرستانها و حتي خارج از كشور اجرا كردهام كه خوشبختانه با استقبال خوبي هم مواجه شد. منتها در اين مدت بيشتر گرفتار كارهاي نمايشي بودهام. اما در تدارك اين هستم كه بتوانم مجددا كنسرتي اجرا كنم.
وضعيت موسيقي امروز ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
راستش در آن بخشهايي كه باندبازي است و محفلي اداره ميشود، اوضاع اصلا خوب نيست. اما آن بخشي كه آزادي هست و تو ميتواني اثرت را به راحتي ارائه کني و حق كسي نیز ضايع نميشود، اوضاع بهتر است. به نظر من موسيقي ما هميشه در دل خود آدمهاي بسيار هنرمندي را جاي داده است و هيچگاه از چنين افرادي خالي نميشود. اميدوارم رسانههاي ما بيشتر به موسيقي مقامي و اصيل ما توجه كنند تا به ترويج هرچه بيشتر اين نوع موسيقي كه ريشه در فرهنگ ما دارد كمك كنند.
آيا به عنوان شنونده، مخاطب تمام سبكهاي موسيقي هستيد يا يك سبك خاص را ترجيح ميدهيد؟
نه. من همانطور كه شيفته موسيقي مقامي و اصيل خودمان هستم، شيفته موسيقي غرب هستم. موسيقي غرب در تمام سبكهايش را دوست دارم. هم رپ گوش ميكنم و هم بلوز و جاز. كسي كه گوش موسيقايي دارد، موسيقي برايش مرزي ندارد. البته منظورم از موسيقي در هر سبك و شكلش، موسيقي غني و قدرتمند است، نه موسيقي ضعيف و مبتذل. موسيقياي ارزش شنيدن دارد كه براي دردهاي ژرف آدميان و براي غمها و شاديهاي حقيقي آنان گفته و ساخته شده است. چنين موسيقياي چه غربي و چه شرقياش ارزش شنيدن دارد و من مخاطب چنين موسيقيهايي هستم و شيفته آنها هستم.
سازبندي و تركيب سازها در موسيقي شما شكل خاصي است. درباره آن كمي توضيح دهيد.
من نهايتا سعيام بر اين است كه از سازهاي اصيل ايراني استفاده كنم. اما گاهي هم بدم نيامده سازهاي الكترونيك و پيشرفتهترين سازهاي غربي را به كار بگيرم. در واقع من نگاهم يك ساختار تلفيقي است به جهت اينكه نشان دهم كه چقدر موسيقي ما قدرتمند و قابل تطبيق با موسيقي جهان است.
به عنوان يك پژوهشگر بگوييد نقش موسيقي در سنتها و باورهای ما در گذشته چگونه بوده است؟
بهشدت آيينها، سنتها و باورهاي ما با موسيقي عجين بوده است. آيين طلب باران، آيين شكرگذاري، آيين پايان يافتن سرما و آمدن بهار و... اينها همه براي خود داستانها و قصههايي داشته كه با موسيقي اجرا ميشده است. حتي كشت و دروي محصول هم در فرهنگ ما موسيقي خاص خودش را داشته است.
اين تاثير را امروز چطور ميبينيد؟
اين تاثیر همچنان ادامه دارد. بهطور كلي هرچه با موسيقي همراه باشد دلنشينتر است. فرض كنيد موسيقي چقدر در سوز و گداز نوحه نواها تاثير دارد.
اگر قرار باشد روزي يك قطعه براي مرگ بنويسيد، آن قطعه چگونه خواهد بود؟
قطعهاي براي مرگ؟... بيشك مرگ يكي از لطفهاي الهي است. در ادبيات عرفاني ما آمده است كه اگر مرگ نبود دنيا با چه وحشت هولناك و اسفباري روبهرو ميشد. اگر مرگ نبود هيچ چيز معناي خودش را نداشت. عشق نبود، مهرباني نبود، خوبي نبود، اينها همه به يمن وجود مرگ و آگاهي ما از وجود مرگ است كه هست و معنا پيدا ميكند. در نتيجه براي من مرگ هميشه يك تقدس عرفاني و الهي دارد. در نتيجه قطعا ژرفترين، باوقارترين و بهترين آهنگم را براي او ميخوانم و ميسازم و مينوازم. مرگ كه در حقيقت چكيده ادبيات عرفاني ماست، چكيده فردوسي، مولانا، حافظ، سعدي و... است، تمام اينها ميگويند كه جهان ناپايدار و ميرا به پشيزي نميارزد. پس قدر مرگ را بدانيم و به يمن حضورش تا ميتوانيم شاد زندگي كنيم. قطعا چنين پديدهاي، لايق ژرفترين و غنيترين موسيقيهاست.
بزرگترين آرزوي امروز شما در موسيقي چيست؟
آرزو دارم تمامي شعر و آهنگهایم به گوش مردم برسد. چون بسياري از مردم در كوچه و خيابان مدام از من ميپرسند چرا كار جديدي ارائه نكردي؟ و من تنها يك پاسخ دارم كه بگويم و آن اين است كه من كارهاي زيادي دارم كه هنوز مجال پخش بهويژه از صدا و سيما را پيدا نكردهاند و نميدانم چرا. به همين دليل آرزويم اين است كه شرايطي ايجاد شود كه آثارم به گوش مردم برسد.
به عنوان كسي كه هم دستي بر موسيقي داريد و هم بازيگري، از نقش حس و احساسات دروني در اين دو حيطه بگوييد.
ريتم موسيقي به كار كارگردان خيلي كمك ميكند. كارگرداني كه موسيقي را ميشناسد ميداند كه يك بازيگر حتما بايد با فن موسيقي آشنا باشد. چون اين آشنايي به بازيگر امكان ميدهد ريتمي را در كار خود شكل دهد كه بزرگترين فاكتورش اين است كه كسالت را از بازي آن بازيگر دور ميكند. موسيقي و حس موسيقايي داشتن در بازيگري خيلي مهم است.
اگر روزي بر فرض محال قرار میشد بين موسيقي و بازيگري يكي را انتخاب كنيد، كدام را برميگزيديد؟
من قطعا و بدون كوچكترين شكي موسيقي را انتخاب ميكردم و مجال و فرصت بيشتري براي موسيقي قائل ميشدم. بدون شك.
*****
آرمان / اظهارات مجيدي پيش از عزيمت به مونترال
مجيد مجيدي پيش از سفر به كانادا براي نخستين نمايش جهاني فيلم <محمد رسولا...> گفت: سينما براي بقا بايد بازار جهاني پيدا كند و سينماي ايران با بضاعتي كه دارد نبايد تنها به جشنوارهاي خارجي بسنده كند بلكه بايد به نمايش جهاني آثار فاخر ايران نيز فكر كنيم. به گزارش ايسنا، شامگاه 3 شهريور ماه جمعي از مديران فرهنگي هنري تهران در فرودگاه بينالمللي امام خميني (ره) حاضر شدند و ضمن ديدار و گفتوگو با عوامل فيلم محمد رسولا... و اهداي گل، آنها را با عبور از زير قرآن براي عزيمت به كانادا و نخستين نمايش جهاني اين فيلم سينماي در جشنواره فيلم مونترال كانادا بدرقه كردند.
در اين ديدار، احمدرضا مومني مدير فرهنگي هنري منطقه 10 با اشاره به ظرفيتهاي بينالمللي اين فيلم گفت: تكتك پلانهاي فيلم محمد رسولا... از نظر نور و رنگ شبيه تابلوي نقاشي هستند، صحنههاي اين فيلم هوشمندانه انتخاب شدهاند و حس درستي را به مخاطب انتقال ميدهد. مجيد مجيدي نيز با تشكر و قدرداني از اقدام زيبا و نمادين فرهنگسراي عطار گفت: سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و همچنين دكتر صلاحي، همه ظرفيتهاي فرهنگي و سينمايي اين سازمان را در اختيار فيلم محمد رسولا... قرار داده است كه جاي تشكر و قدرداني دارد ان شاا... بتوانيم سفيران خوبي براي ايران و اسلام باشيم.
وي ادامه داد: سينما هنر و صنعت است و وجوه صنعتي سينما تا زماني كه بازار جهاني نداشته باشيم؛ خيلي نميتواند رشد و سود كند. سينما براي بقا بايد بازار جهاني پيدا كند و سينماي ايران اين بضاعت را دارد نبايد تنها به جشنوارهاي خارجي بسنده كنيم بلكه بايد به نمايش جهاني آثار فاخر ايران نيز فكر كنيم. مجيدي تاكيد كرد: بهترينهاي صنعت سينماي جهان را از نقاط مختلف جهان جمع كرديم تا فيلمي فاخر براي پيامبر مهرباني بسازيم. زماني كه ميخواستم بازيگران اين كار را انتخاب كنم؛ عدهاي به من گفتند حالا كه عوامل فيلم خارجي هستند، از بازيگران خارجي براي اين كار استفاده كن اما من به قابليتهاي بازيگران ايراني و تواناييهايشان اعتماد داشتم و ميدانستم كه آنها از عهده نقشهايشان برميآيند و خوشبختانه اين اتفاق افتاد.
مهدي پاكدل بازيگر فيلم نيز با تشكر از همدلي و همراهي مجموعه فرهنگسراي عطار گفت: اميدوارم با به نمايش درآمدن اين فيلم چهره واقعي اسلام به همه جهانيان نشان داده شود. به خصوص در اين شرايط كه در مورد دين اسلام هجمههايي وجود دارد، با نمايش اين فيلم آنچه هدف اصلي دين اسلام -محبت و دوستي- است به تصوير كشيده شود و همه دنيا ببينند كه اسلام واقعي چنين است نه افراطيگريهايي چون داعش و ديگر گروههاي تروريستي. عليرضا شجاع نوري، بازيگر نقش عبدالمطلب نيز با اشاره به اين واقعيت كه ساخت فيلم محمد رسولا...، اعتبار و اعتماد به نفسي براي بدنه حرفهاي سينماي ايران فراهم خواهد كرد گفت: اكنون فكر كردن به ساخت پروژههاي بزرگ، رويايي دست نيافتني براي سينماي ايران نيست. شايد تا قبل از اين چنين فكري بسيار دور از دسترس بود ولي حالا ميدانيم كه كافي است تا عزم و اراده داشته باشيم تا فيلمي فاخر ساخته شود. در واقع اين فيلم شهامت ساخت پروژههاي بزرگ را در ما به وجود آورده است.
نمايش فيلم حضرت محمد رسولا... به كارگرداني مجيد مجيدي در سي و نهمين جشنواره جهاني فيلم مونترال؛ نخستين نمايش جهاني اين فيلم است كه ازسوي مقامهاي جشنواره به عنوان رويداد بزرگ اين جشنواره سينمايي خوانده شد. در اين سفر تعدادي از بازيگران فيلم همچون مهدي پاكدل، عليرضا شجاعنوري، ساره بيات، مينا ساداتي و احسان دلاويز و همچنين محمدرضا صابري تهيهكننده فيلم سينمايي محمد رسولا... همسفر مجيد مجيدي شدند. جشنواره بينالمللي فيلم مونترال جشنوارهاي است كه در سال ۱۹۷۷ در مونترال بنيانگذاري شد و يكي از قديميترين جشنوارههاي فيلم كاناداست. در سايت جشنواره مونترال درباره فيلم محمد رسولا... آمده است: «اين جشنواره افتخار دارد كه اين امكان را به دست آورده تا ميزبان افتتاحيه اين كار باارزش و مهم باشد؛ فيلمي با هدف بالاي هنري با مخاطباني بسيار گسترده.»
*****
آرمان / «تعبير وارونه يك رويا» كلاس فوقتخصصي بود
بازيگر نقش سياوش مشرقي در مجموعه تلويزيوني «تعبير وارونه يك رويا» گفت: اين روزها مخاطبان سريال با ديدن من ميخواهند بدانند چه سرنوشتي در انتظار «سياوش مشرقي» است و من نيز توصيه ميكنم سريال را تا انتها ببينند. «نيما نادري» كه در مجموعه تلويزيوني «تعبير وارونه يك رويا» ايفاگر دو نقش سياوش مشرقي (بازيگر تئاتر) و سعيد برازنده (مهندس سازمان انرژي هسته اي) است در گفتوگو با فارس درباره پيوستنش به گروه سازنده اين سريال گفت: آقاي جيراني براي ديدن يكي از نمايشهاي من آمده بودند و همان جا با هم ملاقات كوتاهي داشتيم.
وي ادامه داد: بعد از مدتي دستيار ايشان تماس گرفت و از من دعوت كرد به ديدن آقاي جيراني بروم و خوشبختانه ايشان در همان چند دقيقه اول به من گفتند كه براي نقشي در سريال «تعبير وارونه يك رويا» من را انتخاب كردهاند. نادري درباره اينكه از ابتدا ميدانست قرار است چه نقشهايي را ايفا كند، تصريح كرد: من خيلي در جريان نقش نبودم. آقاي جيراني مختصري از كار را به من توضيح دادند و در جريان طرح كلي سريال قرار گرفتم. اين بازيگر همچنين در پاسخ به اين سوال كه حضور آقاي جيراني به عنوان كارگردان شما را براي حضور در سريال ترغيب كرد يا موضوع سريال؟ عنوان داشت: طبيعي است كه اسم آقاي جيراني به عنوان كارگردان برايم مهم بود.
يكي از فيلمهايي كه براي من بار نوستالژيك زيادي دارد، فيلم سينمايي «قرمز» است. من ايشان را كارگردان توانمندي ميدانم كه قطعا بسياري از بازيگران دوست دارند با او همكاري كنند. وي همچنين درباره ايفاي نقش همزمان دو شخصيت سياوش مشرقي و سعيد برازنده با هم به فارس گفت: ايفاي دو نقش متفاوت در يك سريال كه با هم تلفيق هم شده بودند، كار سختي بود و من تمام تلاشم را كردم تا بتوانم به بهترين شكل آن را انجام بدهم. وي افزود: اصولا كار بازيگري كار سخت و دشواري است. ضمن اينكه تخصص من هم نمايشنامهنويسي است و قطعا بازيگري برايم دشوارتر است. اما اين موضوعات باعث نشد كه من دست از تلاش بردارم چون من بيمار كارهاي سخت هستم و اميدوارم كه همواره بتوانم از پس انجام كارهاي سخت بربيايم. بازيگر نقش سعيد برازنده در مجموعه «تعبير وارونه يك رويا» درباره همكاري و تعامل با ساير بازيگران اين مجموعه نيز توضيح داد:
من دورادور دوستان بازيگر را ميشناختم اما با استاد داريوش ارجمند نخستين همكاري را داشتم. آقاي امير حعفري در اين سريال كمكهاي بسياري به من كرد و تمام تلاشم را كردم كه تكنيكهاي بازيگري اين اساتيد را ياد بگيرم. وي ادامه داد: هم نسلان من بايد نحوه كار كردن اين اساتيد را ياد بگيرند و از حضور آنها بهره ببرند. من كنار اين عزيزان آماتور بودم اما از خودشان كمك گرفتم و ارتباط با پارتنر را از ايشان فراگرفتم. اين سريال برايم يك كلاس درس و ورك شاپ بود. كسي در اين ميان زرنگ است كه بتواند خوب ياد بگيرد و از اين تجربيات براي كارهاي بعدي استفاده كند و در حقيقت پختهتر شود. نيما نادري كه فرزند عليرضا نادري فيلمنامهنويس است، درباره استفاده از نام و اعتبار پدرش براي حضور در كارها نيز گفت: من بيشتر تلاش كردهام كه از پدرم ياد بگيرم و خودم را زير بيرق و سايه تمام كساني ميبينم كه در فعاليت و كار خود حرفهاي هستند و ميتوانند به من چيزي آموزش بدهند. من خودم را زير سايه اكبر رادي و بهرام بيضايي و ساير اساتيد ميبينم. قطعا پدرم نيز تاثير زيادي روي من داشته است بهويژه در كارهاي نمايشي.
وي در ادامه درباره مضمون و محتواي مجموعه «تعبير وارونه يك رويا» نيز گفت: اين افتخار نصيبم شد كه در سريالي حضور داشته باشم كه از لحاظ استراتژي، نگاه، پرداخت و كارگرداني اثري نو و تازه در تلويزيون ايران است. فيلمهاي جاسوسي و پليسي و معمايي در تمام دنيا ساخته ميشوند اما در ايران كمتر اين اتفاق افتاده و كمتر هم آثار خوب و عالي در اين زمينه داشتهايم. اين سريال اثري بسيار خوب است به ويژه در قصهپردازي. بازيگر نقش سياوش مشرقي اظهارداشت: فريدون جيراني قصههاي عاشقانه را خوب روايت ميكند و در اين سريال نيز نشان داد كه آثار معمايي را هم خوب روايت ميكند. كارگرداني كه در 70 سالگي بخشي از وجود خود را نشان ميدهد كه تا به حال خاك گرفته بود.
وي درباره محتواي اين سريال و توجه ويژه آن به ماموريت و تلاش ماموران اطلاعاتي و امنيتي گفت: ابتدا خيلي در جريان نبودم و مثل مردم بيخبر از اين ماجراها بودم. البته برخي ميگويند چنين آثاري سفارشي هستند اما من ميگويم كه چنين كارهايي در تمام دنيا ساخته ميشوند. فيلمها و سريالهايي با مضامين سياسي، عقيدتي و جاسوسي از پربينندهترين و پرمخاطبترين كارها هستند و هر كشوري هم وظيفه خود ميداند كه براي نشان دادن تواناييهايش ساخت چنين آثاري را در دستور كار قرار دهد.
*****
آفتاب یزد / روز ملی ایران در ایتالیا چگونه گذشت؟
به همت موسسه توسعه هنرهای معاصر و کمیته فرهنگ و هنر اکسپوی ۲۰۱۵ میلان، ۱۲ گروه موسیقی نواحی کشورمان، موسیقی محلی، حرکات و آیینهای نمایشی را برای معرفی آداب ورسوم و موسیقی خود در مدت برگزاری این اکسپو به اجرا درآوردند. به گزارش هنرآنلاین، گروه موسیقی و آئینی زاگرسنشینان اولین گروهی بود که برای حضور در اکسپو ۲۰۱۵ میلان عازم ایتالیا شد. گروه موسیقی زاگرسنشینان در میلان به مدت ۱۵ روز با اجرای قطعاتی متفاوت به روی صحنه رفت. اجرای این گروه به همراهی ۱۱ ساز در دو بخش اجرای موسیقی و حرکات آئینی است و موسیقی برگرفته از ریشههای فرهنگ اصیل منطقه زاگرس نشین را در ایتالیا به نمایش گذاشت. مقام فراخوان، اجرای آواز برزگری، اجرای ترانههای کار و تلاش در کردستان، اجرای حرکات آئینی و پایکوبی مردم در جشن بارش، اجرای کرنا و دهلنوازی مراسم ترکه بازی و اجرای شروهخوانی و نیانبان از بخشهای فرهنگ شفاهی مردم منطقه زاگرسنشین است که توسط این گروه در اکسپو ۲۰۱۵ میلان اجرا شد.
* نوای موسیقی نواحی در اکسپو میلان
دوتارنوازان خراسانی نیز از گروههایی بودند که عازم میلان ایتالیا شدند تا موسیقی و آئینهای نمایشی این منطقه را به دنیا معرفی کنند. گروه موسیقی «شمس» از شهرستان خواف بخشی از رپرتوارهای موسیقی و آئینهای نمایشی منطقه خراسان جنوبی و رضوی را در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان به نمایش گذاشت. دوتارنوازان خواف، مخاطبان خود در ایتالیا را با نواهایی محلی همچون ابیاتی در بدرقه حجاج سروده طبیب اصفهانی و مقامهای «الله مدد» و «الله» آشنا میکنند، همچنین قطعاتی در مدح امام رضا علیهالسلام و حضرت علی علیهالسلام نیز اجرا کرده و دوبیتیهای محلی خراسان را به مخاطبانی از کشورهای مختلف دنیا معرفی کردند.
همچنین آفر، حتن و چوببازی از آئینهایی است که در میلان توسط گروه خراسانی شمس به نمایش گذاشته شد. به همراه آئینها و موسیقی منطقه خراسان، لباس این منطقه بهعنوان بخشی از فرهنگشان نیز توسط این گروه به دنیا معرفی شد. لباسهایی چهل تریزه (تکه) به رنگ سفید و از جنس کرباس به همراه جلیقهای مشکی (برای نشان داده تاریکی در برابر روشنایی) که شال سری از پارچهای نازک، پتکهایی برای محافظت از سرما در زمستان و گزند حشرات در تابستان و کفشهایی چرمی آنرا تکمیل میکند. آئین «آفر» مجموع حرکاتی است که مراحل کشت گندم را نشان میدهد. این حرکات از مراحل اولیه انتخاب زمین توسط کشاورز تا جوانه زدن بذر، نگهبانی کشاورز و پاسداشت از محصول، درو کردن محصول و نشان دادن سال بد و کمحاصل با زدن یکدست بر سر، نشان دادن سال قحطی با زدن دودست بر سر، عبادت به درگاه خدا با نگهداشتن دودست در جلو صورت و قراردادن دست راست بر زمین به نشانه قدردانی از مادر زمین را به نمایش میگذارد.
«حتن» نیز آئین پهلوانی و بهنوعی تلاش برای نشان دادن آمادگی جسمانی مردان خطه خراسان است که با اجرای حرکاتی، سلحشوری مردمان این منطقه را به نمایش میگذارد و بهنوعی نیز معرف وحدت است. این آئین، به همراهی سرنا و دهلنوازی اجراکنندگان به نمایش درمیآید.همچنین در آئین چوب بازی دو نماینده از دو قوم باهم مبارزه کرده و درنهایت با دوستی این رقابت را به پایان میبرند، حرکات نمایشی این آئین، مراحل مبارزه جسمانی این دو فرد را نشان میدهد.گروه موسیقی نواحی ایران ترکیبی از رپرتوارهای قومی مناطق شمالی کشور تا استان فارس و ایل بختیاری را در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان اجرا کردند.این گروه، موسیقی و آئینهای شمال کشور (نشاءکاری و رقص گیلهمردی)، سماع، آئینهای شالیزاری، غربیل بازی (جشن خرمن در مناطق مرکزی ایران)، بویراحمدی و کرمانجیرا همزمان با برگزاری روز ملی ایران در اکسپو ۲۰۱۵ برای استقبال از مخاطبان پاویون کشورمان به نمایش گذاشتند.
این گروه موسیقی که از هنرمندان نواحی مختلف کشور تشکیل شده، سازهای بومی همچون نقاره قشقایی، نقاره گیلان (دسر کوتن)، دایره، دف، دهل، قوشمه، سرنا، کرنا، نی، عود و کمانچه را در این اجراها به همراه داشتند. رقص دستمال چوپی بویراحمدی، هله قشقایی (یک قرصه و دو قرصه، آئین سرتراشان، عروسی محلی و ترانههای مربوط به کار و تلاش استان فارس، گیلان، مازندران، بویراحمد و کرمانجی از دیگر بخشهای اجرایی گروه موسیقی نواحی ایران بود. همچنین هنرمندان این گروه، ترانههای شاد واسونک فارس را در میلان همخوانی کردند. سالار عقیلی نیز در جشن روز ملی ایران در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان، موسیقی سنتی کشورمان را به روی صحنه برد. در مراسم روز ملی ایران که با حضور مقامات ایرانی، دعوت از ۱۰۰ کشور و مقامات مسئول ایتالیایی در اکسپو میلان برگزار شد، سالار عقیلی موسیقی سنتی ایران را اجرا کرد.
همچنین گروه حرکات آئینی آذربایجان نیز اجرایی طراحی شده، بر اساس تم اکسپو (تغذیه زمین، انرژی برای حیات) در این مراسم ارائه کرد. یک گروه نقالی نیز برای اجرا در حاشیه این جشن ملی در ایتالیا و دو بانوی نقال ایرانی نیزاین گروه را همراهی کردند.یک گروه موسیقی نواحی نیز همچون دورههای پیشازاین در این رویداد جهانی شرکت کرده و موسیقی اقوام ایرانی را معرفی کرد. همچنین این گروه نواحی با لباسهایی از اقوام مختلف ایران، از محل برگزاری مراسم روز ملی تا پاویون ایران حرکت کرده و بخشی از فرهنگ مناطق مختلف ایران را به نمایش گذاشتند. اکسپو ۲۰۱۵ میلان با موضوع "تغذیه زمین، انرژی برای حیات" از ۱۱ اردیبهشت ماه تا ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۴ در شهر میلان ایتالیا برگزار شده و ۱۴۵ کشور در این رویداد جهانی شرکت دارند.
*****
ابتکار / رندی از تبار خیام
مهدی اخوان ثالث که غالبا از او به عنوان یکی از 5 شاعر بزرگ معاصر یاد میشود متولد سال 1307 در مشهد است.اخوان ثالث تحصیلات خود را تا دوره متوسطه در مشهد ادامه میدهد و در سال 1326 در دوره کارآموزی در رشته آهنگری را تمام میکند. اخوان پیش از انقلاب چند بار به جرم سیاسی زندانی شد. او پس از آزادی از دومین حبس خود در سال 1336 به کار در رادیو مشغول شد. او در سال 1356 هم مدتی مشغول به تدریس در دانشگاه تهران بود. اخوان ثالث در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستینبار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال درگذشت. او را در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپردند.
تزهایی درباره سنتگراترین شاعر معاصر ما
اما درباره اخوان گفتههای بسیاری نقل و ضبط شده است. بسیاری از منتقدان و نویسندگان معاصر مهدی اخوان ثالث را خیامی دیگر خواندهاند از جمله هوشنگ گلشیری در مقاله «رندی از تبار خیام» یا مرتضی کاخی در «رندی از نسل خیام». اخوان هر مثل هر شاعر مخالفان و موافقانی دارد، هر چند اکثر اظهار نظرها درباره او مثبت بوده است و کمتر کلامی درباره شعر او وجوه منفی آثار او را برجسته کرده است. در میان نظراتی که بعضا نگاه سلبی به شعرهای اخوان داشتند میتوان به اظهارنظرهای احمد شاملو و براهنی اشاره کرد. هر چند از این دو نیز میتوان اظهاراتی مبنی بر تمجید شعر اخوان یافت. در ادامه بعضی از گفتههای درباره شعر اخوان را - که مثبت اند -می خوانید.
رضا براهنی
اخوان به عنوان یکی از چند شاعر بسیار مهم عصر ما سراپا غرق در ناموزونی بود. درواقع هنر او عبارات بود از بخشیدن مفهوم به این همه عناصر ناموزون و حتا جداجدا و نامفهوم. این مفهوم بخشیدن به عناصر نامفهوم، پراکنده و متشتت، در واقع تعیینکننده مشخصات اصلی جهانبینی اخوان است.
نادر نادرپور
شعر او یکی از سرچشمههای زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونهای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - این سوگ گاهی به ایران کهن بر میگشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولاً سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته میتوانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی میتوان مشاهده کرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
یکی از عوامل اصلی عظمت هنرمندان تناقضی است که در وجود آنها خود را آشکار میکند، اخوان ثالث نیز از این لحاظ نمودار برجستهای بود از یک هنرمند بزرگ که چندین تناقض را تا آخر عمر، در خود حمل میکرد و خوشبختانه هیچگاه نتوانست خود را از شر آنها نجات بخشد. در ارتباط با اکنون و گذشته ایران که برای او تجزیهناپذیر بودند، او همواره گرفتار نوعی تناقض بود. عشق و نفرت، یا حب و بغض توامان او نسبت به «باغ بیبرگی» که رمزی است از ایران معاصر، انگیزه زیباترین خلاقیتهای شعری اوست.
سیروس طاهباز
م. امید مثل نیما به نسل ما ماندن و تحمل و تامل را آموخت و در دل گریستن را. اندیشه و درد استخوانسوز انسان عصر ما را همپا با استواری کلام که در شعرهای والای او جاری است، در شعر هیچ یک از زندگان نمیبینم و این را نه از سر شیفتگی، که از روی تامل و دریغ میگویم.
محمد مختاری
فلسفه اخوان از ادراک لحظههای نادر و زودگذر، که در سیل بیهوده و لعنتزده زمانگاه پدید میآید، آغاز میشود و از این طریق شعرش بازتابی از اندیشههای خیامی، حول تاثر از ناپیدایی سرنوشت انسان میشود. حس اجتماعی شاعر، نمود واکنش نارضایتی عمیق اوست، از آنچه هست و حس عاشقانهاش نمود واکنش رضایت اوست از امکان عشق ورزیدن، در پس «نفی» آن هستی آلوده و در نتیجه بیرون از آن. اما این خود یکی از تفاوتهای اساسی میان برخی از شاعران سیاسی – اجتماعی ما با بعضی دیگر از اینگونه شاعران است که در بعضی از آنها مسائل اجتاعی – سیاسی با همه چیز هستیشان، از جمله عشق فردیشان عجین شده است.
اسماعیل خویی
اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است .
هوشنگ گلشیری
اول این که شعر او در فاصلهی 32 تا 40 (سال سرودن کتیبه که میتوان آن را به تقریب پایان بینش قبلی و شروع بینش جدیدخواند.) و حتی تا همین سالهای اخیر شاهد زمانه بوده است. یعنی به رغم آن امیدهای هم دروغین و هم کلیشهای که در آثار اغلب شاعران سیاسی موج میزد، اخوان بر آن چه بود شهادت میداد.دوم رندی اوست که عامترین مختصه اوست و دورهی نو اوستایی او را نیز دربرمیگیرد. این رندی که گفتیم میراث «خیام» است و گاه حافظ سبب شده است تا اعتقادات مرحلهای خود را چندان هم به جد نگیرد و حتی خود را به سخره بگیرد، که این خود از مختصات رند است...سومین مختصه «اخوان»، تعلق او به ایران است و نفرت او از هرچه بهاصطلاح انیرانی است، آن هم برخلاف رسم زمانه که شاید همان سنتی است که از ادبای خراسان چون سید محمود فرخ به ارث به او رسیده است.
مرتضی کاخی
اخوان همیشه عمرش شیفته دو نمونه از انسان بود و با چراغی از شعر و شعور به دنبال این دو آدم میگشت و به ستایش آنها مینشست. یکی انسان رند باستانی (یا به تعبیر خودش در مقدمه کتاب «تو را کهن بوم و بر دوست دارم»، زندیق) و دیگری انسان ایرانی که این هر دو در نهایت خود یکی میشدند. اخوان به انسان عشق میورزید. به هر انسانی، خواه ایرانی و خواه غیر ایرانی.
سیمین بهبهانی
اخوان یک شاعر سیاسی است، بیآنکه به سیاست چندان گرایشی یا از آن چندان اطلاعی داشته باشد یا صریحا به آن تظاهری کند. شعر او مدام از وقایع و حوادث سیاسی که در کشور میگذرد، بارور میشود.
نجف دریابندی
اخوان شاعری را با شعر کهن «ارغنون» آغاز کرد و با شعر کهن «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» پایان داد. فعالیت او به عنوان سراینده شعر نو جمله معترضه مطولی است که در میان این دو هلال قرار می گیرد. رسالت تاریخی او این بود که بهترین سالهای عمرش را در خدمت تحول شعر فارسی بگذارد و دفاع در «پیشوای شعر نو» را در سالهایی که هنوز آن پیشوا سخت نیازمند دفاع بود، برعهده بگیرد.
*****
ابتکار/ اهالی فرهنگ، هنر و ورزش با ضد زرد همراه شدند
برخوردها و واکنشهای هیجانی در فضای مجازی، به تدریج برای برخیها به یک روال عادی تبدیل شده است. رفتارهای توهینآمیز یا تحسینهای سطحی؛ هر دو در شبکههای اجتماعی به خصوص اینستاگرام و فیسبوک، به یک اندازه باعث شدند تا فضای نقد کمرنگ شود. به همین خاطر چندی پیش دکتر افشین یداللهی؛ روانپزشک، شاعر و ترانهسرا، تصمیم گرفت تا جنبشی با عنوان #ضدزرد را به وجود بیاورد. این جنبش از «خانه ترانه» به مدیریت وی که جلسهای برای ترانهخوانی و نقد ترانه است آغاز و با استقبال روبهرو شد. پس از آن با انتشار بیانیهای به صورت رسمی فعالیتش را شروع کرد و در ابتدا به نقد در فضای شعر موسیقی و ترانه پرداخت. هر چند از آغاز نیز عنوان شده بود که #ضدزرد به همه رفتارها وخصوصیات زرد در عرصه های فرهنگی، اجتماعی، هنری، ورزشی و ... میپردازد.
این جنبش به سرعت توجه فعالان حوزههای دیگر، مثل سینما و ورزش را هم به خود جلب کرد؛ به همین دلیل نامه دیگری نوشته شد که همراهی اهالی فرهنگ، هنر و ورزش را در بر میگرفت. در بین امضاکنندگان این جنبش نامهای مطرح بسیاری دیده میشود که با حمایت از آن، خواستار همکاری برای اصلاح نقایص فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی شدند.ما اهالی و دوستداران فرهنگ، علم، هنر، ورزش با توجه به اینکه مدتی ست ظرفیت تحمل نظرات مخالف و نقد محترمانه و مستدل در بخش هایی از جامعه پایین آمده و برخی از طرفداران عزیز حوزه های یاد شده در حمایت از فرد، افراد یا جریانهای محبوبشان به صورت فراگیر اقدام به رفتارها یا بیان حرفهای خارج از چهارچوب ادب و احترام در فضاهای مجازی و گاه حقیقی می نمایند و برخی از چهره های پرطرفدار نیز در جهت کنترل و توقف این نوع حمایتهای غیرفرهنگی طرفداران خود، واکنش مناسبی نشان نمی دهند یا برخی دیگر از عزیزان، گاهی تحت عنوان نقد، از کلمات و لحن های غیر محترمانه یا اظهار نظرهای بدون پشتوانه ی کافی علمی، فنی و تخصصی استفاده می کنند.
بدینوسیله در راستای جریان #ضدزرد که مدتیست به منظور شناخت، معرفی و ترمیم روحیات و مناسبات زرد حاکم بر بخشی از فرهنگ جامعه، حرکت خود را آغاز کرده، بر این باوریم که برای حفظ حرمت فرهنگ، لازم است:بیان نقد، محترمانه، مستدل و بر مبنای اصول مربوطه باشد.هرگونه اظهار نظر، در چهارچوب انصاف، اندیشه و اخلاق قرار گیرد.چهره های پرطرفدار، با عملکرد خود مسئولیت بزرگی در ایجاد و ساماندهی ساختار شایسته ی فرهنگی یا تضعیف آن، در فضاهای حقیقی و مجازی دارند.طرفداری همراه با تفکر، از یک فرد یا یک جریان، بخصوص در زمینه های فرهنگی و هنری، اثر سازنده تر و عمیق تری نسبت به طرفداری متعصبانه دارد.در طرفداری از اشخاص یا پاسخگویی به نقدها و نظرات مخالف، احترام، تعقل، عدالت و منش انسانی رعایت گردد.امید است با رعایت این موارد، شاهد رواج روزافزون مهربانی، ادب و اصالت نظر، به جای بی حرمتی ها و سطحی نگری هایی که در شان فرهنگ، هنر، علم، ورزش و در یک کلام، زیبنده ی جامعه نیست، باشیم.
اسامی همراهان در حوزه های مختلف به ترتیب حروف الفبا
موسیقى و شعر و ترانه: بکتاش آبتین/ رویاابراهیمى/ بهنام ابوالقاسم/ سلیم احمدى/ فاطمه اختصارى/ پیروزارجمند/ اکبرآزاد/ مهدى اشرفى/ علیرضاافکاری/ مسعودامامی/سعیدامیراصلانی/ علی اوجی/ على ایلیا/ اهوراایمان/ مهدی ایوبی/ علیرضابدیع/ مونابرزویی/ سیامک بهبهانی/ محمدعلی بهمنی/ ژیلاتقوی/ امیرتوده فلاح/ حامدجلیلی/ ناصرچشمآذر/ حمیدحامی/ فوادحجازی/ حمیدرضاحکیمزاده/ حامدحنیفى/ دنگ شو(طاهاپارسا/رضاشایا)/ مانی رهنما/ بابک زرین/ عباس سجادی/ عرفان سلیمى/ افشین سیاهپوش/ شهرام شکوهى/ رضاصادقى/ مجتباصادقى/ امید صباغنو/ حمیدصفت/ غلامرضاطریقى/ على عبدالمالکى/ سالارعقیلی/ حسن علیشیرى/ فرزادفرزین/ محمد فرشتهنژاد/ میلادفرهودى/ ناصرفرهودى/ صابرقدیمی/ علیرضاقربانی/ عبدالجبارکاکایی/ امیر کریمى/ بردیاکیارس/ امیرعباس گلاب/ حمیدرضاگلشن/ نیلوفرلاریپور/ امیرحسین مساح/ ساغرمسعودى/ مهدیه محمدخانى/ محمدمعتمدی/ محمدرضامقدم/ا یلیامنفرد/ علی موثقی/ رضامهدوی/ وحیدمهراد/ سیدمهدى موسوى/ مهدى موسوى میرکلایى/ عمران میرى/ حافظ ناظری/ مهردادنصرتی/ روزبه نعمتاللهی/ کارن همایونفر/ افشین یداللهی/ مهدى یراحى/ حمیدرضایراقچیان/ رضایزدانى
سینما و تلویزیون: محمدعلى اسلامى/ مهنازافشار/ محسن افشانى/ سپندامیرسلیمانى/ پژمان بازغى/ مهدى باقربیگى/ لیلابوشهرى/ پوریاتابان/ هانیه توسلى/ سیماتیرانداز/ کوروش تهامى/ غزاله جزایرى/ آرام جعفرى/ رامبدجوان/ محسن چگینی/ فرزادحسنی/ ماه چهره خلیلى/ ساراخوئینى ها/ گوهرخیراندیش/ امیررضادلاورى/ صباراد/ بهاره رهنما/ پرندزاهدى/ آرمان زرین کوب/ امیدزندگانى/ امین زندگانى/ حسین سهیلى زاده/ رضاشفیعى جم/ ژیلاصادقی/ پرستوصالحى/ على صالحى/ نگین صدق گویا/ الیکاعبدالرزاقى/ شهرزادعبدالمجید/ روشنک عجمیان/ اسماعیل عفیفه/ شبنم فرشادجو/ داریوش فرضیایى/ محمدرضافروتن/ سعیدفرهادی/ حدیث فولادوند/ مهراب قاسمخانى/ مهدى کرمپور/ احسان کرمی/ معصومه کریمى/ الهه کسمایی/ لینداکیانى/ محمدرضالطفى/ مژده لواسانى/ مجیدمطلبى/ آزاده نامدارى/ امیرعلی نبویان/ نعیمه نظامدوست/ محمدنظری/ پریوش نظریه/ محمدرضاورزى/ چیستایثربی
ورزش: على انصاریان/ ادموندبزیک/ امین حاج محمد/ نجمه خدمتی/ افشین دهقان/ بهروزرهبرى فر/ امیرحسین صادقی/ وحیدطالب لو/ عادل غلامی/ مجتبامحرمى/ میلادمى داوودى/ مهردادمیناوند/ محمدنوازى/ على نیکبخت واحدى
نویسندگى: افسانه احمدى/ علیرضاایرانمهر/ امیرعباس پیام/ نازنین جودت/ تکین حمزه لو/ رامبدخانلرى/ مهدى رجبى/ محمدرضازمانى/ ضحاکاظمى/ محمدرضاگودرزى/ علیرضامسعودى/ رویایعقوبى
عکس، نشر و مطبوعات: شیواآباء/ على افشار/ بابک برزویه/ باران بن یاسین/ حمید بوالى/ شیما بیگدلى/ نژلاپیکانیان/ سمیرا جعفرى/ حسام حاجىپور/ ساراحدادى/ الهام حسینى/ نگارحسینى/ سپیده حیدر/ مهتاب خسروشاهى/ دنیاخمامى/ امین داداشى/ هادى داداشى/ نغمه دانش آشتیانى/ محمدداوودى/ فریده ذاکرى/ محمدرضارجبى شکیب/ علیرضارئیس دانا/ على زادمهر/ محمدجوادزمان آبادی/ شهرام زمانى/ محسن سرافراز/ افشین شحنه تبار/ سمانه صادقى/ علی عبدالعلی زاده/ مجیدفراهانى/ کیوان فرد/ سحرفرهنگ/ کیوان فیضى/ پژمان کردمحله/ الهه گودرزى/ مازیارمعاونى/ رضاموسوى/ مائده میرفندرسکى/ آرش نصیرى/ آرش یداللهی
*****
اعتماد / نميخواهم از آواز ايراني فاصله بگيرم
موسيقي نواحي ايران، براي مدتي طولاني، مخاطبان خودش را به دلايل مختلفي از دست داده بود اما با آلبوم سر هزار ساله به خوانندگي سالار عقيلي و آهنگسازي كيوان كيانيان آن هم در يك حجم ملي دوباره خودي نشان داد و با وجود همه كمبودها و شايد بيتوجه به برخي مسوولان پا به پايتخت گذاشت تا به عنوان اقدامي سازنده به دست بخش خصوصي لااقل آنچه تا امروز حفظ شده است ر ا از دست ندهد. هرچند بسياري از صاحبنظران حوزه موسيقي عقيده دارند كه موسيقي نواحي بايد در خاستگاه خودش حفظ شود و تبديل به موسيقي شهري نشود اما اگر اين آلبوم را بتوانيم به عنوان يك تلنگر براي بيداري افراد مسوول بدانيم، حركتي بود كه در حفظ و معرفي اين ژانر از موسيقي تاثيرگذار است. آلبوم سر هزار ساله به عنوان تنها فعاليت سالار عقيلي در حوزه موسيقي مقامي با استقبال زياد مخاطبان روبهرو شد و اين نويد را داد كه اگر به موسيقي مقامي به اندازه كافي توجه شود، ميتواند به عنوان يكي از شاخههاي موسيقي ايراني به تمام دنيا معرفي شود. روزنامه اعتماد به همين بهانه گفتوگويي را با سالار عقيلي و كيوان كيانيان در مورد همكاريشان در اين آلبوم ترتيب داده كه شرح آن در ادامه آمده است.
آقاي عقيلي شما در اين آلبوم به عنوان خواننده حضور داشتيد. اما در حالي خواندن در اين آلبوم را پذيرفتيد كه تا امروز در موسيقي مقامي كاري انجام ندادهايد. همكاري با آقاي كيانيان در آلبوم «سر هزار ساله» را به عنوان يك تجربه در موسيقي نواحي و مقامي چگونه ترسيم ميكنيد؟
بايد بگويم كه ايفاي نقش در اين آلبوم به عنوان خواننده كار، كمي برايم مشكل بود و با موسيقي دستگاهي كه ژانر اصلي فعاليت من در موسيقي ايراني است، ارتباط چنداني نداشت. البته موسيقي مقامي تنبور كه پايه اصلي آلبوم «سر هزار ساله» را تشكيل ميداد، به عنوان يكي از دستههاي موسيقي نواحي و مقامي ايران براي من بسيار ارزشمند بود و خوشبختانه با استقبال مخاطبانم روبهرو شد. يكي از علل پذيرش اين كار از جانب من ارتباطي بود كه همسرم با قطعات اين آلبوم گرفت چون هميشه در انتخاب كارهايم به توصيههاي همسرم در طول اين سالها گوش دادهام، اين بار هم خواندن اين آلبوم را پذيرفتم و درست همانطور كه فكر ميكردم كار باكيفيت و جذابي از آب در آمد.
در ادبيات موسيقيهاي نواحي و مقامي موجود در ايران، تعريف واحد و دقيقا مشخصي ارايه نشده است و بنا به همين دليل ممكن است برخي مخاطبان در مورد كليت اين نوع از موسيقي ابهاماتي داشته باشند. آقاي كيانيان شما به عنوان آهنگساز و همينطور نوازنده يكي، دو ساز در آلبوم، چه تعريفي در مورد موسيقي مقامي و به ويژه موسيقي مقامي تنبور ارايه ميدهيد؟
موسيقي مقامي در ايران را ميتوان به عنوان زيرمجموعهاي از موسيقي نواحي معرفي كرد كه از شأن و جايگاه مشخصي در ميان خواص و در تاريخ موسيقي كشور بر خوردار است. خراسان، آذربايجان، كردستان و گيلان از جمله مناطقي در كشور ما هستند كه هنوز هم در دل موسيقي نواحيشأن، موسيقي مقامي را زنده نگه داشتهاند و سعي ميكنند مسير پويايي آن را دنبال كنند. در ساز تنبور كه بهطور تخصصي روي آن كار ميكنم و بيشتر آهنگهايم را نيز بر مبناي آن ميسازم مقامهايي وجود دارد كه هركدامشان آفرينش به خصوص خود را دارد و در مسير شكلگيرياش به تكاملي رسيده كه امروز ميتوانيم بشنويم. اين مقامها درست مثل ساير نواهاي موسيقي نواحي، به شكل سينه به سينه و در يك محدوده جغرافيايي خاص شكل گرفته و در بين مناطق مختلف در يك ناحيه نيز با هم متفاوت است. دو منطقه صحنه و گهواره به عنوان برجستهترين مناطق فعال در طول تاريخ مقامهاي تنبور شناخته ميشوند. با توجه به بررسيهاي انجام شده و اشتراكاتي كه در تعداد مقامها در اين دو منطقه وجود دارد، به نظر ميرسد كه حداقل تعداد ٧٢ مقام مورد قبول هر دو منطقه در مقامهاي ساز تنبور وجود داشته باشد.
آقاي عقيلي، صرفنظر از لهجه و تفاوت گويش زباني ميان شما به عنوان يك فارس زبان با لحن رايج كلام در خوانش آهنگهاي مقامي تنبور كه طبيعتا زبان كردي است، تفاوتهاي تكنيكي در موسيقي دستگاهي در مقايسه با موسيقي ويژه تنبور را چگونه حل كرديد؟
من بابت اجراي هريك از قطعات با آقاي كيانيان تمرين ميكردم و اصلا قبل از اينكه كار ضبط آلبوم آغاز شود، آقاي كيانيان خوانش اشعار را با صداي يك خواننده ديگر و همينطور صداي خودشان روي قطعات گذاشته بودند و خوشبختانه در طول اين مدت و با استفاده از زماني كه داشتم، توانستم لحن موردنظر اين موسيقي لااقل در مورد اين آلبوم را خوب تمرين كنم و درنهايت كار را بخوانم. بايد سختي كار براي من در اين آلبوم را درك كنيد. خواندن اين آلبوم براي مني كه با زبان و لحن كردي آشنايي چنداني نداشتم، درست مثل كودكي آلماني بود كه از او بخواهند با آموزش در زماني كوتاه ابوعطا را به بهترين نحو اجرا كند. طبيعي است كه كار من در مقايسه با خوانندهاي كردزبان بسيار مشكلتر بود اما خوشبختانه به قضاوت خود آقاي كيانيان و مردم توانستم بهخوبي از پس كار بر بيايم.
همانطور كه آقاي عقيلي هم توضيح دادند شايد اگر يك خواننده كردزبان اين آلبوم را اجرا ميكرد، احتمالا هم نسبت به آقاي عقيلي كار راحتي در پيادهسازي لحن و لهجه داشت و هم نوع خوانش او با موسيقي مقامي تنبور متناسبتر بود. آقاي كيانيان با وجود همه اينموارد چه اتفاقي افتاد كه تصميم به همكاري با سالار عقيلي براي اجراي آلبوم «سر هزار ساله» گرفتيد؟
همه ميدانيم كه آقاي عقيلي جزو يكي از چهرههاي برجسته موسيقي ايراني هستند و مردم با كارهاي شورانگيز و غرورآفرين اين هنرمند ارزشمند، خاطرات فراواني دارند. فارغ از تواناييهاي هنري آقاي عقيلي از جمله رنگ صداي شاخص و شنيدني و همينطور توانايي تكنيكي بالا در اجراي تحريرهاي موسيقي ايراني بهطور كلي و علاقه مردم به آقاي عقيلي يكي از مهمترين دلايل انتخاب من بود. من ميتوانستم اين آلبوم را با صداي يك خواننده كردزبان و آشنا به موسيقي مقامي تنبور ضبط كنم اما مطمئنا استقبال از آلبوم بهحدي كه امروز در جامعه صورت گرفته، اتفاق نميافتاد و قطعاتي كه حاصل سالها تفكر و تلاش من در زمينه موسيقي مقامي تنبور بود، به اين اندازه شنيده نميشد. امروز وقتي، به نتيجه همكاريام با سالار عقيلي نگاه ميكنم از نظر هنري كاملا راضي و خوشحالم و اميدوارم اين همكاري در آينده هم اتفاق بيفتد. بايد توضيح دهم كه كار ضبط آلبوم بعدي در همين حال و هوا را با آقاي عقيلي آغاز كردهايم و به جز يكي، دو قطعه كه هنوز آماده نيست، بقيه قطعات ضبط شده و در مجموع آلبوم در مراحل پاياني خود قرار دارد. آقاي عقيلي در ابتدا به خاطر نوع صدايي كه در اجراهاي قبلي از خودشان داشتند كمي دچار تعجب و حتي ترديد شدند اما وقتي استقبال همسرشان و
همين طور مردم را ديدند، بسيار خوشحال شدند و از همكاري با من ابراز رضايت كردند.
با توجه به موفقيتي كه در اين آلبوم به دست آمد و مراحل پاياني ضبط آلبوم بعدي به آهنگسازي آقاي كيانيان تا چه اندازه فكر ميكنيد كه ميتوانيد در اين حوزه (موسيقي مقامي) كار كنيد و چقدر به ادامه اين راه علاقه داريد؟
وقتي پس از پايان مراحل ضبط آلبوم براي اولين بار آلبوم را گوش دادم (با توجه به نظر همسرم) فهميدم كه ميتواند جزو يكي از موفقترين كارهايي باشد كه تا امروز انجام دادهام. من حدود ٢٥ سال است كه براي مردم ميخوانم و در طول اين سالها به خوبي با سليقه مردم آشنا شدهام. آقاي كيانيان وقتي به من پيشنهاد خواندن اين آلبوم را دادند، آهنگهاي آن را با صداي خوانندهاي ديگر برايم فرستادند و اين قطعات را من و همسرم هر روز در اتومبيل شخصيمان گوش ميداديم. يكي، دو قطعه از آلبوم خيلي مورد توجه ما قرار گرفت و همسرم پيشنهاد داد خواندن اين آلبوم را بپذيرم. خوشحالم كه پذيرفتم و امروز از ديدن نتيجه آن راضيام اما نبايد فراموش كنيم كه حوزه اصلي فعاليت من آواز ايراني (موسيقي دستگاهي) است و نبايد خيلي از آن فاصله بگيرم. اين آلبوم و همكاري بعدي من با آقاي كيانيان به عنوان نقطهاي درخشان و موفق در زندگي هنريام خواهد بود ولي ترجيح ميدهم بعد از اين، كار در موسيقياي كه در آن تخصص دارم را ادامه دهم و از خاطره اين آلبوم لذت ببرم. قبلا هم گفته بودم كه علاقه من به كار در اركسترهاي بزرگ و اصلا قطعاتي است كه توسط اركستر بزرگ اجرا ميشود چون بيشتر كارهايي كه از من در خاطره مردم وجود دارد مثل «وطنم» و «خوشه چين» از همين دست است و بعد از گذشت سالها جزو پر طرفدارترين قطعات من و پردرخواستترين كارهاي من به انتخاب مردم در كنسرتهاي تهران و شهرستانهاست. تلاش ميكنم كه اين نوع قطعات را كار كنم و از خواندن چنين كارهايي لذت ميبرم.
آقاي كيانيان، با توجه به پايه اين آلبوم كه به گفته شما بر مقامهاي ساز تنبور بنا شده، به نظر ميرسد برخي قطعات مبناي چندان دقيقي از مقامهاي تنبور نيست و در يكي، دو قطعه ساز تنبور نقش اصلي را بازي نميكند...
من اصلا اصراري براي نامگذاري اين آلبوم به عنوان يك آلبوم مقامي ندارم. فكر ميكنم در اين آلبوم حال و هواي كلي در سراسر كار بر مبناي تنبور باشد نه اينكه تكتك قطعات عينا و تماما از روي مقامات تنبور الگوبرداري شود. در برخي قطعات برداشتهاي آزادي از چند مقام مختلف تنبور داشتهام و در يكي، دو قطعه براي اينكه گوش مخاطب خسته نشود، ساز عود را به عنوان پر رنگترين ساز قطعه در نظر گرفتم. به اين ترتيب، هم از توانايي بالاي شهرام غلامي كه يكي از برجستهترين نوازندههاي عود در ايران است استفاده كرديم و هم بين قطعات اعتدال و تنوع ايجاد شد تا مخاطب بتواند تا پايان آلبوم با ما همراه شود. در مجموع تلاش ما در اين آلبوم، آشنايي گوش مخاطب موسيقي دستگاهي با موسيقي مقامي تنبور بود و اگر بنا بود صرفا از مقامهاي تنبور آن هم به صورت بيانعطاف استفاده كنيم، ممكن بود مخاطب از گوش دادن به اين قطعات خسته شود. از طرف ديگر تمام دستههاي موسيقي ايراني مبتني بر شعر است و آنچه موسيقي مقامي را در مقايسه با ساير ژانرهاي موسيقي ايراني شاخص ميكند، توجه به كلام عارفانه و هماهنگي آن با نواي موسيقايي است كه بتواند شنونده را به سمت خداوند حركت دهد و سازنده روح هنرمند و مخاطب باشد. به همين دليل در انتخاب شعرها كمال دقت را به خرج دادم تا بتوانم منظور قلبيام را كه توجه معنايي در اين نوع موسيقي كه همان عرفان خداوند است، به خوبي منتقل كنم. اگر به چينش اشعار در آلبوم دقت كنيد مثلا در قطعه «پرده در پرده» سعي كردم تا با اين شعر اين حس را به مخاطب انتقال دهم كه منظور مولانا از كسي كه پشت پرده است به درستي نشان دهم و خداوند را در ذهن مخاطب تداعي كنم. همان قدرتي كه براي بيشتر انسانهاي روي زمين ديدني نيست اما بايد حضورش احساس شود. اين هدف نهايي موسيقي مقامي تنبور است و اگر اين موسيقي از شأن و جايگاه معنايي بالايي برخوردار است به خاطر همين توجه به خداوند است.
شما از علاقه شخصيتان به موسيقي اركسترال ايراني صحبت كرديد. با توجه به تعداد اندك نوازنده در اكثر گروههاي موسيقي كه با آنها همكاري ميكنيد، چه برنامهاي داريد كه بتوانيد در كنسرتهاي پيشرو كارهاي مورد علاقه مخاطبانتان را كه البته نيازمند يك اركستر منظم است، اجرا كنيد؟
براي اينكه امكان اجراي كارهاي شورانگيز موسيقي ايراني را در كنسرتها و كارهاي موسيقايي پيش رو فراهم كنم، به تازگي گروه اركستر راز و نياز را تاسيس كردهام. اين كار را براي اين انجام دادم كه در اجرا با گروههاي موسيقي كوچك امكان اجراي كارهايي مثل «وطنم» كه بسيار مورد علاقه مردم است، وجود نداشت و در همه اجراها با گروههاي كوچك به خاطر عدم امكان اجراي اين دست كارها، شرمنده مردم شده بودم. البته قبل از اين اتفاق و درست زماني كه اركستر ملي ايران تعطيل شد، توانستيم با ثبت گروه اركستر مهرنوازان تا حدي اين ضعف در كنسرتها را رفع كنيم.
*****
اطلاعات / رونمایی از تابلوی خوشنویسی زیارت
تابلوی خوشنویسی زیارت برگرفته از شعر استاد سهیل محمودی و خط شکسته نستعلیق شهروز نورالهی سوم شهریور و در شب میلاد امام رضا «ع»و با حضور اساتید برجسته فرهنگ،ادب،موسیقی و خوشنویسی همچون سهیل محمودی،ساعد باقری،رسول مرادی،افشین علا،اکبر ساعتچی،خانم دکتر فاطمه راکعی،دکتر مجتبی مطهری،امیر کمالی فرد،بیوک ملکی،جناب آقای طبایی،رسول شبرنگ ،منوچهر سهیلی،امیر مداح،افشین صحرایی و با اجرای امیر پوریا محمودی در خانه موزه استاد مطهری رونمایی شد.
تابلو زیارت دومین اثر خوشنویسی شهروز نورالهی است که با مضمون امام رضا و شعر معروف زیارت استاد سهیل محمودی و با تکنیک قلم و مرکب و طلا روی بوم و در ابعاد ۱۰۰*۲۰۰ رونمایی می شود.
در طی برگزاری این مراسم استاد سهیل محمودی به بیان سخنانی درباره ارزش معنوی در آثار هنرمندان به جهت ماندگاریابی آن اثر و خلق آثار هنری با دل و جان و عشق به جهت تاثیر گزاری در روح و جان مردم پرداختند و اشاره ای داشتند به اثر خوشنویسی حمد به قلم میرعماد که برای همه هنرمندان خوشنویس اثری ارزشمند و مورد تقدیر است همین طور ساختار زیبایی بنایی حرم امام رضا در مشهد که بسیار هنرمندانه و چشمنواز به دست هنرمندان توانا و از جان و دل خلق شده است.وی در پایان صحبت هایشان شعر معروف زیارت را با صدای خود دکلمه کردند.
پس از رونمایی تابلوی خوشنویسی استاد رسول مرادی درباره تاریخچه خوشنویسی و چگونگی پیدایش خط شکسته و اینکه این خط فقط با دانگ های کوچک نوشته می شد و امروزه این برای نخستین بار است که با دانگ قلم جلی به نگارش درآمده است.ایشان در بخش پایانی صحبت هایشان به ذکر سخنانی در رابطه با این تابلو پرداختند و اینکه این اثر به نسبت اثر قبلی دارای قدرت و اجرای بهتری است.
*****
اطلاعات / رهبر معظم انقلاب درگذشت استادعبدالحسین حائری راتسلیت گفتند
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت استاد فرزانه و فاضل مرحوم آقای عبدالحسین حائری را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبرانقلاب اسلامی بهاین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف خبر درگذشت استاد فرزانه و فاضل مرحوم آقای عبدالحسین حائری رحمه الله علیه را دریافت کردم. بی شک آن مرحوم که پرورش یافته حوزهی قم و بیت رفیع حائری و سبط مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری بود، از فضلای برجسته معاصر و یکی از پیشکسوتان نسخهشناسی و کتابشناسی به شمار میرفت.
اینجانب به بازماندگان و دوستان آن مرحوم تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی را برایایشان مسالت میکنم.
سیّد علی خامنهایر ۴ شهریور ۱۳۹۴
مراسم ترحیم استاد عبدالحسین حائری چهره پیشکسوت نسخهشناسی و فهرستنویسی و رییس اسبق کتابخانه مجلس عصر چهارشنبه، چهارم شهریورماه در مسجد نور برگزار شد.
به گزارش ایسنا، در این مراسم چهرههایی همچون مصطفی پورمحمدی، سیدمصطفی محقق داماد، محمدرضا عارف، غلامعلی حداد عادل، سیدمهدی ابطحی، نجفقلی حبیبی، حسین معصومی همدانی، همچنین محمدعلی ابهری و غلامرضا فدایی عراقی (روسای اسبق کتابخانه مجلس) حضور داشتند.
در مراسم ترحیم عبدالحسین حائری پیامهای تسلیت انجمن کتابداری ایران، رییس فرهنگستان علوم و رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی خوانده شد.
عبدالحسین حائری که در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت، بیش از نیم قرن در کتابخانه مجلس فعالیت داشت و از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۷۴ رییس این کتابخانه بود. این کتابشناس پیشکسوت ساعت یک بامداد یکشنبه، اول شهریورماه، در پی کهولت سن درگذشت. استاد حائری بیش از نیم قرن (از سال ۱۳۳۱ تا کنون) در کتابخانه مجلس شورای اسلامی مشغول به خدمت بود و نزدیک به ۲۰ سال از این دوران را عهدهدار سمت ریاست کتابخانه مجلس بود.
*****
اطلاعات / سلمان صفوی گفت: زبان هنر، یک زبان مشترک میان ما و آنهاست که می توانیم عمق معارف اسلامی را از زبان هنر به آنها معرفی کنیم.
به گزارش مهر، دکتر سید سلمان صفوی، رییس آکادمی مطالعات ایرانی لندن، در نشست «وضعیت مطالعه و تدریس هنر اسلامی در اروپا» در پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی به بررسی جایگاه هنر اسلامی در غرب پرداخت.
وی در بخشی از سخنانش با اشاره به این نکته که هنر اسلامی عمدتاً در سه دانشگاه مهم بریتانیا، دانشگاه سواس، دانشگاه ادینبرو و دانشگاه آکسفورد تدریس میشود گفت : موضوعات تدریس در حوزه مطالعات هنر اسلامی در وهله اول عبارتند از تئوری و روش. اینکه کلاً برای مطالعات هنر ما از چه تئوری ها و روش هایی بایستی برای تحلیل و شناخت یک موضوع هنری استفاده کنیم. به این مسئله بسیار اهمیت داده می شود و این کلید اصلی هرگونه فهم هنری در دانشگاه های انگلیس و کلاً غرب است. بدون فهم تئوری و کاربرد آن کسی نمی تواند یک نوشتار یا مقاله یا یک تز علمی ارائه کند.پس از آن بحث تاریخ ظهور و پیدایش هنر اسلامی است که خواستگاه هنر اسلامی چیست. ریشه اش کجاست. از چه موقعی شروع شده و به مرور دوره های توسعه و تکامل آن بررسی می شود.
وی افزود: پس از آن دوره های تاریخی و جغرافیایی تدریس می شود. دوره های تاریخی غالباً از قرن هفتم تا هفدهم است در برخی از دانشگاه ها تا قرن نوزدهم را هم تدریس می کنند. از جهت جغرافیایی عمدتاً خاورمیانه عثمانی و خاور دور مورد تجزیه و تحلیل واقع می شود.از جهت موضوعات بیشتر معماری مساجد و قصرها تحلیل می شود. در مساجد از ایران، مسجد شیخ لطف الله تدریس و تحلیل می شود. در قصرها قصر عالی قاپو و چهل ستون را بحث می کنند. در بیرون از ایران از میان مساجد، مسجدالاقصی مورد بحث است.از جمله جاهای دیگری که مورد بحث واقع می شود خانقاه ها هستند که مهمترین خانقاه، خانقاه حضرت شیخ صفی الدین اردبیلی در ایران است که در غرب، این خانقاه بزرگ را به خوبی می شناسند. از جهت هنری به عنوان دومین اثر هنری مهم ایران تلقی میشود. اولین معماری مهم را تخت جمشید (دوره قبل از اسلام) می دانند و دومین اثر را خانقاه مذکور میدانند و سومیاش مسجد شیخ لطفالله است.
به گفته دکتر صفوی "مشکلی که وجود دارد این است که اینها چون فلسفه هنر اسلامی را کمتر می فهمند، متوجه تفاوت معماری یک مسجد یا یک قصر نمی شوند. یک کاروانسرا یا یک خانقاه را تفاوت قائل نمی شوند. تفاوت کاربرد کتیبه ها در محراب و خانقاه و کاروانسرا را نمی دانند. کاربرد این آیات و اشعار و احادیث را کسی می فهمد که فلسفه و عرفان اسلامی را بشناسد و گرنه در نگاه غربی ها این نوشته تنها نقش دکوراتیو دارد و نقش هدایتی و انتقال یک پیام را ندارد. این یک مشکل بسیار جدی است”.
وی در بخش دیگری از سخنانش به عدم آشنایی غربیان با هنرهای ظریف نظیر تذهیب، مینیاتور، خطاطی و هنرهای معاصر اسلامی اشاره کرد و گفت : آنها کمتر با انواع خطاطی ها و مینیاتور و تذهیب آشنایی دارند. آشنایی مختصری دارند، اما متخصص ندارند. در رابطه با پس از دوره کلاسیک عدم آشنایی با هنر معاصر اسلامی از کمبودها و ضعف های آنهاست. اینکه در دوره معاصر در هنر اسلامی چه اتفاقاتی دارد رخ میدهد و به چه سمتی پیش می رود، آنها خبر درستی ندارند. عدم معرفی سینما، تئاتر و موسیقی جهان اسلام. این کمبود و ضعف دیگری است که در دپارتمان هنر به آن پرداخته نمی شود. وجه غالب عمدتاً معماری است و به دیگر هنرها توجه نمیشود. مثلاً در آنجا تعزیه مطرح نمیشود و مورد بحث واقع نمی شود.
رییس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در پایان سخنانش، برگزاری سمینارهای معرفی هنر اسلامی-ایرانی در غرب، برگزاری نمایشگاه هنرهای ایرانی معاصر، قراردادهای فلوشیپ تدریس هنر ایرانی در غرب، پشتیبانی از تزهای دکترا و فوق لیسانس در رابطه با هنر ایرانی و دعوت از دانشجویان و اساتید هنر برای بازدید از ایران را راهکارهایی برای معرفی ایران به غرب برشمرد.
*****
ایران / علی جنتی در آیین اختتامیه سیزدهمین جشنواره بینالمللی امام رضا(ع) در مشهد: چراغ این جشنواره هیچگاه به خاموشی نمیگراید
فارسی، زبان گفتوگو و اعتدال است رئیس جمهوری در پیامی به دهمین همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی، فارسی را زبان خردورزی، مهربانی، گفتوگو، اعتدال، اخلاق، ادب و صلح، زبان پیراستگی و درست گویی دانست و گفت: کار محققان و تلاشگران عرصه ترویج زبان فارسی و ادب فارسی پاسخ به یک نیاز واقعی جهان، منطقه و جامعه یعنی نیاز به خرد، نیاز به مهربانی و نیاز به ادب است. زبان فارسی اگر دلبردگان و دلدادگان فراوان در سراسر جهان دارد، به خاطر زایندگیها و توانمندیهای تاریخی آن است. زبان فارسی که آیینه تمام نمای اندیشه و فرهنگ ایرانی است؛ تاریخ شهادت میدهد که هرگز در دنیای بسته محبوس نمانده و همیشه آماده گفتوگو و داد و ستد با زبانها و فرهنگهای دیگر بوده است. این زبان تنها حلقه وصل ما ساکنان ایران زمین نبوده و نیست، زبان تمدنی حوزه بزرگی از جهان ایرانی و اسلامی است و بر میراثی کهن و در عین حال زنده و بالنده تکیه دارد.
*****
تعادل / جمشيد مشايخي بازيگر پيشكسوت سينما، تئاتر و تلويزيون ايران سفير سلامت شد.
در سيامين همايش سلامت و زندگي با موضوع «سلامت سالمندان» كه امروز، پنجم شهريور از ساعت 4 بعدازظهر در تالار ايوان شمس برگزار ميشود، جمشيد مشايخي به عنوان سفير سلامت معرفي و تنديس سفير سلامت توسط رياست دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران به وي اهدا ميشود. مشايخي در پيامي كوتاه با تاكيد بر لزوم تكريم سالمندان و احترام ويژه آنان گفت: سالمندي بيماري نيست بلكه مرحلهيي از چرخه زندگي است كه مسائل رشدي خاص خود را دارد و درعين حال سالمندي با انباشت خردمندي همراه است وفرصتي است كه فرد ميتواند تجربياتش را به نسلهاي بعد منتقل كند. سالمندان قابليتهاي زيادي دارند. آنان كولهباري از دانش و تجربه هستند و بايد از ظرفيت آنها در امور مختلف بهرهمند شد. وي با بيان اينكه سالمندان نيازمند توجه بيشتر دولت هستند، تاكيد كرد: جمعيت سالمندان كشور رو به افزايش است و برنامهريزي براي اين جمعيت اقدامي كاملا ضروري است تا سالمندان بتوانند در دوران سالمندي خود، شاد و پويا زندگي كرده و به عنوان يك عضو يكپارچه از جامعه تلقي شوند. افزايش دسترسي سالمندان به امكانات درماني، توانبخشي، رفاهي، پيشبيني بيمه اجتماعي براي سالمندان و رفع مشكل و دغدغه معيشتي اين قشر را از مهمترين مطالبات سالمندان بيان كرد.
*****
جام جم / لزوم مدیریت جدول پخش تلویزیونی
کارشناسان ارتباطات یکی از کارکردهای مهم رسانهها بویژه تلویزیون را سویه سرگرمکنندگی آن میدانند و آنچه در تصور عموم مخاطبان نیز از این جعبه جادو وجود دارد، ایجاد سرگرمی و لحظههای مفرح است هر چند در میان آیتمهای گوناگون تلویزیونی، فیلم و سریال به عنوان مهمترین مصداق این سرگرمی شناخته میشود و در کنار اخبار و برنامههای ورزشی طرفداران زیادی دارد.
به عبارت بهتر، اگر سه آیتم خبری، ورزشی و نمایشی را به عنوان مهمترین و پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون بدانیم سهم فیلم و سریالها بیش از دو آیتم دیگر است چراکه اخبار و برنامههای ورزشی، طیف زیادی از مخاطبان خانم را پای تلویزیون نمینشاند و از این حیث میتوان گفت فیلم و سریال هم از تعداد بیشتری بیننده برخوردارند و هم تنوع مخاطبان آنها بیشتر است. بنابراین «سریالسازی» به دلیل طیف وسیع و متنوع مخاطبانش و هم به خاطر تاثیری که میتواند بر آنها بگذارد، جایگاه و اهمیت مضاعفی در تلویزیون دارد و توجه و سرمایهگذاری بیشتری را میطلبد.
2 دهه تغییر و تثبیت
در دو دهه اخیر متناسب با توسعه شبکههای تلویزیونی و افزایش مطالبات مخاطبان از این رسانه، شاهد ساخت و پخش انواع سریالهای تلویزیونی بودیم که برخی از آنان جایگاه ویژهای در میان مخاطبان پیدا کردند و در حافظه تصویری آنان تثبیت شدند. اگر نگاهی به سنت سریالسازی در دو دهه گذشته بیندازیم میتوانیم آنها را در یک طبقهبندی کلی به لحاظ مضمون به سه گروه عمده؛ سریالهای تاریخی ـ مذهبی، خانوادگی و مناسبتی تقسیم کنیم که آن نیز خود به لحاظ فرم و ساختار روایی به انواع مختلفی چون طنز، ملودرام، حماسی و... قابل تقسیم است. جالب است که توسعه سریالسازی در این سالها در نوع پخش آنها نیز تنوع ایجاد کرده و جدول پخش متفاوتی را در تلویزیون رقم زد که پخش سه روز در هفته یا روزانه همچنین مجموعههای 90 شبی از نتایج آن است. به این مساله باید اضافه شدن سوژهها و مضامین جدید را هم افزود.
اما آنچه در فصلهای سریالی چه در تابستان چه زمستان باید به آن توجه داشت اهتمام به تنوع موضوعی در جدول پخش مجموعههای تلویزیونی است. این تنوع باعث میشود تلویزیون بتواند قشر بیشتری از مردم را با سلیقههای مختلف پوشش دهد و مخاطبان بیشتری را پای گیرندههای تلویزیون بنشاند. توجه به فصل هم یکی دیگر از موضوعاتی است که برای چینش جدول پخش باید به آن توجه کرد. فصل تابستان و تعطیلات باعث میشود مردم وقت بیشتری برای تماشای تلویزیون اختصاص دهند.
نیاز به جدول پخش فصلی
تنوع سریالهایی که همزمان و در یک زمان مشخص از شبکههای مختلف تلویزیون پخش میشود اهمیت ویژهای دارد و میتواند مخاطبانی از همه طیفها را با خود همراه کند. اکنون که تعداد شبکههای تلویزیونی زیاد شده است، میتوان آثاری با موضوعات مختلف را در بین این شبکهها توزیع کرد.
مثلا اگر یکی از شبکهها اثری دراماتیک را در جدول پخش خود قرار داده، شبکههای دیگر آثار خانوادگی، پلیسی، کمدی و... را پخش کنند تا تعادل موضوعی در تلویزیون حفظ شود. در واقع زمان پخش و چینش موضوعات باید مدیریت شود؛ یعنی همانگونه که کنداکتور زمانی داریم، کنداکتور موضوعی هم داشته باشیم. واقعیت این است که در جامعه امروز به واسطه توسعه و گسترش شبکههای تلویزیونی از یک سو و فشردگی زمانی زندگی شهری از سوی دیگر فرصت تماشای برنامههای تلویزیونی به برنامهریزی نیاز دارد. در چنین شرایطی به جای اینکه مخاطب با در دست گرفتن کنترل تلویزیون از این شبکه به آن شبکه در حال رفت و آمد باشد و گاهی به همین دلیل از لذت تماشای کامل یک برنامه محروم شود خود رسانه باید با اتخاذ تمهیداتی به برنامهریزی مخاطب کمک کند.
به این مساله از منظر دیگری هم میتوان نگاه کرد. در شرایط کنونی همزمانی دو برنامه پرطرفدار چندان کاری حرفهای نیست. نهتنها درباره برنامههای مناسبتی که اساسا در برنامههای روتین و روزانه نیز باید به گونهای برنامهریزی کرد و کنداکتور را چید که برنامههای پرمخاطب دچار همپوشانی نشود چون بازپخش و تکرار میتواند فقط بخشی از مخاطبان را بازگرداند نه همه آنها را.
*****
جام جم / مکتب اخلاقی سبک زندگی ما را مشخص میکند
در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «جعلالله سبحانه مکارم الاخلاق صله بینه و بین عباده فحسب احدکم ان یتمسک بخلق متصل بالله؛ خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد.» به تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی امکانپذیر نیست.
بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطهای میان انسان و خدا ایجاد میکند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر میسازد. زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر، بیانگر همین مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت میکردند و خود، الگوی زنده و اسوه حسنهای در این راه بودند. قرآن مجید هنگام بیان مقام والای پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «تو اخلاق عظیم و برجستهای داری» با توجه به اهمیت و جایگاه اخلاق در سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی به گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرسول ایمانی خوشخو، دبیر کارگروه اخلاق کاربردی در موسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی(ره) پرداختهایم که اکنون پیش روی شماست.
اخلاق چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟
اگر سبک زندگی را مجموعهای از آداب، رسوم و رفتارهایی بدانیم که به زندگی یک فرد، شکل خاصی بخشیده و چارچوب مشخصی را برای زیستن و تعامل با دیگران فراهم میآورد، آن گاه التزام به اصول اخلاقی یا بیتوجهی به آن در این میان نقش عمدهای ایفا میکند.
موضوع اخلاق افعال، حالات و رفتارهای اختیاری انسان است و کار اخلاق، ارزشگذاری بر این رفتارها براساس ملاکهایی است که در فلسفه اخلاق به عنوان ارزش اخلاقی مطرح میشود. از این رو اگر یک فرد به مکتب اخلاقی خاصی پایبند باشد و نظام رفتاری خویش را براساس توصیههای اخلاقی آن مکتب تنظیم کند، قطعا سبک زندگی متفاوتی خواهد داشت.
مکتب اخلاقی اسلام نیز به عنوان یکی از غنیترین نظامهای اخلاقی که علاوه بر شهودات وجدانی، از منبع وحی نیز برای تشخیص ارزش اخلاقی رفتارها کمک میگیرد، قادر است به سبک زندگی پیروان خود رنگ و شکل خاصی ببخشد.
در منطق قرآن کریم، کسی که به خدا باور دارد و رفتار خود را بر اساس این باور و ملزومات آن تنظیم میکند، سبک و نحوه زندگی او صبغه و رنگ خدایی میگیرد. تعهد به اسلام و تعالیم متعالی آن باعث میشود انسان، رفتار فردی و اجتماعی خود را مطابق با آنچه خداوند خواسته، تنظیم کند و لذا چه در زندگی فردی و چه در تعامل با دیگران، بهترین شکل را برگزیند. سبک زندگی چنین انسانی متأثر از رفتارهایی است که تأمینکننده سعادت دنیوی و اخروی است یعنی هم طعم رضایتخاطر و حس معناداری را در این زندگی میچشد و هم مطمئن میشود این سبک زندگی، زمینهساز سعادت وی در حیات ابدی خواهد بود.
امروزه معضلات زیادی در خانواده و جامعه وجود دارد. چه میزان از این مشکلات مرتبط با اخلاق است؟
بخش عمدهای از منازعات اجتماعی ناشی از تقابل و تعارض خواستهها و امیال است. از کوچکترین جامعه انسانی یعنی نهاد خانواده گرفته تا جوامع بزرگتر، آنچه همزیستی و زندگی مسالمتآمیز افراد با یکدیگر را به خطر میاندازد و در نهایت موجب ویرانی آن میشود، خود محوری و تلاش در جهت تحقق خواستههای شخصی است. در مقابل آنچه میتواند از این آفت جلوگیری کرده و بنای جوامع انسانی را استحکام بخشد، ایثار و خارج شدن از دایره تنگ خودبینی است.
اگر از زاویهای متفاوت به فضائل اخلاقی نگاه شود، در همه آنها نوعی رعایت غیر و فراموشی خود نهفته است و در مقابل در همه رذائل اخلاقی، نوعی خودمحوری و خودخواهی وجود دارد. حال اگر اخلاق به معنای واقعی خود در وجود یک فرد و اجزای یک جامعه نهادینه شود و عزم جدی در تخلق به اخلاق در یک جامعه پدید آید، بسیاری از معضلاتی که در نتیجه خودمحوری گریبانگیر جامعه شده، رخت برخواهد بست و انسانها چه در خانواده و چه در جامعه، بهتر میتوانند در کنار هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و از کنار هم بودن لذت ببرند.
برای رفع این معضلات باید چه کار کرد چه راههایی پیشنهاد میکنید؟
اگر ریشه بسیاری از این معضلات را در پایبند نبودن به اخلاق بدانیم، راه چاره نیز نهادینه شدن بیشتر اخلاق خواهد بود. با این حال باید توجه داشت، ترویج اخلاق تنها به توصیه و موعظه، عملی نمیشود. معمولا تا صحبت از اخلاق میشود، موعظه و ارشاد زبانی به ذهن متبادر میشود، اما فاکتورهای زیادی وجود دارند که نهادینه شدن اخلاق و پایبندی افراد جامعه به اخلاق به آنها بستگی دارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «برای دعوت و ارشاد مردم نه با زبان بلکه با عمل خود آنها را به خیر و صلاح دعوت کنید.»
عمل و سبک زندگی کسانی که الگویی برای مردم هستند، مانند علما، هنرمندان و ورزشکاران میتواند در نهادینه کردن اخلاق و رفع بسیاری از معضلات فرهنگی جامعه مؤثر باشد
بدون شک نشان دادن راه درست و بازشناساندن رذیلت از فضیلت ـ که از طریق سخنرانی، خطابه، نشستهای علمی و... محقق میشود ـ لازم است اما تمام آنها در حکم نسخهای است که اگر روی میز گذاشته شود و داروهای آن استعمال نشود، هیچ گونه بهبودی به دنبال نخواهد داشت.
خیلی از ما انسانها خوب را از بد میشناسیم، اما انگیزهای برای خوب بودن در خود احساس نمیکنیم. در این میان، عمل و سبک زندگی کسانی که الگویی برای مردم یا قشری از آنها هستند، مانند علما، هنرمندان و ورزشکاران میتواند در نهادینه کردن اخلاق و رفع بسیاری از معضلات فرهنگی جامعه مؤثر باشد.
اخلاق در سبک زندگی غربی چه جایگاهی دارد؟ اخلاق مورد نظر غربیها با اخلاق مورد نظر اسلام چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟
تفاوت عمده مکاتب و نظامهای اخلاقی ریشه در اصول و مبانی آنها در تعیین ارزش اخلاقی دارد. اخلاق رایج در غرب و بسیاری از جوامع کنونی، اخلاق سکولار است. اخلاق سکولار خود را نسبت به دین و آموزههای وحیانی، بیقید و شرط میداند و میکوشد اخلاق را بر مبانی اومانیستی استوار کند. در این اخلاق، آنچه حرف اول را میزند، نیازهای دنیوی انسان و کسب لذت حداکثری برای وی است و به طور کلی حیات اخروی انسان مغفول واقع میشود یا در ارزشگذاری لحاظ نمیشود، اما اخلاق اسلام اخلاقی دینی است.
پیشفرض این نظام اخلاقی، پذیرش اصول ثابت برای ارزش اخلاقی است که با ذوق و سلیقه و قرارداد عموم تغییر نمیکند. از این رو در این مکتب اخلاقی دغدغه اصلی اندیشمندان و فلاسفه اخلاق، تلاش در جهت یافتن این اصول ثابت است، اما در کنار اجتهادات اخلاقی و استفاده از شهود وجدانی، از منبع وحی نیز کمک گرفته میشود چراکه باور بر این است که خداوند هر آنچه حرام و از آن نهی کرده، قبیح است و هرچه به آن امر کرده، فضیلت و حسن است. پذیرش این منبع لایزال برای فهم ارزشها و تشخیص فضائل از رذایل، نقش مهمی برای برونرفت از معضلاتی است که انسان امروز در نتیجه بلاتکلیفیهای اخلاقی، بدان دچار شده است.
آنچه مردم به عنوان اخلاق میفهمند با اخلاق مورد نظر فلسفه که فلسفه اخلاق نامیده میشود، چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟
این تفاوت را میتوان به تفاوت بین دو شاخه از اخلاق یعنی اخلاق هنجاری و فرااخلاق ارجاع داد. عموم مردم از اخلاق فهم بسیطی دارند و فهم آنها از اخلاق به این محدود میشود که برخی امور را مانند دروغ، دشنام دادن و خلف وعده غیراخلاقی و بد میدانند و اموری مانند صدق و ترحم و نوعدوستی را اخلاقی و خوب میدانند، اما کمتر به این مساله میاندیشند که اساسا چه چیزی باعث شده، دروغ کار زشت و صداقت کار خوب باشد.
این دغدغه عموما برای فلاسفه اخلاق مطرح میشود و در پی این دغدغه به دنبال یافتن مبانی ارزش اخلاقی و آنچه خوب را از بد جدا میکند برآمدهاند و هر کدام برای خود فلسفهای در اخلاق رقم زدهاند.
کتابهای زیادی در تاریخ اسلام و ایران درباره اخلاق و نصایح وجود دارد. این کتابها در سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی ما در طول تاریخ چقدر تأثیرگذار بوده است؟
قطعا نمیتوان از وجود و نقش میراث اسلامی ما در حوزه اخلاق غفلت کرد؛ از کتابهایی که در خصوص حکمت عملی نوشته شده، مانند اخلاق ناصری خواجه نصیر تا کتابهایی همچون جامع ـ السعادات مرحوم نراقی تا کتاب چهل حدیث امام راحل(ره) که به عنوان دستورالعملی جامع، هدایتگر جویندگان کمال اخلاقی بوده، همگی در ترویج اخلاق نقش داشتهاند، اما نهادینه شدن اخلاق و تأثیرگذاری آن در سبک زندگی افراد، محتاج اقدامات مضاعفی است. معمولا کتابهای اخلاقی موجود که بزرگان ما زحمت زیادی را در تألیف آنها متحمل شدهاند، مورد مراجعه خواص و علما بوده و هست و به دلیل سبک علمی خاص و نگارش ثقیلشان کمتر مورد رجوع طبقات مختلف است.
امروز نیاز داریم با سادهسازی مباحث پیچیده اخلاقی و تهیه جزواتی با استفاده از هر آنچه در ترغیب و ایجاد انگیزه در افراد مؤثر است؛ اعم از آیات، روایات، داستانهای اخلاقی و تجربههای دینی و عرفانی، عموم مردم را به سمت مطالعه این کتب ترغیب کنیم و از ظرفیتی که در آثار مکتوب برای سوق دادن به اخلاق وجود دارد، نهایت استفاده را ببریم.
*****
جمهوری اسلامی / سه صفت و لقب حضرت مهدی (عج) در کلام امام رضا (ع)
اوصیاء پیامبر اعظم حضرت محمد صلیالله علیه وآله وسلم دوازده تن هستند و همه آنان از امیرمومنان امام علی علیه السلام تا حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف،برگزیده خدای سبحان بوده و معصوم و واجب الاطاعه میباشند.پیامبر خدا اسامی این دوازده تن را به اصحاب خویش ابلاغ نمودهاند و هریک از امامان علیهم السلام نیز همه آنان به ویژه امامان پس از خویش و وصی خویش را نام برده و به امت اسلامی شناساندهاند.
امام رضا علیهالسلام نیز بارها امامان از اهل بیت علیهمالسلام را به مردم معرفی نمودهاند.در این جا تنها یک حدیث گزارش میشود. فضل بن شاذان نیشابوری گفته است مامون از امام رضا علیه السلام درخواست کرد «محض الاسلام» اسلام خالص و ناب را به اختصار برای او بنویسد.امام رضا علیه السلام نیز حدود هشت صفحه برای او نوشته و حقایق دین اسلام در اصول و فروع دین را به او آموزش دادند.در این نامه پس از توحید و نبوت،او را به امام شناسی توجه داده و اسامی وصفات دوازده امام را برای او نوشتند.
امام رضا علیهالسلام در این نامه که آن را به تقاضای مامون، طاغوت زمان خویش نوشتند، بیش از یک صفحه به تبیین امامت و امامان اختصاص دادند و در حقیقت در این بخش مشروعیت و ولایت خویش و عدم مشروعیت زمامداری مامون را به وی گوشزد نمودند.
این نامه امام رضا علیه السلام» به نامه «محض الاسلام» شهرت یافت.چون هم در پرسش پرسشگر و هم در پاسخ کتبی امام این جمله وجود دارد.امام رضا علیه السلام پس از توحید و نبوت،امامان را «دلیل»نامیده و در بخش معرفی امامان علیهم السلام در فراز پایانی نوشته اند: ثمالحسن بن علی، ثمالحجه القائم المنتظر صلواتالله علیهم اجمعین، اشهد لهم بالوصیه و الامامه (عیون اخبارالرضا علیهالسلام، شیخ صدوق، ج2، ص178 * اعلام الوری باعلام الهدی، شیخ طبرسی، ج2، ص79 * بحارالانوار؛ علامه مجلسی، ج49، ص164 * موسوعه الامام الرضا علیه السلام، ج6، ص223تاص233)پس از امام حسن عسگری علیه السلام، امام مهدی حجت قائم منتظر صلواتالله علیهم اجمعین امام است برای همه آنان به وصیت و امامت شهادت میدهم.
امام رضا علیه السلام دراین حدیث شریف«محض الاسلام»که اسلام ناب و خالص را به جهانیان شناسانده اند،در وصف امام دوازدهم حضرت مهدی علیه السلام سه صفت زیبای ایشان را نوشتهاند.
سه لقب امام زمان علیه السلام
امام رضا علیهالسلام در حدیث تعریف اسلام ناب و خالص،از آخرین وصی پیامبر خدا با سه صفت و لقب زیبای «الحجه»و«القائم»و«المنتظر» یاد کردهاند.
حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف«حجت خدا»برای جهانیان در زمین است.آری امام زمان نماینده خدای سبحان و برهان توحید و نبوت وامامت،برای همه انسانها تا روز قیامت خواهند بود.
اطاعت از «حجت خدا» بر همگان واجب است چون از سوی خداوند نصب شده و معصوم و پاک از خطا و گناه است و توسط پیامبر و امامان به بشریت معرفی گردیدهاند.
«القائم»صفت و لقب امام زمان علیه السلام است.او خواهد آمد و قیام خواهد کرد و بزرگترین قیام الهی و انقلاب جهانی را رهبری مینماید و بر سراسر کره زمین عدالت را برقرار خواهد ساخت.از این توصیف زیبا ارزش و قداست واژه «قیام» آشکار میگردد.آری مصداق اصلی و بینظیر قیام الهی همان قیام حضرت مهدی قائم آل محمد علیهم السلام است.
صفت سومی که امام رضا علیه السلام در این حدیث شریف «محض الاسلام»برای امام زمان علیه السلام نوشتهاند «المنتظر» میباشد.آری جهان در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام است.پیامبر و اهل بیت و امام رضا علیه السلام نیز منتظر ظهور آخرین حجت الهی بودهاند.منتظر در این حدیث با فتحه ظاء و «اسم مفعول» است یعنی کسی که مورد انتظار است و انتظار برده میشودو دیگران در انتظاراو و آماده پذیرش او میباشند.احتمال دارد با کسره ظاء و «اسم فاعل»باشد که خود حضرت مهدی نیز در انتظار فرمان الهی برای ظهور است تا قیام کند و دل منتظران ظهورش را شاد سازد و حکومت اسلامی پیروان اهل بیت علیهم السلام را بر سراسر جهان حاکم سازد و ارزشهای الهی و عدالت جهانی را برقرار کند.
امام رضا علیه السلام این هر سه صفت را با الف و لام تعریف آوردهاند که نشان دهنده روشن بودن و مشخص شدن شخص و شخصیت آخرین وصی پیامبر خداست.او فرزند امام حسن عسگری علیه السلام و فرد معین و انسان الهی و بقیهالله در جهان بشری است که جهانیان باید او را بشناسند و به او روی آورند و در انتظار قیام او باشند و او را بپذیرند.
درنگ در این سه صفت حضرت مهدی علیه السلام،وظایف و مسئولیتهای بشریت در عصر غیبت را نشان میدهد.او«حجت خدا» است همه باید حجت خدا را بشناسند وگرنه گمراه میگردند و به مرگ جاهلیت میمیرند.همه باید از حجت خدا فرمانبرداری نمایند و گرنه از رشد و تکامل باز میمانند.با حجت خدا باید همراه شد نه جلو رفت نه عقب ماند و تنها با شناخت و پیروی از حجت خدا میتوان به خدا رسید و تنها با پذیرش و ایمان به حجت خدا،تکامل و سعادت و تقرب به سوی پروردگار خواهد بود.او «قائم»است به پا خواهد خواست رهبر بزرگترین قیام جهانی است و همه جهان باید رهبری و زمامداری و ولایت رهبر قیام را بپذیرد و به او بپیوندد.
او«المنتظر»است باید در انتظار او بود و به مسئولیتهای انتظار توجه داشت و وظایف منتظران را شناخت و به آنها آراسته شد.
*امام رضا علیهالسلام در نامهای که به درخواست مامون و به منظور معرفی اسلام خالص و ناب نوشتند به معرفی وتبیین امامت پرداختند و طی آن پس از توحید و نبوت، مامون را به امامشناسی توجه داده و اسامی و صفات دوازده امام را برشمردند
*امام رضا علیهالسلام در نامه شریف خود که به «محضالاسلام» شهرت یافت، از حضرت مهدی علیه السلام با سه صفت زیبای «الحجه»، «القائم»، «المنتظر» یاد کردند
*امام رضاعلیهالسلام در هر سه صفت حضرت مهدی علیهالسلام از الف و لام تعریف استفاده کردند که نشان دهنده روشن بودن ومشخص شدن شخص وشخصیت آخرین وصی پیامبر خداست
*در تعریف امام رضا علیه السلام، حضرت مهدی «عجلالله تعالی فرجه»، «المنتظر» است. باید در انتظار او بودو همزمان به مسئولیتهای انتظارتوجه داشت و وظایف منتظران را شناخت و به آنها آراسته شد
*****
جمهوری اسلامی / فرهنگ و ادب ایرانی در قرن 13
شرایط سیاسی و اقتصادی بوجودآمده در تاسیس حکومت قاجار و استبداد و فقر عمومی و از همه مهمتر گرایش فتحعلی شاه به شعر پارسی و نیاز مبرم شعرا به حمایت شاهان قاجار از آنان، شیوهای خاص در مدیحهسرایی بوجودآورد. شعر در این دوره بیشتر از گذشته تحول یافت، اما نثر جنبه ایستایی خویش را به دلیل عدم تحول در سیستم مکتب خانه حفظ نمود.
شعرای این دوره که کمتر شهرت و معروفیت دارند – از نظر سبک ادامه دهنده، دوره بازگشت از سبک هندی به سبک قدیم هستند. در اینجا به معرفی اجمالی بعضی از شاعران صاحب نام این قرن پرداخته خواهد شد.
1- ناطق اصفهانی
محمدصادق از شعرای چیرهدست اصفهان است که درساختن ماده تاریخ قدرت عجیبی داشت، به طوری که میتوان گفت در این فن یگانه بود، بیشتر قصاید وی از اول تا آخر هر مصراعش تاریخ است. در تاریخ تذهیب گنبد حضرت معصومه در قم به سال 1218 هجری قمری، که با دستور فتحعلی شاه صورت گرفت قصیدهای گفته که هر مصراع آن مساوی با تاریخ 1218 است.
تاریخ وفات ناطق را 1235 هجری قمری ذکر کردهاند.
نمونهای از اشعار ناطق اصفهانی
این قبه گلبنی است به زیور برآمده
یا پاک گوهریست پر از زیور آمده
این دوحهای است کامده از جناب العلا
یا کوکبی است سعد و منور برآمده
این زیب عرش یا که بود گوی آفتاب
یا نور حق که بر همه اشیا برآمده
وین قبه راست جای بجائی که آیهاش
از اوج مهر و ماه و زحل برتر آمده
وین قبه رفیع بدانجا رسانده قدر
کز قدر با سپهر برین همسر آمده
وین قبه و زمین ز همین رفعت و جلال
عرشی به دهر با فلکی دیگر آمده
وین صحن به زصحن جنان است بهر آنک
آبش به از بقا و به از کوثر آمده
2- همای شیرازی
رضاقلیخان از سخنوران برجسته دوره قاجاریه است وی به سال 1212 هجری در شیراز دیده به جهان گشود. علوم مقدماتی را در آنجا فرا گرفت و برای ادامه تحصیل عازم نجفاشرف شد و مدت هجده سال در آنجا به کسب کمال پرداخت روزگاری نیز در کشورهای عربی و هندوستان و ترکمنستان گذرانید و از هر خرمنی خوشهای چید و به ایران بازگشت و طرف توجه محمدشاه قاجار قرا رگرفت.
پس از مرگ محمدشاه به حلقه شاعران دربار ناصرالدین شاه پیوست و عزت و احترامی تمام دید. هما در قصیدهسرایی توانایی کامل داشت و اغلب قصایدش در مدح ائمه اطهار علیهمالسلام و پادشاهان قاجار بویژه محمدشاه و ناصرالدین شاه سروده شده است وی پیوسته در سلوک و کسوت درویشان بود. دیوان اشعارش شامل بیست هزار بیت قصیده، غزل، قطعه و مثنوی است. وی در سال 1290 هجری قمری در گذشت.
نمونه اشعار
زلف برافکن که شام هجر سر آید
در دل شب نور آفتاب بر آید
شب همه شب مست خواب غفلتی
ارنه مژده رحمت زدوست هر سحر آید
کشتی نوح است مهر آل پیمبر
هر که درین کشتی است بیخطر آید
مرد هنرور هما به عیب نکوشد
عیب کسان جوید آنکه بیهنر آید
3- فرصت شیرازی
میرزا محمد نصر فرزند میرزاجعفر از سخنسرایان و استادان معروف دوره قاجاریه است.
فرصت در سال 1271 هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشود. از آغاز جوانی به شعر، موسیقی و نقاشی علاقه پیدا کرد و بر اثر ذوق در مدت کوتاهی در هر سه هنر سرآمد روزگار خود شد.
فرصت نزد مظفرالدین شاه قاجار بسیار گرامی بود و لقب فرصتالدوله را گرفت. وی مردی پاکدامن و درستکار بود. آثار او:
- دیوان اشعار
- عجم – شیرازنامه
- اشکال المیزان در منطق
- بحورالحان- در علم موسیقی
- دریای کبیر
- هجرنامه – مثنوی
فرصت در سال 1339 هجری درگذشت.
4- واله داغستانی
علیقلی خان فرزند محمدعلی خان معروف به واله داغستانی از خانزادگان داغستان بود و در سال 1124 هجری قمری در اصفهان بدنیا آمد. عشق نافرجام او به دختر عمویش در زمان شاه سلطان حسین(که در حمله افغانها کشته شد) او را به انزوا و سفر به هندوستان وادار کرد و تا آخر عمر همانجا بود.
نمونه شعر
واله ز فراق روی جانان مردم
در هند غریب و زار و گریان مردم
نگذاشت اثر ز هستیم مهر رخش
مردم زغم خدیجه سلطان مردم
امیرشمس الدین فقیر با اجازه واله شعری در مورد او سروده:
نه هر که نام علی کرد حیدری داند
نه هر که گشت محمد پیمبری داند
نه هر صحابه شود زاهل بیت چون سلمان
نه هر که روی نبی دید بوذری داند
نه هر که تکیه کند بر ساده دولت
طریق سروری و رسم مهتری داند
نه هر نهال که افراخت قد به طرف چمن
چو سرو قامت یارم، صنوبری داند
نه هر که زلف و خط و خال باشد واله
طریق یاری و آئین دلبری داند
5- عاشق اصفهانی
آقا محمد یکی از بهترین و معروفترین غزلسرایان دوره افشاریه و زندیه است. وی در اصفهان شغل خیاطی داشت، مردی بسیار نیک سیرت و بلند همت بود و بیشتر ایام را به قناعت و گوشهنشینی گذرانید. شیوه عاشق در غزل سرایی بسیار ساده و شورانگیز است و از شاعران دوره بازگشت ادبی به شمار میرود.
دیوان غزلیات وی مشتمل بر 12 هزار بیت است. آقا محمد در سال 1281 هجری قمری در اصفهان درگذشت.
نمونه اشعار
پروانه صفت دیده بر او دوخته بودم
وقتی که خبردار شدم سوخته بودم
در میکده از من نخریدند به جامی
این دانش و دین بود که اندوخته بودم
دیدم که حریف تونیم پای کشیدم
طفلی تو و من مرغ نو آموخته بودم
امروز به دام دگری میکشدم دل
رفت آنکه ترا باز نظر دوخته بودم
آنکس که علم زد به فلک شعله آهش
عاشق به ره او من دلسوخته بودم
* شعرای قرن 13 هجری از نظر سبک، ادامه دهنده دوره بازگشت از سبک هندی به سبک قدیم هستند
* عاشق اصفهانی یکی از بهترین و معروفترین غزل سرایان دوره افشاریه و زندیه است و از شاعران دوره بازگشت ادبی به شمار میرود
خراسان/نشست روزنامه نگاران فرهنگي با معاون مطبوعاتي
اکرم محمدي-جمعي از روزنامه نگاران حوزه ادب ،فرهنگ وهنر روز گذشته با معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ديدار کردند.به گزارش خراسان ،دراين نشست که به همت شوراي عالي اطلاع رساني دولت و همزمان با هفته دولت برگزار شد ،خبرنگاران مسائل مرتبط با حوزه کاري خود را عنوان کردند.در اين نشست مسائلي چون ،سازمان نظام صنفي رسانه ،پذيرش مسئوليت روابط عمومي فيلم ،سريال و جشنواره از سوي خبرنگاران، درج اطلاعات و اخبار رسانهها بدون ذکر منبع از جمله مواردي بود که مطرح شد و حسين انتظامي نيز با اشاره به اخلاق حرفهاي و رسانهاي ،بر ضرورت استقلال خبري رسانهها تاکيد کرد.
*****
راه مردم/ گفت و گو با آقای بائو در سریال ˝پایتخت 4˝ : هیچوقت به فکر خواننده شدن نبودم
محمدرضا علیمردانی بازیگر نقش آقای بائو در سریال ˝پایتخت 4˝ که به زودی یک آلبوم موسیقی به بازار میدهد، میگوید با ادعای خوانندگی جلو نیامده است و خود را یک صدا-بازیگر میداند.
هر وقت برای مصاحبه میرفتم همیشه حواسم بیشتر به سؤالها و جوابها بود، اما این مصاحبه کمی متفاوت شد. در واقع وقتی رودرروی محمدرضا علیمردانی یا همان آقای بائوی سریال "پایتخت” نشستم دیگر به فکر سؤال نبودم و اشتیاق دانستن درباره این هنرمند که شاید بهتر باشد او را مرد "هزار صدا” بنامیم، در وجودم بیشتر شد. البته هیجان و شوخطبعی او از ابتدا تا انتهای این گفتوگو ادامه داشت.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل یک ساعت گپی خودمانی با کسی است که مدتها صدایی برای آوا نداشت، اما امروز یک هنرمند به تمام معناست.
آقای علیمردانی چطور به استعداد خود پی بردید؟
تا مدتها به استعداد پی نبرده بودم. فقط میدانستم در مقایسه با بچههای دیگر تفاوتی در کارهایی که دوست دارم انجام بدهم وجود دارد، اما تصور نمیکردم شاید این استعداد باشد. تا دوم راهنمایی که برای روز معلم خودمان نمایشی تدارک دیدیم و اجرا کردیم. معلم اجتماعی من پس از دیدن نمایش، از توان و استعداد من در بازیگری گفت. آنجا برای اولین بار جرقه این کار در ذهنم زده شد.
چه کارهایی انجام میدادید؟
چون مشکل صوت داشتم و بیصدا بودم، دست به کارهای دیگر میزدم، در واقع شیطنتهای من به صورت بازیگری بود و هیچوقت نمیدانستم که بازیگری است. از اینکه دیگران به کارهای غیرواقعی من واکنش واقعی نشان میدادند لذت میبردم. البته خیلی مواقع به تنبیه منجر میشد.
از چه زمانی به کلاسهای بازیگری میرفتید؟
سال 1370 به کانون میرفتم و با هادی کاظمی، علی سلیمانی، مجید آقاکریمی و ... همکلاسی بودم. هرچه جلوتر رفتم متوجه شدم ابزار من برای این کار ناقص است تا به لطف خداوند مسائل برطرف شد. در سال 1374 جلوی دوربین رفتم و تئاتر هم به صورت حرفهای اجرا کردم.
آن مدت هم با مشکل صدا درگیر بودید؟
بله. مقدمات درمان را گذرانده و رو به بهبود بودم. به کار تئاتر هم ادامه میدادم.
مراحل بهبود شما چگونه صورت گرفت؟
صدای من به سختی بیرون میآمد و صوتی هم که خارج میشد آوای ناهنجاری بود. درواقع پزشکان اعتقاد داشتند نمیتوان کاری انجام داد. من زیاد توجه نمیکردم. در حقیقت از ناامیدی خسته شده بودم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم الکی امیدوار باشم. پس از مطالعات فراوان به درمان باستانی مصری رسیدم که یک قاری آن را انجام داده و نتیجه خوبی هم گرفته بود. من هم این روش را شروع کردم و آثار بهبود مشاهده شد. به مرور فهمیدم باید با پزشکان و جراحان مراوده کنم. طی چند سال یاد گرفتم باید از چه چیزهایی پرهیز کنم و چه چیزهایی برای خوب شدن من مفید است و چطور میتوانم کنترل شده از آن کار بکشم.
بعد از تئاتر به چه کاری مشغول شدید؟
وارد حوزه صدا شدم. بعد فهمیدم فقط صدادار شدن برای من کافی نیست و باید کاری کنم این صدا ثبت شود.
پس با تئاتر استعداد خود را شکوفا کردید و وارد تلویزیون شدید و بعد به حوزه موسیقی قدم نهادید؟
علاقه من به موسیقی از بچگی بود، اما در خانه ما با هنر مخالفت میشد. من هیچوقت به فکر خواننده شدن نبودم. در حال حاضر معتقد هستم که بازیگری میطلبد که موسیقی کار کنم. وقتی وارد دنیای تئاتر شدم جهان وسیعی رو به روی خود دیدم. وقتی صدا سر راه من قرار گرفت از آنجایی که دغدغه من بود در آن تاختم.
اشاره کردید از طرف خانواده دچار محدودیت بودید. چطور به فراگیری موسیقی مشغول شدید؟
بیشتر اوقات مشکلات زندگی موضوع ترانه من میشد. همچنین اطرافیان میخواستند کارهایی برایشان اجرا کنم و در دیدارهای بعدی نیز این خواسته را تکرار میکردند. متوجه شدم حس خوب این ساز زدن بین من و دیگران مشترک است.
تیتراژ "انقلاب زیبا” را شما خواندید، این کار به خاطر دوستی با کارگردان بود یا علاقهتان به موسیقی؟
پارتیبازی برای من جاافتاده نیست. وقتی کسی شایستگی انجام کاری را داشته باشد به پارتی نیازی ندارد. من با امیر توسلی دوستی قدیمی داشتم. از سال 1385 که برای جمعآوری آلبوم جدی شدم از اولین کسانی بود که اعلام آمادگی برای همکاری کرد. طی مسائلی فرصت همکاری پیش نیامد. با رامین عباسی زاده تهیهکننده "انقلاب زیبا” دو یا سه سال قبل در پروژه "سقوط یک فرشته” آشنا شدم. بر حسب تصادف چند سال بعد آقای عباسی زاده تهیهکننده و امیر توسلی آهنگساز "انقلاب زیبا” دنبال تیتراژی متفاوت بودند. آقای توسلی صدای مرا در خواندن شنیده بود. بعد از صحبتی با رامین عباسیزاده به آنها پیوستم و در نهایت امیر با همراهی خودم ملودی و ترانه آن را ساختیم و اتود زدیم. خدا را شکر نتیجه خوبی هم حاصل شد.
چطور به فکر انتشار آلبوم افتادید؟
همین دوستان و دوستان قدیمیتر در تمام سالهایی که برای خودم مینواختم مدام مرا برای انتشار آلبوم تشویق میکردند. داریوش صالح پور که یکی از بهترینهای موزیک است در جمعآوری این اثر خیلی به من کمک کرد. به واقع بهترین قطعه آلبوم مرا داریوش ساخته است. برای من جالب بود که در بعضی ژانرها هنوز خوانندهای نداریم. من با ادعای خوانندگی جلو نیامدهام و هنوز در حال یادگیری هستم؛ میشود اینطور گفت که من یک صدا-بازیگر هستم.
آلبوم چند قطعه دارد؟
11 قطعه. البته ممکن است این تعداد بیشتر بشود.
آیا در این اثر اصوات مختلفی میشنویم؟
ممکن است چند سوژه نامربوط و چند حال و هوای متفاوت بشنوید. اما به طور زنجیروار از یک فضا به فضایی دیگر میرسند. از یک ترانه شاد که برای همسرم سرودهام شروع میشود تا قطعهای که هیجان دارد اما انتقادی است.
یعنی از هر سبکی در آن خواهیم شنید؟
از عاشقانه شوخ تا اجتماعی خواهید شنید و وارد معنویت هم میشود. آخرین قطعه که ساخته داریوش صالح پور است و فضایی سایکو دارد حدیث دل گفتن است.
عنوان اثر را انتخاب کردهاید؟
بله، آن را "حبس نفس” نام گذاشتیم.
چرا این عنوان را برگزیدید؟
این نام اولین آهنگ است و انتخاب آن چند وجه دارد.
چه وجههایی داشت؟
وقتی من ترانه میگفتم به این فکر نبودم که برای همسرم هم ترانهای بگوییم تا زمانی که گله کرد. تازه توجه من جلب شد. از نظر من سهم همسرم بود که عنوان آلبوم نام قطعهای باشد که برای او سرودهام.دیگر وجه آن این است که اسم جدی است. به طور کلی در "حبس نفس” کار جدی زیاد دارم.
این استعداد موسیقی فقط برای یک آلبوم است؟
خیر. تا چند آلبوم دیگر سوژه دارم.
یکی از موضوعات در صدای شما شباهت آن به صدای محسن چاوشی است. شما که توانایی این را دارید به روشهای مختلف صدای خود را ارائه دهید، چرا بیشتر در این سبک کار میکنید؟
ممکن است در بعضی قسمتها و حال و هوای مشابه مثل هم باشند، اما جان و خمیر و فلز صدا متفاوت بوده و تکنیک فرق میکند. آنقدر گوش مردم به صداهای یک شکل عادت کرده است که قدرت تفکیک بعد از چند کار رخ میدهد. من و امثال من و آقای صالحپور نمیفهمیم در کجا تشابه وجود دارد. بنابراین اگر تکنیکی وارد این بحث بشویم باید بگویم گوش موسیقایی مردم ضعیف است و مقصر هم نیستند و زمان میبرد تا تفاوت را درک کنند.
برای انتشار این اثر با شرکت خاصی وارد معامله شدهاید؟
با شرکت "آوای فروهر” صحبت کردهام و به احتمال زیاد با همان پیش خواهم رفت. همچنین آقای مهدی صفی یاری تهیهکننده آلبوم هستند.
تاریخ انتشار آن مشخص شده است؟
خیر. اما تمام تلاش ما این است تا آخر سال جاری منتشر شود. قبل از "حبس نفس” چند قطعه منتشر خواهد شد چون این کار به معرفی خواننده کمک میکند. در این حین تبلیغات آلبوم نیز صورت میگیرد.
از آثار خوانندگان امروزی کدام را میپسندید؟
نمیتوانم صرفاً یک نفر را نام ببرم. برای من جالب است که طیف وسیعی از مخاطبین آثار خوانندگان امروزی را میپسندند. همه به شدت برای من محترم هستند و تمام آهنگها را گوش میکنم. ممکن است تمام آلبوم یک هنرمند مورد پسند من نباشد، اما حتماً چند قطعه در آن هست که دوست دارم.
برسیم به بائو در "پایتخت 4”. چطور به این پروژه پیوستید؟
از اوایل دوره 70 با محسن تنابنده همدوره بودم. بعدها در سریال "مأمور بدرقه” همبازی شدیم و در این سریال تنها کسی که لهجه مازنی داشت من بودم. آقای تنابنده با من تماس گرفتند و در خصوص انیمیشنهایی که در پایتخت مشاهده کردید کمک خواستند. در این خلال دنبال بازیگری برای نقش بائو بودند که بعد از 24 سال دوستی مشترک، هادی کاظمی من مرا برای این نقش به محسن یادآوری کرد و اینگونه وارد همکاری با ایشان شدم.
آخرین بخش صحبت ما در ارتباط با دوبلوری شما است. کلیپ طنز "دیرین دیرین” در برنامه "خندوانه” ایده شما بود؟
خیر. ایده از من نبود. من فقط در این کار مشارکت داشتهام. آقای ابوالحسنی تهیهکننده "دیرین دیرین” بعد از موفقیت در مجموعه "حیات وحش” در فکر تولید انیمیشن روزانه بودند و به فرهنگسازی ما کمک کند. پس از صحبت با علی درخشی کارگردان این کار، ایده پختهتر شد و به مراحل قابل اجرا رسید. همه نقشهای "دیرین دیرین” را خودم اجرا میکنم البته قرار است دوستانی در حوزه صدا وارد کنیم تا تنوع در کار بیشتر شود.
شما در برنامه "ماه عسل” و "خندوانه” هم حضور پیدا کردید. آیا این حضور در موفقیت شما نقش داشت؟
هر چه پیش میآید را خداوند میچیند. من فقط برای رسیدن به اهداف تلاش میکنم.
*****
رسالت / 60 درصد خبرنگاران زن هستند!
يک استاد ارتباطات دانشگاه، با اشاره به شرايط جامعه، حضور اکثريت زنان را در مشاغل يقه صورتي دسته بندي کرد و گفت: مشاغل يقه صورتي از ديد جامعه حتي از مشاغل خدماتي نيز در جايگاه پايينتري قرار دارد.
به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري آنا، اعظم رادور راد استاد ارتباطات در نشست نقش رسانه در عدالت جنسيتي با اشاره به آخرين اطلاعات آماري در خصوص حضور زنان در عرصه رسانه و مطبوعات گفت: از 6 هزار خبرنگار رسمي ثبت شده 60 درصد را زنان در اين عرصه به خود اختصاص دادند اما با وجود اينکه خبرنگاران زن بخشي از تصويرسازي زنان را بر عهده دارند و از نظر تعداد نسبت به مردان دراين حوزه فزوني دارند اما نتوانستند تصوير را به واقعيت تبديل کنند.
وي ادامه داد: زنان به عنوان کارگزاران رسانه، بازنمايي زنان در رسانهها و زنان به عنوان مخاطبان رسانه همواره مورد توجه بودهاند.اين استاد ارتباطات گفت: تحقيقي که در خصوص حضور زنان در روابط عموميها انجام شده نشان ميدهد تعداد زنان شاغل در روابط عموميها از مردان بيشتر است.
وي ادامه داد: مشاغل در سه دسته مشاغل کارگري به عنوان يقه سياه و مشاغل خدماتي به عنوان يقه سفيد در نظر گرفته ميشوند در حاليکه مشاغلي که اکثرا زنان در آن حضور دارند مشاغل يقه صورتي نامگذاري ميشوند که نشان صورتي در ادبيات نظري به مشاغلي اطلاق مي شود که پايگاه و جايگاه آن از مشاغل يقه سفيد پايينتر است.
*****
رسالت / شبكههاي اجتماعي تبديل به شبكههاي ضداجتماعي شده است
روند صعودي آسيبهاي اجتماعي در حوزه زنان و آمارهاي منتشره در اين خصوص باعث شده است كه حساسيت و دلنگرانيهايي در اين خصوص از سوي صاحبنظران مطرح شود و هشدارهاي جدي را متوجه مسئولين و دستاندركاران حوزههاي اجتماعي سازد. پرسش اساسي اين است كه آسيبها كدام است و راه مقابله با آنها چيست؟ كدام ارگانها و دستگاهها بايد وارد عمل شوند و براي كاهش مشكلات اجتماعي چه بايد كرد؟ اين سئوالات را با مريم ورزدار مدرس حوزه و دانشگاه و جانشين سابق بسيج جامعه زنان مطرح كرديم.
وي تصريح كرد كه زنان قرباني آسيبهاي اجتماعي هستند و بهويژه «طلاق» لطمات سنگيني به زندگي زنان وارد ميكند.
مدير فقه و حقوق دانشكده حضرت زينب(س) با ابراز تاسف از طرح آسيبهاي اجتماعي زنان با انگيزههاي سياسي و تبليغي در كشور خاطرنشان ساخت كه سياسيكاريها باعث شده به مسائل زنان به طور جدي پرداخته نشود.
به گفته وي، عامل آسيبهاي اجتماعي زنان، بحران هويت زنان است و چنانچه هويت زنانه زنان از درون تهي شود، آسيبهاي اجتماعي بروز پيدا ميكند.
ورزدار تاكيد كرد كه در حال حاضر شبكههاي اجتماعي تبديل به شبكههاي ضداجتماعي شده است و در اين خصوص گفت: كثرت استفاده از شبكههاي اجتماعي باعث شده اعضا در خانواده به جاي گفتگو با هم با گوشيهاي خود مشغول باشند.... گويي فراموش كردهاند كه در «خانواده» زندگي ميكنند. وي اين پرسش را مطرح كرد كه آيا ماهواره، فضاي اينترنتي و شبكههاي ضداجتماعي در بروز آسيبهاي اجتماعي بيتقصيرند؟!
وي معتقد است در زمينه حجاب و عفاف در وضعيت بدتري قرار نداريم و تاكيد ميكند كه در زمينه آشنايي جوانان با مباني حجاب و عفاف رشد صعودي داشتهايم. اين گفتگو فرارويتان قرار دارد.
- نظر شما در مورد روند صعودي مشكلات اجتماعي بهويژه آسيبهايي كه متوجه زنان است، چيست؟
برخي آسيبهاي اجتماعي در قالب جرم نمايانگر ميشود، برخي از آسيبها در قالب انحرافات اجتماعي رخ ميدهد كه ممكن است اين انحرافات تبديل به جرم نشود! و قانون براي آنها مجازاتي را تعيين نكرده باشد. از سوي ديگر، بعضي از آسيبها در قالب آسيبهاي اجتماعي زنان تبلور پيدا كرده ولي درواقع زنان قرباني اين آسيبها هستند، مثل پديده طلاق، افزايش آمار طلاق آسيب جدي است كه زنان قرباني آن هستند. زنان پس از طلاق لطمات زيادي را در زندگيشان مشاهده ميكنند.
- برخي معتقدند ارائه آمارهاي آسيبهاي اجتماعي ميتواند به نوعي سياهنمايي باشد، خصوصا در مباحث آسيبهايي كه متوجه زنان است. نظر شما چيست؟
بحث آسيبهاي اجتماعي را بايد به دور از سياهنمايي، اغراق و گزافهگويي مطرح و بررسي كنيم. به نظر من، گاه سياسيكاريها باعث شده به مسائل زنان به طور جدي پرداخته نشود. متاسفانه در مقاطع حساس، بيشترين مباحثي كه در اين زمينه مطرح شده با انگيزههاي سياسي و تبليغاتي بوده و لذا ما در اين حوزه نتوانستيم موفق باشيم و كاهشي در زمينه آسيبهاي اجتماعي داشته باشيم. با بررسي تاريخ، متوجه ميشويم كه همين مسئله بيشترين ضربه را به مباحث زنان زده است. تنها انديشمند و متفكري كه دلسوزانه در حوزه بررسي آسيبهاي اجتماعي زنان وارد شده، مقام معظم رهبري بودند كه هر ساله در مقاطع مختلف و حتي ديدارهايي كه با زنان نخبه داشتند، مشكلات و مسائل زنان را مطرح و بر حل آن تاكيد كردند. نظريهپردازيهايي كه مقام معظم رهبري در اين خصوص داشتند نمايانگر اين است كه بعد از حضرت امام(ره) به خوبي در مباحث زنان بدون دخيل كردن مسائل سياسي وارد شدند. براي بررسي آسيبهاي حوزه زنان بايد علائم، عوامل و علاج و درمان آنها را در نظر بگيريم. اخيرا شاهد بوديم كه از سوي نهادهاي دولتي زنان مسائلي مطرح شده ولي بايد توجه داشت كساني كه توانايي تصميمگيري و اجراي بعضي از قوانين را دارند آنها نبايد صرفا آسيبهاي اجتماعي را طرح كنند، بلكه بايد راه درمان را پيگير شوند و جديت به خرج دهند. من فكر ميكنم علائم اصلي آسيبهاي اجتماعي زنان، بحران هويت و اعتقاد زنان است. تا مادامي كه هويت زنان، از درون تهي نشود، آسيبهاي اجتماعي بروز پيدا نمي كند. وقتي هويت زنانه فراموش شود، تعريفي از هويت زنان ارائه نكنيم، زنان نميدانند كه اگر بخواهند زن ايراني، مسلمان و اصيل باشند چه شاخصههايي بايد داشته باشند لذا هيچ وقت نميتوانيم آسيبهاي اجتماعي زنان را درمان كنيم.هر قدر هويت و اعتقاد فرد مستحكمتر باشد و فضاي عمومي كشور آرام باشد و نيز سياهنمايي بحرانزا وجود نداشته باشد، قطعا آسيبها كمتر ميشود.
- دقيقا منظورتان از بحران هويت چيست؟
بحران هويت زماني شكل ميگيرد كه زنان نميدانند تكليفشان چيست! غرب اتوبان دوباندي را براي زنان تعريف كرده است كه يا بايد مرد باشند و يا در خدمت مردان باشند! اگر زنان ندانند كه باند ديگري هم طراحي شده كه فراي اين دو باندي است كه غرب براي آنها طراحي كرده است، هيچ وقت گرفتار ابزارهاي ضدفرهنگي حوزه رسانههاي غربي نخواهند شد. وقتي انسان از درون خالي ميشود، سراغ سريالهاي بيمحتوا با موضوع عشقهاي مكعبي ميرود و اينها برايش جذاب ميشود. اگر شخصيت زن خوب تعريف شده باشد و تعريف جامعي از نقش زن به عنوان مادر و همسر براي او رقم زده شده باشد، با افتخار به اين نقشها تن ميدهد و تمام تلاشش اين خواهد بود كه هويت خود را تثبيت كند. وقتي فرد از درون خالي شود، مانند ظرف خالي است كه هر چيزي او را پر ميكند، مثل فضاي مجازي و ماهواره و...
- آيا به نظر شما شبكههاي اجتماعي هم آسيبزاست؟
اگر از شبكههاي اجتماعي استفادههاي مثبتي بشود، آسيب زا نيست ولي كثرت استفاده از آن پيامدهاي ناگواري براي خانواده خواهد داشت. مشاهده ميشود كه گاه اين مسئله باعث شده، اعضا در خانواده به جاي گفتگو با هم با گوشيهاي خود مشغول باشند و در شبكههاي اجتماعي (كه تبديل به شبكههاي ضداجتماعي شده) سير كنند. گويي اعضا در خانواده فراموش كردهاند كه در «خانواده» زندگي ميكنند. كمكم خانوادهها تبديل به خوابگاه هستهاي شدند. خانمي كه تا نيمههاي شب در فضاي مجازي سير ميكند، چطور ميتواند كانون عاطفه خانواده باشد؟! آقايان هم دچار همين وضعيت هستند. امروزه با اين نظر كه اطلاعات مسدود نشود، متاسفانه اطلاعات مسمومي به مردم داده ميشود و هيچ كس هم جوابگو نيست! آيا مسئولان توانستند در اين زمينه عملكرد مثبتي داشته باشند؟! چه كرديم براي اينكه فرهنگ و سواد رسانهاي خانوادهها را بالا ببريم؟! سگ هار بدون قلادهاي كه در خانوادهها رها شده و مهمانهاي ناخواندهاي كه به خانوادهها رسوخ كردهاند از ماهواره گرفته تا فضاي اينترنت مسموم و شبكههاي ضداجتماعي،آيا در بروز آسيبهاي اجتماعي بيتقصيرند؟!
- چاره كار چيست؟
چاره كار دفاع اجتماعي است. دفاع اجتماعي، همان عكسالعملي است كه در قالب امر به معروف و نهي از منكر در مقابل كجرويها صورت ميگيرد. اخيرا خبري شنيدم كه در يكي از كشورها دختري در انظار عمومي مورد تجاوز قرار ميگيرد و مردم فقط مشاهده كردند لذا قانوني تصويب كردند كه مردم موظف باشند عكسالعمل نشان بدهند و مانع اين امر بشوند! اين همان اجباري كردن امر به معروف و نهي از منكر است كه پيغمبر(ص) به عنوان نماد زنده بودن امت مطرح كردند. امتي كه نسبت به آسيبها بيتوجه باشد، نميتواند امت رسولالله(ص) باشد. ما ميبينيم كه غربيها همين را بازخواني ميكنند و متوجه هستند كه اينها براي زنده بودن جامعه ضروري است. لذا به نوعي اين قانون را تصويب ميكنند كه همان قانون امر به معروف و نهي از منكر است. مطرح ميكنند كه سكوت، جرم تلقي ميشود. حوزه آسيبهاي اجتماعي زنان (از آنجا كه بيشترين تاثير را در جامعه دارد و صلاح و فساد زنان موجب صلاح و فساد يك جامعه ميشود) دفاع اجتماعي گستردهاي را ميطلبد كه در قالب امر به معروف و نهي از منكر با همان شرايط و دلسوزيهايي كه جامعه از خودش نشان ميدهد، ميتواند بروز كند. البته امر به معروف و نهي از منكر نه به صرف انتقامجويي و تخليههاي رواني بلكه از سر دلسوزي و با شيوههاي خاص اگر به كار گرفته شود، ميتوانيم در مقابل آسيبها قد علم كنيم و بحران هويت را از زنان دور كنيم.
- وقتي صحبت از آسيبهاي زنان ميشود منظور دقيقا چه آسيبهايي است و بايد كدام ارگانها براي مقابله با آن وارد عمل شوند؟
آسيبهاي اجتماعي معمولا يك عامل مشخص ندارند! لذا راهكارهاي مقابله با آن متنوع است. ما نميتوانيم براي حوزه انتظامي وظايفي را در نظر بگيريم و حوزه فرهنگ را فراموش كنيم. مقابله با آسيبهاي اجتماعي، بسيج همگاني را ميطلبد. دغدغههاي مردم بايد باعث شود كه اين آسيبها از درون كنترل شود. دولت هم از حوزههاي مختلف فرهنگي و انتظامي وارد بشود و قوانيني تصويب شود كه به كنترل آسيبها در جامعه كمك كند. در بسياري از موارد يا ضعف و خلأ در قانون داريم و يا نقض قانون در حوزه ضمانت اجرا وجود دارد. واقعا بحث يكبعدي نيست كه يك راهكار مشخص داشته باشد. نميتوانيم بگوييم اگر اين كار را انجام بدهيم، آسيبهاي اجتماعي كاهش پيدا ميكند، ولي عامل مهم حوزه فرهنگ است. با نهادينه كردن فرهنگ مقابله با اين آسيبها و پيشگيري از عواملي مانند بحران هويت ميتوانيم جلو برويم. ما نميتوانيم بگوييم وزارت ارشاد، نيروي انتظامي و مجلس به تنهايي ميتوانند كار كنند! همه بايد با هم كار كنند. نيروي انتظامي بايد با عقبه فرهنگي وارد عمل شود. بيترديد با كارهاي انتظامي صرف ما موفق نخواهيم بود. من معتقدم به طور كلي فرهنگ مردم بايد بالا برود. البته بايد توجه داشت مردان در آسيبهاي اجتماعي زنان بيتاثير نيستند. هيچ نوع از آسيبهاي اجتماعي زنان را مشاهده نميكنيم كه پاي مردي در به وجود آمدن آن در ميان نباشد! ما در ترويج فرهنگ حجاب و عفاف كار ميكنيم ولي به غيرت مردانه نميپردازيم! در حالي كه اينها مكمل هم هستند. توجه خاصي كه يك مرد ميتواند به همسر عفيفش داشته باشد و خوشاخلاقي كه ميتواند در خانواده داشته باشد، بالاترين تبليغ و تشويق براي عفيف بودن زنان است.
- منظورتان را به طور مشخص از آسيبهايي كه متوجه زنان است بفرماييد؛ كدام آسيبها؟
من متخصص آمار نيستم ولي آماري كه ميشنوم اين برداشت را به من ميدهد كه با روند رو به رشد اعتياد زنان و ابتذالات اخلاقي مواجه هستيم. وقتي اين دو آسيب رخ ميدهد پيامد آن آسيبهاي ديگري است. اگرچه هنوز آمار در زمينه آسيبهاي ديگر چندان بالا نيست ولي مسلما آمار اعتياد و ابتذالات بالا ميرود و بقيه هم رو به رشد خواهد بود.
- ارزيابي شما از وضعيت حجاب و عفاف در جامعه چيست؟
در بعضي از حوزهها در زمينه حجاب و عفاف، بهويژه درخصوص آشنايي جوانان با مباني حجاب و عفاف رشد صعودي داشتيم. در حال حاضر كساني كه محجبه شدهاند و يا بودهاند، مباني اعتقاديشان تقويت شده است و اينها هرگز حجاب و عفافشان خدشهدار نميشود ولي از طرفي هم با توجه به پيامدهاي رسانههاي مجازي و مخاطب قرار ندادن قشرهايي از زنان در مباحث فرهنگي كمكاريهايي قابل مشاهده است. البته برخي افراد متاسفانه از رسانههاي داخلي استفاده نميكنند و مخاطب رسانه ملي و رسانههاي كشور نيستند و لذا نميتوان آنها را مخاطب قرار داد!
در زمينه مباني و آشنايي جوانان با فلسفه حجاب و عفاف روند رو به رشدي داشتهايم. طرحهايي كه در اين زمينه انجام شده باعث شده آمار خوشايندي در اين خصوص ارائه شود.
- برنامههاي فرهنگي زيادي در زمينه ترويج فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه ما تدوين و بعضا اجرا ميشود، آيا نتايج پررنگي از آنها حاصل شده و ميشود؟!
در بعضي از موارد برنامههايي كه اجرا ميشود، سطحي است. برنامههاي عميقي نيست كه روي آن كار فكري صورت گرفته باشد. بعضي از موازيكاريها و بعضي از اقداماتي كه صرفا جنبه گزارشي دارد، باعث شده نتايج حاصله گاه پررنگ نباشد، اما بدانيد هميشه حرف شيطان به دليل اينكه با رفاه دنيايي انسان راحتتر كنار ميآيد، موفقتر عمل ميكند. ما در حوزه حجاب و عفاف بايد به يكسري نبايدها بپردازيم و روابط را محدود كنيم تا مصونيت ايجاد شود ولي از آن طرف، بحثهايي كه در رسانههاي غربي مطرح ميشود، آزادسازي ظاهري دنيايي است. هميشه آنها كارشان راحتتر است. وقتي حضرت نوح با هزار سالي كه از خداوند عمر ميگيرد، نميتواند بيش از چند نفر را هدايت كند، از برنامههاي ما چه توقعي بايد داشت؟ هميشه تخريب راحتتر از ساختن است، بنابراين نبايد نااميد بشويم و اينكه بپذيريم در وضعيت بدتري قرار گرفتهايم، اثباتشده نيست! من اعتقادي به اين مسئله ندارم، به هر حال بايد روي طرحها بيشتر فكر كنيم، مخاطبين بيشتري را جذب كنيم و همراه با فرهنگ، اعتقادات و سنن مردم پيش برويم تا بتوانيم حجاب و عفاف را در جامعه نهادينه كنيم.
*****
روزان / اجراي گروه «رستاک» در تجليل از محيط زيست
محمد میرزایی دبیر کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران از برگزاری یک کنسرت موسیقایی ویژه محیط زیست توسط گروه موسیقی رستاک خبر داد.
محمد میرزایی دبیر کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران ، دراین باره گفت: کنسرت موسیقی گروه رستاک پنجشنبه ۵ شهریورماه ساعت ۱۷ با حضور تعدادی از فعالان فرهنگی، محیط زیستی و اجتماعی، هنرمندان و تعدادی از مسئولان نهادهای مختلف در تالار وزارت کشور برگزار می شود. در این برنامه گروه موسیقی «رستاک» که عمده فعالیت کاری خود را روی موسیقی نواحی ایران گذاشته در حضور بیش از ۴ هزار نفر از شرکت کنندگان آثار موسیقایی خود را اجرا خواهد کرد.
وی افزود: این برنامه با این هدف برگزار می شود تا جامعه هنری از این پس بتواند عقب ماندگی های فرهنگی کشور برای معرفی میراث ماندگار و ارزشمند کشورمان در عرصه های مختلف را جبران کند. ضمن اینکه یکی از بحث های مهم در این فضا، ارائه پیامی برای توسعه کارآفرینی در کشور است تا نشان دهیم می توانیم با ابزار و منابع ارزشمندی که در اختیار داریم نسبت به توسعه کارآفرینی کوشا باشیم.
دبیر کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران در پایان تصریح کرد: ما معتقدیم در کشوری که بخش شمالی آن به شدت دارای منابع ارزشمند محیط زیستی است می توان با مبنا قرار دادن حفاظت از محیط زیست در روندی قرار بگیرد که توسعه پایدار در آن حرف اول را بزند. ما می خواهیم با ابزار فرهنگ و هنر ضمن جلوگیری از آسیب های جدی محیط زیست، تجاری سازی در این حوزه را نیز درگیر توسعه پایدار کنیم تا بتوانیم بعد از شرایط سیاسی که طی چند ماهه اخیر انجام گرفته فضای بهتر و گسترده تری را تجربه کند.
*****
شرق / پخش همزمان «محمد رسولالله(ص)» در کانادا و ایران بدرقه «مجیدی» در فرودگاه
فیلمی از مجیدی همزمان در کشورش و قارهای آنسوتر روی پرده میرود. «محمد رسولالله(ص)» که قرار بود از چهارم شهریور در سینماهای ایران اکران شود، با یک روز تأخیر پخش شد تا نمایش آن با پخش در جشنواره جهانی فیلم مونترال در یک روز آغاز شود. فیلم «محمد رسولالله(ص)»، آخرین ساخته مجید مجیدی، کارگردان ایرانی است که در سال ١٩٩٨ برای دیگر ساختهاش «بچههای آسمان» جزء پنج نامزد نهایی دریافت جایزه بهترین فیلم خارجیزبان اسکار شد.
او اینروزها مشغول اکران جدیدترین فیلم خود است که به کودکی پیامبر اسلام(ص) میپردازد و در آن بازیگرانی همچون مهدی پاکدل، علیرضا شجاعنوری، محسن تنابنده، مینا ساداتی، داریوش فرهنگ، رعنا آزادیور، هدایت هاشمی، نگار عابدی، ساره بیات و... حضور دارند. این فیلم قرار بود از چهارشنبه، چهارم شهریور در ٤٠ سینمای تهران و ٩٨ سینمای شهرستانها اکران شود اما محمدرضا صابری، مدیرعامل شرکت نورتابان، از تأخیر یکروزه آن خبر داد و به ایسنا گفت: «بهدلیل مشکلات فنی متأسفانه اکران، یک روز به تعویق افتاد. افرادی که بلیت پیشخرید کردهاند، از امروز تا چهارشنبه هفته بعد فرصت دارند تا از بلیتشان استفاده کنند».این تأخیر درحالی روی میدهد که پیش از این اعلام شده بود اکران فیلم «محمد (ص)» پخش جهانی خود را از سیونهمین جشنواره جهانی فیلم مونترال آغاز خواهد کرد.
این فیلم برای افتتاح جشنواره مونترال در نظر گرفته شده و قرار بود یک روز بعد از آغاز نمایش فیلم در ایران، در این جشنواره به نمایش گذاشته شود که با تأخیر یکروزهاش در ایران، اکران فیلم در ایران و کانادا همزمان خواهد شد. این جشنواره در سال ۱۹۷۷ در مونترال بنیانگذاری شد و یکی از قدیمیترین جشنوارههای فیلم کاناداست. در سایت جشنواره مونترال درباره فیلم محمد رسولالله(ص) آمده است: «این جشنواره افتخار دارد که این امکان را به دست آورده تا میزبان افتتاحیه این کار باارزش و مهم باشد؛ فیلمی با هدف بالای هنری با مخاطبانی بسیار گسترده». مجید مجیدی و دیگر عوامل فیلم همچون مهدی پاکدل، علیرضا شجاعنوری، ساره بیات، مینا ساداتی، احسان دلاویز و محمدرضا صابری (تهیهکننده فیلم) سوم شهریور عازم کانادا شدند تا در مراسم افتتاح جشنواره مونترال حضور داشته باشند. مجیدی قبل از سفر به کانادا در فرودگاه امامخمینی(ره) گفت: «سینما برای بقا باید بازار جهانی پیدا کند و سینمای ایران این بضاعت را دارد. نباید تنها به جشنوارههای خارجی بسنده کنیم بلکه باید به نمایش جهانی آثار فاخر ایران نیز فکر کنیم. بهترینهای صنعت سینمای جهان را از نقاط مختلف جهان جمع کردیم تا فیلمی فاخر برای پیامبر مهربانی بسازیم. زمانی که میخواستم بازیگران این کار را انتخاب کنم، عدهای به من گفتند حالا که عوامل فیلم خارجی هستند، از بازیگران خارجی برای این کار استفاده کن اما من به قابلیتهای بازیگران ایرانی و تواناییهایشان اعتماد داشتم و میدانستم که آنها از عهده نقشهایشان برمیآیند و خوشبختانه این اتفاق افتاد».
انتقاد به صدا و تصویر
فیلم «محمد رسولالله(ص)» درحالی اکران خود را آغاز کرده است که طی ساخت این اثر مورد انتقادهایی از سوی برخی نهادها از جمله دانشگاه الازهر قرار گرفته بود. یکی از این انتقادها نشاندادن تصویر پیامبر اسلام(ص) در فیلم بود که مجیدی قبلا هم به این موضوع اشاره کرده و گفته بود تصویر حضرت محمد(ص) نمایش داده نخواهد شد. او در تازهترین گفتوگویی که با خبرگزاری فرانسه (AFP) انجام داده، باز هم به این دغدغه پاسخ داده است. شبکه «فرانس ٢٤» با بیان اینکه فیلم حضرت محمد(ص) گرانترین فیلم ایرانیای است که تاکنون ساخته شده و در ١٤٣ سالن در ایران اکران میشود، عنوان کرد که این فیلم مسلمانانی را که مخالف ارائه تصویر پیامبر(ص) هستند، مورد انتقاد قرار داده و رهبران سنی که ادعا میکنند بهتصویرکشیدن حضرت محمد (ص) ممنوع است، برافروخته هستند.
این شبکه سپس به انتقاد الازهر اشاره کرده است: «این مؤسسه گفته است که پرتره حضرت محمد(ص) بهمثابه تضعیف جایگاه معنوی ایشان است. این مؤسسه نهتنها مخالف بهتصویرکشیدن چهره پیامبر(ص) بلکه مخالف صدای او هم هست».فرانس ٢٤ سپس نقلقولی از عبدالدایم نوسایر، مشاور رئیس الازهر، را که به خبرگزاری فرانسه گفته، آورده است: «بازیگری که این نقش را بازی کرده، ممکن است بعدا یک جنایتکار شود و شاید بینندگان این شخصیت را با جرم و جنایت وابسته بدانند».بااینحال مجیدی در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه در مورد بهکاربردن چهره پیامبر(ص) گفت: «ما از یک دوربین استیدیکم استفاده کردیم بهخصوص برای نشاندادن پیامبر(ص). بخشهایی که ما پیامبر را در فیلم داریم، تصویر از زاویه دید ایشان نمایش داده میشود. هرکسی کنجکاو است که پیامبر را در فیلم ببیند اما شما نمیتوانید تصویر او را ببینید. چالش بزرگی است که قهرمانی را در سراسر فیلم داشته باشید و نتوانید صورت او را نشان دهید».مجیدی تأکید کرد که در مدتزمان نمایش فیلم که ١٧١ دقیقه است، این فیلم تصویر خشونتآمیز اسلام را نشان دادن تصویر درستی از زندگی حضرت محمد(ص) بهبود میبخشد.
او همچنین افزود: «افراطگرایان و گروههای جهادی مانند داعش، نام اسلام را به سرقت بردهاند. در جهان غرب یک تصویر نادرست از اسلام به وجود آمده است که تصویر خشنی از اسلام را نشان میدهد و ما معتقدیم این تصویر، بههیچوجه مرجع درستی برای دین نیست».
*****
شهروند / هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی - سنتی در بیمارستان محک
هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی - سنتی، دیروز، ٤ شهریور ماه در کنار کودکان مبتلا به سرطان در موسسه خیریه محک افتتاح شد. در این مراسم گروههای سیاهبازی، خیمهشب بازی و موسیقی فولک آذری با حضور در قسمتهای مختلف بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودک محک، به اجرای برنامه برای کودکان تحت درمان و خانواده آنها در این بیمارستان پرداختند. پیش از اجرای موسیقی و برنامههای نمایشی آراسب احمدیان، مدیرعامل محک، ضمن خوشامدگويي و قدرداني از انتخاب محك براي برگزاري اين مراسم گفت: «محك در طول ٢٤سال فعاليت توانسته با اتكا بر بال هنر به جلب مشارکتهای مردمي پرداخته و بيش از ٢٣هزار كودك مبتلا به سرطان را تحت حمايت همهجانبه قرار دهد.»
دكتر داوود فتحعليبيگي، دبير هفدهمين جشنواره نمايشهاي آييني - سنتي نیز صحبتهایی درباره اهداف برنامه عنوان کرد و گفت: «اين جشنواره با هدف رساندن پيام شادي به همه جامعه برگزار ميشود. خوشحاليم كه افتتاحيه نمادين اين مراسم را براي رساندن پيام شادي به كودكان مبتلا به سرطان و آرزوي سلامتي براي همه آنها در موسسه و بيمارستان فوق تخصصي محك برگزار ميكنيم. اميدواريم با برگزاري اين مراسم افراد براي كمك به كودكان مبتلا به سرطان ترغيب شوند.» همچنین ارمغان بهداروند، مدير عامل انجمن هنرهاي نمايشي ايران گفت: «در اين جشنواره سعي داريم آيين مهر و محبت را ترويج دهيم كه به نظرم محك ميتواند جلوهگاه تداوم اين مسير باشد.» دكتر محمدحسين ناصربخت، قائممقام دبير جشنواره نمايشهاي آييني - سنتي اشارهای به دستاوردهای جشنواره داشت و عنوان کرد: «اين جشنواره بازگوكننده هويت ملي ما است و هميشه پيامآور صلح، آرامش و شادي بوده است.
خوشحال ميشويم كه گوشهاي از اين شادماني كه براي همه جامعه آرزومنديم را به اين بيمارستان بياوريم. با اميد اينكه در آينده همكاريهاي بيشتري در اين زمينه داشته باشيد.» پس از این صحبتها، جواد انصافي به اجراي سياهبازي در نقش حاجيفيروز پرداخت و اقامتگاه محک را به میزبانی گروه خیمهشببازی دعوت کرد. هنرمندان خیمهها را برپا کردند و یکی از کهنترین انواع نمایش عروسکی را برای فرزندان محک به نمایش گذاشتند.
سپس نمايشي شاد همراه با موسيقي به همراه مبارك براي كودكان و خانوادههايشان اجرا شد. بعد از اجرا در اقامتگاه، جواد انصافی هنرمند پیشکسوت سینما و تئاتر که بیشتر او را به هنر سیاهبازی میشناسند، به همراه تیم سیاهبازی به بخشهای بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان محک رفتند و لحظات شادی را برای کودکان و خانوادههای آنها آفریدند. در این بخش از برنامه، گروهنمایشی که لباسها، سازها و عروسک مخصوص سیاهبازی را به همراه داشتند به تمام طبقات بیمارستان سر زدند و در هر اتاق به صورت جداگانه برنامه اجرا کردند. بخشهای مختلف آنکولوژی، اورژانس، اتاقهای بازی و راهروهای بیمارستان از مکانهایی بود که گروه سیاهبازی برای هر کودک نمایش اجرا کرد.
نمایشپیشگان در هر اتاق با خواندن ترانههای مخصوص سیاهبازی و با سازهای مخصوص این نمایش شادی و خنده را به کودکان هديه دادند. کودکان نیز با اين گروه همراهی میکردند و خانوادهها نیز از کودکان خود در کنار این گروه عکس و فیلم گرفتند. در خلال این برنامه نیز کوروش سلیمانی از بازیگران سینما و تلویزیون به این گروه پیوست و آنها را در اجرای نمایش همراهی کرد. پس از آن گروه موسيقي فولكلور آذري با موسيقي شاد، در اقامتگاه محك و نيز در بخشهاي بيمارستان به اجراي زيبايي از اين موسيقي سنتي و قومي پرداختند. نواي ساز سنتي اين گروه در محك پيچيده بود و كودكان و خانوادههايشان را غرق لذت و شادي كرد. کودکان محک امروز با اين شيوه از موسیقی فولكلور
ايران زمين که ریشه در آداب و رسوم یک قوم و ناحیه دارد آشنا شدند و فردا كه اين كودكان با همياري ياوران نيكوكار مراحل درمان را تا رسيدن به بهبودي پشت سر ميگذارند، دانستههاي خود از اين موسيقي آييني را سینهبهسینه به نسلهای بعدی خواهند رساند. موسيقي درمانی يكي از اقدامات هميشگي بخش خدمات حمایتی موسسه خیریه محک براي ارایه خدمات مكمل درمان به كودكان مبتلا به سرطان است كه توسط كارشناسان روانشناسي و داوطلبان محك بهطور مستمر انجام ميشود. این مراسم با حضور جمعی از هنرمندان، پیشکسوتان و مديران تئاتر با هدف رساندن پيام اميد و شادي به كودكان مبتلا به سرطان برگزار شد.
*****
شهروند / دیگر فرصتی برای شنیدن یکدیگر نداریم
محمدعلی بهمنی یکی از شاعران معاصر است. او در کارنامه خود انتشار مجموعه اشعاری چون «باغ لال»، «بیوزنی»، «عامیانهها»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم»، «غزل زندگی کنیم»، «عشق است»، «این خانه واژههای نسوزی دارد» و... برخی از این آثار به شمار میروند. با او درباره وضع شعر خاصه، شعر اجتماعی و مولفههای آن به گفتوگو نشستهایم.
با توجه به اینکه در شرایط کنونی، اغلب شاعران ترجیح میدهند به قالبهای سپید و نو شعر بگویند وضع غزل را چطور میبینید؟ به نظر میرسد امروز این قالبها از رونق بیشتری در جامعه ما برخوردارند، اینطور نیست؟
پیش از این که به سوال شما پاسخ بدهم باید توضیحی درباره قالب بدهم و آن، اینکه نامگذاری قالب، اگرچه از گذشته روی شعر و دیگر حوزههای هنری مرسوم بوده اما این یک تعبیر نادرست است، زیرا بهطورکلی هنر مقولهای نیست که در قالب بگنجد. قالب باعث میشود که ناخودآگاه مرز و حدود معینی در ذهن شاعر به وجود بیاید. در پاسخ به سوال شما باید بگویم شکل غزل در شرایط کنونی با آنچه پیش از انقلاب وجود داشت، تفاوتهایی کرده است. پیش از انقلاب غزل کمرونق و تا حدودی بیجان بود، تا جایی که برخی شاعران مثل شاملوی عزیز هم بر این باور بود که باید فاتحه غزل را خواند. ولی به شخصه معتقدم نهتنها شعر که هیچ شکل هنری هیچگاه تمام نمیشود. هنر در هر شکل و دورهای گویی یکجور پیدا و پنهان دارد. یعنی مدتی از آن خبری نمیشود و بعد دوباره در جامعه پدیدار شده و نمود مییابد.
واقعیت این است که اصولا شعر در درون خود حرکت میکند و باید کاشف بود تا این حرکت را مشاهده کرد. به هرحال پیش از انقلاب، به دلیل هجمههای مختلف شعری که وجود داشت و شاعران ماندگاری هم به جای گذاشت، غزل تا اندازهای افول کرد ولی بعد از انقلاب، شرایطی چون پدیدآمدن جنگ باعث شد تا غزل به نقاط قوت دست یابد و به مراتب تاثیرگذارتر از پیش باشد. درواقع در دهه هفتاد و هشتاد، شاعرانی بعد از نسل نیما در عرصه غزل پدید آمدند که توانستند به خوبی از ظرفیتهای این حیطه استفاده کرده و در بروز و ظهور آثار درخشان نقش داشته باشند. بهویژه اینکه اغلب این غزلها دارای جانمایههای اجتماعی بود و به نوعی بازتابی از مسائل روز جامعه را میتوانستیم در آن ببینیم. به بیان سادهتر، غزل امروز با شعر آزاد و سپید برابری میکند و شاید یک سروگردن از این شکلهای شعری بالاتر هم باشد.
آن هم به این خاطر که غزل امروز به ذات شعر نزدیکتر شده است. شاعران امروز در وادی غزلسرایی به شکل هوشمندانه از سخن نیما که میگفت (من مثل رودخانهای هستم که هر کسی میتواند از هر گوشه این رودخانه رفع تشنگی کند) به خوبی استفاده کردهاند. به همین دلیل در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم غزل امروز در شرایط مساعدی به سر میبرد و حتی به درخشندگی و جهشهای خوبی نیز رسیده است. ضمن اینکه بر این باورم هیچ شکل هنری تمام نمیشود.
فقط انگار به فراخور شرایط یک دوره زمانی پررنگ و کمرنگ میشود؟
مسلما. اصولا هنر مثل ریسمانی است که یک سر آن به دست گذشته است و یک سر آن به دست آیندگان است. ما درست وسط این ریسمان قرار گرفتهایم، طبعا گذشته میخواهد هنر را متعلق به خود جلوه دهد و آینده هم به همین ترتیب میخواهد از آن بهره ببرد. این ریسمان هم هی دارد بین آینده و گذشته کشیده میشود. ما هم که وسط این ریسمان را گرفتهایم دایم دلشوره داریم که مبادا پاره شود. یا اگر چند روزی از هرکدام از اشکال هنری خبری نباشد، میگوییم نکند این ریسمان پاره شده باشد. ولی واقعیت این است که در تمام حوزههای کلامی این کشاکش قرنها وجود داشته و این ریسمان هم هیچگاه پاره نشده است. فقط همانطور که اشاره کردید به واسطه شرایط اجتماعی با افت و خیز مواجه شده است.
یک سوال هم درباره مضامین غزل امروز داشتم، برخی بر این باورند که غزل از گذشته تا امروز به لحاظ ساختاری تغییر چندانی نکرده و فقط از تنوع مضامین بهره برده است. نظر شما چیست؟
من معتقدم شکل غزل هم تغییر کرده است. به ویژه در کار شاعرانی چون زندهیاد سیمین بهبهانی این تغییر به خوبی محسوس است. او از وزن دوری در غزل خود بهره گرفت، البته این بهرهگیری در گذشته نیز بین شاعران مرسوم بود ولی در گذشته وزن به چهارپاره و دوبیتی محدود میشد. با این حال بهبهانی در غزلهای خود به خوبی از این شیوه استفاده کرد و موفق هم شد. او به این کشف رسید که میتواند در غزلسرایی وزن را در عین اینکه همان دوری است، کوتاه و بلند کند. به اعتقاد من همین مولفه باعث شد شعر او ماندگار شود.
ظاهرا پیش از بهبهانی، این ابداع و جهش در کارهای حسین منزوی هم وجود داشت؟
درست است. البته در این زمینه همیشه جدلی هم وجود داشت. منزوی میگفت که اولین بار من این شیوه را وارد غزلهای خود کردم و درست هم میگفت. منتهی مسأله این است به کسی که کشف را رواج میدهد و منتشر میکند بیشتر میتوان حق داد. بهبهانی این زحمت را کشید و این کشف را در اشعار خودش گسترش داد. وگرنه به جز او شاعران دیگری چون منوچهر نیستانی و حتی خود من هم به این روش غزلسرایی کرده بودیم. با این تفاوت که سیمین پیش از ما کشف کرد که اوزان در غزل میتوانند بلند و گاه کوتاه شوند.
پس هر شاعری میتواند به فراخور سلیقه و دانش خود تغییراتی در قالب شعری ایجاد کند؟
خب این بستگی به توانایی آن شاعر دارد. چون ایجاد این تغییرات سخت است. ما وزنهایی در شعر داریم که به آنها وزن نامطبوع گفته میشود. در صورتی که نامطبوع هم نیستند. منتهی شاعران پیش از ما حوصله کلنجار رفتن با این وزنها را در گذشته نداشتهاند. طبعا این وزن نامطبوع هم در مشام و حافظه مخاطبان شعری نمانده، ولی امروز شاعران بعد از نسل نیما از غزل بهره کافی بردهاند. بهطوری که همان وزنهای نامطبوع را هم به وزنهای مطبوع در شعرهایشان تبدیل کردهاند. نکته بعدی این است که در عالم هنر،کسی نمیتواند مدعی این باشد که کاری را انجام میدهد. این کار و آنچه از او بهعنوان اثر باقی میماند است که باعث میشود دیگران درباره او قضاوت کنند که کاری انجام داده یا نه.
درباره شعر چطور؟
اگر بخواهیم درباره شعر ذاتی حرف بزنیم باید بگویم شعر چیزی نیست که شاعر بنشیند درباره آن فکر کند و بعد شعری بگوید. برعکس است. این شعر است که شاعر را میآفریند و میسراید. شعر صدایی است که شاعر را به سمت خود به حرکت در میآورد. شعر است که به شاعر ندا میدهد: مرا ثبت کن و این اتفاق اگر ارزشمند باشد، میافتد.
یعنی میخواهید بگویید شعر ماندگار شعری بدون پیشاندیشی است؟
دقیقا همینطور است. فرض کنید کسی که پدرش را از دست داده به شاعری سفارش میکند که شعری در سوگ پدر برایش بگوید. شاعر این شعر را میگوید و شاید خیلی هم به مذاق اطرافیان مناسب باشد ولی واقعیت این است اگر از خود شاعر سوال کنی کجای این شعر ایستادهای نمیتواند خود را پیدا کند. شعر جوشش است که از بطن شاعر میجوشد و سرریز میشود و اگر خوب باشد مخاطب با آن همذاتپنداری میکند. با این تفاوت که شعر نیمایی برای برقراری ارتباط با جهان و همینطور ترجمهپذیری به مراتب از شعر سنتی آسانتر به ذهن متبادر میشود.
میخواهید بگویید شعر سنتی ما قابلیت ترجمهشدن و فرارفتن از مرزهای جغرافیایی را ندارد؟
نه.میخواهم بگویم ترجمه این قابلیت را ندارد. در شعر آزاد از کمتر مقولهای صحبت میشود که نشود آن را شناخت و با آن ارتباط برقرار کرد. یعنی در شعر آزاد با ترکیب، گذشته و دیگر مولفههای آن تا حدودی آشنایی وجود دارد ولی در غزل اینطور نیست. مولفههایی در غزل پنهان شده که به آسانی قابل ترجمان نیست. مثل عرفان یا ذاتشناسی هنر.
این حرف شما مثل این است که در اشعار مثلا حافظ واژههایی چون محتسب، پیر، میکده و... به کرات به کار رفته که شاید برای مخاطب خارجی قابل لمس نباشد؟
البته درباره برخی واژگان شعری میتوان معادلسازی کرد، حالا بماند که گاه زیرنویس و شرح و توضیحات درباره این واژهها از خود آن کلمه بیشتر میشود اما درمجموع، مولفه هنر به این شکل است که مرزها را از بین میبرد، کما اینکه مرزها به باور من، تکثیر تنهایی است.
پس با این اوصاف که میگویید شعر کهن به دلیل پیچیدگیهایی که دارد نمیتواند ترجمه شود، چطور پیامهای مورد نظر را به مخاطبان منتقل خواهد کرد؟
البته به یک نکته اشاره کنم و آن، اینکه در وادی غزل این اتفاق تا حدودی افتاده است. یعنی غزل توانسته از آنچه در گذشته بوده تفاوتهای اساسی کند. خاطرم هست اولین شعری که به تشویق فریدون مشیری گفتم، در هشت سالگی بود. آن زمان حتی نمیدانستم ذوق شاعری در من هست. زندهیاد مشیری به من گفت برای کسی که از همه بیشتر دوستش داری شعری بگو و من هم به فراخور سنم در آن زمان برای مادرم شعر گفتم که چاپ هم شد. نکتهای در این شعر بود و آن اینکه من از کلمه «موشح کنید» یعنی امضا کنید خیلی در آن زمان خوشم میآمد. حالا یادم نیست از کجا این کلمه را شنیده بودم ولی هی راه میرفتم و میگفتم «موشح کنید». (باخنده) یعنی موسیقی این کلمه ناخودآگاه مرا جذب میکرد. در نتیجه شعری که گفتم اینطور بود: ای واژه بکر جاودانه/ای شعر موشح زمانه/
خب! امروز اگر قرار باشد چنین شعری بگویم، طبیعی است که دیگر واژه موشح را به کار نمیبرم و به جای آن میگویم: ای شعر همیشه زمانه/ سعی میکنم شعری آسان و بدون تکلف بگویم که مخاطب بفهمد دارم از چه حرف میزنم. هرچه شعر ساده و به دور از پیچیدگیهای زبانی باشد، قابلیت ترجمهشدن را به دست میآورد و میتوان در گفتمان روزمره نیز از آن بهره گرفت. غزل امروز هم این قابلیت را دارد چون از مطلب پیچیدهای حرف نمیزند. برعکس، آنچه در غزل امروز هست، ساده و قابل فهم است.
در دهههای گذشته، بهطور مشخص دهههای سی،چهل و پنجاه، شعر از رونق بیشتری برخوردار بود ولی انگار هرچه جلوتر آمدیم تاثیر شعر بر جامعه رنگ باخت، حتی امروز به ندرت شعری را میتوان یافت که با خواندن آن دلی بلرزد وحتی ما را به فکر وادارد. به نظر شما دلیلش چیست؟
یک دلیلش آن است که جمعیت زیاد شده و فرصت برای شنیدن همدیگر کم شده است. در حال حاضر مشکلات معیشتی و اجتماعی فراوان است و آدمها را درگیر خود ساخته است. ضمن اینکه اینترنت و اصولا ورود رسانههای مدرن باعث شده تا همه چیز شکل دیگری به خود بگیرد، همه اینها باعث میشود بخشی از فرصت ذهنی آدمها اشغال شود و این جبری است که انسان امروز آن را تحمل میکند.
حالا که به اینترنت اشاره کردید، سوالی در این باره داشتم، طی سالهای اخیر شاهد قرار دادن شعر شاعرانی چون شما، شمس لنگرودی، احمدرضا احمدی و بسیاری از شاعران مطرح معاصر در شبکههای اجتماعی بودهایم، خود شما بهعنوان یک شاعر موافقید که شعر از این طریق به مخاطب منتقل شود؟
من معتقدم شاعر هیچگاه حق توصیف شعر خود را ندارد. چون اگر این کار را بکند، ماندگار نخواهد شد. مسالهای که شما مطرح میکنید از این زاویه که شاعر به شکلی بر سر زبانها جاری شود خوب است. البته این مسأله معایبی هم دارد. بهعنوان مثال، اگر کسانی که در شبکههای اجتماعی به انتشار شعر شاعران معاصر میپردازند، افرادی وارد به شعر و ادبیات نباشند، طبیعی است که به آن شعر زخم میزنند و خرابش میکنند. ولی قرار گرفتن شعر شاعران در شبکههای اجتماعی امری اجتنابناپذیر است و کاریاش هم نمیشود کرد. سوال شما مرا به یاد خاطرهای انداخت. چند وقت پیش در مراسمی به یکی از دانشکدههای پزشکی دعوت شدم. در آن مراسم، دوستی که بهعنوان مجری پشت تریبون قرار داشت، میخواست که شمهای از آثاری که تا امروز منتشر کردهام به مدعوین ارایه دهم اما به اشتباه به جای آنکه نام یکی از مجموعه شعرهای من یعنی «بیوزنی» را بگوید، گفت بیزنی. بعد خواست این اشتباه را اصلاح کند و گفت بیوزنی. من هم نشسته بودم و نگاهش میکردم. تا اینکه چند نفری او را متوجه تلفظ صحیح نام مجموعه شعر کردند. منظورم این است وقتی فردی که خودش مجری یک برنامه است ولی هنوز دچار چنین اشتباهاتی میشود چه توقعی میتوان از مخاطبانی داشت که به آن شکلی که باید با ادبیات و شعر سروکار هم ندارند. روی این اصل است که معتقدم شعر امروز اگر از پیچیدگیها رها شده به این خاطر است که شاعر درک کرده که باید به سمت سرودن اشعاری برود که برای تمام اقشار جامعه قابل خوانش و فهم باشد، باید شعری بگوید که هرکس به فراخور درک خودش برداشت خودش را داشته باشد.
پس این تعبیر که شعر اساسا طیف محدودی از مخاطبان را در برمیگیرد به تدریج دارد از بین میرود، چون برخی از شاعران بر این باورند که هر مخاطبی نمیتواند معنای شعر را درک کند و اصولا شعر از دیرباز تا امروز دارای مخاطبان خاص خود بوده است؟
البته به نظر من هم هر کسی هم نمیتواند شعر را درک کند. درواقع هر فردی به اندازه درک خود، شعر را میفهمد و اگر بیش از آن باشد هم شعر و هم نقطهنظرات خود را تخریب میکند. یکی از دلایلی که امروز نقد جدی و منصفانه ادبی در جامعه ما وجود ندارد به این خاطر است که نقدها غالبا محدود به تعارفات دستوپاگیر شدهاند. بهعنوان مثال، عدهای آثار شاعری را دوست دارند، دایم شعرهای او را در اینترنت منتشر میکنند و زیر آن کاری محبتآمیز مینویسند. حتی گاه شده که فردی اصلا شاعر نبوده ولی ناگهان شعری به ذهنش رسیده و نوشته و به دلیل اینکه مقبول عدهای است با اقبال مواجه میشود. برعکسش هم هست، اگر در شبکههای اجتماعی از کسی خوششان نیاید یا با او به هر دلیلی اختلاف داشته باشند او و شعرش را تخریب میکنند، متاسفانه نقد در جامعه امروز جایگاه اصولی ندارد.
برخی از شاعران جوان به این نکته اشاره میکنند که بهرغم زحمات زیاد و هزینهای که برای چاپ آثار خود میپردازند، کتابهایشان آنطور که انتظار دارند از فروش خوبی در بازارهای کتاب برخوردار نیست، به نظر شما ممکن است یک دلیل این مسأله این باشد که اغلب این شاعران در شعرهای خود بیش از توجه به مسائل روز جامعه به حدیث نفسگویی افتادهاند که این هم طبعا برای مخاطب جالب نیست و با دغدغههای ذهنی شاعر ارتباطی برقرار نمیکند و در نتیجه کتاب را نمیخرد؟
حالا باز اگر این مجموعه شعرها بیانگر دغدغههای ذهنی خود این گروه از شاعران هم باشد، خوب است. ولی گاه دیده میشود او حتی درکی از محیط پیرامون خود هم ندارد. یعنی از داشتن دغدغه فردی هم بیبهره است. یکی از اشکالات کار برخی از شاعران جوان امروز که امیدوارم روزی موفق هم بشوند، این است که دلشان میخواهد زود به نتیجه برسند. یعنی شعری بگویند که خیلی زود سر زبانها بیفتد. از طرفی، متاسفانه تقلید از سبک و سیاق شاعران دوره گذشته در بین شاعران امروز خیلی زیاد است و این به کار آنها آسیب میزند. البته یک نکته را هم بگویم و آن اینکه من با این مسأله که شاعر بنشیند و مثلا برای فلان مشکلات اجتماعی شعر بگوید، مخالفم، زیرا همانطور که در سوالهای ابتدایی شما هم اشاره کردم شعر، صدایی است که شاعر را به سمت خود معطوف میکند و باید از پیشاندیشی به دور باشد تا بتواند ماندگار شود.
*****
قانون / آموزش و پرورش و کانون تفاهمنامه امضا کردند کتاب و کتابخوانی در انتظار امضای تفاهمنامهها
معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزشوپرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تفاهمنامهای را امضا کردند تا براساس آن دامنه پوشش فعالیتهای فرهنگی و هنری در مدارس گسترش یابد.این تفاهمنامه صبح روز چهارم شهریور 1394 در 6ماده و دو بند به امضای حمیدرضا کفاش معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش و علیرضا حاجیانزاده مدیرعامل کانون رسید تا از این پس دامنه فعالیتها و گستره توزیع محصولات فرهنگی کانون به مدارس کشور گستردهتر شود.در این میان و درحالی که کانون امسال پای در پنجاهمین سال فعالیت خود گذاشته است مجموعهای از تجربهها، امکانات و تولیدات فرهنگیهنری آن میتواند دانش آموزان ایرانی را در معرض این موقعیتهای ممتاز و خلاقیتپرور قرار داده و امکان بروز استعدادهای ادبی و هنری آنان را فراهم سازد از سوی دیگر فرهنگ مطالعه و کتابخوانی را در بین کودکان و نوجوانان رواج دهد.در همین حال پاسخگویی به دغدغههای مقام معظم رهبری و به دنبال آن پیگیریهای وزیر آموزش و پرورش مبنی بر گسترش دامنه فعالیتها و ورود محصولات کانون به مدارس از جمله دلایلی است که دو مجموعه فرهنگی کشور را پای امضای چنین تفاهمنامهای نشانده است.بر همین اساس موضوع این تفاهمنامه ترسیم چارچوب و تنظیم شیوهها و زمینههای مشترک در حوزه فعالیتهای فرهنگی، کتاب و کتابخوانی و ترویج فرهنگ مطالعه، به ویژه با تسهیل دسترسی کودکان و نوجوانان و مربیان و خانوادهها به کتابها و محصولات فرهنگی کانون و فراهم کردن امکان عرضه این محصولات در مدارس داخل و مدارس ایرانی خارج از کشور تعریف شده است.
برای دسترسی به اهداف این تفاهمنامه 3 ساله، معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش متعهد شده، به منظور اجرای فعالیتهای مشترک فرهنگی، عرضه کتابها و محصولات فرهنگی کانون در مدارس و برپایی نمایشگاههای کتاب و محصولات فرهنگی دراستانهای کشور با حمایت معاونتهای فرهنگی و پرورشی آموزش و پرورش استانها از تواناییهای کانون بهرهمند شود.
همکاری در برگزاری نشستها و کارگاههای نویسندگی، نقد و... با حضور نویسندگان یا کارشناسان و مربیان کانون و همچنین تشکیل نشستهای گفتوگوی نویسندگان در مدارس، مشارکت و همکاری در انجام طرحهای مطالعاتی و پژوهشهای مشترک فرهنگی، به ویژه در حوزه کتابخوانی کودکان ونوجوانان و الگوها و شیوههای مصرف و میزان و چگونگی دسترسی و بهرهمندی آنان از کالاهای فرهنگی، خرید کتابها و محصولات فرهنگی تولیدی کانون برای تجهیز و تقویت کتابخانههای مدارس و حمایت و همکاری برای حضور دانش آموزان در مراکز کانون و بهرهمندی از امکانات و برنامههای فرهنگی، به ویژه نمایش فیلم و تئاتر از دیگر تعهدات معاونت پرورشی در این تفاهمنامه است.در سوی دیگر پشتیبانی از طرحها و فعالیتهای فرهنگی معاونت پرورشی، به ویژه در حوزه کتاب و کتابخوانی و ترویج فرهنگ مطالعه با تکیه بر تجربه، مهارت، قابلیتها و تواناییهای کارشناسان و مربیان کانون، به کارگیری توان و امکانات نمایندگیهای عرضه محصولات کانون در استانها، به منظور همکاری در ارائه کتابها و محصولات فرهنگی کانون در مدارس و برپایی نمایشگاههای کتاب و محصولات فرهنگی در سراسر کشور از جمله تعهدات کانون در این تفاهمنامه است.
همچنین کانون با امضای این تفاهمنامه متعهد شده است که از برگزاری نشستها و کارگاههای نویسندگی، نقد و... در مدارس با حضور نویسندگان یا کارشناسان و مربیان و استفاده از توان و ارتباطات کانون برای برگزاری جلسههای دیدار و گفتوگوی دانشآموزان با نویسندگان پشتیبانی کند.
مشارکت و همکاری با معاونت در تامین منابع و انجام طرحهای مطالعاتی و پژوهشهای مشترک فرهنگی، بهویژه در حوزه کتابخوانی کودکان و نوجوانان و الگوها و شیوههای مصرف و میزان و چگونگی دسترسی و بهرهمندی آنان از کالاهای فرهنگی، تهیه و تنظیم فهرست کتابها و محصولات فرهنگی مناسب دورههای گوناگون سنی و کمک به تسهیل کار تجهیز و تامین نیازهای کتابخانههای مدارس و فراهم آوردن امکان حضور دانشآموزان در مراکز کانون و استفاده آنان از امکانات، محصولات، کارگاهها و برنامههای فرهنگی، به ویژه نمایش فیلم و تئاتر ویژه کودک و نوجوان یا خانواده بخش دیگری از تعهدات کانون را شامل میشود.در نشست مشترک امضای تفاهمنامه همکاری کانون و معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش، معاونان دو طرف نیز حضور داشتند و در نهایت مقرر شد کارگروهی مشترک برای پیگیری اجرای این تفاهمنامه تشکیل شود.در همین جلسه مقرر شد مهدی علی اکبرزاده مدیر کل فرهنگی هنری معاونت پرورشی و فریدون واحدی معاون توسعه و منابع انسانی کانون به نمایندگی از دو طرف مسئوليت تشکیل کارگروه و پیگیری این تفاهمنامه را بر
عهده بگیرند.
*****
قدس / طبیبی ایرانی که نخستین بیمارستانِ دارای بخش ویژه بیماران روانی را تاسیس کرد!
محمد بن زکریای رازی یکی از معروفترین شیمیدانان و طبیبان جهان اسلام است که در ۲۵۱ ق. در ری به دنیا آمد و در ۳۱۳ ق. در همین شهر وفات یافت و مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند.
به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ ق در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسروده است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیز بو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهده دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند. در مورد تاریخ درگذشت رازی نیز اختلاف زیادی وجود دارد در فرهنگ معین پس از ذکر ۳۱۳ ق. نوشته شدهاست: «و به قولی ۳۲۳ ه.ق.» و در لغتنامه دهخدا نیز پس از ذکر همان ۳۱۳ ه.ق در مورد درگذشت رازی آمدهاست: «زرکلی از ابنالندیم و مولف نکت الهمیان و وفیات مرگ او را در ۳۱۱ ه.ق. نوشتهاست»
تبحری بی مانند
رازي در پزشكي بسيار نوآور بود و پيروي كوركورانه از پزشكان پيش از خود را روا نميدانست. او كتابي به نام شكوك نوشته و نظريهها و روشهاي درماني نادرست جالينوس را بر شمرده است. او بر اين باور بود كه «تجربه بهتر از علم طب است» و منظور او از علم طب، نوشتههاي پيشينيان است. يادداشتها او كه در آنها به دقت فراوان چگونگي وضعيت بيماران و بهبودي آنها را توصيف كرده است، او را يكي از برجستهترين پزشكان باليني همهي دورانها ساخته است. وی زماني كه در بيمارستان ري پزشك مسوول بود، در حالي كه شاگردانش و شاگردان شاگردانش پيرامون او را گرفته بودند، به كار بيمارستان رسيدگي ميكرد. هر بيماري كه به بيمارستان وارد ميشد، نخست در نزد شاگردان شاگردان معاينه مي شد و اگر مسالهاي براي آنها دشوار ميآمد، با شاگردان اصلي رازي عرضه ميشد و اگر آنها نيز در تشخيص بيماري در ميماندند، به خود رازي مراجعه ميكردند. اين شيوهي سازماندهي پزشكان از يادگارهاي رازي است كه هنوز هم در بيمارستان هاي آموزشي جهان رعايت ميشود.
هنگامي كه ميخواستند بيمارستان معتضدي بغداد را بسازند، با او براي جاي مناسب بيمارستان مشورت كردند. رازي فرمان داد قطعههاي مساوي از گوشت را در محلههاي گوناگون شهر بياويزند و آن جايي را برگزينند كه قطعهي گوشت در آنجا ديرتر از جاهاي ديگر فاسد شده است. رازي در آن بيمارستان بخش ويژهي بيماران رواني بنيان گذاشت و براي هر گروه از بيماران رژيم غذايي مناسب آنها را تعيين كرد.
نوآوری هایی منحصر به فرد!
رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشتهاست. وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانستهاست و ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کردهاست. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شدهاست.
در دوران رازی تشریح جسد انسان رواج نداشت و این کار را ناپسند و خلاف آموزههای دینی میدانستند و عموماً به تشریح میمون میپرداختند. رازی در کتابهای خود از جمله کتاب الکناش المنصوری از تشریح استخوانهای و عضلات، مغز، چشم، گوش، ریه، قلب، معده و کیسه صفرا و غیره سخن گفتهاست و طرز قرار گرفتن ستون فقرات و سوراخها و زائدههای آن و نخاع شوکی را به خوبی شرح دادهاست. رازی اولین پزشکی است که بعضی از شعب اعصاب را در سر و گردن شناخته و راجع به آنها توضیحاتی دادهاست.
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر می داند، وی معتقد بوده است تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر این صورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی می گوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماری ها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده است». از این رو رازی از اولین افرادی است که بر نقش تغذیه در سلامتی و درمان تاکید بسیار دارد. رازی کتابی درباره تغذیه دارد به نام «منافع الاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت غذایی است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آب ها و شراب ها و مشروبات غیرالکلی و گوشت های تازه و خشک و ماهی ها وغیره سخن گفته است و فصلی در باب علل و جهات اشتها و هضم غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیت ها دارد.
منابع:
1-آسیموف،آیزاک، دایرهالمعارف دانشمندان علم و صنعت، ج1، ترجمه محمود مصاحب، تهران: علمی و فرهنگی، 1266.
2- ابن الندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: اساطیر، 1381.
3-دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا، ج43، زیر نظر دکتر محمدمعین، تهران: دانشگاه تهران، 1334.
4-رازی، ابوبکر محمدبن زکریا. خلاصه زندگینامه علمی دانشمندان، ترجمه صادق محبوبین، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: علمی و فرهنگی، 1374.
5-آرام، احمد، علوم کاربردی، کیمیا و دیگر علوم خفّیه علم در اسلام. تهران: سروش، 1366.
6-معین، محمد، فرهنگنامه فارسی، ج5 تهران: امیرکبیر، 1375.
7-نجمآبادی، محمود، محمد زکریای رازی، تهران: دانشگاه رازی،1355.
8- محقق، مهدی، فيلسوف ری، محمد بن زکريای رازی، تهران: نشر نی، 1368.
9-بروان، ادوارد، تاريخ طب اسلامی، ترجمهی مسعود رجبنيا، تهران: علمی و فرهنگی، 1383.
*****
مردم سالاری / مسوولين هنري به استقلال هنري بينديشند
کم وبيش همه توجههاي ما به بينالها وآرت فرهاوتاييدات در قالب برگزيده شدن و دريافت جايزه معطوف شده است. از کوچکترين رويداد تا بزرگترين اتفاق هنري در منطقه وجهان و... تا اطلاعيه فراخوان فلان مجله در فلان نقطه از جهان، اخبار بسيار خوبي است که هنرمندان جهان را براي مدتي گرد هم ميآورد وتعامل بصري هنري را شکل ميدهد . هيچ عقل سليميبا اين تعامل مخالف نيست اما مسوولين به تعداد سفرهاي داخلي وشيفتگي به بيرون احساس هنري تاريخيشان حتي با هزينه شخصي، طي چند سال اخير به نيرو وتوان هنري داخلي چه توجهي داشتهاند؟
سهم ما در معرفي هنر بوميوملي در جهان چقدراست؟چند درصد آثار توليدي با سبک هنري رئاليسم، کوبيسم، فوويست و... بوده وهست؟
چرا گاه حتي عوام الناس هم به اساتيد بزرگ ونام آشناي ما نام فرنگي ميدهند و...؟
نه تنها کشورو ملتي که هر انسان نگاهي خاص ومتمايز به هستي دارد. هر کس داراي توانمندي است تا سرخ و آبيها وسبزهاي خودش را پيدا کند. آثار هنري هر ملتي تمايزات وتفاوتهاي موجود در شگفتيهاي خلقت انسان وجهان هنر را بازتاب ميدهد. بازتابي شايسته انسان متفکر وانديشه ورز؛ با نگاهي به تاريخ هنرمان دلبستگي به واردات وتقليد از دهههاي بسيار دور بخصوص در 60 سال اخير بخوبي هويدا است. به راستي ما در تجربه جهاني هنر چه حرفي براي گفتن با عنايت به بومي بودن و مستقل بودن موضوع وروند توليد واستفاده از مواد ومصالح هنري داشته و داريم؟
ارايه تجربه واثر هنري در بهترين حالت با زيباترين شکل ممکن آنجا که مويد ومبين فلان سبک وتجربه هنري غربي (رئاليسم وامپرسيونيسم ، مدرنيسم ويا ترکيبي از چند تجربه هنري از سبکهاي هنري تجربه شده جهان )باشد چه افتخاري دارد وچرا ما به اين نقطه رسيدهايم؟
مواد ومصالح ايراني در روند تکوين هنر ما کجاست؟
چرا بعد از ورود رنگ وروغن به ايران وتقليد فلان سبک هنري، تربيت صدها استاد و برپايي صدها يادمان در نکوداشت فلان هنرمند و... هنوز تجربه هنري ما از سادهترين کار به نوعي وابسته به هنر و مصرف مواد وارداتي هنري است؟
چرا مسوولين امر حتي آنجا که هنرمنداني مدعي ساخت مواد ومصالح هنري ارزان وبومي و ساده ميشوند نه تنها دست دوستي به سويش دراز نميکنند بلکه به نامههاي رسمي و ثبت شده شان هم پاسخي درخور نميدهند.
آيا بهتر نيست به جاي هزينه کردن بسيار براي اعزام وانتخابهاي مبهم و... تصور شود اگر روزي مرزها وتعاملات هنري ما براي مدتي بسته بماند تا به استقلال هنري در مواد ومضمون برسيم؟ هنرِ هنرمنداني که سخت وابسته به مواد ومصالح وارداتي است حتي در بيان بهترين ارزشهاي مضموني و موضوعي ملي و بوميباز نوعي کجتابي شخصيتي ودفرماسيون هويتي در حوزه هنر نيست؟
چرا يک همايش وبينال و فراخوان هنري در داخل براي يافتن وتجربه هنري که با مواد ومصالح وفکر مستقل خودمان باشد انجام نميدهيم؟
اما فراخوان يک مجله در فلان کوره دهات فلان کشور غربي آب از دهان خيل عظيمي از هنرمندان راه مياندازد؟
چرا وقت رهايي از انحصارات خاص براي هنرمنداني ويژه، افرادي که حتي با يک سرچ ساده از نام و رسمشان ميتوان به رديفي از بهرهمنديهاي متعدد از فرصتها و رانتهاي هنري در 20 سال اخير دست يافت ،فرا نرسيده است؟ آيا بايد اسم ونامهاي بسياري را منتشر کرد و...تا کميتامل وتوجه به بحراني بودن وضعيت هنرهاي تجسمي نمود؟
مديران هنري که اينک ساده از کنار توانمنديهاي هنري داخلي ميگذرند فردا از مجريان فلان برنامه با الگو برداري از فلان رويداد غربي در بخش خصوصي نميشوند ؟
متاسفانه به سادگي ميتوان به اين پرسش مستند جواب آري داد. چرا؟
آيا ما نميتوانيم ضمن شرکت در تماميبرنامههاي هنري در راه استقلال در مصرف مواد هنري دست يابيم تا شاهد حضور برندهاي متعدد کالاهاي هنري خارجي نباشيم؟
از زدن اولين خشت بناي هنر وابسته و مقلدانه از قبل از تاسيس مدرسه هنري صنايع مستظرفه تا به امروز چند بار به هنر از اين منظر نگريستهايم؟
طراحي با مداد بيگانه روي گراف خارجي با تقليد وتکرار زبان بياني وارداتي، ساخت هزاران اثر رنگي با مواد هنري مرغ غاز شده همسايه با الهام مستقيم وغيرمستقيم از موضوع و مضامين فلان هنرمند به راستي چه ارزشي دارد؟ آيا نميتوان در گنجينه خريدهاي موسسات و نهادهاي هنري سرکي ساده کشيد و تعداد بسياري مصداق در تاييد اين مدعا يافت؟
چه کساني و چه نيرويي پشت اين وابستگي و تقليد و انتخابهاست که از اواخر صفويه تا به امروز يک خط ثابت از وابستگي هنري به بيرون را ترسيم نموده است؟
اي کاش روزي شاهد بر پايي اولين تکاپو واجتماع هنري در تهران باشيم که هنرمندان ملزم شوند از ساخت بوم ومواد و ساخت رنگ و... ازيافتن فکر و مواد و... به خودشان رجوع کنند نه الگوهاي تحميلي وتقليدي و وارداتي. اگر اين اتفاق رخ دهد که اجرايش بسيار ساده تر از رفتن سفرهاي مکرر مسوولين هنري به بيرون است شايد شايد مواد ،موضوع ومضمون وبيان تاريخي ومستقل هنري خودمان را بيابيم.
*****
وطن امروز / نقد فیلم «ساکن طبقهی وسط» به بهانه توزیع در شبکه نمایش خانگی: چرخهای گسسته از معنا
فیلم «ساکنطبقهی وسط» براساس ایده ارزشمندی ساخته شده است. طرحی از نویسندهای که در بنبست دستیابی به نخ کاراکترهای فیلمنوشتش، به تسبیح ذات گوهرمند آدمی میرسد و در برزخ چرایی زیستن، گردشی مدور از پیدایی نطفه آفرینش مینماید. اگرچه تکرارهایی بسیار از این داستان گوهرمند در آثاری مختلف و با زاویه نگاهی متمایز از فیلمسازان به ثبت رسیده است اما طرح موضوع سرگشتگی انسان چنان پیچیده بوده که باز هم میتواند به مانند پرسش بیزوال آدمی جاری شود که به دنبال رسیدن به بهشتی برین، «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود» را به گهواره نگاه میرساند.
در این میان، فیلم «ساکن طبقهی وسط» در ترسیم انگاره ذهنی مشوش از غایتی نامتناهی، حتی به اولین نقطه از نقطههای بیشمار این سوال فلسفی هم نزدیک نمیشود، چرا که نماهایی از هم گسیخته و بیهدف در غیاب وحدتی ساختاری، همچون اداهایی روشنفکرانه تعبیر میشود. همانا آنچه در حصول به هدفی منسجم در پیچشی همذاتپندارانه با مخاطب موثر است، وجود فیلمنامهای جزئینگر در ثبت موضوعی جهانشمول است.
چرا که آثاری پدیدارشناسانه که به دنبال طرح پرسش از باب آفرینش هستند، برای دستیابی به موفقیت در کلیت تصویر، نیاز به کسب اطلاعاتی گسترده درباره فلسفه ادبی و ازلی پیدایی جهان طبیعی و احوالات مابعدالطبیعه در فراسوی گستره جهانهایی موازی از حیات دارند و امر کائنات، بحثی دمدستی نیست که با نماهایی عشوهگرانه با گریمهای راجر واترز، کویین و نیوتن تا شیخ صنعان، سهروردی و مسیح مصلوب در جلوی دوربین به سرعتی آنی ظاهر شده و غیب شود و روح پُرفراز آدمی را نمیتوان در صحنه تماشاگرپسند مدلینگ! به نمایش گذارد. لازم به اشاره است که ترسیم قافیههای فکری از وجود فلسفه زندگی نیاز به نظامی اساسی همچون دایرهای مدون از هستی دارند تا خنثایی اثر در این پیمایش نامتناهی، بتواند تصویری سرگردان را به رخ کشاند و بیننده را به تردیدی دوباره از فلسفه حیات به نگاهی متمایز سوق دهد اما سازنده فیلم «ساکن طبقهی وسط» به جای ارائه این بیهویتی کاراکتر اصلی، ساختار فیلم را به چندپارگی کشانده است و به جای ثبت علامتی سوال از تفکر، به تمسخر مشاهیر تاریخی دست زده است.
شهاب حسینی در فیلم «ساکن طبقهی وسط» بدون در نظر داشتن اصل وحدت در عین کثرت، تنها با توسل جستن به تک نماهای شخصیتهای تاریخی، موفق به ثبت بیشترین تعداد از نقشآفرینی شده که اگر این افتخاری است، میتوان باز تعداد بیشتری از آنها را ردیف کرد و با روحی برهنه از معرفت و تنها با بزک کردن جلوی دوربین به این رویه باطل ادامه داد! اما وقتی بحث از عرفان شرقی و مدد گرفتن از توحید انسانی مطرح میشود، نمیتوان براحتی تصاویری مضحکانه را به چشم بیننده گسیل داشت و اگر بدون مطالعه و فهم عوالم وجود به دنبال ترسیم نگاهی چنین فراگستر باشیم، نتیجه سماعی عارفانه به سایهای از رقص پشت پنجره میرسد تا به گونهای خامدستانه تصور شود که در این بیهویتی ساختار با اتفاقات، حتما تماشاگر فیلم هم میبایست شیفته از آن گردد که افسونگر پشت پنجره چه کسی است و فیلمساز در انتهای فیلم، چه راز مهمی از این مساله را خواهد گشود!
در «ساکن طبقهی وسط» به همریختگی کامل در فرم و معنا بشدت احساس میشود و عقیم ماندگی رخ داده نه در شخصیت اصلی فیلم بلکه در روایت گسسته فیلمساز هویداست. در این فیلم، کولاژی بیقاعده از عدم چینش صحیح در سیر فیلمنامه، به از هم پاشیدگی رنگ شخصیتها مبدل شده است. از طرفی تلفیق معناگرایی شرقی با مدرنیته غربی به بیان دیالوگهای پرطمطراق و تصنعی ختم شده و توسل به اخلاقگرایی جای خود را به شعارزدگی مفرط در قالب نمایش انواع ستارههای سینما داده است. حتی تمسخر جهانی فانی با نمایش سکانسهایی چندپاره که گویی هر نما سازی جداگانه میزند، نه تداعیکننده سینمای پستمدرن است و نه فریادرس انسانی در جستوجوی کاوش زیست. تنها اداهایی است تهی از منطق روایت و بینگاه در فرم که تصویری بازنماینده از وصال به جهان متافیزیک نخواهد بود.
فیلمنامه سیدهادی کریمی با نگاهی کاملا سطحی از تورق آثار فلسفه وجود، به منحنی بیقاعدهای درآمده که حتی بر مبنای جذابیت اثر هم به قهقرا میرود. شاید اگر کارگردان در اولین ساخته خود به سراغ موضوعی ساده از روایتی امروزیتر میرفت، میتوانست در به سرانجام رساندن اثر خود موفقتر عمل کند. انتخاب این ایده اگرچه بسیار قابل توجه است اما پیمایش این اثر به انباشتی از آموزههای فلسفی و دینی در باب پدیدههای طبیعی و عوالم مابعدالطبیعه نیاز دارد و دستیابی به تابلوی مانای آفرینش، نیاز به نقاشی خلاقانه دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com